متن درس
انسانشناسی اقتدار: تأملاتی در بهرهمندی از عوالم غیبی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۲۵۱)
دیباچه
این نوشتار، با محوریت انسانشناسی اقتدار، به کاوش در مفهوم توانایی انسان برای بهرهمندی از موجودات عالم، اعم از مادی و غیبی، میپردازد. بحث حاضر، که برگرفته از درسگفتار شماره ۱۲۵۱ استاد فرزانه قدسسره است، با رویکردی فلسفی و عرفانی، شرایط لازم برای دستیابی به مراتب متعالی وجودی و ارتباط با عوالم غیبی را تحلیل میکند. انسان، به مثابه موجودی برخوردار از ظرفیتهای وجودی بیکران، میتواند از طریق سلامت روانی و جسمانی، محبت، و عبادت، به سوی عالم غیب که در تبار انبیا ریشه دارد، معرفت و شهود را تجربه کند.
بخش نخست: اقتدار انسانی و بهرهمندی از موجودات عالم
ماهیت اقتدار انسانی
اقتدار انسانی، به مثابه گوهری درخشان در وجود آدمی، به توانایی بهرهمندی بهینه از موجودات عالم، اعم از آسمانی و زمینی، وابسته است. این بهرهمندی، نه تنها استفاده مادی از منابع طبیعی، بلکه تعامل متافیزیکی با موجودات غیبی را نیز دربرمیگیرد. انسان، با تکیه بر این اقتدار، میتواند زندگی خود را از حالت ابتدایی به مرتبهای متعالی ارتقا دهد، چنانکه گویی از خاک زمین به افلاک آسمان پرمیکشد. این توانایی، تفاوت بنیادینی در ساختار زندگی ایجاد میکند و انسان را به سوی کمالات وجودی هدایت مینماید.
زندگی اقتدارمابانه، در قیاس با زندگی عادی، از امکاناتی فراتر از پیشرفتهای مادی برخوردار است. همانگونه که یک جامعه پیشرفته، با امکانات فراوان، زندگیای برتر از جامعه بدوی فراهم میآورد، زندگی متعالی در تبار انبیا، با بهرهگیری از عوالم غیبی، انسان را به مراتبی والا میرساند. این اقتدار، انسان را در مواجهه با موجودات عالم توانمند میسازد و او را به آزمودن ظرفیتهای وجودی خویش دعوت میکند.
نقش انبیا در ارائه الگوی زندگی متعالی
انبیا، به مثابه راهنمایان الهی، با تکیه بر وحی، معجزه، و ارتباط با ملائکه، الگویی از زندگی برتر ارائه میدهند که مبتنی بر الهام و اعجاز است. آنان، در بدو ورود به جوامع، از عوالم غیبی سخن میگویند و زندگی با وحی و معجزه را زندگیای متعالی میدانند. این الگو، انسان را به سوی درکی عمیقتر از هستی سوق میدهد و او را از محدودیتهای مادی رها میسازد.
زندگی متعالی، که انبیا آن را ترسیم کردهاند، فراتر از امکانات مادی جوامع پیشرفته است. همانگونه که زندگی بدوی از امکانات محدودی برخوردار است، زندگی پیشرفته مادی نیز در قیاس با زندگی متعالی انبیا، ناقص و ناکافی است. این زندگی متعالی، با بهرهگیری از عوالم غیبی، انسان را به مراتب والای وجودی میرساند.
جمعبندی بخش نخست
اقتدار انسانی، به مثابه نیرویی وجودی، انسان را قادر میسازد تا از موجودات عالم، چه مادی و چه غیبی، بهرهمند شود. انبیا، با ارائه الگویی متعالی مبتنی بر وحی و معجزه، انسان را به سوی زندگی برتر هدایت میکنند. این زندگی، فراتر از پیشرفتهای مادی، انسان را به مراتب غیبی و وجودی متصل میسازد و او را از محدودیتهای خاکی رها میکند.
بخش دوم: موانع وجودی و سلامت روانی
تأثیر تاریخ استبداد بر روان جامعه
تاریخ طولانی استبداد و ستم، روان جامعه را خسته و شکسته کرده است. این وضعیت، به مثابه زخمی عمیق بر پیکر وجودی انسان، مانع از توانایی او برای اتصال به عالم غیب میشود. همانگونه که جسم شکسته نمیتواند در میدان مبارزه پایداری کند، روان خسته نیز از دستیابی به مراتب متعالی بازمیماند.
جامعهای که زیر یوغ استبداد و استعمار، شلاق ستم بر گردهاش خورده، به موجوداتی خسته و آسیبدیده بدل شده است. روانشناسی این جامعه، روحهایی شکسته را نشان میدهد که از دستیابی به غیب ناتواناند. این شکستگی، مانند پایی که از حرکت بازمانده، انسان را از کشتی گرفتن با حقیقت بازمیدارد.
لزوم سلامت روان و جسم
برای اتصال به عالم غیب، انسان باید ابتدا محیط زیست روانی و جسمانی خود را سالم سازد. رفع خستگیها، شکستگیها، و عفونتهای روحی، پیشنیازی برای این ارتباط است. نفس سالم، به مثابه رخشی آماده، میتواند بر دوشک وجود بایستد و با حقیقت کشتی گیرد.
انسان باید زخمهای روحی خود را درمان کند، خستگیهایش را بزداید، و با نشاط و آرامش، وجود خود را برای سلوک آماده سازد. این سلامت، مانند آبی زلال، روان را از آلودگیها پاک میکند و انسان را برای پرواز به سوی غیب مهیا میسازد.
دسترسی به نشاط با امکانات ساده
دستیابی به سلامت و نشاط، نیازی به امکانات پیچیده ندارد. فعالیتهای ساده، مانند ورزش در خانه، بازی با اشیای روزمره، و ایجاد شادی از طریق تعاملات کوچک، میتواند روان را زنده و پویا کند. خودکار، انگشتر، یا حتی ساعت، به مثابه ابزارهایی برای بازی و نشاط، میتوانند روح را از رخوت برهانند.
انسان نیازی به ابزارهای گرانقیمت ندارد؛ زمین، تخته شنا است، و خودکار، دمبلی برای ورزش روح. این سادگی، مانند نسیمی خنک، روان را تازه میکند و انسان را برای سلوک آماده میسازد.
جمعبندی بخش دوم
روان شکسته و خسته، که از تاریخ ستم بار به ارث رسیده، مانع از اتصال به عالم غیب است. انسان باید با رفع این شکستگیها و ایجاد نشاط از طریق فعالیتهای ساده، وجود خود را برای سلوک آماده سازد. این سلامت، مانند کلیدی زرین، درهای غیب را به روی انسان میگشاید.
بخش سوم: نقد فرهنگ خشونت و ضرورت محبت
نقد سرکوب نفس
فرهنگ سنتی، که نفس را دشمن میپندارد و بر سرکوب آن تأکید دارد، به شکستگی روحی انسان منجر شده است. این دیدگاه، مانند خاری در جان، انسان را از شکوفایی وجودی بازمیدارد. نفس، نه دشمن، بلکه همراهی است که باید هدایت شود.
انسان، با سرکوب نفس، خود را میشکند و از حقیقت دور میماند. این فرهنگ، مانند بادی سرد، روح را از گرمای محبت محروم میکند و انسان را در تاریکی لئامت نگه میدارد.
تفسیر آیه ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ﴾
قرآن کریم میفرماید: إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي (یوسف: ۵۳، «نفس قطعاً به بدی فرمان میدهد، مگر آنکه پروردگارم رحم کند»). این آیه، به ضرورت هدایت نفس از طریق رحمت الهی اشاره دارد.
نفس، مانند اسبی سرکش، نیازمند رام شدن است، نه سرکوب. رحمت الهی، مانند افسار محبت، نفس را به سوی خیر و صلاح میکشاند و از لئامت رهایش میسازد.
نقد خشونت در روابط انسانی
فرهنگ خشونت در روابط خانوادگی و اجتماعی، مانند سایهای تاریک، محبت و اعتماد را زایل میکند. سرکوب همسر یا فرزندان، به جای پرورش عشق، به ترس و شکستگی روحی منجر میشود. محبت، مانند نوری درخشان، روان را از این تاریکی میرهاند.
انسان باید با فرزندان و همسر خود، مانند باغبانی که گلی را میپرورد، با محبت و احترام رفتار کند. خشونت، مانند علفی هرز، روابط را تباه میکند، اما محبت، مانند آبی حیاتبخش، آن را شکوفا میسازد.
محبت به خود و دیگران
محبت به خود، زندگی، و تمامی موجودات، مانند نسیمی روحنواز، انسان را به سوی عالم غیب هدایت میکند. انسان عاشق، که دل به همه موجودات میسپارد، از خودخواهی رها شده و به حقیقت متصل میشود.
انسان باید، مانند عاشقی که به معشوق دل میبازد، به تمامی موجودات، از ریگهای بیابان تا حیوانات جنگل، محبت ورزد. این محبت، مانند پلی زرین، انسان را به سوی معرفت و شهود میکشاند.
جمعبندی بخش سوم
فرهنگ خشونت، چه در سرکوب نفس و چه در روابط انسانی، مانند خاری در جان، انسان را از حقیقت دور میکند. محبت، مانند گلی شکوفا، روان را از لئامت رها میسازد و انسان را به سوی عالم غیب هدایت میکند. هدایت نفس، نه سرکوب آن، راه رسیدن به کمالات وجودی است.
بخش چهارم: عبادت، معرفت، و عروج معنوی
نقد عبادت مکانیکی
عبادتی که با بیمیلی، عجله، یا بدون آرامش انجام شود، مانند گیاهی بیریشه، فاقد اثر معنوی است. چنین عبادتی، نمیتواند انسان را به معرفت و غیب متصل کند. عبادت، باید با حضور قلب و آمادگی روحی همراه باشد.
انسان، مانند مسافری که در تاریکی گم شده، اگر با بیحالی عبادت کند، از مقصد دور میماند. عبادت حقیقی، مانند چراغی در شب، راه را روشن میکند و انسان را به سوی حقیقت میبرد.
نماز به عنوان معراج مؤمن
بر اساس حدیث نبوی، «نماز، معراج مؤمن است»، این عمل عبادی، مانند پلی به سوی آسمان، میتواند انسان را به مراتب متعالی وجودی برساند، مشروط بر اینکه با آمادگی روحی و حضور قلب انجام شود.
نماز، مانند سفری وجودی، انسان را از خاک به افلاک میرساند. این سفر، نیازمند دلی پاک و روحی آماده است که از غفلت و قساوت رها شده باشد.
نقد تمرکز بر ثواب
تمرکز صرف بر ثواب عبادات، مانند طمعی که روح را در بند میکشد، انسان را از دستیابی به معرفت و شهود بازمیدارد. عبادت باید به قصد قربت و معرفت انجام شود، نه صرفاً برای کسب ثواب.
انسان، مانند کوزهای که تنها به آب ظاهری بسنده کند، با طمع ثواب از حقیقت محروم میماند. عبادت حقیقی، مانند چشمهای زلال، انسان را به سوی معرفت و غیب هدایت میکند.
واردات و خارجات در مسیر معرفت
معرفت، از دو مسیر حاصل میشود: «واردات»، که دریافت الهامات و شهودات است، و «خارجات»، که خروج روح به سوی عوالم غیبی است. هر دو، مراتبی از ارتباط با غیب را نشان میدهند.
انسان، مانند پرندهای که هم بال میگشاید و هم اوج میگیرد، با دریافت الهامات و حرکت به سوی غیب، به معرفت دست مییابد. این فرآیند، مانند سفری از دل به سوی افلاک، انسان را به حقیقت متصل میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
عبادت، زمانی به معراج مؤمن بدل میشود که با حضور قلب و آمادگی روحی انجام شود. تمرکز بر ثواب، انسان را از معرفت محروم میکند، اما عبادت با قصد قربت، مانند کلیدی زرین، درهای غیب را میگشاید. معرفت، از طریق واردات و خارجات، انسان را به مراتب والای وجودی میرساند.
نتیجهگیری نهایی
انسانشناسی اقتدار، با تبیین توانایی انسان برای بهرهمندی از موجودات عالم، راهی به سوی کمالات وجودی ترسیم میکند. انبیا، با الگوی زندگی متعالی مبتنی بر وحی و معجزه، انسان را به سوی عالم غیب هدایت میکنند. شکستگیها و خستگیهای روحی، که از تاریخ ستم به ارث رسیده، مانع از این اتصال است. انسان باید با سلامت روان، محبت به خود و دیگران، و عبادت با حضور قلب، از این موانع رها شود. فعالیتهای ساده، مانند بازی با اشیای روزمره، روان را نشاط میبخشد، و محبت، مانند گلی شکوفا، انسان را از لئامت رها میسازد. عبادت مکانیکی، مانند گیاهی بیریشه، فاقد اثر است، اما نماز با آمادگی روحی، معراج مؤمن است. معرفت، از طریق دریافت الهامات و خروج به سوی غیب، انسان را به حقیقت متصل میکند. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، راهی برای دستیابی به اقتدار وجودی و اتصال به عالم غیب ترسیم میکند.
با نظارت صادق خادمی