متن درس
کاوش در مفهوم نفس در حکمت اسلامی و قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۱۹۰)
دیباچه
مفهوم نفس در حکمت اسلامی و قرآن کریم، چونان گوهر تابناکی در میان علوم دینی میدرخشد که کاوش در آن، پرده از اسرار وجودی انسان، خدا، و دیگر موجودات برمیدارد. این مفهوم، به مثابه پلی میان فلسفه، کلام، و معارف قرآنی، پیوندی عمیق میان هستیشناسی و معرفتشناسی برقرار میسازد. پرسش از چیستی نفس و گستره اطلاق آن بر موجودات، از دیرباز ذهن فیلسوفان، متکلمان، و مفسران را به خود مشغول داشته است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، در صدد است تا با نگاهی ژرف و روشمند، مفهوم نفس را در پرتو آیات قرآن کریم و حکمت اسلامی بررسی کند. هدف آن است که با تحلیلی جامع، دقیق، و عالمانه، گستره اطلاق نفس بر انسان، خدا، و دیگر موجودات، و نیز پیوند آن با مفاهیمی چون حیات، موت، تشخص، و تعینات، روشن گردد. این بررسی، نه تنها به تبیین معانی قرآنی نفس میپردازد، بلکه با نقدی عمیق بر روششناسیهای سنتی، راه را برای تلفیق حکمت دینی با علوم تجربی هموار میسازد.
بخش یکم: گستره اطلاق نفس در قرآن کریم
پرسش بنیادین از نفس
بحث از نفس، به مثابه کلیدی برای گشودن رازهای وجود، از دیرباز در فلسفه اسلامی جایگاه ویژهای داشته است. پرسش بنیادین این است که آیا مفهوم نفس تنها به انسان اختصاص دارد یا به دیگر موجودات، چون خدا، حیوان، نبات، و حتی جمادات نیز اطلاق میشود؟ این پرسش، نه تنها به چیستی نفس، بلکه به مراتب وجودی و تعینات آن در نظام هستی میپردازد. در قرآن کریم، اطلاق نفس به انسان در موارد متعدد (حدود ۳۰۸ مورد) و به خدا در موارد معدود (حدود پنج مورد) مشاهده میشود. اما آیا این اطلاق به حیوان، نبات، یا جماد نیز تسری مییابد؟ برای پاسخ به این پرسش، لازم است آیات قرآنی با دقت تحلیل شوند و از ظهور، تبادر، و انصراف آنها در معنای نفس بهره گرفته شود.
درنگ: اطلاق نفس در قرآن کریم عمدتاً به انسان و خدا محدود است و انصراف قوی از حیوان، نبات، و جماد دارد. |
نفس در آیات قرآنی: تمرکز بر انسان
بررسی آیات قرآن کریم نشان میدهد که مفهوم نفس در اکثریت قریب به اتفاق موارد، به انسان اشاره دارد. آیاتی چون لَا تُجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا (البقرة: ۴۸) به معنای «هیچ نفسی به جای نفس دیگر چیزی را جبران نمیکند»، بر مسئولیت فردی انسان تأکید دارند. همچنین، آیه لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا (البقرة: ۲۸۶) به معنای «هیچ نفسی جز به اندازه توانش مکلف نمیشود»، تکلیفپذیری انسان را برجسته میسازد. این آیات، با تمرکز بر ویژگیهایی چون عقل، اراده، و تکلیف، نفس را به انسان اختصاص میدهند و از حیوان انصراف دارند.
آیات دیگری مانند وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا (آل عمران: ۱۴۵) به معنای «و هیچ نفسی را نیست که جز به اذن خدا با اجلی معین بمیرد»، مرگ انسان را در چارچوبی الهی و با قرینههای تکلیف و مسئولیت تبیین میکنند. آیه الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ (النساء: ۱) به معنای «[آن خدایی که] شما را از یک نفر آفرید»، خلقت انسان را از یک نفس واحد (حضرت آدم) بیان میدارد و به صراحت از حیوان انصراف دارد.
نفس و خدا: نص صریح قرآنی
در قرآن کریم، اطلاق نفس به خداوند متعال در مواردی معدود، اما با صراحت و وضوح، مشاهده میشود. آیه وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّي إِلَٰهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ… تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ (المائدة: ۱۱۶) به معنای «و هنگامی که خدا گفت: ای عیسی بن مریم، آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به جای خدا دو خدا بگیرید؟… تو میدانی آنچه در نفس من است و من نمیدانم آنچه در نفس تو است»، به صراحت نفس را به خدا و انسان (حضرت عیسی) نسبت میدهد. این آیه، با شفافیت بینظیر، تمایز معرفتی میان خدا و مخلوق را نشان میدهد و نفس الهی را در جایگاهی متعالی قرار میدهد.
