در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1148

متن درس





تحلیل فلسفی نفسيت، قدرت و ولايت حقيقی

تحلیل فلسفی نفسيت، قدرت و ولايت حقيقی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۴۸)

مقدمه: کاوش در نسبت نفسيت، قدرت و ولايت

در ساحت فلسفه و عرفان اسلامی، مفهوم قدرت، چون نگینی درخشان، در کانون تأملات انسان‌شناختی و اخلاقی قرار دارد. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به بررسی چیستی قدرت نفسانی، قبح آن، و تمایز آن با ولايت حقيقی می‌پردازد. قدرت، اگر در ظرف نفسيت و منیت محصور شود، به شرك و تجاوز به ساحت الهی می‌انجامد، اما هنگامی که در پرتو عبوديت و نفي نفسيت در ساحت حقيت قرار گیرد، به ولايت الهی رهنمون می‌شود. این کاوش، با استناد به اصل «لا حول ولا قوة الا بالله» و آیه شریفه يَأْكُلُونَ كَمَا يَأْكُلُونَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ (فرقان: ۷، «می‌خورند چنان‌که دیگران می‌خورند و در بازارها راه می‌روند»)، به تبیین محدودیت‌های قدرت نفسانی و ویژگی‌های والای ولايت حقيقی می‌پردازد. هدف این کتاب، ارائه تحلیلی جامع و عمیق است که برای جویندگان حقیقت و پژوهشگران فلسفه و عرفان، راهنمایی روشمند و روشنگر باشد.

بخش نخست: قبح نفسيت در قدرت و شرك ناشی از آن

ماهیت نفسيت در قدرت

قدرت، چون جریانی خروشان، در وجود انسان جاری است، اما هنگامی که در ظرف نفسيت و انانيت (منیت) قرار می‌گیرد، به قبح و زشتی آلوده می‌شود. پرسش بنیادین این است: چرا قدرت نفسانی مذموم است و چرا انسان قدرتمند نباید به انانيت گرایش یابد؟ پاسخ در این نهفته است که قدرت، در حقیقت، از آنِ حق متعال است. هنگامی که انسان این قدرت را به خود نسبت دهد و بگوید «این از آن من است»، به شرك گرفتار می‌شود. این شرك، چون سایه‌ای تاریک، حقیقت قدرت را می‌پوشاند و آن را از ساحت الهی به سوی نفسيت فرو می‌کاهد.

درنگ: قدرت نفسانی، به دلیل نسبت دادن قدرت الهی به خود، به شرك می‌انجامد و از این‌رو مذموم است.

شرك عامد و غافل

شرك در قدرت نفسانی، دو چهره دارد: شرك عامد و شرك غافل. شرك عامد، هنگامی است که انسان آگاهانه قدرت را به خود نسبت می‌دهد و می‌گوید: «منم که چنین و چنانم». این نوع شرك، چون تیغی زهرآگین، به مراتب خطرناک‌تر است. اما شرك غافل، که از ناآگاهی سرچشمه می‌گیرد، نیز به دلیل انکار قدرت حق، قبح ذاتی دارد. برای مثال، طبیبی که شفا را به خود نسبت می‌دهد یا قدرتمندی که توانمندی‌اش را از آنِ خود می‌داند، در هر دو حالت، به شراکت در مال غیر (قدرت الهی) متهم است.

درنگ: شرك نفسانی، چه عامدانه باشد و چه از روی غفلت، به دلیل انکار قدرت حق و شراکت در مال غیر، مذموم است.

اصل «لا حول ولا قوة الا بالله»

اصل قرآنی و روایی «هیچ جنبش و نیرویی جز به خواست خداوند نیست» (ترجمه حدیث)، چون چراغی هدایتگر، مبنای فلسفی قبح قدرت نفسانی را روشن می‌سازد. این اصل، هرگونه قدرت را به حق متعال نسبت می‌دهد و هر ادعای نفسيت را باطل می‌شمارد. انسان قدرتمند، اگر قدرت خود را به حق متعال مستند نکند، به تجاوز به ساحت الهی گرفتار می‌شود و این تجاوز، ریشه قبح نفسيت است.

درنگ: اصل «لا حول ولا قوة الا بالله» هرگونه قدرت را به خداوند نسبت می‌دهد و نفسيت را باطل می‌شمارد.

