متن درس
فلسفه صفات کمال در موجودات طبیعی از منظر قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۱۹۷)
مقدمه: بازتاب کمالات الهی در آینه خلقت
در گستره عالم هستی، از ذرات ریز خاک تا قلههای سر به فلک کشیده کوهها، جلوههایی از کمالات الهی متجلی است. قرآن کریم، این کتاب آسمانی، با بیانی ژرف و حکیمانه، صفاتی چون خشوع و خشیت را نهتنها به انسان، که به اجسام و موجودات طبیعی نیز نسبت میدهد. این نسبتدادن، پرسشی فلسفی و الهیاتی را پیش روی ما میگشاید: چگونه موجوداتی که به ظاهر فاقد شعور و ادراکاند، میتوانند حامل صفاتی باشند که در نگاه نخست، ویژه مؤمنان و اهل کمال است؟ این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۱۱۹۷ استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در این پرسش میپردازد و با تکیه بر آیات قرآن کریم و تحلیلهای معرفتشناختی، تلاش میکند تا ظرفیتهای ادراکی موجودات طبیعی و تفاوت آن با انسان را تبیین نماید. این بررسی، با نگاهی عمیق به آیات و روایات، درصدد است تا رابطه میان صفات کمال، طبیعت، و انسان را در چارچوبی فلسفی و الهیاتی روشن سازد، گویی که هر ذره از خلقت، آینهای است که نور معرفت الهی را بازمیتاباند.
بخش نخست: مفهومشناسی خشوع و خشیت در قرآن کریم
تعریف خشوع: فروتنی عالمانه و عاشقانه
خشوع، در فرهنگ قرآنی و عرفانی، به معنای فروتنی عالمانه یا عاشقانه در برابر مقتدر یا محبوبی است که از ادراک عظمت یا محبت او سرچشمه میگیرد. در کتاب «منازل السائرین»، خشوع بهعنوان خضوعی ممزوج با خوف یا محبت توصیف شده است، حالتی که از معرفت به عظمت پروردگار یا عشق به او نشأت میگیرد. این صفت، در انسان به قلب و در موجودات طبیعی به ذات جبلی آنها نسبت داده میشود. برای مثال، هنگامی که انسان در برابر سقفی کوتاه خم میشود، این خضوع از عقل و درایت او سرچشمه میگیرد، گویی عقلش فرمان میدهد که برای ورود به فضایی محدود، باید فروتنی کرد. خشوع، در این معنا، نهتنها یک واکنش ظاهری، بلکه حالتی معرفتی است که از ادراک عظمت یا محبت پدید میآید.
خشیت: خوف همراه با معرفت
خشیت، به معنای خوف ممزوج با محبت و معرفت، صفتی است که از شناخت عظمت پروردگار ناشی میشود. این صفت، در انسان و موجودات طبیعی بهگونهای متفاوت بروز مییابد. در انسان، خشیت اکتسابی است و نیازمند رفع غفلت ذاتی اوست، اما در موجودات طبیعی، این صفت بهصورت جبلی و ذاتی در نهاد آنها نهفته است. قرآن کریم، با نسبتدادن این صفات به اجسام، از وجود سطحی از آگاهی و معرفت در آنها پرده برمیدارد، گویی هر ذره از خلقت، در برابر عظمت الهی سر تسلیم فرود میآورد.
درنگ: خشوع و خشیت، بهعنوان صفات کمال، نهتنها به انسان، بلکه به اجسام و موجودات طبیعی نیز نسبت داده میشوند. این نسبتدادن، نشاندهنده وجود معرفت ذاتی در خلقت است که در انسان بهصورت اکتسابی و در طبیعت بهصورت جبلی بروز مییابد.
بخش دوم: خشوع و خشیت در آیات قرآن کریم
خشوع اصوات در برابر رحمان
قرآن کریم در آیهای ژرف، به خشوع اصوات اشاره میکند: وَخَشَعَتِ الْأَصْوَاتِ لِلرَّحْمَٰنِ (طه: ۱۰۸)، به این معنا که «آواها در برابر [خداى] رحمان فروتن شد». این آیه، از فروتنی ذاتی اصوات در برابر پروردگار حکایت دارد. اصوات، بهعنوان پدیدههایی طبیعی، بدون جبههگیری و با تسلیمی کامل، عظمت رحمان را ادراک میکنند و در برابر او خضوع مینمایند. این خشوع، نشانهای از آگاهی ذاتی اصوات است که بدون مانع غفلت، در برابر پروردگار سر تسلیم فرود میآورد.
خشوع قلب مؤمنین
در آیهای دیگر، قرآن کریم انسان را به خشوع قلبی دعوت میکند: أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ (حدید: ۱۶)، به این معنا که «آیا هنگام آن نرسیده است که دلهاى مؤمنان در برابر یاد خدا فروتن شود؟» این آیه، بر ضرورت خشوع اکتسابی در انسان تأکید دارد. در حالی که اصوات بهصورت جبلی خاشعاند، انسان به دلیل غفلت ذاتی، نیازمند تلاش برای دستیابی به این صفت است. این تفاوت، نشاندهنده ظرفیت بالقوه انسان برای رسیدن به مراتب بالاتر معرفت و در عین حال مسئولیت او در این مسیر است.
خشوع کوه در برابر عظمت قرآن
یکی از آیات برجسته در این زمینه، آیهای است که به ظرفیت ادراکی کوه اشاره دارد: لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ (حشر: ۲۱)، به این معنا که «اگر این قرآن را بر کوهى نازل کرده بودیم، قطعاً آن را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده میدیدى.» این آیه، از ادراک ذاتی کوه در برابر عظمت قرآن حکایت دارد. کوه، بهعنوان نمادی از عظمت و استواری، در برابر کلام الهی فروتن میشود و از خشیت الهی متلاشی میگردد. این تصویر، گویی نقاشیای است که عظمت کلام خدا را در آینه طبیعت به نمایش میگذارد.
درنگ: آیات قرآن کریم، با نسبتدادن خشوع و خشیت به اصوات، قلب مؤمنین، و کوهها، بر وجود معرفت ذاتی در موجودات طبیعی تأکید دارند. این معرفت، در طبیعت جبلی و در انسان اکتسابی است، که نشاندهنده تفاوت در مراتب ادراک و مسئولیت انسان است.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با بررسی آیات قرآن کریم، نشان داد که صفات کمال مانند خشوع و خشیت، نهتنها در انسان، بلکه در موجودات طبیعی نیز حضور دارند. اصوات، قلب مؤمنین، و کوهها، هر یک بهگونهای خاص، در برابر عظمت الهی فروتنی میکنند. این فروتنی، در طبیعت بهصورت ذاتی و در انسان بهصورت اکتسابی بروز مییابد، گویی طبیعت، آینهای است که بدون حجاب غفلت، نور معرفت الهی را بازمیتاباند، در حالی که انسان باید با تلاش، این حجاب را کنار زند.
بخش سوم: نقد غرور انسانی و تحقیر موجودات طبیعی
غرور انسانی و تحقیر طبیعت
انسان، به دلیل غرور و خودبرتربینی، موجودات طبیعی مانند سنگ، گیاه، و حیوان را فاقد شعور و معرفت میپندارد. این دیدگاه، ریشه در غفلت ذاتی انسان دارد که او را از درک حقیقت خلقت بازمیدارد. قرآن کریم، با نسبتدادن صفات کمال به این موجودات، این دیدگاه را نقد میکند و بر وجود آگاهی و معرفت در تمام مخلوقات تأکید دارد. گویی انسان، با غرور خویش، آینه خلقت را تیره کرده و از دیدن جلوههای الهی در آن بازمانده است.
تسبیح موجودات و ناآگاهی انسان
قرآن کریم در آیهای روشنگر میفرماید: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ (اسراء: ۴۴)، به این معنا که «هیچ چیز نیست مگر اینکه تسبیحگویان او را ستایش میکند، لیکن شما تسبیح آنها را درنمییابید.» این آیه، بر محدودیت ادراک انسانی و وجود تسبیح و معرفت در همه موجودات تأکید دارد. ناآگاهی انسان از تسبیح مخلوقات، نتیجه غفلت ذاتی اوست که او را از درک این حقیقت بازمیدارد.
فشار قبر و ادراک زمین
در روایتی آمده است: «هنگامی که مرده را در قبر میگذارند، زمین چنان او را فشار میدهد که استخوانهایش آرد میشود.» این فشار، نه مکانیکی، بلکه ناشی از ادراک و واکنش زمین به وضعیت معنوی فرد است. زمین، بهعنوان موجودی دارای شعور، با انسان تعامل میکند و این تعامل، از معرفت ذاتی آن حکایت دارد. گویی زمین، چون نگهبانی هوشیار، حقیقت انسان را در برابر پروردگار آشکار میسازد.
