متن درس
درآمدی بر فلسفه و عرفان اسلامی: تأملاتی در معرفت، قدرت و کمال انسانی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ١٣٩٨)
دیباچه
این نوشتار، کاوشی عمیق در ظرفیتهای بیکران انسان برای نیل به کمالات ربوبی و تأمل در موانع تحقق این ظرفیتها در چارچوب فلسفه و عرفان اسلامی است. محور این تأملات، بررسی رابطه معرفت و قدرت، جایگاه انسان در نظام هستی، و امکان تجلی صفات الهی در وجود اوست. با الهام از آیات قرآن کریم، بهویژه سوره قصص، این اثر به تحلیل پویاییهای وجودی انسان میپردازد که میتواند او را به اوج عظمت یا حضیض حقارت رهنمون سازد. هدف این کتاب، ارائه نگرشی جامع و ساختاریافته به دانشجویان و پژوهشگران فلسفه و عرفان اسلامی است تا با تکیه بر متون دینی و تأملات عقلی، به بازاندیشی در مسیر کمال انسانی و اصلاح جامعه بپردازند.
بخش نخست: ظرفیت بیکران انسان در نیل به کمال
انسان بهمثابه خلیفهالله
انسان، بهعنوان خلیفه خداوند در زمین، از ظرفیتی بیانتها برای رشد معنوی و دستیابی به کمالات ربوبی برخوردار است. این ظرفیت، او را به مثابه اولین مخلوق قدرتمند الهی قرار میدهد که میتواند مراتب وجودی را درنوردد و به جایگاهی رفیع دست یابد. این دیدگاه، ریشه در اصل «نظام احسن» در فلسفه اسلامی دارد که انسان را موجودی با استعدادهای بیکران برای قرب الهی معرفی میکند. انسان کامل، به تعبیر ابنعربی، آینهای است که تجلی صفات الهی را در خود بازمیتاباند و این بازتاب، تنها در سایه مجاهده و تزکیه نفس ممکن میشود.
گستردگی قدرت معنوی انسان
گستره قدرت معنوی انسان چنان است که میتواند عوالم، موجودات، ملائکه، جن، و حتی شیاطین را تحت تسخیر خود درآورد. این توانایی، نه از جنس سلطه مادی، بلکه از نوع نفوذ معنوی و روحانی است که در پرتو معرفت و قرب الهی به دست میآید. این مفهوم، با آیات قرآن کریم درباره خلافت انسان و تسخیر موجودات برای او همخوانی دارد و نشاندهنده جایگاه بیهمتای انسان در نظام خلقت است. انسان، به مثابه دریایی بیکران، میتواند امواج وجودی خود را تا ساحل بینهایت الهی گسترش دهد، مشروط بر آنکه از آلودگیهای نفسانی و موانع وجودی رهایی یابد.
موانع تحقق ظرفیتهای انسانی
موانع وجودی، از جمله هواهای نفسانی، آلودگیهای اخلاقی، و آشوبهای درونی، انسان را تا بدانجا تضعیف میکنند که از اداره امور ابتدایی زندگی خویش نیز بازمیماند. این موانع، چون غباری بر آینه وجود انسان مینشینند و مانع از بازتاب نور الهی در او میشوند. در فلسفه اسلامی، گناه و هواهای نفسانی بهعنوان بزرگترین سد در برابر شکوفایی استعدادهای ذاتی انسان معرفی شدهاند. این ناتوانی، گاه انسان را به حضیضی فرومیکشاند که حتی از انجام سادهترین امور روزمره عاجز میماند، چنانکه پیرمرد یا پیرزنی ناتوان که از اداره خویش بازمانده است.
تضاد میان عظمت و حقارت انسانی
انسان، موجودی دوسویه است که میتواند به اوج عظمت و قدرت معنوی صعود کند یا در اثر موانع، به حضیض حقارت و ناتوانی فروغلتد. این تضاد، در قرآن کریم با مفاهیم «اعلی علّیین» و «اسفل سافلین» به زیبایی ترسیم شده است. انسان، چون پرندهای است که بالهایش میتوانند او را به آسمانهای بیکران معرفت رسانند یا در باتلاق نفسانیات گرفتارش کنند. این دوگانگی، نشاندهنده آزادی و اختیار انسان در انتخاب مسیر کمال یا نقص است.
بخش دوم: تجلی الهی و معجزات در سیره موسی (ع)
تجلی الهی در سوره قصص
سوره قصص، نمونهای بدیع از تجلی الهی به حضرت موسی علیهالسلام را به تصویر میکشد که از طریق شجرهای در بقعهای مبارک رخ داده است. این تجلی، جلوهای از حضور خداوند در عالم ناسوت است که به واسطه محدودیتهای وجودی انسان، از طریق شجرهای مادی به موسی علیهالسلام نمایان شد. این رویداد، در آیهای از قرآن کریم چنین توصیف شده است:
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ
ترجمه: «پس چون به آن [آتش] رسید، از کرانه راست وادی، در آن جایگاه مبارک، از آن درخت ندا آمد که: ای موسی، منم، منم خدا، پروردگار جهانیان.»
این آیه، تجلی الهی را بهعنوان جلوهای از ربوبیت خداوند نشان میدهد که به دلیل ناتوانی موسی علیهالسلام در تحمل تجلی مستقیم، از طریق واسطهای مادی (شجره) رخ داده است. این مفهوم، با نظریه تجلی در عرفان اسلامی همخوانی دارد که خداوند را در مراتب مختلف وجودی متجلی میداند.
ضرورت واسطه در تجلی الهی
تجلی الهی به موسی علیهالسلام از طریق شجره، به دلیل ناتوانی او در تحمل تجلی مستقیم الهی بود. این شجره، چون ترانسی است که نور بیکران الهی را به سطحی قابلتحمل برای انسان تبدیل میکند، مانند مهتابی که نور را با واسطه منتشر میسازد. این واسطهمندی، نشاندهنده محدودیتهای وجودی انسان در برابر عظمت الهی است و در عین حال، راهی برای دریافت فیض الهی در عالم ناسوت فراهم میآورد.
معجزات بهعنوان سند ربوبیت
خداوند، در مواجهه با موسی علیهالسلام، با ارائه معجزات (عصا و ید بیضا)، ادعای ربوبیت خویش را اثبات نمود. این معجزات، نهتنها نشانهای از قدرت الهی، بلکه دلیلی بر صحت دعوت انبیا بودند. آیات قرآن کریم این معجزات را چنین توصیف میکنند:
وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ ۖ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ ۖ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ ۖ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ
ترجمه: «و عصایت را بیفکن. پس چون آن را دید که میجنبد، چنان که گویی ماری است، پشت کرد و بازنگشت. ای موسی، پیش آی و مترس که تو از ایمنان هستی.»
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ ۖ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ ۖ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
ترجمه: «دستت را در گریبانت کن تا سپید بیعیب برآید و بازویت را از ترس به خود بفشار. این دو نشانه از پروردگارت بهسوی فرعون و سران قوم اوست، که آنها قومی نافرمان بودهاند.»
این معجزات، بهعنوان اسناد الهی، نقش کلیدی در اثبات ربوبیت و هدایت جامعه ایفا کردند. ضرورت ارائه سند، اصلی بنیادین در فلسفه نبوت است که بر اعتبار و صحت ادعاهای الهی تأکید دارد.
ترس موسی علیهالسلام و لطف الهی
موسی علیهالسلام، به دلیل ویژگیهای روانشناختیاش بهعنوان پیغمبری جلالی، از معجزه عصا ترسید، اما خداوند با اطمینانبخشی، او را ایمن ساخت. این ترس، نتیجه محدودیتهای وجودی انسان و تأثیرات محیطی است که با لطف الهی مرتفع میشود. این ویژگی، نشاندهنده بشریت انبیا و نیاز آنها به هدایت الهی است.
بخش سوم: محبین و محبوبین در مسیر کمال
تفاوت محبین و محبوبین
موسی علیهالسلام، بهعنوان یکی از محبین، با تلاش و ریاضت به کمال دست یافت، در حالی که سلیمان علیهالسلام، بهعنوان یکی از محبوبین، بهصورت فطری از مواهب الهی برخوردار شد. محبین، چون کوهنوردانی هستند که با مشقت قله کمال را فتح میکنند، اما محبوبین، چون پرندگانیاند که با بالهای الهی به اوج میرسند. این تمایز، با نظریههای عرفانی درباره مراتب قرب الهی همخوانی دارد.
امکان وحی و مکاشفه در عالم ناسوت
وحی، مکاشفه، و رویت الهی، اموری محال نیستند و در عالم ناسوت، با فراهمسازی شرایط معنوی، قابل تحققاند. این امور، چون چشمههایی هستند که در زمین وجود انسان جاری میشوند، مشروط بر آنکه سکوهای وجودی و زمینههای معنوی فراهم گردد. این ظرفیت، نشاندهنده عظمت عالم ناسوت و امکان دریافت فیض الهی در آن است.
بخش چهارم: نقد نظامهای علمی و دینی
نقد آموزشهای معنوی در علم دینی
علم دینی کنونی، از آموزشهای لازم برای تحقق وحی، مکاشفه، و رویت الهی بیبهره است. این فقدان، چون خالی ماندن باغی از گلهای معنویت است که مانع از پرورش انسانهای کامل میشود. اصلاح نظام آموزشی علم دینی، نیازمند بازگشت به اصول معنوی و عرفانی است که در سیره انبیا متجلی است.
خطر بدبینی به ادعاهای معنوی
بدبینی به ادعاهای معنوی، مانند مکاشفه و رویت، گاه به دلیل فقدان سند، به انکار حقایق معنوی منجر میشود. این بدبینی، چون سدی است که راه را بر چشمههای معرفت میبندد. حفظ توازن میان نقد علمی و پذیرش احتمالی حقایق معنوی، ضرورتی برای رشد معنوی است.
ضرورت سند در روایات
بسیاری از روایات فاقد سند معتبر، به انحراف در فهم دینی و بدبختی جامعه منجر شدهاند. این روایات، چون علفهای هرزی هستند که در باغ معرفت رشد کرده و حقیقت را تحریف میکنند. تأکید بر سندشناسی و رجال، ضرورتی برای حفظ اصالت معارف اسلامی است.
نقد عرفانهای جعلی
عرفانهایی که خداوند را موجودی فراری توصیف میکنند، با آیات قرآن کریم، مانند آیهای که میفرماید:
هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
ترجمه: «او با شماست هر کجا که باشید، و خدا به آنچه میکنید بیناست.»
مغایرت دارند. این عرفانها، چون سرابی هستند که انسان را از چشمه زلال حقیقت دور میکنند. خداوند، همواره در دسترس است و قرب او، با تلاش معنوی قابل دستیابی است.
نقد روایات ساختگی درباره فرار
روایاتی که انسان یا خدا را در حال فرار توصیف میکنند، فاقد سند معتبرند و به بدبینی در رابطه انسان و خدا منجر شدهاند. این روایات، چون بادهایی هستند که گرد و غبار تحریف را بر چهره حقیقت میپاشند. نقد این روایات، ضرورتی برای احیای عرفان اصیل اسلامی است.
بخش پنجم: ضرورت علم عملیاتی و اصلاح جامعه
علم الهی و کاربرد آن
علم الهی، مانند معجزات موسی علیهالسلام، باید کاربردی و در خدمت اصلاح جامعه باشد. این علم، چون ابزاری است که باید در راستای هدایت و سعادت جامعه به کار گرفته شود. خداوند، معجزات را برای مواجهه با قوم فرعون و هدایت آنها به موسی علیهالسلام عطا کرد، چنانکه میفرماید:
إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
ترجمه: «که آنها قومی نافرمان بودهاند.»
این آیه، به فسق قوم فرعون اشاره دارد که علم الهی را برای هدایت آنها ضروری ساخته بود.
ترس موسی علیهالسلام از عواقب قتل
موسی علیهالسلام، به دلیل قتل یکی از قوم فرعون، از انتقام آنها هراس داشت، چنانکه در قرآن کریم آمده است:
قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ
ترجمه: «گفت: پروردگارا، من یکی از آنها را کشتهام، میترسم که مرا بکشند.»
این ترس، نتیجه محدودیتهای انسانی و تأثیرات محیطی بود که با لطف الهی مرتفع شد.
درخواست همراهی هارون
موسی علیهالسلام، به دلیل فصاحت هارون، از خداوند خواست او را بهعنوان یاور و پشتیبانش قرار دهد:
وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي ۖ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ
ترجمه: «و برادرم هارون، او در سخن گفتن از من فصیحتر است، پس او را همراه من بفرست تا یاورم باشد و مرا تصدیق کند، که من میترسم مرا تکذیب کنند.»
این درخواست، نشاندهنده تواضع موسی علیهالسلام و پذیرش برتری دیگران است که از ویژگیهای برجسته انبیا به شمار میرود.
بخش ششم: ویژگیهای انبیا و اصلاح علم دینی
همکاری و تعریف از دیگران
موسی علیهالسلام، با پذیرش فصاحت هارون و درخواست همکاری او، دو ویژگی کلیدی انبیا را نشان داد: همکاری با دیگران و تعریف از فضایل آنها. این ویژگیها، چون دو بالاند که انسان را به سوی کمال پرواز میدهند. همکاری، مانند رشتههای بههمتنیدهای است که جامعه را استوار میسازد، و تعریف از دیگران، چون آینهای است که فضایل را بازمیتاباند.
نقد انزواطلبی در علم دینی
انزواطلبی و عدم همکاری در علم دینی، مانع از تحقق وراثت انبیا و پرورش انسانهای کامل است. این انزواطلبی، چون دیواری است که راه را بر نور معرفت میبندد. علم دینی باید به سوی همکاری و تعامل جمعی حرکت کند تا میراث انبیا را زنده نگه دارد.
نقد عدم پذیرش فضایل دیگران
عدم پذیرش فضایل دیگران در علم دینی، مانع از رشد معنوی و تحقق عدالت است. این عیب، چون خاری است که در پای کاروان علم فرو میرود و حرکت آن را کند میسازد. پذیرش فضایل دیگران، ضرورتی برای تحقق عدالت و کمال در جامعه دینی است.
همکاری و رقابت سالم
همکاری و رقابت سالم، از ویژگیهای انبیا هستند که باید در جامعه علمی و دینی پیادهسازی شوند. این تعادل، چون دو کفه ترازویی است که جامعه را به سوی پیشرفت و کمال هدایت میکند. همکاری، نیروی اتحاد را تقویت میکند و رقابت سالم، انگیزه رشد را برمیانگیزد.
نقد فرهنگ حسادت
حسادت و عدم تحمل فضایل دیگران، از موانع اصلی رشد معنوی و علمی در علم دینی است. این حسادت، چون آتشی است که خرمن فضایل را میسوزاند. رهایی از حسادت، ضرورتی برای تحقق عدالت و کمال در جامعه دینی است.
الگوی همکاری در بازار
کاسبهای بازار، با همکاری و پذیرش یکدیگر، الگویی از زندگی مسالمتآمیز و رقابت سالم ارائه میدهند. این الگو، چون باغی است که گلهای مختلف در آن بهصورت هماهنگ شکوفا میشوند. علم دینی میتواند از این الگو برای تقویت همکاری و تعامل جمعی بهره گیرد.
ضرورت زندگی ساختاریافته
زندگی ساختاریافته و همکاری با دیگران، شرط موفقیت در تحقق کمال و هدایت جامعه است. این ساختار، چون بنایی است که با همکاری و همافزایی آجرهایش استوار میشود. علم دینی باید به سوی ایجاد ساختارهای اجتماعی هماهنگ حرکت کند.
نقد رفتار موسی علیهالسلام با هارون
موسی علیهالسلام، در لحظهای از عصبانیت، ریش هارون را گرفت که نشاندهنده نقصهای انسانی حتی در انبیاست:
قَالَ يَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلَا بِرَأْسِي ۖ إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي
ترجمه: «گفت: ای پسر مادرم، ریش و سرم را نگیر. من ترسیدم که بگویی میان بنیاسرائیل تفرقه انداختی و سخنم را رعایت نکردی.»
این رفتار، نتیجه محدودیتهای انسانی موسی علیهالسلام بود که با وجود عظمت نبوت، نقصهایی را نشان میدهد. این امر، بر بشریت انبیا و نیاز آنها به هدایت الهی تأکید دارد.
اجتناب از نقض غرض
انسان کامل، باید از نقض غرض، مانند رفتار موسی علیهالسلام با هارون، اجتناب کند. نقض غرض، چون خطایی است که مسیر کمال را منحرف میسازد. هماهنگی میان نیت و عمل، ضرورتی برای تحقق کمال است.
شروط انسان کامل
انسان کامل، باید سه ویژگی داشته باشد: همکاری با دیگران، پذیرش فضایل دیگران، و اجتناب از نقض غرض. این ویژگیها، چون سه ستوناند که بنای کمال انسانی را استوار میسازند. این شروط، با اصول اخلاقی و عرفانی اسلام همخوانی دارند و وراثت انبیا را ممکن میسازند.
جمعبندی و نتیجهگیری
این نوشتار، با کاوش در ظرفیتهای بیکران انسان برای نیل به کمالات ربوبی، به بررسی موانع تحقق این ظرفیتها و راههای غلبه بر آنها پرداخت. آیات سوره قصص و طه، تجلی الهی، معجزات انبیا، و نقصهای انسانی آنها را به تصویر کشیدند که نشاندهنده دوسویگی انسان در مسیر کمال یا نقص است. موسی علیهالسلام، بهعنوان محب، با تلاش و ریاضت به کمال رسید، در حالی که سلیمان علیهالسلام، بهعنوان محبوب، بهصورت فطری از مواهب الهی برخوردار شد. علم دینی، برای احیای جایگاه خود، نیازمند بازگشت به اصول معنوی، همکاری جمعی، و پذیرش فضایل دیگران است. الگوی کاسبهای بازار، نمونهای از زندگی هماهنگ و رقابت سالم ارائه میدهد که میتواند برای علم دینی راهگشا باشد. انسان کامل، با همکاری، پذیرش فضایل دیگران، و اجتناب از نقض غرض، میتواند به وراثت انبیا نائل آید و جامعه را به سوی سعادت هدایت کند.