سه مرتبه قدرت

قدرت، در سه مرتبه متجلی می‌شود: قادر مشرک (نفسانی)، قادر حق (حقيقی)، و قادر مطلق (الهی). قادر مشرک، انسانی است که قدرت را به خود نسبت می‌دهد و به شرك گرفتار می‌شود. قادر حق، آن است که قدرت را در ساحت حقيت و عبوديت می‌بیند و از نفسيت تهی است. قادر مطلق، خداوند متعال است که سرچشمه همه قدرت‌هاست. این دسته‌بندی، چون نردبانی، مراتب قدرت را از فرومایگی نفسانی تا اوج الهی نشان می‌دهد.

درنگ: قدرت در سه مرتبه است: نفسانی (مشرک)، حقيقی (حق)، و الهی (مطلق)، که تنها قدرت حقيقی و الهی از قبح تهی است.

جمع‌بندی بخش نخست

قدرت نفسانی، به دلیل گرایش به انانيت و شرك، مذموم است و از حقیقت الهی دور می‌افتد. اصل «لا حول ولا قوة الا بالله»، چون آیینه‌ای، این حقیقت را بازتاب می‌دهد که هر قدرت، از آنِ حق است و نسبت دادن آن به خود، تجاوز به ساحت الهی است. شرك، چه عامدانه باشد و چه از سر غفلت، ریشه قبح نفسيت است و انسان را از وصول به ولايت حقيقی بازمی‌دارد. این بخش، با تبیین مراتب قدرت، راه را برای فهم ولايت حقيقی هموار می‌سازد.

بخش دوم: ولايت حقيقی و نفي نفسيت

ماهیت ولايت حقيقی

ولايت حقيقی، چون قله‌ای رفیع در ساحت عرفان، با نفي نفسيت و قرار گرفتن در ساحت حقيت محقق می‌شود. ولايت، قرب به حق است و هنگامی که انسان از منیت و انانيت تهی شود، در حیطه قدرت الهی قرار می‌گیرد. این ولايت، برخلاف قدرت نفسانی، به تصرف در کائنات با اذن الهی می‌انجامد و از هرگونه تجاوز و تعدي مصون است.

درنگ: ولايت حقيقی با نفي نفسيت و قرار گرفتن در ساحت حقيت محقق می‌شود و به تصرف الهی در کائنات می‌انجامد.

عبوديت و نفي نفسيت

اولياء خدا، چون بندگان صادق، با عبوديت و نفي نفسيت به ولايت حقيقی دست می‌یابند. عبارت «عبده و رسوله» (بنده و فرستاده او) نشان‌دهنده این حقیقت است که عبوديت، کلید ولايت است. هنگامی که انسان قدرت را از آنِ خود نبیند و آن را به حق مستند کند، از شرك رهایی می‌یابد و به حقيت می‌رسد.

درنگ: عبوديت، با نفي نفسيت، انسان را به ولايت حقيقی رهنمون می‌سازد.

تمایز ولايت صوری و حقيقی

ولايت، در دو ساحت متجلی می‌شود: ولايت صوری و ولايت حقيقی. ولايت صوری، چون سایه‌ای موقت، به مناصب و عناوین وابسته است، مانند ولايت فقيه، پدر بر فرزند، یا طبیب بر بیمار. این ولايت، مشروط به شرایطی چون اجتهاد، عدالت، یا مصلحت است و با فقدان این شرایط، خودبه‌خود منعطل می‌شود. اما ولايت حقيقی، چون جریانی زلال، به تصرف در کائنات با حقيت و بدون نفسيت می‌انجامد.

درنگ: ولايت صوری، مشروط به شرایط ظاهری است و با فقدان آنها منعطل می‌شود، اما ولايت حقيقی به حقيت و تصرف الهی وابسته است.

ولايت در امر به معروف

ولايت در امر به معروف و نهی از منکر، چون نوری هدایتگر، مشروط به عدم تخطی آمر و وجود خطا در دیگری است. اگر فردی خود مرتکب خطا شود، ولايت او ساقط می‌شود. این اصل، نشان‌دهنده پیوند ولايت صوری با اخلاق و عدالت است و بر ضرورت رعایت حدود الهی تأکید دارد.

درنگ: ولايت در امر به معروف، به عدم تخطی آمر و وجود خطا در دیگری وابسته است.

