در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1161

متن درس

 

کاوشی در هویت نفس انسانی: تأملاتی فلسفی در باب تجرد و تناسخ

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۶۱)

دیباچه

نفس انسانی، چونان گوهر تابناکی در نهاد آدمی، بنیان هویت و توانایی‌های متعالی اوست که وی را به سوی قله‌های کمال معنوی و رؤیت ملکوت رهنمون می‌سازد. این نوشتار، با رویکردی فلسفی و عمیق، به کاوش در چیستی نفس، ماهیت تجرد آن، و مسئله تناسخ می‌پردازد. پرسش‌های بنیادین درباره هویت نفس، تفاوت آن با نفس حیوانی، و رابطه‌اش با عقل و روح، محور این تأملات است. افزون بر این، نقدی روش‌شناختی بر استدلال‌های سنتی فلسفه و کلام اسلامی ارائه شده و بر ضرورت بازنگری در شیوه‌های استدلال، با تأکید بر اولویت تصورات بر تصدیقات، پافشاری می‌گردد. این اثر، با ساختاری علمی و زبانی متین، درصدد است تا مفاهیم پیچیده فلسفه نفس را برای مخاطبان فرهیخته روشن سازد و راه را برای گفت‌وگویی پویا در فضای آکادمیک هموار کند.

بخش نخست: نفس، خشت بنیادین هویت انسانی

چیستی نفس و جایگاه آن در هویت انسانی

نفس انسانی، چونان خشتی استوار، بنیان هویت آدمی را تشکیل می‌دهد و توانایی‌های متعالی او را در تصرف کائنات، رؤیت ملکوت، و نیل به مقامات معنوی ممکن می‌سازد. این جوهر وجودی، که در فلسفه اسلامی به‌ویژه در آثار ملاصدرا به‌عنوان جوهر مجرد و مبدأ کمالات انسانی معرفی شده، سرچشمه‌ای است که انسان را از دیگر موجودات متمایز می‌کند. نفس، چونان آیینه‌ای که نور الهی را بازمی‌تاباند، ظرفیت‌هایی بی‌کران برای تعالی و قرب به حق در خود نهفته دارد.

درنگ: نفس انسانی، جوهر وجودی آدمی است که توانایی‌های متعالی او را در سیر به سوی کمال معنوی و رؤیت ملکوت ممکن می‌سازد.

پرسش‌های بنیادین درباره نفس

نفس انسان چیست؟ چه هویتی دارد؟ و چگونه از نفس حیوانی یا نفوس دیگر انسان‌ها متمایز می‌شود؟ این پرسش‌ها، که ریشه در تأملات فلسفی ابن‌سینا و ملاصدرا دارند، به چیستی، تشخص، و تمایز نفس اشاره دارند. آیا همه انسان‌ها نفسی یکسان دارند یا نفوس آن‌ها از نظر ماهیت و تشخص متفاوت است؟ آیا نفس انسانی دربرگیرنده نفس حیوانی و ملکوتی است؟ این سؤالات، چونان دروازه‌هایی به سوی فهم عمیق‌تر هویت انسانی، ذهن فیلسوف را به چالش می‌کشند.

تمایز نفوس انسانی

آیا نفوس انسانی همسان‌اند یا هر انسانی نفسی متمایز دارد؟ آیا نفس انسانی، چونان درختی تنومند، شاخه‌هایی از نفس حیوانی و ملکوتی را در خود جای داده است؟ این پرسش، که در عرفان نظری نیز مورد توجه بوده، به بحث تشخص نفس در فلسفه اسلامی اشاره دارد. نفس انسانی، به مثابه جوهری یکتا، در هر فرد ویژگی‌های خاصی می‌یابد که او را از دیگران متمایز می‌سازد، اما آیا این تمایز ذاتی است یا اکتسابی؟

جمع‌بندی بخش نخست

نفس انسانی، به‌عنوان خشت بنیادین هویت آدمی، مبنای توانایی‌های متعالی اوست که وی را به سوی کمال رهنمون می‌شود. پرسش‌های بنیادین درباره چیستی، تشخص، و تمایز نفس، راه را برای کاوش‌های عمیق‌تر فلسفی هموار می‌کنند. این تأملات، چونان مشعلی فروزان، ذهن را به سوی فهم دقیق‌تر حقیقت وجودی انسان هدایت می‌کنند.

