متن درس
هستیشناسی جایگاه انسان در نظام وجود و ادراک قیامت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۲۸۴)
مقدمه: انسان، محور نظام هستی
انسان در نگاه فلسفه قرآنی، نه موجودی در کنار دیگر مخلوقات، بلکه محور و آیینه تمامنمای عالم هستی است. این نگاه، که ریشه در تعالیم قرآنی و حکمت اسلامی دارد، انسان را در طولیترین مرتبه وجودی قرار میدهد، جایی که عالم، ظهور اوست و او، مظهر تجلیات الهی. درسگفتار حاضر، با تأمل در جایگاه وجودی انسان و ظرفیت ادراکی او، به بررسی نسبت انسان با قیامت بهمثابه قامت وجودیاش میپردازد. انسان، با سه مرتبه نفسانی، عقلانی و روحانی، قادر است کل عالم را زیر پر گیرد و قیامت را نه بهعنوان حادثهای در آینده، بلکه بهمثابه حقیقتی در وجود خویش ادراک کند.
بخش نخست: جایگاه طولی انسان در نظام هستی
انسان، فراتر از عرض موجودات
انسان در نظام هستی، نه در عرض دیگر موجودات، بلکه در طول عالم قرار دارد. این جایگاه طولی، انسان را از سطح مخلوقات متعارف فراتر میبرد و او را بهمثابه محور و مظهر کل عالم معرفی میکند. همانگونه که امتها ظهور انبیا و انبیا ظهور پیامبر خاتماند، عالم نیز ظهور انسان است. این دیدگاه، با مفهوم خلافت الهی همراستاست که انسان را آیینه اسماء و صفات الهی میداند. انسان، چونان دریایی است که امواج عالم در آن متبلور میشود و هر موج، جلوهای از وجود بیکران اوست.
درنگ: انسان در طول عالم است، نه در عرض موجودات؛ عالم، ظهور انسان و انسان، مظهر تجلیات الهی است.
عظمت ادراکی انسان
عظمت انسان به گستره ادراک او وابسته است. هرچه برد ادراکش وسیعتر، عظمتش افزونتر. این گستره، مانند اعداد بیپایان است که از واحد آغاز میشود و به احد میرسد، جایی که کثرت محو میشود و وحدت رخ مینماید. انسان، چونان عددی بیانتها، از فردیت به سوی احدیت سیر میکند. این تشبیه، ادراک را سفری از کثرت به وحدت نشان میدهد، سفری که در آن انسان، با بسط ادراک خویش، به عظمت وجودی دست مییابد.
درنگ: عظمت انسان به وسعت ادراک اوست؛ ادراک، چونان اعداد، از واحد به احد میرسد و کثرت را به وحدت متعالی میسازد.
فیزیک انسان، آیینه عالم
فیزیک انسان، به وسعت فیزیک کل عالم هستی است. این دیدگاه، انسان را عالم صغیر و مظهر عالم کبیر میداند. انسان، چونان آسمانی است که کهکشانهای عالم در آن جای گرفتهاند و هر جزء وجودش، بازتابی از کل نظام هستی است. این جامعیت، انسان را موجودی بیحد میسازد که ظرفیت ادراک کل عالم را در خود نهفته دارد.
جمعبندی بخش نخست
انسان، بهعنوان موجودی طولی در نظام هستی، نهتنها در کنار مخلوقات نیست، بلکه عالم را در وجود خویش متجلی میسازد. عظمت او به گستره ادراکش وابسته است که از کثرت به وحدت سیر میکند و فیزیک وجودیاش، آیینه کل عالم است. این جایگاه، انسان را به محور نظام هستی بدل میسازد که با ادراک خویش، میتواند حقایق الهی را درنوردد.
بخش دوم: انسان، مظهر تجلیات ربوبی
انسان، فراتر از حیوان ناطق
انسان، در نگاه متعارف، حیوان ناطق خوانده شده، اما در حکمت قرآنی، او مظهر تجلیات ربوبی و نور الهی است. این تعریف، انسان را از سطح حیوانیت به مرتبهای متعالی میبرد که در آن، نور الهی در وجودش تجلی مییابد. انسان، چونان مشکاتی است که نور حق در آن میدرخشد و هر پرتو، جلوهای از صفات الهی است.
درنگ: انسان، نهتنها حیوان ناطق، بلکه مظهر نور الهی و تجلیات ربوبی است که وجودش آیینه صفات حق است.
قیامت، قامت وجودی انسان
قیامت، در حقیقت، قامت وجودی انسان است. این مفهوم، قیامت را نه حادثهای در آینده، بلکه حقیقتی در وجود انسان میداند. قیامت، چونان آینهای است که انسان در آن، حقیقت وجود خویش را میبیند و قامت بلندش را در برابر حق متجلی میسازد. این دیدگاه، با مفهوم قیامت صغری و کبری در عرفان اسلامی همراستاست.
درنگ: قیامت، قامت وجودی انسان است که در آن، حقیقت وجودیاش در برابر حق متجلی میشود.
دو مفهوم انسان: عادی و نورانی
انسان، گاه موجودی عادی است که میخورد و راه میرود، و گاه موجودی نورانی که در طول عالم، ظل تعین الهی است. این دوگانگی، مراتب وجودی انسان را نشان میدهد: یکی در سطح ناسوت، گرفتار لذات مادی، و دیگری در مرتبهای متعالی، مظهر حقایق الهی. انسان نورانی، چونان ستارهای است که در آسمان وجود میدرخشد، درحالیکه انسان عادی، در خاک ناسوت محبوس است.
جمعبندی بخش دوم
انسان، فراتر از تعریف حیوان ناطق، مظهر تجلیات ربوبی است که قیامت، قامت وجودی او را متجلی میسازد. این دیدگاه، انسان را در دو مرتبه عادی و نورانی ترسیم میکند که مرتبه نورانی، او را به سوی ادراک حقایق الهی رهنمون میشود.
بخش سوم: مراتب وجودی عالم و ادراک انسان
سه مرتبه وجودی عالم
عالم هستی به سه مرتبه ناسوت، تجردات، و عالم الحق تقسیم میشود. ناسوت، شامل نظام کیوانی و سماوات و ارضین است که قلمرو مادی را دربرمیگیرد. مرتبه تجردات، عوالم ملائکه، عقول، و موجودات مجرد را شامل میشود. عالم الحق، قلمرو اسماء و صفات الهی است که حقیقت بیواسطه حق را متجلی میسازد. این سه مرتبه، چونان طبقات یک بنای عظیم، عالم را در سلسله مراتب وجودی قرار میدهند.
درنگ: عالم هستی در سه مرتبه ناسوت، تجردات، و عالم الحق سامان مییابد که هر یک، قلمرویی از وجود را نمایندگی میکند.
سه برد ادراکی انسان
انسان دارای سه برد ادراکی نفسانی، عقلانی، و روحانی است. برد نفسانی، لذات و علوم مادی را دربرمیگیرد که ترشحات عالم ناسوتاند. برد عقلانی، عوالم مجردات را در تیررس قرار میدهد که با نفس قابل دسترسی نیست. برد روحانی، با استناد به آیه قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (اسراء: ۸۵)، روح را از امر الهی میداند که انسان را به ادراک حقایق الهی رهنمون میسازد. انسان، با این سه برد، چونان پرگاری است که کل عالم را زیر پر میگیرد.
درنگ: انسان با سه برد نفسانی، عقلانی، و روحانی، کل عالم را درنوردد و حقایق الهی را ادراک میکند.
محدودیت برد نفسانی
انسانی که در برد نفسانی متوقف میماند، به حیوان ناطق و ترشحات ناسوت محدود میشود. علوم و لذات او، چونان قطراتی است که از دریای حقیقت میچکد، اما به عمق آن راه نمییابد. این محدودیت، انسان را از ادراک عوالم غیبی محروم میسازد.
عشق الهی در برد عقلانی و روحانی
عشق حقیقی، در برد عقلانی و روحانی متجلی میشود، نه در شهوات نفسانی. قرآن کریم میفرماید: كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن: ۲۹)، که خدا را در حال خلق مدام و تجلی دائم نشان میدهد. انسان، از این عشق الهی غافل است و شهوات را عشق مینامد. عشق حقیقی، چونان آتشی است که قلب را به سوی حق میکشاند، درحالیکه شهوت، خاکستری است که وجود را تیره میسازد.
درنگ: عشق الهی در برد عقلانی و روحانی متجلی میشود و انسان را از شهوات نفسانی به سوی حق رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش سوم
عالم هستی در سه مرتبه ناسوت، تجردات، و عالم الحق سامان یافته و انسان، با سه برد ادراکی، قادر است این عوالم را درنوردد. توقف در برد نفسانی، انسان را به ترشحات مادی محدود میکند، اما برد عقلانی و روحانی، او را به ادراک حقایق الهی و عشق حقیقی رهنمون میسازد.
بخش چهارم: ادراک قیامت و نقد سادهانگاری علمی
قیامت در قرآن کریم
قیامت در ۲۴۶۳ مورد در قرآن کریم ذکر شده، اما در سورههایی مانند قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (توحید: ۱-۴)، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ (ناس: ۱)، و قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (فلق: ۱) نیامده است. سوره توحید، بهمثابه شناسنامه خدا، توحید ذاتی را تبیین میکند: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ * وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ، که خدا را یگانه، بینیاز، و بیهمتا معرفی میکند. این عدم ذکر قیامت در برخی سورهها، تخصص موضوعی آنها را نشان میدهد.
درنگ: قیامت در ۲۴۶۳ مورد در قرآن کریم ذکر شده، اما برخی سورهها، مانند توحید، به دلیل تخصص موضوعی، فاقد آناند.
نقد سادهانگاری علمی
علم دینی، گاه با تمرکز بر مشقنویسی و کتابخوانی مداوم، از ادراک عوالم غیبی محروم میماند. این سادهانگاری، چونان بندی است که عقل را در تنگنای علوم ظاهری محبوس میکند. محققان حقیقی، مانند اولیای خدا و انبیا، با شهود، عالم را زیر پر میگیرند و از محدودیتهای علوم رسمی فراتر میروند.
درنگ: علم دینی، بدون شهود، انسان را در تنگنای علوم ظاهری محبوس میکند و از ادراک عوالم غیبی بازمیدارد.
برتری انسان بر انبیا
انسان، به دلیل ظرفیت وجودیاش، از انبیا برتر است، زیرا انبیا از انسان پدید میآیند. انسان کامل، چونان درختی است که انبیا شاخههای آناند و میوههایش، تجلیات ربوبی را متبلور میسازد. این برتری، در مقام انسان کامل متجلی میشود که قیامت را در وجود خویش ادراک میکند.
ادراک قیامت توسط اولیا
اولیای خدا، قیامت را ادراک کرده و آن را طی میکنند. این ادراک، چونان سفری است که در آن، سالک با حسگرهای باطنی، قبر، برزخ، و قیامت را درمینوردد. قرآن کریم میفرماید: وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (لقمان: ۳۴)، که جهل نفسانی را نشان میدهد، اما اولیا از این جهل مستثنا هستند و محل مرگ و قبر خویش را میشناسند.
درنگ: اولیای خدا، با شهود، قیامت را ادراک میکنند و از جهل نفسانی مستثنا هستند.
تمرین مرگ و ادراک عزرائیل
انسان میتواند با تمرین مرگ، مانند پوشیدن کفن و گفتن ذکر لا إله إلا الله در قبرستان، مرگ را ادراک کند. عزرائیل، با ترشحاتش، قبض روح میکند و انسان میتواند حضور او را با حس سنگینی و فشار ادراک کند. این تمرین، چونان آینهای است که انسان را با حقیقت مرگ روبهرو میسازد.
درنگ: انسان با تمرین مرگ و ذکر، عزرائیل و قبر خویش را ادراک میکند و به سوی شهود قیامت سیر میکند.
جمعبندی بخش چهارم
قیامت، حقیقتی است که در وجود انسان متجلی میشود و اولیای خدا با شهود، آن را ادراک میکنند. نقد سادهانگاری علم دینی، بر ضرورت شهود و فراتر رفتن از علوم ظاهری تأکید دارد. انسان، با تمرین مرگ و ادراک عزرائیل، میتواند قیامت را در وجود خویش محقق سازد.
بخش پنجم: نقد اجتماعی و پیشنهاد اصلاح
نقد تبدیل قبرستانها به پارک
قبرستانها، که روزگاری محل تأمل و مراقبه بودند، به پارکهای تفریحی بدل شدهاند و کارکرد معنوی خود را از دست دادهاند. این تحول، چونان غفلتی است که انسان را از یاد مرگ و قیامت دور میسازد. قبرستان، آیینهای است که حقیقت مرگ را به انسان نشان میدهد، اما این آیینه، در هیاهوی زندگی مدرن، تیره شده است.
نقد سادهانگاری انقلابی
برخی، اسلام را ابرقدرت مینامند، حالآنکه قرآن کریم میفرماید: هُدًى لِلنَّاسِ (بقره: ۱۸۵)، که اسلام را هدایتگر مردم معرفی میکند. این سادهانگاری، چونان غباری است که حقیقت هدایتگری اسلام را میپوشاند. اسلام، نه تبر است و نه ابر، بلکه نوری است که راه را به سوی حق روشن میسازد.
درنگ: اسلام، هدایتگر مردم است، نه ابرقدرت؛ این حقیقت، از سادهانگاریهای انقلابی مصون میماند.
اصلاح علم دینی
علم دینی باید به تبار انبیا بدل شود، نه مدرسهای برای مشقنویسی. این اصلاح، چونان بازگرداندن روح به کالبد علم است که آن را از محدودیتهای ظاهری رها میسازد و به سوی شهود حقایق الهی رهنمون میکند. علم دینی، بدون شهود، انسان را کند و ساده میسازد و از هدایت جامعه بازمیدارد.
درنگ: علم دینی باید تبار انبیا شود تا با شهود، انسان و جامعه را به سوی حق هدایت کند.
جامعهشناسی دیزین
دیزین، بهمثابه محفلی برای رجال و خوشگذرانها، آیینهای از جامعهای است که در آن، نخبگان از مردم عادی جدا شدهاند. این مشاهده، چونان تلنگری است که سادهانگاری علم دینی را نقد میکند و بر ضرورت هدایت جامعه تأکید دارد.
جمعبندی بخش پنجم
نقد سادهانگاری علم دینی و انقلابی، بر ضرورت اصلاح و تبدیل آن به تبار انبیا تأکید دارد. قبرستانها باید کارکرد معنوی خود را باز یابند و اسلام، بهعنوان هدایتگر، از برچسبهای نادرست مصون بماند. علم دینی، با شهود و هدایت، میتواند جامعه را به سوی کمال رهنمون سازد.
نتیجهگیری کلی
انسان، بهعنوان محور نظام هستی، با سه برد نفسانی، عقلانی، و روحانی، کل عالم را زیر پر میگیرد و قیامت را در وجود خویش ادراک میکند. قیامت، قامت وجودی اوست که اولیای خدا با شهود، آن را طی میکنند. نقد سادهانگاری علم دینی و انقلابی، بر ضرورت اصلاح و تبدیل علم به تبار انبیا تأکید دارد. انسان، با تمرین مرگ، ذکر، و مراقبه، میتواند عزرائیل، قبر، و قیامت را ادراک کند و به کمال وجودی دست یابد. این دیدگاه، انسان را چونان دریایی بیکران ترسیم میکند که امواج عالم در آن متجلی میشوند و قیامت، ساحل نهایی این دریاست.
با نظارت صادق خادمی