ولايت طبيب و پدر

طبیب، به دلیل سلامت و معالج بودن، نسبت به بیمار ولايت دارد، و پدر، به دلیل مصلحت فرزند، بر او ولايت می‌یابد. این ولايت‌های صوری، مشروط به شرایط خاص خود هستند و با فقدان مصلحت یا عدالت، از اعتبار می‌افتند. برای مثال، پدری که مصلحت فرزند را رعایت نکند، از ولايت ساقط می‌شود.

درنگ: ولايت صوری، مانند ولايت طبیب یا پدر، به شرایط خاص وابسته است و با فقدان آنها ساقط می‌شود.

جمع‌بندی بخش دوم

ولايت حقيقی، با نفي نفسيت و قرار گرفتن در ساحت حقيت، انسان را به تصرف الهی در کائنات رهنمون می‌سازد. عبوديت، کلید این ولايت است و اولياء خدا، با نفي انانيت، به این مقام می‌رسند. ولايت صوری، هرچند در ساحت مناصب و عناوین ارزشمند است، به شرایط ظاهری وابسته است و شکننده می‌ماند. این بخش، با تبیین تمایز ولايت صوری و حقيقی، راه را برای فهم ویژگی‌های ولايت الهی هموار می‌سازد.

بخش سوم: محدودیت‌های قدرت نفسانی و گستردگی ولايت حقيقی

محدودیت ذاتی قدرت نفسانی

قدرت نفسانی، چون جریانی محصور در کرانه‌های زمین، محدود و ارضی است. این قدرت، هرچند در حوزه‌ای خاص توانمند باشد، خارج از آن حوزه ناتوان می‌ماند. برای مثال، جادوگر، رمال، یا فال‌بین، تنها در حوزه‌ای خاص مهارت دارد و اگر از آن خارج شود، ناتوان است. این محدودیت، چون زنجیری، قدرت نفسانی را به زمین میخکوب می‌کند.

درنگ: قدرت نفسانی، به دلیل ارضی بودن و محدودیت ذاتی، در برابر گستردگی ولايت حقيقی ناتوان است.

قدرت‌های نفسانی در جهان معاصر

جهان معاصر، به‌ویژه در غرب، به وجود قدرت‌های نامرئی باور دارد و برای کشف آنها هزینه‌های هنگفتی صرف می‌کند. اما بسیاری از این قدرت‌ها، چون سایه‌هایی گریزان، کپی‌برداری از مفاهیم اصیل عرفانی است. در جوامع اسلامی نیز، برخی از این قدرت‌ها، مانند فیلم‌های برزخی، کپی از آثار غربی است و فاقد اصالت و عمق معنوی است.

درنگ: بسیاری از قدرت‌های نفسانی در جهان معاصر، کپی‌برداری از مفاهیم عرفانی است و فاقد اصالت و عمق است.

مثال منبری و محدودیت قدرت

تمثیلی روشنگر از محدودیت قدرت نفسانی، منبری‌ای است که تنها ده سخنرانی را آموخته و فراتر از آن ناتوان است. این منبری، چون پرنده‌ای با بال‌های شکسته، تنها در قلمرو محدود خود توان پرواز دارد. این مثال، محدودیت ذاتی قدرت نفسانی را به زیبایی نشان می‌دهد.

درنگ: قدرت نفسانی، مانند منبری با سخنرانی‌های محدود، تنها در قلمرو خاص خود توانمند است.

فن و قدرت باطنی

قدرت‌های نفسانی، گاه به صورت فن و آموزش (مانند رمل و اسطرلاب) و گاه به صورت اقتدار باطنی بدون سواد ظاهر می‌شوند. برای مثال، فردی بی‌سواد ممکن است صاحب استخاره باشد و بدون آموزش، با اقتدار باطنی، استخاره‌ای دقیق انجام دهد. این تمایز، نشان‌دهنده دو منشأ متفاوت برای قدرت نفسانی است.

درنگ: قدرت نفسانی، گاه فنی و آموزش‌پذیر است و گاه باطنی و بدون نیاز به سواد.

صاحب استخاره و عالم استخاره

صاحب استخاره، بدون سواد و با اقتدار باطنی، با هر جای قرآن کریم می‌تواند استخاره کند، در حالی که عالم استخاره، با آموزش و فن، به آیات خاصی وابسته است. این تمایز، نشان‌دهنده برتری اقتدار باطنی بر فن‌آموزی در برخی موارد است.

درنگ: صاحب استخاره، با اقتدار باطنی، از عالم استخاره که به آموزش وابسته است، متمایز است.

