در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1285

متن درس






انسان‌شناسی فلسفی در نظام هستی‌شناختی اسلامی

انسان‌شناسی فلسفی در نظام هستی‌شناختی اسلامی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۲۸۵)

دیباچه

انسان، آن موجود شگفت‌انگیز آفرینش، در نظام هستی‌شناختی اسلامی جایگاهی بس رفیع دارد؛ جایگاهی که او را هم‌وزن و هم‌سنگ کل هستی قرار می‌دهد. این کتاب، با الهام از درس‌گفتار شماره ۱۲۸۵ استاد فرزانه قدس‌سره، به تاریخ ۲۰ فروردین ۱۳۹۰، می‌کوشد تا با نگاهی عمیق به انسان‌شناسی فلسفی، مراتب وجودی انسان را در سه فاز نفسی، عقلی و روحی و انطباق آن‌ها با عوالم ناسوت، ملکوت و عالم اله تبیین نماید. این اثر، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات عرفانی، از مخاطب دعوت می‌کند تا از پوسته ظاهری دانش عبور کرده و به سوی کشف حقیقت وجودی خویش گام بردارد. نقد نظام‌های آموزشی سنتی، تأکید بر تمرین شبانه برای سلوک معنوی و الگوگیری از انبیای الهی، از محورهای اصلی این نوشتار است.

درنگ: انسان، به‌سان آیینه‌ای الهی، بازتاب کل هستی است و در سه مرتبه نفسی (ناسوت)، عقلی (ملکوت) و روحی (عالم اله) تعریف می‌شود. خودشناسی عرفانی، کلید گشودن این مراتب و نیل به قرب الهی است.

بخش نخست: انسان و جایگاه او در هستی

انسان، هم‌وزن هستی

انسان در نگاه فلسفی اسلامی، نه صرفاً موجودی مادی که در بازارهای روزگار گام می‌زند، بلکه تجلی تمام‌عیار هستی است. استاد فرزانه قدس‌سره در درس‌گفتار خود، انسان را مساوی با کل عالم دانسته و تأکید می‌ورزد که تمامی تعینات هستی، مظهر وجود انسان است. این دیدگاه، انسان را به‌سان دریایی بی‌کران می‌بیند که امواج عوالم گوناگون در سینه او به تلاطم درمی‌آیند. اگر وجود آفریدگاری اثبات شود، انسان تعین اوست؛ و اگر چنین اثباتی صورت نپذیرد، انسان خود خدای هستی است، نه به معنای شرک‌آلود، بلکه به معنای تجلی کامل صفات الهی.

این مفهوم، انسان را در جایگاهی رفیع قرار می‌دهد که بزرگی‌اش نه در خوردن و راه رفتن در بازارها (ياكل و يمشي في الأسواق)، بلکه در ظرفیت بی‌انتهای او برای انعکاس حقیقت الهی نهفته است. انسان، به‌سان آیینه‌ای است که تمامی عوالم را در خود بازمی‌تاباند، و این بازتاب، تنها با خودشناسی عمیق و سلوک معنوی ممکن می‌گردد.

سه فاز وجودی انسان

استاد فرزانه قدس‌سره، انسان را دارای سه فاز وجودی معرفی می‌کند: نفس، عقل و روح. این سه فاز، با مراتب هستی‌شناختی عالم، یعنی ناسوت، ملکوت و عالم اله، هم‌خوانی دارند. این انطباق، به‌سان نردبانی است که انسان را از خاک به افلاک می‌رساند:

  • فاز نفسی و ناسوت: انسان در مرتبه نفسی، در ظرف ناسوت قرار دارد. ناسوت، عالم ماده و محدودیت است که ادراک انسان در آن به امور حسی و مادی محدود می‌گردد. تمامی علوم و دانش‌های بشری، در کاسه ناسوت و ظرف نفس جای می‌گیرند، و انسان در این مرتبه، جز به ظواهر دسترسی ندارد.
  • فاز عقلی و ملکوت: در مرتبه عقلی، انسان به عوالم تجردی، از جمله عالم مینا، مثال، ملک و جبروت، راه می‌یابد. عقل، چونان کلیدی است که درهای ملکوت را می‌گشاید و انسان را قادر می‌سازد تا موجودات غیرمادی، از ملائکه تا موجودات عالین، را در ظرف ادراک خود جای دهد.
  • فاز روحی و عالم اله: روح انسان، در عالم اله، با اسماء و صفات الهی، از صفات فعلی و وصفی تا ذات و احدیت و واحدیت، پیوند می‌یابد. این مرتبه، اوج تعالی انسان است که در آن، به‌سان پرنده‌ای آزاد، در آسمان بی‌کران الوهیت پرواز می‌کند.

این سه‌گانه وجودی، انسان را موجودی چندوجهی معرفی می‌کند که می‌تواند در یک، دو یا هر سه فاز تعریف شود. انسان ترشحی، که در ناسوت به خوردن و راه رفتن مشغول است، با انسان نوری، که به مرتبه قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى (نجم: ۹) می‌رسد، تفاوت دارد. این تمایز، به‌سان تفاوت خاک و ستاره است که هر دو در ذات انسان گرد آمده‌اند.

درنگ: انسان، در سه فاز نفسی، عقلی و روحی، با مراتب ناسوت، ملکوت و عالم اله هم‌خوانی دارد. این انطباق، او را به نردبانی تشبیه می‌کند که از خاک ناسوت تا افلاک عالم اله امتداد دارد.

تفوق انسان بر عوالم

انسان، در مراتب ناسوت و ملکوت، بر تمامی موجودات اشراف دارد، اما در عالم اله، به نزول می‌رسد. این نزول، نه به معنای سقوط، بلکه به معنای فروتنی در برابر عظمت الهی است. استاد فرزانه قدس‌سره، با اشاره به مفهوم قُرْبَةً إِلَى اللَّهِ، تأکید می‌ورزد که هر عبادت، به‌ویژه نماز، باید انسان را به خدا نزدیک‌تر سازد. اما اگر این قربت، به‌سان چرخیدن اسبی در حوضچه‌ای باشد که جز به جای اول بازنمی‌گردد، بی‌ثمر است. انسان باید در هر گام، پیشرفتی معنوی را تجربه کند، وگرنه در باتلاق نفس گرفتار می‌ماند.

این سیر معنوی، از ناسوت به ملکوت و سپس به عالم اعلی، نیازمند تلاشی است که استاد به ورزشکار تشبیه می‌کند؛ ورزشکاری که با عرق‌ریزان و ریاضت، خود را به اوج می‌رساند. انسان گرفتار در نفس، به‌سان پرنده‌ای است که بال‌هایش در گل‌ولای اسیر شده و پرواز را فراموش کرده است.

بخش دوم: نقد علم دینی و دعوت به سلوک عرفانی

نقد علم دینی و محدودیت‌های آن

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی نقادانه به علم دینی، آن را به عالمی کور تشبیه می‌کند که با وجود دانش ظاهری، از دیدن حقیقت محروم است. علم دینی، اگر به مطالعه کاغذ و قلم محدود شود، انسان را در پوسته ناسوت محصور می‌کند و از پرواز به سوی ملکوت و عالم اله بازمی‌دارد. این علم، به‌سان مشقی است که دانش‌آموز در مکتب‌خانه می‌نویسد، اما هرگز به حقیقت وجودی خویش دست نمی‌یابد.

استاد با مثالی از عالمی نابینا که رسائل و مکاسب را حفظ کرده، اما از ادراک برزخ، قیامت و قبر محروم است، به کاستی علم بدون بصیرت اشاره می‌کند. این علم، به‌سان چراغی است که در تاریکی می‌درخشد، اما راه را نشان نمی‌دهد. انسان باید کتاب نفس، هستی و خدا را بخواند، نه صرفاً کاغذهای مکتوب را.

درنگ: علم دینی، اگر به مطالعه ظاهری محدود شود، انسان را در ناسوت محصور کرده و از سلوک به سوی ملکوت و عالم اله بازمی‌دارد. خودشناسی عرفانی، کلید رهایی از این محدودیت است.

دعوت به تمرین شبانه

استاد فرزانه قدس‌سره، شب را سکه حق و بهترین زمان برای سلوک معنوی می‌داند. وی با استناد به آیه إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا (مزمل: ۷) (تو را در روز اشتغال درازی است)، روز را به طویله دنیا تشبیه می‌کند که انسان در آن به امور مادی مشغول است. اما شب، زمانی است برای تمرین و کشف عوالم. انسان باید شب‌ها آزمایشگاه معنوی خویش را بگشاید و با فشار بر نفس، پوسته ظاهری را بشکافد.

این تمرین، به‌سان ورزشکاری است که با ریاضت و زحمت، بدن خویش را نیرومند می‌سازد. استاد تأکید می‌ورزد که مطالعه زیاد، انسان را خنگ و خرفت می‌کند و عمر گران‌مایه را تلف می‌سازد. انسان باید به‌جای غرق شدن در کاغذ و قلم، به سوی کشف قبر، برزخ و حقیقت وجودی خویش گام بردارد.

نقد مدرسه‌محوری و الگوگیری از انبیاء

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی ظریف بر علم دینی، آن را از تبار انبیاء جدا می‌داند. علم دینی، اگر به مشق‌نویسی و مدرسه‌محوری محدود شود، به‌سان چرخیدن دور حوض مکتب‌خانه است که انسان را به جایی نمی‌رساند. وی با اشاره به مثالی طنزآمیز از «مدرسه ملا رجب» و عبارت «العجب ثم العجب بين الجمادى و الرجب»، به بی‌ثمری این چرخش بی‌پایان اشاره می‌کند.

انبیای الهی، الگوی سلوک حقیقی هستند که شب‌ها در سماوات و ارضین سیر می‌کردند و نشئه معنوی می‌یافتند. انسان باید از این الگو پیروی کند و به‌جای غرق شدن در علم دینی ظاهری، به انبیاء نزدیک شود. این نزدیکی، به‌سان یافتن چشمه‌ای زلال در بیابان تشنگی است که روح انسان را سیراب می‌سازد.

درنگ: انبیای الهی، الگوی سلوک حقیقی هستند که با سیر در عوالم، به حقیقت وجودی خویش دست یافتند. انسان باید از علم دینی ظاهری فاصله گرفته و به انبیاء نزدیک شود.

بخش سوم: ساختار عددی هستی و نقش معصومین

عدد نه و قبضه عالم

استاد فرزانه قدس‌سره، با نگاهی باطنی به ساختار هستی، عدد نه را کلید قبضه عالم می‌داند. وی تأکید می‌ورزد که عالم هستی در عدد نه خلاصه شده و فراتر از آن، عددی وجود ندارد. این عدد، به‌سان کلیدی است که تمامی مراتب هستی را در خود جای داده است. از یک تا نه، و از نه به هزار و هاوار (هزار هزار)، همه در نهایت به نه بازمی‌گردد.

این دیدگاه، با علوم باطنی مانند جفر و رمل هم‌خوانی دارد و نشان‌دهنده نظمی عمیق در ساختار هستی است. انسان، با درک این نظم، می‌تواند به‌سان ریاضیدانی ماهر، معادلات وجود را حل کند و به حقیقت هستی دست یابد.

خمسه طیبه و تسعه ثانیه

استاد، با اشاره به نقش معصومین، از خمسه طیبه (پنج تن) و تسعه ثانیه (نه نفر دیگر) سخن می‌گوید که عالم را باز و بسته می‌کنند. خمسه طیبه، چونان پنج ستاره درخشان در آسمان هدایت، و تسعه ثانیه، چونان بازتاب این نور در عوالم دیگر، نظام هستی را شکل می‌دهند. این چهارده وجود مقدس، به‌سان نردبانی هستند که انسان را از ناسوت به عالم اله می‌رسانند.

انسان باید با تکیه بر این هدایت، خود را در عوالم ناسوت، ملکوت و عالم اله ساپورت کند. این ساپورت، به‌سان یافتن تکیه‌گاهی استوار در طوفان‌های وجود است که سالک را به ساحل امن حقیقت می‌رساند.

درنگ: عدد نه، کلید قبضه عالم است و خمسه طیبه و تسعه ثانیه، چونان ستارگان هدایت، نظام هستی را باز و بسته می‌کنند.

بخش چهارم: سلوک عرفانی و خطرات آن

سلوک و نیاز به مربی

استاد فرزانه قدس‌سره، سلوک عرفانی را سفری پرمخاطره اما ضروری می‌داند. انسان باید در ناسوت، ملکوت و عالم اله سیر کند، اما این سیر، بدون مربی، به گمراهی می‌انجامد. وی با مثالی طنزآمیز، سالک بی‌مربی را به کسی تشبیه می‌کند که در شهر غریبی گم می‌شود و نمی‌تواند راه بازگشت را بیابد. اجنه و شیاطین، به‌سان راهزنان این مسیر، می‌توانند سالک را از راه به در کنند.

سلوک نادرست، انسان را به دیوانگی و سرگشتگی می‌کشاند. استاد تأکید می‌ورزد که رفتن به عوالم، آسان‌تر از بازگشت است، و سالک باید با مربی ماهر، این سفر را به سرانجام برساند. این مربی، به‌سان چراغی است که در تاریکی راه را نشان می‌دهد و سالک را از پرتگاه‌های گمراهی حفظ می‌کند.

کشف عوالم و خودشناسی

انسان باید ببیند در کدام فاز وجودی (نفس، عقل، روح) و مرتبه هستی (ناسوت، ملکوت، عالم اله) قرار دارد. این خودشناسی، به‌سان نقشه‌ای است که راه را به سالک نشان می‌دهد. استاد با اشاره به آیه يَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي (إسراء: ۸۵) (از تو درباره روح می‌پرسند، بگو روح از امر پروردگار من است)، روح را منشأ الهی انسان می‌داند که در عالم اله با حقیقت پیوند می‌یابد.

کسی که به عالم اله می‌رسد، قبر خود، اجدادش و برزخ را می‌شناسد. این شناخت، به‌سان کلیدی است که درهای عوالم را می‌گشاید و انسان را به صفا و عشق می‌رساند. استاد تأکید می‌ورزد که یک جو صفا، چشم انسان را باز می‌کند، بهتر از هزار رکعت نماز بی‌روح.

درنگ: سلوک عرفانی، سفری پرمخاطره است که بدون مربی به گمراهی می‌انجامد. خودشناسی در فازهای نفسی، عقلی و روحی، کلید نیل به حقیقت است.

بخش پنجم: نقد فرهنگ مادی و دعوت به اقتدار وجودی

نقد فرهنگ مادی

استاد فرزانه قدس‌سره، با نقدی صریح بر فرهنگ مادی، شب‌های انسان را که با تلویزیون و گپ‌زدن هدر می‌روند، حرام می‌داند. عاشق حقیقی، شب‌هایش را برای سلوک صرف می‌کند و به‌سان ورزشکاری، با تمرین و ریاضت، به قله‌های وجود می‌رسد. وی روز را، با استناد به آیه إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا (مزمل: ۷)، طویله دنیا می‌خواند که انسان در آن به امور مادی مشغول است.

این طویله، به‌سان قفسی است که انسان را در بند ماده نگه می‌دارد، اما شب، چونان سکه‌ای زرین، فرصتی برای رهایی و پرواز به سوی حقیقت است. انسان باید از این فرصت بهره گیرد و به‌جای اتلاف عمر، آزمایشگاه معنوی خویش را بگشاید.

اقتدار وجودی و تمرین

استاد، انسان‌شناسی را به ورزش تشبیه می‌کند که نیازمند تمرین و ریاضت است. انسان باید، به‌سان ورزشکاری که شلوار خود را با دقت می‌پوشد، با تمرین تدریجی، توانایی‌های معنوی خویش را پرورش دهد. این تمرین، به‌سان پروازی است که در گذشته ناممکن می‌نمود، اما با تلاش پیشینیان، ممکن شد. انسان امروز، با ریاضت و زحمت، می‌تواند به پرواز معنوی دست یابد.

درس‌خوانی، مبادی و مقدمات است، اما برای سلوک کافی نیست. انسان باید برای اقتدار وجودی تلاش کند و به‌جای غرق شدن در مدرسه‌محوری، به انبیاء نزدیک شود. این نزدیکی، به‌سان یافتن گوهری گران‌بها در معدن وجود است که انسان را به اوج سعادت می‌رساند.

درنگ: انسان باید با تمرین و ریاضت، مانند ورزشکار، اقتدار وجودی خویش را تقویت کند و از طویله دنیا به سوی سکه زرین شب پرواز کند.

نتیجه‌گیری

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار شماره ۱۲۸۵ استاد فرزانه قدس‌سره، انسان را موجودی هم‌وزن هستی معرفی کرد که در سه فاز نفسی، عقلی و روحی با مراتب ناسوت، ملکوت و عالم اله هم‌خوانی دارد. نقد علم دینی، دعوت به سلوک عرفانی، تأکید بر تمرین شبانه و الگوگیری از انبیای الهی، از محورهای اصلی این بحث بود. انسان باید از پوسته ظاهری دانش عبور کرده و با تمرین و ریاضت، به کشف حقیقت وجودی خویش نائل آید. این کتاب، با ارائه دیدگاهی عمیق در فلسفه و عرفان اسلامی، افق‌های جدیدی برای پژوهش‌های آینده در انسان‌شناسی فلسفی می‌گشاید.

دعای پایانی استاد، اللهم صل على محمد و آل محمد (خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست)، به‌سان مهر تأییدی است بر نقش هدایت‌گرانه اهل بیت در این سلوک. انسان، با تکیه بر این هدایت، می‌تواند از ناسوت به عالم اله پرواز کند و حقیقت وجودی خویش را در آیینه هستی ببیند.

با نظارت صادق خادمی