در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1276

متن درس






اقتدار انسان و دشمن‌شناسی شیطان در پرتو قرآن کریم

اقتدار انسان و دشمن‌شناسی شیطان در پرتو قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۲۷۶)

مقدمه

انسان، به‌عنوان خلیفه الهی در زمین، موجودی است که اقتدار و خلافتش در عرصه وجود، با چالش‌های عمیق و بنیادین مواجه است. این اقتدار، که ریشه در ذات الهی و کرامت انسانی دارد، در معرض مخاصمه‌ای دائمی با نیروهای شر، به‌ویژه شیطان و ابلیس، قرار گرفته است. قرآن کریم، به‌عنوان کامل‌ترین منبع معرفتی، این مواجهه را با دقتی بی‌نظیر تبیین کرده و انسان را به شناخت دشمن و تقویت خویش در برابر آن دعوت می‌کند. این نوشتار، با تأمل در مفاهیم فلسفی و قرآنی، به بررسی ماهیت اقتدار انسان، جایگاه او به‌عنوان موجودی خارجی، و ماهیت شیطان و ابلیس به‌عنوان دشمنانی واقعی می‌پردازد. هدف این بررسی، ارائه دیدگاهی جامع و عمیق است که با بهره‌گیری از مفاهیم معقول اول و ثانی فلسفی، انسان را به‌سوی تحقق خلافت الهی و غلبه بر دشمنان وجودی هدایت کند.

بخش اول: انسان، اقتدار و خلافت الهی

ماهیت وجودی انسان و اقتدار او

انسان، به‌عنوان موجودی خارجی، در عالم هستی جایگاهی بی‌بدیل دارد. او نه‌تنها موجودی است که در عالم خارج تحقق یافته، بلکه اقتدار و خلافتش نیز در این عالم، واقعیتی عینی است. این اقتدار، که به منزله جلوه‌ای از خلافت الهی است، در معرض مخاصمه‌ای دائمی با نیروهای شر، به‌ویژه ابلیس و شیطان، قرار دارد. این مخاصمه، تضادی وجودی است که انسان را به مبارزه‌ای عظیم در مسیر تحقق کمال دعوت می‌کند. انسان، چونان ستاره‌ای در آسمان خلقت، درخششی دارد که دشمنانش در پی خاموش کردن آن‌اند، اما نور الهی او را از گزند این تاریکی‌ها مصون می‌دارد.

درنگ: اقتدار انسان، به‌عنوان خلیفه الهی، واقعیتی عینی است که در عالم خارج تحقق یافته و در برابر شر شیطانی به مبارزه‌ای وجودی دعوت شده است.

معقول اول و ثانی در تحلیل اقتدار

در فلسفه اسلامی، تمایز میان معقول اول و معقول ثانی، کلیدی برای فهم ماهیت اقتدار انسانی است. انسان، به‌عنوان معقول اول، موجودی است که وجودش در عالم خارج قابل رؤیت و ملموس است. اما اقتدار او، که معقول ثانی فلسفی است، صفتی است که عروضش در ذهن است و اتصافش در خارج. به بیان دیگر، اقتدار، چونان لباسی است که بر قامت انسان دوخته شده؛ در ذهن مفهومی انتزاعی است، اما در عالم واقع، جلوه‌ای عینی دارد. این تمایز، با مفهوم انتزاع فلسفی در منطق اسلامی پیوند دارد، جایی که صفت از ذات جدا می‌شود، اما وجودش در خارج وابسته به ذات است. برای مثال، علم، معقول ثانی است که در عالم، به عالم متصف می‌شود؛ نمی‌توان علم را به‌صورت مستقل رؤیت کرد، اما عالم را می‌توان به اعتبار علمش مشاهده نمود. اقتدار انسان نیز به همین سیاق، در وجود او متجلی است و به ولایت او منتهی می‌شود.

اقتدار و ولایت: پیوندی الهی

اقتدار انسان، در پیوند ناگسستنی با ولایت اوست. ولایت، چونان چشمه‌ای زلال، از سرچشمه الهی برمی‌خیزد و اقتدار انسان را سیراب می‌کند. این ولایت، که در عرفان اسلامی به ولایت تکوینی تعبیر می‌شود، انسان را به جایگاهی می‌رساند که در آن، به‌عنوان خلیفه الهی، قادر به اداره و تدبیر امور خلقت است. این اقتدار، نه‌تنها در برابر دشمنان ظاهری، بلکه در برابر دشمنان غیبی، چون شیطان، انسان را به سلاح ایمان و معرفت مجهز می‌سازد.

