متن درس
معرفت و اقتدار در فلسفه اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۰۱)
دیباچه
این نوشتار، کوششی است در راستای تبیین و تحلیل عمیق مفاهیم بنیادین فلسفه اسلامی، با محوریت قدرت، بصیرت و کمال، که از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، استخراج شده است. هدف این اثر، ارائه نگاهی منسجم و علمی به نقش علم، معرفت و خودشناسی در شکوفایی استعدادهای انسانی و دستیابی به اقتدار وجودی است.
بخش نخست: بنیانهای معرفتی اقتدار و عظمت
علم: زیرساخت قدرت و سعادت
در فلسفه اسلامی، علم به مثابه ریشه و بنیاد اقتدار و سعادت انسانی تلقی میشود. بدون دستیابی به مراتب عالی معرفت، نه انسان به شکوفایی وجودی میرسد و نه جامعه به عظمت و سلامت دست مییابد. قدرت، در این نگاه، تنها به معنای سلطه مادی نیست، بلکه ظهور استعدادهای ذاتی انسان و جوامع در سایه علم و آگاهی است. این مفهوم، چونان نهالی است که در خاک معرفت ریشه دوانده و با آبیاری بصیرت به بار مینشیند.
درنگ: علم، چه ارضی و چه سماوی، چه با ابزار و چه بدون ابزار، زیربنای اقتدار است که تا بصائر و وحی امتداد مییابد.
این دیدگاه با آیات قرآن کریم همراستاست که علم را به عنوان نوری برای هدایت و صلاح معرفی میکند. به عنوان نمونه، در سوره روم میفرماید:
لِيَعْمَلُوا صَالِحًا
تا کارهای شایسته انجام دهند (سوره روم، آیه ۴۴).
این آیه بر آن است که علم نافع، انسان را به سوی عمل صالح و در نتیجه اقتدار وجودی سوق میدهد.
شکوفایی استعدادها: راهی به سوی استقلال و صلابت
انسان، به مثابه خلیفه الهی، دارای استعدادهای بیکران است که شکوفایی آنها شرط دستیابی به استقلال، عظمت و صلابت در زندگی است. این استعدادها، چون گنجهایی نهفته در اعماق وجودند که تنها با کاوش معرفتی و تلاش مستمر به ظهور میرسند. جوامع انسانی نیز، در پرتو شکوفایی این استعدادها، از بهرهمندیهای مادی و معنوی برخوردار میشوند و به حیاتی سرشار از سلامت و بزرگی دست مییابند.
درنگ: شکوفایی استعدادهای انسانی، کلید بهرهمندی از توانمندیها و دستیابی به زندگی با استقلال و عظمت است.
این مفهوم با آیهای از قرآن کریم پیوند عمیقی دارد که انسان را به عنوان خلیفهالله معرفی میکند:
إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
من در زمین جانشینی قرار میدهم (سوره بقره، آیه ۳۰).
این خلافت، مسئولیت انسان را در به فعلیت رساندن استعدادهای الهیاش نشان میدهد.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، بر ضرورت علم و شکوفایی استعدادها به عنوان بنیانهای اقتدار و عظمت تأکید دارد. علم، چونان چراغی است که مسیر سعادت را روشن میکند و شکوفایی استعدادها، مانند کلیدی است که درهای استقلال و صلابت را میگشاید. انسان، با تکیه بر این دو بال، میتواند به مراتب والای وجودی صعود کند و جامعهای عظیم و سالم بنا نهد.
بخش دوم: قرآن کریم و مراتب معرفت
قرآن کریم: منبعی چندبعدی برای معرفت و قدرت
قرآن کریم، نه تنها کتاب هدایت دینی، بلکه گنجینهای چندبعدی است که مراتب گوناگونی از معرفت، از جمله قدرت، مغیبات، کمالات، استخاره و تفال را در بر میگیرد. این مراتب، چونان لایههای عمیق اقیانوسی بیکرانند که هر یک به گونهای خاص، انسان را به سوی کمال هدایت میکنند. شناسایی تخصصی این مراتب، نیازمند نگاهی عمیق و دقیق به آیات الهی است.
درنگ: قرآن کریم، دارای مراتب متعدد معرفتی است که از قدرت و مغیبات تا کمالات و استخاره را در بر میگیرد.
پیوستگی آیات در موضوع قدرت
آیات قرآن کریم در موضوع قدرت، چون حلقههای زنجیری به هم پیوستهاند و نظامی معرفتی و منسجم را تشکیل میدهند. این پیوستگی، مانند رشتههای درهمتنیده یک تار و پود، وحدت درونی قرآن را آشکار میسازد و نشان میدهد که موضوعات قدرت، بصیرت و ولایت در یک چارچوب کلنگر ارائه شدهاند.
درنگ: آیات قرآنی مرتبط با قدرت، یک نظام معرفتی منسجم را تشکیل میدهند که وحدت درونی قرآن را نشان میدهد.
این پیوستگی در تفاسیر کلنگر، مانند تفسیر المیزان، نیز مورد تأکید قرار گرفته است. به عنوان نمونه، آیهای از سوره قصص بر بصائر قرآنی تأکید دارد:
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَىٰ بَصَائِرَ لِلنَّاسِ
و به راستی به موسی کتاب را پس از آنکه نسلهای پیشین را هلاک کردیم، دادیم [که] مایه بصیرت برای مردم است (سوره قصص، آیه ۴۳).
جمعبندی بخش دوم
قرآن کریم، چونان گنجینهای بیکران، مراتب گوناگونی از معرفت و قدرت را در خود جای داده است. پیوستگی آیات در موضوع قدرت، نشاندهنده عمق و انسجام این کتاب الهی است. این بخش، بر ضرورت شناخت تخصصی مراتب قرآنی و بهرهگیری از آنها برای دستیابی به اقتدار و کمال تأکید دارد.
بخش سوم: کمال الهی و نسبیت وجودی
کمال ذاتی عالم و فقدان زباله
در نظام حکمت الهی، هیچ موجودی بدون کمال آفریده نشده است. آنچه از نظر انسان زباله یا نخاله تلقی میشود، نتیجه نادانی و بیفرهنگی است. عالم، مانند باغی است که هر جزء آن، از کوچکترین ذره تا عظیمترین مخلوق، جایگاهی معنادار و کارکردی مشخص دارد.
درنگ: خداوند هیچ موجودی را بدون کمال نیافریده است؛ زباله و نخاله، محصول نادانی انسانی است.
این دیدگاه با آیهای از قرآن کریم همخوانی دارد:
لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ
در آفرینش خدای رحمان هیچ تفاوت [و خلل] نیست (سوره سجده، آیه ۷).
این آیه بر نظم و کمال ذاتی عالم تأکید دارد.
بهرهبرداری از زبالهها با علم
علم، توان آن را دارد که حتی از زبالهها و فاضلابها بهرهبرداری کند، چنانکه در درمان بیماریهایی چون سرطان میتوان از برخی ویروسهای موجود در زبالهها استفاده کرد. این ظرفیت، مانند کشف گنجی از میان خاکستر است که تنها با نور علم ممکن میشود.
درنگ: علم میتواند از زبالهها و فاضلابها بهرهبرداری کند و آنها را به منابعی ارزشمند تبدیل نماید.
نسبیت کمال و قدرت در انسانها
انسانها در مراتب کمال و قدرت متفاوتاند. برخی در علوم ارضی، برخی در علوم سماوی، و برخی در بصائر توانمندند. این تفاوت، مانند رنگهای گوناگون در یک نقاشی عظیم است که هر یک به نوبه خود زیبایی و کمال را به نمایش میگذارند.
درنگ: انسانها در مراتب کمال و قدرت متفاوتاند و هر یک در حوزهای خاص به شکوفایی میرسند.
تمایز اولیای بصیرتی و قدرتی
اولیای الهی، به دو گروه بصیرتی و قدرتی تقسیم میشوند. اولیای بصیرتی، با بینش شهودی به حقایق مینگرند، در حالی که اولیای قدرتی، توانایی اثرگذاری عملی دارند. این تمایز، مانند دو بال پرندهای است که یکی برای پرواز به سوی معرفت و دیگری برای تحقق آن در عالم ماده به کار میرود.
درنگ: اولیای بصیرتی به شناخت شهودی و اولیای قدرتی به اثرگذاری عملی متمایزند.
رابطه کیفیت و کمیت در مراتب کمال
هرچه در مراتب کمال بالاتر میرویم، کیفیت افزایش مییابد و کمیت کاهش مییابد. این اصل، مانند هرمی است که قله آن، کمال والا و تعداد اندک، و پایه آن، کمیت زیاد و کیفیت پایینتر را در بر میگیرد.
درنگ: در مراتب بالای کمال، کیفیت افزایش و کمیت کاهش مییابد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، بر کمال ذاتی عالم و تنوع مراتب وجودی انسان تأکید دارد. عالم، نظامی است که در آن هیچ چیز زائد نیست و علم میتواند از هر موجودی بهرهای عظیم ببرد. انسانها، با استعدادهای گوناگون، در مسیر کمال به مراتب متفاوتی دست مییابند، و اولیای الهی با بصیرت و قدرت، راهنمای این مسیرند.
بخش چهارم: حرکت همگانی و خودشناسی
ضرورت حرکت همگانی برای شکوفایی
همه انسانها باید برای شکوفایی استعدادهای خود حرکت کنند، حتی اگر به قلههای کمال نرسند. این حرکت، مانند جویباری است که هرچند به دریا نرسد، زمین را سیراب میکند و حیات میبخشد.
درنگ: حرکت همگانی برای شکوفایی استعدادها، وظیفهای است که همه انسانها باید به آن پایبند باشند.
این اصل با آیهای از قرآن کریم همراستاست:
إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
خدا حال قومی را تغییر نمیدهد تا وقتی که خودشان حالشان را تغییر دهند (سوره رعد، آیه ۱۱).
گمگشتگی انسان در دنیا و قیامت
انسانها، در اثر محدودیتهای تربیتی و فرهنگی، در دنیا و قیامت خود را گم میکنند. این گمگشتگی، مانند مسافری است که در بیابانی بینشان سرگردان شده و حتی نام خویش را به یاد نمیآورد.
درنگ: گمگشتگی انسان در دنیا و قیامت، نتیجه عدم خودشناسی و محدودیتهای تربیتی است.
این مفهوم با آیهای از قرآن کریم پیوند دارد:
اقْرَأْ كِتَابَكَ
کتابت را بخوان (سوره سجده، آیه ۱۲).
این آیه، بر مسئولیت انسان در بازشناسی هویت و اعمال خویش تأکید دارد.
طولانی بودن قیامت و گمگشتگی
مدت طولانی قیامت، که در روایات به پنجاه هزار سال اشاره شده، نتیجه گمگشتگی انسان در شناخت هویت و جایگاه خویش است. این مدت، مانند زمانی است که مسافری در جستوجوی مقصد خویش، سالها در راه میماند.
درنگ: طولانی بودن قیامت، به دلیل گمگشتگی انسانها در شناخت هویت خویش است.
جمعبندی بخش چهارم
حرکت همگانی به سوی شکوفایی، وظیفهای الهی است که انسان را از گمگشتگی نجات میدهد. قیامت، صحنه بازشناسی هویت است و طولانی بودن آن، نشاندهنده عمق این چالش وجودی است. انسان باید با تلاش و خودشناسی، راه خویش را به سوی کمال هموار سازد.
بخش پنجم: دعا و بلندپروازی معنوی
دعا برای کمالات انبیا و اولیا
دعا برای دستیابی به کمالات انبیا و اولیا، نه تنها گناه نیست، بلکه در روایات اسلامی توصیه شده است. این دعا، مانند بالهایی است که انسان را به سوی آسمانهای معرفت پرواز میدهد. در روایات آمده است:
خدایا مرا در هر خیری که پیامبر و خاندانش را وارد کردی وارد کن، و از هر شری که پیامبر و خاندانش را از آن خارج کردی خارج کن.
این دعا، نشاندهنده بلندپروازی معنوی است که انسان را به سوی مراتب والا سوق میدهد.
درنگ: دعا برای کمالات انبیا و اولیا، نشانه بلندپروازی معنوی و توصیهشده در اسلام است.
شناخت ذات الهی: هدف نهایی معرفت
دعا برای شناخت ذات الهی، مرتبهای والا از معرفت است که انسان را به اتحاد عاقل و معقول میرساند. این دعا، مانند کلیدی است که درهای معرفت حضوری را میگشاید:
خدایا خودت را به من بشناسان.
این دعا، انسان را به سوی هدف نهایی عرفان، یعنی قرب الهی، هدایت میکند.
درنگ: شناخت ذات الهی، هدف نهایی معرفت و مرتبهای از عرفان حضوری است.
جمعبندی بخش پنجم
دعا، به عنوان ابزاری برای ارتباط با مبدأ الهی، انسان را به سوی کمالات والا و شناخت ذات الهی سوق میدهد. این بخش، بر ضرورت بلندپروازی معنوی و رهایی از محدودیتهای خودساخته تأکید دارد.
بخش ششم: نقد فرهنگ حقارت و تربیت نادرست
تحقیر و کوچکسازی انسانها
ساختارهای اجتماعی و تربیتی، انسانها را به سوی حقارت و کوچکنگری سوق دادهاند. این تحقیر، مانند بندی است که بالهای انسان را بسته و او را از پرواز به سوی کمال باز داشته است. در قرآن کریم آمده است:
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ
پس قومش را سبک شمرد و آنان از او اطاعت کردند (سوره زخرف، آیه ۵۴).
این آیه، به تأثیر تحقیر در سلطهپذیری انسانها اشاره دارد.
درنگ: تحقیر اجتماعی و تربیتی، انسانها را از شکوفایی استعدادهایشان باز میدارد.
نقد فرهنگ کوچکنگری
فرهنگ اجتماعی، انسانها را به کم خواستن و اهداف کوچک محدود کرده است. این فرهنگ، مانند قفسی است که پرنده وجود انسان را در خود محبوس کرده و او را از پرواز به سوی افقهای بیکران باز میدارد.
درنگ: فرهنگ کوچکنگری، انسان را به سوی اهداف محدود و حقیر سوق میدهد.
نقد تربیت نادرست و تأثیرات آن
تربیت نادرست، مانند قنداق کردن کودکان یا عدم توجه به ورزش از کودکی، به مشکلات جسمانی و روانی منجر میشود. این روشها، مانند بستن نهالی است که از رشد طبیعی باز میماند و به درختی ضعیف تبدیل میشود.
درنگ: تربیت نادرست، جسم و روان انسان را از سلامت و کمال محروم میکند.
ضرورت ورزش در کودکی و بارداری
ورزش از کودکی و در دوران بارداری، مانند آبی است که نهال وجود را سیراب میکند و از بیماریهای جسمانی و روانی جلوگیری مینماید. مادر باردار، با ورزش، جنین را برای حیاتی سالم آماده میسازد، و کودک با ورزش از سنین پایین، بدنی مقاوم و روانی متعادل مییابد.
درنگ: ورزش در کودکی و بارداری، کلید سلامت جسم و روان است.
نقد فرهنگ حقارت پس از انقلاب
پس از انقلاب ۵۷، انتظار میرفت فرهنگ آزادگی و بزرگی ترویج یابد، اما این آرمان به طور کامل محقق نشد. این ناکامی، مانند باغی است که به جای شکوفههای عظمت، خارهای حقارت در آن رویید.
درنگ: انقلاب ۵۷ باید به ترویج فرهنگ آزادگی و بزرگی منجر میشد، اما این هدف به طور کامل محقق نشد.
جمعبندی بخش ششم
این بخش، به نقد فرهنگ حقارت و تربیت نادرست پرداخته و بر ضرورت تحول در نظام تربیتی تأکید دارد. تحقیر اجتماعی، کوچکنگری و روشهای نادرست تربیتی، انسان را از کمال باز میدارند، در حالی که ورزش و تربیت صحیح، جسم و روان را برای دستیابی به مراتب والا آماده میسازند.
بخش هفتم: عبادت، ورزش روح و اتصال به آسمان
عبادت: ورزش روح
عبادت، مانند ورزشی است که روح را تقویت میکند و انسان را به سوی کمال معنوی سوق میدهد. همانگونه که ورزش جسم را مقاوم میسازد، عبادت نیز روان را برای پرواز به سوی افقهای الهی آماده میکند.
درنگ: عبادت، ورزش روح است که انسان را به سوی کمال معنوی هدایت میکند.
اتصال به آسمان: رهایی از محدودیتها
اتصال به خدا، انبیا و اولیا، مانند طنابی است که انسان را از چاه محدودیتهای مادی به سوی آسمانهای معرفت میکشد. این اتصال، راه رهایی از حقارت و کوچکنگری است.
درنگ: اتصال به آسمان، انسان را از محدودیتهای مادی رها میسازد.
خواب و خودشناسی
خواب، مانند آیینهای است که مراتب وجودی انسان را نشان میدهد. انسان در خواب، خود را در ابعاد گوناگون میبیند و این فرصت، راهی برای خودشناسی و کشف حقایق باطنی است.
درنگ: خواب، فرصتی برای خودشناسی و کشف مراتب وجودی انسان است.
بصیرت اولیا و دریافت نشانهها
اولیای الهی، به دلیل بصیرت، نشانههای خیر و شر را دریافت میکنند، در حالی که دیگران از این موهبت محرومند. این بصیرت، مانند چراغی است که تاریکیهای وجود را روشن میسازد.
درنگ: بصیرت اولیای الهی، آنها را قادر به دریافت نشانههای خیر و شر میسازد.
جمعبندی بخش هفتم
عبادت، اتصال به آسمان و توجه به خواب، ابزارهایی برای تقویت روح و خودشناسیاند. بصیرت اولیای الهی، الگویی برای انسانهاست تا با تقویت معرفت، از محدودیتها رها شوند و به سوی کمال حرکت کنند.
نتیجهگیری کل
این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تبیین مفاهیم عمیق قدرت، بصیرت و کمال در فلسفه اسلامی پرداخته است. علم، به عنوان زیرساخت اقتدار، و شکوفایی استعدادها، به عنوان راهی به سوی عظمت، انسان را به سوی مراتب والای وجودی هدایت میکنند. قرآن کریم، با مراتب گوناگون معرفتی، منبعی بیکران برای دستیابی به این کمالات است. نقد فرهنگ حقارت و تربیت نادرست، ضرورت تحول در نظامهای اجتماعی و آموزشی را نشان میدهد. عبادت، اتصال به آسمان و خودشناسی از طریق خواب، ابزارهایی هستند که انسان را از محدودیتهای مادی رها ساخته و به سوی قرب الهی میبرند. این اثر، دعوتی است به سوی بلندپروازی معنوی، خودشناسی و حرکت همگانی برای شکوفایی استعدادهای الهی انسان.
با نظارت صادق خادمی