در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1403

متن درس





عظمت و پیچیدگی وجودی انسان در پرتو قرآن و معرفت

عظمت و پیچیدگی وجودی انسان در پرتو قرآن و معرفت

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ١٤٠٣)

مقدمه

انسان، به مثابه آیینه‌ای درخشان در عالم خلقت، موجودی است که عظمت و پیچیدگی وجودی او در آیات قرآن کریم و تعالیم عرفانی و فلسفی اسلامی به زیبایی ترسیم شده است. این کتاب، برگرفته از درس‌گفتارهای عمیق و ژرف استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره در جلسه ١٤٠٣، به کاوش در مراتب وجودی انسان، رابطه او با قدرت، معرفت، و سعادت، و موانع پیش‌روی شناخت حقیقی‌اش می‌پردازد. محور این نوشتار، تأمل در خطای معرفتی بشر در تقلیل انسان به محدودیت‌های مادی، ضرورت بزرگ‌نمایی وجودی او، و تمایز میان پیروزی ظاهری و سعادت حقیقی است. با بهره‌گیری از آیات سوره‌های قصص، علق، بقره، نساء، رعد، آل‌عمران، و اسراء، این اثر می‌کوشد منظری نو به جایگاه انسان در نظام هستی ارائه دهد.

بخش نخست: خطای معرفتی در شناخت انسان و ضرورت بزرگ‌نمایی وجودی

خطای معرفتی در شناخت انسان

شناخت انسان، به دلیل تقلیل او به محدودیت‌های ظاهری و مادی، با خطایی بنیادین مواجه شده است. انسان، که در فلسفه اسلامی به عالم صغیر و مظهر اسماء الهی توصیف شده، موجودی چندبعدی است که شناخت او نیازمند ابزارهای معرفتی فراتر از حواس ظاهری است. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، تأکید دارند که برای فهم حقیقت انسان، باید او را صدها و هزاران برابر بزرگ‌تر از تصورات رایج در نظر گرفت. این بزرگ‌نمایی، نه تنها به معنای توجه به عظمت وجودی او، بلکه به معنای گشودن لایه‌های پنهان وجودش در مراتب متعالی و مادون است.

درنگ: شناخت حقیقی انسان، نیازمند بزرگ‌نمایی وجودی او فراتر از محدودیت‌های مادی و ظاهری است، تا مراتب چندگانه وجودش در نظام هستی آشکار گردد.

عظمت و پیچیدگی انسان در پرتو قرآن کریم

انسان، قرآن کریم، و قدرت، سه رکن عظیم و پیچیده‌اند که شناخت آن‌ها نیازمند گشودن لایه‌های وجودی و تأمل در مراتب متعالی است. استاد فرزانه با استناد به مفهوم «وَفِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ»، انسان را عالمی بزرگ‌تر از عالم کبیر می‌دانند که در ذات خود، تمامی حقایق هستی را در بر دارد. این دیدگاه، با آیات قرآن کریم همخوانی دارد که انسان را به عنوان خلیفه‌الله و موجودی برخوردار از کرامت ذاتی معرفی می‌کند:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ
«و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم» (سوره اسراء، آیه ٧٠). این کرامت، نشان‌دهنده عظمت ذاتی انسان است که در مراتب مختلف وجودی، از ناسوت تا تجرد، تجلی می‌یابد.

جمع‌بندی بخش نخست

خطای معرفتی در شناخت انسان، ریشه در تقلیل او به جنبه‌های مادی و ظاهری دارد. برای فهم حقیقت وجودی انسان، باید او را در مراتب متعالی و پیچیدگی‌های وجودی‌اش، از ناسوت تا علیین، بازشناخت. این بخش، با تأکید بر ضرورت بزرگ‌نمایی وجودی انسان، بنیانی نظری برای ادامه بحث در مراتب وجودی و موانع معرفتی فراهم می‌آورد.

