متن درس
خلافت و خصومت: تبیین جایگاه انسان در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۲۷۳)
مقدمه
انسان در فلسفه اسلامی، موجودی است که جایگاهش در نظام آفرینش با دو مفهوم بنیادین خلافت و خصومت تعریف میشود. خلافت، او را به مرتبهای والا میرساند که در آن، جانشینی خداوند بر زمین، اقتدار و عروج معنوی را به ارمغان میآورد. در مقابل، خصومت با ابلیس، دشمن اصلی انسان، او را در آزمونی دشوار قرار میدهد که هویت و مراتب وجودیاش را محک میزند. این نوشتار، برگرفته از درسگفتار شماره ۱۲۷۳ استاد فرزانه قدسسره، ارائهشده در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۸۹، با استناد به آیات سورههای انعام و اعراف، به تبیین این دو مفهوم میپردازد. هدف آن است که با نگاهی عمیق به جایگاه انسان در قرآن کریم، راهی برای فهم عظمت وجودی او و راهکارهای غلبه بر دشمن معنویاش گشوده شود.
بخش نخست: خلافت الهی و اقتدار انسانی
مفهوم خلافت و جایگاه آن در هویت انسان
در فلسفه اسلامی، شناخت انسان بدون در نظر گرفتن دو مفهوم کلیدی خلافت و خصومت، به افت وجودی او منجر میشود. خلافت، مقامی است که خداوند به انسان عطا کرده تا بهعنوان جانشین او بر زمین، اقتدار و عروج معنوی یابد. انسانی که این مقام را نادیده میگیرد، در سطح زندگی روزمره و عادی فرو میافتد، در حالی که انسانی که با خلافت زیست میکند، به اوج مراتب انسانی میرسد. این دو مفهوم، مانند دو بال ملائکه، انسان را به سوی کمال و قرب الهی سوق میدهند. خلافت، انسان را از موجودی که صرفاً «میخورد و در بازارها راه میرود» به موجودی متعالی تبدیل میکند که در تبار انبیا قرار میگیرد، با اقتدار، عصمت و معراج الهی همنشین میشود.
درنگ: خلافت و خصومت، دو بال تعالی انساناند که او را از زندگی عادی به مراتب الهی میرسانند. |
قرآن کریم در این باره میفرماید: وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ (انعام: ۱۶۵)؛ «اوست که شما را جانشینان زمین قرار داد و برخی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. همانا پروردگارت زودکیفر است و او آمرزنده مهربان است.» این آیه، خلافت را مبنای اقتدار و امتحان الهی معرفی میکند. انسانی که این مقام را درمییابد، از زندگی مادی فراتر میرود و به مراتبی میرسد که با انبیا و اولیا همافق میشود.
تمایز انسان با خلافت و بیخلافت
انسانی که خلافت را در خود نادیده میگیرد، در حد موجودی عادی باقی میماند که تنها به دنبال آب و نان است. این انسان، همانند زید و عمر، در بازارهای زندگی روزمره سرگردان است و وزن وجودی خاصی ندارد. اما انسانی که خود را با خلافت معنا میکند، گستره ربوبیت مییابد و به اقتداری دست مییابد که او را در زمره تبار انبیا قرار میدهد. این تمایز، مانند تفاوت میان خاک و افلاک است؛ یکی در حضیض روزمرگی میماند و دیگری به اوج معراج میرسد. خلافت، انسان را از محدودیتهای مادی رها میکند و او را به سوی عظمتی سوق میدهد که در آن، با ملائکه و معراج الهی همراه میشود.
درنگ: انسان با خلافت، به تبار انبیا میپیوندد و از زندگی مادی به عروج معنوی میرسد. |
نقش حوزههای علمی در تحقق خلافت
حوزههای علمی، اگر از خلافت تهی باشند، صرفاً به مدارسی تبدیل میشوند که دانشی ظاهری تولید میکنند. اما اگر با روح خلافت آراسته شوند، به کانونی برای پرورش انسانهایی تبدیل میگردند که در مسیر تبار انبیا گام برمیدارند. علم دینی، هنگامی که با خلافت همراه شود، از سطح سوادآموزی فراتر میرود و به معرفتی متعالی میرسد که انسان را به سوی کمال هدایت میکند. نقد علم دینی بدون خلافت، به این معناست که چنین علمی، فاقد روح معنوی است و نمیتواند انسان را به مراتب والای وجودی برساند.
مراتب درجات در خلافت
قرآن کریم در آیه خلافت، بر مراتب درجات تأکید دارد: وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ (انعام: ۱۶۵). این درجات، نشاندهنده تفاوتهای عظیم میان خلفای الهی است. اگر واژه «درجات» در این آیه نبود، خلافت شامل کافران نیز میشد، اما افزودن «درجات» خلافت را به مؤمنان خاص اختصاص میدهد. این مراتب، مانند پلههای نردبانی است که انسان را از خاک به افلاک میرساند، و تنها کسانی که در مسیر ایمان و طهارت گام برمیدارند، میتوانند این درجات را طی کنند. تفاوت میان انبیا و اولیا نیز در این درجات نهفته است، نه در اختلافات جزئی و ظاهری.
تحلیل آیات ابتدایی و انتهایی سوره انعام
آیات ابتدایی و انتهایی سورههای قرآن کریم، کلید فهم محتوای آن سورهاند. در سوره انعام، آیه نخست، الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ (انعام: ۱)، اقتدار الهی را نشان میدهد و کافران را به دلیل همسانانگاری با خدا نکوهش میکند. در مقابل، آیه آخر، خلافت مؤمنان را تأیید میکند و تضاد میان کفر و ایمان را آشکار میسازد. این ساختار، مانند دو سر طنابی است که کل سوره را به هم پیوند میدهد و معنای آن را روشن میکند.
درنگ: آیات ابتدایی و انتهایی سورهها، مانند علم جفر، معانی عمیق قرآن کریم را آشکار میکنند. |
جمعبندی بخش نخست
خلافت الهی، انسان را از موجودی عادی به موجودی متعالی تبدیل میکند که در مسیر انبیا و اولیا گام برمیدارد. این مقام، تنها با ایمان و طهارت محقق میشود و حوزههای علمی باید با این روح تحول یابند. آیات قرآن کریم، بهویژه در سوره انعام، این جایگاه را با تأکید بر درجات و امتحان الهی تبیین میکنند. در بخش بعدی، به خصومت ابلیس و نقش سجده در غلبه بر آن پرداخته خواهد شد.
بخش دوم: خصومت ابلیس و آزمون وجودی انسان
ابلیس: دشمن اصلی انسان
ابلیس، در فلسفه اسلامی، بهعنوان دشمن اصلی انسان معرفی میشود که خواب راحت را از او میگیرد. این موجود، برخلاف تصور عامه که او را ضعیف میپندارند، قدرتی عظیم دارد و در حد رقابتی با خداوند است. قرآن کریم در سوره اعراف، به نافرمانی ابلیس اشاره میکند: فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ (اعراف: ۱۱)؛ «پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که از سجدهکنندگان نبود.» این نافرمانی، سرآغاز خصومتی است که انسان را در آزمونی دشوار قرار میدهد.
درنگ: ابلیس، دومین موجود بیهمتاست که قدرت او انسان را در برابر چالشی عظیم قرار میدهد. |
نقد کوچکشمردن ابلیس
یکی از عوامل اصلی شکست انسانها، کوچکشمردن ابلیس است. عالمی دینی نقل میکند که محمدخان قاجار گفته بود: «هرگاه دشمن را کوچک شمردم، شکست خوردم.» این سخن، به اهمیت دشمنشناسی اشاره دارد. ابلیس، موجودی نیست که بتوان او را به قصه و داستان تقلیل داد. او با حیلههای خود، انسان را از صراط مستقیم منحرف میکند و تنها با شناخت دقیق او میتوان در برابرش ایستادگی کرد.
محاکمه خدا و ابلیس
قرآن کریم، گفتوگوی میان خدا و ابلیس را با صداقت الهی روایت میکند. ابلیس در پاسخ به پرسش خداوند که مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ (اعراف: ۱۲)؛ «چه چیز تو را بازداشت از اینکه چون تو را امر کردم سجده کنی؟»، ادعا میکند که به او دستور سجده داده نشده، زیرا او از ملائکه نیست. این اعتراض، منطق ابلیس را نشان میدهد که خود را برتر از آدم میداند: أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (اعراف: ۱۲)؛ «من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از خاک.» خداوند در پاسخ، او را از مقامش فرو مینهد: فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ (اعراف: ۱۳)؛ «از اینجا فرو شو، تو را نرسد که در آن تکبر ورزی، پس بیرون رو که تو از خوارشدگانی.» این گفتوگو، مانند محاکمهای فلسفی، قدرت و نافرمانی ابلیس را آشکار میکند.
استراتژی ابلیس و پاسخ الهی
ابلیس پس از اخراج، مهلت میطلبد: أَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يَبْعَثُونَ (اعراف: ۱۴)؛ «مرا تا روزی که برانگیخته میشوند مهلت ده.» خداوند با انصاف، این مهلت را میدهد: إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (اعراف: ۱۵)؛ «تو از مهلتیافتگانی.» اما ابلیس تهدید میکند: فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (اعراف: ۱۶)؛ «چون مرا گمراه کردی، بر سر راه راست تو برایشان کمین میکنم.» او با استراتژی حمله از همهجهت، قصد فریب انسانها را دارد. خداوند در پاسخ میفرماید: لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ (اعراف: ۱۸)؛ «جهان را از تو و پیروانت پر میکنم.» این پاسخ، اقتدار الهی را در برابر نافرمانی ابلیس نشان میدهد.
درنگ: ابلیس با استراتژی فریب از همهجهت، انسان را تهدید میکند، اما اقتدار الهی او را مغلوب میسازد. |
وسوسه شیطان و فریب آدم و حوا
خداوند به آدم و حوا هشدار داد که از درخت ممنوعه نزدیک نشوند: وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ (اعراف: ۱۹)؛ «و به این درخت نزدیک نشوید.» اما شیطان با وسوسه ملکشدن و قسم دروغین که وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ (اعراف: ۲۱)؛ «و برایشان سوگند خورد که من از خیرخواهان شما هستم»، آنها را فریب داد. این فریب، ضعف اولیه انسان را نشان میدهد که در برابر حیلههای شیطان آسیبپذیر است. قرآن کریم تأکید میکند: إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ (اعراف: ۲۲)؛ «همانا شیطان برای شما دشمنی آشکار است.»
جمعبندی بخش دوم
ابلیس، دشمن اصلی انسان، با قدرت و حیلههای خود، انسان را از صراط مستقیم منحرف میکند. قرآن کریم با صداقت، نافرمانی و استراتژی او را روایت میکند و بر ضرورت دشمنشناسی تأکید دارد. در بخش بعدی، نقش سجده بهعنوان راهکار غلبه بر ابلیس بررسی خواهد شد.
بخش سوم: سجده، راه غلبه بر ابلیس
نقش سجده در تعالی انسان
سجده، در فلسفه اسلامی، کلیدیترین راه برای غلبه بر ابلیس است. قرآن کریم، نافرمانی ابلیس را به سجده مرتبط میداند، چنانکه یازده آیه درباره ابلیس عمدتاً به مسئله سجده اشاره دارند. سجده، انسان را از اسفل اعضا به سوی اعلی مراتب میبرد و عقل را در برابر فریبهای ابلیس تقویت میکند. کمال نماز در سجده است، نه در رکوع یا قیام، زیرا سجده انسان را سبک میکند و او را به نور الهی متصل میسازد: يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ؛ «با نور خدا مینگرد.» این نور، از چهره مؤمن طلوع میکند و او را در برابر دشمن حفظ میکند.
درنگ: سجده، انسان را به نور الهی متصل میکند و راه غلبه بر ابلیس است. |
نقد سجدههای ظاهری
سجده ظاهری، که تنها به سیاهی پیشانی منجر میشود، مورد نقد است. این نوع سجده، که با مالیدن مهر زبر ایجاد میشود، به جای نور معنوی، نشانهای ابلیسی است. سجده باید خالصانه و بدون ریا باشد تا اثر معنوی خود را بگذارد. احتیاطاً، جای مهر بر پیشانی نباید بماند، زیرا ابلیس از آن سوءاستفاده میکند.
تجربه اعتکاف همدان
استاد فرزانه قدسسره روایت میکند که در اعتکاف همدان، طولانیکردن سجده در نماز ظهر باعث اعتراض شد، زیرا اعتکافنشینان، به جای ترک دنیا، درگیر امور دنیوی بودند و تحمل سجده را نداشتند. این تجربه، نشاندهنده محدودیتهای معنوی عامه است که از سجده بهعنوان راه تعالی غافلاند. استاد با عذرخواهی طنزآمیز، به آنها یادآور شد که اعتکاف، فرصتی برای ترک دنیا و اتصال به خداست، نه پیگیری امور مادی.
درنگ: سجده طولانی، انسان را از دنیا جدا میکند و به سوی خدا میبرد. |
توصیه به سجده طولانی
سجده باید بخش عمدهای از نماز را دربر گیرد. اگر نیمی از وقت نماز به سجده اختصاص یابد، انسان در برابر ابلیس نیرومندتر میشود. سجده، مانند شمشیری است که قلب دشمن را میشکافد و انسان را به سوی کمال میبرد. حتی بدون نماز، سجده مستقیم میتواند انسان را به نور الهی متصل کند.
جمعبندی بخش سوم
سجده، راهکار اصلی غلبه بر ابلیس و تعالی انسان است. این عمل، با ایجاد نور الهی در قلب، انسان را از فریبهای شیطان حفظ میکند. نقد سجدههای ظاهری و تجربه اعتکاف همدان، بر ضرورت اخلاص در سجده تأکید دارد. در بخش پایانی، به جمعبندی نهایی و نتایج این بحث پرداخته خواهد شد.
بخش پایانی: نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتار شماره ۱۲۷۳ استاد فرزانه قدسسره، جایگاه انسان را در فلسفه اسلامی از منظر خلافت و خصومت بررسی کرد. خلافت، انسان را به اقتدار معنوی میرساند و او را در تبار انبیا قرار میدهد. خصومت ابلیس، چالشی است که انسان را در آزمونی دشوار قرار میدهد و تنها با سجده میتوان بر آن غلبه کرد. آیات سورههای انعام و اعراف، این دو مفهوم را با دقت و زیبایی تبیین میکنند. نقد علم دینی بدون خلافت، تأکید بر تحول حوزههای علمی، و توصیه به سجده طولانی، از محورهای کلیدی این بحث است. این نوشتار، راه را برای پژوهشهای بیشتر در زمینه خلافت، دشمنشناسی، و نقش عبادت در تعالی انسانی هموار میکند. انسان، مانند پرندهای است که با دو بال خلافت و سجده، به سوی آسمانهای معنویت پرواز میکند و از دامهای ابلیس رها میشود.
با نظارت صادق خادمی |