در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1334

متن درس






تحلیل فلسفی قوت و ضعف در نظام خلقت و جوامع انسانی در پرتو آیات قرآنی

تحلیل فلسفی قوت و ضعف در نظام خلقت و جوامع انسانی در پرتو آیات قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۳۳۴)

مقدمه

در گستره معارف قرآنی و فلسفی، مفهوم قوت و ضعف چونان دو بال بنیادین، محور فهم نظام خلقت و پویایی جوامع انسانی قرار می‌گیرد. این مفاهیم، که در آیات قرآن کریم و روایات اسلامی با دقت و عمق تبیین شده‌اند، نه‌تنها به‌عنوان معیارهایی برای ارزش‌گذاری وجودی اشیا و جوامع، بلکه به‌مثابه اصول متافیزیکی حاکم بر نظام هستی مطرح می‌شوند. درس‌گفتار حاضر، که برگرفته از تأملات عمیق استاد فرزانه قدس‌سره است، با نگاهی فلسفی و قرآنی به تحلیل قوت به‌عنوان جوهره کمال و ضعف به‌عنوان ریشه نقص می‌پردازد.

بخش یکم: قوت و ضعف به‌عنوان اصول بنیادین نظام خلقت

تمایز مفاهیم قدسی و عرفی در ادراک اجتماعی

در جوامع انسانی، مفاهیمی چون نماز، روزه و تقوا، به‌سان گوهرهایی قدسی، در کانون توجه قرار دارند و به‌عنوان نمادهای ارزش‌های معنوی شناخته می‌شوند. با این حال، مفاهیم عرفی مانند قوت، توانایی، ضعف و ناتوانی، اغلب در حاشیه قرار گرفته و از اهمیت کمتری برخوردارند. این تمایز، نشان‌دهنده پارادوکسی در ادراک اجتماعی است که ارزش‌های معنوی را بدون توجه به کارکرد عملی و تأثیر وجودی آن‌ها، در صدر قرار می‌دهد.

از منظر فلسفی، این انفکاک میان صورت و محتوا، نوعی تقلیل‌گرایی معرفتی را به نمایش می‌گذارد. ارزش یک عمل یا مفهوم، نه در عنوان ظاهری آن، بلکه در قوت و تأثیر وجودی آن نهفته است. این دیدگاه، حوزه‌های علمی را به بازنگری در رویکردهای خود دعوت می‌کند تا از غرق شدن در کلیشه‌های ظاهری رهایی یابند و به جوهره قوت‌بخش اعمال توجه کنند.

درنگ: تمایز میان مفاهیم قدسی و عرفی، چونان پرده‌ای میان ظاهر و باطن، ضرورت توجه به قوت وجودی اعمال را در برابر عناوین ظاهری آشکار می‌سازد.

قوت به‌عنوان محور پیروزی در آیات قرآنی

آیات قرآن کریم، قوت را به‌عنوان عامل اصلی پیروزی جوامع و ضعف را به‌عنوان ریشه شکست معرفی می‌کنند. به‌عنوان مثال، در آیه ۸۰ سوره بقره می‌فرماید: وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ ۚ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ («و چون شما را از فرعونیان رهانیدیم که به شما عذاب سخت روا می‌داشتند، پسرانتان را سر می‌بریدند و زنانتان را زنده می‌گذاشتند، و در این برای شما آزمایشی بزرگ از جانب پروردگارتان بود»). این آیه، قوت الهی را در نجات بنی‌اسرائیل و ضعف فرعونیان را در ستمگری‌شان به نمایش می‌گذارد.

از منظر فلسفه وجود، قوت معادل شدت وجود و ضعف معادل کاستی وجودی است. این دیدگاه، با فلسفه ارسطو که کمال را در فعلیت و قوه می‌بیند، هم‌راستاست و نشان می‌دهد که پیروزی هر جامعه در گرو قوت وجودی آن است.

درنگ: قوت، چونان مشعلی فروزان، راه پیروزی جوامع را روشن می‌سازد و ضعف، چونان سایه‌ای سنگین، ریشه شکست و فروپاشی است.

جهان‌شمولی قوت و ضعف در جوامع

اصل قوت و ضعف، نه‌تنها در قوم موسی علیه‌السلام، بلکه در تمامی جوامع و امت‌ها، از جمله قوم عیسی علیه‌السلام و دیگر ملت‌ها، جاری و ساری است. هر پیروزی در تاریخ بشری، ریشه در قوت و هر شکستی نتیجه ضعف بوده است.

از منظر فلسفه تاریخ، این اصل با مفهوم هگلی Geist (روح) که در پیشرفت تاریخی جوامع تجلی می‌یابد، هم‌خوانی دارد. همچنین، این دیدگاه با مفهوم نیچه‌ای “اراده معطوف به قدرت” که قوت را محور کمال می‌داند، هم‌سوست. حوزه‌های علمی باید این اصل را در تحلیل تاریخ و جوامع به کار گیرند تا از محدودیت به ظواهر رهایی یابند.

درنگ: قوت و ضعف، چونان دو کفه ترازوی تاریخ، سرنوشت جوامع را رقم می‌زنند و هیچ ملتی بدون قوت به پیروزی نرسیده است.

ارزش عبادات در پرتو قوت

عباداتی نظیر نماز و روزه، تنها زمانی ارزشمندند که قوت و توانایی در آن‌ها نهفته باشد. اگر این اعمال فاقد قوت باشند، از ارزش وجودی تهی خواهند بود. به‌عنوان مثال، اگر نمازی فاقد طهارت و حضور قلب باشد، نمی‌تواند به‌عنوان معراج مؤمن عمل کند.

از منظر فلسفه پراگماتیسم، ارزش یک عمل دینی در نتایج عملی و توان‌افزایی آن نهفته است. این دیدگاه، حوزه‌های علمی را به بازنگری در آموزش عبادات دعوت می‌کند تا از تمرکز بر ظواهر به پرورش قوت باطنی گذر کنند.

درنگ: عبادات، چونان نهالی بارور، تنها در سایه قوت و حضور قلب به ثمر می‌نشینند و بدون آن، چونان پوسته‌ای بی‌جان‌اند.

قوت به‌عنوان معیار کمال در همه موجودات

هر موجودی، از اشیای مادی مانند سنگ، میوه و طلا گرفته تا موجودات معنوی، به میزان قوت و توانایی‌اش ارزشمند است. گردویی که پوک باشد، پسته‌ای که مغز نداشته باشد، یا طلایی که عیار پایین داشته باشد، فاقد ارزش است.

از منظر فلسفه اسلامی، این اصل با نظریه ملاصدرا در باب مراتب وجود هم‌خوانی دارد. ارزش هر موجود به شدت وجودی آن وابسته است و قوت، مظهری از این شدت وجودی است. این دیدگاه، حوزه‌های علمی را به تأمل در ماهیت وجودی اشیا و جوامع دعوت می‌کند.

درنگ: قوت، چونان عیاری زرین، ارزش هر موجود را در نظام خلقت تعیین می‌کند و ضعف، چونان کاستی، آن را از کمال دور می‌سازد.

جهان‌شمولی قاعده قوت و ضعف

هیچ موجود خوبی در عالم یافت نمی‌شود که فاقد قوت باشد و هیچ موجود قدرتمندی نیست که خوب نباشد. این قاعده، به‌عنوان یک اصل متافیزیکی، در همه ساحات خلقت، از خدا تا انسان، جن، حیوانات و اشیا، جاری است.

از منظر فلسفه افلاطونی، خیر با کمال و فعلیت مرتبط است و قوت، مظهری از این کمال است. این قاعده، حوزه‌های علمی را به چالش می‌کشد تا نمونه‌ای نقض برای آن بیابند و در صورت نبود چنین نقضی، آن را به‌عنوان یک اصل بنیادین بپذیرند.

درنگ: قوت و ضعف، چونان دو سوی سکه هستی، ارزش و نقص موجودات را در تمامی ساحات خلقت رقم می‌زنند.

جمع‌بندی بخش یکم

بخش نخست این نوشتار، قوت را به‌عنوان جوهره کمال و ضعف را به‌عنوان ریشه نقص در نظام خلقت معرفی کرد. آیات قرآن کریم، با تأکید بر قوت الهی و ضعف انسانی، این اصل را در داستان بنی‌اسرائیل به نمایش می‌گذارند. از منظر فلسفی، قوت معادل شدت وجود و ضعف معادل کاستی وجودی است. این دیدگاه، حوزه‌های علمی را به بازنگری در مفاهیم عبادی و اجتماعی دعوت می‌کند تا از کلیشه‌های ظاهری رهایی یابند و به پرورش قوت باطنی بپردازند.