بخش دوم: مراتب وجودی انسان و ظرفیت‌های استکباری

مراتب وجودی انسان: از ناسوت تا علیین

انسان، موجودی است که در مراتب مختلف وجودی، از ناسوت تا تجرد، سجین تا علیین، حرکت می‌کند. استاد فرزانه تأکید دارند که این مراتب، نشان‌دهنده عظمت و پیچیدگی بی‌کران انسان است. انسان، به مثابه ظرفی است که می‌تواند در دو مسیر نزول و صعود حرکت کند: نزول از مراتب متعالی به عالم ناسوت، و صعود به سوی جحیم، نعیم، سجین، یا علیین. این حرکت وجودی، در فلسفه اسلامی، به عنوان سفری از مبدأ خلقت به سوی کمال توصیف شده است. انسان، به دلیل این ظرفیت چندگانه، قادر است حتی خداوند را مأیوس کند، چنان‌که در قرآن کریم آمده است:
مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ
«چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخت؟» (سوره علق، آیه ١٥). این آیه، به ظرفیت استکباری انسان اشاره دارد که ریشه در کرامت ذاتی و آزادی او دارد.

درنگ: انسان، در مراتب وجودی خود، از ناسوت تا علیین، ظرفی است برای نزول و صعود، که این ظرفیت، او را به موجودی عظیم و پیچیده تبدیل کرده است.

پیچیدگی‌های ساختاری انسان

انسان، با بی‌نهایت رگ و پی وجودی، از ظهور، تصور، و حکم تشکیل شده و از نظر استحکام وجودی، از سنگ نیز مقاوم‌تر است. استاد فرزانه، با بهره‌گیری از استعاره‌ای فاخر، انسان را به کوهی استوار تشبیه می‌کنند که در برابر هدایت و تحول، مقاومتی پولادین از خود نشان می‌دهد. این دیدگاه، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ
«سپس دل‌هایتان پس از آن سخت شد، چنان‌که مانند سنگ‌هاست» (سوره بقره، آیه ٧٤). این استحکام، نشان‌دهنده پیچیدگی‌های ساختاری انسان است که در فلسفه ملاصدرا، به عنوان موجودی مرکب از ماده و معنا تبیین شده است.

جمع‌بندی بخش دوم

مراتب وجودی انسان، از ناسوت تا علیین، و پیچیدگی‌های ساختاری او، نشان‌دهنده عظمت بی‌کران اوست. این ظرفیت، انسان را به موجودی تبدیل کرده که می‌تواند در برابر هدایت الهی مقاومت کند. این بخش، با تأکید بر مراتب وجودی و استحکام انسان، زمینه را برای بررسی موانع معرفتی و رفتاری فراهم می‌کند.

بخش سوم: کلافگی الهی از رفتارهای متناقض انسان

نارضایتی خداوند از انسان

قرآن کریم، از نارضایتی خداوند از رفتارهای متناقض انسان سخن می‌گوید. استاد فرزانه تأکید دارند که انسان، با بهانه‌جویی‌های مداوم، حتی خداوند را کلافه کرده است. این بهانه‌جویی، در نبود پیامبر به عدم هدایت، و در حضور پیامبر به نوع هدایت او اعتراض دارد. این رفتار، در آیات سوره قصص به زیبایی ترسیم شده است:
وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
«و اگر نه آن بود که به سبب اعمالی که پیشاپیش فرستاده‌اند، مصیبتی به آن‌ها می‌رسید، می‌گفتند: پروردگارا، چرا پیامبری به سوی ما نفرستادی تا آیات تو را پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم؟» (سوره قصص، آیه ٤٧). این آیه، به تناقض رفتاری انسان اشاره دارد که حتی با وجود هدایت، به دنبال بهانه است.

درنگ: انسان، با بهانه‌جویی‌های مداوم در برابر هدایت الهی، حتی خداوند را کلافه کرده و از پذیرش حقیقت بازمانده است.

کلافگی خداوند در آیات قرآن کریم

خداوند در قرآن کریم، با خطاب به پیامبر اکرم (ص)، از دشواری فهم رفتارهای انسانی سخن می‌گوید:
وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ
«و تو در جانب غربی نبودی هنگامی که به موسی فرمان دادیم و از گواهان نبودی» (سوره قصص، آیه ٤٤). تکرار عبارت «وَمَا كُنْتَ» در این آیه و آیات مشابه، نشان‌دهنده محدودیت‌های معرفتی انسان در درک اعمال الهی و پیچیدگی‌های وجودی خود است. استاد فرزانه تأکید دارند که این آیات، به کلافگی خداوند از رفتارهای متناقض بشر اشاره دارند که حتی با حضور پیامبران و معجزات، به انکار و بهانه‌جویی ادامه می‌دهد.