بخش دوم: تجرد نفس و مسئله تناسخ

مفهوم تجرد نفس

تجرد، چونان گوهری در تارک فلسفه اسلامی، به معنای غیرمادی بودن نفس است. این مفهوم، که در آثار شیخ اشراق و ملاصدرا به تفصیل بررسی شده، نفس را جوهری معرفی می‌کند که از قید ماده رها بوده و در ذات خود مستقل از عالم جسمانی است. اما تجرد چیست و چگونه تعریف می‌شود؟ آیا نفس انسانی در ذات و فعل کاملاً مجرد است یا در برخی کارکردها به ابزار مادی وابسته است؟

درنگ: تجرد نفس، به معنای غیرمادی بودن آن است که نفس را از قیود جسمانی آزاد کرده و مبنای توانایی‌های متعالی انسان قرار می‌دهد.

تناسخ: نو یا کهنه بودن نفس

آیا نفس انسانی نو و دست‌نخورده است یا کهنه و تکراری؟ این پرسش، که به مسئله تناسخ اشاره دارد، در فلسفه و کلام اسلامی مورد نقد قرار گرفته است. تناسخ، به مثابه فرضیه‌ای که نفس را جوهری دست‌خورده و مستعمل می‌داند، در برابر دیدگاه تجرد نفس قرار می‌گیرد. فلاسفه اسلامی، از جمله ابن‌سینا و ملاصدرا، تناسخ را به دلیل مغایرت با تجرد نفس رد کرده‌اند، زیرا نفس مجرد، به مثابه جوهری تازه خلق‌شده، از چرخه انتقال میان بدن‌ها مبراست.

ضرورت روشن‌سازی تجرد و تناسخ

تا زمانی که مسائل تجرد و تناسخ به روشنی تبیین نشوند، نقطه آغاز سیر کمال انسانی نامشخص خواهد ماند. این دو مفهوم، چونان دو بال پرواز روح، باید با دقت بررسی شوند تا مسیر تعالی آدمی روشن گردد. بدون فهم دقیق تجرد، نمی‌توان به حقیقت نفس و جایگاه آن در سلوک معنوی دست یافت.

نقد تناسخ

تناسخ، که انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر را فرض می‌کند، با تجرد نفس در فلسفه اسلامی ناسازگار است. نفس انسانی، چونان جوهری نوآفریده، از چرخه تکرار و استعمالی بودن مبراست. این دیدگاه، که در آثار فلاسفه اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، تناسخ را به دلیل تضاد با ماهیت مجرد نفس رد می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

تجرد نفس، به‌عنوان ویژگی بنیادین آن، نفس را از قیود مادی آزاد کرده و مبنای توانایی‌های متعالی انسان قرار می‌دهد. در مقابل، فرضیه تناسخ، که نفس را کهنه و مستعمل می‌داند، با اصول فلسفه اسلامی ناسازگار است. روشن‌سازی این دو مفهوم، چونان کلیدی برای گشودن درهای معرفت به سوی سیر کمال انسانی، ضروری است.

بخش سوم: نقد روش‌شناختی و بازنگری در فلسفه اسلامی

تمایز فلسفه، کلام، و عرفان

فلسفه، چونان جویباری زلال، به عقل متکی است؛ کلام، چونان درختی ریشه‌دار، به نقل وابسته است؛ و عرفان، چونان آینه‌ای صیقلی، بر تجربه شخصی استوار است. این سه حوزه، هرچند در هم تنیده‌اند، اما گرایش اصلی آن‌ها متفاوت است. فلسفه به استدلال عقلانی، کلام به استناد به متون دینی، و عرفان به شهود درونی گرایش دارد. این تمایز، که در آثار متفکرانی چون ملاصدرا دیده می‌شود، به روشنی نشان‌دهنده تفاوت‌های معرفت‌شناختی این علوم است.