بخش دوم: قوت و ضعف در داستان موسی و بنی‌اسرائیل

عجله موسی علیه‌السلام به‌عنوان ضعف

در آیه ۸۴ سوره طه، خداوند خطاب به موسی علیه‌السلام می‌فرماید: قَالَ مَا أَعْجَلَكَ عَنْ قَوْمِكَ يَا مُوسَىٰ («گفت: ای موسی، چه چیز تو را از قومت به شتاب واداشت؟»). این آیه، عجله موسی علیه‌السلام را به‌عنوان یک ضعف معرفی می‌کند که به گمراهی قومش منجر شد.

از منظر روان‌شناسی، عجله را به‌عنوان یک ضعف روان‌شناختی معرفی می‌کند که با کاهش تمرکز و دقت، مانع تحقق قوت وجودی می‌شود. این دیدگاه با نظریه‌های خودکنترلی در روان‌شناسی مدرن هم‌خوانی دارد و نشان می‌دهد که حتی پیامبران، در صورت بروز ضعف‌هایی چون عجله، ممکن است به نتایج نامطلوبی دست یابند.

درنگ: عجله، چونان لکه‌ای بر میوه کمال، حتی در وجود پیامبری چون موسی علیه‌السلام، ضعف ایجاد کرده و به گمراهی قوم منجر می‌شود.

نقش سامری در گمراهی قوم

سامری، با بهره‌گیری از قوت خود در ساختن گوساله‌ای با صدا (آیه ۸۵ سوره طه: فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ «پس برایشان گوساله‌ای با صدایی بت‌مانند بیرون آورد»)، قوم را به گمراهی کشاند. این اقدام، نشان‌دهنده تأثیر قوت است، حتی اگر به‌صورت نادرست به کار رود.

از منظر فلسفه اخلاق، این مثال دوگانگی قوت را نشان می‌دهد که می‌تواند در خدمت خیر یا شر باشد. این دیدگاه با فلسفه کانتی که بر نیت و کاربرد درست قوا تأکید دارد، هم‌سوست و حوزه‌های علمی را به تأمل در استفاده صحیح از قوت دعوت می‌کند.

درنگ: قوت سامری، چونان تیغی دو لبه، با وجود توانمندی‌اش، به گمراهی قوم انجامید و نشان‌دهنده اهمیت نیت در کاربرد قوت است.

ضعف هارون علیه‌السلام در برابر قوم

هارون علیه‌السلام، به دلیل فقدان قوت کافی در برابر قوم، نتوانست از گمراهی آنان جلوگیری کند. در آیه ۹۲ سوره طه آمده است: قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا («گفت: ای هارون، چه چیز تو را بازداشت وقتی دیدی که گمراه شدند؟»). این آیه، ضعف هارون را در رهبری قوم نشان می‌دهد.

از منظر فلسفه سیاسی، فقدان قوت در رهبری به کاستی و فروپاشی اجتماعی منجر می‌شود. این اصل، حوزه‌های علمی را به پرورش رهبرانی قدرتمند و قوت‌مند دعوت می‌کند تا بتوانند جامعه را به سوی کمال هدایت کنند.

درنگ: ضعف هارون علیه‌السلام، چونان سایه‌ای بر آفتاب رهبری، مانع از هدایت قوم شد و ضرورت قوت در رهبری را آشکار ساخت.

خطای موسی علیه‌السلام در خشم و عجله

موسی علیه‌السلام، پس از بازگشت به قوم و مشاهده گمراهی آنان، خشمگین و اندوهگین شد (آیه ۸۶ سوره طه: فَرَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا «پس موسی خشمگین و اندوهگین به‌سوی قومش بازگشت»). این خشم و عجله، به رفتار نادرست او در برابر هارون منجر شد.

از منظر فلسفه اخلاق فضیلت‌گرا، خشم کنترل‌نشده به‌عنوان یک ضعف، حتی در پیامبران، نقص محسوب می‌شود. این دیدگاه، ضرورت پرورش فضایل اخلاقی را در کنار قوت وجودی نشان می‌دهد.

درنگ: خشم موسی علیه‌السلام، چونان طوفانی بر دریای کمال، ضعف او را آشکار ساخت و ضرورت کنترل احساسات را برجسته کرد.

رفتار موسی علیه‌السلام با هارون

موسی علیه‌السلام، در واکنش به گمراهی قوم، به هارون روی آورد و با گرفتن ریش و موی او، خشم خود را نشان داد (آیه ۹۴ سوره طه: قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي «گفت: ای پسر مادرم، نه ریشم را بگیر و نه سرم را»). این رفتار، نشانه‌ای از ضعف در کنترل خشم بود.

از منظر فلسفه اخلاق، این رفتار به‌عنوان نقصی در فضیلت خویشتن‌داری، حتی در وجود پیامبری چون موسی علیه‌السلام، قابل نقد است. این اصل، حوزه‌های علمی را به آموزش فضایل اخلاقی در کنار قوت دعوت می‌کند.

درنگ: رفتار موسی علیه‌السلام با هارون، چونان غباری بر آینه کمال، ضعف در خویشتن‌داری را نشان داد و ضرورت فضایل اخلاقی را برجسته ساخت.

دفاع هارون علیه‌السلام از خود

هارون علیه‌السلام در دفاع از خود اظهار داشت که از ایجاد تفرقه میان قوم بیم داشت (آیه ۹۴ سوره طه: إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ «من ترسیدم که بگویی میان بنی‌اسرائیل تفرقه انداختی»). این دفاع، ملاحظات اجتماعی و سیاسی او را نشان می‌دهد.

از منظر فلسفه سیاسی عمل‌گرا، این دفاع نشان‌دهنده توجه هارون به حفظ وحدت اجتماعی است. این دیدگاه، حوزه‌های علمی را به پرورش رهبرانی دعوت می‌کند که در کنار قوت، به ملاحظات اجتماعی نیز توجه داشته باشند.

درنگ: دفاع هارون علیه‌السلام، چونان سپری در برابر تفرقه، اهمیت وحدت اجتماعی را در رهبری نشان داد و ضرورت توجه به ملاحظات سیاسی را برجسته ساخت.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، با تأمل در داستان موسی و بنی‌اسرائیل، قوت و ضعف را به‌عنوان عوامل تعیین‌کننده در هدایت و گمراهی قوم معرفی کرد. عجله و خشم موسی علیه‌السلام و ضعف هارون علیه‌السلام در رهبری، نشان‌دهنده تأثیر ضعف حتی در وجود پیامبران است. همچنین، قوت سامری در گمراهی قوم، دوگانگی قوت را به نمایش گذاشت. این تحلیل، ضرورت پرورش قوت در کنار فضایل اخلاقی و ملاحظات اجتماعی را در نظام آموزشی حوزه‌های علمی آشکار می‌سازد.

بخش سوم: قوت و ضعف در نظام خلقت و نقش ابلیس

نقش ابلیس در نظام طبیعت

ابلیس، با قوت و توانایی خود، نقشی کارکردی در اداره نظام طبیعت ایفا می‌کند. بدون وجود او، نظم طبیعی عالم مختل می‌شد. این قوت، ریشه در عبادت شش‌هزارساله او دارد که به او توانایی ویژه‌ای بخشیده است.

از منظر فلسفه الهیاتی، ابلیس به‌عنوان بخشی از نظام خلقت، در خدمت تحقق اراده الهی عمل می‌کند. این دیدگاه با فلسفه لایب‌نیتس که جهان را بهترین جهان ممکن می‌داند، هم‌سوست و نشان می‌دهد که قوت ابلیس، ذاتاً خیر است، هرچند کاربرد آن ممکن است به شر منجر شود.

درنگ: قوت ابلیس، چونان نیرویی در خدمت نظام طبیعت، نقش او را در حفظ نظم خلقت آشکار می‌سازد و خیر ذاتی قوت را نشان می‌دهد.

قوت گناه به‌عنوان کمال

توانایی گناه کردن در انسان، خود یک کمال است، زیرا نشان‌دهنده اختیار و قوت وجودی اوست. با این حال، انجام گناه نقص محسوب می‌شود، زیرا ضعف در اراده را نشان می‌دهد.

از منظر فلسفه ارسطو، قوه (امکان گناه) بالقوه ارزشمند است، اما فعلیت نادرست (انجام گناه) نقص محسوب می‌شود. این دیدگاه، با مفهوم اختیار در فلسفه اسلامی هم‌خوانی دارد و حوزه‌های علمی را به پرورش اراده قوی در برابر گناه دعوت می‌کند.

درنگ: توانایی گناه، چونان گوهری در نهاد انسان، کمال او را نشان می‌دهد، اما گناه، چونان لکه‌ای بر این گوهر، نقص اراده را آشکار می‌سازد.

تمایز میان “به ینظر” و “فیه ینظر”

در تحلیل موجودات، دو نوع نگاه وجود دارد: نگاه به ذات شیء (فیه ینظر) و نگاه به کارکرد آن (به ینظر). به‌عنوان مثال، در آیینه، می‌توان به کیفیت جوهری آن (فیه ینظر) یا به کارکرد آن در نشان دادن تصویر (به ینظر) توجه کرد.

از منظر فلسفه پدیدارشناسی هوسرل، این تمایز میان جوهر و پدیدار، امکان تحلیل چندلایه موجودات را فراهم می‌کند. این دیدگاه، حوزه‌های علمی را به بررسی دقیق‌تر اشیا و جوامع از هر دو منظر دعوت می‌کند.

درنگ: تمایز میان “به ینظر” و “فیه ینظر”، چونان دو پنجره به سوی حقیقت، امکان فهم چندلایه موجودات را در نظام خلقت فراهم می‌سازد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، قوت را به‌عنوان جوهره‌ای خیر در نظام خلقت معرفی کرد که حتی در وجود ابلیس، نقشی کارکردی ایفا می‌کند. توانایی گناه به‌عنوان کمال و انجام گناه به‌عنوان نقص، دوگانگی قوت را نشان داد. تمایز میان “به ینظر” و “فیه ینظر” نیز امکان تحلیل عمیق‌تر موجودات را فراهم ساخت. این تحلیل، حوزه‌های علمی را به پرورش قوت در کنار اراده قوی و فهم چندلایه دعوت می‌کند.

بخش چهارم: نقد کلیشه‌های دینی و ضرورت قوت‌گرایی

نقد تکیه بر کلیشه‌های دینی

تکیه بر کلیشه‌هایی مانند “نماز خوب است” یا “روزه خوب است” بدون توجه به قوت نهفته در آن‌ها، نادرست است. علم دینی، با تمرکز بر ظواهر، گاه از فهم باطنی و قوت‌بخش عبادات بازمانده است.

از منظر فلسفه انتقادی کانت، این نقد بر ضرورت تحلیل عقلانی مفاهیم دینی تأکید دارد. علم دینی باید از محدودیت به ظواهر رهایی یابد و به پرورش قوت باطنی بپردازد.

درنگ: کلیشه‌های دینی، چونان پوسته‌ای بی‌جان، بدون قوت باطنی ارزشی ندارند و علم دینی را به تأمل در جوهره اعمال دعوت می‌کنند.

ضرورت قوت‌گرایی در اصلاح جامعه

اصلاح جامعه، نه با تکیه بر عناوین کلیشه‌ای، بلکه با اعمال قدرتمند و قوت‌زا ممکن است. جوامع معاصر، با بهره‌گیری از قوت در دانش و فناوری، به موفقیت دست یافته‌اند، اما سوءاستفاده از این قوت به فساد منجر شده است.

از منظر فلسفه سیاسی ماکیاولی، قوت اساس نظم اجتماعی است، اما کاربرد نادرست آن به نقص می‌انجامد. این دیدگاه، حوزه‌های علمی را به پرورش قوت در کنار اخلاق دعوت می‌کند.

درنگ: اصلاح جامعه، چونان بنایی استوار، تنها با قوت و کاربرد درست آن ممکن است و از کلیشه‌های ظاهری فراتر می‌رود.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، با نقد کلیشه‌های دینی و تأکید بر قوت‌گرایی، ضرورت بازنگری در علم دینی را برجسته ساخت. قوت، به‌عنوان معیاری برای اصلاح جامعه، باید با اخلاق و نیت درست همراه شود تا به کمال منجر گردد. این تحلیل، حوزه‌های علمی را به پرورش قوت در کنار فضایل اخلاقی دعوت می‌کند.

جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با تأمل در آیات قرآن کریم و درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، قوت را به‌عنوان جوهره کمال و ضعف را به‌عنوان ریشه نقص در نظام خلقت و جوامع انسانی معرفی کرد. داستان موسی و بنی‌اسرائیل، نقش قوت و ضعف را در هدایت و گمراهی قوم نشان داد، در حالی که قوت ابلیس و تمایز میان “به ینظر” و “فیه ینظر”، عمق فلسفی این مفاهیم را آشکار ساخت. نقد کلیشه‌های دینی و تأکید بر قوت‌گرایی، حوزه‌های علمی را به بازنگری در نظام آموزشی و پرورش قوت باطنی دعوت کرد. این تحلیل، چونان مشعلی فروزان، راه فهم عمیق‌تر نظام خلقت و اصلاح جوامع را روشن می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی