متن درس
قوت و ضعف در نظام هستی و علوم انسانی: بازخوانی فلسفی درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۳۳۵)
مقدمه
در گستره نظام هستی، قوت و ضعف بهسان دو نیروی بنیادین، نقش تعیینکنندهای در بالندگی یا افول جوامع انسانی ایفا میکنند. قوت، چون رودی خروشان، حیات و پویایی را به جامعه تزریق میکند، در حالی که ضعف، مانند سایهای سنگین، به سستی و کاستی منجر میشود. این نوشتار، با تأمل در درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به بررسی فلسفی این دو مفهوم در چارچوب علوم و فنون میپردازد و با تمرکز بر نقش علوم نظری و عملی، چارچوبی متافیزیکی و کاربردی برای فهم تأثیر آنها بر جوامع ارائه میدهد.
بخش اول: قوت و ضعف بهعنوان محورهای رشد و افول جوامع
قوت: جوهره کمال و بالندگی
قوت، بهعنوان نیروی محرکه رشد و ارتقای جوامع، جوهرهای متافیزیکی است که موجودیت و پویایی هر جامعه را تعریف میکند. جامعهای که از قوت برخوردار است، چونان درختی تنومند، ریشه در خاک استوار دارد و شاخسار آن به سوی آسمان کمال میگسترد. این قوت، از منظر فلسفه تاریخ، با نیروی دیالکتیکی پیشرفت همخوانی دارد، جایی که توانمندیهای علمی، معنوی و عملی، جامعه را به سوی بالندگی سوق میدهند. در مقابل، ضعف، به مثابه بادی سرد و سترون، حیات جامعه را به مخاطره میاندازد و به سستی، کژی و کاستی منجر میشود.
ضعف: ریشه نقص و انحطاط
ضعف، بهعنوان مانعی در برابر کمال، جامعه را از پویایی و اثرگذاری محروم میسازد. هنگامی که علوم و فنون از کارآمدی تهی شوند، جامعه، چونان قایقی بیجهت در دریای متلاطم، به سوی انحطاط سوق مییابد. این دیدگاه، با نظریههای فلسفی که انحطاط را نتیجه فقدان نیروی محرکه میدانند، همسویی دارد. ضعف در علوم، بهویژه هنگامی که به مفهومگرایی صرف محدود شود، جامعه را از تحول و پیشرفت بازمیدارد و به انفعال میکشاند.
جمعبندی بخش اول
قوت و ضعف، بهعنوان دو نیروی متضاد در نظام هستی، سرنوشت جوامع را رقم میزنند. قوت، با تزریق حیات و پویایی، جامعه را به سوی کمال هدایت میکند، در حالی که ضعف، با ایجاد سستی و کاستی، به افول و انحطاط منجر میشود. این اصل، ضرورت توجه به علوم کارآمد و اثرگذار را برای تقویت جوامع انسانی برجسته میسازد.
بخش دوم: تمایز علوم نظری و عملی
علوم نظری: مفهومگرایی و محدودیتها
علوم نظری، که در قلمرو مفاهیم و مباحثات ذهنی سیر میکنند، هرچند برای فهم بنیانهای معرفتی ضروریاند، در صورت انفکاک از عمل، به سستی و افول جامعه میانجامند. این علوم، چون نقشهای زیبا اما بدون کاربرد، در صورت عدم تبدیل به واقعیت، از اثرگذاری محروم میمانند. نقد مفهومگرایی در علوم نظری، با فلسفه پراگماتیسم همسویی دارد که ارزش علم را در نتایج عملی آن میبیند. علم دینی، هنگامی که به گفتمانهای صرفاً نظری محدود شود، چونان آینهای غبارگرفته، از انعکاس حقیقت بازمیماند.
علوم عملی: قوت و اثرگذاری
علوم عملی، که در قلمرو واقعیتهای عینی و تجربی سیر میکنند، چونان چشمهای زلال، حیات و پویایی را به جامعه تزریق میکنند. این علوم، با تبدیل مفاهیم به دستاوردهای ملموس، قوت و قدرت را در جامعه جاری میسازند. از منظر فلسفه علم، علوم عملی به دلیل تأثیر مستقیم بر واقعیت، ارزشی متمایز دارند و جامعه را از انفعال به سوی بالندگی هدایت میکنند. این اصل، علم دینی را به سوی کاربردی شدن و اثرگذاری در جهان واقعی فرا میخواند.
جمعبندی بخش دوم
تمایز میان علوم نظری و عملی، چارچوبی برای فهم نقش علوم در قوت و ضعف جوامع ارائه میدهد. علوم نظری، در صورت انفکاک از عمل، به مفهومگرایی و سستی منجر میشوند، در حالی که علوم عملی، با عینیسازی معرفت، به تقویت و بالندگی جامعه کمک میکنند. علم دینی باید با پیوند این دو حوزه، به اثرگذاری در جامعه بپردازد.
بخش سوم: نقد مفهومگرایی در علم دینی
انفکاک علم دینی از واقعیت
علم دینی، به دلیل تمرکز بر مفاهیم نظری و مباحثات ذهنی، از قلمرو واقعیتهای عینی فاصله گرفته و به گفتمانهای صرفاً کلامی محدود شده است. این انفکاک، چونان جدایی روح از کالبد، علم دینی را از قوت و اثرگذاری محروم ساخته و به ضعف و انفعال کشانده است. از منظر فلسفه پراگماتیسم، علمی که به عمل صالح منجر نشود، ارزش خود را از دست میدهد. این نقد، علم دینی را به بازنگری در رویکردهای خود و حرکت به سوی علوم کاربردی دعوت میکند.
محدودیتهای تاریخی علم دینی
عوامل تاریخی، مانند محدودیتهای سیاسی و اجتماعی، علم دینی را از قلمرو علوم تجربی و کاربردی دور ساخته و به مفهومگرایی صرف سوق داده است. این محدودیتها، چون زنجیرهایی بر پای خلاقیت علمی، مانع از بالندگی علم دینی شدهاند. از منظر جامعهشناسی علم، این وضعیت به تأثیر عوامل خارجی بر نظامهای آموزشی اشاره دارد و ضرورت اصلاح ساختاری را برجسته میسازد.
جمعبندی بخش سوم
مفهومگرایی در علم دینی، به دلیل تمرکز بر مباحث نظری و دوری از علوم کاربردی، به ضعف و انفعال منجر شده است. برای احیای جایگاه علم دینی، بازنگری در نظامهای آموزشی و حرکت به سوی علوم عملی و اثرگذار ضروری است.
بخش چهارم: علوم تجربی و کشف حقایق هستی
مطالعه عینی موجودات و آثار
مطالعه اصطکاک، ارتباط و آثار موجودات، چونان نوری که تاریکیهای ناشناخته را روشن میکند، به کشف حقایق و تقویت جامعه منجر میشود. علوم تجربی، با تمرکز بر واقعیتهای عینی، چون پلی میان ذهن و واقعیت، معرفت را به قلمرو عمل میکشانند. این دیدگاه، با فلسفه پوزیتیویسم که تجربه و مشاهده را مبنای معرفت میداند، همسویی دارد و علم دینی را به بهرهگیری از علوم تجربی برای تقویت جامعه دعوت میکند.
مثال سامری: قدرت تکنیک تجربی
در قرآن کریم، داستان سامری در سوره طه، نمونهای از قدرت تکنیک تجربی را به تصویر میکشد. قرآن کریم در آیه ۸۵ این سوره میفرماید:
قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ
ترجمه: «گفت: ما قومت را پس از تو آزمودیم و سامری آنها را گمراه کرد.»
سامری، با بهرهگیری از جواهرات و اثر رسول، گوسالهای با صدا خلق کرد که نشاندهنده توانایی تکنیکهای تجربی در ایجاد آثار ملموس است. این اقدام، به مثابه آینهای از خلاقیت انسانی، قدرت علوم تجربی را در تأثیرگذاری بر جامعه نشان میدهد.
خطای سامری: گمراهی بهجای هدایت
خطای سامری نه در خلق گوساله، بلکه در استفاده از آن برای گمراه کردن مردم بود. قرآن کریم در آیه ۸۸ سوره طه میفرماید:
فَقَالُوا هَٰذَا إِلَٰهُكُمْ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ
ترجمه: «گفتند: این خدای شما و خدای موسی است، پس او فراموش کرد.»
این آیه نشان میدهد که خطای سامری در نیت نادرست و سوءاستفاده از قدرت خلاق برای گمراهی بود، نه در اصل عمل خلاقانه. از منظر فلسفه اخلاق، این دیدگاه با نظریه کانت که ارزش عمل را به نیت آن وابسته میداند، همسویی دارد.
جمعبندی بخش چهارم
علوم تجربی، با مطالعه عینی موجودات و آثار، به کشف حقایق و تقویت جامعه کمک میکنند. داستان سامری نشان میدهد که خلاقیت علمی، در صورت کاربرد در مسیر خیر، ارزشمند است، اما سوءاستفاده از آن به گمراهی میانجامد. علم دینی باید با بهرهگیری از علوم تجربی، به اثرگذاری در جامعه بپردازد.
بخش پنجم: خلاقیت علمی و مشروعیت آن
مشروعیت خلق در علوم تجربی
خلق موجودات در علوم تجربی، مانند تولید انبوه مرغ یا دیگر دستاوردهای فناوری، نهتنها مشروع است، بلکه به خیر عمومی کمک میکند. این دیدگاه، با فلسفه علم مدرن که خلاقیت علمی را در خدمت نیازهای بشری میبیند، همسویی دارد. خلق علمی، چونان آفرینشی که از خاک به انسان میرسد، جلوهای از قدرت خلاق انسانی است که در هماهنگی با نظام الهی قرار دارد.
شباهت خلقت انسانی و الهی
سامری، با خلق گوسالهای با صدا، بهنوعی از خلقت الهی تقلید کرد. قرآن کریم درباره خلقت انسان میفرماید که خداوند از گل انسان را آفرید و در آن روح دمید. سامری نیز با بهرهگیری از جواهرات و اثر رسول، موجودی با صدا خلق کرد. این شباهت، به دیدگاه ملاصدرا در فلسفه اسلامی اشاره دارد که خلاقیت انسانی را جلوهای از تجلی الهی میداند.
مثال تولید مرغ: علم کاربردی
تولید انبوه مرغ با استفاده از تکنیکهای علمی، نمونهای از علم کاربردی است که نیازهای بشری را برآورده میسازد. این فرآیند، چونان باغبانی که نهال را به ثمر میرساند، نشاندهنده قدرت علوم تجربی در بهبود زندگی انسانی است. این دیدگاه، با فلسفه فناوری که ارزش علوم را در نتایج عملی آن میبیند، همسویی دارد.
جمعبندی بخش پنجم
خلاقیت علمی، بهعنوان جلوهای از قدرت انسانی، در صورتی که در مسیر خیر به کار رود، مشروع و ارزشمند است. شباهت میان خلقت انسانی و الهی، نشاندهنده جایگاه والای علوم تجربی در نظام هستی است. علم دینی باید با بهرهگیری از این ظرفیت، به تقویت جامعه بپردازد.
بخش ششم: نقد نفس مسوّله و انحراف علمی
نفس مسوّله در سامری
خطای سامری، به نفس مسوّله یا خودپسندی بازمیگردد که او را به غرور و تکبر واداشت. قرآن کریم در آیه ۹۶ سوره طه میفرماید:
قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي
ترجمه: «گفت: به چیزی بینا شدم که آنها ندیدند، پس مشتی از اثر رسول برگرفتم و آن را افکندم و اینگونه نفسم برایم آراست.»
نفس مسوّله، که با خودشیفتگی در روانشناسی مدرن قابل مقایسه است، سامری را به سوءاستفاده از قدرت خلاق خود سوق داد. این دیدگاه، به نقش انگیزههای روانی در انحراف از مسیر خیر اشاره دارد.
سنت مخفیکاری در علوم تجربی
علمای پیشین، مانند شیخ بهایی، به دلیل نگرانی از گمراهی مردم، دستاوردهای علمی خود، مانند کیمیا، را پنهان میکردند. این سنت، که ریشه در ملاحظات اجتماعی و دینی داشت، مانع از عمومیسازی علوم تجربی شد. از منظر جامعهشناسی علم، این محدودیتها به انزوای علوم تجربی در تمدن اسلامی انجامید.
جمعبندی بخش ششم
نفس مسوّله، بهعنوان عاملی روانی، میتواند خلاقیت علمی را به انحراف بکشاند، چنانکه در مورد سامری رخ داد. سنت مخفیکاری در علوم تجربی نیز مانع از بالندگی این علوم شد. علم دینی باید با پرهیز از این انحرافات، به توسعه علوم کاربردی بپردازد.
بخش هفتم: ضرورت تحول در علم دینی
نقد محدودیتهای علوم سنتی
علوم سنتی، هرچند برای حفظ میراث دینی ضروریاند، برای پاسخگویی به نیازهای جهان مدرن کافی نیستند. این علوم، چون ابزارهایی کهن در برابر فناوریهای نوین، از کارآمدی لازم برخوردار نیستند. علم دینی باید با افزودن علوم جدید و کاربردی، از تبدیل شدن به اثری باستانی جلوگیری کند.
مهارتهای تجربی طلاب
طلاب، به دلیل نیازهای مالی، در زمینههای غیرحوزوی مانند مکانیکی و برقکاری مهارتهای تجربی کسب کردهاند، اما در علوم حوزوی به مفهومگرایی محدود ماندهاند. این پارادوکس، چونان باغبانی که در زمین دیگران کشت میکند اما باغ خود را رها کرده، نشاندهنده شکاف میان آموزش نظری و نیازهای عملی است.
نقد ادعاهای غیرعلمی
ادعاهای غیرعلمی، مانند «اینجا وسط دنیاست»، که در گذشته به دلیل فقدان ابزارهای تجربی رایج بود، امروزه با فناوریهایی مانند GPS باطل شدهاند. این گذار، با نظریه تغییر پارادایم علمی کوهن همسویی دارد و علم دینی را به بهرهگیری از ابزارهای مدرن برای کشف حقیقت دعوت میکند.
جمعبندی بخش هفتم
علم دینی، برای احیای جایگاه خود، نیازمند تحول در نظامهای آموزشی و پیوند با علوم تجربی است. مهارتهای تجربی طلاب و نقد ادعاهای غیرعلمی، ضرورت حرکت به سوی علوم کاربردی را برجسته میسازد.
بخش هشتم: روحدرمانی بهعنوان وظیفه علم دینی
روحدرمانی: علمی متمایز
روحدرمانی، که به اختلالات ماورایی میپردازد، از روانشناسی و پزشکی متمایز است و وظیفهای الهیاتی است که بر عهده علم دینی قرار دارد. این علم، چونان چشمهای که از اعماق وجود سرچشمه میگیرد، به درمان اختلالات وجودی میپردازد که از قلمرو مادی فراتر میروند. قرآن کریم در آیه ۴۴ سوره فصلت میفرماید:
إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
ترجمه: «اگر میدانید.»
این آیه، به ضرورت معرفت برای هدایت و درمان اشاره دارد و علم دینی را به ایفای نقش در این حوزه دعوت میکند.
نقد درمانهای ناکارآمد
بسیاری از درمانهای پزشکی و روانشناختی، به دلیل نادیده گرفتن اختلالات ماورایی، ناکارآمد یا حتی مضر هستند. این محدودیت، چونان پزشکی که تنها جسم را میبیند و روح را نادیده میگیرد، به ضرورت یک رویکرد کلنگر در درمان اشاره دارد. علم دینی باید با توسعه روحدرمانی، به این نیاز پاسخ دهد.
وظیفه انبیا و علم دینی
روحدرمانی، که ریشه در قرآن کریم و روایات دارد، وظیفهای است که انبیا و عالمان دینی بر عهده داشتهاند. این علم، چونان مشعلی که تاریکیهای وجود را روشن میکند، به درمان اختلالات ماورایی میپردازد و علم دینی را به ایفای نقشی محوری در این حوزه دعوت میکند.
جمعبندی بخش هشتم
روحدرمانی، بهعنوان علمی متمایز و الهیاتی، وظیفهای است که بر عهده علم دینی قرار دارد. این علم، با پاسخ به نیازهای ماورایی جامعه، جایگاه علم دینی را در جهان مدرن تقویت میکند و از کاستی درمانهای مادیگرایانه جلوگیری مینماید.
نتیجهگیری و جمعبندی
قوت و ضعف، بهعنوان دو نیروی بنیادین در نظام هستی، نقش تعیینکنندهای در بالندگی یا افول جوامع انسانی ایفا میکنند. علوم نظری، در صورت انفکاک از عمل، به مفهومگرایی و سستی منجر میشوند، در حالی که علوم عملی و تجربی، با تزریق قوت و پویایی، جامعه را به سوی کمال هدایت میکنند. داستان سامری در قرآن کریم، قدرت خلاقیت علمی را نشان میدهد، اما هشدار میدهد که این قدرت باید در مسیر خیر به کار رود. علم دینی، برای احیای جایگاه خود، نیازمند تحول ساختاری و آموزشی است تا با پیوند با علوم تجربی و توسعه روحدرمانی، به نیازهای معاصر پاسخ دهد. این تحول، علم دینی را به کانونی برای هدایت و بالندگی جامعه تبدیل میکند و با الهام از الگوهای قرآنی، اقتدار دینی و انسانی را تقویت مینماید.