بهانه‌جویی در برابر معجزات

انسان‌ها، حتی با دریافت معجزات، به انکار آن‌ها پرداخته و آن‌ها را جادو می‌خوانند:
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى
«پس چون حقیقت از جانب ما به سویشان آمد، گفتند: چرا همانند آنچه به موسی داده شد، به او داده نشده است؟» (سوره قصص، آیه ٤٨). این آیه، به تقاضای انسان‌ها برای معجزاتی مشابه موسی (ع) اشاره دارد، در حالی که حتی معجزات موسی را نیز انکار کردند:
قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ
«گفتند: دو جادوی همدست، و گفتند: ما به همه کافریم» (سوره قصص، آیه ٤٨). این رفتار، ریشه در غفلت از مراتب باطنی و تمرکز بر ظواهر مادی دارد.

چالش الهی به انسان

خداوند، انسان‌ها را به آوردن کتابی هدایت‌بخش‌تر از قرآن کریم دعوت می‌کند:
قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ
«بگو: کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت‌بخش‌تر باشد تا من از آن پیروی کنم» (سوره قصص، آیه ٤٩). این چالش، به برتری قرآن کریم به عنوان منبع هدایت اشاره دارد و نشان‌دهنده ناتوانی انسان در ارائه جایگزینی برای آن است.

درنگ: انسان‌ها، با انکار معجزات و بهانه‌جویی در برابر هدایت، از پذیرش حقیقت بازمانده‌اند، در حالی که قرآن کریم چالشی ابدی برای ارائه هدایتی برتر پیش‌روی آن‌ها قرار داده است.

جمع‌بندی بخش سوم

رفتارهای متناقض انسان، از بهانه‌جویی در برابر هدایت تا انکار معجزات، نشان‌دهنده پیچیدگی وجودی اوست که حتی خداوند را کلافه کرده است. آیات سوره قصص، این کلافگی را با وضوح ترسیم می‌کنند و بر ناتوانی انسان در فهم کامل حقیقت تأکید دارند. این بخش، با بررسی این رفتارها، زمینه را برای کاوش در تمایز میان کمال و پیروزی فراهم می‌کند.

بخش چهارم: تمایز میان کمال و پیروزی در مسیر سعادت

عظمت ذاتی همه انسان‌ها

استاد فرزانه تأکید دارند که همه انسان‌ها، چه مؤمن و چه خبیث، چه در سجین و چه در علیین، از عظمتی ذاتی برخوردارند. این عظمت، ریشه در کرامت الهی دارد که در قرآن کریم آمده است:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ
«و به‌راستی فرزندان آدم را گرامی داشتیم» (سوره اسراء، آیه ٧٠). با این حال، اهل کمال در میان انسان‌ها اندک‌اند، زیرا بسیاری از آن‌ها حقیقت را خسته کرده و به بهانه‌جویی مشغول‌اند.

درنگ: همه انسان‌ها، از مؤمن تا خبیث، از عظمتی ذاتی برخوردارند، اما اهل کمال که به سعادت دست می‌یابند، اندک‌اند.

قیاس انسان‌ها با میوه‌ها

استاد فرزانه، با تمثیلی زیبا، انسان‌ها را به میوه‌هایی تشبیه می‌کنند که از نظر جوهره و محتوا متفاوت‌اند. همان‌گونه که سیب، هویج، یا هندوانه از نظر آب و گوشت تفاوت دارند، انسان‌ها نیز از نظر کمال و محتوای وجودی متمایزند. این استعاره، به جوهره وجودی انسان (فطرت) اشاره دارد که در فلسفه اسلامی، معیار اصلی ارزش‌گذاری اوست. باید به جای ظاهر، به جوهره انسان توجه کرد تا حقیقت وجودی او شناخته شود.

کمیابی اهل کمال

اهل کمال، به دلیل مقاومت وجودی انسان و سختی قلب او، در میان انسان‌ها اندک‌اند. قرآن کریم، این سختی را به زیبایی توصیف می‌کند:
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ
«سپس دل‌هایتان پس از آن سخت شد، چنان‌که مانند سنگ‌هاست» (سوره بقره، آیه ٧٤). این سختی، مانع از هدایت‌پذیری انسان و دستیابی او به کمال است.

ناکامی تاریخی بشر

بشر، در طول تاریخ، در دین، بی‌دینی، تمدن، و بی‌تمدنی ناکام مانده است. استاد فرزانه تأکید دارند که حتی تمدن‌های پیشرفته، به دلیل فقدان بصیرت و تمرکز بر ظواهر مادی، از سعادت حقیقی دور مانده‌اند. این ناکامی، ریشه در تربیت نادرست بشر و گرایش او به پیروزی ظاهری به جای سعادت دارد.

