در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1326

متن درس






اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم: تأملاتی در سوره مریم

اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم: تأملاتی در سوره مریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۳۲۶)

دیباچه

انسان، این گوهر یگانه آفرینش، در سایه هدایت قرآن کریم به قله‌های اقتدار علمی، معنوی و باطنی دست می‌یابد. درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، با تأمل عمیق در آیات سوره مریم، این حقیقت را آشکار می‌سازد که اقتدار انسانی، از نوآوری‌های علمی تا توانمندی‌های معنوی، در پرتو قرآن کریم به کمال می‌رسد. این نوشتار، با نگاهی فلسفی و نقادانه، به بررسی اقتدار انسانی در ابعاد گوناگون و نقد انحطاط جوامع اسلامی به دلیل دوری از قرآن کریم می‌پردازد. با تمرکز بر آیات ۴۱، ۴۹، ۵۱، ۵۶ و ۸۳ سوره مریم، این متن جایگاه والای انسان، نقش شیطان در انحراف او، و ضرورت احیای قرآن کریم در زندگی مسلمین را تبیین می‌کند. افزون بر این، با نقدی عالمانه بر خرافات و روایات غیرمستند، راهکارهایی برای احیای اقتدار قرآنی در حوزه‌های علمیه و جوامع اسلامی ارائه می‌دهد. این اثر، چونان آیینه‌ای زلال، حقایق قرآنی را بازتاب می‌دهد و انسان را به سوی تعالی و اقتدار هدایت می‌کند.

بخش نخست: اقتدار انسانی در قرآن کریم

ابعاد گوناگون اقتدار انسانی

قرآن کریم، انسان را موجودی معرفی می‌کند که در سایه ظرفیت‌های بی‌کران خود، توانایی دستیابی به اقتدار در عرصه‌های علمی، اکتشافی، اختراعی، نوآوری، معنوی و باطنی را داراست. این اقتدار، چونان گوهری است که در وجود انسان نهفته و با هدایت الهی شکوفا می‌شود. از منظر فلسفه انسان‌شناسی، این ظرفیت‌ها انسان را از سایر مخلوقات متمایز می‌سازد و او را به جایگاهی والا ارتقا می‌دهد.

درنگ: اقتدار انسانی، چونان چشمه‌ای جوشان، در ابعاد علمی، معنوی و باطنی از قرآن کریم سرچشمه می‌گیرد و انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند.

این اقتدار در انبیا، نوابغ و اولیای الهی به اوج خود می‌رسد. نوابغ ممکن است از ایمان بهره‌ای نداشته باشند، اما اولیای الهی، به دلیل اتصال به مبدأ الهی، اقتدار معنوی و باطنی را توأمان دارا هستند. این تمایز، بر ضرورت ایمان به‌عنوان محور اقتدار تأکید دارد.

فراوانی اقتدار در قرآن کریم

قرآن کریم، بیش از هر چیز، بر اقتدار انسانی و الهی تأکید دارد. بسیاری از آیات این کتاب آسمانی، انسان را به‌عنوان موجودی مقتدر معرفی می‌کنند که توانایی تسخیر عالم و هدایت خلق را داراست. این اقتدار، از خلقت انسان تا هدایت او در مسیر حق، محور آیات قرآنی است و از منظر فلسفه تفسیر، نشان‌دهنده جامعیت قرآن کریم در تبیین جایگاه انسان است.

با این حال، تمرکز علم دینی بر مسائل حاشیه‌ای مانند احکام فقهی و مباحث ادبی، نقش اقتدارآمیز قرآن کریم را به حاشیه رانده است. این انحراف، از جامعیت این کتاب آسمانی کاسته و ضرورت بازنگری در رویکردهای علمی را آشکار می‌سازد.

خروج قرآن کریم از مدار زندگی مسلمین

قرآن کریم، که منبعی بی‌نظیر برای هدایت و اقتدار است، از مدار زندگی مسلمین خارج شده و به کتابی سمبلیک برای تلاوت، تیمم و تبرک تنزل یافته است. این انحطاط، چونان سایه‌ای سنگین، بر جوامع اسلامی افتاده و آن‌ها را از نور هدایت الهی محروم ساخته است. از منظر فلسفه اجتماعی، این خروج، نتیجه تلاش‌های برخی جریان‌های فکری و سیاسی برای جدایی قرآن کریم از زندگی مردم بوده است.

این جریان‌ها، با محدود ساختن قرآن کریم به آیات فقهی و ادبی، نقش هدایتی و اقتدارآمیز آن را تضعیف کرده‌اند. علم دینی، به جای تمرکز بر اقتدار قرآنی، به مسائل حاشیه‌ای پرداخته و از جامعیت این کتاب آسمانی غافل مانده است.

انحطاط مسلمین و نقش خلفای جور

انحطاط جوامع اسلامی، ریشه در حذف قرآن کریم از عرصه‌های اجتماعی و سیاسی توسط خلفای جور دارد. این جریان، با ساقط کردن اعتبار عملی قرآن کریم، آن را از زندگی مردم جدا ساخت و به کتابی تشریفاتی تبدیل کرد. از منظر فلسفه تاریخ، این اقدام، تلاشی آگاهانه برای تضعیف اقتدار دینی و اجتماعی مسلمین بود.

برخی جریان‌های فکری، با ترویج این دیدگاه که قرآن کریم تنها برای معصومان قابل فهم و استفاده است، نقش هدایتی آن را محدود کردند. این دیدگاه، که ریشه در تفکرات اخباری دارد، قرآن کریم را از دسترس عموم خارج ساخت و به انحطاط فکری مسلمین منجر شد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تأکید بر اقتدار انسانی در قرآن کریم، نشان داد که این کتاب آسمانی، انسان را موجودی مقتدر در ابعاد علمی، معنوی و باطنی معرفی می‌کند. خروج قرآن کریم از مدار زندگی مسلمین، نتیجه تلاش‌های خلفای جور و برخی جریان‌های فکری برای جدایی این کتاب از جامعه بود. علم دینی، با تمرکز بر مسائل حاشیه‌ای، از نقش اقتدارآمیز قرآن کریم غافل مانده و نیازمند بازنگری برای احیای این نقش است.

بخش دوم: اقتدار انبیا در سوره مریم

اقتدار ابراهیم علیه‌السلام

قرآن کریم در آیه ۴۱ سوره مریم می‌فرماید: وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا (و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او بسیار راستگو و پیامبر بود). صداقت ابراهیم علیه‌السلام، نشانه‌ای از اقتدار روان‌شناختی اوست. انسان‌های ضعیف‌النفس، به دلیل ناتوانی در برابر وسوسه‌ها، به دروغ روی می‌آورند، اما انسان‌های مقتدر، چونان ابراهیم، از دروغ بیزارند و صداقت را چون گوهری در وجود خود پاس می‌دارند.

درنگ: صداقت ابراهیم علیه‌السلام، چونان مشعلی فروزان، نشانه اقتدار روان‌شناختی اوست که او را به مرتبه نبوت ارتقا داد.

از منظر فلسفه روان‌شناسی، صداقت ابراهیم علیه‌السلام نه‌تنها صفتی اخلاقی، بلکه عاملی برای نبوت اوست. این ویژگی، او را از ضعف‌های انسانی مصون داشت و به مرتبه‌ای والا رساند. علم دینی باید این ویژگی را در پرورش عالمان صادق و مقتدر به کار گیرد.

رابطه صداقت و نبوت

صداقت ابراهیم علیه‌السلام، به‌عنوان علتی برای نبوت، اقتدار باطنی او را تأیید می‌کند. از منظر فلسفه علّیت، صداقت، چونان بنیانی است که نبوت بر آن استوار می‌شود. انسان مقتدر، با پرهیز از دروغ، به حقیقت متصل می‌شود و توانایی هدایت خلق را می‌یابد.

این رابطه، نشان‌دهنده آن است که اقتدار معنوی، ریشه در صداقت و قوت نفس دارد. علم دینی باید با ترویج این اصل، عالمانی پرورش دهد که با صداقت و اقتدار، هدایت جامعه را بر عهده گیرند.

نقد خرافات سیاسی

باور به اینکه سیاست ذاتاً فاسد است، خرافه‌ای است که ریشه در ضعف افراد دارد، نه در ذات سیاست. انسان ضعیف‌النفس، چونان شناگری نابلد، در هر محیطی، از مسجد تا سیاست، به انحراف می‌افتد. اما انسان مقتدر، مانند غواصی ماهر، در هر عرصه‌ای، از جمله سیاست، قوت و سلامت خود را حفظ می‌کند.

از منظر فلسفه سیاسی، این خرافه، تلاشی برای تضعیف نقش دین در سیاست است. علم دینی باید با نقد این دیدگاه، اقتدار معنوی را در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی ترویج کند.

اقتدار عالمان دینی در سیاست

عالمان دینی، که از اقتدار معنوی و ایمان برخوردارند، در عرصه سیاست به فساد مبتلا نمی‌شوند. این اقتدار، چونان سپری است که آن‌ها را از دروغ، خیانت و انحراف مصون می‌دارد. از منظر فلسفه رهبری، این ویژگی، الگویی برای پرورش رهبران مقتدر در حوزه‌های علمیه است.

این عالمان، با اتکا به ایمان و قوت نفس، توانایی هدایت جامعه را بدون وابستگی به قدرت‌های مادی دارا هستند. علم دینی باید این الگو را برای ترویج اقتدار معنوی در جامعه به کار گیرد.

اقتدار در برابر ترس

انسان مقتدر، در برابر مخاطرات و ترس‌ها، آرامش خود را حفظ می‌کند. این آرامش، چونان دریایی آرام در دل طوفان، نشانه ایمان و قوت باطنی است. از منظر فلسفه روان‌شناسی، این ویژگی، انسان را از اختلالات روانی و ترس‌های بی‌جا مصون می‌دارد.

علم دینی باید با پرورش این ویژگی در عالمان و مؤمنان، آن‌ها را به سوی اقتدار روانی و معنوی هدایت کند.

اقتدار موسی علیه‌السلام

قرآن کریم در آیه ۵۱ سوره مریم می‌فرماید: وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا (و در این کتاب از موسی یاد کن که او مخلَص بود و رسول و پیامبر بود). مخلَص بودن موسی علیه‌السلام، نشانه تکامل او در اخلاص و اقتدار باطنی است.

درنگ: اخلاص موسی علیه‌السلام، چونان گوهری درخشان، او را به مرتبه رسالت و نبوت رساند و اقتدار باطنی او را آشکار ساخت.

از منظر فلسفه نبوت، مخلَص بودن، به معنای تکامل در اخلاص و رهایی از هرگونه آلودگی نفسانی است. این ویژگی، موسی علیه‌السلام را به مرتبه‌ای والا ارتقا داد و او را به رسولی مقتدر تبدیل کرد.

اقتدار ادریس علیه‌السلام

قرآن کریم در آیه ۵۶ سوره مریم می‌فرماید: وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا (و در این کتاب از ادریس یاد کن که او بسیار راستگو و پیامبر بود). جایگاه والای ادریس علیه‌السلام، نشانه اقتدار و صداقت اوست.

از منظر فلسفه نبوت، ادریس علیه‌السلام به دلیل صداقت و قوت باطنی، به مرتبه‌ای والا دست یافت. این ویژگی، او را الگویی برای عالمان و مؤمنان قرار داده است.

اقتدار انبیا به‌عنوان امت

قرآن کریم در توصیف ابراهیم علیه‌السلام می‌فرماید که او به‌تنهایی یک امت بود. این اقتدار، چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان هدایت، انبیا را از سایرین متمایز می‌سازد. از منظر فلسفه اجتماع، انبیا به دلیل وحدت و قوت باطنی، توانایی تشکیل امت را دارا بودند.

این ویژگی، نشان‌دهنده آن است که اقتدار انبیا، نه در کثرت پیروان، بلکه در وحدت و قوت وجودی آن‌ها نهفته است. علم دینی باید این اصل را برای ترویج وحدت و اقتدار در جامعه به کار گیرد.

اقتدار عالمان دینی به‌عنوان امت

عالمان دینی مقتدر، مانند انبیا، توانایی تشکیل امت را دارا هستند. این اقتدار، چونان رودی خروشان، جامعه را به سوی هدایت و تعالی سوق می‌دهد. از منظر فلسفه رهبری، این ویژگی، عالمان را به الگویی برای جوامع اسلامی تبدیل می‌کند.

علم دینی باید با پرورش عالمانی مقتدر، این اقتدار را در برابر انحطاط حفظ کند و جامعه را به سوی وحدت و پیشرفت هدایت نماید.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأمل در آیات سوره مریم، اقتدار انبیا را به‌عنوان الگویی برای انسان‌های مؤمن تبیین کرد. صداقت ابراهیم، اخلاص موسی، و جایگاه والای ادریس، نشانه‌هایی از اقتدار باطنی و معنوی هستند. نقد خرافات سیاسی و تأکید بر نقش عالمان دینی در سیاست، راه را برای احیای اقتدار قرآنی هموار می‌سازد.

بخش سوم: نقد اسرائیلیات و خرافات

نقد روایات اسرائیلی

روایات اسرائیلی، که ضعف و ناتوانی را به انبیایی مانند عیسی و ایوب علیهما‌السلام نسبت می‌دهند، فاقد اعتبارند. این روایات، چونان خاشاکی بر چهره تابناک انبیا، اقتدار آن‌ها را مخدوش کرده‌اند. از منظر فلسفه روایت‌شناسی، این روایات، تلاشی برای تضعیف جایگاه انبیا و تحریف حقیقت دینی هستند.

درنگ: روایات اسرائیلی، چونان سایه‌ای تاریک، حقیقت اقتدار انبیا را پوشانده و نیازمند پالایش‌اند تا نور هدایت قرآنی آشکار گردد.

علم دینی باید با نقد این روایات، اقتدار انبیا را احیا کند و از تحریف جایگاه آن‌ها جلوگیری نماید.

حصور و نجابت انبیا

حصور انبیا، به معنای نجابت، عفت و محدودیت در رفتارهای غیراخلاقی است، نه نقص جسمانی. تفاسیر نادرست، مانند نسبت دادن نقص جسمانی به یوسف علیه‌السلام، از حقیقت قرآنی دورند. از منظر فلسفه زبان، حصور، نشانه‌ای از بزرگی و ابهت انبیاست که آن‌ها را از رفتارهای ناشایست مصون می‌دارد.

علم دینی باید با تبیین صحیح این مفهوم، نجابت انبیا را به‌عنوان الگویی برای مؤمنان ترویج کند.

نقد روایت «الفقر فخری»

روایت «الفقر فخری» (فقر افتخار من است)، فاقد سند معتبر است و فقر را به‌عنوان ارزشی دینی ترویج می‌کند. این روایت، چونان خنجری در قلب اقتدار مسلمین، تلاشی برای تضعیف توانمندی‌های آن‌هاست. از منظر فلسفه روایت‌شناسی، فقر، که می‌تواند به کفر منجر شود، نمی‌تواند افتخار باشد.

علم دینی باید با نقد این روایات، اقتدار معنوی و مادی مسلمین را تقویت کند و از ترویج فقر به‌عنوان ارزش جلوگیری نماید.

ایمان و ولایت به‌عنوان ثروت

ایمان و ولایت، بزرگ‌ترین ثروت انسان و نشانه اقتدار اوست. این ثروت، چونان گنجی بی‌پایان، انسان را از وابستگی به مادیات بی‌نیاز می‌سازد. از منظر فلسفه دین، ایمان و ولایت، انسان را به سوی اقتدار معنوی هدایت می‌کنند و او را از ضعف و ناتوانی مصون می‌دارند.

روایتی از معصوم نقل شده است که شخصی نزد ایشان از مشکلات مالی خود شکایت کرد. معصوم فرمود: «آیا ولایت ما را داری؟» شخص پاسخ داد: «آری.» معصوم فرمود: «آیا حاضرید ولایت ما را بدهید تا مشکلاتتان را حل کنم؟» شخص پاسخ داد: «خیر.» معصوم فرمود: «پس تو ثروتمندترینی، زیرا ولایت ما بزرگ‌ترین ثروت است.» این روایت، بر اهمیت ایمان و ولایت به‌عنوان منبعی برای اقتدار تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، با نقد روایات اسرائیلی و خرافاتی مانند «الفقر فخری»، بر ضرورت پالایش دین از اضافات غیرمستند تأکید کرد. حصور انبیا، نشانه نجابت و اقتدار آن‌هاست، نه نقص جسمانی. ایمان و ولایت، به‌عنوان بزرگ‌ترین ثروت، انسان را به سوی اقتدار معنوی هدایت می‌کنند.

بخش چهارم: اقتدار شیطانی و الهی

اقتدار شیاطین در قرآن کریم

قرآن کریم در آیه ۸۳ سوره مریم می‌فرماید: أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُهُمْ أَزًا (آیا ندیدی که ما شیاطین را بر کافران گسیل داشتیم تا آنها را سخت به فریب و طغیان وادار کنند؟). این آیه، به اقتدار شیاطین در خدمت کفر و فساد اشاره دارد.

درنگ: اقتدار شیاطین، چونان طوفانی ویرانگر، کافران را به سوی فساد و انحراف سوق می‌دهد، اما در برابر اقتدار الهی ناپایدار است.

از منظر فلسفه قدرت، شیاطین، به‌عنوان ابزار الهی، کافران را عذاب می‌دهند و آن‌ها را به سوی انحراف هدایت می‌کنند. این اقتدار، هرچند نیرومند، محدود و ناپایدار است و در برابر اقتدار الهی انبیا و اولیا رنگ می‌بازد.

تنوع اقتدار در عالم

اقتدار در عالم، به انواع معنوی، شیطانی و مادی تقسیم می‌شود. اقتدار معنوی، که در انبیا و اولیا متجلی است، از اقتدار شیطانی و مادی برتر است. از منظر فلسفه هستی‌شناسی، این تنوع، نشان‌دهنده نظام پیچیده عالم است که در آن نیروهای گوناگون در تعامل‌اند.

علم دینی باید با تبیین این تنوع، اقتدار معنوی را در برابر اقتدار شیطانی و مادی تقویت کند و راه‌های مقابله با انحرافات را آموزش دهد.

محاصره انسان توسط شیاطین و مدبرات

انسان در عالم، چونان مسافری در میان امواج، توسط شیاطین و مدبرات امر الهی محاصره شده است. شیاطین، با ایجاد اختلال و انحراف، انسان را به سوی فساد سوق می‌دهند، در حالی که مدبرات امر الهی، او را به سوی هدایت و رستگاری هدایت می‌کنند.

از منظر فلسفه هستی‌شناسی، این محاصره، نشان‌دهنده تعادل میان خیر و شر در عالم است. انسان، با اتکا به ایمان و عبادت، می‌تواند در این میدان، راه هدایت را برگزیند.

نقش اولیای الهی در حفاظت

اولیای الهی، چونان نگهبانانی استوار، انسان را از شر شیاطین حفظ می‌کنند. این حفاظت، نشانه‌ای از اقتدار الهی است که از طریق اولیا به انسان منتقل می‌شود. از منظر فلسفه ولایت، اولیای الهی، به‌عنوان واسطه‌های فیض الهی، انسان را در برابر انحرافات مصون می‌دارند.

روایتی نقل شده است که اگر حجت الهی نبود، زمین اهل خود را فرو می‌برد. این روایت، بر نقش اولیای الهی در حفظ نظام عالم تأکید دارد.

تمثیلی از محاصره شیاطین

استاد فرزانه قدس‌سره، با تمثیلی از ماجرای کماندوهای فیضیه در سال ۱۳۵۳، به محاصره انسان توسط شیاطین اشاره می‌کنند. در آن واقعه، طلاب در میان کماندوها گرفتار شده و از شدت ضرب و شتم، دچار اختلالات روانی شدند. این تمثیل، چونان آیینه‌ای، محاصره انسان توسط شیاطین را نشان می‌دهد که با ایجاد ترس و اختلال، او را از مسیر حق دور می‌کنند.

این تمثیل، بر ضرورت هوشیاری در برابر شیاطین و تقویت ایمان برای مصونیت از آن‌ها تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با تأمل در آیه ۸۳ سوره مریم، اقتدار شیاطین را به‌عنوان نیرویی در خدمت کفر و فساد تبیین کرد. در مقابل، اقتدار الهی انبیا و اولیا، انسان را به سوی هدایت و رستگاری سوق می‌دهد. محاصره انسان توسط شیاطین و مدبرات امر الهی، بر ضرورت ایمان و ولایت برای حفظ از انحرافات تأکید دارد.

بخش پنجم: ضرورت احیای اقتدار قرآنی

اقتدار معنوی در برابر قدرت پادگانی

اقتدار معنوی، علمی و کلامی انبیا و عالمان، بر قدرت‌های مادی و پادگانی برتری دارد. این اقتدار، چونان نوری بی‌پایان، انسان را از وابستگی به مادیات بی‌نیاز می‌سازد. از منظر فلسفه قدرت، این برتری، ریشه در اتصال به مبدأ الهی دارد.

درنگ: اقتدار معنوی، چونان چشمه‌ای زلال، انسان را از وابستگی به قدرت‌های مادی رها می‌سازد و به سوی تعالی هدایت می‌کند.

علم دینی باید با ترویج این اقتدار، نقش هدایتی قرآن کریم را در برابر قدرت‌های مادی تقویت کند.

ضرورت فراتر رفتن از ظواهر دینی

تمرکز علم دینی بر مسائل ظاهری مانند وضو و قرائت، اقتدار قرآنی را محدود کرده است. این تمرکز، چونان پرده‌ای بر حقیقت قرآن کریم، نقش هدایتی آن را کم‌رنگ ساخته است. از منظر فلسفه آموزش، علم دینی باید با طراحی پروژه‌های علمی و عملیاتی، اقتدار قرآنی را احیا کند.

این احیا، نیازمند بازنگری در رویکردهای آموزشی و پژوهشی است تا قرآن کریم به‌عنوان منبعی برای اقتدار علمی و معنوی در جامعه معرفی شود.

راهکارهای احیای اقتدار قرآنی

احیای اقتدار قرآنی، چونان بازگرداندن جویباری زلال به مسیر اصلی، نیازمند تلاش‌های چندجانبه است. علم دینی باید با نقد روایات غیرمستند، تبیین آیات اقتدارآمیز، و ترویج نقش هدایتی قرآن کریم، این اقتدار را احیا کند. افزون بر این، پرورش عالمانی مقتدر و صادق، که توانایی هدایت جامعه را دارا هستند، از اولویت‌های این احیاست.

این راهکارها، با تکیه بر جامعیت قرآن کریم، می‌توانند جوامع اسلامی را به جایگاه واقعی خود در جهان بازگردانند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، با تأکید بر برتری اقتدار معنوی بر قدرت‌های مادی، بر ضرورت احیای نقش هدایتی قرآن کریم در علم دینی تأکید کرد. تمرکز بر مسائل ظاهری، اقتدار قرآنی را محدود کرده و نیازمند بازنگری است. راهکارهای پیشنهادی، از جمله نقد روایات غیرمستند و پرورش عالمان مقتدر، راه را برای احیای این اقتدار هموار می‌سازد.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این نوشتار، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، اقتدار انسانی را در پرتو آیات سوره مریم تبیین کرد. قرآن کریم، انسان را موجودی مقتدر معرفی می‌کند که در سایه ایمان و صداقت، به قله‌های علمی، معنوی و باطنی دست می‌یابد. آیات ۴۱، ۴۹، ۵۱، ۵۶ و ۸۳ سوره مریم، اقتدار انبیا و نقش شیاطین در انحراف انسان را آشکار می‌سازند. انحطاط جوامع اسلامی، نتیجه خروج قرآن کریم از مدار زندگی آن‌هاست که توسط خلفای جور و برخی جریان‌های فکری رقم خورده است. نقد روایات اسرائیلی و خرافاتی، همراه با احیای نقش هدایتی قرآن کریم، می‌تواند اقتدار مسلمین را بازگرداند. علم دینی، با پرورش عالمان مقتدر و تبیین آیات اقتدارآمیز، راه را برای این احیا هموار می‌سازد. این اثر، چونان مشعلی فروزان، انسان را به سوی تعالی و اقتدار هدایت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی