متن درس
انسانشناسی متافیزیکی و تعاملات وجودی با عوالم غیبی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۳۷۹)
دیباچه
انسان، به مثابه موجودی چندساحتی، در میانه شبکهای پیچیده از تعاملات با عوالم گوناگون قرار دارد. این تعاملات، که از زمین تا آسمان، از ملائکه تا شیاطین و جن را در بر میگیرد، نه تنها هویت وجودی او را شکل میدهد، بلکه عیار معنوی و کمال او را نیز تعیین میکند. درسگفتار شماره ۱۳۷۹ استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با نگاهی عمیق به انسانشناسی اسلامی، به کاوش در این تعاملات میپردازد و با محوریت رابطه انسان با شیاطین، قانونمندیهای این پیوند متافیزیکی را تبیین میکند.
بخش یکم: هویت وجودی انسان و ارتباطات عالمی
معیار تفاوت وجودی انسانها
انسانها، هرچند در ظاهر همسان به نظر میرسند، در ساحت وجودی از یکدیگر متمایزند. این تمایز، نه از جسم یا روان، بلکه از کیفیت و عمق ارتباط آنها با عوالم مختلف نشأت میگیرد. زمین، آسمان، ملائکه، شیاطین و جن، هرکدام ساحتی از هستی را نمایندگی میکنند که انسان در تعامل با آنها، هویت خویش را میسازد. عیار وجودی هر انسان، به مثابه سکهای که در کوره تعاملات عالمی گداخته میشود، به میزان پیوند او با این عوالم وابسته است. انسانی که با آسمان و ملائکه همنشین است، در قلههای کمال میدرخشد، حال آنکه پیوند با شیاطین، او را به سوی حضیض مادیت فرو میکشد.
درنگ: عیار وجودی انسان، در گرو کیفیت و کمیت ارتباطات او با عوالم متافیزیکی است. این ارتباطات، هویت او را از دیگر انسانها متمایز میسازد.
قانونمندی تعاملات انسان و عوالم
این تعاملات، هرچند در ظاهر پراکنده به نظر میرسند، قانونمند و نظاممند هستند. هر انسانی، به فراخور ظرفیت وجودی خویش، با عوالمی خاص پیوند مییابد. این قانونمندی، که از مصادیق به سوی اصول کلی سیر میکند، نشان میدهد که رفتار انسان در برابر این عوالم، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، تحت قواعدی مشخص شکل میگیرد. به عنوان مثال، انسانی که در ساحت وجودی خویش به شیاطین نزدیک میشود، در شبکهای از تأثیرات متقابل گرفتار میگردد که گاه از آن بیخبر است.
بخش دوم: پیوند انسان و شیاطین
ماهیت ارتباط تنگاتنگ با شیاطین
برخی انسانها، به دلیل ویژگیهای وجودی خاص، در دامنهای نزدیک با شیاطین قرار میگیرند. این ارتباط، دوسویه و متقابل است؛ شیاطین به این افراد وابسته میشوند و انسانها نیز، خواسته یا ناخواسته، به شیاطین گرایش مییابند. این پیوند، به مثابه رشتهای نامرئی است که دو سوی آن، انسان و شیطان، را به هم گره میزند. شیاطین، با آگاهی از این تجانس وجودی، انسانهایی را که با آنها همسنخ هستند، شناسایی کرده و به سویشان میشتابند.
درنگ: ارتباط تنگاتنگ برخی انسانها با شیاطین، نتیجه تجانس وجودی است که شیطان را به سوی انسان و انسان را به سوی شیطان میکشاند.
آگاهی شیاطین از انسانهای همسنخ
شیاطین، با هوشی متافیزیکی، انسانهایی را که با آنها همجنس هستند، میشناسند و به آنها نزدیک میشوند. این آگاهی، در همه سطوح شیاطین – از شیاطین دانی و متوسط گرفته تا شیاطین قوی و خناس – وجود دارد. شیطان، به سان شکارچیای که طعمه خویش را از دور میبیند، با دقتی آگاهانه به سوی انسانهای مستعد نفوذ حرکت میکند.
ناآگاهی انسانهای مبتدی و متوسط
انسانهایی که در مراتب پایین و متوسط وجودی قرار دارند، از پیوند خود با شیاطین بیخبرند. آنها نمیدانند که به محفلی برای شیطان، منبعی برای حضور او یا ظرفی برای نزولش تبدیل شدهاند. این ناآگاهی، به مثابه تاریکیای است که انسان را در برابر نفوذ شیطان بیدفاع میسازد. او، بیآنکه بداند، در دام وسوسههای شیطانی گرفتار میشود و گاه به ابزاری برای پیشبرد مقاصد او بدل میگردد.
آگاهی انسانهای در مرتبه عالی
در مقابل، انسانهایی که به مرتبه عالی وجودی میرسند، از ارتباط خود با شیاطین آگاه میشوند. آنها نه تنها حضور شیطان را حس میکنند، بلکه گاه با او تعاملی آگاهانه برقرار میکنند. این تعامل، که گاه به نشر و گسترش نفوذ شیطان میانجامد، نشاندهنده عمق انحراف این افراد است. آنها، به سان بازیگری که نقش خویش را در نمایشنامه شیطان آگاهانه ایفا میکند، با شیطان همنوا میشوند.
درنگ: انسانهای در مرتبه عالی وجودی، از ارتباط خود با شیاطین آگاهند و گاه با آنها تعاملی آگاهانه برقرار میکنند که خطرناکترین شکل نفوذ شیطان است.
جمعبندی بخش دوم
پیوند انسان و شیطان، شبکهای پیچیده از تعاملات آگاهانه و ناآگاهانه است. شیاطین، با هوش متافیزیکی، انسانهای همسنخ خود را شناسایی کرده و به آنها نزدیک میشوند، در حالی که انسانهای مبتدی از این پیوند بیخبرند. انسانهای در مرتبه عالی، با آگاهی از این ارتباط، گاه به ابزار شیطان تبدیل میشوند. این قانونمندی، ضرورت هوشیاری و مراقبه در برابر نفوذ شیطان را آشکار میسازد.
بخش سوم: ابزارها و روشهای نفوذ شیطان
نفث شیطان و تأثیرات آن
یکی از ابزارهای اصلی شیطان در تأثیرگذاری بر انسان، «نفث» یا دمیدن است. این نفث، حالاتی چون خماری، سستی، تزلزل روحی و خوابآلودگی در انسان ایجاد میکند. نفث، به سان نسیمی مسموم است که در جان انسان میوزد و او را از تعادل وجودی خویش دور میسازد. این تأثیرات، نه تنها روان، بلکه جسم انسان را نیز در بر میگیرد و او را در برابر وسوسههای شیطانی آسیبپذیر میکند.
وسوسه، مکر اصلی شیطان
وسوسه، به مثابه قلب تپنده مکر شیطان، اصلیترین ابزار او برای فریب انسان است. این وسوسه، انسان را متحیر، بیحال و دچار شک میکند. وسوسه، مانند امواجی نامرئی است که با ملکولهای خون انسان تعامل میکند و حالاتی چون خماری و بیحالی را در او پدید میآورد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ
آنکه در سینههای مردم وسوسه میکند (سوره ناس، آیه ۵).
این آیه، به روشنی نشان میدهد که وسوسه، در عمق وجود انسان، یعنی سینه و قلب او، رخنه میکند و با تأثیر بر ملکولهای خون، حالات روانی و جسمانی او را دگرگون میسازد.
درنگ: وسوسه، به مثابه تشعشعاتی متافیزیکی، با ملکولهای خون انسان تعامل کرده و حالاتی چون خماری و بیحالی ایجاد میکند.
بزغ، سم شیطانی
«بزغ» یا بزاق شیطان، به سان سمی هلاهل عمل میکند که انسان را خمار، سنگین و بیمار میسازد. این بزاق، که گاه در اشیاء و ظروف انسان رخنه میکند، تأثیراتی عمیق و طولانیمدت بر جسم و روان او دارد. عالمان پیشین، از آب شبمانده پرهیز میکردند، زیرا معتقد بودند که شیطان با بزغ خود آن را آلوده میکند. این احتیاط، نشاندهنده آگاهی عمیق آنها از تأثیرات متافیزیکی شیطان بر محیط اطراف انسان است.
روایتی در این باره میفرماید: «شیطان، بزاق خود را در آب شبمانده میافکند و آن را آلوده میسازد.» این بزاق، انسان را تا چهل شب بیمار میکند و حالاتی چون دلگرفتگی، تنبلی و یأس را در او پدید میآورد.
درنگ: بزغ شیطان، مانند سمی هلاهل، انسان را تا چهل شب بیمار کرده و حالاتی چون دلگرفتگی و تنبلی در او ایجاد میکند.
وحشتآفرینی شیطان
برخی شیاطین، با ایجاد وحشت در انسان، او را تحت تأثیر قرار میدهند بدون آنکه مستقیماً به او آسیب بزنند. این وحشت، به سان سایهای است که بر قلب انسان میافتد و او را در تردید و ضعف فرو میبرد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
بگو: پناه میبرم به پروردگار مردم * از شر وسوسهگر نهانشونده (سوره ناس، آیات ۱ و ۴).
این آیات، بر ضرورت پناه بردن به خدا در برابر وسوسهها و وحشتآفرینیهای شیطان تأکید دارند.
حمل نعشه توسط شیاطین
در برخی روایات آمده است که شیاطین، انسان را مانند نعشهای حمل میکنند و او را بهصورت کامل تحت سلطه خود درمیآورند. این حالت، که به مثابه مرگ معنوی انسان است، او را از هرگونه اراده و مقاومت محروم میسازد. روایتی در این باره میفرماید: «شیاطین، نعشه انسان را حمل میکنند و او را به سوی مقاصد خویش میبرند.» در این حالت، انسان دیگر قادر به استعاذه نیست، مگر آنکه عارفی یا ملائکه به یاری او بشتابند.
درنگ: حمل نعشه توسط شیاطین، نشاندهنده عمق سلطه آنها بر انسان است که او را به جسدی بیاراده بدل میکند.
جمعبندی بخش سوم
شیطان، با ابزارهایی چون نفث، وسوسه، بزغ و وحشتآفرینی، انسان را از مسیر کمال دور میسازد. این ابزارها، که گاه در جسم و گاه در روان انسان رخنه میکنند، نشاندهنده پیچیدگی و قانونمندی نفوذ شیطان هستند. استعاذه، به مثابه سپری معنوی، انسان را از این تأثیرات محافظت میکند، اما غفلت از آن، انسان را به سوی نعشهای بیاراده سوق میدهد.
بخش چهارم: راهکارهای مقاومت در برابر شیطان
استعاذه، سپر معنوی
قرآن کریم، با تأکید مکرر بر استعاذه، انسان را به پناه بردن به خدا در برابر شر شیطان فرامیخواند. این استعاذه، که در آیاتی چون سوره ناس متجلی است، سپری است که انسان را از نفوذ شیطان حفظ میکند. گفتن «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ» به مثابه کلیدی است که قفلهای وسوسه را میگشاید و انسان را به سوی نور الهی هدایت میکند.
ورزش و سلامت خون
یکی از راهکارهای عملی برای مقاومت در برابر وسوسههای شیطانی، تقویت جسم از طریق ورزش است. ورزش، به ویژه پیش از نماز اول وقت، پلاک خون را بهبود میبخشد و مقاومت انسان را در برابر تأثیرات شیطانی افزایش میدهد. این دیدگاه، وسوسه را نه تنها یک پدیده روانی، بلکه یک بیماری عروقی میداند که با سلامت جسمانی قابل مهار است.
درنگ: وسوسه، به مثابه بیماری عروقی، با ورزش و تقویت سلامت خون قابل مهار است.
دوری از خاک و فضای بسته
خاک، به عنوان ماوای شیطان، و فضای بسته، به عنوان مانعی برای جریان انرژی معنوی، انسان را در برابر نفوذ شیطان آسیبپذیر میسازند. روایتی در این باره میفرماید: «خاک، ماوای شیطان است و هر که بر آن نشیند، فانی میشود.» دوری از خاک و زندگی در فضاهای باز و مرتفع، انسان را به سوی تعالی معنوی سوق میدهد. این دوری، به سان پروازی است که انسان را از قید مادیت رها میسازد.
درنگ: دوری از خاک و فضای بسته، انسان را از نفوذ شیطان مصون داشته و به سوی تعالی معنوی هدایت میکند.
جمعبندی بخش چهارم
مقاومت در برابر شیطان، نیازمند ترکیبی از مراقبه معنوی و سلامت جسمانی است. استعاذه، ورزش و دوری از خاک و فضای بسته، ابزارهایی هستند که انسان را از سلطه شیطان رها میسازند. این راهکارها، با تقویت جسم و روح، انسان را به سوی کمال وجودی هدایت میکنند.
بخش پنجم: نقش شیطان در نظام خلقت
ضرورت خلقت شیطان
خلقت شیطان، بخشی از نظام الهی برای آزمایش و تعادل انسان است. بدون وجود شیطان، انسان ممکن بود به دلیل قدرت زیاد، خود را در جایگاه خدا قرار دهد. شیطان، به سان سنگی است که بر پای انسان بسته شده تا او را از تکبر و ادعای الوهیت بازدارد. روایتی در این باره میفرماید: «اگر شیطان نبود، انسانها همگی ادعای خدایی میکردند.»
درنگ: شیطان، به عنوان مانعی برای تکبر انسان، بخشی از نظام الهی برای تعادل و آزمایش اوست.
تبرئه شیطان در روز قیامت
در روز قیامت، ابلیس خود را تبرئه کرده و گناه را به گردن انسانها میاندازد، زیرا آنها به وسوسههای او گوش دادهاند. این تبرئه، نشاندهنده مسئولیت انسان در برابر انتخابهای خویش است. شیطان، تنها وسوسه میکند، اما تصمیم نهایی با انسان است.
خطر بیکاری و تماشاگران
بیکاری، بستری برای نفوذ شیطان است. انسان بیکار، به سان زمینی بایر است که شیطان در آن بذر وسوسه میکارد. روایتی در این باره میفرماید: «از انسانهای بیکار بترسید، زیرا آنها به کار دیگران مشغولند.» این نکته، بر ضرورت فعالیت و تمرکز بر اهداف معنوی تأکید دارد.
جمعبندی بخش پنجم
شیطان، به عنوان بخشی از نظام خلقت، نقش آزمایشگر و متعادلکننده را ایفا میکند. خلقت او، مانعی برای تکبر انسان است و مسئولیت انتخابهای انسان را به او یادآور میشود. بیکاری، به عنوان بستری برای نفوذ شیطان، انسان را از مسیر کمال دور میسازد.
جمعبندی نهایی
انسانشناسی متافیزیکی، انسان را موجودی چندساحتی معرفی میکند که در شبکهای پیچیده از تعاملات با عوالم گوناگون قرار دارد. پیوند با شیاطین، که گاه آگاهانه و گاه ناآگاهانه شکل میگیرد، هویت وجودی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. ابزارهای شیطان، از نفث و وسوسه تا بزغ و وحشتآفرینی، انسان را از مسیر کمال دور میسازند، اما استعاذه، ورزش و دوری از خاک و فضای بسته، او را به سوی تعالی هدایت میکنند. خلقت شیطان، بخشی از نظام الهی برای آزمایش و تعادل انسان است و مسئولیت انتخابهای او را به او یادآور میشود. این نوشتار، با کاوش در این معارف، بر ضرورت خودشناسی، تقویت ایمان و هوشیاری در برابر وسوسههای شیطانی تأکید دارد.
با نظارت صادق خادمی