درنگ: اقتدار انسان، در پیوند با ولایت تکوینی، او را به جایگاهی می‌رساند که به‌عنوان خلیفه الهی، قادر به غلبه بر دشمنان وجودی است.

جمع‌بندی بخش اول

انسان، به‌عنوان موجودی خارجی، دارای اقتداری است که در عالم خارج تحقق یافته و با ولایت الهی او پیوند دارد. این اقتدار، که معقول ثانی فلسفی است، در ذهن مفهومی و در خارج متصف به انسان است. تمایز معقول اول و ثانی، به فهم دقیق‌تر این اقتدار یاری می‌رساند و انسان را به‌عنوان خلیفه‌ای می‌شناساند که در برابر مخاصمه شیطان، به مبارزه‌ای وجودی فراخوانده شده است. این بخش، با تأکید بر ماهیت عینی اقتدار و پیوند آن با ولایت، زمینه را برای بررسی دشمن‌شناسی شیطان فراهم می‌کند.

بخش دوم: دشمن‌شناسی شیطان و ابلیس

ماهیت وجودی شیطان و ابلیس

قرآن کریم، شیطان و ابلیس را به‌عنوان موجوداتی خارجی معرفی می‌کند که در انسان و جن ظهور می‌یابند. ابلیس، موجودی خاص و دارای ذات است، مانند حضرت آدم که اسم ذات اوست. اما شیطان، صفتی است که به انسان یا جن متصف می‌شود. ابلیس، چونان درختی کهنسال، ریشه‌ای مشخص در عالم خلقت دارد، اما شیطان، چونان سایه‌ای است که بر اثر اتصاف به صفت شیطنت، بر انسان یا جن می‌افتد. این تمایز، با مفهوم ذات و صفت در فلسفه اسلامی همخوانی دارد، جایی که ابلیس معقول اول و شیطان معقول ثانی فلسفی است. شیطان، صفتی عرضی است که در اثر عملکرد انسان یا جن پدید می‌آید و وجودش در خارج، وابسته به منشأ انتزاع است.

درنگ: ابلیس، موجودی خاص و دارای ذات است، اما شیطان صفتی است که در انسان یا جن متجلی می‌شود و معقول ثانی فلسفی است.

معرفتی بودن شیطان

شیطان، برخلاف انسان یا ابلیس، رؤیت‌پذیر نیست، بلکه معرفتی است. انسان، از طریق آثار شیطان، به وجود او آگاه می‌شود، همان‌گونه که علم را نمی‌توان دید، اما عالم را به اعتبار علمش می‌شناسند. این معرفتی بودن، با مفهوم شناخت انتزاعی در فلسفه اسلامی پیوند دارد. شیطان، چونان نسیمی نامرئی است که وجودش را تنها از لرزش برگ‌ها می‌توان دریافت. این ویژگی، انسان را به هوشیاری و دشمن‌شناسی دعوت می‌کند تا از تأثیرات شیطان در امان بماند.

تشکل چندوجهی شیطان

شیطان، به دلیل ماهیت معقول ثانی فلسفی، به اشکال گوناگون متشکل می‌شود. این تشکل، با مفهوم تجلی صفات در عرفان اسلامی مرتبط است. شیطان، چونان بازیگری ماهر، در هر لحظه به لباسی نو درمی‌آید و با ترفندهای گوناگون، انسان را به سوی گمراهی می‌کشاند. این چندوجهی بودن، اقتدار شیطان را در قرآن کریم به‌صورت گسترده‌ای نشان می‌دهد، جایی که شوون و توانمندی‌های او با دقتی بی‌نظیر تبیین شده است.

درنگ: شیطان، به دلیل معقول ثانی بودن، به اشکال مختلف متشکل می‌شود و قرآن کریم شوون او را به‌صورت جامع تبیین کرده است.

واقعیت عینی شیطان

برخلاف تصور برخی که شیطان را موهوم می‌پندارند، او صفتی خارجی و واقعی است که در انسان و جن متجلی می‌شود. این واقعیت، با مفهوم وجود عینی شر در فلسفه اسلامی همخوانی دارد. شیطان، چونان آتشی است که گرچه نامرئی است، اما گرمایش وجود انسان را می‌سوزاند. قرآن کریم، با تبیین توانمندی‌ها و اقتدار شیطان، انسان را به شناخت این دشمن واقعی و تأثیرگذار دعوت می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

شیطان و ابلیس، به‌عنوان موجوداتی خارجی، در عالم خلقت نقشی فعال دارند. ابلیس، موجودی خاص و دارای ذات است، در حالی که شیطان، صفتی است که در انسان و جن متجلی می‌شود. این صفت، معرفتی است و از طریق آثارش شناخته می‌شود. تشکل چندوجهی شیطان و واقعیت عینی او، انسان را به دشمن‌شناسی دقیق و هوشیاری در برابر ترفندهای او دعوت می‌کند. قرآن کریم، با تبیین جامع شوون شیطان، راهنمای انسان در این مسیر است.

بخش سوم: مواجهه انسان با شیطان و راه‌های رهایی

قدرت شیطان و استعاذه

شیطان، با اقتداری عظیم، انسان را در معرض خطر قرار می‌دهد. قرآن کریم می‌فرماید:

وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ

(اگر وسوسه‌ای از شیطان به تو رسید، به خدا پناه ببر). این نزغ، که به معنای آزار و وسوسه است، نشان‌دهنده قدرت فعال شیطان است. استعاذه، چونان سپری الهی، انسان را از این خطر مصون می‌دارد. همچنین، قرآن کریم می‌فرماید:

إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا

(هنگامی که گروهی از شیطان به آن‌ها دست یازد، متذکر شوند). تذکر و استعاذه، دو ابزار قدرتمند برای رهایی از چنگال شیطان‌اند.

درنگ: استعاذه و تذکر، چونان دو بال، انسان را از وسوسه‌های شیطان نجات می‌دهند و او را به سوی خدا هدایت می‌کنند.

نقش ملائکه در محافظت از انسان

ملائکه، چونان نگهبانانی الهی، انسان را از شر شیاطین محافظت می‌کنند. هر ملک، با قدرتی برتر، بر هر شیطانی، حتی ابلیس، غلبه دارد. این اسکورت الهی، با مفهوم مدد غیبی در عرفان اسلامی پیوند دارد. انسان، بدون این حمایت، در برابر اقتدار شیطان ناتوان است، اما ملائکه، چونان ستارگانی در شب تاریک، راه او را روشن می‌کنند.

اولیای خدا و غلبه بر شیطان

اولیای الهی، با بهره‌مندی از حکم و ولایت الهی، بر شیطان غلبه می‌کنند. این اولیا، که موکلانی غیبی دارند، با تأیید الهی به اقتداری دست می‌یابند که شیطان را مقهور می‌سازد. این غلبه، با مفهوم ولایت تشریعی در فلسفه اسلامی مرتبط است، جایی که اولیا به‌عنوان نمایندگان الهی، قادر به اداره امور خلقت‌اند.

درنگ: اولیای الهی، با حکم و تأیید غیبی، بر شیطان غلبه می‌کنند و انسان را به سوی کمال هدایت می‌نمایند.

جن و تأثیرات آن

جن، موجوداتی با خلقت خاص، به‌صورت انفجاری تکثیر می‌شوند، برخلاف انسان که توالدش محدود است. این انتشار، با مفهوم تکثیر وجودی در فلسفه اسلامی مرتبط است. تصادف با جن در هنگام انتشار، می‌تواند اختلالات روانی ایجاد کند، مانند بیماری‌هایی که از تأثیرات غیبی ناشی می‌شوند. استحمام مکرر و طهارت ظاهری و باطنی، انسان را از این تأثیرات مصون می‌دارد.

بیماری‌های شیطانی و درمان آن‌ها

برخی بیماری‌های روانی، نه از میکروب یا عوامل روان‌شناختی، بلکه از تأثیر شیاطین و جن ناشی می‌شوند. این بیماری‌ها، که با مفهوم بیماری‌های غیبی در عرفان اسلامی پیوند دارند، نیازمند درمانی جداگانه‌اند. طب و روان‌شناسی، هرچند ارزشمند، نمی‌توانند به‌تنهایی این اختلالات را درمان کنند. استعاذه و تذکر، همراه با طهارت، انسان را از این بیماری‌ها رهایی می‌بخشد.

جمع‌بندی بخش سوم

مواجهه انسان با شیطان، نیازمند هوشیاری، استعاذه و تذکر است. ملائکه و اولیای الهی، انسان را در این مسیر یاری می‌کنند. جن، با خلقتی خاص، می‌تواند تأثیرات منفی بر روان انسان داشته باشد، اما طهارت و ایمان، انسان را مصون می‌سازد. بیماری‌های شیطانی، که از عوامل غیبی ناشی می‌شوند، نیازمند درمانی متمایز از طب و روان‌شناسی‌اند. این بخش، انسان را به تقویت ایمان و دشمن‌شناسی دعوت می‌کند.

بخش چهارم: شیطان در قیامت و عدالت الهی

منبر ابلیس در قیامت

قرآن کریم، در سوره ابراهیم، آیه ۲۲، صحنه‌ای شگفت‌انگیز را ترسیم می‌کند:

وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ

(و شیطان، هنگامی که کار پایان یافت، گفت: خدا به شما وعده‌ای راست داد و من به شما وعده دادم و تخلف کردم). ابلیس، در قیامت، بر منبر می‌رود و با اقتداری شیطانی، انسان‌ها را به مسئولیت انتخاب‌هایشان آگاه می‌سازد. این منبر، با مفهوم اقتدار شیطانی در فلسفه قرآنی پیوند دارد.

ادعای ابلیس: فقدان سلطان

ابلیس در ادامه می‌فرماید: «وَمَا كَانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي» (من بر شما تسلطی نداشتم، جز اینکه دعوتتان کردم و شما پذیرفتید). این ادعا، با مفهوم اختیار انسان در فلسفه کلام اسلامی مرتبط است. ابلیس، چونان ماهی‌گیری است که طعمه را پیش روی انسان می‌نهد، اما این انسان است که با اختیار خود، در دام او می‌افتد.

کفر ابلیس به شرک

ابلیس می‌گوید:

إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُم

(من به آنچه پیش‌تر شریک من ساختید، کافرم). این کفر، با مفهوم توحید شیطانی در فلسفه قرآنی پیوند دارد، جایی که ابلیس خود را موحد می‌داند، اما گمراهی‌اش او را به ظلم سوق داده است.

عدالت الهی و ظالمین

قرآن کریم می‌فرماید:

إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

(ستمگران را عذابی دردناک است). ظالمین، شامل شیطان و انسان‌هایی است که به خود و دیگران ظلم کرده‌اند. این ظلم، با مفهوم ستم فراگیر در فلسفه اخلاق اسلامی پیوند دارد و عدالت الهی را نشان می‌دهد که هیچ ظلمی را بی‌پاسخ نمی‌گذارد.

درنگ: عدالت الهی، ظالمین را، اعم از شیطان و انسان، به عذابی دردناک گرفتار می‌کند، اما اختیار انسان، او را مسئول انتخاب‌هایش می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

ابلیس، در قیامت، با اقتداری شیطانی، انسان را به مسئولیت انتخاب‌هایش آگاه می‌سازد. او مدعی است که تنها دعوت‌کننده بوده و انسان با اختیار خود گمراه شده است. عدالت الهی، ظالمین را، اعم از شیطان و انسان، به عذاب گرفتار می‌کند. این بخش، انسان را به تأمل در اختیار و مسئولیت خود در برابر فریب شیطان دعوت می‌کند.

نتیجه‌گیری

انسان، به‌عنوان خلیفه الهی، دارای اقتداری عینی است که در معرض مخاصمه با شیطان و ابلیس قرار دارد. شیطان، صفتی معرفتی است که در انسان و جن متجلی می‌شود، در حالی که ابلیس موجودی خاص است. قرآن کریم، با تبیین شوون شیطان، انسان را به دشمن‌شناسی و هوشیاری دعوت می‌کند. استعاذه، تذکر، و تمسک به ملائکه و اولیا، انسان را از شر شیطان مصون می‌دارد. باز شدن لایه‌های ادراکی، انسان را از رقبای وجودی (حیوانات، جن، ملائکه) پیش می‌اندازد و او را به سوی تحقق خلافت الهی هدایت می‌کند. حرکت در مسیر کمال، نیازمند باور به واقعیت شیطان، طهارت، و تأیید الهی است تا انسان، چونان عقابی تیزپرواز، عالم هستی را وجب کند و از چرخش در محدوده‌های تنگ رهایی یابد.

با نظارت صادق خادمی