متن درس
تأملات فلسفی در اقتدار انسانی از منظر سوره قصص
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۴۰۸)
دیباچه
اقتدار انسانی، چونان ستارهای درخشان در آسمان اندیشه فلسفی، از دیرباز محور تأملات عمیق عالمان دینی بوده است. این نوشتار، با الهام از آیات نورانی سوره قصص و درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در مفهوم اقتدار انسانی در بستر ساختارهای اجتماعی میپردازد. انسان، موجودی است که هویت و توانمندیاش در تعامل با جامعه، خانواده و فرهنگ شکل میگیرد. سوره قصص، با بیانی حکیمانه، دو الگوی متضاد اجتماعی را ترسیم میکند: ساختار استکباری، که در آن فساد و خودبرتربینی غالب است، و ساختار ایمانی، که بر پایه تقوا و خیر استوار است. این اثر، با نگاهی جامع به پیوند میان فرد و جامعه، میکوشد چارچوبی فلسفی و قرآنی برای فهم اقتدار انسانی ارائه دهد. تأکید بر نقش ساختارهای اجتماعی، ضرورت اصلاح نظامهای جمعی و اهمیت توحید در تکوین هویت انسانی، این نوشتار را به منبعی ارزشمند برای پژوهشگران حوزه فلسفه، جامعهشناسی و مطالعات دینی بدل میسازد.
بخش نخست: چیستی اقتدار انسانی در پرتو قرآن کریم
ابعاد دوگانه اقتدار
اقتدار انسانی، چونان رودی با دو شاخه، دارای دو بعد فردی و اجتماعی است. انسان، بهعنوان موجودی اجتماعی، نمیتواند در خلأ و بهتنهایی به اقتدار دست یابد. این مفهوم، در فلسفه اسلامی و نظریههای جامعهشناختی مدرن، بهعنوان پیوند ناگسستنی میان فرد و جامعه مورد تأکید قرار گرفته است. اقتدار فردی، تنها در بستر ساختارهای اجتماعی شکوفا میشود و بدون توجه به این ساختارها، به کمال نمیرسد.
درنگ: اقتدار انسانی، دارای دو بعد فردی و اجتماعی است که بدون زمینههای اجتماعی، تحقق نمییابد. |
این دیدگاه، چونان چراغی در مسیر فهم هویت انسانی، نشان میدهد که انسان، فارغ از تعاملات اجتماعی، نمیتواند به رشد یا افول دست یابد. جامعه، چونان خاکی حاصلخیز، بستر شکوفایی یا پژمردگی توانمندیهای فردی است.
حاکمیت ساختارهای اجتماعی بر فرد
ساختارهای اجتماعی، خانوادگی و عمومی، چونان بادهایی نیرومند، مسیر رشد یا انحطاط افراد را تعیین میکنند. انسان، در دل جامعهای که در آن زیست میکند، تحت تأثیر فرهنگ، فقر، غنا و ارزشهای حاکم قرار میگیرد. این تأثیر، چونان امواجی خروشان، گاه چنان قدرتمند است که اراده فردی را در خود محو میسازد.
درنگ: ساختارهای اجتماعی، خانوادگی و عمومی، بر رشد، ارتقا یا افول افراد تأثیر تعیینکنندهای دارند. |
این اصل، با نظریههای روانشناسی اجتماعی و فلسفه وجودی همخوانی دارد. انسان، چونان نهالی در باغ جامعه، از خاک و آب محیط خود تغذیه میکند و رشد یا زوالش به کیفیت این محیط وابسته است.
محدودیتهای توانمندی فردی
توانمندیهای فردی، هرچند ارزشمند، در برابر ساختارهای اجتماعی چونان قایقی کوچک در برابر طوفان، محکوم به تأثیرپذیریاند. فردی که در پی خیر یا شر است، نمیتواند بهتنهایی مسیر خود را تعیین کند، بلکه جامعه، با قوانین و ارزشهایش، او را هدایت یا منحرف میسازد.
درنگ: توانمندیهای فردی در برابر ساختارهای اجتماعی محکوم به تأثیرپذیریاند و نمیتوانند بهتنهایی به رشد یا افول منجر شوند. |
این دیدگاه، چونان آینهای، محدودیتهای اراده فردی را در برابر نظامهای اجتماعی نشان میدهد. انسان، هرچند با ارادهای آزاد آفریده شده، در شبکهای از روابط اجتماعی گرفتار است که مسیر او را شکل میدهد.
جمعبندی بخش نخست
اقتدار انسانی، چونان گوهری چندوجهی، در تعامل میان فرد و جامعه شکل میگیرد. ساختارهای اجتماعی، با تأثیر عمیق خود، مسیر رشد یا انحطاط افراد را تعیین میکنند. این بخش، با تأکید بر پیوند ناگسستنی فرد و جامعه، چارچوبی برای فهم عمیقتر اقتدار انسانی در پرتو فلسفه اسلامی و آیات قرآن کریم ارائه میدهد.
بخش دوم: تأثیر جامعه بر خیر و شر انسان
نقش محیط در انتخابهای فردی
انسان، چونان پرندهای در آسمان جامعه، تحت تأثیر محیط خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی، به سوی خیر یا شر هدایت میشود. فردی که در پی نیکی است، اگر در جامعهای سالم زیست کند، چونان نهالی در خاکی غنی، بهآسانی شکوفا میشود. اما در جامعهای ناسالم، چونان گلی در میان خارها، رشد او با دشواری همراه است.
درنگ: فردی که در پی خیر یا شر است، تحت تأثیر محیط اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی قرار میگیرد و بهتنهایی نمیتواند مسیر خود را تعیین کند. |
این اصل، با نظریههای رفتارگرایی و جامعهشناسی همخوانی دارد. انسان، در شبکهای از تعاملات اجتماعی، انتخابهایش را شکل میدهد و این انتخابها، به شدت متأثر از محیط پیرامون اوست.
آسیبهای اجتماعی و تأثیرات جمعی
وقتی بلایا یا آسیبهای اجتماعی، چونان طوفانی ویرانگر، بر جامعه سایه میافکنند، همه افراد، فارغ از اراده فردی، در معرض تأثیر قرار میگیرند. فقر، استکبار یا فساد، چونان سمی مهلک، سلامت جسمی، روانی و معنوی افراد را تهدید میکند.
درنگ: وقتی بلایا یا آسیبهای اجتماعی رخ میدهند، همه افراد جامعه، صرفنظر از اراده فردی، تحت تأثیر قرار میگیرند. |
این دیدگاه، به پیوستگی عمیق میان فرد و جامعه اشاره دارد. انسان، چونان عضوی از پیکره جامعه، نمیتواند از آسیبهای جمعی مصون بماند.
تفاوت جوامع مدرن و سنتی
در جوامع مدرن، که چونان شبکهای پیچیده و بههمپیوسته عمل میکنند، تأثیر ساختارهای اجتماعی بر افراد به مراتب قویتر است. نظاممندی و پیوستگی این جوامع، چونان زنجیری محکم، افراد را در خود گرفتار میسازد.
درنگ: در جوامع مدرن و پیشرفته، تأثیر ساختارهای اجتماعی بر افراد به دلیل نظاممندی و بههمپیوستگی بیشتر، قویتر است. |
این اصل، با نظریههای جامعهشناسی مدرن، مانند دیدگاههای دورکیم، همخوانی دارد. جوامع مدرن، با پیچیدگی و نظاممندی خود، تأثیر عمیقتری بر رفتار و هویت افراد دارند.
چالش سلامت در جوامع ناسالم
در جامعهای که فقر، استکبار یا فساد، چونان سایهای سنگین، بر آن حاکم است، حفظ سلامت فردی، چونان راه رفتن بر لبه تیغ، دشوار میشود. این محیط، انسان را به سوی انحطاط سوق میدهد و مانع از شکوفایی توانمندیهای او میگردد.
درنگ: در جامعهای که فقر، استکبار یا فساد حاکم است، حفظ سلامت فردی بسیار دشوار میشود. |
این دیدگاه، بر ضرورت ایجاد نظامهای اجتماعی سالم برای حمایت از سلامت و اقتدار افراد تأکید دارد. جامعه ناسالم، چونان مردابی، انسان را در خود فرو میبرد.
سهولت رشد در جامعه سالم
در جامعهای که سلامت، غنا و دین، چونان نسیمی روحنواز، در آن جریان دارد، رشد و ارتقای افراد به مراتب آسانتر است. چنین جامعهای، چونان باغی پربار، بستر شکوفایی انسانهاست.
درنگ: در جامعهای که سلامت، غنا و دین حاکم است، رشد و ارتقای افراد به مراتب آسانتر میشود. |
این اصل، با مفهوم جامعه آرمانی در فلسفه اسلامی همخوانی دارد. جامعهای که بر پایه تقوا و خیر استوار است، انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با کاوش در تأثیر جامعه بر خیر و شر انسان، نشان داد که ساختارهای اجتماعی، چونان آینهای، مسیر رشد یا انحطاط افراد را بازتاب میدهند. جامعه سالم، بستری برای شکوفایی انسان است، در حالی که جامعه ناسالم، مانعی در برابر اقتDAR انسانی. این تحلیل، بر ضرورت اصلاح نظامهای اجتماعی برای ارتقای افراد تأکید دارد.
بخش سوم: نقش محیط خانوادگی در اقتدار انسانی
تأثیر محیط خانوادگی
خانواده، چونان آغوشی گرم، نقشی بیبدیل در شکلگیری هویت و رفتار افراد دارد. غذا، لباس، تعاملات روزمره و روابط خانوادگی، چونان ریشههای درختی تنومند، شخصیت انسان را تغذیه میکنند.
درنگ: محیط خانواده، شامل غذا، لباس و تعاملات روزمره، تأثیر عمیقی بر رشد و رفتار افراد دارد. |
این دیدگاه، با نظریههای روانشناسی رشد همخوانی دارد. خانواده، بهعنوان محیط خرد، بستری است که شخصیت و اقتدار انسان در آن شکل میگیرد.
تأثیرپذیری افراد از جامعه
تأثیر جامعه بر افراد، چونان امواجی خروشان، به مراتب قویتر از تأثیر افراد بر جامعه یا یکدیگر است. انسان، در شبکهای از روابط اجتماعی، چونان پرندهای در آسمان، تحت تأثیر جریانهای محیطی قرار میگیرد.
درنگ: تأثیر جامعه بر افراد، به مراتب بیشتر از تأثیر افراد بر جامعه یا یکدیگر است. |
این اصل، با نظریههای جامعهشناسی ساختاری همخوانی دارد. جامعه، با ساختارهای خود، انسان را در مسیری مشخص هدایت میکند.
استثناها در جوامع ناسالم
در موارد استثنایی، افرادی با ارادهای قوی، چونان شناگری در برابر موج، میتوانند در جوامع ناسالم به اقتدار دست یابند. اما برای انسان عادی، این امر چونان صعود به قلهای صعبالعبور است.
درنگ: در موارد استثنایی، افراد قوی میتوانند در جوامع ناسالم به رشد و اقتدار دست یابند، اما این امر برای افراد عادی دشوار است. |
این دیدگاه، به نقش اراده فردی در برابر محدودیتهای اجتماعی اشاره دارد، اما آن را استثنایی و غیرغالب میداند.
جمعبندی بخش سوم
محیط خانوادگی، چونان خاکی حاصلخیز، نقشی کلیدی در شکلگیری اقتدار انسانی دارد. تأثیر جامعه بر افراد، به مراتب قویتر از تأثیر افراد بر جامعه است، و تنها افراد استثنایی میتوانند در برابر جریانهای ناسالم مقاومت کنند. این بخش، بر اهمیت محیط خانوادگی و اجتماعی در تکوین هویت انسانی تأکید دارد.
بخش چهارم: ضرورت اصلاح نظامهای اجتماعی
اهمیت اصلاح نظام اجتماعی
برای ارتقای اقتدار و سلامت افراد، نظامهای اجتماعی، فرهنگی و سیستمی باید چونان بنایی استوار، تقویت شوند. جامعهای که از اساس سالم باشد، چونان باغی پربار، انسانها را به سوی کمال هدایت میکند.
درنگ: برای ارتقای اقتدار و سلامت افراد، باید نظام اجتماعی، فرهنگی و سیستمی تقویت شود. |
این اصل، با نظریههای توسعه اجتماعی همخوانی دارد. اصلاح زیرساختهای اجتماعی، شرط لازم برای رشد افراد است.
محدودیتهای اقدامات فردی
اقدامات فردی، مانند انتخاب مدارس خصوصی یا معلم خصوصی، چونان قطرهای در برابر دریا، نمیتوانند جایگزین اصلاح نظام اجتماعی شوند. این اقدامات، هرچند مفید، در برابر مشکلات ساختاری، چونان شمعی در برابر طوفان، ناکافیاند.
درنگ: اقدامات فردی مانند انتخاب مدارس خصوصی یا معلم خصوصی نمیتوانند جایگزین اصلاح نظام اجتماعی شوند. |
این دیدگاه، بر ضرورت تغییرات سیستمی تأکید دارد. راهحلهای فردی، هرچند ارزشمند، نمیتوانند مشکلات ساختاری را حل کنند.
جمعبندی بخش چهارم
اصلاح نظامهای اجتماعی، چونان بازسازی بنایی کهن، شرط لازم برای ارتقای اقتدار و سلامت افراد است. اقدامات فردی، هرچند مفید، نمیتوانند جایگزین تغییرات سیستمی شوند. این بخش، بر اهمیت تقویت زیرساختهای اجتماعی برای رشد انسان تأکید دارد.
بخش پنجم: تحلیل ساختارهای اجتماعی در سوره قصص
دو ساختار متضاد در سوره قصص
سوره قصص، چونان آینهای روشن، دو ساختار اجتماعی متضاد را ترسیم میکند: ساختار استکباری (آیات 76 تا 82) و ساختار ایمانی (آیات 83 تا 88). این دوگانگی، چونان دو سوی یک سکه، تقابل میان فساد و تقوا را به نمایش میگذارد.
درنگ: سوره قصص دو ساختار اجتماعی را ارائه میدهد: ساختار استکباری (آیات 76 تا 82) و ساختار ایمانی (آیات 83 تا 88). |
این دو ساختار، چونان دو مسیر متضاد، انسان را به سوی سعادت یا انحطاط هدایت میکنند.
ساختار استکباری: ویژگیها و واژگان
ساختار استکباری، که با محوریت قارون ترسیم شده، چونان طوفانی ویرانگر، بر پایه فساد، خودبرتربینی و زینت کاذب استوار است. قرآن کریم در آیه 76 سوره قصص میفرماید:
إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ ۖ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ
قارون از قوم موسی بود، پس بر آنان ستم کرد، و ما به او از گنجها آنقدر دادیم که کلیدهایش بر گروهی نیرومند سنگین میآمد.
درنگ: ساختار استکباری، با محوریت قارون، شامل استکبار، فساد و زینت کاذب است. |
واژگان کلیدی چون «بغی»، «کنوز»، «فرحین» و «مفسدین»، چونان رنگهایی تیره، ویژگیهای منفی این ساختار را به تصویر میکشند.
نقش حاشیهای موسی در ساختار استکباری
در ساختار استکباری، موسی علیهالسلام، چونان ستارهای کمفروغ در آسمانی تیره، نقشی حاشیهای دارد و نمیتواند مانع فساد و استکبار قارون شود.
درنگ: در ساختار استکباری، موسی علیهالسلام نقش حاشیهای دارد و نمیتواند مانع فساد و استکبار قارون شود. |
این نکته، به ناتوانی افراد صالح در برابر ساختارهای ناسالم اشاره دارد. بدون اصلاح نظام اجتماعی، حتی پیامبران نیز نمیتوانند بهتنهایی تحول ایجاد کنند.
تزلزل جامعه استکباری
جامعه استکباری، چونان بنایی سست، دچار تزلزل و ناپایداری است. افراد در این جامعه، میان آرزوی ثروت و ترس از عاقبت قارون، چونان پاندولی در نوساناند.
درنگ: جامعه استکباری، به دلیل استکبار و فساد، دچار تزلزل و ناپایداری است و افراد در آن میان آرزوی ثروت و ترس از عاقبت قارون در نوساناند. |
این تزلزل، نشانه ضعف ساختاری جامعهای است که ارزشهای مادی بر آن غالب است.
ساختار ایمانی: ویژگیها و ارزشها
جامعه ایمانی، که در آیات 83 تا 88 سوره قصص ترسیم شده، چونان باغی پربار، فاقد خودبرتربینی و فساد است. قرآن کریم در آیه 83 میفرماید:
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
آن سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در زمین نه سرکشی میخواهند و نه فساد، و فرجام نیک از آن پرهیزگاران است.
درنگ: جامعه ایمانی، فاقد علو و فساد است و به تقوا و خیر پایبند است. |
این جامعه، چونان مشعلی فروزان، سعادت دنیوی و اخروی را در پرتو تقوا تضمین میکند.
تفاوت علو و فساد
علو، چونان آتشی سوزان، به فساد میانجامد، اما هر فسادی لزوماً با علو همراه نیست. گناهان مبتنی بر خودبرتربینی، چونان سمی مهلک، جامعه را به انحطاط میکشانند.
