متن درس
انسانشناسی فلسفی در نظام هستیشناختی اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۲۸۷)
بخش اول: تبیین جایگاه انسان در نظام هستیشناختی اسلامی
مقدمه: انسان، محور عالم خلقت
انسان در نظام هستیشناختی فلسفه اسلامی جایگاهی بیهمتا دارد، چنانکه گستره وجودی او با تمامی عالم همسنگ و همافق است. این درسگفتار، که در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۹۰ ارائه شده، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات عمیق فلسفی، اقتدار وجودی انسان را در چارچوب نظام هستیشناختی اسلامی تبیین میکند. انسان، بهسان آیینهای که تمامی صفات و اسما را در خود بازمیتاباند، موجودی است که توانایی نفوذ به غرائب و قواعد عالم را داراست. این نوشتار، با رویکردی قرآنی و با بهرهگیری از آیاتی چون وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا (اعراف: ۷۳) و وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا (اعراف: ۸۴)، به تبیین این جایگاه والا پرداخته و بر ضرورت احیای اقتدار معنوی انسان از طریق صفا، تقوا، و قرب الهی تأکید میورزد.
هدف این بخش، روشنسازی جایگاه انسان بهعنوان موجودی اقتدارمند در نظام هستیشناختی است. این اقتدار، نه از جنس قدرت مادی و استکباری، بلکه ریشه در معنویت، وحی، و کرامت دارد. انسان، بهمثابه مظهر تام خلقت، قادر است با اتصال به مبدأ هستی، در تمامی لایههای عالم، از ناسوت تا ربوبیت، نفوذ کرده و قواعد آن را استخراج یا ایجاد کند.
درنگ: انسان در فلسفه اسلامی، موجودی است که اقتدار وجودیاش به گستره عالم هستی پهلو میزند و توانایی او در نفوذ به قواعد و غرائب عالم، او را به آیینهای تمامنما از اسما و صفات الهی بدل میسازد. |
ساختار هستیشناختی عالم در فلسفه اسلامی
نظام هستیشناختی اسلامی، عالم را در سلسلهمراتبی چندلایه ترسیم میکند که از ناسوت آغاز شده و تا عوالم ربوبی، اسماء، صفات، و ذات الهی امتداد مییابد. این نظام، که در قرآن کریم بهصورت چرخههای پیچیده و گسترههای عمیق توصیف شده، انسان را در مرکز خود جای داده است. سیر در سورههای بقره، آلعمران، نساء، و اعراف، این حقیقت را آشکار میسازد که انسان قادر است با تأمل در آیات الهی، به درک عمیقی از جایگاه خود در این نظام دست یابد. عوالم ملائکه، جن، و شیاطین، که در سوره اعراف بهتفصیل بررسی شدهاند، بخشی از این نظام چندلایه را تشکیل میدهند.
این سیر قرآنی، که از ناسوت تا عوالم الهی را در بر میگیرد، نشاندهنده ظرفیت بیحد انسان در تعامل با هستی است. انسان، بهسان دریایی ژرف که تمامی امواج عالم را در خود جای داده، میتواند با اتصال به وحی و اعجاز، به قواعد عالم نفوذ کرده و آنها را در راستای اراده الهی به کار گیرد.
انسان اقتدارمند در برابر انسان ترشحی
در فلسفه اسلامی، انسان به دو گونه متمایز تصویر شده است: انسان اقتدارمند که با وحی، اعجاز، و کرامت به مبدأ هستی متصل است، و انسان ترشحی که در بند محدودیتهای مادی و روزمره گرفتار مانده است. انسان اقتدارمند، بهسان عقابی که بر فراز قلههای هستی بال میگشاید، توانایی نفوذ به تمامی لایههای عالم را دارد، درحالیکه انسان ترشحی، گرفتار در چرخههای مادی، از این اقتدار بیبهره است. قرآن کریم، با تبیین چیدمانهای اقتداری انسان، او را بهعنوان موجودی معرفی میکند که میتواند با اتصال به خدا، وحی، و اعجاز، در تمامی عوالم تأثیرگذار باشد.
جمعبندی بخش اول
این بخش، با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات فلسفی، جایگاه انسان را بهعنوان موجودی اقتدارمند در نظام هستیشناختی اسلامی تبیین کرد. انسان، با توانایی نفوذ به غرائب و قواعد عالم، نهتنها محور خلقت است، بلکه قادر است با اتصال به مبدأ هستی، تمامی لایههای عالم را درنوردد. این اقتدار، که ریشه در معنویت و قرب الهی دارد، انسان را از موجودی ترشحی و محدود به موجودی متعالی و بیحد بدل میسازد.
بخش دوم: اقتدار نبوی و نقش انبیاء در هدایت انسان
ناقه صالح: نشانه اقتدار الهی
یکی از جلوههای اقتدار نبوی در قرآن کریم، در داستان حضرت صالح علیهالسلام و ناقه الهی متجلی است. آیه وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَٰذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (اعراف: ۷۳) بهوضوح اقتدار حضرت صالح را بهعنوان پیامبری متصل به وحی و اعجاز نشان میدهد. ناقه، بهسان نشانهای الهی، نهتنها معجزهای برای اثبات رسالت صالح بود، بلکه نمادی از اقتدار معنوی او در برابر قومش به شمار میرفت.
حضرت صالح، با دعوت قوم خود به توحید و ارائه ناقه بهعنوان نشانهای الهی، اقتدار خود را به نمایش گذاشت. این اقتدار، که ریشه در اتصال به مبدأ الهی داشت، با تهدید به عذاب الیم (فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) تقویت شد. این تهدید، نه از سر استکبار، بلکه از سر عطوفت و هدایت بود، چنانکه صالح قوم خود را به سوی رستگاری فرا میخواند.
درنگ: ناقه صالح، بهسان آیینهای از اقتدار الهی، نشانهای بود که رسالت نبوی را تأیید کرده و قوم ثمود را به پذیرش توحید و اطاعت از پیامبر فرامیخواند. |
نقد تصویر نادرست از انبیاء
یکی از چالشهای رایج در فهم جایگاه انبیاء، تصویر نادرستی است که آنها را بهصورت موجوداتی ضعیف و فاقد اقتدار ترسیم میکند. برخلاف این تصور، انبیاء، بهسان ستارگانی درخشان در آسمان هدایت، دارای قدرت، وحی، و اعجاز بودند. این اقتدار، نه از جنس قدرت مادی و استکباری، بلکه ریشه در معنویت، کرامت، و اتصال به مبدأ الهی داشت. حدیث شریف «لا رَأْیَ لِمَنْ لا یُطَاعُ» (رأی کسی که اطاعت نشود، ارزشی ندارد) بهروشنی بر ضرورت اقتدار معنوی در تأثیرگذاری پیام الهی تأکید دارد.
این دیدگاه، ضرورت بازنگری در تصویر ارائهشده از انبیاء در فرهنگ عامه را گوشزد میکند. انبیاء، نه انسانهایی عادی و فاقد قدرت، بلکه موجوداتی بودند که با تکیه بر وحی و اعجاز، قوم خود را به سوی حقیقت هدایت میکردند. این اقتدار، در داستان حضرت صالح بهوضوح دیده میشود، جایی که او با ارائه ناقه و تهدید به عذاب الهی، قوم خود را به چالش کشید.
عقوبت قوم ثمود: پیامد نافرمانی
قوم ثمود، با نافرمانی از حضرت صالح و عقر ناقه، به عذابی دردناک گرفتار شدند. آیه فَعَقَرُوا النَّاقَةَ وَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُوا يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ كُنْتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (اعراف: ۷۷) نشاندهنده گستاخی قوم در برابر پیامبر و طلب عذاب از اوست. این نافرمانی، که ریشه در شک به نبوت صالح داشت، نه جهل به خدا، به عذابی سریع و قاطع منجر شد. آیه فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ (اعراف: ۷۸) سرانجام قوم ثمود را به تصویر میکشد که در خانههای خود فرومانده و نابود شدند.
این واقعه، بهسان آیینهای عبرتآموز، نشاندهنده پیامدهای نافرمانی از انبیاء است. قوم ثمود، نه از سر جهل، بلکه از سر شک به اقتدار صالح، ناقه را عقر کرده و عذاب را طلبیدند. این امر، بر ضرورت اقتدار معنوی در هدایت جامعه تأکید میکند، چنانکه بدون این اقتدار، سخن پیامبران مورد پذیرش قرار نمیگیرد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تمرکز بر داستان حضرت صالح و ناقه الهی، اقتدار نبوی را بهعنوان یکی از ارکان هدایت انسان در نظام هستیشناختی اسلامی تبیین کرد. انبیاء، با تکیه بر وحی، اعجاز، و کرامت، نهتنها قوم خود را به سوی توحید فرا میخواندند، بلکه با اقتدار معنوی، جامعه را به پذیرش حقیقت هدایت میکردند. نافرمانی قوم ثمود و عذاب الهی، هشداری است به جوامع بشری که بدون پذیرش اقتدار معنوی انبیاء، راه به سوی رستگاری بسته خواهد ماند.
بخش سوم: اقتدار معنوی و نقش علم دینی در عصر حاضر
نقد نظامهای آموزشی و علم دینی
علم دینی، که باید ادامهدهنده راه انبیاء در هدایت جامعه باشد، گاه از مسیر اصلی خود منحرف شده و در دام مدرسهمحوری و بازار گرفتار آمده است. آموزشهای سنتی، که بر صرف و نحو یا منطق صوری متمرکز شدهاند، نمیتوانند اقتدار معنوی لازم برای هدایت جامعه را فراهم آورند. این علوم، هرچند ارزشمند، معجزهای که جامعه از عالمان دینی انتظار دارد، یعنی صفا، محبت، و کرامت، را به ارمغان نمیآورند.
علم دینی باید بهسان چشمهای زلال، از معنویت و تقوا سرچشمه گیرد و با ارائه معجزات معنوی، چون شفا، کرامت، و محبت، اعتماد جامعه را جلب کند. این نقد، نه متوجه عالمان دینی، بلکه متوجه روشهای آموزشی است که از مسیر انبیاء فاصله گرفته و به جای قرب الهی، به ابزارهای مادی وابسته شدهاند.
درنگ: علم دینی، برای احیای اقتدار معنوی، باید از آموزشهای صرفاً صوری فاصله گرفته و به صفا، تقوا، و کرامت متصل شود، تا بتواند بهسان انبیاء، جامعه را به سوی حقیقت هدایت کند. |
اقتدار معنوی و ضرورت معجزه در عصر حاضر
در عصر حاضر، جامعه از عالمان دینی انتظار دارد که بهسان انبیاء، معجزاتی ملموس و معنوی ارائه دهند. این معجزه، نه در قالب کارهای خارقالعاده مرتاضان، بلکه در صفا، محبت، و کرامتی است که قلبها را به سوی خدا متمایل میسازد. بهسان درختی که با ریشههای عمیق در خاک ایمان استوار است، عالم دینی باید با تقوا و قرب الهی، اقتدار معنوی خود را به نمایش گذارد.
این اقتدار، در پاسخ به نیازهای جامعه، چون رفع خشکسالی یا حل مشکلات اجتماعی، متجلی میشود. بهعنوان مثال، برگزاری نماز استسقاء و تأثیر آن در نزول باران، میتواند نشانهای از این اقتدار باشد. چنین معجزاتی، که ریشه در اتصال به مبدأ الهی دارند، اعتماد جامعه را به علم دینی بازمیگرداند.
مثال حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، بهسان قلهای رفیع در آسمان معنویت، نمونهای بینظیر از اقتدار الهی است. با وجود مظلومیت ناشی از عدم اطاعت جامعه، ایشان با کارهای خدایی و معجزات معنوی، اقتدار خود را به نمایش گذاشتند. این مظلومیت، که بیش از دیگر ائمه در مورد ایشان صدق میکند، نشاندهنده عظمت اقتدار معنوی است که حتی در برابر نافرمانی جامعه، استوار باقی میماند.
این مثال، بر ضرورت احیای اقتدار معنوی در علم دینی تأکید دارد. عالمان دینی باید با تکیه بر صفا، تقوا، و کرامت، راه حضرت امیرالمؤمنین را ادامه داده و جامعه را به سوی حقیقت هدایت کنند.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با نقد روشهای آموزشی علم دینی و تأکید بر ضرورت احیای اقتدار معنوی، راهکارهایی برای بازسازی جایگاه عالمان دینی در عصر حاضر ارائه داد. علم دینی، برای تأثیرگذاری در جامعه، باید از آموزشهای صوری فاصله گرفته و به صفا، محبت، و کرامت متصل شود. مثال حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام، بهسان مشعلی فروزان، راه را برای عالمان دینی روشن میسازد تا با تکیه بر اقتدار معنوی، جامعه را به سوی رستگاری هدایت کنند.
بخش چهارم: اقتدار لوط علیهالسلام و عذاب قومش
رسالت حضرت لوط علیهالسلام
داستان حضرت لوط علیهالسلام، یکی دیگر از جلوههای اقتدار نبوی در قرآن کریم است. آیه وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ (اعراف: ۸۰) رسالت لوط را در مواجهه با فساد اخلاقی قومش به تصویر میکشد. او، بهسان نگهبانی استوار در برابر طوفان فساد، قوم خود را به ترک فاحشه و بازگشت به تقوا فراخواند.
پاسخ قوم لوط، که او و پیروانش را به دلیل طهارت و پاکی مورد تمسخر قرار دادند، نشاندهنده مقاومت جامعه در برابر هدایت الهی است. بااینحال، اقتدار لوط در دعوت به حقیقت و هشدار به عذاب الهی، جایگاه او را بهعنوان پیامبری متصل به مبدأ هستی تأیید میکند.
عذاب قوم لوط: نشانه عدالت الهی
نافرمانی قوم لوط، به عذابی بیسابقه منجر شد. آیه وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ مَطَرًا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ (اعراف: ۸۴) عذاب الهی را بهصورت بارانی از سنگ یا تگرگ توصیف میکند که قوم گنهکار را به هلاکت رساند. این عذاب، که ممکن است بهصورت سنگ، تگرگ، یا ریگ بوده باشد، نشانهای از عدالت الهی و قدرت بیحد پروردگار است.
این واقعه، بهسان هشداری ابدی، بر پیامدهای نافرمانی از انبیاء تأکید دارد. قوم لوط، با انکار اقتدار نبوی و تمسخر پیامبر، به عذابی دردناک گرفتار شدند که سرانجام گنهکاران را به تصویر میکشد.
درنگ: عذاب قوم لوط، بهسان آیینهای از عدالت الهی، نشاندهنده پیامدهای نافرمانی از انبیاء و ضرورت پذیرش اقتدار معنوی در هدایت جامعه است. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تمرکز بر داستان حضرت لوط علیهالسلام، اقتدار نبوی را در مواجهه با فساد اخلاقی و نافرمانی قوم به تصویر کشید. عذاب الهی، که نتیجه انکار رسالت لوط بود، بر ضرورت پذیرش اقتدار معنوی انبیاء تأکید میکند. این داستان، هشداری است به جوامع بشری که بدون اتصال به هدایت الهی، راه به سوی هلاکت خواهند برد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، انسانشناسی فلسفی را در نظام هستیشناختی اسلامی تبیین کرد. انسان، بهسان آیینهای تمامنما از اسما و صفات الهی، موجودی است که اقتدار وجودیاش به گستره عالم هستی پهلو میزند. این اقتدار، که ریشه در وحی، اعجاز، و کرامت دارد، در داستان انبیایی چون صالح و لوط علیهماالسلام بهوضوح متجلی است. نقد روشهای آموزشی علم دینی و تأکید بر ضرورت احیای اقتدار معنوی، راهکارهایی برای بازسازی جایگاه عالمان دینی در عصر حاضر ارائه میدهد. بازگشت به صفا، تقوا، و قرب الهی، بهسان چشمهای زلال، میتواند علم دینی را از انحرافات مادی رها ساخته و به جایگاه اصلی خود بازگرداند.
این اثر، با ارائه دیدگاهی عمیق در فلسفه و عرفان اسلامی، افقهای جدیدی برای پژوهشهای آینده در انسانشناسی فلسفی میگشاید. انسان، با اتصال به مبدأ هستی، قادر است تمامی لایههای عالم را درنوردیده و بهعنوان خلیفه الهی، نقش خود را در هدایت خلقت ایفا کند.
با نظارت صادق خادمی |