در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1414

متن درس





اقتدار انسانی در پرتو آیات سوره روم

اقتدار انسانی در پرتو آیات سوره روم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۱۴)

دیباچه

این نوشتار، کاوشی عمیق در تبیین اقتدار انسانی از منظر فلسفه و عرفان اسلامی است که با استناد به آیات سوره روم، دو چهره متعارض انسان را مورد بررسی قرار می‌دهد: چهره ظاهری، خشک و گرفتار در بند ناسوت، و چهره باطنی، نرم و متصل به حقیقت الهی. این اثر، با نگاهی کل‌نگر به ابعاد فردی و اجتماعی انسان، بر تمایز میان جامعه مرحمتی، که مظهر فطرت الهی و مثل اعلی است، و جامعه ناکام، که در یبوست و ظاهرگرایی غرق شده، تأکید دارد.

بخش نخست: دوگانگی وجودی انسان در سوره روم

دو چهره متعارض انسان: ظاهری و باطنی

سوره روم، انسان را در دو چهره متضاد معرفی می‌کند: چهره ظاهری، خشک و یبس، که در لایه‌های ناسوتی محبوس است، و چهره باطنی، نرم و متصل به حقیقت الهی. این دوگانگی، چه در سطح فردی، چه در محیط خانواده، قوم یا جامعه، آشکار است. انسان ظاهری، مانند درختی خشکیده است که ریشه در خاک مادیات دارد، در حالی که انسان باطنی، چون جویباری زلال، به سوی دریای معرفت و رحمت الهی جاری است.

درنگ: انسان در سوره روم، در دو چهره متعارض معرفی می‌شود: چهره ظاهری، گرفتار ناسوت، و چهره باطنی، متصل به حقیقت الهی.

این دوگانگی، ریشه در تمایز میان عالم ناسوت و لاهوت در فلسفه اسلامی دارد. انسان ظاهری، در بند مظاهر مادی و امیال نفسانی است، در حالی که انسان باطنی، با حرکت به سوی کمالات معنوی، به حقیقت وجودی خویش دست می‌یابد.

ویژگی‌های انسان ظاهری: یبوست وجودی

انسان ظاهری، خشن، زورگو و قلدرمآب است و به خدا، توکل، لقای پروردگار و آخرت گرایشی ندارد. جاذبه‌های او در امکانات مادی، پیروزی و سلطه خلاصه می‌شود. این انسان، مانند صخره‌ای است که در برابر نسیم رحمت الهی مقاوم است و تنها به سنگینی مادیات دل بسته است.

درنگ: انسان ظاهری، گرفتار یبوست وجودی، به مادیات و سلطه گرایش دارد و از معنویت و لقای الهی بی‌بهره است.

این ویژگی‌ها با مفهوم «نفس اماره» در قرآن کریم هم‌خوانی دارد. انسان ظاهری، به دلیل غفلت از حقیقت باطنی، در دام امیال نفسانی گرفتار می‌شود و از فطرت الهی خویش دور می‌ماند.

ویژگی‌های انسان باطنی: نرمی و معرفت

انسان باطنی، مظهر ملکوت، رحمت، صداقت، کرامت و معرفت است. او به معنویت، سلامت و آگاهی ارزش می‌دهد و از زورمداری، مال‌مداری و مقام‌مداری فاصله می‌گیرد. این انسان، مانند گلی است که در باغ رحمت الهی شکوفا شده و عطر معرفت را در جهان می‌پراکند.

درنگ: انسان باطنی، با نرمی، معرفت و کرامت، به سوی کمالات معنوی حرکت می‌کند و از مادیات فاصله می‌گیرد.

این چهره، با مفهوم «نفس مطمئنه» در قرآن کریم پیوند دارد:


يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ۝ ارْجِعِي إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً


ای نفس مطمئنه! به سوی پروردگارت بازگرد، در حالی که خشنود و خشنود شده‌ای (سوره فجر، آیات ۲۷-۲۸).

این آیه، انسان باطنی را به عنوان موجودی معرفی می‌کند که با اتصال به حقیقت الهی، به کمال می‌رسد.

جمع‌بندی بخش نخست

این بخش، دو چهره متعارض انسان را در پرتو آیات سوره روم تبیین می‌کند: انسان ظاهری، گرفتار یبوست وجودی و مادیات، و انسان باطنی، متصل به فطرت الهی و معرفت. این دوگانگی، مبنای تحلیل اقتدار انسانی است که در بخش‌های بعدی، با نگاهی عمیق‌تر بررسی خواهد شد.

