در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1184

متن درس

 

کاوشی در مراتب وجود: نقدی بر دوقطبی‌گری ماده و تجرد در فلسفه اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۱۸۴)

دیباچه

بحث تجرد و ماده، از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی است که در پی تبیین چیستی نفس انسانی، رابطه آن با جسم، و جایگاه آن در نظام وجودی عالم برمی‌آید. این موضوع، به دلیل پیچیدگی‌های وجودشناختی و معرفت‌شناختی، در حکمت متعالیه و دیگر مکاتب فلسفی اسلامی جایگاه ویژه‌ای دارد. دیدگاه‌های دوقطبی که نفس را یا صرفاً مادی یا مجرد می‌پندارند، به دلیل ساده‌انگاری، از منظر علمی و فلسفی مورد نقد قرار گرفته‌اند.

بخش یکم: نقد دوقطبی‌گری در تبیین نفس انسانی

مبنای نقد: نفی دوقطبی‌گری ماده و تجرد

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که نباید نفس انسانی را به‌صورت دوقطبی، یعنی یا صرفاً مادی یا مجرد، تصور کرد. این دیدگاه دوقطبی، که در سطح جهانی نیز رواج دارد، از اساس فاقد پشتوانه علمی است. برخی نفس را مانند دست و پا، مادی می‌دانند و معتقدند که چون بدن مادی است، نفس نیز باید مادی باشد. در مقابل، گروهی دیگر، با تمایز میان نفس و بدن، نفس را مجرد و عاری از ماده می‌پندارند. این دوقطبی‌گری، به دلیل نادیده گرفتن مراتب وجودی، به خطا می‌رود.

درنگ: تصور دوقطبی ماده و تجرد در تبیین نفس انسانی، به دلیل نادیده گرفتن مراتب لایتناهی وجود، فاقد اساس علمی است.

این نقد، مانند نوری که تاریکی پیش‌داوری را می‌زداید، بر ضرورت رویکردی مراتب‌محور تأکید می‌ورزد. به جای تقسیم‌بندی ساده‌انگارانه نفس به مادی یا مجرد، باید به پیوستگی و تنوع مراتب وجودی در نظام هستی توجه کرد.

دیدگاه‌های جهانی در باب نفس

در سطح جهانی، دو دیدگاه اصلی درباره نفس انسانی وجود دارد. گروهی نفس را مادی می‌دانند و آن را هم‌ردیف اعضای مادی بدن، مانند دست و پا، قرار می‌دهند. در مقابل، گروهی دیگر، با استدلال به تمایز نفس از بدن، آن را مجرد و فارغ از ماده می‌پندارند. این دو دیدگاه، به دلیل تقلیل‌گرایی، از تبیین دقیق حقیقت نفس ناتوان‌اند.

درنگ: دیدگاه‌های مادی و مجرد درباره نفس، به دلیل دوقطبی‌گری، از تبیین پیچیدگی‌های وجودی نفس انسانی ناتوان‌اند.

این دو دیدگاه، مانند دو شاخه جدا از درخت حقیقت، از ریشه‌های عمیق نظام وجودی غافل‌اند و به جای کاوش در مراتب وجود، به جداسازی‌های غیرواقعی روی می‌آورند.

نقد علمی دوقطبی‌گری

هر دو دیدگاه مادی و مجرد، به دلیل دوقطبی‌گری، فاقد پشتوانه علمی‌اند. استاد فرزانه قدس‌سره تأکید می‌کنند که این تقسیم‌بندی، حقیقت نفس را محدود می‌سازد و از درک وسعت نظام وجودی بازمی‌دارد. به جای این دوقطبی‌گری، باید مراتب لایتناهی وجود را در نظر گرفت که میان ماده و ماده، ماده و مجرد، و مجرد و مجرد، بی‌نهایت مرتبه ایجاد می‌کند.

درنگ: دوقطبی‌گری مادی و مجرد، به دلیل نادیده گرفتن مراتب لایتناهی وجود، از منظر علمی ناکارآمد است.

این نقد، مانند تیغی تیز، پیش‌داوری‌های ساده‌انگارانه را می‌شکافد و راه را برای فهمی عمیق‌تر از حقیقت نفس هموار می‌سازد.

