در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1294

متن درس





هستی‌شناسی قدرت الهی و نقد روش‌های تربیتی در قرآن کریم

هستی‌شناسی قدرت الهی و نقد روش‌های تربیتی در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۲۹۴)

مقدمه: بازاندیشی در روش تربیتی الهی از منظر فلسفه قرآنی

در گستره حکمت اسلامی و تأملات قرآنی، فهم روش‌های تربیتی خداوند متعال در مواجهه با بندگان و امت‌ها، یکی از مسائل بنیادین است که هم در حوزه هستی‌شناسی و هم در قلمرو انسان‌شناسی، پرسش‌های عمیقی را برمی‌انگیزد. درس‌گفتار شماره ۱۲۹۴، با رویکردی فلسفی و نقادانه، به بررسی شبهه‌ای می‌پردازد که روش تربیتی الهی در قرآن کریم را به قدرتنمایی، خشونت، و تهدید متهم می‌کند. این شبهه، که ریشه در برداشت‌های ظاهری از آیات عذاب و داستان‌های انبیا دارد، نیازمند تأملی ژرف در حکمت الهی، عدالت، و رحمت خداوند است. این نوشتار، با استناد به آیات نورانی سوره هود و تحلیل‌های فلسفی، می‌کوشد تا این شبهات را در پرتو حکمت اسلامی و عرفان قرآنی پاسخ دهد.

بخش یکم: شبهه قدرتنمایی الهی و نقد روش‌های تربیتی

صورت‌بندی شبهه قدرتنمایی خداوند

یکی از شبهات بنیادین در فهم قرآن کریم، اتهام قدرتنمایی بیش از حد خداوند در مواجهه با بندگان است. این شبهه مدعی است که خداوند متعال در آیات قرآنی، بندگان را به خواری، حقارت، و ناتوانی کشانده و با رجزخوانی و تهدید، آن‌ها را به سوی تسلیم و اطاعت سوق می‌دهد. این دیدگاه، خداوند را به پدری تشبیه می‌کند که با چوب تهدید و تنبیه، فرزندانش را تربیت می‌کند، نه با مهربانی و هدایت. چنین برداشتی، ریشه در آیاتی دارد که از عذاب امت‌های پیشین، مانند قوم نوح، عاد، و ثمود، سخن می‌گویند و خداوند را قاهری مقتدر معرفی می‌کنند که گمراهان را به سختی مجازات می‌کند.

درنگ: شبهه قدرتنمایی الهی، روش تربیتی خداوند در قرآن کریم را به خشونت و تهدید متهم می‌کند، در حالی که حکمت الهی این روش را در راستای هدایت و اصلاح بندگان قرار می‌دهد.

نقد رجزخوانی الهی در قرآن کریم

شبهه مذکور، آیات قرآنی را به رجزخوانی تشبیه می‌کند که در آن خداوند قدرت مطلق خود را به رخ بندگان می‌کشد. این دیدگاه، آیاتی مانند كَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَىٰ وَهِيَ ظَالِمَةٌ ۖ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ (هود: ۱۰۲) را شاهد می‌گیرد که می‌فرماید: «چنین است گرفتن پروردگارت، چون شهرها را بگیرد در حالی که ظالم‌اند، که گرفتنش دردناک و سخت است». این آیه، به باور منتقدان، نشانه‌ای از روشی تربیتی است که بر تهدید و تنبیه استوار است، نه گفت‌وگو و اقناع.

در پاسخ، باید گفت که این آیات، در چارچوب بلاغت قرآنی، نه صرفاً برای قدرتنمایی، بلکه برای بیداری و هشدار به بندگان نازل شده‌اند. حکمت الهی، که در فلسفه قرآنی ریشه دارد، عذاب را ابزاری برای اصلاح و بازگشت انسان به مسیر حق می‌داند، نه هدف نهایی. همان‌گونه که پزشکی حاذق گاه با جراحی دردناک، سلامت بیمار را بازمی‌گرداند، خداوند نیز با عذاب، بندگان را از خواب غفلت بیدار می‌سازد.

نقد روش تربیتی خشن و ناسازگاری با تربیت مدرن

منتقدان مدعی‌اند که روش تربیتی خداوند در قرآن کریم، که مبتنی بر عذاب، نابودی، و تهدید است، با اصول تربیت مدرن، که بر گفت‌وگو، اقناع، و مهربانی تأکید دارد، سازگار نیست. این شبهه، با اشاره به داستان‌هایی مانند غرق شدن قوم نوح یا نابودی قوم عاد با زلزله، این روش را خشن و غیرانسانی می‌داند. به عنوان مثال، قرآن کریم در سوره هود (آیه ۴۲) می‌فرماید: وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَىٰ نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ، که ترجمه‌اش چنین است: «و آن کشتی ایشان را در میان موج‌هایی چون کوه‌ها می‌برد، و نوح پسرش را که در کناری بود ندا داد: ای پسرم، با ما سوار شو و با کافران مباش».

این آیه، به باور شبهه‌کنندگان، نشانه‌ای از روشی خشن است که حتی به پسر نوح رحم نکرد. اما از منظر فلسفه قرآنی، این عذاب نتیجه انتخاب آزادانه کفر و عصیان است. خداوند، که رحمتش بر غضبش سبقت دارد، با این روش به انسان هشدار می‌دهد که اختیارش را در مسیر حق به کار گیرد، وگرنه عواقب آن گریبانش را خواهد گرفت.

مصادیق عذاب در قرآن کریم

شبهه قدرتنمایی، به مصادیق متعدد عذاب در قرآن کریم استناد می‌کند، مانند نابودی قوم نوح با طوفان، قوم عاد با زلزله، و قوم ثمود با صاعقه. این مصادیق، به باور منتقدان، نشان‌دهنده روشی است که به جای هدایت، به نابودی منجر شده است. قرآن کریم در سوره هود (آیه ۱۰۰) می‌فرماید: ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَىٰ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ ۖ مِنْهَا قَائِمٌ وَحَصِيدٌ، که ترجمه‌اش چنین است: «این از خبرهای شهرهاست که بر تو حکایت می‌کنیم، برخی از آن‌ها برپا و برخی درو شده‌اند».

این آیه، به روشنی از نابودی برخی امت‌ها سخن می‌گوید، اما حکمت این نابودی در سنن الهی نهفته است. عذاب، در فلسفه قرآنی، نه هدف، بلکه ابزاری برای اصلاح و هشدار به دیگر امت‌هاست. همان‌گونه که باغبانی شاخه‌های بیمار را هرس می‌کند تا درخت بارور شود، خداوند نیز با عذاب، امت‌های گمراه را از مسیر فساد بازمی‌دارد.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست، با بررسی شبهه قدرتنمایی الهی و نقد روش‌های تربیتی خداوند در قرآن کریم، نشان داد که این شبهات، ریشه در برداشت‌های ظاهری از آیات دارند. آیاتی مانند كَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ و ذَٰلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْقُرَىٰ، نه نشانه خشونت، بلکه ابزار هشدار و اصلاح‌اند. حکمت الهی، که در فلسفه قرآنی و عرفان اسلامی ریشه دارد، عذاب را نتیجه عصیان و فرصتی برای بازگشت به مسیر حق می‌داند. این بخش، زمینه را برای بررسی عمیق‌تر شبهات در حوزه انسان‌شناسی و حکمت خلقت فراهم می‌سازد.

بخش دوم: انسان‌شناسی و نقد خلقت ناقص

شبهه خلقت ناقص انسان

یکی از شبهات مهم در درس‌گفتار، این است که خداوند بندگان را ضعیف و ناقص خلق کرده و سپس آن‌ها را به دلیل گمراهی عذاب می‌دهد. این شبهه، به آیاتی استناد می‌کند که انسان را موجودی ضعیف و ظلوم جهول معرفی می‌کنند، مانند آیه خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا (نساء: ۲۸) که می‌فرماید: «انسان، ضعیف آفریده شده است» و آیه وَكَانَ الْإِنْسَانُ ظَلُومًا جَهُولًا (احزاب: ۷۲) که می‌فرماید: «و انسان ستمگر و نادان بود». این شبهه مدعی است که اگر خداوند انسان را با عقل و توان بیشتر خلق می‌کرد، گمراهی و عذاب کاهش می‌یافت.

در پاسخ، فلسفه اسلامی با مفهوم «جبر و اختیار» نشان می‌دهد که ضعف انسان، بخشی از حکمت خلقت است. اختیار، که لازمه امتحان الهی است، انسان را در برابر انتخاب خیر و شر قرار می‌دهد. ضعف، نه نقص خلقت، بلکه زمینه‌ساز رشد معنوی است، همان‌گونه که بذری در خاک تیره، به درختی تنومند بدل می‌شود.

درنگ: ضعف انسان در خلقت، نه نقص، بلکه بخشی از حکمت الهی است که اختیار و امتحان را معنا می‌بخشد.

نقد امتحان الهی و گمراهی اکثریت

شبهه دیگر این است که اگر اکثریت امت‌ها گمراه شده‌اند، مشکل از روش تربیتی یا خلقت الهی است. این شبهه، با اشاره به نابودی امت‌های پیشین، مدعی است که امتحان الهی چنان سخت طراحی شده که اکثر انسان‌ها در آن رفوزه می‌شوند. به عنوان مثال، داستان قوم نوح در سوره هود (آیه ۴۵-۴۶) نشان می‌دهد که حتی پسر نوح، به دلیل عمل ناشایست، از نجات محروم شد: وَنَادَىٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ * قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ ۖ فَلَا تَسْأَلْنِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۖ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ. ترجمه: «و نوح پروردگارش را ندا داد و گفت: پروردگارا، پسرم از کسان من است و وعده تو حق است و تو بهترین داورانی. فرمود: ای نوح، او از کسان تو نیست، او عملی ناشایست است، پس چیزی را که به آن علم نداری از من مخواه، من تو را اندرز می‌دهم که از نادانان مباشی».

این آیه، به باور شبهه‌کنندگان، نشانه‌ای از روشی سخت‌گیرانه است که حتی به نزدیکان انبیا رحم نمی‌کند. اما از منظر فلسفه قرآنی، این پاسخ الهی، حکمت و عدالت خداوند را نشان می‌دهد. خداوند، با علم بی‌کران خود، می‌داند که چه کسی شایسته نجات است و چه کسی به دلیل عصیان، مستحق عذاب.

نقد عجز خداوند در هدایت

شبهه دیگر این است که خداوند، با وجود قدرت مطلق، در هدایت امت‌ها عاجز بوده و به عذاب متوسل شده است. این شبهه، با اشاره به نابودی امت‌های عاد، ثمود، و دیگران، مدعی است که خداوند به جای هدایت با رحمت، به تنبیه و نابودی روی آورده است. در پاسخ، باید گفت که حکمت الهی، هدایت را در اختیار انسان قرار داده است. قرآن کریم می‌فرماید: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (انسان: ۳)، یعنی: «ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است یا ناسپاس». این آیه نشان می‌دهد که هدایت الهی عام است، اما پذیرش آن به اختیار انسان بستگی دارد.

مثال کوه خضر و تسهیل خلقت

شبهه‌کنندگان با تمثیلی از کوه خضر، که با افزودن پله‌ها برای صعود آسان‌تر شد، مدعی‌اند که خداوند می‌توانست خلقت انسان را آسان‌تر کند تا گمراهی کاهش یابد. این تمثیل، خلقت انسان را به کوهی صعب‌العبور تشبیه می‌کند که بدون پله‌های حکمت، صعود به سوی کمال را دشوار می‌سازد. اما از منظر فلسفه اسلامی، ضعف و محدودیت انسان، خود پله‌ای برای صعود معنوی است. همان‌گونه که کوهنورد با تلاش بر قله فتح می‌رسد، انسان نیز با اختیار و مجاهدت به کمال می‌رسد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی شبهات انسان‌شناختی، نشان داد که ضعف انسان در خلقت، نه نقص، بلکه بخشی از حکمت الهی است که اختیار و امتحان را معنا می‌بخشد. آیاتی مانند خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا و إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ، بر نقش اختیار در گمراهی یا هدایت انسان تأکید دارند. این بخش، با نقد شبهه عجز الهی در هدایت، حکمت و عدالت خداوند را در نظام خلقت تبیین کرد و زمینه را برای بررسی صفات الهی فراهم ساخت.

بخش سوم: صفات الهی و تناقض ظاهری با عذاب

صفات رحمانی خداوند و تناقض با عذاب

شبهه‌کنندگان مدعی‌اند که صفات رحمانی خداوند، مانند رأفت، کرم، و ود، با روش تربیتی خشن و عذاب‌محور قرآن کریم سازگار نیست. این شبهه، خداوند را به شير نری تشبیه می‌کند که با بندگان ضعیف خود با خشونت رفتار می‌کند، نه با مهربانی. در پاسخ، عرفان اسلامی تأکید دارد که رحمت الهی بر غضبش سبقت دارد. قرآن کریم می‌فرماید: وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ (اعراف: ۱۵۶)، یعنی: «و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است». این آیه نشان می‌دهد که عذاب، استثنایی در برابر رحمت بی‌کران الهی است و تنها برای کسانی است که با اختیار خود از هدایت روی گردانده‌اند.

درنگ: رحمت الهی، که بر غضبش سبقت دارد، عذاب را به ابزاری برای هشدار و اصلاح بدل می‌سازد، نه هدف نهایی.

نقد مقایسه خداوند با داش غلام یا چنگیز خان

شبهه‌کنندگان، با تشبیه خداوند به داش غلام یا چنگیز خان، مدعی‌اند که رفتار الهی مانند سرکرده‌ای خشن است که مباحثه را برنمی‌تابد. این مقایسه، ریشه در سوء‌تفاهم از آیاتی دارد که عذاب را با شدت توصیف می‌کنند، مانند فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ (هود: ۱۰۶)، که می‌فرماید: «اما کسانی که تیره‌بخت شدند، در آتش‌اند، در آنجا ناله و فریاد دارند». اما فلسفه اسلامی تأکید دارد که خداوند، رئوف و کریم است و عذابش، نه از سر خشم، بلکه از سر حکمت و عدالت است. همان‌گونه که قاضی عادل، مجرم را برای اصلاح مجازات می‌کند، خداوند نیز گمراهان را با عذاب به سوی بیداری هدایت می‌کند.

پاسخ الهی به ملائکه و علم بی‌کران

شبهه‌کنندگان به آیه إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ (بقره: ۳۰) استناد می‌کنند که خداوند به ملائکه فرمود: «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید». این پاسخ، به باور آن‌ها، تند و غیراقناعی است. اما از منظر فلسفه اسلامی، این آیه بر علم بی‌کران الهی دلالت دارد که حکمت خلقت و عذاب را در بر می‌گیرد. خداوند، با علم خود، می‌داند که عذاب، چگونه و چرا برای برخی بندگان لازم است، همان‌گونه که معماری دانا، نقشه‌ای را طراحی می‌کند که دیگران از رموز آن بی‌خبرند.

نقد صبر الهی

شبهه دیگر این است که خداوند می‌توانست صبر بیشتری در برابر گمراهی امت‌ها نشان دهد. به عنوان مثال، قوم نوح پس از نهصد سال دعوت، نابود شدند. شبهه‌کنندگان مدعی‌اند که صبر بیشتر می‌توانست به هدایت منجر شود. اما فلسفه قرآنی نشان می‌دهد که خداوند، با حلم بی‌کران خود، به امت‌ها فرصت‌های متعدد برای بازگشت داد، اما عصیان آن‌ها، عذاب را ناگزیر ساخت.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با بررسی تناقض ظاهری میان صفات رحمانی خداوند و عذاب‌های قرآنی، نشان داد که رحمت الهی، محور روش تربیتی خداوند است. آیاتی مانند وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ و إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ، بر حکمت و عدالت الهی تأکید دارند. عذاب، نه هدف، بلکه ابزاری برای بیداری و اصلاح است، و این بخش زمینه را برای نقدهای اجتماعی و فرهنگی فراهم می‌سازد.

بخش چهارم: نقدهای اجتماعی و فرهنگی در فهم روش تربیتی الهی

محدودیت نقد در علم دینی

یکی از چالش‌های مطرح‌شده در درس‌گفتار، محدودیت طرح شبهات در علم دینی است. شبهه‌کنندگان مدعی‌اند که طرح این پرسش‌ها، به دلیل ترس از اتهام کفر، در حوزه‌های علمیه دشوار است. این محدودیت، به باور آن‌ها، مانع از فهم عمیق قرآن کریم و پاسخ‌گویی به شبهات مدرن شده است. در پاسخ، باید گفت که فلسفه اسلامی، عقل را ابزار فهم دین می‌داند و نقد عالمانه را نه تنها مجاز، بلکه ضروری می‌شمارد. همان‌گونه که ستاره‌شناس با تلسکوپ آسمان را کاوش می‌کند، عالم دینی نیز باید با عقل، رموز قرآن را کشف کند.

درنگ: نقد عالمانه در علم دینی، نه تنها مجاز، بلکه برای احیای فهم درست از قرآن کریم ضروری است.

نقد خشونت در برابر مهربانی پیامبر اکرم

شبهه‌کنندگان مدعی‌اند که پیامبر اکرم، به‌عنوان مظهر رحمت، با امت خود مهربان بود، اما روش تربیتی خداوند خشن به نظر می‌رسد. این شبهه، با استناد به صبر و رأفت پیامبر در برابر امت، روش الهی را به چالش می‌کشد. اما عرفان اسلامی نشان می‌دهد که پیامبر، مظهر رحمت الهی است و روش او در راستای همان حکمت الهی قرار دارد. عذاب‌های قرآنی، مکمل دعوت انبیا هستند و هدفشان اصلاح است، نه تخریب.

مثال صحیفه سجادیه و نقد تکرار

درس‌گفتار به مثالی از یک کشیش اسپانیایی اشاره می‌کند که صحیفه سجادیه را به دلیل تکرار صلوات، خودستایانه دانست. اما پاسخ عالمان دینی این است که هر صلوات در صحیفه، معنایی متفاوت دارد و این تنوع، نشانه بلاغت دینی است. همان‌گونه که در باغی پر از گل، هر گل عطری خاص دارد، صلوات‌های صحیفه نیز هر یک بویی از معرفت الهی به مشام می‌رسانند.

نقد عدم تحقیق در علم دینی

درس‌گفتار، علم دینی را به دلیل عدم تحقیق عمیق در قرآن کریم و پاسخ‌گویی به شبهات مورد نقد قرار می‌دهد. این نقد، بر ضرورت جهاد علمی تأکید دارد تا دین در برابر چالش‌های مدرن حفظ شود. همان‌گونه که کاوشگری در اعماق دریا، گنج‌های پنهان را آشکار می‌کند، تحقیق عمیق در قرآن نیز حقایق آن را برای نسل‌های جدید روشن می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با بررسی نقدهای اجتماعی و فرهنگی، نشان داد که محدودیت نقد در علم دینی، مانع از فهم عمیق قرآن کریم شده است. نقد عالمانه، صبر پیامبرانه، و تحقیق عمیق، راه‌های احیای دین در برابر شبهات مدرن‌اند. این بخش، با تأکید بر ضرورت جهاد علمی، زمینه را برای نتیجه‌گیری نهایی فراهم می‌سازد.

نتیجه‌گیری: حکمت الهی در روش تربیتی و ضرورت احیای علم دینی

درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۲۹۴)، با استناد به آیاتی مانند كَذَٰلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَىٰ وَهِيَ ظَالِمَةٌ و فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ، شبهه قدرتنمایی و خشونت در روش تربیتی الهی را مطرح کرد و با تحلیل‌های فلسفی و قرآنی، به نقد آن پرداخت. این شبهات، که ریشه در برداشت‌های ظاهری از آیات دارند، با مفاهیم حکمت، عدالت، و رحمت الهی پاسخ داده شدند. عذاب الهی، نه هدف، بلکه ابزاری برای بیداری و اصلاح است، و ضعف انسان، بخشی از حکمت خلقت است که اختیار و امتحان را معنا می‌بخشد. علم دینی، با احیای نقد عالمانه و تحقیق عمیق، می‌تواند این شبهات را پاسخ دهد و دین را در برابر چالش‌های مدرن حفظ کند. این نوشتار، با تأکید بر حکمت الهی و ضرورت خودسازی معنوی، راه را برای پژوهش‌های آتی در حوزه فلسفه قرآنی هموار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی