در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1231

متن درس

 

فلسفه تعلیم و تربیت معنوی در نظام حوزوی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۲۳۱)

دیباچه

در گستره تعلیم و تربیت اسلامی، نظام حوزوی به مثابه آیینه‌ای است که عزم و اهتمام به کمالات معنوی و معرفتی را بازمی‌تاباند. این نظام، با تأکید بر قداست، طهارت، و تداوم در کسب علم، گویی باغی است که باغبانان آن، طلاب، با شوق و عشق به دین و معرفت، در پی شکوفایی نهال کمال‌اند. اما با وجود این اهتمام و کوشش بی‌وقفه، چرا بسیاری از این باغبانان به بارگاه کمالات عرفانی و شهود الهی راه نمی‌یابند؟ این پرسش، چونان کمانی است که ذهن را به سوی کاوش در موانع این مسیر می‌کشاند. نوشتار حاضر، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره در جلسه ۱۲۳۱، به شناسایی و تحلیل موانع دستیابی به کمالات معنوی و معرفتی در نظام حوزوی می‌پردازد. این بررسی، با نگاهی فلسفی و عرفانی، چهار مانع بنیادین را شناسایی کرده و با زبانی روشن و متین، راهکارهایی برای رفع آن‌ها ارائه می‌دهد. متن پیش رو، با ساختاری علمی و نظام‌مند، تمامی جزئیات و نکات مطرح‌شده را به گونه‌ای بازنمایی می‌کند که هم برای پژوهشگران حوزه فلسفه و عرفان اسلامی راهگشا باشد و هم چونان چراغی، مسیر سلوک معنوی را روشن سازد.

بخش نخست: ناکامی در وصول به کمالات معنوی

تبیین مسئله: تناقض میان کوشش و نتیجه

نظام تعلیم حوزوی، با ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود، از جمله اهتمام به قداست و تداوم در تحصیل، گویی سفری است که طلاب در آن با زاد و توشه‌ای از عبادت، طهارت، و مطالعه مستمر، در پی رسیدن به قله‌های معرفت و شهود گام برمی‌دارند. با این حال، پرسشی بنیادین رخ می‌نماید: چرا با وجود این همه تلاش، درس، بحث، نافله، و قرآن‌خوانی، طلاب به مراتب عالی علم، عرفان، صفا، و شهود دست نمی‌یابند؟ این ناکامی، چونان سایه‌ای است که بر تلاش‌های بی‌وقفه طلاب افتاده و حکایت از نقصی در روش‌ها یا موانعی در مسیر دارد.

درنگ: ناکامی در دستیابی به کمالات معنوی، با وجود کوشش‌های فراوان در درس، عبادت، و سلوک، نشانه نقص در نظام تربیتی است که نیازمند بازنگری فلسفی و عرفانی است.

این تناقض، با فلسفه تربیت اسلامی که هدف آن پرورش انسان‌هایی است که به مثابه آیینه‌ای از صفات الهی باشند، همخوانی ندارد. طلاب، با اهتمام به آداب شرعی مانند وضو، نافله، و نماز شب، گویی در پی آن‌اند که روح خود را به زیور تقوا و طهارت بیارایند. اما این تلاش‌ها، که چونان نهری زلال در پی آبیاری باغ وجود است، به نتیجه‌ای درخور منجر نمی‌شود. این مسئله، ما را به سوی کاوش در علل و موانع این ناکامی سوق می‌دهد.

اهتمام به قداست: تمایز حوزه از دانشگاه

یکی از ویژگی‌های برجسته نظام حوزوی، اهتمام بی‌مانند طلاب به قداست و آداب شرعی است. برخلاف نظام‌های دانشگاهی که در آن‌ها تحصیل علم غالباً بدون الزام به رعایت آداب معنوی انجام می‌شود، طلاب حوزوی با التزام به وضو، نافله، و دیگر اعمال عبادی، گویی در هر گام از تحصیل، روح خود را نیز صیقل می‌دهند. این اهتمام، چونان نوری است که مسیر علم‌آموزی را متمایز از دیگر نظام‌های آموزشی می‌سازد.

در نظام‌های دانشگاهی، دانشجویان پس از مدتی محدود—چهار، شش، یا حتی ده سال—به اخذ مدارک علمی نائل می‌شوند و خود را فارغ‌التحصیل می‌دانند. این فارغ‌التحصیلی، گویی پایان سفری است که مقصد آن کسب دانش ظاهری است. اما در حوزه، تحصیل چونان سفری بی‌پایان است که طلاب در آن، از مهد تا لحد، در پی کسب معرفت و کمال‌اند. این تداوم، نشانه‌ای از اهتمام عمیق به علم و معنویت است، اما چرا این مسیر به مقصد کمال نمی‌رسد؟

درنگ: اهتمام طلاب به قداست و تداوم در تحصیل، ویژگی متمایز نظام حوزوی است، اما این امتیازات، بدون روش‌های صحیح، به کمال منجر نمی‌شود.

انتظار تحول معنوی و تناقض نتایج

با توجه به اهتمام به قداست و طول مدت تحصیل، انتظار می‌رود که طلاب به مراتبی از تحول معنوی دست یابند که در اولیای الهی، مانند جرجیس یا ادریس علیهما‌السلام، مشاهده می‌شود. این انتظار، چونان آرزویی است که در دل هر طلبه‌ای می‌تپد: رسیدن به مقاماتی که در آن، غیب و شهود، معرفت و صفا، و قدرت معنوی به هم می‌آمیزند. اما واقعیت، گویی آیینه‌ای شکسته است که این آرزو را بازنمی‌تاباند. طلاب، با وجود سال‌ها تحصیل و رعایت آداب شرعی، به این مراتب دست نمی‌یابند.

این تناقض، پرسشی فلسفی را برمی‌انگیزد: آیا نقص در مقتضیات وجودی طلاب است یا موانعی در مسیر سلوک آن‌ها وجود دارد؟ پاسخ این پرسش، در شناسایی موانعی نهفته است که چونان سنگ‌هایی در مسیر این رودخانه زلال قرار گرفته‌اند.

بخش دوم: شناسایی موانع دستیابی به کمالات

مانع نخست: مفهوم ماهیت و محدودیت وجودی

یکی از موانع بنیادین در مسیر کمال، مفهوم ماهیت است که به مثابه قفسی، وجود انسان را در تنگنای محدودیت‌های کاذب محصور می‌کند. در فلسفه اسلامی، به‌ویژه در حکمت متعالیه، نفی ماهیت به معنای رهایی از کثرت و اتصال به وحدت وجود است. این نفی، چونان کلیدی است که قفل محدودیت‌های وجودی را می‌گشاید و امکان وصول به همه کمالات را برای انسان فراهم می‌سازد.

درنگ: مفهوم ماهیت، به‌عنوان مانعی وجودی، طلاب را از تحول به سوی کمالات احدی بازمی‌دارد. نفی ماهیت، راهگشای سلوک است.

طلاب، با پذیرش این دیدگاه که ماهیت، آن‌ها را در قالبی ثابت محصور کرده، از خودباوری لازم برای رسیدن به کمالات محروم می‌شوند. این مانع، گویی سایه‌ای است که بر نور وجود طلاب افتاده و آن‌ها را از پرواز به سوی قله‌های معرفت بازمی‌دارد.

مانع دوم: تحقیر تاریخی و خرد شدن روح

مانع دوم، تحقیر تاریخی است که از سوی طاغوتیان، سلاطین، و فئودال‌ها بر جامعه و به‌ویژه طلاب تحمیل شده است. این تحقیر، چونان زخمی است بر روح انسان که بیش از ضربات جسمانی، وجود او را خرد می‌کند. بی‌حرمتی، حتی بدون تماس فیزیکی، گویی تیری است که قلب خودباوری را نشانه می‌گیرد.

در طول تاریخ، طلاب و علما، که حاملان علم دینی بوده‌اند، گاه مورد تحقیر و بی‌احترامی قرار گرفته‌اند. این تحقیر، گویی بذر تردید در وجودشان کاشته و روح آن‌ها را از بالندگی بازداشته است. روان‌شناسی عرفانی تأکید دارد که حرمت و عزت نفس، پایه‌های سلوک معنوی‌اند، و تحقیر، این پایه‌ها را سست می‌کند.

درنگ: تحقیر تاریخی، روح طلاب را خرد کرده و مانع خودباوری و کمال آن‌ها شده است. حرمت، پایه عزت نفس و سلوک است.

مانع سوم: نظام کتاب‌محور و کاستی آموزشی

سومین مانع، نظام کتاب‌محور در حوزه‌های علمیه است که به جای استادمحوری، بر مطالعه متون سنتی مانند سیوطی، مغنی، و مطول تأکید دارد.

این نظام، گویی باغی است که در آن، به جای باغبان زنده، کتاب‌های بی‌جان راهنما شده‌اند. طلاب، با سال‌ها مطالعه این متون، به مهارت‌های عملی مانند مکالمه عربی یا کاربرد دانش در زندگی واقعی دست نمی‌یابند.

برای نمونه، طلاب پس از دهه‌ها مطالعه متون عربی، گاه قادر به گفت‌وگوی ساده به این زبان نیستند. این کاستی، چونان پلی شکسته است که نمی‌تواند طلاب را به ساحل معرفت برساند. در مقابل، نظام‌های آموزشی مدرن، با تأکید بر آموزش کاربردی و استادمحوری، در مدت کوتاه‌تری به نتایج ملموس می‌رسند.

درنگ: نظام کتاب‌محور حوزه‌ها، به دلیل فقدان تأکید بر استادمحوری، ناکارآمد است و طلاب را از کسب مهارت‌های عملی و معنوی بازمی‌دارد.

سنت عرفانی اسلامی تأکید دارد که استاد، چونان طبیبی است که با تشخیص دقیق، طلبه را در مسیر کمال هدایت می‌کند. بدون استاد لایق، حتی مطالعه متون مقدس مانند قرآن کریم یا کتب فقهی، به کمال منجر نمی‌شود. استادمحوری، گویی روحی است که به کالبد آموزش جان می‌بخشد.

مانع چهارم: فقدان مربی کامل

چهارمین مانع، فقدان مربیان کامل در حوزه‌های متأخر است. در گذشته، انتخاب استاد و پذیرش شاگرد با دقت و سخت‌گیری انجام می‌شد، چنان‌که در آداب المتعلمین آمده است: اگر استادی شایسته یافت نشد، بهتر است تحصیل به تأخیر افتد تا به ناکامی منجر نشود. اما امروزه، گاه طلاب به هر استادی اکتفا می‌کنند، گویی در پی یافتن آب زلال، به هر چشمه‌ای بسنده می‌کنند.

مربی کامل، چونان فرمانده‌ای است که خود در پیشاپیش لشکر حرکت می‌کند، نه نقشه‌کشی که از دور دستور می‌دهد. این پیشرو بودن، گویی نوری است که مسیر شاگردان را روشن می‌سازد. بدون چنین مربی‌ای، طلاب در تاریکی ناکامی سرگردان می‌مانند.

聡این مانع، ریشه در غفلت از اهمیت استادمحوری دارد. مربی کامل، نه تنها دانش را منتقل می‌کند، بلکه با هدایت روزانه و عملی، طلبه را به سوی کمال وجودی سوق می‌دهد. فقدان چنین مربیانی، گویی خلأیی است که نظام حوزوی را از پویایی و اثرگذاری بازمی‌دارد.بخش سوم: تحلیل پیامدها و راهکارهای رفع موانعپیامدهای موانع: از صفا به قساوتطلاب، در ابتدای ورود به حوزه، گویی با قلبی سرشار از صفا و عشق به دین و معرفت، چونان پرندگانی سبک‌بال، به سوی آسمان کمال پرواز می‌کنند. اما با گذر زمان، این صفا گاه به قساوت و دوری از معنویت بدل می‌شود. برای نمونه، برخی طلاب، حتی در اماکن مقدس مانند حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها، به دلیل ترس از ناپاکی، از رعایت حرمت بازمی‌مانند. این رفتار، گویی نشانه‌ای است از گسست میان قداست و عمل.رعایت توأمان قداست و بهداشت، چونان دو بال پرنده‌ای است که می‌تواند طلبه را به سوی کمال پرواز دهد. بوسیدن آستان مقدس، با رعایت آداب بهداشتی، نه تنها ممکن است، بلکه نشانه‌ای از توازن میان تقوا و عقلانیت است. اما قساوت و دوری از معنویت، که گاه پس از سال‌ها تحصیل پدید می‌آید، حکایت از نقص در نظام تربیتی دارد.راهکارهای رفع موانعبرای رفع این موانع، باید به بازسازی نظام تربیتی پرداخت. نخست، نفی مفهوم ماهیت، چونان گسستن زنجیرهای محدودیت، به طلاب امکان می‌دهد تا به سوی کمالات احدی گام بردارند. دوم، باید با تقویت خودباوری و عزت نفس، اثر تحقیرهای تاریخی را زدود، گویی روح طلاب را از زخم‌های گذشته شفا داد.سوم، نظام آموزشی باید از کتاب‌محوری به استادمحوری تغییر یابد. استاد، چونان باغبانی است که نهال وجود طلاب را با دقت و حکمت پرورش می‌دهد. مطالعه متون، حتی متون مقدس، بدون هدایت استاد لایق، گویی کاشتن بذری در خاکی بی‌حاصل است. چهارم، باید مربیانی کامل و پیشرو یافت که خود در مسیر کمال گام برداشته‌اند. این مربیان، مانند فرماندهانی هستند که با پیشرو بودن، حتی مردگان را به سوی حیات معنوی هدایت می‌کنند.وراثت انبیا: هدف نهایی نظام حوزویهدف نظام حوزوی، تحقق وراثت انبیا علیهم‌السلام است که سه وجه دارد: مالی، کلامی، و معنوی. وجه مالی، گاه در انحصار سلاطین بوده و وجه کلامی، گاه به مداحان و منبری‌ها رسیده است. اما وجه معنوی، که هسته اصلی وراثت است، در کمالات عرفانی و معرفتی نهفته است. طلاب باید با عمل معنوی، مانند شفا دادن یا خبر از غیب، این وراثت را اثبات کنند، گویی با نوری از صداقت و صفا، جامعه را به تسلیم و اطاعت وامی‌دارند.قرآن کریم در سوره شعراء، آیه ۴۶، می‌فرماید:
فَأَلْقَى السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ (پس ساحران به سجده درافتادند). این آیه، گویی آیینه‌ای است که تأثیر کمالات معنوی بر جامعه را نشان می‌دهد. طلاب، با کمالاتشان، نه با برتری‌جویی، می‌توانند جامعه را به سوی حق هدایت کنند.جمع‌بندی و نتیجه‌گیرینظام تعلیم حوزوی، چونان باغی است که با وجود نهال‌های پرشوق و اهتمام به قداست، از شکوفایی کامل بازمانده است. چهار مانع بنیادین—ماهیت، تحقیر تاریخی، نظام کتاب‌محور، و فقدان مربی کامل—چونان سنگ‌هایی در مسیر این باغ قرار گرفته‌اند. رفع این موانع، با نفی ماهیت، تقویت خودباوری، استادمحوری، و یافتن مربیان پیشرو، گویی آبی زلال است که این باغ را به شکوفایی می‌رساند. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، راهنمایی است برای پژوهشگران و طلاب که در پی اصلاح نظام تربیتی و وصول به وراثت معنوی انبیا علیهم‌السلام‌اند. این مسیر، چونان سفری است که با حکمت و تقوا، به مقصد کمال می‌رسد.

درنگ: فقدان مربی کامل، که چونان طبیبی راهنما و پیشرو است، طلاب را از وصول به کمالات معنوی و معرفتی محروم می‌سازد.
درنگ: فقدان مربی کامل، که چونان طبیبی راهنما و پیشرو است، طلاب را از وصول به کمالات معنوی و معرفتی محروم می‌سازد.
درنگ: قساوت و دوری از معنویت پس از سال‌ها تحصیل، نشانه نقص در نظام تربیتی است که باید با توازن میان قداست و عقلانیت اصلاح شود.
درنگ: رفع موانع با نفی ماهیت، تقویت خودباوری، استادمحوری، و یافتن مربی کامل، راه به سوی کمالات معنوی و معرفتی می‌گشاید.
درنگ: وراثت انبیا، در وجه معنوی آن، با کمالات عرفانی و معرفتی تحقق می‌یابد که جامعه را به تسلیم در برابر حق وامی‌دارد.
با نظارت صادق خادمی