آیات وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ (آل عمران: ۲۸، ۳۰) به معنای «و خدا شما را از نفس خود بر حذر میدارد»، با لحنی جلالی و توأم با تحدید، بر اقتدار الهی تأکید دارند. این آیات، نفس خدا را در مقام هشدار و مسئولیتآفرینی برای انسانها معرفی میکنند. همچنین، آیه قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (الأنعام: ۱۲) به معنای «بگو: آنچه در آسمانها و زمین است از آن کیست؟ بگو: برای خدا، خدا بر نفس خود رحمت را مقرر داشته است»، نفس الهی را با صفت رحمت توصیف میکند. این آیه، با انتقال از جلال (مالکیت خدا بر آسمانها و زمین) به جمال (رحمت الهی)، عمق و زیبایی ساختار قرآنی را نشان میدهد.
جمعبندی بخش یکم
بررسی آیات قرآن کریم نشان میدهد که مفهوم نفس، با تمرکز بر انسان و خدا، در نظام معرفتی قرآن جایگاه ویژهای دارد. انسان، به دلیل برخورداری از عقل، اراده، و تکلیف، محور اصلی اطلاق نفس است، در حالی که نفس الهی در آیاتی معدود با صراحت و با اوصافی چون علم، اقتدار، و رحمت بیان شده است. انصراف آیات از حیوان، نبات، و جماد، بر محدودیت گستره نفس در قرآن کریم دلالت دارد. این تحلیل، زمینه را برای بررسی عمیقتر رابطه نفس با حیات و موت فراهم میسازد.
بخش دوم: نفس، حیات، و موت در نظام وجودی
رابطه نفس با حیات و موت
یکی از پرسشهای بنیادین در حکمت اسلامی، رابطه نفس با حیات و موت است. آیا هر موجودی که حیات دارد، دارای نفس است؟ آیا موت، نشانهای از وجود نفس است؟ این پرسشها، به ارتباط عمیق نفس با مراتب وجودی و ویژگیهای حیاتی موجودات اشاره دارند. در قرآن کریم، آیه كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ (آل عمران: ۱۸۵) به معنای «هر نفسی مرگ را خواهد چشید»، با قرینه خیر و شر، به انسان اختصاص دارد. این آیه، مرگ را در چارچوب مسئولیت اخلاقی انسان تبیین میکند و از حیوان انصراف دارد. حیوانات، هرچند مرگ را تجربه میکنند، اما به دلیل فقدان عقل و تکلیف، در آیات قرآنی به عنوان نفس ذائقة الموت معرفی نمیشوند.
مثالی از رفتار حیوانات، مانند کلاغها و مورچهها که مرگ خود را در خفا تجربه میکنند، نشاندهنده تفاوت مرگ انسانی و حیوانی است. انسان، به دلیل آگاهی از مرگ و مسئولیتهای اخلاقی، در آیات قرآنی به عنوان نفس شناخته میشود، در حالی که حیوانات فاقد چنین جایگاهیاند.
تشخص و تعینات در انسان
انسان، به دلیل برخورداری از سرعت و تراکم بالای تشخصات و تعینات، در نظام وجودی جایگاه ممتازی دارد. تشخص، به مثابه امری که موجود را از دیگر موجودات متمایز میسازد، در انسان به اوج خود میرسد. این ویژگی، در آیاتی چون يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (الفجر: ۲۷) به معنای «ای نفس آرامشیافته»، که به کمالات انسانی اشاره دارد، و وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (الشمس: ۷-۸) به معنای «و سوگند به نفس و آنکه آن را راست و درست کرد * و به او فجور و تقوایش را الهام نمود»، آشکار است. این آیات، نفس انسانی را با تواناییهای تقوا، فجور، و کمال متمایز میسازند.
درنگ: انسان، به دلیل سرعت و تراکم بالای تشخصات، محور اصلی اطلاق نفس در قرآن کریم است و از دیگر موجودات متمایز میشود. |
نقد اطلاق نفس به حیوان و نبات
در حکمت اسلامی، اختلافاتی در تعریف نفس و اطلاق آن به حیوان و نبات وجود دارد. برخی فیلسوفان، مانند ملاصدرا، نفس را از مرتبه نبات آغاز میکنند، در حالی که برخی دیگر، مانند حاجی سبزواری، آن را از حیوان شروع میکنند. با این حال، بررسی آیات قرآن کریم نشان میدهد که هیچ آیهای به صراحت نفس را به حیوان یا نبات اطلاق نمیکند. آیه إِذْ الْوُحُشُ حُشِرَتْ (التکویر: ۵) به معنای «و هنگامی که وحوش گرد آورده شوند»، وحوش را از نفوس جدا میسازد و بر انصراف آیات نفس از حیوان تأکید دارد.
جمعبندی بخش دوم
نفس در قرآن کریم، به عنوان ویژگیای که با حیات، موت، و تشخص پیوند خورده، عمدتاً به انسان اختصاص دارد. حیوانات، هرچند دارای حیات و موتاند، در آیات قرآنی به عنوان نفس شناخته نمیشوند. این انصراف، به دلیل فقدان عقل، اراده، و تکلیف در حیوانات است. تمایز انسان در سرعت و تراکم تشخصات، او را در مرکز مفهوم نفس قرار میدهد و بررسیهای قرآنی این تمایز را تأیید میکنند.
بخش سوم: نقد روششناسی و ضرورت تلفیق علم و حکمت
مثال آب کر: تبیین حد نصاب در احکام
برای فهم بهتر مفهوم حد نصاب در نفس، میتوان به مثال آب کر در فقه اشاره کرد. آب کر، که به مقدار سه وجب در سه وجب تعریف شده، به عنوان معیاری برای تطهیر شناخته میشود. این حد نصاب، پرسشی عمیق را برمیانگیزد: آیا کر بودن آب نقشی واقعی در تطهیر دارد یا صرفاً حکمی تشریفاتی است؟ این پرسش، به مثابه آینهای است که ضرورت تحلیل علمی احکام دینی را بازتاب میدهد. اگر کر بودن آب سبقه وجودی خاصی ایجاد کند، مانند آب جاری که بدون نیاز به کر تطهیر میکند، این ویژگی باید با ابزارهای علمی و فلسفی بررسی شود.
مثال آب کر، مانند داستان گاو بنیاسرائیل، پیچیدگی احکام دینی را نشان میدهد. تحقیقی عمیق و بلندمدت در این زمینه میتواند تحولی در فقه ایجاد کند و نشان دهد که آیا این احکام ریشه در واقعیتی وجودی دارند یا صرفاً قواعدی تشریفاتیاند.
درنگ: احکام فقهی مانند کر بودن آب نیازمند تحلیل علمی و فلسفیاند تا ریشههای وجودی آنها روشن گردد. |
نقد روششناسی سنتی در علم دینی
یکی از چالشهای علم دینی، گرایش به کنار گذاشتن مسائل پیچیده با توجیه «نفهمیدن» است. این رویکرد، به مثابه بستن درهای معرفت، دین را از پویایی و غنای علمی محروم میسازد. علم دینی باید به مرکزی برای تحقیقات عمیق تبدیل شود، نه مکانی برای امور غیرعلمی. افرادی که به دنبال اهداف غیرپژوهشیاند، نباید مانع پیشرفت علمی شوند. این نقد، بر ضرورت تحول در روششناسی علم دینی تأکید دارد و خواستار تمرکز بر موضوعشناسی و تحلیل دقیق است.
تلفیق علم و حکمت دینی
جهان امروز، تشنه معرفتی است که علم و حکمت دینی را در هم آمیزد. بدون این تلفیق، پذیرش دین در گفتوگوی جهانی کاهش مییابد و خطر رنسانسی ضددینی پدید میآید. علم دینی باید با بهرهگیری از علوم تجربی، موضوعاتی مانند نفس و کر را تحلیل کند و از تبادل دانش با علوم دانشگاهی استقبال نماید. این رویکرد، نه تنها به غنای معرفت دینی میافزاید، بلکه جایگاه آن را در جهان معاصر تقویت میکند.
جمعبندی بخش سوم
نقد روششناسی سنتی و تأکید بر تلفیق علم و حکمت دینی، راه را برای فهم عمیقتر مفاهیم دینی هموار میسازد. مثال آب کر نشان میدهد که احکام فقهی نیازمند تحلیل علمیاند تا از تشریفاتی بودن مبرا شوند. علم دینی باید به مرکزی برای پژوهشهای بینرشتهای تبدیل شود تا با پاسخگویی به پرسشهای معاصر، جایگاه دین را در جهان تقویت کند.