درنگ: بشر، در طول تاریخ، به دلیل تمرکز بر پیروزی ظاهری و غفلت از سعادت، در تمامی عرصه‌ها ناکام مانده است.

جمع‌بندی بخش چهارم

تمایز میان کمال و پیروزی، محور اصلی این بخش است. عظمت ذاتی انسان، او را به موجودی بی‌همتا تبدیل کرده، اما کمیابی اهل کمال، نشان‌دهنده دشواری دستیابی به سعادت است. ناکامی تاریخی بشر، نتیجه تربیت نادرست و گرایش به پیروزی ظاهری است که او را از حقیقت دور کرده است.

بخش پنجم: نقد فرهنگ پیروزی‌محوری و ضرورت سعادت‌محوری

آزادی و انحراف

انسان‌ها، آزادی را به معنای انجام هر کاری می‌دانند، اما این برداشت، به انحراف و تباهی منجر می‌شود. استاد فرزانه تأکید دارند که آزادی حقیقی، در بندگی خدا و تهذیب نفس محقق می‌شود. این دیدگاه، با مفهوم قرآنی تقوا همخوانی دارد که انسان را از وسوسه‌های مادی دور می‌کند:
فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ
«هر کس از آتش دور داشته شود و به بهشت درآید، رستگار شده است» (سوره آل‌عمران، آیه ٣).

درنگ: آزادی حقیقی، در بندگی خدا و دوری از وسوسه‌های مادی نهفته است، نه در انجام هر کاری به نام آزادی.

پیروزی در برابر سعادت

بشر، به جای سعادت، به دنبال پیروزی ظاهری است که به خسران دنیا و آخرت منجر می‌شود. استاد فرزانه، با استناد به سخن یکی از عالمان دینی که فرمود: «ما رأیت إلا جمیلا»، تأکید دارند که مؤمن به دنبال سعادت است، نه پیروزی. این دیدگاه، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
«خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی‌دهد تا زمانی که خودشان آنچه در درونشان است را تغییر دهند» (سوره رعد، آیه ١١). تغییر حقیقی، در گرو تحول درونی و سعادت‌محوری است.

ذو حیاتین بودن مؤمن

مؤمن، به تعبیر استاد فرزانه، ذو حیاتین است، یعنی چه بکشد و چه کشته شود، به سعادت می‌رسد:
يَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ
«می‌کشند و کشته می‌شوند» (سوره نساء، آیه ٦٩). این مفهوم، به مقام شهادت و سعادت مؤمن اشاره دارد که از پیروزی ظاهری بی‌نیاز است.

درنگ: مؤمن، به عنوان ذو حیاتین، چه در پیروزی و چه در شکست، به دنبال سعادت است و از نتیجه‌محوری بی‌نیاز است.

وظیفه‌محوری در برابر نتیجه‌محوری

یکی از عالمان دینی، بر وظیفه‌محوری به جای نتیجه‌محوری تأکید داشت. استاد فرزانه این دیدگاه را تأیید می‌کنند که مؤمن وظیفه خود را انجام می‌دهد و نتیجه را به خدا واگذار می‌کند. این رویکرد، با فلسفه عمل در اسلام هم‌راستاست که سعادت را در انجام وظیفه الهی می‌داند.

نقد فرهنگ پیروزی‌محوری

فرهنگ بشری، انسان را به پیروزی‌محوری تربیت کرده، اما این رویکرد به خسران دنیا و آخرت منجر می‌شود. استاد فرزانه، با تمثیلی از جامعه مدرن، به جشن‌های آزادی اشاره می‌کنند که به جای معنویت، به تباهی و انحراف منجر شده‌اند. این نقد، به سوءاستفاده از آزادی در فرهنگ مادی‌گرا اشاره دارد که انسان را از سعادت دور می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

تمایز میان پیروزی و سعادت، محور اصلی این بخش است. مؤمن، به عنوان ذو حیاتین، به دنبال سعادت است و از پیروزی ظاهری بی‌نیاز است. نقد فرهنگ پیروزی‌محوری و تأکید بر وظیفه‌محوری، راه را برای دستیابی به سعادت حقیقی هموار می‌کند.

