در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1268

متن درس





انسان‌شناسی قرآنی و اقتدار وجودی: تأملاتی فلسفی در پرتو آیات سوره انعام

انسان‌شناسی قرآنی و اقتدار وجودی: تأملاتی فلسفی در پرتو آیات سوره انعام

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۲۶۸)

مقدمه: افق بی‌کران انسان در نگاه قرآن کریم

انسان در منظومه معرفتی قرآن کریم، موجودی است که از محدودیت‌های مرسوم علوم بشری فراتر می‌رود و در ساحتی بی‌کران تعریف می‌شود. این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره و تحلیل آیات سوره انعام، به‌ویژه آیه ۷۵، به کاوش در انسان‌شناسی قرآنی و اقتدار وجودی انسان می‌پردازد. انسان در این منظر، نه‌تنها موجودی با ظرفیت‌های نامحدود برای صعود و تعالی است، بلکه از طریق اتصال به مبدأ الهی و دفع موانعی چون شرک و شک، به جایگاه والای خویش دست می‌یابد. این بررسی، با تأمل در مفاهیم کلیدی چون «کَذَلِکَ» و «مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»، درصدد است تا نشان دهد چگونه قرآن کریم انسان را در افقی بی‌مرز و در ارتباط با حقیقت هستی بازتعریف می‌کند.

بخش نخست: گستره وجودی انسان در نگاه قرآن کریم

ساختار حقیقی انسان و بی‌مرزی وجودی

انسان در ساختار حقیقی خویش، موجودی است که از توسعه و گسترش وجودی برخوردار است و به هیچ مرتبه یا محدوده‌ای محصور نمی‌شود. برخلاف علوم انسانی مدرن که انسان را در چارچوب‌های مادی و روان‌شناختی محدود می‌سازد، قرآن کریم انسان را موجودی می‌داند که ظرفیت‌هایش در ساحت وجودی، فراتر از هر گونه مرزبندی است. این دیدگاه با مفهوم «انسان کامل» در فلسفه اسلامی همخوانی دارد که انسان را آینه تمام‌نمای هستی و دارای مراتب بی‌نهایت می‌داند. پرسش از مرتبه، زاویه و جایگاه انسان، پرسشی بنیادین است که در انسان‌شناسی قرآنی مطرح می‌شود: انسان تا کجا انسان است؟ این پرسش، به ظرفیت بی‌کران انسان برای صعود به سوی کمال اشاره دارد و از او دعوت می‌کند تا در مسیر شناخت حقیقت خویش گام بردارد.

درنگ: انسان در نگاه قرآن کریم، موجودی است که از هر گونه محدودیت مرتبه‌ای آزاد است و ظرفیت‌های وجودی او در ساحت بی‌کران هستی تعریف می‌شود.

شناخت انسان و شناخت هستی

شناخت انسان در قرآن کریم، معادل شناخت هستی، واقعیت‌ها و بزرگی‌هاست. این شناخت، فراتر از علوم روان‌شناسی، جامعه‌شناسی یا فلسفه مدرن است که انسان را در مرزهای مشخصی محصور می‌کنند. قرآن کریم، با ارائه تصویری جامع از انسان، او را به‌عنوان موجودی معرفی می‌کند که در اتصال با مبدأ الهی، توانایی درک حقیقت کل هستی را داراست. این دیدگاه با مفهوم «عالم کبیر» در حکمت اسلامی همخوان است که انسان را آینه‌ای می‌داند که تمامی حقایق هستی در او منعکس می‌شود. جمعيت کمال انسان، که تنها در قرآن کریم یافت می‌شود، او را به سوی افق‌های بی‌نهایت هدایت می‌کند.

انسان در دو ساحت افول و صعود

انسان در قرآن کریم، در دو ساحت متضاد تعریف می‌شود: ساحت افول و نزول، که در آن به قهقرا می‌رود («أَضَلَّ سَبِیلًا») و ساحت صعود و تعالی، که در آن به اوج قرب الهی می‌رسد («دَنَا فَتَدَلَّى فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى»). آیه زیر از سوره نجم، این ظرفیت والا را به تصویر می‌کشد:

دَنَا فَتَدَلَّى فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى

سپس نزدیک شد و نزدیک‌تر شد، تا آنکه فاصله‌اش به قدر دو کمان یا نزدیک‌تر بود.

این دوگانگی، با مفهوم «قوس نزول و صعود» در عرفان اسلامی همخوانی دارد و انسان را موجودی می‌داند که میان دو قطب مادی و الهی در نوسان است. این ظرفیت دوگانه، انسان را به موجودی پویا تبدیل می‌کند که می‌تواند از حضیض ضلالت به اوج یقین و قرب الهی صعود کند.

جمع‌بندی بخش نخست

انسان در نگاه قرآن کریم، موجودی است با ظرفیت‌های بی‌کران که از هر گونه محدودیت مرتبه‌ای آزاد است. شناخت او، معادل شناخت کل هستی است و در دو ساحت افول و صعود تعریف می‌شود. این دیدگاه، انسان را به سوی تعالی و اتصال به مبدأ الهی دعوت می‌کند و او را از چارچوب‌های محدود علوم بشری رها می‌سازد.

بخش دوم: اقتدار وجودی انسان در پرتو شهود ملکوت

نمایش ملکوت به ابراهیم علیه‌السلام

یکی از آیات کلیدی سوره انعام که محور تأملات این بخش است، آیه ۷۵ است:

وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ

و این‌گونه ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از یقین‌کنندگان باشد.

این آیه، به نمایش ملکوت آسمان‌ها و زمین به ابراهیم علیه‌السلام اشاره دارد، نه صرف آسمان‌ها و زمین. ملکوت، در فلسفه اسلامی، به معنای باطن و حقیقت متافیزیکی عالم است که از مراتب ظاهری فراتر می‌رود. این نمایش، نشانه اقتدار معنوی ابراهیم علیه‌السلام است که او را به مرتبه شهود باطنی و یقین رساند. این اقتدار، با مفهوم «ولایت تکوینی» در عرفان اسلامی مرتبط است که انبیا را دارای توانمندی‌های متافیزیکی می‌داند.

درنگ: نمایش ملکوت به ابراهیم علیه‌السلام، نه‌تنها نشانه اقتدار معنوی اوست، بلکه دعوتی است به انسان معاصر برای دستیابی به شهود باطنی از طریق دفع شرک و شک.

اهمیت «کَذَلِکَ» و تبدیل خبر به انشاء

عبارت «کَذَلِکَ» در آیه ۷۵، از خبر (گزارش داستان ابراهیم) به انشاء (دعوت به عمل برای انسان معاصر) تبدیل می‌شود. این تبدیل، آیات قرآن کریم را از حالت تاریخی به کاربردی برای هدایت انسان امروز درمی‌آورد. «کَذَلِکَ» به‌عنوان دعوتی به ذکر خفی، انسان را به تمرین مداوم برای شهود ملکوت و رسیدن به یقین فرا می‌خواند. این مفهوم، با «ذکر باطنی» در عرفان اسلامی همخوانی دارد که از طریق تمرین مداوم، انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

رجزخوانی ابراهیم علیه‌السلام و اقتدار وجودی

پس از شهود ملکوت، ابراهیم علیه‌السلام با رجزخوانی («فَلَمَّا أَفَلَتْ»، «هَذَا رَبِّی»، «هَذَا أَکْبَرُ») اقتدار وجودی خود را به نمایش می‌گذارد. این رجزخوانی، نتیجه یقین و اعتماد وجودی است که از شهود باطنی نشأت می‌گیرد. این اقتدار، با مفهوم «اعتماد وجودی» در فلسفه اسلامی مرتبط است که انسان را به واسطه یقین به جایگاه والایی می‌رساند.

شرک و شک: موانع اقتدار وجودی

شرک، به‌عنوان بزرگ‌ترین آفت اقتدار وجودی، انسان را تضعیف کرده و قدرت او را تحلیل می‌برد. شرک، نوعی یقین کاذب است که با دفع آن، انسان به عصمت و اقتدار حقیقی دست می‌یابد. آیه زیر این حقیقت را تأیید می‌کند:

وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ

و من از مشرکان نیستم.

دفع شرک و شک، انسان را به عصمت می‌رساند، همان‌گونه که ابراهیم علیه‌السلام با رهایی از این موانع، به مرتبه یقین و اقتدار رسید. این عصمت، با مفهوم «ریاضت شرعی» در عرفان اسلامی مرتبط است که ایمان را از طریق عمل تقویت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

نمایش ملکوت به ابراهیم علیه‌السلام، نشانه‌ای از اقتدار وجودی اوست که از طریق شهود باطنی و یقین حاصل شده است. عبارت «کَذَلِکَ» انسان معاصر را به سوی عمل و ذکر خفی برای دستیابی به این اقتدار دعوت می‌کند. دفع شرک و شک، به‌عنوان موانع اصلی، انسان را به عصمت و یقین می‌رساند و او را در مسیر تعالی وجودی قرار می‌دهد.

بخش سوم: وسعت علم الهی و نقش آن در اقتدار انسان

وسعت علم ربوبی در آیه ۸۰ سوره انعام

آیه ۸۰ سوره انعام، یکی از کلیدی‌ترین آیات در تبیین اقتدار وجودی انسان است:

وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا

پروردگارم به علم، همه‌چیز را فرا گرفته است.

عبارت «رَبِّی» در این آیه، خدا را به‌عنوان پروردگار انسان معرفی می‌کند و علم او را بی‌کران می‌داند. این ربوبیت، با مفهوم «ربط وجودی» در فلسفه اسلامی همخوانی دارد که انسان را در اتصال دائم به مبدأ الهی تعریف می‌کند. علم الهی، که هر شیء را در بر می‌گیرد، به انسان این امکان را می‌دهد تا با شناخت آثار و عوارض اشیا، از آسیب‌های آنها مصون بماند.

درنگ: وسعت علم الهی، که در عبارت «وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْءٍ عِلْمًا» متجلی است، انسان را به سوی شناخت بی‌کران حقایق اشیا هدایت می‌کند و او را از آسیب‌های نادانی مصون می‌دارد.

کشش بی‌نهایت علم در هر شیء

علم هر شیء در قرآن کریم، قابلیت بسط و گسترش بی‌نهایت دارد. هر ذره از عالم هستی، دارای حقایق و آثار بی‌شماری است که با شناخت آنها، انسان به عمق و قرب بیشتری دست می‌یابد. این دیدگاه، با مفهوم «حقایق اشیا» در فلسفه اسلامی مرتبط است که هر شیء را دارای لایه‌های متعدد معنایی و وجودی می‌داند. به‌عنوان مثال، یک ماده ساده مانند گندم یا پیاز، نه‌تنها دارای خواص ظاهری است، بلکه در شناخت عمیق‌تر، آثار و عوارض بی‌شماری را آشکار می‌سازد.

موت اخترامی و موت طبیعی

مرگ انسان‌ها به دو دسته تقسیم می‌شود: موت طبیعی، که نتیجه زندگی کامل و مطابق با فطرت است، و موت اخترامی، که از نادانی در مصرف اشیا یا ارتکاب حرام ناشی می‌شود. آیه زیر از سوره نساء این حقیقت را تأیید می‌کند:

وَلَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ

و اگر در برج‌های استوار باشید، مرگ شما را درمی‌یابد.

موت اخترامی، نتیجه نادانی در شناخت آثار و عوارض اشیاست. لقمه حرام، حرف حرام و فکر حرام، مانند زهری مهلک، عمر انسان را کوتاه می‌کند. این تمایز، با مفهوم «موت وجودی» در فلسفه اسلامی مرتبط است که مرگ را نتیجه انحراف از فطرت می‌داند.

نقش اشتهای فطری در مصونیت

اشتهای فطری انسان، به‌عنوان یکی از جلوه‌های فطرت الهی، او را از مصرف نادرست اشیا بازمی‌دارد. این اشتها، با مفهوم «فطرت» در فلسفه اسلامی همخوانی دارد که انسان را به سوی خیر و سلامت هدایت می‌کند. انسان با تکیه بر این فطرت، می‌تواند از آسیب‌های ناشی از نادانی مصون بماند و عمر طبیعی خویش را تکمیل کند.

جمع‌بندی بخش سوم

وسعت علم الهی، که در آیه ۸۰ سوره انعام متجلی است، انسان را به سوی شناخت بی‌کران حقایق اشیا هدایت می‌کند. این شناخت، انسان را از موت اخترامی مصون می‌دارد و او را به سوی زندگی مطابق با فطرت رهنمون می‌سازد. اشتهای فطری، به‌عنوان جلوه‌ای از ربوبیت الهی، انسان را در مسیر سلامت و تعالی یاری می‌کند.

بخش چهارم: نقش علم دینی در احیای اقتدار انسانی

لزوم احیای تبار انبیا در علم دینی

علم دینی، به‌عنوان وارث معنوی انبیا، وظیفه دارد اقتدار وجودی انسان را احیا کند. این علم، با تکیه بر قرآن کریم، باید از صرف و نحو فراتر رود و به کاربرد عملی آیات در زندگی انسان معاصر بپردازد. این دیدگاه، با مفهوم «وراثت معنوی» در فلسفه تعلیم اسلامی همخوانی دارد که علم دینی را مسئول هدایت جامعه می‌داند.

نقد تمرکز بر صرف و نحو

تمرکز بیش از حد علم دینی بر صرف و نحو، قرآن کریم را از فعلیت عملی محروم کرده است. این نقد، با مفهوم «انحطاط علمی» در فلسفه تعلیم اسلامی مرتبط است که علم دینی را از خلاقیت و کاربرد عملی دور می‌داند. قرآن کریم باید به‌صورت علمی و تکنیکی به کار گرفته شود تا جهان را متحول سازد.

تبدیل مصداق به مفهوم در قرآن کریم

عبارت «کَذَلِکَ» در قرآن کریم، نمونه‌ای از تبدیل مصداق (داستان ابراهیم) به مفهوم (هدایت انسان معاصر) است. این تبدیل، با مفهوم «تفسیر کاربردی» در فلسفه قرآنی همخوانی دارد و آیات را برای انسان امروز عملی می‌سازد. در مقابل، تبدیل مفهوم به مفهوم یا مصداق به مصداق، علم دینی را از پویایی محروم می‌کند.

کاربرد قرآن کریم در آخرالزمان

آیات قرآن کریم باید برای دوره آخرالزمان تفکیک و کاربردی شوند. این کاربرد، با مفهوم «تفسیر عصری» در فلسفه قرآنی مرتبط است که آیات را برای زمان حاضر تفسیر می‌کند. در آخرالزمان، وسعت علم الهی انسان را از مصرف نادرست اشیا بازمی‌دارد و او را به سوی کمال هدایت می‌کند.

درنگ: علم دینی باید با احیای تبار انبیا و کاربردی‌سازی قرآن کریم، اقتدار وجودی انسان را احیا کند و جهان را به سوی تحول آخرالزمانی سوق دهد.

جمع‌بندی بخش چهارم

علم دینی، به‌عنوان وارث انبیا، وظیفه دارد با کاربردی‌سازی قرآن کریم، اقتدار وجودی انسان را احیا کند. این علم باید از تمرکز بر صرف و نحو فراتر رود و با تبدیل مصداق به مفهوم، آیات را برای هدایت انسان معاصر به کار گیرد. این رویکرد، جهان را به سوی تحول آخرالزمانی هدایت می‌کند.

بخش پنجم: برزخ و تمایز مرگ‌های اخترامی و طبیعی

مفهوم برزخ و تمایز مرگ‌ها

در برزخ، مرگ‌های اخترامی و طبیعی از یکدیگر متمایز می‌شوند. مرگ اخترامی، نتیجه نادانی در مصرف اشیا یا ارتکاب حرام است، در حالی که مرگ طبیعی، نتیجه زندگی مطابق با فطرت است. این تمایز، با مفهوم «برزخ و معاد» در فلسفه اسلامی مرتبط است که برزخ را مرحله‌ای برای تمییز اعمال می‌داند.

برزخ شمالی و جنوبی: استعاره‌ای از تمایز وجودی

برزخ اخترامی (جنوبی) شلوغ و محدود است، در حالی که برزخ طبیعی (شمالی) خلوت و آزاد است. این استعاره، با مفهوم «تمایز وجودی» در عرفان اسلامی همخوانی دارد که مراتب مختلف برزخ را بر اساس اعمال انسان‌ها نشان می‌دهد. در برزخ طبیعی، انسان‌ها از آزادی عمل برخوردارند، اما در برزخ اخترامی، محدودیت‌های ناشی از اعمال نادرست آنها را محصور می‌کند.

طولانی بودن برزخ اخترامی

برزخ برای مرگ‌های اخترامی طولانی است تا انسان‌ها به مرگ طبیعی برسند. این طولانی بودن، با مفهوم «تکامل برزخی» در عرفان اسلامی مرتبط است که برزخ را مرحله‌ای برای تصفیه و تکامل می‌داند. انسان‌هایی که به دلیل نادانی یا حرام، دچار مرگ اخترامی شده‌اند، در برزخ فرصتی برای جبران و تصحیح دارند.

جمع‌بندی بخش پنجم

برزخ، به‌عنوان مرحله‌ای میانی، مرگ‌های اخترامی و طبیعی را از یکدیگر متمایز می‌کند. برزخ اخترامی، با محدودیت‌ها و شلوغی همراه است، در حالی که برزخ طبیعی، فضایی آزاد و خلوت برای انسان‌های صالح فراهم می‌کند. این تمایز، انسان را به سوی زندگی مطابق با فطرت و دوری از نادانی و حرام دعوت می‌کند.

بخش ششم: انتظار فعال و تحولات آخرالزمانی

لزوم آمادگی برای ظهور

انسان باید برای ظهور امام زمان (عج) آماده باشد، اما این آمادگی باید فعال و همراه با عمل باشد. انتظار منفعل، انسان را از اقتدار محروم می‌کند. این دیدگاه، با مفهوم «انتظار فعال» در فلسفه مهدویت همخوانی دارد که عمل صالح را شرط ظهور می‌داند.

جهان در حال تحول آخرالزمانی

جهان در عصر حاضر، در حال تکانی عظیم است که نشانه‌ای از تحولات آخرالزمانی است. این تحول، با مفهوم «فتنه آخرالزمان» در فلسفه اسلامی مرتبط است که جهان را در آستانه تغییر می‌داند. مدعیان قدرت ظاهری، فاقد اقتدار حقیقی‌اند و تنها علم قرآنی می‌تواند انسان را به سوی اقتدار واقعی هدایت کند.

نقد مدعیان قدرت ظاهری

برخی رجال سیاسی که خود را صاحب اقتدار می‌دانند، فاقد حقیقت‌اند. این نقد، با مفهوم «نقصان قدرت اعتباری» در فلسفه اسلامی مرتبط است که قدرت ظاهری را ناپایدار می‌داند. در مقابل، اقتدار حقیقی از اتصال به مبدأ الهی و علم قرآنی نشأت می‌گیرد.

جمع‌بندی بخش ششم

انتظار فعال برای ظهور، انسان را به سوی عمل صالح و اقتدار حقیقی هدایت می‌کند. جهان در حال تحولات آخرالزمانی است و تنها علم قرآنی می‌تواند انسان را از فتنه‌های این دوران مصون بدارد. نقد مدعیان قدرت ظاهری، بر لزوم اتصال به مبدأ الهی و دوری از نادانی تأکید دارد.

نتیجه‌گیری نهایی

انسان‌شناسی قرآنی، انسان را موجودی بی‌مرز با ظرفیت‌های بی‌کران برای صعود و تعالی معرفی می‌کند. آیات سوره انعام، به‌ویژه آیه ۷۵ و ۸۰، این حقیقت را به تصویر می‌کشند که انسان از طریق شهود ملکوت و اتصال به علم الهی، می‌تواند به اقتدار وجودی دست یابد. دفع شرک و شک، به‌عنوان موانع اصلی، انسان را به عصمت و یقین می‌رساند. علم دینی، به‌عنوان وارث انبیا، وظیفه دارد با کاربردی‌سازی قرآن کریم، این اقتدار را احیا کند و جهان را به سوی تحول آخرالزمانی هدایت نماید. عبارت «کَذَلِکَ» دعوتی است به انسان معاصر برای عمل و ذکر خفی، تا در مسیر ابراهیم علیه‌السلام گام بردارد و به شهود حقیقت هستی نائل آید.

با نظارت صادق خادمی