متن درس
بازاندیشی در فلسفه: رویکردی نوین به وجود و صفات وجود
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۲۲۸)
دیباچه
فلسفه، چونان چراغی در مسیر شناخت، همواره کوشیده است تا زوایای وجود و صفات آن را روشن سازد. این نوشتار، برآمده از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بازاندیشی در چیستی فلسفه، نقد بنیادهای سنتی آن، و ارائه رویکردی نوین میپردازد. در این مسیر، با بهرهگیری از تمثیلات ادبی و استدلالهای عقلانی، تلاش شده تا مفاهیم فلسفی به گونهای روشن، دقیق، و متناسب با فضای علمی بازنمایی شوند. این کتاب، نه تنها به بازتعریف فلسفه بهعنوان علمی روئیتپذیر و هممدار با علوم مدرن میپردازد، بلکه پرسشهای بنیادین درباره اقتضائات انسانی در دستیابی به کمالات وحیانی را مطرح میسازد.
بخش یکم: چیستی فلسفه و ضرورت بازتعریف آن
تعریف فلسفه و تمایز آن از دیگر علوم
فلسفه، در نگاه سنتی، علمی است که به بررسی وجود و صفات وجود میپردازد. این تعریف، هرچند بنیادین، نیازمند بازنگری است تا از ابهام و کلیگویی رهایی یابد. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر ضرورت تمایز مباحث فلسفی از مباحث کلامی، عرفانی، و اخلاقی، فلسفه را چونان آزمایشگاهی میانگارد که باید با دقتی عینی و علمی به کاوش در حقیقت وجود بپردازد. این دیدگاه، فلسفه را از ذهنپردازیهای صرف و خیالبافیهای عرفانی متمایز میسازد و آن را به سوی واقعیتی ملموس و روئیتپذیر هدایت میکند.
نقد فلسفه سنتی و نیاز به اصلاح
فلسفه سنتی، با وجود دستاوردهایش، از نقصهایی رنج میبرد که آن را از کارآمدی کامل بازمیدارد. استاد فرزانه قدسسره، با نقدی صریح، برخی مباحث سنتی مانند اعاده معدوم، ماهیت، کلیات خمس، جنس، فصل، جوهر، و عرض را غیرفلسفی میخواند. این مباحث، که گاه به گفتوگوهای قهوهخانهای تشبیه شدهاند، از نظر ایشان فاقد بنیانهای عقلانی لازم برای حضور در فلسفهاند. به جای آن، فلسفه باید به مباحثی بپردازد که وجود و صفات آن را با وضوح و دقت تحلیل کنند.
فلسفه نوین: رویکردی اصلاحی
فلسفه نوین، که استاد فرزانه قدسسره پیشنهاد میدهد، رویکردی است که سه وظیفه اصلی را بر عهده دارد: حذف مباحث غیرفلسفی، تصحیح مباحث ناقص، و افزودن مباحث جدید. این رویکرد، فلسفه را از قید مفاهیم ذهنی و غیرواقعی رها ساخته و آن را به سوی واقعیتی عینی و ملموس سوق میدهد. فلسفه نوین، چونان آیینهای شفاف، باید وجود را در پرتو عقل و علم بازتاب دهد، نه آنکه در دام خیالپردازی گرفتار آید.
جمعبندی بخش یکم
این بخش، با تأکید بر ضرورت بازتعریف فلسفه، از تعریف سنتی آن بهعنوان مطالعه وجود و صفات وجود آغاز شد و به نقد مباحث غیرفلسفی و معرفی فلسفه نوین پرداخت. فلسفه، در این دیدگاه، نه تنها باید از مفاهیم غیرواقعی مانند ماهیت و کلیات خمس رهایی یابد، بلکه باید با دقتی آزمایشگاهی و عینی به بررسی حقیقت وجود بپردازد. این رویکرد، فلسفه را به سوی پویایی و هممداری با علوم مدرن هدایت میکند.