درنگ: فلسفه به عقل، کلام به نقل، و عرفان به تجربه شخصی متکی است، اما این سه حوزه در هم تنیده‌اند و می‌توانند عناصری از یکدیگر را در خود جای دهند.

نقد کلام جدید

کلام جدید، که ترکیبی از فلسفه، کلام سنتی، و تأثیرات غربی است، در نهایت به نقل گرایش دارد. این رویکرد، هرچند تلاشی برای تلفیق روش‌های معاصر و سنتی است، گاهی به تضعیف اصالت کلام منجر می‌شود. کلام جدید، چونان رودی که از سرچشمه‌های گوناگون تغذیه می‌کند، گاه در مسیر خود از خلوص اولیه فاصله می‌گیرد.

نقد استدلال‌های سنتی

استدلال‌های سنتی فلسفه اسلامی، مانند استدلال عندیت برای اثبات تجرد نفس، به دلیل سادگی و محدودیت‌های علمی زمان خود، برای دنیای مدرن کافی نیستند. این استدلال‌ها، که در آثار علامه طباطبایی و پیشینیان او دیده می‌شود، به دلیل وابستگی به مفروضات کهن، در برابر پرسش‌های معاصر ناکارآمدند. برای مثال، استدلال عندیت، که حضور معلومات نزد نفس را دلیل تجرد آن می‌داند، نمی‌تواند در برابر مواد مادی که چنین خاصیتی دارند، مقاومت کند.

ضرورت بازنگری روش‌شناختی

برای پیشرفت در فلسفه و علوم دینی، باید بر تصورات تمرکز کرد و از تصدیقات زودهنگام پرهیز نمود. تصورات، چونان بنیان‌های استوار یک بنا، پیش‌نیاز تصدیقات‌اند. فرهنگ دینی، که گاه به تصورات کم‌توجه بوده و بر تصدیقات بدون پشتوانه تأکید کرده، نیازمند بازنگری روش‌شناختی است. این بازنگری، چونان نسیمی که گرد و غبار را از آیینه معرفت می‌زداید، راه را برای فهمی دقیق‌تر هموار می‌کند.

درنگ: اولویت تصورات بر تصدیقات، ضرورتی معرفت‌شناختی است که فلسفه اسلامی را از بن‌بست‌های سنتی رها می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

تمایز فلسفه، کلام، و عرفان، به همراه نقد کلام جدید و استدلال‌های سنتی، بر ضرورت بازنگری روش‌شناختی در علوم اسلامی تأکید دارد. تمرکز بر تصورات، به مثابه کلیدی برای گشودن قفل‌های معرفتی، راه را برای فلسفه‌ورزی پویا و متناسب با نیازهای معاصر هموار می‌کند.

بخش چهارم: تعریف نفس و عقل در فلسفه اسلامی

تعریف نفس

نفس، در فلسفه اسلامی، جوهری مجرد ذاتاً و متعلق به ماده در فعل است. این تعریف، که با دیدگاه ملاصدرا در حرکت جوهری همخوانی دارد، نفس را جوهری معرفی می‌کند که در ذات خود از ماده مبراست، اما برای عمل به ابزار مادی نیاز دارد. نفس، چونان روحی که در کالبد ماده دمیده شده، برای دیدن به چشم، برای شنیدن به گوش، و برای حرکت به دست و پا وابسته است.

تعریف عقل

عقل، جوهری مجرد ذاتاً و فعلاً است که برای اندیشیدن نیازی به ابزار مادی ندارد. عقل، چونان مشعلی که در تاریکی ذهن می‌درخشد، در ذات و فعل خود از قیود مادی آزاد است. این تمایز، که در فلسفه اسلامی مورد تأکید قرار گرفته، عقل را به‌عنوان جوهری کاملاً مجرد معرفی می‌کند که حتی در فرآیند اندیشیدن نیز به ماده وابسته نیست.

