متن درس
کاوشی در تجرد نفس: بازخوانی انتقادی آرای ابنسینا در پرتو علوم معاصر
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۱۶۹)
مقدمه: چیستی تجرد نفس و اهمیت آن در فلسفه اسلامی
مسئله تجرد نفس، بهسان دریایی ژرف و پرتلاطم در اقیانوس فلسفه اسلامی، از دیرباز محور مناقشات عمیق متفکران بوده است. این موضوع، که از سویی ریشه در پرسشهای بنیادین هستیشناسی دارد و از سوی دیگر با علوم معاصر پیوند میخورد، نهتنها در سنت فلسفی اسلامی، بلکه در گفتمانهای جهانی نیز جایگاهی والا دارد. پرسش از چیستی تجرد، تمایز میان موجود مادی و مجرد، و امکان وجود موجوداتی که از بند ماده رها باشند، از جمله مسائل محوری است که ذهن فیلسوفان را به خود مشغول داشته است. در این نوشتار، با تکیه بر آرای ابنسینا در کتاب گرانسنگ اشارات و تنبیهات، به کاوشی انتقادی در این موضوع پرداختهایم و با نگاهی معاصر، محدودیتهای روششناختی این آراء را در مواجهه با دستاوردهای علمی نوین بررسی کردهایم. هدف این اثر، نهتنها بازخوانی استدلالهای ابنسینا، بلکه بازتعریف مفاهیم فلسفی با تأکید بر تصورات دقیق و پرهیز از قضاوتهای شتابزده است. ساختار این نوشتار، با تقسیمبندی موضوعات به بخشهای منظم و تحلیلی، بهگونهای طراحی شده که هم برای پژوهشگران فلسفه اسلامی و هم برای مخاطبان آکادمیک، راهگشا و روشنگر باشد.
بخش نخست: تجرد نفس در فلسفه اسلامی و چالشهای معاصر
۱.۱ قدمت و پیچیدگی مسئله تجرد نفس
مسئله تجرد نفس، چونان گوهری باستانی در خزانه معرفت بشری، از هزارههای پیشین تا امروز محل تأمل و مناقشه بوده است. این موضوع، به دلیل پیچیدگیهای مفهومی و دشواریهای روششناختی، همچنان از شفافیت کامل برخوردار نیست. تجرد نفس، بهمثابه مفهومی که مرزهای ماده و غیرماده را به چالش میکشد، نیازمند نگاهی ژرف و دقیق است که از سادهانگاری پرهیز کند. این پیچیدگی، ریشه در دشواری تعریف تجرد و تمایز آن از مادیت دارد که خود، استدلالهایی استوار و منطقی را طلب میکند.
درنگ: تجرد نفس، بهسان پلی میان فلسفه و علم، از دیرباز محور گفتوگوهای متافیزیکی بوده و پیچیدگی آن، لزوم روششناسی دقیق را در بررسی این مفهوم آشکار میسازد.
۱.۲ دشواری پیگیری بحث تجرد
کاوش در تجرد نفس، چونان سفری در مسیری پرپیچوخم، نیازمند دقت و تأمل است. این موضوع، به دلیل ماهیت متافیزیکی و انتزاعی خود، بهآسانی قابل فهم و پیگیری نیست. فیلسوفان ناگزیرند با روششناسی دقیق و منطقی، از سادهانگاری در این حوزه پرهیز کنند تا بتوانند به عمق این مسئله نفوذ کنند.
۱.۳ دو پرسش بنیادین در باب تجرد
در بررسی تجرد نفس، دو پرسش بنیادین پیش روی فیلسوفان قرار دارد: نخست، آیا نفس انسانی از تجرد برخوردار است؟ و دوم، تجرد چیست و آیا موجودی مجرد بهطور کلی وجود دارد؟ این دو پرسش، هر یک نیازمند استدلالهایی مستقل و دقیقاند که از حوزههای هستیشناسی و معرفتشناسی سرچشمه میگیرند.
بخش دوم: دیدگاههای ابنسینا در باب تجرد
۲.۱ جایگاه ابنسینا در فلسفه اسلامی
ابنسینا، چونان ستارهای درخشان در آسمان حکمت اسلامی، با نگارش اشارات و تنبیهات، به بررسی منطقی و نظاممند مسئله تجرد پرداخته است. این اثر، که بهحق یکی از شاهکارهای حکمت نظری به شمار میرود، استدلالهایی دقیق و روشمند را در باب تجرد نفس ارائه میدهد. ابنسینا با رویکردی منطقی، توهم انحصار وجود به ماده را رد کرده و به بازتعریف مفهوم وجود پرداخته است.
درنگ: ابنسینا با روشی منطقی و مدرن، به رد پیشفرض انحصار وجود به ماده پرداخته و راه را برای کاوش در موجودات مجرد هموار ساخته است.
۲.۲ تقسیمبندی موجود به مادی و مجرد
ابنسینا، در نمط چهارم اشارات، وجود را به دو قسم مادی و مجرد تقسیم میکند. او پرسش بنیادین را اینگونه طرح میکند: آیا موجود منحصر به ماده است یا وجود به دو گونه مادی و مجرد قابل تقسیم است؟ این تقسیمبندی، که ریشه در هستیشناسی فلسفه اسلامی دارد، وجود را فراتر از ماده میداند و زمینهساز بحثهای عمیق متافیزیکی است.
۲.۳ تعریف وجود در فلسفه ابنسینا
ابنسینا در اشارات، وجود را به موجود مطلق (حق) و موجود معلول با تشکیک تقسیم میکند. او وجود را عرضی برای ماهیت میداند که مستند به علتی است. این دیدگاه، که تمایز میان وجود و ماهیت را برجسته میسازد، یکی از ارکان اصلی نظام هستیشناسی ابنسینا است. موجود مطلق، که همان حق تعالی است، از هرگونه علت مبراست، در حالی که موجودات معلول، با مراتب تشکیکی، به علتی وابستهاند.
۲.۴ نقد توهم انحصار وجود به محسوس
ابنسینا در نقد دیدگاه عامه، که موجود را با محسوس برابر میدانند، استدلال میکند که وجود اعم از ماده است. او توهم انحصار وجود به محسوس را رد کرده و تأکید میکند که موجودات غیرمحسوس نیز میتوانند وجود داشته باشند. این نقد، که ریشه در منطق و استدلال فلسفی دارد، گامی مهم در جهت گسترش مفهوم وجود است.
بخش سوم: چالشهای معاصر در برابر فلسفه سنتی
۳.۱ مادیگرایی علمی و رد تجرد
در دوران معاصر، دانشمندان علوم طبیعی، با تکیه بر مادیگرایی علمی، وجود هرگونه موجود غیرمادی را انکار میکنند. از منظر ایشان، همهچیز، حتی مفاهیمی چون خدا، در چارچوب ماده تعریف میشود. این دیدگاه، که ماده را در مراتب گوناگون (سنگین، سبک، مرئی، غیرمرئی) میپذیرد، با فلسفه سنتی، از جمله آرای ابنسینا، در تضاد است.
۳.۲ ماده غیرمحسوس در علوم مدرن
علوم مدرن، برخلاف دیدگاه ابنسینا که موجود را با محسوس برابر میداند، مواد غیرمحسوس را میپذیرند. این مواد، که گاه با ابزارهای علمی قابل شناسایی نیستند، نشاندهنده پیشرفتهای معرفتشناختی در شناخت ذرات زیراتمی و میدانهای کوانتومی است. این امر، محدودیتهای صورتبندی ابنسینا را در برابر علوم معاصر آشکار میسازد.
درنگ: علوم مدرن، با پذیرش مواد غیرمحسوس، صورتبندی سنتی ابنسینا را به چالش کشیده و ضرورت بازتعریف مفاهیم فلسفی را برجسته میسازد.
۳.۳ محدودیت ابزارهای علمی
برخی مواد، حتی با ابزارهای کنونی، قابل شناسایی نیستند، اما این امر به معنای عدم وجود آنها نیست. این دیدگاه، که ریشه در محدودیتهای فناوری مدرن دارد، امکان کشف مواد جدید در آینده را باز میگذارد و بر پویایی معرفت علمی تأکید میورزد.
۳.۴ نقد نقلمحوری در فلسفه
اتکا به نقلهای غیرمستند، چونان سایهای بر روششناسی فلسفی، مانع از دستیابی به معرفت معتبر است. استدلالهای فلسفی، برای اعتبار و کارآمدی، باید بر تجربه و مشاهده استوار باشند، نه بر روایات بیپشتوانه.
بخش چهارم: بازتعریف مفاهیم در پرتو علوم معاصر
۴.۱ مراتب بین ماده و مجرد
بین ماده و مجرد، چونان طیفی گسترده، مراتب بیشماری وجود دارد. این دیدگاه، که با مفهوم تشکیک وجود در فلسفه ملاصدرا همخوانی دارد، بر پیوستگی مراتب وجود تأکید میکند. همانگونه که جنسیت در انسان طیفی است و نه دوگانه، وجود نیز در مراتب گوناگون، از ماده تا مجرد، جریان دارد.
۴.۲ جنسیت بهمثابه طیف
جنسیت در انسان، چونان رودی که در مسیر خود رنگهای گوناگون به خود میگیرد، طیفی است و نه دوگانه. این دیدگاه، که با یافتههای روانشناسی و زیستشناسی مدرن همسوست، بر انعطافپذیری بیولوژیکی و روانی انسان تأکید میکند. تغییر جنسیت، به دلیل وجود استعدادهای متفاوت جنسیتی، ممکن و معقول است.
درنگ: جنسیت، بهسان طیفی رنگارنگ، از کلیشههای دوگانه مرد و زن فراتر میرود و درصدها تعیینکننده هویت جنسیتیاند.
۴.۳ تبدیل ماده و مجرد
ماده و مجرد، چونان دو سوی یک پیوستار، قابلیت تبدیل به یکدیگر را دارند. این ایده، که در فلسفه ملاصدرا و فیزیک مدرن (مانند تبدیل ماده به انرژی) ریشه دارد، بر پویایی هستی تأکید میکند و دوگانهسازی سنتی ماده و مجرد را به چالش میکشد.
۴.۴ ذهن و مادیت
ذهن، هرچند ممکن است مادی باشد، اما مفاهیم ذهنی، چون محبت، از طول، عرض و عمق بینیازند. این دیدگاه، که با یافتههای علوم اعصاب همخوانی دارد، تمایز میان فرایندهای مادی ذهن و مفاهیم انتزاعی را برجسته میسازد.
بخش پنجم: نقد مفاهیم فقهی و ضرورت بازتعریف
۵.۱ ابهام مفهوم نجاست
مفهوم نجاست در علم دینی، چونان مهی غلیظ، از شفافیت و تعریف دقیق بیبهره است. نجاست، نه ماده است و نه مجرد، و حتی ضدعفونی نیز نمیتواند آن را پاک کند. این ابهام، که گاه به وسواس روانی منجر میشود، ضرورت بازتعریف این مفهوم را در چارچوب فلسفی و علمی آشکار میسازد.
درنگ: نجاست، بهمثابه مفهومی مبهم در علم دینی، نه ماده است و نه مجرد، و نیازمند بازتعریف در پرتو روششناسی دقیق است.
۵.۲ تفاوت نجاست و کثیفی
نجاست، برخلاف کثیفی، مفهومی اعتباری است که با ضدعفونی برطرف نمیشود. در حالی که طبیب کثیفی را با ابزار علمی رفع میکند، فقیه در حوزه نجاست و پاکی حکم میراند. این تمایز، بر تفاوت صلاحیتهای علم دینی و علم طبیعی تأکید میکند و همکاری بین این دو حوزه را ضروری میسازد.
۵.۳ ضرورت تصور دقیق در علم دینی
علم دینی، برای رهایی از کلیگویی و ابهام، نیازمند تمرکز بر تصورات دقیق است. تصدیقات شتابزده، چونان بادهایی که خاکستر معرفت را پراکنده میکنند، مانع از دستیابی به علم واقعیاند. اصلاح نظام آموزشی در حوزههای علمی و تأکید بر منطق مفهومی، راهحلی برای این چالش است.
بخش ششم: ضرورت درصدشناسی و پرهیز از کلیشهها
۶.۱ درصدشناسی در تحلیل پدیدهها
تحلیل پدیدههای انسانی و طبیعی، چونان نقشهبرداری از سرزمینی ناشناخته، نیازمند توجه به درصدهاست. کلیشههایی چون مرد/زن یا عالم/غیرعالم، مانع از شناخت دقیق پدیدهها میشوند. درصدشناسی، بهمثابه کلیدی برای گشودن قفل معرفت، راه را برای تحلیل دقیق هموار میسازد.
درنگ: درصدشناسی، بهسان مشعلی در تاریکی، از کلیشههای دوگانه فراتر رفته و به تحلیل دقیق پدیدهها یاری میرساند.
۶.۲ نقد کلیشههای اجتماعی
کلیشههای اجتماعی، چونان زنجیرهایی که ذهن را در بند میکشند، مانع از شناخت دقیق پدیدهها میشوند. بازنگری در مفاهیم اجتماعی و فلسفی، با تکیه بر تصورات دقیق و درصدشناسی، راه را برای معرفتی ژرفتر هموار میسازد.
جمعبندی
این نوشتار، با کاوشی انتقادی در مسئله تجرد نفس، آرای ابنسینا را در پرتو علوم معاصر بازخوانی کرد. ابنسینا، با روشی منطقی، توهم انحصار وجود به محسوس را رد نمود، اما صورتبندی او در برابر دستاوردهای علمی نوین، که ماده را در مراتب گوناگون و حتی بدون تجسم میپذیرند، ناکافی است. علوم معاصر، با پذیرش مراتب بیشمار بین ماده و مجرد، دوگانهسازی سنتی را به چالش میکشند. مشکل اصلی فلسفه سنتی، نه در تصدیقات، بلکه در فقدان تصورات دقیق است که به کلیگویی و گاه خرافات منجر شده است. مفهوم نجاست در علم دینی، نمونهای از این ابهام است که نه ماده است و نه مجرد، و نیازمند بازتعریف است. تأکید بر درصدشناسی و تقویت تصورات، راهحلی برای رهایی از کلیشهها و دستیابی به معرفتی استوار ارائه میدهد. این اثر، با دعوت به بازنگری در روشهای فلسفی و دینی، بر ضرورت تطبیق این علوم با نیازهای معاصر تأکید میورزد.
با نظارت صادق خادمی