متن درس
شناخت انسان در فلسفه اسلامی: تحلیل تیپهای وجودی با استناد به سوره فرقان
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۳۷۴)
مقدمه: انسان در نظام خلقت
شناخت انسان، جایگاه او در نظام خلقت و تبیین ویژگیهای وجودیاش، از دیرباز یکی از دغدغههای اصلی فلسفه اسلامی بوده است. این نوشتار، با تمرکز بر آیات سوره فرقان، به بررسی ساختارهای انسانی و تیپهای وجودی میپردازد که در دو ساحت متضاد حق و باطل شکل میگیرند. انسانها، در این منظومه فکری، به سه دسته تقسیم میشوند: دو دسته که به دلیل اقتدار و تمرکز وجودی، تیپهای وجودی نامیده میشوند و دسته سوم که به مثابه پیادهنظامی فاقد اقتدار خاص، در مرتبهای فروتر قرار دارند. این گفتار، با استناد به آیات ۴۳، ۴۴، ۵۵ و ۶۰ سوره فرقان، به تحلیل ویژگیهای این تیپها، بهویژه تیپ باطل، پرداخته و مفهوم «نفور» (نفرت از حق) را بهعنوان اوج انحراف وجودی بررسی میکند. ریشههای این انحراف، از عوامل زیستی مانند نطفه و لقمه تا انتخابهای آگاهانه انسانی، در این نوشتار مورد کنکاش قرار گرفته است.
بخش نخست: ساختارهای انسانی و تیپهای وجودی
تقسیمبندی انسانها در فلسفه اسلامی
انسانها در نظام خلقت، بر اساس ویژگیهای وجودی و عملکردشان، به سه دسته اصلی تقسیم میشوند. دو دسته از این انسانها، به دلیل تمرکز قدرت و اقتدار، بهعنوان تیپهای وجودی شناخته میشوند، در حالی که دسته سوم، که فاقد این اقتدار است، پیادهنظام نامیده میشود. این تقسیمبندی، ریشه در آیات قرآن کریم دارد و نشاندهنده تفاوتهای عمیق در ساحتهای وجودی انسانهاست.
درنگ: انسانها در فلسفه اسلامی به سه دسته تقسیم میشوند: دو تیپ وجودی مقتدر (یکی در ساحت حق و دیگری در ساحت باطل) و یک دسته پیادهنظام که فاقد اقتدار ویژه هستند. |
مفهوم تیپ وجودی
تیپ وجودی، به مجموعهای از انسانها اشاره دارد که به دلیل تمرکز قدرت و قوای وجودی، از نظر تأثیرگذاری و اقتدار، از دیگر گروهها متمایزند. این مفهوم، در مقابل گردان یا لشکر، نشاندهنده انسجام و اقتداری است که در دو ساحت متضاد حق و باطل شکل میگیرد. تیپهای وجودی، به مثابه قلههای رفیع در نظام خلقت، یا در مسیر هدایت الهی حرکت میکنند یا در جهت انحراف و باطل گام برمیدارند.
پیادهنظام: انسانهای معمولی
دسته سوم، که پیادهنظام خوانده میشوند، انسانهایی هستند که فاقد اقتدار ویژه تیپهای وجودیاند. این گروه، به دلیل عدم تمرکز قدرت یا ویژگیهای خاص، در مرتبهای فروتر قرار دارند و نقش آنها در نظام خلقت، بیشتر به تبعیت و همراهی محدود میشود. این دسته، به مثابه جویبارهایی آرام در برابر رودهای خروشان تیپهای وجودی، در جریان زندگی روزمره حرکت میکنند.
تیپهای وجودی: حق و باطل
دو تیپ وجودی، که یکی در ساحت حق و دیگری در ساحت باطل جای میگیرند، انسانهای غیرمعمولی هستند که به دلیل ویژگیهای خاصشان، از دیگران متمایزند. این تیپها، در آیات سوره فرقان مورد توجه قرار گرفتهاند و ویژگیهایشان با دقت تبیین شده است. تیپ حق، در مسیر هدایت و تقرب به خداوند گام برمیدارد، در حالی که تیپ باطل، با پرستش هوای نفس و دوری از حق، به انحراف کشیده میشود.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، به معرفی ساختارهای انسانی در فلسفه اسلامی پرداخت و انسانها را به سه دسته تقسیم کرد: دو تیپ وجودی در ساحتهای حق و باطل و یک دسته پیادهنظام. این تقسیمبندی، که ریشه در آیات قرآن کریم دارد، نشاندهنده تنوع و تفاوتهای عمیق در جایگاه وجودی انسانهاست. در ادامه، این نوشتار به تحلیل دقیقتر تیپ باطل و ویژگیهای آن، با استناد به آیات سوره فرقان، خواهد پرداخت.
بخش دوم: تحلیل تیپ باطل در سوره فرقان
آیه ۴۳: پرستش هوای نفس
یکی از بارزترین ویژگیهای تیپ باطل، پرستش هوای نفس به جای خداوند است. قرآن کریم در آیه ۴۳ سوره فرقان این انحراف را چنین توصیف میکند:
أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ ۚ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا
آیا دیدی کسی را که هوای نفسش را خدای خود گرفته است؟ آیا تو میتوانی برای او وکیل باشی؟
این آیه، با لحنی عتابآمیز، از انسانهایی سخن میگوید که به جای پرستش خداوند، هوای نفس خود را محور قرار دادهاند. این انحراف، آنها را به تیپی مقتدر در ساحت باطل تبدیل میکند، چنانکه گویی نفسشان را به مقام الوهیت رساندهاند.
درنگ: پرستش هوای نفس، انسان را به تیپی مقتدر در ساحت باطل تبدیل میکند، چنانکه گویی نفس او به مقام الوهیت رسیده است. |
شکوه خداوند از انحراف انسان
در آیه ۴۳، خداوند با لحنی آکنده از تأسف، نزد پیامبر از این انحراف شکوه میکند. این شکوه، نشاندهنده عمق انحراف انسانهایی است که به جای پرستش حق، به سوی باطل گرایش یافتهاند. این عتاب الهی، به مثابه آهی است که از قلب خالق برمیخیزد و انسان را به تأمل در مسیر خود دعوت میکند.
ناتوانی پیامبر در هدایت
آیه ۴۳ همچنین بر ناتوانی پیامبر در هدایت این گروه تأکید دارد. این انسانها، به دلیل عمق انحرافشان، از دایره هدایت پیامبرانه خارج شدهاند و پیامبر نمیتواند وکیل یا مدافع آنها باشد. این محدودیت، نشاندهنده خودخواسته بودن انحراف این تیپ است که با انتخاب آگاهانه، از حق فاصله گرفتهاند.
آیه ۴۴: تشبیه به حیوانات
قرآن کریم در آیه ۴۴ سوره فرقان، این تیپ را به دلیل فقدان عقلانیت و درک، به حیوانات تشبیه میکند:
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ ۚ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا
یا گمان میکنی که بیشترشان میشنوند یا میفهمند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند، بلکه گمراهترند.
این آیه، با صراحت، انسانهای این تیپ را به دلیل فقدان شنیدن و فهمیدن، به حیوانات تشبیه کرده و حتی آنها را گمراهتر از حیوانات میداند. این تشبیه، نشاندهنده عمق سقوط وجودی این گروه است که از عقل و هدایت الهی فاصله گرفتهاند.
تمایز میان شنیدن و فهمیدن
آیه ۴۴، با تمایز میان «شنیدن» (دریافت صوت) و «فهمیدن» (درک عقلانی)، بر ناتوانی این تیپ در بهرهگیری از عقل و هدایت تأکید دارد. این تمایز، به مثابه جداسازی دو بال پرواز انسان به سوی حقیقت است که در این تیپ، هر دو بال شکستهاند.
درنگ: انسانهای تیپ باطل، به دلیل فقدان شنیدن و فهمیدن، نه تنها از حیوانات عقبترند، بلکه در گمراهی از آنها پیشی گرفتهاند. |
گمراهی شدیدتر از حیوانات
برخلاف حیوانات که از غریزه طبیعی خود پیروی میکنند، انسانهای این تیپ، با انتخاب آگاهانه باطل، از هدایت الهی فاصله گرفتهاند. این گمراهی، به مثابه سقوط از قلههای عقلانیت به درههای جهل و انحراف است که آنها را حتی از حیوانات نیز فروتر میبرد.
مثال تاریخی: امتناع از شنیدن
یکی از عالمان دینی، در جلسهای رسمی، به دلیل اعتماد به نفس یا غرور، از شنیدن نظرات دیگران امتناع کرد و اظهار داشت که سخنانش چون خورشید در اوج آسمان است و نیازی به نقد یا نظر دیگران ندارد. این رفتار، مصداقی از ویژگیهای تیپ باطل است که به دلیل غرور، از حق فاصله میگیرد.
غرور و امتناع از شنیدن
غرور و اعتماد به نفس بیش از حد، از ویژگیهای بارز این تیپ است که انسان را از شنیدن حق بازمیدارد. این غرور، به مثابه دیواری بلند است که انسان را از نور حقیقت محروم میکند و او را در تاریکی خودبینی فرو میبرد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با استناد به آیات ۴۳ و ۴۴ سوره فرقان، ویژگیهای تیپ باطل را بررسی کرد. پرستش هوای نفس، فقدان عقلانیت و گمراهی شدیدتر از حیوانات، از جمله ویژگیهای این تیپ است که آن را از دیگر انسانها متمایز میکند. این تحلیل، نشاندهنده عمق انحراف این گروه و لزوم هوشیاری در برابر آن است.
بخش سوم: وحدت کافران و نفور از حق
آیه ۵۵: وحدت کافران در برابر حق
قرآن کریم در آیه ۵۵ سوره فرقان، به وحدت و همبستگی کافران در برابر خداوند اشاره دارد:
وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُهُمْ وَلَا يَضُرُّهُمْ ۗ وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَىٰ رَبِّهِ ظَهِيرًا
و جز خدا چیزی را میپرستند که نه به آنها سود میرساند و نه زیان میرساند، و کافر بر ضد پروردگارش پشتیبان است.
این آیه، به وحدت کافران در برابر حق اشاره دارد و آنها را بهعنوان تیپی مقتدر در ساحت باطل معرفی میکند. این وحدت، به مثابه سپاهی است که در برابر نور حقیقت صفآرایی کرده و با همبستگی، علیه حق میجنگد.
درنگ: کافران، با وحدت و همبستگی در برابر حق، به تیپی مقتدر در ساحت باطل تبدیل شدهاند که علیه خداوند متحد میشوند. |
تضاد میان مؤمنان و کافران
در حالی که کافران در برابر حق وحدت دارند، برخی مؤمنان، به جای اتحاد با یکدیگر، گاه با شدت علیه هم عمل کرده و با کافران با رحمت برخورد میکنند. این تضاد، به مثابه دو جریان متضاد است که یکی به سوی نور و دیگری به سوی تاریکی حرکت میکند.
آیه ۶۰: نفور از سجده به رحمان
آیه ۶۰ سوره فرقان، به واکنش کافران در برابر دعوت به سجده برای رحمان اشاره دارد:
وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَٰنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَٰنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا ۩
و چون به آنها گفته شود: برای رحمان سجده کنید، گویند: رحمان چیست؟ آیا برای آنچه تو به ما فرمان میدهی سجده کنیم؟ و این بر نفرتشان افزود.
این آیه، با لحنی تکاندهنده، از نفور کافران از سجده به رحمان سخن میگوید. این نفور، به مثابه طوفانی است که انسان را از ساحل امن هدایت به دریای متلاطم باطل میکشاند.
تکبر و تمسخر سجده
کافران، به دلیل تکبر، نه تنها از سجده به رحمان امتناع میکنند، بلکه آن را مورد تمسخر قرار میدهند. این تکبر، به مثابه قلعهای است که انسان را در برابر فروتنی و تسلیم به حق محافظت میکند و او را در دام خودبینی گرفتار میسازد.
نفور: اوج انحراف وجودی
نفور، بهعنوان اوج انحراف، حالتی است که از تکذیب آیات الهی نیز فراتر میرود. این حالت، انسان را به مرحلهای از دوری از حق میرساند که بازگشت از آن دشوار است. نفور، به مثابه تاریکی عمیقی است که نور حقیقت را در خود فرو میبرد.
درنگ: نفور، اوج انحراف وجودی است که انسان را از تکذیب آیات الهی نیز فراتر برده و به نفرت عمیق از حق میرساند. |
ریشههای نفور
نفور ممکن است از عوامل زیستی مانند نطفه و لقمه یا از انتخابهای انسانی ناشی شود. این عوامل، به مثابه بذرهایی هستند که در خاک وجود انسان کاشته شده و در صورت غفلت، به درختی از انحراف تبدیل میشوند.
نفور و نفرت از دین
برخی انسانها، به دلیل نفور، از دین، نماز و خداوند نفرت پیدا میکنند. این نفرت، به مثابه زهری است که روح انسان را مسموم کرده و او را از ارزشهای الهی دور میسازد.
مثال تاریخی: نهروانیان
رفتار نهروانیان در برابر امام حسن علیهالسلام، نمونهای از نفور و کفر است. آنها، با خطاب کردن امام بهصورت عام (رجل)، نه تنها از سجده به حق امتناع کردند، بلکه با تکبر، جایگاه الهی امام را نادیده گرفتند.
نفور در لحظات پایانی زندگی
نفور، در لحظات حساس مانند قبض روح، بهصورت شدیدتری ظاهر میشود. این حالت، به مثابه آتشی است که در پایان راه، وجود انسان را در بر میگیرد و او را به سوی نابودی میکشاند.
تجربه عملی نفور
تجربه حضور در سردخانه شهدا، نشاندهنده تأثیر نفور است که حتی عطر و غذا را به گند تبدیل میکند. این تجربه، به مثابه آینهای است که انحراف باطنی انسان را آشکار میسازد.
درمان نفور
تنها راه درمان نفور، قرار گرفتن در معرض ضد آن، یعنی کثافت و گند، است. این روش، به مثابه آبی پاککننده است که زنگار نفور را از روح انسان میزداید.
درنگ: درمان نفور، در مواجهه با ضد آن، یعنی کثافت، نهفته است که انسان را به حالت اولیه بازمیگرداند. |
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با استناد به آیات ۵۵ و ۶۰ سوره فرقان، به بررسی وحدت کافران و نفور آنها از حق پرداخت. نفور، بهعنوان اوج انحراف، انسان را از دین و خداوند دور کرده و در لحظات بحرانی، بهویژه مرگ، خود را نشان میدهد. این تحلیل، بر لزوم هوشیاری در برابر نفور تأکید دارد.
بخش چهارم: نفور و پیامدهای آن
نفور و کوری وجودی
نفور، مشابه عشق، میتواند انسان را کور و کر کند و او را از درک حقیقت بازدارد. این حالت، به مثابه غباری است که بر آینه وجود انسان نشسته و او را از دیدن حقیقت محروم میکند.
ویژگیهای عاشق و نفور
عاشق، به دلیل ویژگیهای ظاهری و باطنی، از دیگران متمایز است، اما نفور نیز انسان را به حالتی خاص میکشاند که قابل تشخیص است. این دو حالت، به مثابه دو روی یک سکهاند که هر یک، انسان را از حقیقت دور میکنند.
نفور در حیوانات
واژه «نفر» در قرآن کریم، برای برخی حیوانات مانند شتر و گوسفند نیز به کار رفته است که نشاندهنده ارتباط این مفهوم با انحراف است. این استعمال، به مثابه نشانهای است که انحراف را در موجودات دیگر نیز نشان میدهد.
صادق بودن با خداوند
انسان باید همواره با خداوند صادق باشد تا از نفور دوری کند. این صداقت، به مثابه کلیدی است که قفل انحراف را گشوده و انسان را به سوی حقیقت رهنمون میشود.
درنگ: صداقت با خداوند، انسان را از دام نفور رها کرده و به سوی حقیقت هدایت میکند. |
خطر قدرت بیش از حد
قدرت بیش از حد، اگر به نفور منجر شود، انسان را به انحراف و نابودی میکشاند. این قدرت، به مثابه شمشیری دو لبه است که میتواند انسان را به اوج برساند یا به قعر فرو برد.
نقش خداوند در نفور
در برخی موارد، خداوند نفور را به انسان عطا میکند تا اقتضای اعمال او را محقق سازد. این امر، به مثابه عدالتی الهی است که نتیجه انتخابهای انسان را به او بازمیگرداند.
ضرورت خودآزمایی
انسان باید خود را آزمایش کند تا از وجود نفور در خود آگاه شود. این خودآزمایی، به مثابه چراغی است که تاریکیهای وجود را روشن میکند و انسان را از انحراف مصون میدارد.
ظهور نفور در لحظات حساس
نفور، در لحظات بحرانی مانند مرگ، بهصورت شدیدتری ظاهر میشود. این ظهور، به مثابه طوفانی است که در پایان راه، انسان را در بر میگیرد.
پیشرفت علم و نفور
هرچند پیشرفت علم و بهداشت برخی مشکلات جسمانی را کاهش داده است، نفور همچنان چالشی باطنی است که علم مادی قادر به حل آن نیست. این چالش، به مثابه دیواری است که تنها با نور ایمان فرو میریزد.
نیاز به سنجش نفور
نیاز به ابزاری برای سنجش نفور، تکذیب و سایر انحرافات وجودی انسان وجود دارد. این ابزار، به مثابه ترازویی است که میزان انحراف انسان را نشان میدهد.
خطر غفلت از خودآزمایی
غفلت از خودآزمایی، انسان را در معرض نفور قرار میدهد و در لحظات بحرانی، او را نابود میکند. این غفلت، به مثابه خوابی است که انسان را از بیداری حقیقت محروم میسازد.
درنگ: خودآزمایی، انسان را از غفلت و نفور مصون داشته و به سوی حقیقت رهنمون میشود. |
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، به بررسی پیامدهای نفور و راههای مقابله با آن پرداخت. نفور، بهعنوان اوج انحراف، انسان را از حقیقت دور کرده و در لحظات بحرانی، او را به نابودی میکشاند. خودآزمایی و صداقت با خداوند، راههای اصلی رهایی از این انحراف هستند.
نتیجهگیری و جمعبندی
این نوشتار، با استناد به آیات ۴۳، ۴۴، ۵۵ و ۶۰ سوره فرقان، به تحلیل ساختارهای انسانی و تیپهای وجودی در فلسفه اسلامی پرداخت. انسانها، در سه دسته تقسیمبندی شدند: دو تیپ وجودی در ساحتهای حق و باطل و یک دسته پیادهنظام. تیپ باطل، با ویژگیهایی چون پرستش هوای نفس، گمراهی شدیدتر از حیوانات، وحدت در برابر حق و نفور از خداوند، از دیگر انسانها متمایز است. نفور، بهعنوان اوج انحراف، ریشه در عوامل زیستی و انتخابهای انسانی دارد و در لحظات بحرانی، مانند مرگ، خود را نشان میدهد. مثالهای تاریخی و تجربیات عملی، عمق این انحراف را روشن ساختند. این نوشتار، بر ضرورت خودآزمایی و صداقت با خداوند تأکید دارد تا انسان از دام نفور رها شده و به سوی کمال حرکت کند. آیات سوره فرقان، به مثابه چراغهایی در مسیر هدایت، انسان را به تأمل در جایگاه وجودی خود دعوت میکنند.
با نظارت صادق خادمی |