متن درس
شناخت انسان و کمالات وجودی: تأملی در جذبه و معرفت از منظر قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۲۰۳)
دیباچه
انسان، این گوهر آفرینش، در مسیر تعالی خویش نیازمند شناخت دقیق و عمیق از ظرفیتها و کمالات وجودی خود است. این نوشتار، با تأمل در معرفت انسان و کمالات او، به بررسی نقش جذبه، شوق، عشق، و اهمال در سیر به سوی کمال میپردازد. با الهام از آیات قرآن کریم و تعالیم الهی، این بررسی در پی آن است که با نگاهی فلسفی و الهیاتی، مسیر انسان را از حالت بدوی به مراتب والای وجودی روشن سازد. محور این پژوهش، ضرورت آگاهی، هدایت مربی، و شناخت ویژگیهای عام و خاص انسان است که همگی در راستای تحقق کمالات وجودی او قرار دارند.
بخش نخست: انسان بدوی و موانع تعالی
حالت بدوی و رکود وجودی
انسان، در صورت عدم رعایت اصول و زمینههای معرفتی، در حالت بدوی و عادی باقی میماند. این حالت، که از آن به عادیگری تعبیر میشود، مانع از اوجگیری انسان به سوی کمالات والای وجودی است. همانگونه که نهالی بدون آب و نور در خاک خشکیده میماند، انسان نیز بدون آگاهی و تربیت در رکود و عقبماندگی گرفتار میشود. این محدودیت، نه از فقدان ظرفیتهای وجودی، بلکه از غفلت از این ظرفیتها ناشی میگردد.
درنگ: انسان بدوی، به دلیل فقدان آگاهی و تربیت، در سطح ابتدایی وجود باقی میماند و از تحقق کمالات بالقوه محروم میشود. |
نقش آگاهی و مربی در تعالی
برای رهایی از عادیگری و حرکت به سوی کمال، انسان نیازمند دو رکن اساسی است: آگاهی و مربی. آگاهی، بستری است که معرفت را در وجود انسان بارور میسازد، و مربی، راهنمایی است که او را در مسیر صحیح هدایت میکند. همانگونه که ورزشکار بدون مربی نمیتواند به اوج توانایی خویش دست یابد، انسان نیز بدون هدایت مربی در مسیر کمال، به عادیگری مبتلا میشود. این ضرورت، در همه حوزههای زندگی، از ورزش و آموزش گرفته تا احقاق حق، نمود مییابد.
درنگ: آگاهی و مربی، دو بال پرواز انسان به سوی کمالاند که بدون آنها، حرکت او در مسیر تعالی ناکام میماند. |
عادیگری و آیات قرآن کریم
قرآن کریم، در توصیف انسان عادی و بدون هدایت، میفرماید:
«يَأْكُلُ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ» (فرقان: ۷).
انسان در این حالت، به امور روزمره محدود است و زندگیاش در خوردن و گشتن در بازارها خلاصه میشود. این توصیف، نه تنها به حالت طبیعی انسان اشاره دارد، بلکه هشداری است به خطر عادیگری که از فقدان تلاش هدفمند و هدایت مربی ناشی میشود.
درنگ: عادیگری، نتیجه غفلت از هدایت مربی و عدم تلاش هدفمند است که انسان را در سطح ابتدایی زندگی نگه میدارد. |
جمعبندی بخش نخست
انسان بدوی، به دلیل فقدان آگاهی و هدایت، در رکود وجودی گرفتار میشود. آگاهی، بهسان نوری است که مسیر کمال را روشن میکند، و مربی، مانند سکانداری است که کشتی وجود انسان را به سوی ساحل مقصود هدایت مینماید. آیات قرآن کریم، با ظرافت، خطر عادیگری را گوشزد کرده و انسان را به حرکت هدفمند و آگاهانه دعوت میکنند.
بخش دوم: شناخت انسان و مراتب معرفت
شناخت عام و خاص
شناخت انسان به دو دسته تقسیم میشود: شناخت عام، که به ویژگیهای مشترک میان انسان و دیگر موجودات اشاره دارد، و شناخت خاص، که بر امتیازات و ویژگیهای منحصربهفرد او متمرکز است. شناخت عام، انسان را در جایگاه یک موجود زنده در کنار دیگر مخلوقات قرار میدهد، اما شناخت خاص، او را بهعنوان گوهر آفرینش متمایز میسازد. این تمایز، در استعدادهای ویژهای نهفته است که انسان را قادر به صعود به مراتب والای کمال میکند.
درنگ: شناخت خاص، انسان را از دیگر موجودات متمایز کرده و او را به سوی کمالات منحصربهفرد هدایت میکند. |
اهمیت شناخت ویژگیها و امتیازات
شناخت ویژگیها، صفات، و موقعیت انسان، پرسشهای بنیادین وجودی او را پاسخ میدهد: کیستم؟ چه میشوم؟ چه باید بکنم؟ این شناخت، مانند نقشهای است که مسیر کمال را برای انسان ترسیم میکند. بدون آگاهی از این ویژگیها، انسان در گرداب ابهام و سرگشتگی گرفتار میشود و از تحقق ظرفیتهای وجودی خود بازمیماند.
درنگ: شناخت ویژگیهای وجودی، انسان را از پرسشهای بنیادین آگاه ساخته و مسیر کمال را برای او هموار میکند. |
کمال خاص و حرکت هدفمند
کمال خاص انسان، در گرو حرکت هدفمند با اراده، تمرین، و هدایت مربی است. حرکت بدون جهت، مانند گام برداشتن در تاریکی است که به مقصد نمیرسد. انسان برای تحقق کمالات وجودی، نیازمند سبقهای خاص، ارادهای استوار، و تمرینی مستمر است. مربی، بهسان چراغی است که مسیر را روشن میکند و انسان را از پراکندگی و عادیگری نجات میدهد.
درنگ: کمال خاص، نتیجه حرکت آگاهانه و هدایتشده است که با اراده و تمرین به دست میآید. |
جمعبندی بخش دوم
شناخت انسان، در دو ساحت عام و خاص، بستری برای تعالی او فراهم میآورد. شناخت عام، جایگاه انسان را در میان مخلوقات مشخص میکند، اما شناخت خاص، او را به سوی کمالات منحصربهفرد هدایت مینماید. این شناخت، با پرسشهای بنیادین وجودی پیوند خورده و انسان را به حرکت هدفمند و آگاهانه دعوت میکند.
بخش سوم: صفات انسان و مراتب کمال
صفات عام و خاص
انسان دارای دو دسته صفت است: صفات عام، که با دیگر موجودات مشترک است، و صفات خاص، که او را از دیگران متمایز میسازد. صفات عام، مانند حیات و ادراک، در همه موجودات یافت میشود، اما صفات خاص، مانند عقل و اراده، انسان را به سوی مراتب والای کمال سوق میدهند. این صفات، مانند گوهرهایی هستند که در معدن وجود انسان نهفتهاند و با تراش معرفت، درخشش مییابند.
درنگ: صفات خاص، انسان را از دیگر موجودات متمایز کرده و او را به سوی کمالات والا هدایت میکنند. |
تقسیمبندی صفات خاص
صفات خاص انسان به دو نوع تقسیم میشوند: خاص در ظرف عام، که به ویژگیهای مشترک اما برجسته (مانند علم) اشاره دارد، و خاص در ظرف مختص، که به امتیازات منحصربهفرد (مانند نبوت) دلالت میکند. خاص در ظرف عام، انسان را در مرتبهای متوسط قرار میدهد، اما خاص در ظرف مختص، او را به هنگامهای از کمال بشری میرساند.
درنگ: خاص در ظرف مختص، انسان را به مراتب منحصربهفرد کمال، مانند نبوت و ولایت، ارتقا میدهد. |
وحدت خلقت و تفاوت در مراتب
قرآن کریم در آیهای میفرماید:
«لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ» (ملک: ۳).
هیچ تفاوتی در آفرینش خدای رحمان نیست. اما در آیهای دیگر میفرماید:
«فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ» (اسراء: ۲۱).
بعضی را بر بعضی برتری دادیم. این دو آیه، به وحدت خلقت و در عین حال تفاوت در مراتب کمال اشاره دارند. همه مخلوقات از منظر خلقت برابرند، اما در فضیلت و کمال، به دلیل ظرفیتهای خاص، متفاوتاند.
درنگ: وحدت در خلقت و تفاوت در مراتب کمال، انسان را به سوی شناخت ظرفیتهای خاص خود هدایت میکند. |
مراتب مختص در انسان
برخی انسانها، مانند خليلالله، رسولالله، مجتبی، و مرتضی، به دلیل انتخاب الهی و رضایت خداوند، به مراتب مختص کمال دست یافتهاند. این مراتب، مانند قلههایی هستند که تنها برگزیدگان الهی بر آن ایستادهاند و نشاندهنده اوج تعالی انسانی است.
درنگ: مراتب مختص، نتیجه انتخاب الهی و رضایت خداوند است که انسان را به اوج کمال میرساند. |
جمعبندی بخش سوم
صفات انسان، در دو ساحت عام و خاص، او را از دیگر موجودات متمایز میسازد. صفات خاص، بهویژه در ظرف مختص، انسان را به مراتب والای کمال، مانند نبوت و ولایت، ارتقا میدهند. آیات قرآن کریم، با تبیین وحدت خلقت و تفاوت در مراتب، انسان را به شناخت ظرفیتهای وجودی خود دعوت میکنند.
بخش چهارم: علم، آگاهی، و جذبه در مسیر کمال
مراتب علم و آگاهی
علم و آگاهی انسان در سه ظرف تحقق مییابد: طبیعت، اکتساب، و وحی. علم طبیعی، از ادراکات حسی سرچشمه میگیرد؛ علم اکتسابی، از تلاش و آموزش به دست میآید؛ و علم وحیانی، از اشراق، شهود، و مکاشفه الهی ناشی میشود. این مراتب، مانند پلههای نردبانی هستند که انسان را به سوی قله معرفت هدایت میکنند.
درنگ: علم در مراتب طبیعت، اکتساب، و وحی، انسان را به سوی مراتب عالی معرفت هدایت میکند. |
جذبه، صفت اشرافی
جذبه، صفتی است که بر همه صفات انسان اشراف دارد و نیروی محرکه او به سوی کمال است. این صفت، مانند جریانی نیرومند، انسان را از سکون به حرکت هدفمند سوق میدهد. جذبه، جوهر انگیزشی است که در فلسفه اسلامی، به ارتباط وجودی انسان با مبدأ الهی پیوند خورده است.
درنگ: جذبه، نیروی محرکه وجودی است که بر دیگر صفات انسان اشراف داشته و او را به سوی کمال هدایت میکند. |
جذبه در همه موجودات
جذبه، صفتی عام است که در همه مراتب هستی، از خداوند تا اجسام و نباتات، جریان دارد. در خداوند، جذبه بهصورت عشق و تجلی مطلق است، اما در مخلوقات، بهصورت شوق و عشق نسبی بروز مییابد. این وحدت وجودی، مانند رودی است که از سرچشمه الهی جاری شده و همه موجودات را سیراب میکند.
درنگ: جذبه، جوهر مشترکی است که در همه مراتب هستی، از خدا تا مخلوقات، جریان دارد. |
شوق و عشق، دو صورت جذبه
جذبه در دو صورت شوق و عشق بروز مییابد. شوق، طلب المفقود است که انسان را به سوی کسب کمالات جدید سوق میدهد، و عشق، حفظ الموجود است که انسان را به نگهداری کمالات موجود متعهد میسازد. این دو، مانند دو بال پرندهای هستند که انسان را به سوی آسمان کمال پرواز میدهند.
درنگ: شوق و عشق، دو وجه مکمل جذبهاند که انسان را به کسب و حفظ کمالات هدایت میکنند. |
جذبه الهی و مخلوقات
در خداوند، جذبه بهصورت عشق و تجلی مطلق است، زیرا خداوند از فقدان و شوق بینیاز است. اما در مخلوقات، جذبه بهصورت شوق، عشق، طلب، و انجذاب ظاهر میشود. این تفاوت، مانند آینهای است که نور الهی را در مراتب مختلف وجود منعکس میکند.
درنگ: جذبه الهی، بهصورت عشق و تجلی است، اما در مخلوقات، بهصورت شوق و طلب نیز بروز مییابد. |
مثال شیشه وجود
وجود انسان، مانند شیشهای است که بخشی از آن پر (عشق) و بخشی خالی (شوق) است. بخش پر، کمالات موجود را نشان میدهد، و بخش خالی، کمالات بالقوهای را که انسان در پی کسب آن است. این تشبیه، مانند آیینهای است که ظرفیتهای وجودی انسان را به تصویر میکشد.
درنگ: شیشه وجود، استعارهای از ظرفیتهای انسان است که با شناخت شوق و عشق، به سوی کمال هدایت میشود. |
اهمال، مانع کمال
اهمال، حالتی از ناآگاهی و بیجذبگی است که انسان را در رکود نگه میدارد. این حالت، مانند سایهای است که نور معرفت را میپوشاند و انسان را از حرکت به سوی کمال بازمیدارد. اهمال، مانعی روانی است که تمرکز و اراده انسان را مختل میسازد.
درنگ: اهمال، مانند بیماری روانی، انسان را از تمرکز و حرکت هدفمند بازمیدارد و مانع کمال است. |
پیامدهای اهمال
اهمال، به شکست، فقر، و ناتوانی در تمرکز در عبادات، مانند نماز، منجر میشود. انسانی که گرفتار اهمال است، مانند کشتی بدون سکان است که در امواج پراکندگی غرق میشود. این حالت، نتیجه عدم شناخت جذبه و ظرفیتهای وجودی است.
درنگ: اهمال، با پراکنده کردن ذهن و قلب، انسان را از تحقق کمالات محروم میسازد. |
جمعبندی بخش چهارم
علم و آگاهی، در مراتب طبیعت، اکتساب، و وحی، انسان را به سوی معرفت هدایت میکنند. جذبه، بهعنوان صفت اشرافی، نیروی محرکه وجودی است که در دو صورت شوق و عشق، انسان را به کسب و حفظ کمالات سوق میدهد. اهمال، مانعی است که با خودشناسی و تخلیه قابل رفع است، و انسان را به سوی مراتب والای کمال هدایت میکند.
بخش پنجم: نقش محیط و کیفیت کار در کمال
نقش جامعه و خانواده
جامعه و خانواده، بهجای مانع، پشتیبان انسان در مسیر کمالاند. برخلاف تصور برخی که خانواده را باری بر دوش میدانند، این نهادها، مانند خاکی حاصلخیز، بستر رشد انسان را فراهم میکنند. بدون حمایت جامعه و خانواده، انسان در تنهایی و انزوا قادر به تحقق کمالات نیست.
درنگ: جامعه و خانواده، بسترهایی برای رشد انساناند که او را در مسیر کمال حمایت میکنند. |
کیفیت کار بهجای کثرت
بهجای کثرت کار، انسان باید بر کیفیت و نوع کار تمرکز کند. کار بدون جهت و کیفیت، مانند دویدن گنجشکی در اتاق بسته است که به جایی نمیرسد. کیفیت کار، مانند کلیدی است که درهای کمال را میگشاید.
درنگ: کیفیت کار، بر کمیت آن اولویت دارد و انسان را به سوی مسیرهای صحیح کمال هدایت میکند. |
نقد حرکت در مسیر بسته
بسیاری از انسانها، مانند گنجشکی در اتاق بسته، انرژی خود را در مسیرهای نادرست هدر میدهند. این تلاشهای بیثمر، مانند کوبیدن سر به دیوار است که جز خستگی و ناکامی نتیجهای ندارد. انسان باید درهای باز را بیابد و انرژی خود را در مسیرهای صحیح صرف کند.
درنگ: تلاش در مسیر بسته، انرژی انسان را هدر میدهد، اما یافتن درهای باز، او را به کمال میرساند. |
جمعبندی بخش پنجم
جامعه و خانواده، مانند بستری حاصلخیز، انسان را در مسیر کمال حمایت میکنند. کیفیت کار، بر کمیت آن اولویت دارد و انسان را از هدررفت انرژی نجات میدهد. نقد حرکتهای بیثمر، انسان را به سوی یافتن مسیرهای صحیح و هدفمند هدایت میکند.
بخش ششم: عبادت، اخلاص، و خودشناسی
روایت نوم المؤمن عبادة
روایت «خواب مؤمن عبادت است» بیان میکند که خواب مؤمن، به دلیل اخلاص در اعمال بیداری، به عبادت تبدیل میشود. این روایت، مانند آیینهای است که انعکاس اعمال بیداری را در خواب نشان میدهد.
درنگ: خواب مؤمن، به دلیل اخلاص در اعمال بیداری، به عبادت تبدیل میشود. |
خواب و انعکاس اعمال
خواب انسان، انعکاس اعمال بیداری اوست. خواب خوب یا بد، نتیجه نیتها و اعمال اوست. همانگونه که آیینه، تصویر واقعی انسان را نشان میدهد، خواب نیز وضعیت معنوی او را بازتاب میدهد.
درنگ: خواب، آیینهای از وضعیت معنوی انسان است که تحت تأثیر اعمال و نیتهای او قرار دارد. |
مثال والده و اخلاص
مثالی از والدهای که با نیت خالص، عبادت خود را به جبرائیل و میکائیل میسپارد، نشاندهنده قدرت اخلاص در تبدیل اعمال ساده به عبادت است. این اخلاص، مانند کلیدی است که درهای رحمت الهی را میگشاید.
درنگ: اخلاص، حتی اعمال ساده را به مرتبه عبادت ارتقا میدهد. |
عبادت مؤمن در همه حالات
عبادت مؤمن، چه در بیداری و چه در خواب، به دلیل اخلاص، عبادت است. این پیوستگی، مانند جریانی است که همه حالات مؤمن را به سوی خداوند متصل میکند.
درنگ: اخلاص، همه حالات مؤمن را به عبادت تبدیل میکند و او را با خداوند پیوند میدهد. |
شناخت شیشه دل
انسان باید شیشه دل خود را بشناسد و مقدار شوق، عشق، و اهمال آن را ارزیابی کند. این خودشناسی، مانند محکی است که عیار وجود انسان را میسنجد و او را به سوی کمال هدایت میکند.
درنگ: شناخت شیشه دل، انسان را به ارزیابی دقیق شوق، عشق، و اهمال هدایت کرده و مسیر کمال را هموار میکند. |
تخلیه و تحلیه
تخلیه، خالی کردن شیشه دل از اهمال، و تحلیه، پر کردن آن با شوق و عشق، دو مرحله اساسی در مسیر کمالاند. این فرآیند، مانند پاک کردن آیینهای غبارگرفته و آراستن آن با نور معرفت است.
درنگ: تخلیه و تحلیه، مراحل تزکیه نفساند که انسان را از غفلت به معرفت سوق میدهند. |
تشبیه زرگر و عیار جذبه
انسان باید مانند زرگری ماهر، عیار جذبه خود را با محک و تیزاب ارزیابی کند. این خودشناسی، مانند سنجیدن گوهر وجود است که کیفیت و ظرفیت آن را آشکار میسازد.
درنگ: ارزیابی عیار جذبه، انسان را به شناخت دقیق ظرفیتهای وجودی و حرکت به سوی کمال هدایت میکند. |
جمعبندی بخش ششم
عبادت مؤمن، در پرتو اخلاص، در همه حالات به عبادت تبدیل میشود. شناخت شیشه دل و فرآیند تخلیه و تحلیه، انسان را از اهمال به سوی شوق و عشق هدایت میکند. این خودشناسی، مانند محکی است که عیار وجود انسان را میسنجد و او را به سوی کمال سوق میدهد.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با تأمل در شناخت انسان و کمالات وجودی او، به بررسی نقش جذبه، شوق، عشق، و اهمال در مسیر تعالی پرداخت. انسان، این گوهر آفرینش، با بهرهمندی از آگاهی و هدایت مربی، قادر است از حالت بدوی به مراتب والای کمال صعود کند. آیات قرآن کریم، مانند
«لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ» و
«فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ»، بر وحدت خلقت و تفاوت در مراتب کمال تأکید دارند. جذبه، بهعنوان صفت اشرافی، در دو صورت شوق و عشق، انسان را به سوی کسب و حفظ کمالات هدایت میکند. اهمال، مانعی است که با خودشناسی و تخلیه رفع میشود و انسان را به سوی مراتب اشراق و وصول سوق میدهد. نقد حرکتهای بیثمر و تأکید بر کیفیت کار، انسان را به یافتن مسیرهای صحیح دعوت میکند. روایت «خواب مؤمن عبادت است»، پیوستگی اعمال بیداری و خواب را در پرتو اخلاص نشان میدهد. این بررسی، نهتنها در فلسفه اسلامی و الهیات، بلکه در روانشناسی و معرفتشناسی نیز راهنمایی برای زندگی معنوی و هدفمند ارائه میدهد. انسان با شناخت شیشه دل خود و تبدیل شوق به عشق، میتواند به مراتب والای کمال دست یابد و از رکود و اهمال رهایی یابد.
با نظارت صادق خادمی |