مثال عالم دینی و تعبیر خواب

یکی از عالمان دینی، خوابی دید که نتوانست آن را تعبیر کند، اما فردی بی‌سواد، با اقتدار باطنی، آن را به‌درستی تعبیر کرد. این مثال، نشان‌دهنده برتری اقتدار باطنی بر دانش ظاهری در برخی حوزه‌هاست.

درنگ: اقتدار باطنی، گاه از دانش ظاهری در حوزه‌هایی چون تعبیر خواب پیشی می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش سوم

قدرت نفسانی، به دلیل محدودیت ذاتی و ارضی بودن، در برابر گستردگی ولايت حقيقی ناتوان است. این قدرت‌ها، گاه فنی و گاه باطنی‌اند، اما همواره در قلمرو خاص خود محصورند. مثال‌هایی چون منبری محدود، صاحب استخاره، و معبر بی‌سواد، این محدودیت را به روشنی نشان می‌دهند. در مقابل، ولايت حقيقی، با نفي نفسيت، به تصرف نامحدود در کائنات می‌رسد و از هرگونه محدودیت رها است.

بخش چهارم: ویژگی‌های ولايت حقيقی در انبیا و اولیا

قدرت نامحدود انبیا و اولیا

انبیا و اولیای الهی، چون ستارگان درخشان در آسمان حقیقت، از قدرت نامحدود برخوردارند. این قدرت، برخلاف قدرت نفسانی، ارضی نیست و به هیچ قلمرو خاصی محدود نمی‌شود. آنها، بدون نیاز به آموزش در ساحت ناسوت، با اقتدار باطنی، در هر حوزه‌ای تصرف می‌کنند.

درنگ: انبیا و اولیا، با قدرت نامحدود و غیرارضی، در هر حوزه‌ای با اقتدار باطنی تصرف می‌کنند.

شکست جادوگران در برابر انبیا

جادوگران و ساحران، به دلیل محدودیت قدرتشان، در برابر انبیا شکست می‌خورند. قدرت نفسانی آنها، چون شعله‌ای ضعیف در برابر باد، در مقابل قدرت حقيقی انبیا ناتوان است. این برتری، ریشه در حقيت و نفي نفسيت دارد.

درنگ: جادوگران، به دلیل محدودیت قدرت نفسانی، در برابر قدرت نامحدود انبیا شکست می‌خورند.

عدم تجاوز اولیای خدا

اولیای خدا، با وجود قدرت عظیم، هرگز به طبیعت یا حریم دیگران تجاوز نمی‌کنند. آنها، چون جویبارهایی زلال، در میان مردم عادی زندگی می‌کنند و مزاحمتی برای گناهکاران ایجاد نمی‌کنند. آیه شریفه يَأْكُلُونَ كَمَا يَأْكُلُونَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ (فرقان: ۷، «می‌خورند چنان‌که دیگران می‌خورند و در بازارها راه می‌روند») بر این زندگی عادی تأکید دارد.

درنگ: اولیای خدا، با وجود قدرت نامحدود، به طبیعت و حریم دیگران تجاوز نمی‌کنند و عادی زندگی می‌کنند.

قضاوت اولیا با سند و دلیل

اولیای خدا، در قضاوت، با سند و دلیل عمل می‌کنند و از علم غیب خود استفاده نمی‌کنند. برای مثال، یکی از ائمه، در دعوای مالکیت عبا، از قسم خوردن صرف‌نظر کرد، زیرا ارزش آن را نداشت. این زهد و رعایت حدود الهی، نشان‌دهنده حکمت ولايت حقيقی است.

درنگ: اولیای خدا، در قضاوت، با سند و دلیل عمل می‌کنند و از علم غیب خود بهره نمی‌گیرند.

حکمت در مواجهه با گناهکاران

اولیای خدا، با علم به دروغ و گناه دیگران، به روی خود نمی‌آورند تا امتحان کنند. این حکمت، چون آیینه‌ای، زیرکی و تسامح آنها را نشان می‌دهد. آنها، با وجود آگاهی از خطای دیگران، با رحمت و هدایت با آنها مواجه می‌شوند.

درنگ: اولیای خدا، با حکمت و تسامح، با گناهکاران مواجه می‌شوند و از علم غیب خود برای امتحان استفاده می‌کنند.

مثال موسی بن جعفر

یکی از ائمه، بدون تمرین تیراندازی، با اقتدار باطنی، تیرهایی را به هدف زد که حریف را مغلوب کرد. این مثال، نشان‌دهنده قدرت حقيقی است که نیازی به فوت و فن ندارد و در ساحت حقيت عمل می‌کند.

درنگ: قدرت حقيقی اولیای خدا، بدون نیاز به فوت و فن، در ساحت حقيت عمل می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

ولايت حقيقی، با قدرت نامحدود، غیرارضی بودن، و عدم تجاوز به طبیعت یا حریم دیگران، از قدرت نفسانی متمایز است. انبیا و اولیا، با اقتدار باطنی، در هر حوزه‌ای تصرف می‌کنند و در برابر جادوگران و ساحران پیروزند. آنها، با زندگی عادی و رعایت حدود الهی، الگویی برای سالکان راه حقیقت‌اند.

بخش پنجم: ظهور ولايت و چالش‌های تشخیص آن

ظهور امام زمان و هدف آن

ظهور امام زمان، چون خورشیدی درخشان، برای استقرار حق و دین است، نه برای ایجاد رفاه صلواتی. روایت اصول کافی می‌فرماید: «خداوند عقل بندگان را جمع می‌کند» (ترجمه حدیث)، که نشان‌دهنده ارتقای کمال و رشد مردم است. اما ظلم و جور همچنان باقی است و ظهور، به معنای پایان مشکلات نیست.

درنگ: ظهور امام زمان، برای استقرار حق و ارتقای کمال مردم است، نه پایان مشکلات.

تشخیص ولايت حقيقی

تشخیص ولايت حقيقی، چون یافتن گوهری در اعماق اقیانوس، دشوار است و نیازمند هوشمندی جامعه است. اولیای خدا، با وجود قدرت عظیم، در ظاهر عادی‌اند و شناسایی آنها نیاز به بصیرت و معنویت دارد.

درنگ: تشخیص ولايت حقيقی، نیازمند هوشمندی و رشد معنوی جامعه است.

شاه‌کلید ولايت

اولیای خدا، چون دارندگان شاه‌کلیدی الهی، هر قفلی را با حقيت باز می‌کنند. این شاه‌کلید، قدرت نامحدود و غیرارضی آنهاست که از نفي نفسيت سرچشمه می‌گیرد.

درنگ: اولیای خدا، با شاه‌کلید حقيت، هر قفلی را باز می‌کنند و از محدودیت رها هستند.

درس‌های سلوک برای ولايت

برای رسیدن به ولايت، سالک باید نفسيت را نفي کند و دروس سلوک را بیاموزد. این مسیر، چون راهی سنگلاخ، نیازمند صبر، تلاش، و تربیت عرفانی است. سالک باید سال‌ها در این راه گام بردارد تا به حقيت و ولايت دست یابد.

درنگ: وصول به ولايت، نیازمند نفي نفسيت و آموختن دروس سلوک در مسیری طولانی است.

جمع‌بندی بخش پنجم

ظهور ولايت حقيقی، با هدف استقرار حق و ارتقای کمال انسان‌هاست، اما تشخیص آن دشوار و نیازمند بصیرت است. اولیای خدا، با شاه‌کلید حقيت، از هر محدودیتی رها هستند و سالک، برای رسیدن به این مقام، باید نفسيت را نفي کرده و در مسیر سلوک گام بردارد.

نتیجه‌گیری: از نفسيت به سوی ولايت حقيقی

این نوشتار، با کاوش در چیستی قدرت نفسانی و ولايت حقيقی، مسیری روشن برای جویندگان حقیقت ترسیم کرد. قدرت نفسانی، به دلیل شرك و انانيت، مذموم است و در قلمرو ارضی و محدود خود محصور می‌ماند. در مقابل، ولايت حقيقی، با نفي نفسيت و قرار گرفتن در ساحت حقيت، به تصرف نامحدود در کائنات می‌رسد. اصل «لا حول ولا قوة الا بالله» و آیه شریفه يَأْكُلُونَ كَمَا يَأْكُلُونَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ، بر زندگی عادی و اقتدار باطنی اولیای خدا تأکید دارند. مثال‌هایی چون موسی بن جعفر و ائمه دیگر، برتری ولايت حقيقی را نشان می‌دهند. برای وصول به این مقام، سالک باید نفسيت را نفي کرده و در مسیر تربیت عرفانی گام بردارد. این کتاب، با تبیین این مفاهیم، سالک را به پرهیز از شرك نفسانی و حرکت به سوی ولايت الهی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی