متن درس
متافیزیک کمال انسانی: تأملاتی در فلسفه دین
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۳۶۲)
دیباچه
کمال انسانی، چونان قلهای رفیع در منظومه معرفت الهی، هدفی است که بشر در مسیر وجودی خویش به سوی آن گام برمیدارد. این کتاب، برگرفته از درسگفتارهای عمیق استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در مبانی متافیزیکی این کمال میپردازد و با نگاهی فلسفی، تمایز میان نظامهای عرفی و نظامهای حقیقی مبتنی بر وحی و عقل را بررسی میکند. محور این تأملات، نقش ارتباط انسان با مبدأ کائنات و موانعی است که این مسیر نورانی را تهدید میکنند
بخش نخست: مبانی متافیزیکی کمال انسانی
کمال انسانی و زوایای سهگانه
کمال انسانی، چونان گوهری درخشان، در سه زاویه علم، بصیرت و قدرت اراده تجلی مییابد. این سه بعد، در راستای حقیقتی واحد، انسان را به سوی تعالی وجودی هدایت میکنند. علم، چون چراغی است که تاریکیهای جهل را میزداید؛ بصیرت، چون دیدهای است که حقیقت را بیپرده مینگرد؛ و قدرت اراده، چون نیرویی است که انسان را در مسیر دشوار کمال به پیش میراند. این زوایا، نه تنها در فلسفه اسلامی ریشه دارند، بلکه در نظام معرفتی دین، چونان ستونهایی استوار، شالوده حرکت به سوی مبدأ کائنات را تشکیل میدهند.
| درنگ: کمال انسانی در سه بعد علم، بصیرت و قدرت اراده تعریف میشود که همگی در راستای حقیقتی متعالی قرار دارند و با فلسفه اسلامی درباره مراتب کمال همخوانی دارند. |
ارتباط با مبدأ کائنات
انسان، برای نیل به اقتدار، علم و بصیرت، نیازمند پیوندی استوار با مبدأ کائنات است. این ارتباط، از طریق مجاری طبیعی، روحی و روانی برقرار میشود و انسان را به سوی قوت و توانمندی سوق میدهد. این پیوند، چونان پلی است که از خاک به افلاک میرسد و انسان را از محدودیتهای مادی به سوی بیکرانگی حقیقت رهنمون میسازد. عرفان اسلامی، این ارتباط را قرب الهی میداند که تنها از طریق انطباق با نظام هستی ممکن میگردد.
| درنگ: اقتدار و معرفت انسانی تنها از طریق ارتباط با مبدأ کائنات، از مجاری طبیعی و روحی، ممکن است و با عرفان اسلامی درباره قرب الهی همخوانی دارد. |
هدف دستورات دینی
دستورات دینی، از عبادت و دعا تا قرائت قرآن کریم و انجام اعمال نیک، همگی برای وصول به حقیقت الهی طراحی شدهاند. این اعمال، نه صرفاً برای کسب ثواب یا دستیابی به خوبیهای ظاهری، بلکه برای ارتقای وجودی انسان و نزدیکی به مبدأ هستیاند. عبادت، چونان کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید، و دعا، چونان نردبانی است که روح را به سوی آسمانهای معنوی بالا میبرد.
| درنگ: عبادات و اعمال دینی برای وصول به حقیقت الهی و نه صرفاً کسب ثواب طراحی شدهاند و با فلسفه اسلامی درباره هدف غایی عبادات همخوانی دارند. |
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، مبانی متافیزیکی کمال انسانی را با تأکید بر سه زاویه علم، بصیرت و قدرت اراده تبیین نمود. این کمال، تنها از طریق ارتباط با مبدأ کائنات و در پرتو دستورات دینی ممکن است. این دستورات، انسان را از محدودیتهای عرفی فراتر برده و به سوی حقیقتی متعالی هدایت میکنند.
بخش دوم: تمایز نظامهای عرفی و حقیقی
محدودیتهای نظامهای عرفی
نظامهای عرفی و عقلی، که در جوامع کفر و ایمان مشترکاند، به قوانین ظاهری و مشهورات محدود میمانند. حتی جوامع کفر، گاه بیش از جوامع دینی، به این نظامها پایبندند و آنها را با دقت و نظم دنبال میکنند. این نظامها، هرچند در جای خود ارزشمندند، اما به تنهایی نمیتوانند انسان را به حقیقت متعالی رهنمون سازند. دین، برخلاف این نظامها، به دنبال محتوای باطنی و حقیقت متافیزیکی است که فراتر از ظواهر عرفی قرار دارد.
| درنگ: سیستمهای عرفی و عقلی در همه جوامع پذیرفته شدهاند، اما دین به محتوای باطنی و حقیقت متافیزیکی فراتر از ظواهر عرفی میپردازد. |
جهانشمولی نظامهای عرفی
جوامع کفر و الحاد، به دلیل پایبندی بیشتر به قوانین عرفی و منطقی، گاه از جوامع دینی در این زمینه پیشی میگیرند. این پایبندی، هرچند نشاندهنده نظم ظاهری است، اما به دلیل فقدان ارتباط با مبدأ کائنات، نمیتواند به کمال حقیقی منجر شود. دین، این خلأ را با ارائه نظامی متافیزیکی پر میکند که انسان را به سوی حقیقت رهنمون میسازد.
| درنگ: جوامع کفر بیش از جوامع دینی به سیستمهای عرفی پایبندند، اما این پایبندی به دلیل فقدان ارتباط با حقیقت، به کمال منجر نمیشود. |
تفاوت دین و کفر
تفاوت بنیادین میان دین و کفر، نه در نظامهای ظاهری، بلکه در محتوای باطنی و حقیقت متافیزیکی است. کفر، به ظواهر عرفی بسنده میکند و از پذیرش مجاری متافیزیکی وحی و عقل سر باز میزند. دین، اما، انسان را به سوی حقیقتی فراتر از این ظواهر هدایت میکند، حقیقتی که در ارتباط با مبدأ کائنات ریشه دارد.
| درنگ: تفاوت دین و کفر در محتوای باطنی و حقیقت متافیزیکی است، نه در ظواهر عرفی، و دین انسان را به سوی حقیقتی متعالی هدایت میکند. |
جمعبندی بخش دوم
این بخش، تمایز میان نظامهای عرفی و حقیقی را بررسی کرد و نشان داد که دین، برخلاف کفر، به دنبال محتوای باطنی و متافیزیکی است. نظامهای عرفی، هرچند در جوامع کفر با دقت دنبال میشوند، اما به دلیل فقدان پیوند با حقیقت، ناکافیاند. دین، با ارائه نظامی متافیزیکی، این خلأ را پر میکند.
بخش سوم: نقش وحی و عقل در کمال انسانی
ماهیت وحی
وحی، دستورالعملی است از مبدأ کائنات که از طریق انبیا به انسان منتقل میشود. این دستورالعمل، چونان نوری است که از آسمانهای معرفت بر زمین وجود انسان میتابد و او را به سوی کمال هدایت میکند. وحی، برخلاف نظامهای عرفی و عقلی، از مجاری متافیزیکی سرچشمه میگیرد و انسان را به حقیقتی متعالی پیوند میدهد.
| درنگ: وحی، دستورالعملی از مبدأ کائنات است که از طریق انبیا به انسان منتقل میشود و با کلام اسلامی درباره ماهیت وحی همخوانی دارد. |
دو حجت الهی
خداوند برای هدایت انسان، دو حجت قرار داده است: حجت ظاهری، که انبیا و رسلاند، و حجت باطنی، که عقل است. این دو حجت، چونان دو بالاند که انسان را به سوی آسمان معرفت پرواز میدهند. عقل، هدیهای الهی است که انسان را به شناخت حجت ظاهری قادر میسازد، و انبیا، واسطههاییاند که وحی را به انسان میرسانند.
| درنگ: خداوند دو حجت برای انسان قرار داده است: حجت ظاهری (انبیا) و حجت باطنی (عقل)، که با فلسفه اسلامی درباره عقل و وحی همخوانی دارد. |
نقش انبیا در ایصال وحی
انبیا، چونان واسطههایی الهی، وحی را از مبدأ کائنات به انسان منتقل میکنند. این ایصال، نه تنها انتقال پیام، بلکه وصول انسان به حقیقت است. انبیا، چونان پلهاییاند که انسان را از خاک به افلاک میرسانند و او را در مسیر کمال یاری میکنند.
| درنگ: انبیا واسطه انتقال وحی از مبدأ کائنات به انسان هستند و انسان را به حقیقت واصل میکنند. |
دو نظام متافیزیکی
دو نظام متافیزیکی، یکی مبتنی بر وحی و انبیا و دیگری مبتنی بر عقل و مشاعر (سمع، بصر و افئده)، دست در دست هم انسان را به سوی کمال هدایت میکنند. این دو نظام، چونان دو رودخانهاند که به دریای حقیقت میریزند و انسان را از محدودیتهای مادی به سوی بیکرانگی الهی میبرند.
| درنگ: دو نظام وحیانی (انبیا و وحی) و عقلی (سمع، بصر، افئده) انسان را به کمال میرسانند و با فلسفه اسلامی درباره وحدت عقل و وحی همخوانی دارند. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، نقش وحی و عقل را به عنوان دو حجت الهی در هدایت انسان به سوی کمال بررسی کرد. وحی، از طریق انبیا، و عقل، از طریق مشاعر، انسان را به سوی حقیقت متعالی رهنمون میسازند. این دو نظام، در هماهنگی کامل، مسیر کمال را هموار میکنند.
بخش چهارم: موانع در مسیر کمال
ماهیت موانع وجودی
موانع وجودی، چونان سنگلاخهایی در مسیر کمال، انسان را از وصول به حقیقت بازمیدارند. این موانع، که شامل شیاطین، وسوسهها و اختلالات روحی و روانیاند، چونان ویروسهاییاند که سلامت وجودی انسان را تهدید میکنند. انسان، در مواجهه با این موانع، چونان مسافری است که در راهی پرخطر گام برمیدارد و نیازمند محافظت الهی است.
| درنگ: موانع وجودی مانند شیاطین و وسوسهها، انسان را از مسیر کمال بازمیدارند و با فلسفه اسلامی درباره موانع معنوی همخوانی دارند. |
تشبیه موانع به نقصهای فنی
موانع وجودی، چونان نقصهای فنی در ماشینی هستند که حرکت آن را مختل میکنند. همانگونه که ماشین با پنچری یا خرابی دینام نمیتواند به مقصد برسد، انسان نیز با وجود موانع معنوی، از حرکت به سوی کمال بازمیماند. این تشبیه، عمق تأثیر موانع را در مسیر وجودی انسان نشان میدهد.
| درنگ: موانع وجودی، مانند نقصهای فنی در ماشین، حرکت انسان به سوی کمال را مختل میکنند و با عرفان عملی درباره موانع راه همخوانی دارند. |
دستور الهی به پیامبر
خداوند به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دستور میدهد که از او کمک بخواهد تا از موانع در امان بماند. این دستور، چونان دستی است که از آسمان به سوی انسان دراز میشود تا او را از پرتگاههای خطر نجات دهد. پیامبر، با تواضع کامل، این دست را میگیرد و از خدا یاری میجوید.
| درنگ: خداوند به پیامبر دستور میدهد که از او کمک بخواهد تا از موانع در امان بماند، و این با عرفان اسلامی درباره توکل بر خدا همخوانی دارد. |
استعاذه پیامبر
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، به دستور الهی، از وسوسههای شیاطین به خدا پناه میبرد. این استعاذه، چونان سپری است که انسان را در برابر هجوم موانع معنوی محافظت میکند. آیات قرآن کریم، این حقیقت را به زیبایی بیان میکنند:
وَقُل رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَٰتِ ٱلشَّيَٰطِينِ
و بگو: پروردگارا! از وسوسههای شیاطین به تو پناه میبرم.
| درنگ: پیامبر به دستور خدا از وسوسههای شیاطین به او پناه میبرد، و این با عرفان عملی درباره استعاذه همخوانی دارد. |
درخواست نشان دادن وعدهها
پیامبر از خداوند میخواهد که وعدههای الهی را به او نشان دهد، اما از قرار گرفتن در میان قوم ستمگر برحذر میدارد. این درخواست، چونان طلب روشنی است از میان تاریکیهای وجود، که با تواضع و فروتنی همراه است:
قُل رَبِّ إِمَّا تُرِيَنِّي مَا يُوعَدُونَ رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي ٱلْقَوْمِ ٱلظَّٰلِمِينَ
بگو: پروردگارا! اگر آنچه به آنان وعده داده شده به من نشان دهی، پروردگارا! مرا در میان قوم ستمگر قرار مده.
| درنگ: پیامبر از خدا میخواهد وعدههای الهی را نشان دهد، اما از قرار گرفتن در میان ظالمان برحذر میدارد، و این با کلام اسلامی درباره عدالت الهی همخوانی دارد. |
قدرت الهی در نشان دادن وعدهها
خداوند قدرت خود را در نشان دادن وعدهها به پیامبر تأیید میکند، و این تأیید، چونان مهر الهی است بر توانایی بیحد و حصر او:
وَإِنَّا عَلَىٰٓ أَن نُّرِيَكَ مَا نَعِدُهُمْ لَقَٰدِرُونَ
و ما بر این که آنچه را به آنان وعده دادهایم به تو نشان دهیم، تواناییم.
| درنگ: خداوند قدرت خود را در نشان دادن وعدهها به پیامبر تأیید میکند، و این با کلام اسلامی درباره قدرت الهی همخوانی دارد. |
استعاذه از حضور شیاطین
پیامبر از حضور شیاطین به خدا پناه میبرد، و این استعاذه، چونان فریادی است از عمق وجود که از هجوم لشکر موانع به سوی حقیقت پناه میجوید:
وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونَ
و پروردگارا! به تو پناه میبرم از اینکه نزد من حاضر شوند.
| درنگ: پیامبر از حضور شیاطین به خدا پناه میبرد، و این با عرفان عملی درباره حفاظت از موانع همخوانی دارد. |
تفاوت دو آیه استعاذه
آیه نخست (مومنون: 97) بر وسوسههای شیاطین (همزات) تمرکز دارد، در حالی که آیه دوم (مومنون: 98) از حضور خود شیاطین (یحضرون) سخن میگوید. این تفاوت، چونان دو مرحله از حفاظت است: نخست، دفع وسوسهها، و سپس، جلوگیری از حضور موانع عینی. این دو آیه، با ساختاری متفاوت، شدت خطر موانع را نشان میدهند.
| درنگ: آیه اول بر وسوسههای شیاطین و آیه دوم بر حضور خود شیاطین تمرکز دارد، و این با تفسیر قرآنی درباره تفاوت همزات و حضور شیاطین همخوانی دارد. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، موانع وجودی در مسیر کمال انسانی را بررسی کرد و نشان داد که شیاطین و وسوسهها، چونان ویروسهایی، سلامت وجودی انسان را تهدید میکنند. استعاذه به خدا، بهویژه از طریق آیات 97 و 98 سوره مومنون، سپری است که انسان را در برابر این موانع محافظت میکند.
بخش پنجم: نقدهای فلسفی و عملی
نقد تصورات عرفی از خدا
تصورات عرفی که خدا را به سطح انسان تنزل میدهند، چونان پردهای است که عظمت الهی را پنهان میکند. برخی، خدا را چونان موجودی همسان خود میپندارند و از فهم عظمت بیکران او بازمیمانند. این نقد، ضرورت تنزیه خدا از شباهتهای مادی را برجسته میسازد.
| درنگ: تصورات عرفی که خدا را به سطح انسان تنزل میدهند، مانع فهم عظمت الهی میشوند و با کلام اسلامی درباره تنزیه خدا همخوانی دارند. |
رفتار ائمه در برابر خدا
ائمه علیهمالسلام، در برابر عظمت الهی، خود را ناچیز میدانند و با تواضع کامل در برابر خدا میایستند. این تواضع، چونان آیینهای است که عظمت الهی را در وجودشان منعکس میکند و انسان را به سوی فروتنی در برابر حقیقت دعوت میکند.
| درنگ: ائمه در برابر عظمت الهی خود را ناچیز میدانند، و این با عرفان شیعی درباره تواضع در برابر خدا همخوانی دارد. |
نقد علوم غیرمنظم
علوم دینی، مانند علم اسما و ولایت، به دلیل عدم پیگیری منظم، توسعه نیافتهاند. این علوم، چونان گنجهاییاند که در زیر خاک معرفت مدفون ماندهاند و نیازمند کاوشی منسجماند تا به بار نشینند.
| درنگ: علوم دینی مانند علم اسما و ولایت، به دلیل عدم پیگیری منظم، توسعه نیافتهاند و نیازمند بازسازی علمیاند. |
نقد تصورات عرفی از قدرت
تصورات عرفی که ناتوانیهایی مانند بیخوابی را قدرت میپندارند، چونان خطایی است که سلامت را با بیماری اشتباه میگیرد. قدرت حقیقی، در توانایی کنترل اعمال و حرکت به سوی کمال است، نه در ناتوانیهای ظاهری.
| درنگ: ناتوانی در کنترل اعمال مانند خواب یا خوردن، نشانه ضعف است، نه قدرت، و با فلسفه اسلامی درباره سلامت و قدرت همخوانی دارد. |
نقد رسانهای کردن بیماری
نمایش بیماری به عنوان معجزه، چونان سوءتفاهمی است که حقیقت را تحریف میکند. این رویکرد، نه تنها به فهم نادرست از قدرت منجر میشود، بلکه از صداقت و شفافیت دور است.
| درنگ: نمایش بیماری به عنوان معجزه، سوءتفاهم از قدرت و سلامت است و با اخلاق اسلامی درباره صداقت همخوانی دارد. |
نقد حافظه و فراموشی
فراموشی و ضعف حافظه، چونان مانعی است که انسان را از کسب معرفت بازمیدارد. این ضعف، مانند فیلتری است که نور معرفت را کمرنگ میکند و انسان را در تاریکی جهل نگه میدارد.
| درنگ: فراموشی و ضعف حافظه، مانعی در مسیر کسب معرفت است و با فلسفه اسلامی درباره موانع معرفت همخوانی دارد. |
جمعبندی بخش پنجم
این بخش، نقدهای فلسفی و عملی به تصورات عرفی، علوم غیرمنظم و رویکردهای نادرست به قدرت و بیماری را بررسی کرد. این نقدها، ضرورت بازسازی علوم دینی و اصلاح تصورات عرفی را برجسته میسازند.
بخش ششم: استعاذه و حفاظت از موانع
نقش استعاذه در حفاظت
استعاذه به خدا، بهویژه از طریق آیات 97 و 98 سوره مومنون، چونان حرزی است که انسان را در برابر موانع معنوی محافظت میکند. این ذکرها، مانند سپری نورانی، انسان را از هجوم شیاطین و وسوسهها در امان نگه میدارند.
| درنگ: استعاذه و ذکرهای خاص مانند چهار قل، برای حفاظت از موانع معنوی ضروریاند و با عرفان عملی درباره نقش ذکر همخوانی دارند. |
ترتیب چهار قل
ترتیب خواندن چهار قل، در میان محبین، از اهمیت خاصی برخوردار است. این ترتیب، چونان کلیدی است که درهای حفاظت معنوی را میگشاید و انسان را در برابر موانع حفظ میکند.
| درنگ: ترتیب خواندن چهار قل در میان محبین خاص است و نشاندهنده اهمیت ذکر در حفاظت است. |
تفاوت مومن و کافر
تفاوت بنیادین میان مومن و کافر، در ایمان به موانع معنوی و التزام به استعاذه است. مومن، با پناه بردن به خدا، خود را از هجوم شیاطین در امان نگه میدارد، در حالی که کافر، این موانع را انکار میکند.
| درنگ: ایمان به موانع معنوی و استعاذه، مومن را از کافر متمایز میکند و با کلام اسلامی درباره ایمان و کفر همخوانی دارد. |
نقد عدم التزام عملی
بسیاری از مسلمانان، هرچند به ظاهر ایمان دارند، اما در عمل به استعاذه و حفاظت از موانع پایبند نیستند. این عدم التزام، چونان خلأیی است که انسان را در برابر موانع آسیبپذیر میسازد.
| درنگ: بسیاری از مسلمانان به صورت عملی به استعاذه پایبند نیستند، و این با اخلاق اسلامی درباره التزام عملی همخوانی دارد. |
بلا و کرامت
بلایا، گاه برای تنبیه و گاه برای ترفيع معنویاند. این بلایا، چونان امتحاناتیاند که انسان را در مسیر کمال میآزمایند و گاه به عزت و قربت منجر میشوند.
| درنگ: بلایا گاهی برای تنبیه و گاهی برای ارتقای معنوی هستند و با عرفان اسلامی درباره بلایا همخوانی دارند. |
حکمت عملی و دیدن حقیقت
حکمت عملی، برخلاف حکمت نظری، نیازمند تجربه و شهود است. این حکمت، چونان راهی است که با زیستن و شدن پیموده میشود، نه صرفاً با خواندن و آموختن.
| درنگ: حکمت عملی نیازمند تجربه و شهود است، نه صرف مطالعه نظری، و با فلسفه اسلامی درباره حکمت عملی همخوانی دارد. |
سیمسالمی به عنوان ذکر
اصطلاح «سیمسالمی»، چونان نشانی عامیانه از ذکر آیات استعاذه است که در فرهنگ عامه ریشه دارد. این ذکر، انسان را در برابر موانع معنوی محافظت میکند و راه را برای حرکت به سوی کمال هموار میسازد.
| درنگ: «سیمسالمی» به عنوان اصطلاحی عامیانه، به ذکر آیات استعاذه اشاره دارد و با فرهنگ عامه در بستر عرفان شیعی همخوانی دارد. |
جمعبندی بخش ششم
این بخش، نقش استعاذه و ذکرهای خاص را در حفاظت از موانع معنوی بررسی کرد. آیات استعاذه، بهویژه در سوره مومنون، چونان حرزی نورانی، انسان را از هجوم شیاطین و وسوسهها در امان نگه میدارند. التزام عملی به این ذکرها، مومن را از کافر متمایز میسازد.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، با کاوش در مبانی متافیزیکی کمال انسانی، نشان داد که دین، برخلاف نظامهای عرفی، انسان را به سوی حقیقتی متعالی هدایت میکند. وحی و عقل، چونان دو بال، انسان را در این مسیر یاری میدهند، اما موانع وجودی، مانند شیاطین و وسوسهها، این راه را تهدید میکنند. استعاذه به خدا، بهویژه از طریق آیات قرآن کریم، راهکاری است که انسان را در برابر این موانع محافظت میکند. نقدهای فلسفی و عملی این اثر، ضرورت بازسازی علوم دینی و اصلاح تصورات عرفی را برجسته میسازد. این کتاب، دعوتی است به تأمل در حقیقت وجودی انسان و حرکت به سوی کمال الهی.
| با نظارت صادق خادمی |