متن درس
وحدت عالم و نقش دعا در دستیابی به قدرت الهی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۲۶۱)
دیباچه
درسگفتار شماره ۱۲۶۱، ارائهشده در تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۸۹، به کاوش در مفاهیم عمیق فلسفه اسلامی با محوریت وحدت عالم و نقش دعا بهعنوان اهرمی برای اتصال به قدرت الهی میپردازد. این بحث، با نگاهی ژرف به پیوستگی وجودی میان مراتب هستی، از حق تعالی تا خلق، و با تأکید بر جایگاه دعا و آیات قرآنی، بهویژه آیات پایانی سوره بقره، به تبیین ارتباط انسان با نظام هستی و موجودات غیبی نظیر ملائکه، جن، و شیاطین همت گمارده است. استاد فرزانه قدسسره، با قلمی تأملبرانگیز و انتقادی، غفلت انسان از امکانات وجودی خویش و تقلیل عبادات به اعمال صوری را نقد کرده و بر ضرورت فهم عمیق دعا و طلسمات قرآنی تأکید ورزیدهاند.
بخش نخست: وحدت عالم و پیوستگی مراتب هستی
مفهوم وحدت عالم
عالم، مجموعهای گسترده و متکثر است که هیچ مرتبهای از آن با مرتبه دیگر بیگانه نیست. تمامی مراتب هستی، از حق تعالی تا خلق، در یک نظام واحد و منسجم به هم مرتبطاند. این پیوستگی، ریشه در اصل وحدت وجود در فلسفه اسلامی دارد که عالم را چون رشتههای بههمتنیدهای میبیند که در یک کل واحد تحت تدبیر الهی قرار دارند. ارتباط میان مراتب هستی، اعم از ماده و مجرد، ذاتی و نفسی است، حتی اگر انسان به دلیل محدودیتهای معرفتی از ادراک آن ناتوان باشد. این دیدگاه، عالم را بهسان آینهای مینگرد که هر جزء آن بازتابی از کل است و هیچ بخشی از آن از کلیت هستی جدا نیست.
درنگ: عالم، مجموعهای واحد و بههمپیوسته است که تمامی مراتب آن، از حق تا خلق، در یک نظام وجودی منسجم تحت تدبیر الهی قرار دارند.
حضور حق تعالی در اشیا
به استناد کلام معصوم: «داخل فی الاشیاء لا بالممازجة، خارج عن الاشیاء لا بالمفارقة»، حق تعالی در تمامی مراتب هستی حاضر است، نه بهگونهای که با اشیا امتزاج یابد و نه بهصورتی که از آنها مفارقت کامل داشته باشد. این حضور، چون نوری است که در همهچیز نفوذ میکند، بیآنکه با ماده آمیخته شود یا از آن جدا گردد. این مفهوم، جلوهای از وحدت وجود است که خدا را در همه مراتب هستی حاضر و ناظر میداند.
درنگ: حضور الهی در عالم، نه بهصورت امتزاج با اشیا و نه بهصورت جدایی کامل از آنهاست، بلکه چون روحی است که در کالبد هستی جریان دارد.
پیوستگی ذاتی عالم و محدودیت ادراک انسانی
ارتباط میان مراتب عالم، ذاتی و نفسی است، هرچند انسان گاه به دلیل محدودیتهای ادراکی از درک آن عاجز باشد. این پیوستگی، بهسان رودی است که از سرچشمه حق سرچشمه گرفته و تمامی مراتب هستی را سیراب میکند. انسان، به دلیل غفلت از امکانات وجودی خویش، نظیر نفس، عقل، و شعور، از ادراک این ارتباط بازمیماند. این غفلت، چون پردهای است که بر چشم معرفت انسان افتاده و او را از فهم حقیقت عالم محروم ساخته است.
درنگ: محدودیت ادراک انسانی، مانعی است که انسان را از فهم پیوستگی ذاتی عالم بازمیدارد، اما این پیوستگی، وجودی و نفسی است.
وصل و جدایی در نظام هستی
در نظام هستی، وصل و جدایی بهگونهای است که جدایی خود نوعی وصل و وصل خود نوعی جدایی است. این مفهوم، به دیالکتیک وجودی در فلسفه اسلامی اشاره دارد که وحدت و کثرت را در یک نظام واحد میبیند. همانگونه که در یک تار و پود، هر نخ بهتنهایی دیده میشود، اما در کل، بخشی از یک پارچه واحد است، مراتب عالم نیز در عین تمایز، در یک کل منسجم به هم پیوستهاند.
تأثیر محیط و جامعه بر انسان
صفات جامعه، مانند اخلاق معلم یا محیط مدرسه، بر انسان اثر میگذارد، حتی در خلوت خانه او. این تأثیر، چون نسیمی است که از دوردستها میوزد و حال و هوای انسان را دگرگون میکند. انسان، بخشی از یک هستی در حال حرکت است و از آن جدا نیست، هرچند این ارتباط را ادراک نکند. این پیوستگی، انسان را در شبکهای از روابط وجودی قرار میدهد که از آن گریزی نیست.
درنگ: انسان، در شبکهای از روابط وجودی با عالم قرار دارد و صفات جامعه، چون رنگی بر بوم نفس او، اثر میگذارد.
غفلت انسان از امکانات وجودی
انسان، مانند کسی که از چشم، دست، و پای خود غافل است، از امکانات وجودیاش نظیر نفس، عقل، و شعور بیخبر است. او با وجود دارا بودن وجدان، عاطفه، و شعور مرموز، با این داراییها ارتباط برقرار نمیکند. این غفلت، چون گنجی است که در زیر خاک مدفون مانده و انسان از بهرهمندی از آن محروم است.
درنگ: غفلت انسان از امکانات وجودیاش، او را از دستیابی به کمال انسانی بازمیدارد و نیازمند خودآگاهی و سلوک است.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با تکیه بر مفاهیم فلسفه اسلامی، وحدت عالم را بهسان تابلویی عظیم ترسیم کرد که تمامی مراتب هستی در آن به هم پیوستهاند. حضور الهی در اشیا، پیوستگی ذاتی عالم، و تأثیر محیط بر انسان، همگی بر این حقیقت تأکید دارند که انسان بخشی از یک نظام واحد است. غفلت از این پیوستگی و امکانات وجودی، انسان را از دستیابی به حقیقت هستی محروم میسازد.
بخش دوم: دعا، اهرم قدرت الهی
دعا، ابزار استحکام و اقتدار
دعا، اولین اهرم قدرتی است که حق تعالی در وجود انسان قرار داده تا او را در استحکام، اقتدار، و دفع مفاسد و شیاطین یاری دهد. دعا، چون کلیدی است که درهای فیض الهی را میگشاید و انسان را به سرچشمه قدرت بیکران متصل میکند. این ابزار، بهسان آهنربایی است که موجودات غیبی، از جمله ملائکه، را به سوی انسان جذب میکند.
درنگ: دعا، چون آهنربایی است که انسان را به فیض الهی و موجودات غیبی متصل میکند و اهرمی برای دفع شر و جذب خیر است.
نماز، یاریدهنده الهی
قرآن کریم در آیه وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ (بقره: ۴۵) (و از شکیبایی و نماز یاری جویید) نماز را بهعنوان ابزاری برای یاری جستن از قدرت الهی معرفی میکند. نماز، چون پلی است که انسان را به آسمانهای رحمت متصل میسازد، اما غفلت از باطن آن، این عمل را به کاری صوری و فانتزی تقلیل داده است.
درنگ: نماز، چون پلی است که انسان را به قدرت الهی متصل میکند، اما غفلت از باطن آن، این عمل را به کاری صوری تبدیل کرده است.
تقلیل عبادات به اعمال صوری
نماز و دعا برای بسیاری چون بدهی یا دردسری است که باید از آن خلاص شوند. نماز صبح، به دلیل دشواری بیداری، گاه به عملی سرسری و بیمعنا بدل شده است. این تقلیل، چون تبدیل گوهری گرانبها به سنگی بیارزش است که از حقیقت معنوی خود تهی شده است.
درنگ: تقلیل عبادات به اعمال صوری، انسان را از بهرهمندی از حقیقت معنوی و قدرتآفرین آنها محروم میسازد.
اهمیت اهتمام در دعا
دعا نیازمند اهتمام جدی است، نه لقلقه زبان. باید چون خواستنی اصیل، با اصرار و اخلاص همراه باشد، مانند کشتیگیری که بدون فوت و فن نمیتواند موفق شود. دعا، چون متهای است که عالم را سوراخ کرده و حقایق غیبی را استخراج میکند.
درنگ: دعا، چون متهای است که با اهتمام و اخلاص، حقایق غیبی را استخراج کرده و انسان را به فیض الهی متصل میکند.
دعاهای سلب و ایجاب در سوره بقره
آیات پایانی سوره بقره، مانند لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا (بقره: ۲۸۶) (خدا هیچکس را جز به اندازه توانش تکلیف نمیکند)، دعا را بهعنوان ابزار قدرت معرفی میکنند. دعاهای رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا (پروردگارا، اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن)، رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا (پروردگارا، بار سنگینی بر دوش ما مگذار)، و رَبَّنَا وَلَا تَحْمِلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ (پروردگارا، آنچه را طاقت آن نداریم بر ما تحمیل مکن) سلباند و دعاهای وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا (از ما درگذر، ما را بیامرز و بر ما رحم کن) و فَانْصُرْنَا (ما را یاری ده) ایجاباند. این دعاها، چون دو بال پرندهای هستند که انسان را به سوی رحمت و قدرت الهی پرواز میدهند.
درنگ: دعاهای سلب و ایجاب در سوره بقره، چون دو بالاند که انسان را از شر دفع کرده و به خیر میرسانند.
طلسمات قرآنی و دره عمیق
آیات پایانی سوره بقره، با ترکیب سه دعای سلب و چهار دعای ایجاب، طلسمی برای احضار ارواح سماوی و مقابله با ابلیس هستند. این آیات، چون درهای عمیقاند که ورود به آن نیازمند آمادگی و تخصص است. خواندن این آیات، حتی بهصورت ناخودآگاه، تحولاتی معنوی در انسان ایجاد میکند.
درنگ: آیات پایانی سوره بقره، چون طلسمی معنویاند که انسان را به عوالم غیبی متصل کرده و در برابر ابلیس محافظت میکنند.
آیه آمن الرسول و تسلیم مؤمنان
در آیه آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ (بقره: ۲۸۵) (پیامبر به آنچه از پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورد و مؤمنان نیز)، ایمان رسول و مؤمنان تبیین شده است. همچنین در آیه وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا (بقره: ۲۸۵) (و گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم)، تسلیم کامل مؤمنان بیان شده است. این آیات، چون مشعلیاند که مسیر اخلاص و تسلیم را روشن میکنند.
درنگ: ایمان و تسلیم مؤمنان، چون مشعلی است که مسیر اتصال به فیض الهی را روشن میسازد.
درگیری با ابلیس
ابلیس، قدرتمندترین موجود مخلوق است که حتی انبیا برای در امان ماندن از او دعا میکردند. با جابهجایی دعاهای سلب و ایجاب در آیات سوره بقره، میتوان با ابلیس درگیر شد و او را تحت کنترل درآورد. این درگیری، چون نبردی است در درهای عمیق که تنها شجاعان و آمادهگان میتوانند در آن وارد شوند.
درنگ: آیات سوره بقره، چون شمشیریاند که در نبرد با ابلیس، انسان را به پیروزی میرسانند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، دعا را بهعنوان اهرمی برای دستیابی به قدرت الهی معرفی کرد. آیات سوره بقره، بهویژه دعاهای سلب و ایجاب، ابزارهایی معنویاند که انسان را در برابر شرور محافظت کرده و به خیر متصل میکنند. نماز و دعا، اگر با اخلاص و اهتمام انجام شوند، چون متهای عالم را سوراخ کرده و حقایق غیبی را استخراج میکنند.
بخش سوم: سالک محب و محبوب در مسیر سلوک
تمایز سالک محب و محبوب
سالک محبوب، بدون زحمت به خواستههایش میرسد، مانند کودکی که هرچه طلب کند، بیدرنگ به او عطا میشود. اما سالک محب باید با تلاش و زحمت فراوان به استخراج حقایق غیبی دست یابد. این تمایز، چون تفاوت میان گلی است که در باغچهای پروریده میشود و گلی که در سنگلاخ میروید.
درنگ: سالک محبوب، چون گلی در باغچه است که بیزحمت میروید، اما سالک محب، چون گلی در سنگلاخ است که با تلاش شکوفا میشود.
زحمت سالک محب
سالک محب برای ارتباط با عوالم غیبی، باید فشار و زحمتی فراوان تحمل کند. این تلاش، چون کندن معدنی است که گوهرهای حقیقت در آن نهفتهاند. گاه این فشار چنان عظیم است که سالک در مسیر استخراجات معنوی جان خود را از دست میدهد.
درنگ: سلوک سالک محب، چون کندن معدنی است که با زحمت و مجاهده، گوهرهای حقیقت را استخراج میکند.
فیض الهی به محبوبین
حق تعالی به محبوبین، به دلیل تحمل درد و بلا، فیض فراوان عطا میکند. این فیض، چون بارانی است که بر زمین خشکیده اولیا میبارد و آنها را از سرچشمه رحمت سیراب میسازد.
درنگ: محبوبین، چون زمینی خشکیدهاند که با فیض الهی سیراب شده و به بار مینشینند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، به تمایز میان سالک محب و محبوب پرداخت و نشان داد که مسیر سلوک برای محب، پرزحمت و نیازمند مجاهده است، در حالی که محبوبین از فیض بیواسطه الهی برخوردارند. این تفاوت، انسان را به تأمل در جایگاه خود در مسیر سلوک دعوت میکند.
بخش چهارم: قدرت معنوی اسلام و علم دینی
اسلام، قدرتی در برابر کفر
اگر اسلام به قدرتی معنوی تبدیل شود، با ابزارهای معنوی خود میتواند بر کفر غلبه کند. این قدرت، چون خورشیدی است که تاریکی کفر را میزداید و جهان را روشن میکند.
درنگ: اسلام، چون خورشیدی است که با قدرت معنوی خود، تاریکی کفر را میزداید و هدایت را به ارمغان میآورد.
نقد علم دینی بدون قدرت
علم دینی، اگر از قدرت معنوی تهی باشد، چون کیسهای خالی است که ارزشی ندارد. علم دینی باید به قدرتی تبدیل شود که جامعه اسلامی را به سوی هدایت و اقتدار سوق دهد.
درنگ: علم دینی بدون قدرت، چون کیسهای خالی است که جز با اتصال به قدرت معنوی، ارزشی نمییابد.
جامعه اسلامی قدرتمند
جامعه اسلامی باید به قدرتی معنوی دست یابد تا کفر را تسلیم و هدایت کند. این قدرت، چون رودی است که با جریان خود، زمینهای خشکیده را به سبزهزار تبدیل میکند.
درنگ: جامعه اسلامی، چون رودی است که با قدرت معنوی، کفر را تسلیم کرده و به سوی هدایت میکشاند.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، بر ضرورت تبدیل علم دینی به قدرتی معنوی تأکید کرد که بتواند جامعه اسلامی را به سوی هدایت و اقتدار رهنمون سازد. اسلام، با ابزارهای معنوی نظیر دعا و قرآن کریم، میتواند چون خورشیدی عالم را روشن کند.
سخن پایانی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، وحدت عالم و نقش دعا را بهعنوان اهرمی برای دستیابی به قدرت الهی تبیین کرد. آیات پایانی سوره بقره، بهویژه دعاهای سلب و ایجاب، ابزارهایی معنویاند که انسان را در برابر شرور محافظت کرده و به خیر متصل میکنند. نقد غفلت از امکانات وجودی و تقلیل عبادات به اعمال صوری، انسان را به تأمل در جایگاه خود در نظام هستی دعوت میکند. علم دینی، تنها زمانی ارزشمند است که به قدرتی معنوی تبدیل شود و جامعه اسلامی را به سوی هدایت و اقتدار رهنمون سازد.
با نظارت صادق خادمی