درنگ: غرور انسانی و تحقیر موجودات طبیعی، نتیجه غفلت ذاتی انسان است. قرآن کریم، با تأکید بر تسبیح و معرفت موجودات، این دیدگاه را نقد کرده و بر آگاهی ذاتی طبیعت تأکید دارد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد غرور انسانی و تحقیر موجودات طبیعی، نشان داد که قرآن کریم، با نسبتدادن صفات کمال به مخلوقات، از وجود معرفت ذاتی در آنها سخن میگوید. تسبیح موجودات و ادراک زمین، گواهی بر این حقیقت است که خلقت، آینهای است برای بازتاب کمالات الهی، و انسان باید با رفع غفلت، به درک این حقیقت نائل آید.
بخش چهارم: خشوع در عبادت و تفاوت مراتب انسان و طبیعت
خشوع مؤمنین در نماز
قرآن کریم، مؤمنان موفق را چنین توصیف میکند: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ (مؤمنون: ۱-۲)، به این معنا که «بهراستی مؤمنان رستگار شدند، همانان که در نمازشان فروتناند.» این آیه، خشوع در نماز را نشانه کمال مؤمن میداند. با این حال، این خشوع در مؤمنان اکتسابی است، در حالی که در موجودات طبیعی، جبلی و ذاتی است.
سنگینی نماز برای غیرخاشعین
در آیهای دیگر آمده است: وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ (بقره: ۴۵)، به این معنا که «از صبر و نماز یارى جویید، و آن جز بر فروتنان گران است.» این آیه، خشوع را شرطی برای سبک شدن بار عبادت معرفی میکند. خاشعین، به دلیل معرفت و فروتنی، عبادت را آسان مییابند، در حالی که غیرخاشعین از آن رنج میبرند.
خشوع ابصار و زمین
قرآن کریم همچنین به خشوع ابصار و زمین اشاره دارد: خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ (قلم: ۴۳) و تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً (فصلت: ۳۹)، به این معنا که «دیدگانشان فروتن است» و «زمین را فروتن میبینی.» این آیات، خشوع را بهعنوان صفتی ذاتی در ابصار و زمین معرفی میکنند، که نشانه تسلیم طبیعی آنها در برابر پروردگار است.
تفاوت خشوع جبلی و اکتسابی
خشوع در موجودات طبیعی، جبلی و بدون نیاز به تلاش است، اما در انسان، به دلیل غفلت ذاتی، اکتسابی است. آیه إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ (یوسف: ۵۳)، به این معنا که «بىگمان نفس [آدمى] به بدى فرمان میدهد»، بر این غفلت ذاتی تأکید دارد. انسان باید با تزکیه نفس، این مانع را برطرف کند تا به مرتبه خاشعین برسد.
درنگ: خشوع در عبادت، نشانه کمال مؤمن است، اما در انسان اکتسابی و در طبیعت جبلی است. این تفاوت، مرتبه بالاتر انسان و مسئولیت او در کسب کمالات را نشان میدهد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با بررسی خشوع در عبادت و تفاوت آن در انسان و طبیعت، نشان داد که مؤمنان با کسب خشوع در نماز، به کمال میرسند، در حالی که موجودات طبیعی بهصورت ذاتی خاشعاند. این تفاوت، از غفلت ذاتی انسان و مسئولیت او در رفع آن سرچشمه میگیرد، گویی انسان، چون مسافری است که باید با تلاش، به مقصد کمال برسد.
بخش پنجم: معرفت ذاتی موجودات و نقش عالمان دینی
معرفت ذاتی سنگ و طبیعت
قرآن کریم، با نسبتدادن خشوع و خشیت به سنگها و سایر موجودات طبیعی، از معرفت ذاتی آنها سخن میگوید. آیه وَإِنْ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ (بقره: ۷۴)، به این معنا که «بعضى از آنها از بیم خدا فرومیریزد»، نشان میدهد که هبوط سنگها، نه از پوسیدگی، بلکه از خشیت الهی ناشی میشود. این معرفت، جبلی و بدون نیاز به تعلیم است، گویی سنگ، چون قلبی پاک، عظمت پروردگار را ادراک میکند.
تفاوت مراتب الهی در اجسام و انسان
اجسام، رحمان را بهصورت جبلی میشناسند، اما انسان، به دلیل توانایی شناخت الله، باید با تلاش به این مرتبه برسد. آیه قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ (اسراء: ۱۱۰)، به این معنا که «بگو: خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید»، این تفاوت را نشان میدهد. انسان، با وجود ظرفیت بالاتر، به دلیل غفلت، باید این مانع را با تزکیه نفس برطرف کند.
نقد تحقیر علوم دینی
انسان، به دلیل غرور، معارف قرآنی و علوم دینی را تحقیر کرده و آنها را در کنجی نهان ساخته است. عالمان دینی، با حفظ این علوم، از سرقت آنها جلوگیری کردهاند، اما لازم است این معارف بهصورت فعال در زندگی جاری شوند، گویی گنجی است که باید از صندوقچه غفلت بیرون آید و در زندگی انسان بدرخشد.
نقش اساتید ربانی
اساتید ربانی، با کمالات علمی و اخلاقی، نقش مهمی در هدایت شاگردان دارند. استاد فرزانه قدسسره، با ذکر خاطرهای از استادی بزرگوار، نشان میدهد که چگونه این اساتید، با محبت و دقت، شاگردان را به سوی کمال هدایت میکنند. این استاد، با رسیدگی به مادر پیرش و محبت به شاگردان، نمونهای از عالمان ربانی بود که گویی نوری از معرفت الهی را در دل شاگردان میافروخت.
درنگ: معرفت ذاتی موجودات طبیعی، بدون نیاز به تعلیم، در قالب خشوع و خشیت بروز مییابد. عالمان ربانی، با هدایت شاگردان، این معرفت را در انسان بیدار میکنند.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تأکید بر معرفت ذاتی موجودات طبیعی و نقش عالمان ربانی، نشان داد که خلقت، آینهای است برای بازتاب کمالات الهی. انسان، با وجود ظرفیت بالاتر، باید با تلاش و هدایت اساتید ربانی، غفلت را کنار زده و به این معرفت دست یابد.
بخش ششم: تحول علوم دینی و نقش قرآن کریم
لزوم تحول در علوم دینی
علوم دینی باید به سوی تمرکز بر قرآن کریم حرکت کنند، نه صرفاً اصول، فقه، یا عرفان. این تحول، برای احیای معارف قرآنی و تبدیل قرآن به قانون اساسی زندگی اسلامی ضروری است. علوم دینی، بهعنوان مبادی قرآن، باید در خدمت آن قرار گیرند، گویی قرآن، چون خورشیدی است که علوم دیگر باید در پرتو آن بدرخشند.
نقد محدودیتهای فرهنگی
ترس از نوآوری و اتهامهایی مانند سحر، مانع از پیشرفت علمی در حوزههای دینی شده است. این ترس، نتیجه ذهنیت بسته و تحجر است. علوم دینی باید با استفاده از ابزارهای علمی مدرن، به کشف معارف قرآنی بپردازند، گویی باید قفلهای غفلت را گشوده و به سوی حقیقت گام برداشت.
نقش امام زمان در احیای معرفت
در زمان ظهور امام زمان علیهالسلام، عقلهای بندگان جمع شده و سنگها با انسان انس میگیرند و تعامل میکنند. این دیدگاه، به تحقق کامل معرفت و ارتباط انسان با طبیعت در عصر ظهور اشاره دارد، گویی در آن زمان، حجابهای غفلت کنار رفته و خلقت با انسان به گفتوگو مینشیند.
اهمیت ولایت در اسلام
تنها راه ولایت است که به موفقیت منجر میشود، و اسلام بدون ولایت معنا ندارد. این تأکید، بر نقش محوری ولایت در تحقق اسلام ناب و ضرورت بازگشت به معارف قرآنی و ولایی دلالت دارد، گویی ولایت، چون کلیدی است که درهای سعادت را میگشاید.
درنگ: تحول علوم دینی و تمرکز بر قرآن کریم، برای احیای معارف الهی ضروری است. ولایت، بهعنوان محور اسلام ناب، تنها مسیر موفقیت امت اسلامی است.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تأکید بر لزوم تحول علوم دینی و نقش محوری قرآن کریم و ولایت، نشان داد که احیای معارف الهی، نیازمند بازنگری در رویکردهای علمی و تمرکز بر قرآن بهعنوان قانون اساسی زندگی اسلامی است. این تحول، گویی گامی است به سوی نور، که انسان را از تاریکی غفلت به سوی روشنایی معرفت رهنمون میشود.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با کاوش در صفات کمال مانند خشوع و خشیت در موجودات طبیعی و انسان، نشان داد که قرآن کریم، خلقت را آینهای برای بازتاب کمالات الهی میداند. موجودات طبیعی، با معرفت ذاتی خود، بدون مانع غفلت، در برابر پروردگار فروتناند، در حالی که انسان، به دلیل غفلت ذاتی، باید با تلاش به این کمالات دست یابد. نقد غرور انسانی، تأکید بر تحول علوم دینی، و اهمیت ولایت، راهنمایی است برای زندگی قرآنی و معنوی. گویی انسان، چون مسافری است که باید با رفع حجابهای غفلت، به سوی مقصد کمال گام بردارد و در این مسیر، قرآن کریم و ولایت، چون چراغی راه او را روشن میسازند.
با نظارت صادق خادمی