جمع‌بندی بخش یکم

نقد دوقطبی‌گری در تبیین نفس انسانی، بر کاستی دیدگاه‌های مادی و مجرد تأکید دارد. این دیدگاه‌ها، با نادیده گرفتن مراتب لایتناهی وجود، حقیقت نفس را به دو قطب محدود می‌کنند. استاد فرزانه قدس‌سره با تأکید بر نفی این دوقطبی‌گری، بر ضرورت رویکردی مراتب‌محور اصرار می‌ورزند که حقیقت نفس را در چارچوبی گسترده‌تر و علمی‌تر بررسی می‌کند.

بخش دوم: مراتب لایتناهی در نظام وجود

مراتب لایتناهی ماده و ماده

استاد فرزانه قدس‌سره تأکید دارند که میان ماده و ماده، به حد لایتناهی مراتب وجود دارد. هر مرتبه مادّی، صفات و خصوصیات خاص خود را دارد که آن را از مراتب دیگر متمایز می‌سازد. این تنوع، مانند رودی جاری در بستر هستی، نشان‌دهنده پویایی و گستردگی نظام وجودی است.

درنگ: میان ماده و ماده، مراتب لایتناهی وجود دارد که هر مرتبه، صفات خاص خود را داراست.

این دیدگاه، مانند آیینه‌ای که هزاران تصویر در خود بازمی‌تاباند، بر تنوع بی‌کران مراتب مادّی تأکید می‌ورزد و از یکسان‌انگاری ماده پرهیز می‌دهد.

مراتب لایتناهی ماده و مجرد

میان ماده و مجرد نیز مراتبی لایتناهی وجود دارد. این پیوستگی، جدایی مطلق میان ماده و تجرد را نفی می‌کند و نشان می‌دهد که نظام وجود، مانند پلی گسترده، این دو قلمرو را به هم متصل می‌سازد.

درنگ: میان ماده و مجرد، مراتب لایتناهی وجود دارد که جدایی مطلق این دو را نفی می‌کند.

این اصل، مانند دری که به سوی حقیقت گشوده می‌شود، بر پیوستگی و انسجام نظام وجودی تأکید می‌ورزد.

مراتب لایتناهی مجرد و مجرد

حتی در قلمرو مجردات، میان مجرد و مجرد، مراتب لایتناهی وجود دارد. این تنوع، مانند آسمانی پرستاره، نشان‌دهنده وسعت و پیچیدگی عالم مجردات است.

درنگ: میان مجرد و مجرد، مراتب لایتناهی وجود دارد که بر پیچیدگی و وسعت عالم مجردات دلالت می‌کند.

این دیدگاه، مانند چراغی در شب، حقیقت عالم مجردات را روشن می‌سازد و از ساده‌انگاری در تبیین آن پرهیز می‌دهد.

وسعت و دقت مراتب وجودی

مراتب لایتناهی در لایتناهی، حکایت از وسعت، گسترش، و دقت بی‌نهایت در نظام هستی دارد. هر مرتبه، مانند گوهری در گنجینه وجود، صفتی خاص دارد که خود شامل مراتب بی‌کران صفات است.

درنگ: مراتب لایتناهی در نظام وجود، از وسعت و دقت بی‌نهایت حکایت می‌کند و هر مرتبه، صفتی خاص با مراتب بی‌کران دارد.

این اصل، مانند نقشه‌ای دقیق از عالم هستی، بر نظم و پیچیدگی آن تأکید می‌ورزد.

محدودیت ادراک انسانی

انسان، به دلیل محدودیت معرفتی، نمی‌تواند ذره‌ای از موجودات را به‌طور کامل ادراک کند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: لَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ (البقرة: ۲۵۵)، یعنی «به چیزی از علم او احاطه نمی‌کنند، مگر به آنچه او بخواهد.» این آیه، مانند آیینه‌ای، محدودیت معرفت انسانی را در برابر وسعت وجودی عالم نشان می‌دهد.

درنگ: انسان نمی‌تواند ذره‌ای از موجودات را به‌طور کامل ادراک کند، زیرا علم او محدود است و تنها به خواست الهی ممکن می‌شود.

این حقیقت، مانند دریای بی‌کرانی است که انسان تنها قطره‌ای از آن را می‌تواند درک کند.

جمع‌بندی بخش دوم

نظام وجود، از مراتب لایتناهی تشکیل شده که میان ماده و ماده، ماده و مجرد، و مجرد و مجرد، بی‌نهایت مرتبه ایجاد می‌کند. هر مرتبه، صفات خاص خود را دارد و این تنوع، مانند تاروپودی پیچیده، نظام هستی را شکل می‌دهد. محدودیت ادراک انسانی، که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده، بر ضرورت فروتنی در برابر این وسعت تأکید می‌ورزد.