بخش ششم: ضرورت تحول معرفتی و رفتاری برای سعادت

ترس از اعتراف به خطا

انسان‌ها، به دلیل ترس از شکست، از اعتراف به خطا پرهیز می‌کنند. استاد فرزانه تأکید دارند که این ترس، مانع سعادت است. در مقابل، پیامبر اکرم (ص) روزانه هفتاد بار استغفار می‌فرمودند: «استغفر الله ربی و أتوب إلیه» (آمرزش می‌طلبم از پروردگارم و به سوی او بازمی‌گردم). این رفتار، نشان‌دهنده تواضع و معرفت پیامبر است که در عرفان اسلامی، راهی برای تهذیب نفس و قرب الهی دانسته شده است.

درنگ: اعتراف به خطا و استغفار، راهی برای تهذیب نفس و دستیابی به سعادت است، در حالی که ترس از شکست، انسان را از حقیقت دور می‌کند.

ضرورت تغییر دستگاه معرفتی

برای دستیابی به سعادت، انسان باید دستگاه معرفتی و رفتاری خود را تغییر دهد و به جای پیروزی، سعادت را هدف قرار دهد. استاد فرزانه تأکید دارند که این تحول، با تهذیب نفس و تمرکز بر باطن معنوی ممکن است. این دیدگاه، با آیه قرآن کریم همخوانی دارد:
إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
«خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی‌دهد تا زمانی که خودشان آنچه در درونشان است را تغییر دهند» (سوره رعد، آیه ١١).

سعادت در پرتو دعا و تقوا

سعادت، هدف اصلی مؤمن است که در دعاها و آیات قرآنی تأکید شده است: «قولوا لا إله إلا الله تفلحوا» (بگویید هیچ معبودی جز الله نیست تا رستگار شوید). این حدیث، به رستگاری به عنوان هدف نهایی مؤمن اشاره دارد. همچنین، دعا برای عاقبت به خیری، بالاترین دعاست: «اللهم اجعل عاقبة أمری خیراً» (خدایا، عاقبت کارم را خیر قرار ده). استاد فرزانه تأکید دارند که بدون عاقبت به خیری، هیچ عملی به سعادت منجر نمی‌شود.

درنگ: سعادت، هدف نهایی مؤمن است که در پرتو تقوا، استغفار، و دعا برای عاقبت به خیری محقق می‌شود.

شهامت و سعادت

دستیابی به سعادت، نیازمند شهامت، شجاعت، و رشادت است. استاد فرزانه، با استناد به آیات قرآنی، تأکید دارند که مؤمن با تقوا و ایمان، از وسوسه‌های مادی دور می‌شود:
فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ
«هر کس از آتش دور داشته شود و به بهشت درآید، رستگار شده است» (سوره آل‌عمران، آیه ٣). این شهامت، انسان را به سوی سعادت هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش ششم

تحول معرفتی و رفتاری، شرط لازم برای دستیابی به سعادت است. اعتراف به خطا، استغفار، و تمرکز بر تقوا و دعا، انسان را از پیروزی‌محوری به سوی سعادت‌محوری هدایت می‌کند. این بخش، با تأکید بر ضرورت تغییر درونی، راه را برای نتیجه‌گیری نهایی هموار می‌کند.

نتیجه‌گیری

این کتاب، با تأمل در عظمت و پیچیدگی وجودی انسان، او را موجودی چندبعدی معرفی می‌کند که توانایی مأیوس کردن خداوند را دارد. خطای معرفتی در شناخت انسان، ریشه در تقلیل او به محدودیت‌های مادی دارد، در حالی که بزرگ‌نمایی وجودی او، راه را برای فهم حقیقتش هموار می‌کند. آیات سوره قصص، با ترسیم کلافگی الهی از رفتارهای متناقض بشر، بر دشواری هدایت انسان تأکید دارند. تمایز میان پیروزی و سعادت، محور اصلی این بحث است که مؤمن را به سوی ذو حیاتین بودن و وظیفه‌محوری دعوت می‌کند. برای دستیابی به سعادت، انسان باید دستگاه معرفتی خود را تغییر دهد، از غرور و پیروزی‌محوری دست بکشد، و با تواضع و استغفار به سوی کمال حرکت کند. این اثر، انسان را به خودشناسی، خداشناسی، و پیگیری سعادت به جای پیروزی دعوت می‌کند، تا در پرتو قرآن کریم و معرفت اسلامی، به جایگاه واقعی خود به عنوان خلیفه‌الله دست یابد.

با نظارت صادق خادمی