بخش دوم: بازنگری در مفاهیم بنیادین فلسفه
نقد مفهوم ماهیت و کلیات خمس
یکی از نقدهای بنیادین استاد فرزانه قدسسره، متوجه مفهوم ماهیت و مفاهیم مرتبط مانند کلیات خمس (جنس، فصل، نوع، خاصه، و عرض) است. این مفاهیم، که در فلسفه سنتی جایگاهی محوری دارند، از نظر ایشان نه تنها غیرفلسفیاند، بلکه چونان سایههایی خیالی، مانع از درک حقیقت وجود میشوند. ماهیت، بهمثابه مفهومی ذهنی، فاقد واقعیت عینی است و نمیتواند مبنای تحلیل فلسفی قرار گیرد. کلیات خمس نیز، که گاه بهعنوان ابزارهایی برای تحلیل وجود به کار میروند، در این دیدگاه به مفاهیمی غیرضروری و غیرواقعی تقلیل مییابند.
نقد تشکیک وجود و وحدت وجود
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نقادانه، دو مفهوم محوری فلسفه سنتی، یعنی تشکیک وجود و وحدت وجود، را به چالش میکشد. تشکیک وجود، که در نظام فلسفی ملاصدرا به شدت و ضعف وجود اشاره دارد، از نظر ایشان فاقد دلیل معتبر است و نمیتواند مسائل فلسفی را حل کند. به طنزی ظریف، این مفهوم به «تشتکی» تشبیه شده تا بیثمری آن در تحلیل وجود نشان داده شود. همچنین، وحدت وجود عرفانی، که در آثار محییالدین عربی و حافظ بازتاب یافته، بهعنوان دیدگاهی خیالی و فاقد مبنای عقلانی رد میشود. خلق، در این دیدگاه، نه خیال است و نه موجود مستقل، بلکه ظهور حق است.
بازتعریف وجود و ظهور
در فلسفه نوین، وجود بهگونهای بازتعریف میشود که خدا دارای ذات و خلق ظهور آن ذات است. این تعریف، از ابهامات سنتی میکاهد و خلق را نه موجودی مستقل و نه خیالی، بلکه جلوه و تعین الهی میداند. استاد فرزانه قدسسره، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، این دیدگاه را تبیین میکند. برای نمونه، در آیه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ (حدید: ۳، اوست اول و آخر)، وجود خدا بهعنوان ذات و انسان بهعنوان ظهور این ذات معرفی میشود. این بازتعریف، فلسفه را از ابهام و خیالپردازی رها ساخته و آن را به سوی واقعیتی عینی هدایت میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با نقد مفاهیم سنتی مانند ماهیت، کلیات خمس، تشکیک وجود، و وحدت وجود، به بازتعریف وجود و ظهور پرداخت. فلسفه نوین، با حذف مفاهیم غیرواقعی و تصحیح مفاهیم ناقص، وجود را بهعنوان ذات حق و خلق را بهعنوان ظهور آن تعریف میکند. این دیدگاه، با تأکید بر عینی بودن فلسفه، از خیالپردازیهای عرفانی و ابهامات سنتی فاصله میگیرد و فلسفه را به علمی دقیق و روئیتپذیر تبدیل میکند.
بخش سوم: فلسفه روئیتپذیر و هممداری با علوم
فلسفه و ضرورت روئیتپذیری
فلسفه، بهمثابه علمی که وجود را کاوش میکند، باید از ذهنپردازیهای ایدهآلیستی رهایی یابد و به سوی روئیتپذیری حرکت کند. استاد فرزانه قدسسره، با تشبیه فلسفه به آزمایشگاهی عینی، بر ضرورت تعامل آن با علوم مدرن مانند فیزیک، شیمی، و ریاضیات تأکید میورزد. آیه أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ (غاشیه: ۱۸-۲۰، آیا به آسمان و زمین نمینگرند؟) شاهدی است بر این دیدگاه که فلسفه باید با چشمانی باز و تأملی عینی به شناخت وجود بپردازد. این رویکرد، فلسفه را از خیالپردازیهای آستینی، که به طنز مورد نقد قرار گرفته، متمایز میسازد.
نقد خیالپردازی عرفانی
عرفان سنتی، که گاه خلق را خیال و اوهام میخواند، از نظر استاد فرزانه قدسسره مورد نقد قرار میگیرد. دیدگاههایی مانند آنچه در آثار محییالدین عربی یا حافظ بازتاب یافته، که خلق را چونان سایهای در آینه اوهام میانگارد، فاقد مبنای عقلانیاند. خلق، در فلسفه نوین، ظهور حق است، نه خیال. این دیدگاه، با رد خیالپردازی، فلسفه را به سوی واقعیتی ملموس هدایت میکند که با عقل و علم روز تأیید میشود.
فلسفه و آزمایش عینی
فلسفه، چونان چکشی که بر سنگ حقیقت کوبیده میشود، باید بتواند وجود را در ترازوی عقل و تجربه وزن کند. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی زیبا، فلسفه را به آزمایشی عینی تشبیه میکند که باید موجودی را بارور یا بیبار سازد، حرکت دهد، یا به آن انس بخشد. این دیدگاه، فلسفه را از گفتوگوهای ذهنی و خیالی به سوی تعامل عینی با عالم هدایت میکند، جایی که فلسفه باید با علوم دیگر هممدار شود.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، فلسفه را بهعنوان علمی روئیتپذیر و هممدار با علوم مدرن معرفی کرد. با نقد خیالپردازیهای عرفانی و ایدهآلیستی، تأکید شد که فلسفه باید با چشمانی باز و با تأمل در عالم، وجود را کاوش کند. آیات قرآن کریم، مانند أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ، این دیدگاه را تأیید میکنند. فلسفه نوین، با این رویکرد، از ذهنپردازی رها شده و به سوی واقعیتی عینی و علمی حرکت میکند.
بخش چهارم: اقتضائات انسانی و کمالات وحیانی
اقتضائات انسانی: پرسشی بنیادین
یکی از پرسشهای محوری فلسفه نوین، اقتضای انسان برای دستیابی به کمالات وحیانی است. استاد فرزانه قدسسره، این پرسش را مطرح میسازد که آیا انسان، بهعنوان ظهور حق، میتواند به وحی، شهود، کشف، و اقتدار الهی دست یابد؟ این پرسش، فلسفه را از مباحث انتزاعی به سوی مسائل عینی و انسانی هدایت میکند، جایی که انسان نه تنها موجودی ناطق، بلکه ظهوری از اسمای الهی است که میتواند به کمالات بینهایت دست یابد.
تقسیمبندی صفات انسانی
صفات انسانی، در این دیدگاه، به سه دسته تقسیم میشوند: صفات اولی، ثانوی، و عالی. صفات اولی، مانند خوردن، راه رفتن، یا درس خواندن، برای همه انسانها، حتی با محدودیتهای جسمانی، ممکناند. صفات ثانوی، مانند شاعری، زیبایی، یا مهارتهای خاص، به استعدادهای فردی وابستهاند و برای برخی ممکناند. اما صفات عالی، مانند وحی، شهود، و اقتدار الهی، هدف اصلی فلسفه نویناند که باید اقتضای انسان برای دستیابی به آنها بررسی شود.
امکان دستیابی به کمالات عالی
استاد فرزانه قدسسره، با استناد به آیه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ (حدید: ۳، اوست اول و آخر)، امکان دستیابی انسان به کمالات عالی را تأیید میکند. انسان، بهعنوان ظهور اسمای الهی، میتواند اولی، آخری، ظاهری، و باطنی باشد. این دیدگاه، با رد مفهوم غلو (خدا دانستن انسان)، تأکید میکند که انسان ظهور حق است، نه ذات حق، و میتواند به تمامی اسمای الهی متصف شود، مشروط بر آنکه موانع را رفع کند.
نقد غلو و سوءفهم از وجود
غلو، که گاه به خدا دانستن انسان منجر شده، نتیجه سوءفهم از مفهوم وجود و ظهور است. استاد فرزانه قدسسره، با رد این دیدگاه، تأکید میکند که انسان ذات حق نیست، بلکه ظهور اوست. این ظهور، امکان نسبت دادن تمامی اسمای الهی به انسان را فراهم میسازد، بدون آنکه به غلو منجر شود. این دیدگاه، فلسفه را از ابهامات عرفانی رها ساخته و به سوی تبیینی عقلانی هدایت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تمرکز بر اقتضائات انسانی، انسان را بهعنوان ظهور اسمای الهی معرفی کرد که میتواند به کمالات عالی مانند وحی و شهود دست یابد. تقسیمبندی صفات انسانی به اولی، ثانوی، و عالی، چارچوبی برای تحلیل این اقتضائات فراهم ساخت. نقد غلو و تأکید بر ظهور بهجای ذات، فلسفه نوین را از ابهامات عرفانی رها کرده و به سوی تبیینی عقلانی و عینی هدایت میکند.
بخش پنجم: موانع سلوک و راههای رفع آن
موانع دستیابی به کمالات
استاد فرزانه قدسسره، موانع دستیابی به کمالات وحیانی را دلیل اصلی ناکامیهای معنوی میداند. خودکوچکبینی، که انسان را از دیدار غیب، ملائکه، یا اولیای الهی بازمیدارد، مانعی بنیادین است. این مانع، چونان سدی در برابر رودخانه معرفت، انسان را از رسیدن به کمالات بازمیدارد. ترس از غیب، که گاه به فرار از مواجهه با حقیقت منجر میشود، نیز نتیجه این خودکوچکبینی است.
نقد روشهای سنتی سلوک
روشهای سنتی سلوک، مانند خوردن کندر یا تکرار اذکار خاص، از نظر استاد فرزانه قدسسره بیثمرند. این روشها، که گاه به طنز مورد نقد قرار گرفتهاند، نمیتوانند انسان را به کمالات عالی رسانند. به جای آن، رفع موانع و اصلاح نگرش به وجود و ظهور، راه رسیدن به کمالات است. برای نمونه، قصد قربت نادرست، که به «غرغر نفس» تشبیه شده، مانعی است که باید با نیت خالص جایگزین شود.
اصلاح دنیا، پیشنیاز سلوک
سلوک، بدون اصلاح دنیا، ممکن نیست. استاد فرزانه قدسسره، با تمثیلی زیبا، انسان را به هواپیمایی تشبیه میکند که برای اوج گرفتن، باید چرخهایش (دنیا) را اصلاح کند. بدون این اصلاح، انسان نمیتواند به عرفان یا کمالات عالی دست یابد. این دیدگاه، سلوک را از خیالپردازیهای عرفانی جدا ساخته و آن را به واقعیتی عینی و عملی پیوند میدهد.
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، با تمرکز بر موانع سلوک، خودکوچکبینی و روشهای سنتی ناکارآمد را بهعنوان موانع اصلی معرفی کرد. اصلاح دنیا، بهعنوان پیشنیاز سلوک، انسان را به سوی کمالات عالی هدایت میکند. این دیدگاه، با تأکید بر عینی بودن سلوک، از خیالپردازیهای عرفانی فاصله گرفته و راهی عملی برای رسیدن به کمالات وحیانی ارائه میدهد.
بخش ششم: پویایی فلسفه و ضرورت چالش علمی
نقد یکطرفه بودن علم دینی
علم دینی، گاه به دلیل یکطرفه بودن و فقدان چالشهای علمی، از پویایی بازمیماند. استاد فرزانه قدسسره، با لحنی طنزی، این فقدان را به نبود چالشگران علمی نسبت میدهد. ترس از مواجهه یا عدم پذیرش علم دینی بهعنوان مرجع علمی، مانع از رشد آن شده است. این نقد، علم دینی را به پذیرش چالشهای عقلانی و علمی دعوت میکند تا از ایستایی رهایی یابد.
فلسفه و پویایی با تغییر عالم
فلسفه، چونان رودی جاری، باید با تحولات عالم همگام شود. استاد فرزانه قدسسره، با تأکید بر پویایی فلسفه، آن را مکلف به تغییر با اقتضائات جدید میداند. این پویایی، فلسفه را از ایستایی سنتی رها ساخته و آن را به سوی تعامل با علوم روز هدایت میکند. برای نمونه، اگر عالم تغییر کند، فلسفه نیز باید خود را بازسازی کند تا پاسخگوی پرسشهای جدید باشد.
نقد فلسفه ارسطویی و محدودیتهای آن
فلسفه ارسطویی، که در آثار عالمان پیشین مانند ابنسینا و ملاصدرا بازتاب یافته، به دلیل محدودیتهایی که بر انسان تحمیل میکند، مورد نقد قرار میگیرد. این فلسفه، با تأکید بر مفاهیمی مانند ماهیت، توانایی انسان برای رسیدن به کمالات عالی مانند وحی و شاعری را محدود میسازد. استاد فرزانه قدسسره، با رد این محدودیتها، امکان بینهایت را برای انسان تأیید میکند.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، با تأکید بر پویایی فلسفه و ضرورت چالشهای علمی، علم دینی را به پذیرش نقد و تحول دعوت کرد. نقد فلسفه ارسطویی و تأکید بر امکان بینهایت انسان، فلسفه نوین را به سوی رویکردی باز و پویا هدایت میکند. این دیدگاه، فلسفه را نه تنها علمی عقلانی، بلکه پاسخی به اقتضائات متغیر عالم میداند.
بخش هفتم: بهشت، کمال نهایی نیست
نقد محدودیت بهشت
استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی نو، بهشت را بهعنوان پایان کمال انسانی نمیپذیرد. آیه جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ (بقره: ۲۵، باغهایی که جویها از زیر آن روان است)، با تمثیلی طنزی، به تکرار و محدودیت تشبیه شده است. صدای آب سبک (تجری)، هرچند زیبا، نمیتواند کمال بینهایت انسان را برآورده سازد. انسان، بهعنوان ظهور حق، به کمالی فراتر از بهشت چشم دوخته است.
وجود و امکان بینهایت
وجود، در فلسفه نوین، امکان بینهایت را برای انسان فراهم میسازد. استاد فرزانه قدسسره، با رد تقسیمبندیهای سنتی مانند وجود طولی و عرضی، تأکید میکند که همه مراتب وجود بالفعلاند و قوهای در کار نیست. این دیدگاه، انسان را از محدودیتهای سنتی رها ساخته و او را به سوی کمالات بینهایت هدایت میکند. حتی نطفه، در مرتبه خود، بالفعل است و این فعلیت، امکان رسیدن به کمالات عالی را تأیید میکند.
جمعبندی بخش هفتم
این بخش، با نقد محدودیت بهشت و تأکید بر امکان بینهایت وجود، انسان را به سوی کمالی فراتر از تصورات سنتی هدایت کرد. رد تقسیمبندیهای وجود طولی و عرضی و تأکید بر فعلیت همه مراتب، فلسفه نوین را بهعنوان علمی باز و پویا معرفی میکند که انسان را به کمالات بینهایت دعوت میکند.
نتیجهگیری
این نوشتار، با بازاندیشی در فلسفه سنتی و ارائه فلسفه نوین، کوشید تا وجود و صفات آن را در پرتو عقل، علم، و آیات قرآن کریم بازتعریف کند. فلسفه نوین، با حذف مفاهیم غیرفلسفی، تصحیح مفاهیم ناقص، و افزودن مباحث جدید، به سوی علمی روئیتپذیر و هممدار با علوم مدرن حرکت میکند. انسان، بهعنوان ظهور اسمای الهی، توانایی دستیابی به کمالات عالی مانند وحی و شهود را دارد، مشروط بر آنکه موانعی مانند خودکوچکبینی را رفع کند. این دیدگاه، فلسفه را از خیالپردازی رها ساخته و آن را به سوی واقعیتی عینی و پویا هدایت میکند. امید است این اثر، راهگشای تأملات عمیقتر در مسیر شناخت حقیقت باشد.