بخش سوم: نقد ساده‌انگاری‌های عرفی و تمثیلات

نفی غفلت دوقطبی‌گری

غفلت از مراتب لایتناهی، به تصور دوقطبی ماده و تجرد منجر می‌شود. این غفلت، مانند پرده‌ای بر چشم حقیقت، هستی را محدود می‌سازد و از درک پیچیدگی‌های آن بازمی‌دارد.

درنگ: غفلت از مراتب لایتناهی، به تصور دوقطبی ماده و تجرد منجر می‌شود و حقیقت هستی را محدود می‌سازد.

این نقد، مانند نسیمی که ابرهای جهل را کنار می‌زند، بر ضرورت واقع‌بینی در فلسفه تأکید می‌ورزد.

تمثیل ماده و شاخه‌ها

تصور ماده و مجرد به‌صورت دو شاخه مجزا، ناشی از محدود کردن هستی است. این دیدگاه، مانند پریدن از شاخه‌ای به شاخه دیگر، از درک پیوستگی مراتب وجود بازمی‌دارد.

درنگ: تصور ماده و مجرد به‌صورت دو شاخه مجزا، از محدود کردن هستی ناشی می‌شود و پیوستگی مراتب وجود را نادیده می‌گیرد.

این تمثیل، مانند نقشه‌ای که راه‌های پرپیچ‌وخم را نشان می‌دهد، بر پیوستگی نظام وجودی تأکید می‌ورزد.

تمثیل غذا و سفره

در عرف عام، غذا و سفره به‌عنوان غذا شناخته می‌شوند، اما در عرف علمی، غذا ذراتی است که هضم شده و بدل ما یتحلل می‌شود. این تفاوت، مانند تمایز میان ظاهر و باطن، بر ضرورت تحلیل دقیق علمی تأکید دارد.

درنگ: غذا در عرف علمی، ذراتی است که هضم شده و بدل ما یتحلل می‌شود، نه صرفاً آنچه در عرف عام غذا خوانده می‌شود.

این تمثیل، مانند آینه‌ای، تفاوت ادراک عرفی و علمی را نشان می‌دهد و بر اهمیت روش‌شناسی علمی تأکید می‌ورزد.

مراتب هضم غذا

غذا پس از هضم اول تا رابع، بخشی از بدن می‌شود و بخش دیگر به فضولات تبدیل می‌گردد. این فرآیند، مانند سفری در مراتب وجود، تنوع و پویایی ماده را نشان می‌دهد.

درنگ: غذا در فرآیند هضم، از مراتب مختلف عبور کرده و بخشی از بدن می‌شود، در حالی که بخش دیگر به فضولات تبدیل می‌گردد.

این دیدگاه، مانند رودی که از سرچشمه تا دریا تغییر می‌کند، بر پویایی ماده در بدن تأکید دارد.

مراتب لایتناهی در ذرات غذا

میان غذا و غذا، مراتب لایتناهی از ذرات و صفات وجود دارد. پیگیری یک ذره غذا، مانند کاوش در کوهی از مراتب وجودی، پیچیدگی و گستردگی نظام هستی را آشکار می‌سازد.

درنگ: پیگیری یک ذره غذا، کوهی از مراتب وجودی را آشکار می‌سازد که حکایت از وسعت نظام هستی دارد.

این اصل، مانند دریچه‌ای به سوی بی‌کران، بر تنوع و پیچیدگی ذرات مادّی تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش سوم

نقد ساده‌انگاری‌های عرفی و تمثیلات غذا و سفره، بر ضرورت تحلیل دقیق علمی تأکید دارد. غفلت از مراتب لایتناهی، به تصور دوقطبی ماده و تجرد منجر می‌شود که حقیقت هستی را محدود می‌سازد. این بخش، مانند چراغی در مسیر حقیقت‌جویی، بر پیوستگی و تنوع مراتب وجودی اصرار می‌ورزد.

بخش چهارم: پویایی ماده و تجرد مادّی

تغییر ثقل و غلظت ماده

ماده ثقیل با کاهش ثقل و غلظت، به مراتب دیگر تبدیل می‌شود. این پویایی، مانند جریانی که از سنگ به آب زلال بدل می‌گردد، بر انعطاف ماده در نظام وجودی تأکید دارد.

درنگ: ماده با کاهش ثقل و غلظت، به مراتب دیگر تبدیل می‌شود و پویایی خود را نشان می‌دهد.