درنگ: نفس در فعل به ابزار مادی نیاز دارد، اما عقل در ذات و فعل کاملاً مجرد است.

نقد استدلال عندیت

استدلال عندیت، که حضور معلومات نزد نفس را دلیل تجرد آن می‌داند، ناکافی است. مواد مادی، مانند آب در گل یا روغن در بادام، نیز خاصیت عندیت دارند، اما مجرد نیستند. این نقد، که به ضعف استدلال‌های سنتی اشاره دارد، ضرورت بازنگری در روش‌های اثبات تجرد نفس را برجسته می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

تعریف نفس و عقل در فلسفه اسلامی، تمایز میان این دو جوهر را روشن می‌سازد. نفس، هرچند در ذات مجرد است، در فعل به ابزار مادی وابسته است، در حالی که عقل در هر دو جنبه کاملاً مجرد است. نقد استدلال عندیت، چونان آیینه‌ای که عیوب را نمایان می‌کند، بر کاستی استدلال‌های سنتی تأکید دارد.

بخش پنجم: تحول معرفتی و ضرورت بازنگری

محدودیت‌های معرفتی گذشته

انسان‌های گذشته، به دلیل سادگی معرفتی، مفاهیم پیچیده را با تصورات نادرست تفسیر می‌کردند. برای مثال، ماشین‌های هندلی را دارای نفس می‌دیدند، همان‌گونه که فلاسفه افلاک را دارای نفس ناطقه می‌دانستند. این تمثیل، چونان آیینه‌ای که محدودیت‌های گذشته را بازمی‌تاباند، به ضرورت بازنگری در مفاهیم سنتی تأکید دارد.

تحول معرفتی و نیاز به بازنگری

پیشرفت معرفتی انسان در طول تاریخ، نیازمند بازنگری در مفاهیم سنتی مانند نفس است. فلسفه سنتی، چونان ماشینی کهنه که با زحمت کار می‌کند، برای دنیای مدرن ناکافی است. این تحول، چونان نسیمی که گرد و غبار را از چهره حقیقت می‌زداید، فلسفه را به سوی پویایی و تطبیق با نیازهای معاصر سوق می‌دهد.

جمع‌بندی بخش پنجم

محدودیت‌های معرفتی گذشته، که مفاهیم پیچیده را با سادگی تفسیر می‌کرد، ضرورت بازنگری در فلسفه سنتی را آشکار می‌سازد. تحول معرفتی، چونان کلیدی برای گشودن درهای نوین معرفت، فلسفه اسلامی را به سوی پویایی و انطباق با علوم معاصر هدایت می‌کند.

نتیجه‌گیری کلی

این نوشتار، با کاوش در هویت نفس انسانی، تجرد آن، و مسئله تناسخ، به بررسی پرسش‌های بنیادین فلسفه نفس پرداخت. نفس، به‌عنوان خشت بنیادین هویت آدمی، مبنای توانایی‌های متعالی اوست، اما پرسش‌هایی مانند نو یا کهنه بودن نفس و تفاوت آن با نفس حیوانی نیازمند تأملات دقیق است. نقد استدلال‌های سنتی، به‌ویژه استدلال عندیت، نشان‌دهنده کاستی این استدلال‌ها در برابر پرسش‌های معاصر است. تأکید بر اولویت تصورات بر تصدیقات، دعوتی است به بازنگری در روش‌شناسی علوم اسلامی. تمایز میان فلسفه، کلام، و عرفان، و نقد گرایش‌های متکلمانه در فلسفه اسلامی، ضرورت شجاعت در استدلال آزاد را برجسته می‌کند. این تأملات، چونان مشعلی فروزان، راه را برای فلسفه‌ورزی پویا و متناسب با نیازهای معاصر هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی