متن درس
گستره وجودی انسان در فلسفه اسلامی و ظرفیتهای معرفتی قرآن کریم
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۲۷۱)
مقدمه
انسان، این گوهر بیهمتای آفرینش، در گستره فلسفه اسلامی جایگاهی بس والا دارد که از دوگانههای محدود اشیای مادی فراتر میرود. درسگفتار شماره ۱۲۷۱، ارائهشده در هشتم اسفند ۱۳۸۹، به همت استاد فرزانه قدسسره، با نگاهی عمیق و ژرف به تبیین مقام وجودی انسان پرداخته و با استناد به آیات قرآن کریم و تأملات فلسفی و عرفانی، او را موجودی معرفی میکند که قادر به تحقق ظرفیتهایی بیکران چون ارتباط با ملائکه، مکالمه با موتی، و حشر موجودات است.
بخش نخست: جایگاه وجودی انسان در فلسفه اسلامی
تمایز وجودی انسان از اشیای مادی
انسان، برخلاف اشیای مادی که در دوگانههای متضاد چون زمین و آسمان یا شرق و غرب تعریف میشوند، موجودی است که از قید اضداد آزاد است. زمین در برابر آسمان قرار میگیرد و شرق در مقابل غرب، اما انسان، این موجود شگفتانگیز، فاقد مقابل است. او نه در چارچوبهای محدود مادی محصور میشود و نه در قالبهای دوگانهمحور تعریفپذیر است. این تمایز، انسان را به مثابه دریایی بیکران در برابر قطرههای محدود اشیا قرار میدهد، که هر یک در قفس اضداد خویش گرفتارند.
درنگ: انسان، در فلسفه اسلامی، موجودی است که از محدودیتهای دوگانهمحور اشیای مادی فراتر میرود و فاقد مقابل است، که این ویژگی او را به جایگاهی بیهمتا در هستی ارتقا میدهد.
انسان: خالق یا مخلوق خدا؟
در گستره اندیشههای بشری، دو دیدگاه متضاد درباره رابطه انسان و خدا شکل گرفته است. گروهی انسان را خالق خدا میدانند و معتقدند که مفهوم الوهیت زاییده ذهن و تخیل انسانی است. در مقابل، مومنان و خداجویان، خدا را خالق انسان میشناسند و او را سرچشمه هستی و آفرینش میدانند. این دوگانگی، مانند دو شاخه از یک رود، بیانگر تنش میان انسانمحوری و خداگرایی است که در فلسفههای مدرن و اسلامی به چشم میخورد. استاد فرزانه قدسسره، این دو دیدگاه را به مثابه دو آیینه روبهروی هم میبیند که هر یک بخشی از حقیقت را بازتاب میدهند، اما حقیقت کامل در تلفیق این دو در چارچوب معرفت الهی نهفته است.
گستردگی مفهوم انسان
مفهوم انسان چنان گسترده است که تصور معنای آن، حتی برای ذهنهای ژرفاندیش، دشوار مینماید. انسان، گاه اهل مدرسه است که در پی دانش گام برمیدارد، گاه عارف و درویشی است که در ساحت عرفان سیر میکند، و گاه در ظرف اولیای الهی و انبیای خداوندی جای میگیرد. این گستردگی، مانند آسمانی بیانتها، هر لحظه جلوهای نو از حقیقت انسان را آشکار میسازد. انسان، در این نگاه، نه تنها یک موجود زمینی، بلکه موجودی است که میتواند به فراسوی ملائکه و حتی سلطان جن ارتقا یابد.
درنگ: گستردگی مفهوم انسان، از اهل مدرسه تا اولیای الهی، او را به موجودی بیمانند تبدیل میکند که تصور حقیقتش، جز با خودشناسی، ممکن نیست.
مقام قرب انسانی
انسان، در ظرف هستی، قادر است به مقامی برسد که قرآن کریم آن را چنین توصیف میکند: دَنَا فَتَدَلَّىٰ فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ (نجم: ۸-۹)؛ نزدیک شد و آویخت، پس فاصلهاش به اندازه دو کمان یا کمتر بود. این آیه، چون نوری درخشان، ظرفیت بینهایت انسان برای قرب به ذات الهی را روشن میسازد. فاصلهای کمتر از دو کمان، یا حتی نیم کمان، نشاندهنده آن است که انسان میتواند در سیر و سلوک خویش، به چنان مرتبهای از نزدیکی به خدا دست یابد که هیچ موجود دیگری بدان راه ندارد. این مقام، مانند قلهای است که تنها سالکان حقیقتجو به آن میرسند.
تنوع برداشت از انسان
انسان، در نگاههای گوناگون، معانی متفاوتی مییابد. برای برخی، او اهل کوچه و بازار است که در روزمرگیهای زندگی غوطهور است؛ برای برخی دیگر، موجودی است که فراتر از ملائکه جای میگیرد؛ و برای گروهی، سلطان جن و موجودات دیگر است. این تنوع، مانند رنگهای گوناگون یک نقاشی، نشاندهنده مراتب ادراک انسانی است که هر فرد به فراخور معرفت خویش، بخشی از حقیقت انسان را درمییابد.
تقلیل جایگاه انسان
استاد فرزانه قدسسره، با حسرتی عمیق، از تقلیل جایگاه انسان در عصر کنونی سخن میگویند. انسان، که روزگاری چون پلنگی دلیر بود، اکنون به گربهای اهلی بدل شده است. گرز رستم، که نماد قدرت و عظمت بود، به بافوری کوچک فروکاسته شده است. این تقلیل، مانند خزانی است که برگهای سرسبز یک درخت تنومند را فرو میریزد، و نشاندهنده انحطاط وجودی انسان در فرهنگ معاصر است.
کوچکشدن اشیاء در آینده
استاد، با نگاهی آیندهنگر، پیشبینی میکنند که در آینده، حتی اشیای روزمره مانند عدس و لوبیا، به صورت دانهای فروخته خواهند شد. این پیشبینی، چون هشداری است که از کوچکشدن ارزشها و معانی در تمدن بشری سخن میگوید. جهانی که در آن هر چیز، حتی کوچکترین اجناس، بهای گزافی مییابد، جهانی است که در آن انسان نیز به همان میزان کوچک شده است.
ناتوانی در تعریف انسان
انسان، از تصور حقیقت خویش عاجز است، مگر آنکه خود به مقام انسانیت دست یابد. این ناتوانی، مانند تلاش برای دیدن خورشید با چشمان بسته است. تنها با خودشناسی و سیر در ژرفای وجود خویش است که انسان میتواند معنای راستین خود را دریابد.
درنگ: حقیقت انسان، چنان عمیق و گسترده است که تنها با خودشناسی و سیر در ساحت وجودی خویش قابل درک است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست، با تکیه بر دیدگاههای استاد فرزانه قدسسره، جایگاه بیمانند انسان را در فلسفه اسلامی تبیین کرد. انسان، موجودی است که از دوگانههای مادی فراتر میرود، قادر به قرب بینهایت به خدا است، و در مراتب گوناگون، از اهل بازار تا اولیای الهی، معنا مییابد. با این حال، انحطاط کنونی انسان و تقلیل جایگاه او، هشداری است که ضرورت بازنگری در معرفت و رفتار بشری را گوشزد میکند.
بخش دوم: ظرفیتهای معرفتی قرآن کریم در تبیین حقیقت انسان
بیهمتایی قرآن کریم در تبیین انسان
هیچ کتابی، جز قرآن کریم، نتوانسته است حقیقت انسان را به این زیبایی و عمق تبیین کند. قرآن کریم، مانند آیینهای صاف و زلال، حقیقت انسان را در تمامی ابعادش بازتاب میدهد. این کتاب آسمانی، نه تنها انسان را در مقام مخلوق خدا میشناساند، بلکه ظرفیتهای بیکران او را نیز آشکار میسازد.
درنگ: قرآن کریم، یگانه کتابی است که حقیقت انسان را در تمامی ابعاد وجودی و معرفتیاش تبیین میکند.
آیه سوره انعام و ظرفیتهای انسانی
قرآن کریم در آیهای از سوره انعام میفرماید: وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانَ لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ (انعام: ۱۱۱)؛ و اگر فرشتگان را به سویشان فروفرستیم و مردگان با آنان سخن گویند و هر چیز را در برابرشان فراهم آوریم، باز ایمان نمیآورند، مگر آنکه خدا بخواهد. این آیه، مانند کلیدی زرین، درهای ظرفیتهای بیکران انسانی را میگشاید. نزول ملائکه، مکالمه با موتی، و حشر موجودات، همگی در دسترس انساناند، اما ایمان به این ظرفیتها، تنها با مشیت الهی ممکن است.
امتناع و وقوع در قرآن کریم
استاد فرزانه قدسسره تأکید دارند که هر امتناعی در قرآن کریم، وقوعی است. قرآن کریم از محال سخن نمیگوید، بلکه هر آنچه بیان میکند، در ساحت حقیقت تحققپذیر است. این دیدگاه، مانند نوری است که تاریکیهای تردید را میزداید و راه را برای فهم ژرفتر آیات هموار میسازد.
درنگ: قرآن کریم از محال سخن نمیگوید؛ هر امتناعی در آن، به وقوع میپیوندد و تحققپذیر است.
مثالهای قرآنی محال
استاد، با اشاره به آیاتی چون لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا (انبیا: ۲۲)؛ اگر در آسمان و زمین خدایانی جز الله بودند، هر دو تباه میشدند، و مثال شتر در سوراخ سوزن، نشان میدهند که حتی آنچه به ظاهر محال مینماید، در ساحت قرآن کریم وقوعی است. این آیات، مانند ستارگانی در آسمان معرفت، نشاندهنده تحققپذیری حقایق قرآنیاند.
مثال مجسمه شتر
استاد، با تمثیلی دلانگیز، به مجسمهای اشاره میکنند که شتری را در سوراخ سوزن نشان میدهد و میتوان آن را به عنوان تأیید آیه قرآنی دانست. این تمثیل، مانند پلی است که ذهن را از ظاهر محال به حقیقت وقوعی هدایت میکند.
تحدی قرآنی
قرآن کریم، با تحدی بیمانند خود، از همگان میخواهد که اگر میتوانند، مانند آن را بیاورند. این تحدی، مانند بانگ بلندی است که اقتدار الهی کلام وحی را به رخ میکشد.
مثال گفتوگو با کمونیست
استاد، به خاطرهای از گفتوگو با یک عالم دینی که به نهجالبلاغه اشکال وارد میکرد، اشاره دارند. در این گفتوگو، دانشجویان ابتدا به مسخره کردن پرداختند، اما با جدیشدن بحث، به اهمیت گفتوگوی عالمانه پی بردند. این خاطره، مانند آیینهای است که ارزش گفتوگوی عمیق در اثبات حقایق دینی را نشان میدهد.
بستر تحدی قرآنی
آیه فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ (بقره: ۲۳)؛ سورهای مانند آن بیاورید و گواهان خود را جز خدا فرا خوانید، به ضرورت بستری مناسب برای تحدی اشاره دارد. این بستر، مانند خاک حاصلخیزی است که بذر حقیقت را به بار مینشاند.
نتیجهگیری بخش دوم
بخش دوم، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات استاد فرزانه قدسسره، نشان داد که قرآن کریم یگانه کتابی است که حقیقت انسان را در تمامی ابعادش تبیین میکند. ظرفیتهایی چون نزول ملائکه و مکالمه با موتی، در دسترس انساناند، اما مشروط به مشیت الهی. دیدگاه قرآنی، هر محالی را به وقوعی بدل میسازد و راه را برای فهم عمیقتر حقیقت هموار میکند.
بخش سوم: ظرفیتهای وجودی انسان و نقش علم دینی
قدرت انسان در نزول ملائکه و مکالمه با موتی
آیه سوره انعام، ظرفیتهای شگفتانگیز انسان را در نزول ملائکه، مکالمه با موتی، و حشر موجودات نشان میدهد. این ظرفیتها، مانند گنجهایی در ژرفای وجود انسان نهفتهاند که تنها با اراده الهی شکوفا میشوند.
درنگ: نزول ملائکه، مکالمه با موتی، و حشر موجودات، از ظرفیتهای ذاتی انساناند که در ساحت مشیت الهی تحقق مییابند.
قدرت کفار در ارتباط با ملائکه
حتی کفار نیز میتوانند با ملائکه و موتی ارتباط برقرار کنند، اما نوع و مقدار این ارتباط متفاوت است. این دیدگاه، مانند دریچهای است که جامعیت قدرت انسانی را آشکار میسازد.
حشر در انسان
انسان، مانند آهنربایی که اشیا را به خود میکشد یا پیازی که میکروبها را جذب میکند، قادر به حشر موجودات است. این قدرت، مانند جریانی است که موجودات را به سوی خود میکشاند.
مثال حشر اجتماعی
استاد، با تمثیلی از چلوکباب و پول، نشان میدهند که انسان میتواند با جاذبههای مادی، دیگران را حشر کند. این حشر اجتماعی، مانند موجی است که تودهها را به سوی خود میکشاند.
مثال زوج مردهشور
استاد، به زوجی مردهشور اشاره دارند که با موتی مکالمه و حشر میکردند، در حالی که مردهشور دیگری تنها استخوان میدید. این تفاوت، مانند دو شاخه از یک درخت، مراتب ادراک را نشان میدهد.
نقد دفن عجولانه
اسلام توصیه میکند که مرده را با آرامش به قبر نزدیک کنند، زیرا او آگاه است. این توصیه، مانند نسیمی است که احترام به حقیقت وجودی انسان را یادآوری میکند.
حشر موتی به مثابه صفت ذاتی
حشر موتی، مانند حیوان ناطق، از صفات ذاتی انسان است. این ظرفیت، مانند گوهری است که در نهاد انسان نهفته است.
نقد تصور ملائکه
ملائکه، برخلاف تصور رایج، نه تنها مجرد، بلکه مادی (مانند آب و خاک) نیز هستند و قابل حشرند. این دیدگاه، مانند نوری است که تصورات نادرست را روشن میسازد.
نقد کالبدشکافی
کالبدشکافی، اگرچه به ظاهر بیاحترامی به مرده نیست، اما مکالمه با موتی نیازمند ابزار عملی است. این نقد، مانند هشداری است که ضرورت ابزار مناسب را گوشزد میکند.
تجربه کالبدشکافی
استاد، به تجربهای از کالبدشکافی اشاره دارند که حقیقت جسمانی انسان را آشکار کرد. این تجربه، مانند سفری به ژرفای وجود انسانی است.
پیشنهاد تحول علم دینی
علم دینی باید مانند کالبدشکافی، ابزار عملی برای مکالمه با موتی فراهم کند. این پیشنهاد، مانند نقشهای است که راه تحول را نشان میدهد.
درنگ: علم دینی باید از کاغذبازی به سوی اقتدار علمی و عملیاتی حرکت کند تا ظرفیتهای انسانی را شکوفا سازد.
نقد آموزش صوری در علم دینی
علم دینی نباید به کاغذبازی محدود شود، بلکه باید عملیاتی و کاربردی گردد. این نقد، مانند زنگ بیداری است که علم دینی را به سوی تحول فرا میخواند.
مثال کبوتربازان
استاد، با تمثیلی از کبوتربازی، نشان میدهند که کار با موجود زنده، ارزشمندتر از کاغذبازی است. این تمثیل، مانند آیینهای است که نقص آموزش صوری را نشان میدهد.
گفتوگو با کبوترباز
در گفتوگویی با یک کبوترباز، استاد به تفاوت میان کبوترهای جلد و غیرجلد اشاره دارند و پیشداوریهای نادرست را نقد میکنند. این گفتوگو، مانند نسیمی است که غبار پیشداوری را میزداید.
خطبه همام و پرسش حقوقی
خطبه همام، از امیرالمؤمنین علیهالسلام، چنان عمیق بود که همام را به کام مرگ کشاند. پرسش حقوقی درباره مسئولیت این مرگ، مانند معمایی است که چالشهای حقوقی در فلسفه اسلامی را نشان میدهد.
نقد عرفای سادهلوح
عرفایی مانند حاجی سبزواری، با سخنان عمیق اما سادهلوحانه، ناخواسته باعث مرگ شدند. این نقد، مانند هشداری است که مسئولیت کلام عرفا را گوشزد میکند.
پیشنهاد اقتدار علم دینی
علم دینی باید بخشهای اقتداری در حوزههای ملائکه، موتی، و جن داشته باشد. این پیشنهاد، مانند بذری است که نوید درختی تنومند از علم و معرفت را میدهد.
تفاوت مراتب ادراک
تفاوت میان مردهشوری که حشر موتی دارد و مردهشوری که تنها استخوان میبیند، مانند دو شاخه از یک درخت است که مراتب ادراک را نشان میدهد.
نقد محدودیتهای ذهنی
محدودیتهای ذهنی، مانند زنجیرهایی هستند که انسان را از تحقق ظرفیتهایش بازمیدارند. این نقد، ضرورت رهایی از این قیود را گوشزد میکند.
تأثیر قرآن کریم در جامعه
اگر قرآن کریم در جامعه جاری شود، انسان میتواند تا مرتبه الهی بزرگ شود. این دیدگاه، مانند خورشیدی است که راه تعالی جامعه را روشن میسازد.
درنگ: جاریشدن قرآن کریم در جامعه، انسان را تا مرتبه الهی ارتقا میدهد و ظرفیتهای بیکران او را شکوفا میسازد.
امکان اللهشدن
از عبادت میتوان به مرتبه الله یا موسی کلیمالله رسید. این مفهوم، مانند قلهای است که تنها سالکان راستین به آن میرسند.
نقد تقلید در علم دینی
علم دینی به تقلید بسنده کرده و دانشگاهها به هرجومرج روی آوردهاند. این نقد، مانند هشداری است که ضرورت تحول در این دو نهاد را گوشزد میکند.
مردم و نهادهای علمی
به فرموده روایتی شریف، «مردم بر آیین پیشوایان خویشاند». این حدیث، مانند آیینهای است که مسئولیت نهادهای علمی را در هدایت جامعه نشان میدهد.
امید به تحول
خون شهدا، صفای مردم، و حقیقت ولایت، مانند بذرهایی هستند که نوید تحول جامعه را میدهند. این امید، مانند نسیمی است که نوید بهار معرفت را میآورد.
جمعبندی بخش سوم
بخش سوم، ظرفیتهای بیکران انسان را در پرتو آیات قرآن کریم و تأملات استاد فرزانه قدسسره تبیین کرد. نزول ملائکه، مکالمه با موتی، و حشر موجودات، از جمله تواناییهایی هستند که در نهاد انسان نهفتهاند. علم دینی، با حرکت به سوی اقتدار علمی و عملیاتی، میتواند این ظرفیتها را شکوفا سازد و جامعه را به سوی رستگاری هدایت کند.
جمعبندی پایانی
این کتاب، با بازنویسی درسگفتار شماره ۱۲۷۱ استاد فرزانه قدسسره، جایگاه بیمانند انسان را در فلسفه اسلامی و ظرفیتهای معرفتی قرآن کریم تبیین کرد. انسان، موجودی است که از محدودیتهای مادی فراتر میرود و قادر به تحقق ظرفیتهایی چون ارتباط با ملائکه، مکالمه با موتی، و حشر موجودات است. نقد کاغذبازی در علم دینی و دعوت به اقتدار علمی، راه را برای تحول نهادهای علمی و تعالی جامعه هموار میسازد. قرآن کریم، چون چراغی فروزان، مسیر این تعالی را روشن میکند و انسان را به سوی مراتب الهی هدایت مینماید.
با نظارت صادق خادمی