این اصل، مانند موجی بر سطح دریا، بر تغییرپذیری ماده در مراتب مختلف تأکید می‌ورزد.

تمثیل غذا در بدن

غذای جذب‌شده در معده، روده، مویرگ‌ها، چشم، و مغز، مراتب متفاوتی دارد. هر مرتبه، مانند ایستگاهی در سفر وجود، صفات و اوزان خاص خود را دارد.

درنگ: غذای جذب‌شده در بدن، از معده تا مغز، مراتب متفاوتی دارد که هر یک صفات خاص خود را داراست.

این تمثیل، مانند نقشه‌ای از بدن انسان، تنوع مراتب مادّی را در فرآیندهای زیستی نشان می‌دهد.

آسیب تراکم و سلامت ترقیق

تراکم بیش از حد ماده، مانند انفجاری در نظام زیستی، به آسیب‌هایی مانند سکته منجر می‌شود، در حالی که ترقیق ماده، مانند نسیمی ملایم، به سلامت بدن کمک می‌کند.

درنگ: تراکم بیش از حد ماده به آسیب منجر می‌شود، در حالی که ترقیق ماده به سلامت بدن کمک می‌کند.

این دیدگاه، مانند تعادلی ظریف در طبیعت، بر اهمیت حفظ مراتب مناسب ماده تأکید دارد.

تمثیل کش و تراکم

کش نیم‌متری با کشیده شدن، تا حدی کِش می‌آید و سپس به نخ تبدیل می‌شود. این تبدیل، مانند ماده‌ای که با ترقیق به مرتبه‌ای دیگر می‌رسد، نشان‌دهنده محدودیت و پویایی مراتب مادّی است.

درنگ: کش با کاهش تراکم، به نخ تبدیل می‌شود و محدودیت مراتب مادّی را نشان می‌دهد.

این تمثیل، مانند آینه‌ای، پویایی و محدودیت ماده را در مراتب وجودی بازمی‌تاباند.

تجرد مادّی و نفس انسانی

نفس انسانی، حتی در رشد، به تجرد مادّی می‌رسد، نه تجرد حقیقی که خاص انبیاست. این تجرد مادّی، مانند سایه‌ای از حقیقت متعالی، همچنان در قلمرو ماده باقی می‌ماند.

درنگ: نفس انسانی در رشد، به تجرد مادّی می‌رسد، اما تجرد حقیقی خاص انبیاست.

این دیدگاه، مانند پلی میان ماده و تجرد، بر پیوستگی این دو قلمرو تأکید دارد.

نقد تجرد حافظه

حافظه انسان عادی، به دلیل فراموشی، مجرد نیست و مادّی است. حتی حفظ قرآن، نیازمند تکرار است و نشانه تجرد نیست.

درنگ: حافظه انسان عادی، به دلیل فراموشی و نیاز به تکرار، مادّی است و نشانه تجرد ندارد.

این نقد، مانند تیغی که حقیقت را از توهم جدا می‌کند، بر مادّی بودن فرآیندهای ذهنی تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش چهارم

پویایی ماده در مراتب مختلف، از معده تا مغز، و تبدیل آن به تجرد مادّی، نشان‌دهنده انعطاف و تنوع نظام وجودی است. تمثیلات کش و غذا، مانند آیینه‌هایی، این حقیقت را بازمی‌تابانند. نقد تجرد حافظه و تأکید بر مادّی بودن فرآیندهای ذهنی، بر ضرورت بازنگری در پیش‌فرض‌های سنتی اصرار می‌ورزد.

بخش پنجم: نقد روش‌شناسی فلسفی و آموزش

نقد تعریف نفس ناطقه

تعریف نفس ناطقه، به دلیل ابهام در معنای نطق (سخن گفتن، فکر کردن، یا ادراک)، ناکافی است. این ابهام، مانند مهی بر مسیر حقیقت، مانع از تبیین دقیق نفس می‌شود.

درنگ: تعریف نفس ناطقه، به دلیل ابهام در معنای نطق، ناکافی است و نیازمند بازنگری است.

این نقد، مانند زنگ بیداری، فلاسفه را به بازتعریف مفاهیم بنیادین دعوت می‌کند.

نقد مباحث قهوه‌خانه‌ای

بحث‌های دوقطبی ماده و مجرد، به دلیل سطحی بودن، به مباحث قهوه‌خانه‌ای تشبیه شده‌اند. این مباحث، مانند گفت‌وگوهای بی‌فرجام، از حقیقت‌جویی فلسفی دورند.