بخش چهارم: پیچیدگیهای ادبی و معرفتی قرآن کریم
تحلیل آیه انعام: چالش سؤال و جواب
آیه قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (الأنعام: ۱۲) به معنای «بگو: آنچه در آسمانها و زمین است از آن کیست؟ بگو: برای خدا، خدا بر نفس خود رحمت را مقرر داشته است»، پیچیدگی ادبی و معرفتی خاصی دارد. سؤال «مال کیست؟» با پاسخ «برای خدا» آغاز میشود، اما بلافاصله به «خدا بر نفس خود رحمت را مقرر داشته» انتقال مییابد. این انتقال از جلال (مالکیت الهی) به جمال (رحمت الهی)، نشاندهنده عمق و زیبایی ساختار قرآنی است.
پرسش از نقش «لله» در این آیه، آیا قسم است یا اضافه اختصاصی، چالش دیگری است. اگر «لله» قسم باشد، معنای آیه به «به خدا سوگند، او بر نفس خود رحمت را نوشته» تغییر مییابد. اما اگر اضافه اختصاصی باشد، مالکیت خدا بر آسمانها و زمین را تأکید میکند. این ابهام ادبی، قرآن کریم را به مثابه شطرنجی پیچیده معرفی میکند که هر حرکت آن، لایهای جدید از معنا را آشکار میسازد.
درنگ: آیه انعام، با انتقال از جلال به جمال، عمق و زیبایی ساختار قرآنی را نشان میدهد و تحلیل ادبی آن ضروری است. |
نقد تفاسیر سنتی
تفاسیر سنتی، در تبیین تناسب سؤال و جواب آیه انعام، پاسخ روشنی ارائه نمیدهند. این نقد، به ضرورت بازنگری تفاسیر با رویکردی علمی و ادبی تأکید دارد. تجزیه و ترکیب دقیق آیه، برای فهم نقش «لله» و «کتب» ضروری است. این تحلیل، نشان میدهد که قرآن کریم، با ساختار چندلایه خود، مخاطب را به چالش میکشد و از او میطلبد که با ژرفاندیشی، معانی پنهان آن را کشف کند.
جمعبندی بخش چهارم
پیچیدگیهای ادبی و معرفتی قرآن کریم، به ویژه در آیه انعام، نشاندهنده عمق بینهایت این کتاب آسمانی است. تحلیل دقیق آیات، با بهرهگیری از ادبیات، فلسفه، و منطق، میتواند لایههای جدیدی از معنا را آشکار سازد. این رویکرد، نه تنها به فهم بهتر قرآن کریم کمک میکند، بلکه جایگاه آن را به عنوان منبعی بیپایان برای معرفت تقویت مینماید.
نتیجهگیری و جمعبندی
کاوش در مفهوم نفس در حکمت اسلامی و قرآن کریم، پرده از جایگاه والای این مفهوم در نظام وجودی و معرفتی برمیدارد. نفس، به مثابه جوهرهای که انسان را از دیگر موجودات متمایز میسازد، در آیات قرآنی با تمرکز بر انسان (حدود ۳۰۸ مورد) و خدا (پنج مورد) تبیین شده است. انصراف آیات از حیوان، نبات، و جماد، بر محدودیت گستره نفس در قرآن کریم دلالت دارد. آیاتی چون تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ (المائدة: ۱۱۶) و كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ (الأنعام: ۱۲)، با صراحت و زیبایی، نفس الهی را در کنار نفس انسانی قرار میدهند. نقد روششناسیهای سنتی، مانند اختلاف ملاصدرا و حاجی سبزواری، و تأکید بر تلفیق علم و حکمت دینی، راه را برای فهمی نوین از مفاهیم دینی هموار میسازد. مثال آب کر، به عنوان نشانهای از پیچیدگی احکام فقهی، ضرورت تحلیل علمی را برجسته میکند. حوزههای علمی، با تبدیل شدن به مراکز پژوهش و موضوعشناسی، میتوانند دین را در گفتوگوی جهانی تقویت کنند. این نوشتار، با تلفیق قرآن کریم، فلسفه، و علوم تجربی، گامی در جهت شناخت عمیقتر نفس و جایگاه آن در حکمت اسلامی برمیدارد.
با نظارت صادق خادمی |