درنگ: هر علو به فساد منجر میشود، اما هر فسادی لزوماً با علو همراه نیست. |
این تمایز، در فلسفه اخلاق اسلامی، گناهان علو را به دلیل تأثیر اجتماعیشان، سنگینتر از گناهان فسادی میداند.
عذاب گناهان علو
گناهان مبتنی بر علو، چونان طوفانی ویرانگر، به دلیل تأثیر مخربشان بر جامعه، عذابی شدیدتر از گناهان فسادی دارند.
درنگ: گناهان مبتنی بر علو، به دلیل تأثیر مخربشان بر جامعه، عذابی شدیدتر از گناهان فسادی دارند. |
این دیدگاه، با مفهوم عدالت اجتماعی در اسلام همخوانی دارد. گناهان اجتماعی، به دلیل آسیب به جمع، سنگینترند.
جمعبندی بخش چهارم
سوره قصص، با ترسیم دو ساختار متضاد استکباری و ایمانی، چونان دو مسیر متضاد، انسان را به سوی سعادت یا انحطاط هدایت میکند. ساختار استکباری، با فساد و خودبرتربینی، جامعه را به تزلزل میکشاند، در حالی که ساختار ایمانی، با تقوا و خیر، بستری برای کمال انسانی فراهم میآورد.
بخش ششم: نظام عدالت در جامعه ایمانی
پاداش خیر و شر
در جامعه ایمانی، خیر با پاداشی مضاعف و شر با مجازاتی متناسب پاسخ داده میشود. قرآن کریم در آیه 84 سوره قصص میفرماید:
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا ۖ وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
هر کس نیکی آورد، برای او بهتر از آن خواهد بود، و هر کس بدی آورد، کسانی که کارهای بد کردهاند جز آنچه میکردند کیفر نمیبینند.
درنگ: در جامعه ایمانی، خیر با پاداشی بیشتر از عمل و شر با مجازاتی متناسب با عمل پاداش داده میشود. |
این اصل، به نظام عدالت الهی اشاره دارد که خیر را با سخاوت و شر را با انصاف پاسخ میدهد.
دقت در مجازات
مجازات شر، چونان ترازویی دقیق، باید مبتنی بر شواهد محکم باشد، در حالی که پاداش خیر میتواند چونان جویباری زلال، سخاوتمندانه جاری شود.
درنگ: مجازات شر باید دقیق و مبتنی بر شواهد محکم باشد، در حالی که پاداش خیر میتواند سخاوتمندانه باشد. |
این دیدگاه، با اصول فقهی اسلام در باب شهادت و عدالت همخوانی دارد. دقت در مجازات، از ظلم جلوگیری میکند، در حالی که سخاوت در پاداش، انگیزه خیر را تقویت میکند.
پرهیز از شرك عملی
شرك عملی، چونان سایهای تاریک، به معنای دفاع از باطل، ظلم و فساد است. قرآن کریم در آیه 87 سوره قصص میفرماید:
وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
و از مشرکان مباش.
درنگ: ممنوعیت از شرك عملی، به معنای پرهیز از دفاع از باطل، ظلم و فساد است. |
این اصل، به ضرورت پرهیز از حمایت از ارزشهای نادرست در جامعه ایمانی اشاره دارد.
پرهیز از بتپرستی
عدم دعوت به غیر خدا، چونان کلیدی برای گشودن درهای توحید، به معنای پرهیز از بتپرستی و ارزشگذاری به امور غیرالهی است. قرآن کریم در آیه 88 سوره قصص میفرماید:
وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ
و با خدا معبودی دیگر مخوان.
درنگ: عدم دعوت به غیر خدا، به معنای پرهیز از بتپرستی و ارزشگذاری به امور غیرالهی است. |
این اصل، با توحید نظری و عملی در فلسفه اسلامی همخوانی دارد. جامعه ایمانی، از هرگونه ارزشگذاری غیرالهی پرهیز میکند.
جمعبندی بخش ششم
نظام عدالت در جامعه ایمانی، چونان ترازویی دقیق، خیر را با پاداش مضاعف و شر را با مجازات عادلانه پاسخ میدهد. پرهیز از شرك عملی و بتپرستی، بستری برای تحقق توحید و سعادت فراهم میآورد. این بخش، بر اهمیت عدالت و توحید در تکوین جامعه ایمانی تأکید دارد.
بخش هفتم: توحید و اقتدار واقعی
توحید و وجه الهی
توحید، چونان مشعلی فروزان، اساس جامعه ایمانی است و تنها وجه الهی ماندگار است. قرآن کریم در آیه 88 سوره قصص میفرماید:
لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
معبودی جز او نیست، هر چیزی جز وجه او نابودشدنی است، فرمان از آن اوست و به سوی او بازمیگردید.
درنگ: توحید، اساس جامعه ایمانی است و تنها وجه الهی ماندگار است. |
این آیه، چونان نغمهای آسمانی، به فناپذیری همه چیز جز وجه الهی اشاره دارد و انسان را به سوی معرفت و کمال رهنمون میکند.
اقتدار واقعی
اقتدار واقعی، چونان گوهری گرانبها، در کسب علم، ایمان و معرفت است که با انسان باقی میماند، نه در ثروت و مادیات که چونان سایهای گذرا، فانیاند.
درنگ: اقتدار واقعی انسان در کسب علم، ایمان و معرفت است که با او باقی میماند، نه در ثروت و مادیات. |
این دیدگاه، با نظریههای عرفانی و فلسفی اسلامی همخوانی دارد. کمال انسانی، در اتصال به خدا و کسب معرفت نهفته است.
هلاكت مادیات
همه مادیات، چونان برگهایی در باد، فانی و غیرقابل انتقال به آخرتاند. ثروت و دارایی، به وارثان منتقل میشود، اما علم و معرفت، چونان گنجی ابدی، با انسان باقی میماند.
درنگ: همه مادیات، از جمله ثروت و داراییها، فانی و غیرقابل انتقال به آخرت هستند. |
این اصل، بر ناپایداری مادیات و ضرورت تمرکز بر امور معنوی تأکید دارد.
افسوس در پیری
انسانها در پیری، چونان مسافری که به پایان راه رسیده، از دلبستگی به مادیات و شرك عملی پشیمان میشوند. این پشیمانی، چونان بیداری ناگهانی، نشانه درک ناپایداری دنیاست.
درنگ: انسانها در پیری از دلبستگی به مادیات و شرك عملی پشیمان میشوند. |
این دیدگاه، به بیداری معنوی در پایان عمر اشاره دارد و انسان را به تأمل در ارزشهای ماندگار دعوت میکند.
زندگی قرآنی
زندگی قرآنی، چونان راهی روشن، مبتنی بر توحید و پرهیز از شرك است که انسان را به سعادت رهنمون میکند. روایتی از معصومین علیهمالسلام میفرماید: «وقتی از خانه خارج میشوی، گویی دیگر بازنمیگردی.» این سخن، چونان زنگ بیداری، انسان را به تأمل در مرگ و معرفت دعوت میکند.
درنگ: زندگی قرآنی، مبتنی بر توحید و پرهیز از شرك است که انسان را به سعادت رهنمون میکند. |
این اصل، با سیره اهل بیت علیهمالسلام همخوانی دارد. زندگی در مسیر توحید، انسان را به سوی کمال هدایت میکند.
جمعبندی بخش هفتم
توحید، چونان کلیدی برای گشودن درهای سعادت، اساس جامعه ایمانی است. اقتدار واقعی، در کسب علم و معرفت نهفته است، نه در مادیات فانی. این بخش، با تأکید بر فناپذیری دنیا و ماندگاری وجه الهی، انسان را به سوی زندگی قرآنی دعوت میکند.
نتیجهگیری کلی
این نوشتار، چونان سفری در ژرفای معارف قرآنی، مفهوم اقتدار انسانی را در پرتو سوره قصص کاوش کرد. آیات این سوره، چون مشعلهایی فروزان، دو ساختار متضاد استکباری و ایمانی را ترسیم میکنند. ساختار استکباری، با فساد و خودبرتربینی، جامعه را به تزلزل میکشاند، در حالی که ساختار ایمانی، با تقوا و خیر، بستری برای سعادت فراهم میآورد. نقش تعیینکننده ساختارهای اجتماعی در تکوین هویت و اقتدار انسانی، ضرورت اصلاح نظامهای جمعی را برجسته میسازد. توحید، چونان ستارهای راهنما، انسان را به سوی کسب علم، ایمان و معرفت هدایت میکند و از دلبستگی به مادیات فانی برحذر میدارد. این اثر، با کاوش در آیات سوره قصص، چارچوبی جامع برای فهم اقتدار انسانی در فلسفه اسلامی ارائه میدهد و پژوهشگران را به تأمل در پیوند میان فرد، جامعه و توحید دعوت میکند.
با نظارت صادق خادمی |