درنگ: مباحث دوقطبی ماده و مجرد، به دلیل سطحی بودن، به گفت‌وگوهای قهوه‌خانه‌ای شباهت دارند.

این نقد، مانند تیری بر قلب ساده‌انگاری، بر ضرورت روش‌شناسی علمی تأکید می‌ورزد.

نقد آموزش مادّی

آموزش مادّی، با تأکید بر محفوظات و تکرار، ذهن را محدود می‌سازد. به جای تحمیل درس، باید جاذبه نفسانی برای جذب دانش ایجاد کرد.

درنگ: آموزش مادّی با تحمیل محفوظات، ذهن را محدود می‌کند و باید جاذبه نفسانی برای جذب دانش ایجاد شود.

این دیدگاه، مانند بذری در خاک حاصلخیز، بر ضرورت تحول در روش‌های آموزشی تأکید دارد.

تمثیل آهن‌ربا و مغناطیس

ذهن با افزایش تجرد، مانند آهن‌ربای قوی، دانش را بدون واسطه جذب می‌کند. این توانایی، مانند مغناطیسی که اشیا را از دور می‌کشد، نشان‌دهنده ظرفیت نفس در مراتب بالاتر است.

درنگ: ذهن با افزایش تجرد، مانند آهن‌ربای قوی، دانش را بدون واسطه جذب می‌کند.

این تمثیل، مانند نوری که افق‌های دور را روشن می‌سازد، بر ظرفیت‌های متعالی نفس تأکید دارد.

نقد فرهنگ عرفی

فرهنگ عرفی، با یکسان‌انگاری انسان‌ها، به خطا می‌رود. این فرهنگ، مانند پرده‌ای بر حقیقت، تفاوت مراتب نفسانی را نادیده می‌گیرد.

درنگ: فرهنگ عرفی با یکسان‌انگاری انسان‌ها، تفاوت مراتب نفسانی را نادیده می‌گیرد.

این نقد، مانند آینه‌ای، خطاهای فرهنگ عرفی را بازمی‌تاباند و بر ضرورت بازنگری تأکید می‌ورزد.

نقد خنده و ذات

خنده، برخلاف نطق، ذاتی باب برهان است، نه کلیات خمس. ذاتی باب برهان، به معنای لاینفک است، در حالی که ذاتی کلیات خمس، در ذات موجود است.

درنگ: خنده، ذاتی باب برهان است، نه کلیات خمس، و نیازمند بازتعریف در منطق اسلامی است.

این نقد، مانند کلیدی، قفل تعاریف سنتی را می‌گشاید و راه را برای بازنگری هموار می‌سازد.

نقد تعریف حیوان ناطق

حیوان و ناطق، ذاتی انسان‌اند، اما انسان بر انسان ذات است، نه ذاتی. این تمایز، مانند خط‌کشی دقیق، بر روش‌شناسی منطقی تأکید دارد.

درنگ: حیوان و ناطق، ذاتی انسان‌اند، اما انسان بر انسان ذات است، نه ذاتی.

این دیدگاه، مانند نقشه‌ای دقیق، بر ضرورت دقت در تعاریف منطقی تأکید می‌ورزد.

نقد ارسطو و ابن‌سینا

تعاریف ارسطو، فارابی، و ابن‌سینا از خنده و نطق، به دلیل ضعف اطلاعات، نادرست‌اند. این تعاریف، مانند بناهایی بر پایه سست، نیازمند بازنگری‌اند.

درنگ: تعاریف ارسطو، فارابی، و ابن‌سینا از خنده و نطق، به دلیل ضعف اطلاعات، نادرست‌اند.

این نقد، مانند تیغی که شاخه‌های زائد را می‌زند، بر ضرورت تحول در فلسفه سنتی تأکید دارد.

نقد عرض عام و خاص

تقسیم‌بندی عرض عام (مشي) و خاص (ضحك)، به دلیل ضعف اطلاعات، نادرست است. حیوانات نیز می‌خندند و گریه می‌کنند، برخلاف ادعای فلسفه سنتی.

درنگ: تقسیم‌بندی عرض عام و خاص، به دلیل ضعف اطلاعات و شواهد روان‌شناختی، نادرست است.

این نقد، مانند نوری بر تاریکی پیش‌فرض‌ها، بر ضرورت شواهد علمی تأکید می‌ورزد.

جمع‌بندی بخش پنجم

نقد روش‌شناسی فلسفی و آموزش، بر کاستی تعاریف سنتی و مباحث قهوه‌خانه‌ای تأکید دارد. تمثیل آهن‌ربا و نقد فرهنگ عرفی، مانند آیینه‌هایی، حقیقت را بازمی‌تابانند. بازتعریف مفاهیم ذاتی و عرضی، و تأکید بر شواهد علمی، راه را برای فلسفه‌ای نوین هموار می‌سازد.

بخش ششم: ضرورت تحول در علم دینی و روش‌شناسی

تحول در علم دینی

علم دینی، به دلیل کم‌توجهی به علوم طبیعی و تجربی، در تبیین مسائل متافیزیکی ناکارآمد بوده است. این علم، مانند بنایی بدون پایه، نیازمند تحول است.

درنگ: علم دینی، به دلیل کم‌توجهی به علوم طبیعی، نیازمند تحول و تلفیق با روش‌های علمی است.

این دیدگاه، مانند زنگ بیداری، بر ضرورت بازنگری در روش‌شناسی علم دینی تأکید دارد.

نقد فقدان کارگاه علمی

علم دینی، فاقد کارگاه‌های علمی برای کالبدشکافی و دقت است. این محدودیت، مانند فقدان ابزار در دست صنعتگر، مانع از تبیین دقیق مسائل می‌شود.

درنگ: علم دینی، به دلیل فقدان کارگاه‌های علمی، از تبیین دقیق مسائل متافیزیکی بازمی‌ماند.

این نقد، مانند نقشه‌ای برای آینده، بر ضرورت ایجاد زیرساخت‌های علمی تأکید می‌ورزد.

تمثیل آی‌سی‌یو

شناخت یک پدیده، مانند آی‌سی‌یو، نیازمند ابزار علمی و تمرکز است. این تمثیل، مانند چراغی در مسیر علم، بر اهمیت روش‌های دقیق تأکید دارد.

درنگ: شناخت دقیق پدیده‌ها، مانند آی‌سی‌یو، نیازمند ابزار علمی و تمرکز است.

این دیدگاه، مانند کلیدی، درهای علم دقیق را می‌گشاید.

اشارات قرآنی

قرآن کریم در آیات متعدد، بر تنوع مراتب خلقت و محدودیت معرفت انسانی تأکید دارد. آیه خَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا (نوح: ۱۴)، یعنی «شما را به‌صورت مراتب آفریدیم»، بر تنوع مراتب وجودی دلالت دارد. همچنین، آیه وَلَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ (الأحزاب: ۲۱)، یعنی «و برای شما در رسول خدا سرمشقی نیکوست»، بر الگو بودن پیامبر (ص) تأکید می‌ورزد.

درنگ: آیات قرآنی، بر تنوع مراتب خلقت و الگو بودن پیامبر (ص) تأکید دارند و راه را برای شناخت دقیق هموار می‌سازند.

این اشارات، مانند ستارگانی در آسمان معرفت، راهنمای حقیقت‌جویان‌اند.

جمع‌بندی بخش ششم

تحول در علم دینی، با تلفیق علوم طبیعی و روش‌های علمی، ضرورتی انکارناپذیر است. نقد فقدان کارگاه‌های علمی و تمثیل آی‌سی‌یو، بر اهمیت روش‌شناسی دقیق تأکید دارند. اشارات قرآنی، مانند چراغ‌هایی در مسیر، بر تنوع مراتب وجود و الگو بودن پیامبر (ص) تأکید می‌ورزند.

نتیجه‌گیری کل

این نوشتار، با بررسی تجرد و ماده در فلسفه اسلامی، نشان داد که نفس انسانی نه صرفاً مادی است و نه مجرد، بلکه در مراتب لایتناهی وجود قرار دارد. نقد دوقطبی‌گری، تأکید بر مراتب بی‌کران، و نقد ساده‌انگاری‌های عرفی، مانند آیینه‌هایی، حقیقت را بازمی‌تابانند. تمثیلات غذا، کش، و آهن‌ربا، پویایی و تنوع نظام وجودی را نشان می‌دهند. آیات قرآن کریم، مانند لَا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ، خَلَقْنَاكُمْ أَطْوَارًا، و وَلَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ، بر محدودیت معرفت انسانی، تنوع مراتب خلقت، و الگو بودن پیامبر (ص) دلالت دارند. علم دینی، با تحول در روش‌شناسی و تلفیق با علوم طبیعی، می‌تواند به تبیین دقیق‌تر مسائل متافیزیکی بپردازد. این نوشتار، مانند بذری در خاک معرفت، به بازنگری در فلسفه اسلامی و جهانی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی