در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1391

متن درس





کتاب اقتدار انسانی و کمال معنوی در پرتو قرآن کریم

اقتدار انسانی و کمال معنوی در پرتو قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۳۹۱)

مقدمه

در گستره معارف اسلامی، قرآن کریم چونان چراغی فروزان، راهنمای بشر به سوی کمال و اقتدار معنوی است. این کتاب آسمانی، انسان را موجودی معرفی می‌کند که ظرفیت‌های بی‌کرانش او را به دریافت فیض الهی و ارتباط با حقایق ربوبی و لدنی توانمند ساخته است. با این حال، موانع تاریخی، اجتماعی و نفسانی، این ارتباط را در گذر زمان به انزوا کشانده و کمالات معنوی را در جوامع دینی به حاشیه رانده است. این نوشتار، با تأمل در آیات سوره نمل و با رویکردی هستی‌شناختی و عرفانی، به بررسی اقتدار انسانی، انزوای کمالات معنوی، و ضرورت احیای معارف ربوبی در حوزه‌های علمیه می‌پردازد. هدف این اثر، تبیین این حقیقت است که دین، فراتر از عناوین و الفاظ، در پی پرورش انسان کامل و اتصال او به عوالم متعالی است.

بخش نخست: انحصارزدایی از مفاهیم دینی و اقتدار انسانی

قرآن کریم، دین را نه صرفاً مجموعه‌ای از احکام و عناوین، بلکه بستری برای شکوفایی اقتدار انسانی، کمال معنوی، و اتصال به حقایق متعالی معرفی می‌کند. این دیدگاه، انسان را به مثابه خلیفه‌الله (سوره بقره، آیه ۳۰) می‌نگرد که با ظرفیت‌های بی‌کران خود، قادر به دریافت فیض الهی و تحقق کمال است. برخلاف برداشت‌های محدود که دین را به الفاظ و ظواهر تقلیل می‌دهند، قرآن کریم بر معنویات و حقایق ربوبی تأکید دارد. این انحصارزدایی، به انسان اجازه می‌دهد تا فراتر از قالب‌های صوری، به سوی کمال و اقتدار معنوی گام بردارد.

درنگ: دین در قرآن کریم، فراتر از عناوین و مفاهیم صوری، بر اقتدار انسانی و کمال معنوی تأکید دارد و انسان را به سوی دریافت فیض الهی و اتصال به حقایق ربوبی هدایت می‌کند.

این دیدگاه، با مفهوم خلافت الهی همخوانی دارد که انسان را موجودی با استعدادهای نامحدود برای قرب به خداوند معرفی می‌کند. در این راستا، دین نه تنها به احکام ظاهری محدود نمی‌شود، بلکه انسان را به سوی مراتب عالی وجودی رهنمون می‌سازد. این نگاه، ضرورت بازاندیشی در رویکردهای سنتی به دین را برجسته می‌کند، جایی که تمرکز بر ظواهر، گاه مانع از توجه به عمق معنوی و ربوبی شده است.

بخش دوم: انزوای کمالات معنوی در ظرف تاریخی

با دوری از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین علیهم‌السلام، کمالات معنوی، حقایق ربوبی، مکاشفات، رویت‌ها، و حتی وحی به انزوا، غربت، و کتمان دچار شدند. در دوران تاریخی پس از ائمه، به ویژه در زمان خلفای جور، مانند بنی‌امیه و بنی‌عباس، اولیای دین، با وجود برخورداری از کرامات و مکاشفات، به دلیل شرایط تقیه و فشارهای اجتماعی، ناچار به پنهان‌کاری شدند. این کتمان، به تدریج به کاهش ظهور کمالات در جامعه دینی انجامید و حقایق ربوبی را به حاشیه راند.

درنگ: فشارهای تاریخی و اجتماعی، مانند دوران تقیه، اولیای دین را به کتمان کرامات و کمالات معنوی واداشت و این انزوا، به کاهش ظهور حقایق ربوبی در جامعه دینی منجر شد.

این انزوا، نتیجه شرایطی بود که اولیای دین را به حفظ دین و جان خود از طریق تقیه واداشت. روایات شیعی، مانند آنچه در اصول کافی آمده، تقیه را سپری برای حفاظت از دین و اولیا معرفی می‌کند. با این حال، این کتمان، به مرور زمان به کاهش نمود کمالات در جامعه انجامید و زمینه‌ساز انقراض تدریجی معارف ربوبی شد.

بخش سوم: انقراض کمال در علم دینی معاصر

در علم دینی معاصر، کمال معنوی، حقایق ربوبی، کرامات، و مکاشفات به حاشیه رانده شده و جای خود را به الفاظ، عناوین، و مباحث صوری داده‌اند. این وضعیت، که در آن تمرکز بر دانش مکتسبه است، با روح قرآن کریم که سرشار از کمال و معنویت است، در تضاد قرار دارد. تمثیل قصر متروکه، به زیبایی این وضعیت را ترسیم می‌کند: قصری که لوسترها و چراغ‌هایش بی‌نور و بی‌برق‌اند، تنها به دکوری بی‌جان تبدیل شده است. علم دینی، با وجود ساختارهای ظاهری، از نور معرفت و کمال تهی شده و به الفاظ محدود گشته است.

درنگ: علم دینی معاصر، مانند قصری متروکه، از نور معرفت و کمال تهی شده و به الفاظ و عناوین صوری محدود گشته است.

این تمثیل، ضرورت احیای کمالات معنوی را در علم دینی برجسته می‌کند. در قرآن کریم، تزکیه مقدم بر تعلیم است (سوره بقره، آیه ۱۲۹)، اما در علم دینی معاصر، تمرکز بر دانش ظاهری، مانع از پرورش معارف ربوبی و لدنی شده است. این وضعیت، ضرورت بازنگری در رویکردهای آموزشی و تربیتی را ایجاب می‌کند.

بخش چهارم: انگاره منفی نسبت به اهل کمال

در جامعه دینی معاصر، افرادی که از کمالات معنوی، مکاشفات، یا رویت‌های لدنی برخوردارند، گاه با انگاره‌های منفی مواجه شده و بدتر از دزد و سارق تلقی می‌گردند. این نگاه، که ریشه در جهل مرکب و موانع نفسانی دارد، اولیای دارای کمال را به پنهان‌کاری واداشته و مانع از ظهور حقایق ربوبی در جامعه شده است. این انگاره منفی، با فضای قرآنی که سرشار از تکریم انسان‌های کامل است، در تضاد قرار دارد.

درنگ: انگاره منفی نسبت به اهل کمال، اولیای دارای مکاشفات و رویت‌های لدنی را به کتمان واداشته و مانع از ظهور حقایق ربوبی در جامعه شده است.

این وضعیت، با مفهوم جهل مرکب در فلسفه اسلامی همخوانی دارد که جهل به حقیقت را با انکار آن همراه می‌کند. برای رفع این مانع، لازم است فضایی امن و پذیرا برای ظهور اولیای دارای کمال ایجاد شود تا حقایق ربوبی بار دیگر در جامعه دینی شکوفا گردد.

بخش پنجم: دریافت فیض الهی در پرتو آیات سوره نمل

دریافت بی‌واسطه فیض در مرتبه محبوبین

قرآن کریم در آیه ششم سوره نمل، به دریافت بی‌واسطه فیض الهی توسط پیامبر اکرم (ص) اشاره دارد:

إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ

تو بی‌تردید قرآن را از جانب حکیمی دانا دریافت می‌داری.

این آیه، مرتبه محبوبین را نشان می‌دهد که فیض الهی را بدون واسطه، از منبع حکمت و علم الهی دریافت می‌کنند. واژه «لَدُنْ» به نزدیکی به منبع حکمت اشاره دارد و بر مرتبه والای پیامبر (ص) تأکید می‌کند. این دریافت بی‌واسطه، با تفاسیر عرفانی، مانند تفسیر المیزان، همخوانی دارد که قرآن کریم را حقیقتی ازلی و متعالی می‌داند.

چالش‌های محبین در دریافت فیض

محبین، مانند حضرت موسی علیه‌السلام، برای دریافت فیض الهی با آزمون‌هایی مواجه می‌شوند که نیازمند تهذیب نفس و رفع موانع است. آیات ۷ تا ۱۲ سوره نمل، این فرآیند را به زیبایی ترسیم می‌کنند:

إِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهَابٍ قَبَس不

هنگامی که موسی به خانواده‌اش گفت: من آتشی دیدم، به‌زودی برایتان از آن خبری می‌آورم یا شعله‌ای فروزان می‌آورم تا گرم شوید.

فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ

چون به سوی آن آمد، ندا داده شد که: مبارک است آنکه در آتش است و آنکه پیرامون آن است، و پاک است خداوند، پروردگار جهانیان.

يَا مُوسَىٰ إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

ای موسی، همانا منم خدا، عزیز و حکیم.

وَأَلْقِ عَصَاكَ ۚ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ ۚ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ

و عصایت را بیفکن. چون آن را دید که چون ماری می‌جنبد، پشت کرد و بازنگشت. ای موسی، مترس که پیامبران نزد من نمی‌ترسند.

إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ

مگر کسی که ستم کرد، سپس بدی را به نیکی بدل ساخت، که من آمرزنده و مهربانم.

وَأَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ ۖ فِي تِسْعِ آيَاتٍ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ

و دستت را در گریبانت کن تا سپید بی‌عیب بیرون آید، در زمره نه معجزه به سوی فرعون و قومش.

درنگ: محبین، مانند حضرت موسی علیه‌السلام، با آزمون‌های الهی به سوی دریافت فیض ربوبی هدایت می‌شوند، در حالی که محبوبین فیض را بی‌واسطه دریافت می‌کنند.

این آیات، فرآیند تهذیب نفس حضرت موسی را نشان می‌دهند که با آزمون‌هایی مانند پرتاب عصا و دست سفید، به تدریج آماده دریافت وحی الهی می‌شود. عبارت «مِنْ غَيْرِ سُوءٍ» بر اطمینان‌بخشی خداوند به موسی تأکید دارد تا ترس او از نقص یا بیماری برطرف شود. این فرآیند، با مفهوم قرب نوافل در عرفان اسلامی همخوانی دارد که محبین را نیازمند تلاش و خودسازی می‌داند.

نقش معجزه در هدایت

پیامبران برای اثبات رسالت خود به معجزات نیازمند بودند، اما حتی معجزات نیز از سوی برخی، مانند فرعون و قومش، پذیرفته نشد. آیه سیزدهم سوره نمل این حقیقت را روشن می‌سازد:

فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِينٌ

چون آیات روشنگر ما به سویشان آمد، گفتند: این سحری آشکار است.

این آیه، بر انکار معجزات توسط قوم فرعون به دلیل تعصب و ظلم تأکید دارد. واژه «مُبْصِرَةً» نشان‌دهنده آشکار بودن معجزات است، اما موانع نفسانی مانع از پذیرش آنها شد. این وضعیت، با آیه چهاردهم سوره نمل تکمیل می‌شود:

وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا

و آنها را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند.

درنگ: قوم فرعون، علی‌رغم یقین درونی به معجزات، به دلیل ظلم و تکبر آنها را انکار کردند، که نشان‌دهنده نقش موانع نفسانی در رد حقیقت است.

این تناقض میان یقین درونی و انکار ظاهری، با مفهوم حجاب‌های نفسانی در عرفان اسلامی همخوانی دارد که موانع درونی را مانع پذیرش حقیقت می‌داند.

بخش ششم: اقتدار معنوی داود و سلیمان علیهما‌السلام

قرآن کریم در آیه پانزدهم سوره نمل، به اعطای علم لدنی به داود و سلیمان اشاره دارد:

وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَىٰ كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ

و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم و گفتند: سپاس خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری داد.

این آیه، مرتبه محبوبین را نشان می‌دهد که علم لدنی را بدون واسطه دریافت کردند. این علم، در مرتبه‌ای پایین‌تر از عالین (مانند پیامبر اکرم (ص)) قرار دارد، اما همچنان جلوه‌ای از فیض الهی است. سلیمان علیه‌السلام، علاوه بر دریافت مستقیم فیض، از داود علیه‌السلام نیز فیض را به ارث برد:

وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ

و سلیمان از داود ارث برد.

این وراثت، نشان‌دهنده استمرار فیض الهی در میان محبوبین است و با مفهوم ولایت در عرفان اسلامی همخوانی دارد. اقتدار معنوی سلیمان در آیه شانزدهم سوره نمل نیز برجسته است:

وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ

و برای سلیمان سپاهیانش از جن و انس و پرندگان گرد آورده شدند، پس آنها به نظم آراسته شدند.

این آیه، بر اقتدار معنوی سلیمان تأکید دارد که فراتر از قدرت مادی بود. واژه «يُوزَعُونَ» به نظم و هماهنگی این سپاهیان اشاره دارد که نتیجه فیض الهی است.

درنگ: اقتدار معنوی اولیای خدا، مانند سلیمان علیه‌السلام، مبتنی بر حقایق ربوبی است و فراتر از قدرت مادی و پادگانی قرار دارد.

این اقتدار، نتیجه دریافت فیض الهی است که سلیمان را قادر به فهم گفتار موجودات، مانند مورچه، ساخت:

حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

تا چون به وادی مورچگان رسیدند، مورچه‌ای گفت: ای مورچگان، به لانه‌های خود درآیید تا سلیمان و سپاهیانش شما را پایمال نکنند، در حالی که نمی‌دانند.

فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ

پس از گفتار او [مورچه] لبخندزنان خندید و گفت: پروردگارا، مرا واداشته که نعمت تو را که بر من و بر پدرانم ارزانی داشته‌ای، شکر کنم.

این توانایی، نتیجه علم لدنی و فیض الهی است که سلیمان را به مرتبه‌ای والا رساند. شکرگزاری او نشان‌دهنده درک عمیق این نعمت و مسئولیت آن است.

بخش هفتم: عمومیت دریافت فیض و موانع آن

دریافت فیض الهی، مانند فهم گفتار موجودات، منحصر به انبیا نیست و در همه زمان‌ها ممکن است. هر انسانی، با رفع موانع نفسانی و اجتماعی، قادر به دریافت این فیض است. تمثیل رگه‌های طلا در کوه، به زیبایی ظرفیت‌های نهفته انسان را نشان می‌دهد که با کنکاش و تهذیب نفس به فعلیت می‌رسد. کودکان، به دلیل خلوص نفسانی و فقدان موانع، در طفولیت بیشتر مستعد دریافت فیض هستند.

درنگ: فیض الهی منحصر به انبیا نیست و هر انسانی با رفع موانع نفسانی و اجتماعی می‌تواند به کمالات معنوی دست یابد.

این دیدگاه، با مفهوم ولایت عامه در عرفان اسلامی همخوانی دارد که امکان قرب الهی را برای غیرمعصومین نیز تأیید می‌کند. موانع نفسانی، مانند جهل و تعصب، و موانع اجتماعی، مانند انگاره‌های منفی، مانع از ظهور این کمالات می‌شوند.

بخش هشتم: ضرورت احیای کمالات در علم دینی

علم دینی باید به جای تمرکز بر الفاظ و عناوین، به پرورش کمالات معنوی و حقایق ربوبی بپردازد. این امر، نیازمند ایجاد سیستمی منظم و علنی برای تربیت اولیای دارای کمال است. روش‌های غیرعلمی، مانند جن‌گیری و رمالی، نمی‌توانند جایگزین این رویکرد شوند. تمثیل مطرب‌هایی که با رفع ترس ظاهر شدند، نشان‌دهنده تأثیر فضای اجتماعی بر ظهور کمالات است.

درنگ: علم دینی باید با ایجاد سیستمی منظم و علنی، به پرورش کمالات معنوی و حقایق ربوبی بپردازد تا از انزوای این کمالات جلوگیری شود.

علمای گذشته، با تکیه بر کمالات معنوی، از قداست برخوردار بودند و تأثیر عمیقی بر جامعه داشتند. این قداست، نتیجه تهذیب نفس و دریافت فیض الهی بود که در علم دینی معاصر کمرنگ شده است.

بخش نهم: نقد روش‌های تبلیغ دینی

روش‌های تبلیغ دینی معاصر، با تمرکز بر گفتار و کاهش عناصر جذاب، از تأثیرگذاری کاسته‌اند. تمثیل قناری‌ها که به گفتار فارسی واکنش نشان می‌دهند، بر ضرورت استفاده از روش‌های مناسب برای جلب توجه مردم تأکید دارد. این دیدگاه، با مفهوم بلاغت در قرآن کریم همخوانی دارد که بر استفاده از زبان و روش‌های مناسب برای هدایت تأکید می‌کند.

درنگ: روش‌های تبلیغ دینی باید با استفاده از ابزارهای جذاب و مناسب، مانند معجزات در گذشته، تأثیرگذاری خود را افزایش دهند.

این نقد، ضرورت بازنگری در روش‌های تبلیغ دینی را برجسته می‌کند تا با بهره‌گیری از عناصر معنوی و جذاب، جامعه را به سوی دین هدایت کند.

بخش دهم: ساختار سه‌گانه علم دینی

علم دینی باید در سه بخش علوم (اوصاف)، معارف (ذوات)، و حقایق (ربوبیات) فعال شود. علوم، به دانش‌های ظاهری اشاره دارد که در دانشگاه‌ها نیز تدریس می‌شوند. معارف، شناخت ذات الهی است که فعل تام محسوب می‌شود. حقایق، دریافت فیض ربوبی و لدنی است که هدف نهایی عبادت و تربیت دینی است.

درنگ: علم دینی باید در سه بخش علوم، معارف، و حقایق فعال شود تا به پرورش انسان کامل و تحقق سیطره دین در جهان منجر گردد.

این ساختار سه‌گانه، با تقسیم‌بندی علوم در فلسفه اسلامی همخوانی دارد و ضرورت توجه به همه ابعاد وجودی انسان را در علم دینی برجسته می‌کند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تأمل در آیات سوره نمل و درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به بررسی اقتدار انسانی و انزوای کمالات معنوی در علم دینی معاصر پرداخت. انسان، به‌عنوان موجودی با ظرفیت‌های بی‌کران، قادر به دریافت فیض الهی و اتصال به عوالم متعالی است، اما موانع تاریخی، اجتماعی، و نفسانی این ارتباط را مختل کرده‌اند. تفاوت میان محبین و محبوبین، نقش معجزات در هدایت، و ضرورت احیای کمالات در علم دینی، از مهم‌ترین محورهای این بحث بود. برای سیطره دین در جهان، علم دینی باید در سه بخش علوم، معارف، و حقایق فعال شود تا انسان کامل پرورش یابد و حقایق ربوبی بار دیگر در جامعه شکوفا گردد.

با نظارت صادق خادمی