بخش دوم: گرایش‌ها و انواع انسان‌های ظاهری

تنوع گرایش‌های انسان ظاهری

انسان‌های ظاهری، به دسته‌های مختلفی تقسیم می‌شوند: برخی به لذایذ، برخی به ثروت، برخی به قدرت و برخی به مقام گرایش دارند. هر یک از این گروه‌ها، برای رسیدن به اهداف مادی، حاضر به تحمل رنج و ریاضت‌اند. این گرایش‌ها، مانند شاخه‌های درختی خشکیده‌اند که هر یک به سویی می‌روند، اما ریشه در خاک ناسوت دارند.

درنگ: انسان‌های ظاهری، با گرایش به لذایذ، ثروت، قدرت یا مقام، در بند مادیات گرفتارند و برای آن رنج می‌برند.

این تنوع، به پیچیدگی امیال نفسانی در فلسفه اخلاق اسلامی اشاره دارد. هر گرایش، انسان را از حقیقت وجودی خویش دور می‌کند و او را در چرخه ناسوت محبوس می‌سازد.

چهار دسته انسان ظاهری

انسان‌های ظاهری به چهار گروه تقسیم می‌شوند: اهل لذایذ، که هستی خود را صرف لذت‌جویی می‌کنند؛ اهل ثروت، که به انباشت امکانات مادی گرایش دارند؛ اهل قدرت، که برای پیروزی و سلطه تلاش می‌کنند؛ و عمله و اَکَله، که به عنوان ابزار سه گروه دیگر عمل می‌کنند. این گروه‌ها، مانند اجزای یک ماشین مخرب، در کنار هم به تباهی جوامع دامن می‌زنند.

درنگ: انسان‌های ظاهری به چهار دسته تقسیم می‌شوند: اهل لذایذ، اهل ثروت، اهل قدرت و عمله و اَکَله، که هر یک به تخریب ارزش‌های انسانی کمک می‌کنند.

عمله و اَکَله، به دلیل ضعف معرفتی، به ابزاری برای پیشبرد اهداف گروه‌های دیگر تبدیل می‌شوند. بدون این گروه، قدرت‌طلبان و ثروت‌اندوزان نمی‌توانند به اهداف مخرب خود دست یابند.

نقش انسان‌های ظاهری در تاریخ

انسان‌های ظاهری، به دلیل غلبه در ظرف ناسوت، عامل جنگ‌ها، قتل‌ها و نابودی‌ها در طول تاریخ بوده‌اند. این گروه، با خشونت و بی‌ملاحظگی، جوامع را به سوی تباهی سوق داده‌اند. مانند طوفانی که جنگل را ویران می‌کند، این انسان‌ها ارزش‌های انسانی را نابود ساخته‌اند.

درنگ: انسان‌های ظاهری، با خشونت و بی‌ملاحظگی، عامل اصلی جنگ‌ها و تخریب جوامع در تاریخ بوده‌اند.

این دیدگاه با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:


ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ


به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورده، فساد در خشکی و دریا پدیدار شده است (سوره روم، آیه ۴۱).

این آیه، فساد در زمین را نتیجه اعمال انسان‌های ظاهری می‌داند.

نمونه‌های معاصر انسان‌های ظاهری

در دوران معاصر، اقداماتی مانند بمب‌گذاری‌ها و کشتارها در مناطقی مانند عراق و افغانستان، نتیجه فعالیت انسان‌های ظاهری است که یا به دنبال قدرت‌اند یا به عنوان عمله و اَکَله عمل می‌کنند. این اقدامات، مانند زخم‌هایی عمیق بر پیکر جوامع انسانی‌اند که توسط دست‌های ناپاک ایجاد شده‌اند.

درنگ: در جهان معاصر، انسان‌های ظاهری و عمله و اَکَله، با اقدامات مخرب، به تباهی جوامع دامن می‌زنند.

این نکته، به نقد نظام‌های سیاسی و اجتماعی مدرن می‌پردازد که در آن، گروه‌های قدرت‌طلب و ثروت‌اندوز، با بهره‌گیری از افراد ناآگاه، به تخریب ارزش‌های انسانی می‌پردازند.

حضور انسان‌های ظاهری در میان مسلمانان

انسان‌های ظاهری، حتی در میان مسلمانان نیز یافت می‌شوند، مانند خوارج، نهروانیان و گروه‌هایی که به دلیل یبوست وجودی، از حقیقت دین فاصله گرفته‌اند. این گروه‌ها، مانند گیاهانی خشکیده‌اند که در باغ دین روییده‌اند، اما از روح آن بی‌بهره‌اند.

درنگ: انسان‌های ظاهری در میان مسلمانان، مانند خوارج، به دلیل یبوست وجودی، از حقیقت دین منحرف شده‌اند.

این مفهوم، با تاریخ اسلام و انحراف گروه‌هایی مانند خوارج مرتبط است که به دلیل تعصب و ظاهرگرایی، به خشونت گرایش یافتند.

جهان به مثابه جهنم به دست انسان‌های ظاهری

انسان‌های ظاهری، با گرایش به لذت، قدرت و ثروت، جهان را به جهنمی برای بشر تبدیل کرده‌اند. عمله و اَکَله، با اجرای دستورات این گروه‌ها، به این تخریب دامن می‌زنند. جهان، مانند کوره‌ای است که در آن، ارزش‌های انسانی در آتش مادیات می‌سوزند.

درنگ: انسان‌های ظاهری و عمله و اَکَله، با گرایش به مادیات، جهان را به جهنمی برای بشر تبدیل کرده‌اند.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به بررسی گرایش‌ها و انواع انسان‌های ظاهری پرداخته و نقش آن‌ها در تخریب جوامع را تبیین کرده است. انسان‌های ظاهری، با گرایش به لذت، ثروت و قدرت، و با کمک عمله و اَکَله، به تباهی ارزش‌های انسانی دامن می‌زنند. این تحلیل، زمینه را برای بررسی انسان باطنی و جامعه مرحمتی در بخش‌های بعدی فراهم می‌کند.

بخش سوم: انسان باطنی و جامعه مرحمتی

ویژگی‌های انسان باطنی: کمال و معرفت

انسان باطنی، با گرایش به نرمی، معرفت، محبت، صبر، میمنت، پاکی، افتادگی، صفا، شیرینی، لطف و کرامت، از یبوست و خشکی رها شده و به حقیقت وجودی خود دست می‌یابد. این انسان، مانند ستاره‌ای است که در آسمان معرفت می‌درخشد و راهنمای دیگران به سوی کمال است.

درنگ: انسان باطنی، با نرمی و معرفت، مظهر انسانیت واقعی است و به سوی کمال الهی حرکت می‌کند.

این مفهوم، با نظریه «انسان کامل» در عرفان اسلامی هم‌خوانی دارد. انسان باطنی، با تخلق به اخلاق الهی، به مرتبه‌ای می‌رسد که حقیقت الهی در وجودش متجلی می‌شود.

یبوست وجودی: مانع انسانیت

یبوست و خشکی وجودی، مانند چرک و آلودگی بر پیکر انسان حقیقی است. انبیا و ائمه، با آوردن دین و قرآن کریم، تلاش می‌کنند این آلودگی‌ها را پاک کنند، اما غلبه یبسی‌ها مانع از تحقق کامل این هدف می‌شود. این یبوست، مانند غباری است که بر آینه فطرت نشسته و مانع انعکاس نور الهی می‌شود.

درنگ: یبوست وجودی، مانع اتصال انسان به فطرت الهی است و انبیا برای پاکسازی آن تلاش می‌کنند.

این استعاره، با مفهوم «طهارت باطنی» در عرفان اسلامی مرتبط است. یبوست وجودی، نتیجه دوری از فطرت و گرفتاری در مادیات است.

محاسبه نفس و خودشناسی

انسان باید خود را محاسبه کند تا دریابد آیا اهل نرمی، مرحمت و کرامت است یا گرفتار خشونت، حیله و ریا. این محاسبه، مانند ترازویی است که وزن وجود انسان را می‌سنجد و جایگاه او را در مسیر کمال نشان می‌دهد.

درنگ: محاسبه نفس، کلید خودشناسی و حرکت به سوی کمال است.

این مفهوم با حدیث شریف هم‌خوانی دارد: «حاسبوا قبل أن تحاسبوا» (خود را محاسبه کنید پیش از آنکه مورد محاسبه قرار گیرید). خودشناسی، مبنای فهم حقیقت وجودی و صعود به مراتب والای انسانی است.

مثل اعلی و جامعه متعالی

جامعه‌ای که اهل مرحمت، توحید و لقای پروردگار باشد، به مرتبه مثل اعلی می‌رسد و خداوند به آن در برابر ملائکه فخر می‌کند. در مقابل، جامعه ظاهری، مانند جانوران ناسوتی، از حقیقت انسانیت دور است.

درنگ: جامعه مرحمتی، با اتصال به فطرت الهی، به مرتبه مثل اعلی می‌رسد، در حالی که جامعه ظاهری، در ناسوت گرفتار است.

این مفهوم با آیه‌ای از قرآن کریم پیوند دارد:


وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ


و برای اوست مثل اعلی در آسمان‌ها و زمین (سوره روم، آیه ۲۷).

این آیه، الگوی متعالی جامعه مرحمتی را نشان می‌دهد.

نسبیت در ویژگی‌های انسانی

ویژگی‌های مرحمت و خشونت در انسان‌ها نسبی است. برخی افراد یا جوامع، درصدی از مرحمت و درصدی از خشونت را دارا هستند. شناخت این نسبیت، مانند نقشه‌ای است که مسیر کمال را به انسان نشان می‌دهد.

درنگ: ویژگی‌های مرحمت و خشونت در انسان‌ها نسبی است و شناخت این نسبیت، برای کمال انسانی ضروری است.

این دیدگاه، به پیچیدگی وجود انسانی در فلسفه اسلامی اشاره دارد. انسان با شناخت این نسبیت، می‌تواند به سوی کمال حرکت کند.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، ویژگی‌های انسان باطنی و جامعه مرحمتی را تبیین کرده و بر نقش معرفت، کرامت و خودشناسی در تحقق اقتدار انسانی تأکید دارد. انسان باطنی، با رهایی از یبوست وجودی، به سوی فطرت الهی حرکت می‌کند و جامعه متعالی را شکل می‌دهد.

بخش چهارم: تقابل جوامع در سوره روم

جامعه مرحمتی و فطرت الهی

قرآن کریم، جامعه مرحمتی را به عنوان جامعه‌ای معرفی می‌کند که به فطرت الهی متصل است و از شرک و یبوست به دور است:


فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا


پس روی خود را به سوی دین، یکتا و حق‌جویانه کن، با همان فطرتی که خدا مردم را بر آن آفریده است (سوره روم، آیه ۳۰).

این جامعه، مانند باغی است که در آن، گل‌های توحید و معرفت شکوفا شده‌اند.

درنگ: جامعه مرحمتی، با اتصال به فطرت الهی، از شرک و یبوست رها شده و به سوی حقیقت حرکت می‌کند.

ناآگاهی اکثریت و یبوست فطری

اکثریت مردم، به دلیل ناآگاهی، در یبوست فطری گرفتارند و از اتصال به حقیقت محرومند:


وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ


ولی بیشتر مردم نمی‌دانند (سوره روم، آیه ۳۰).

این ناآگاهی، مانند تاریکی است که آینه فطرت را پوشانده و انسان را از نور حقیقت محروم می‌کند.

درنگ: ناآگاهی اکثریت، مانع از اتصال به فطرت الهی و گرفتاری در یبوست فطری است.

جامعه مشرکین و تفرقه

جامعه مشرکین، در تفرقه و خودمحوری غرق است و هر گروهی به آنچه نزدش است شادمان است:


مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ


از کسانی که دین خود را پراکنده کردند و فرقه‌فرقه شدند، هر گروهی به آنچه نزدشان است شادمان‌اند (سوره روم، آیه ۳۲).

این جامعه، مانند پارچه‌ای است که به تکه‌های کوچک تقسیم شده و وحدت خود را از دست داده است.

درنگ: جامعه مشرکین، با تفرقه و خودمحوری، از وحدت و حقیقت الهی دور شده است.

رفتار عمله و اَکَله در برابر مشکلات

عمله و اَکَله، در مشکلات به خدا روی می‌آورند، اما پس از رفع مشکل، به شرک بازمی‌گردند:


وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ


و چون به مردم زیانی رسد، پروردگارشان را می‌خوانند و به درگاه او توبه می‌کنند، سپس چون از جانب خود رحمتی به آنها چشاند، ناگاه گروهی از آنها به پروردگارشان شرک می‌ورزند (سوره روم، آیه ۳۳).

این رفتار، مانند نوسان قایقی است که در طوفان به ساحل پناه می‌برد، اما در آرامش، دوباره به دریا بازمی‌گردد.

درنگ: عمله و اَکَله، در مشکلات به خدا پناه می‌برند، اما پس از رفع مشکل، به شرک و مادیات بازمی‌گردند.

تمتع و تکذیب آیات

انسان‌های ظاهری، آیات الهی را تکذیب کرده و به تمتع مادی گرایش دارند:


لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ ۚ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ


تا به آنچه به آنها داده‌ایم کفر ورزند. پس برخوردار شوید که به‌زودی خواهید دانست (سوره روم، آیه ۳۴).

این گرایش، مانند غرق شدن در سرابی است که انسان را از چشمه حقیقت دور می‌کند.

درنگ: انسان‌های ظاهری، با تکذیب آیات الهی و گرایش به تمتع مادی، از حقیقت دور می‌مانند.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، تقابل میان جامعه مرحمتی و جامعه ناکام را در پرتو آیات سوره روم بررسی کرده و بر نقش فطرت الهی، ناآگاهی، تفرقه و رفتار عمله و اَکَله در شکل‌گیری این تقابل تأکید دارد. جامعه مرحمتی، با اتصال به حقیقت، به سوی کمال حرکت می‌کند، در حالی که جامعه ناکام، در یبوست و مادیات گرفتار است.

بخش پنجم: خودشناسی و اقتدار انسانی

آزمایش و تحریک انسان

واکنش انسان در برابر تحریکات و اذیت‌ها، نشان‌دهنده میزان مرحمت یا خشونت اوست. انسان متعالی، مانند پیامبر اکرم (ص)، در برابر بدی‌ها با کرامت و گذشت رفتار می‌کند. این رفتار، مانند نسیمی است که در برابر طوفان خشم، آرامش را حفظ می‌کند.

درنگ: واکنش انسان در برابر تحریکات، معیار میزان مرحمت یا خشونت اوست.

این مفهوم با آیه‌ای از قرآن کریم هم‌خوانی دارد:


فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ


آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی بود، گویی دوستی نزدیک است (سوره فصلت، آیه ۳۴).

این آیه، به غلبه بر بدی با نیکی اشاره دارد.

کرامت پیامبر در برابر بدگویی

پیامبر اکرم (ص)، با وجود آگاهی از بدگویی‌ها، به دلیل کرامت و بزرگواری، آن‌ها را نادیده می‌گرفت. این رفتار، مانند دریایی است که سنگریزه‌های توهین را در خود حل می‌کند.

درنگ: پیامبر اکرم (ص)، با کرامت و حلم، بدگویی‌ها را نادیده می‌گرفت و الگویی برای انسان متعالی ارائه داد.

این رفتار، با مفهوم «حلم» در اخلاق اسلامی مرتبط است و پیامبر را به عنوان الگویی برای انسان باطنی معرفی می‌کند.

شناخت خود و جامعه

انسان باید خود و جامعه‌اش را بشناسد تا دریابد آیا در زمره اهل مرحمت (نرم‌آبادی‌ها) است یا اهل خشونت (زبرآبادی‌ها). این شناخت، مانند چراغی است که مسیر کمال را روشن می‌کند.

درنگ: خودشناسی و شناخت جامعه، مبنای حرکت به سوی کمال و اقتدار انسانی است.

این مفهوم با حدیث شریف پیوند دارد: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخته است). خودشناسی، کلید فهم جایگاه وجودی است.

پیچیدگی وجود انسانی

انسان، موجودی پیچیده با لایه‌های متعدد وجودی است، مانند ادویه‌های متنوع که هر یک ویژگی خاصی دارند. شناخت این لایه‌ها، مانند کاوش در معدنی است که گنج‌های نهفته انسانیت را آشکار می‌کند.

درنگ: انسان، موجودی چندلایه است و شناخت لایه‌های وجودی او، برای دستیابی به اقتدار ضروری است.

این دیدگاه، با نظریه مراتب وجود در فلسفه ملاصدرا هم‌خوانی دارد که انسان را موجودی با ظرفیت‌های متعالی می‌داند.

علم و ایمان در برابر نادانی

علم و ایمان، انسان را از نادانی رها کرده و به سوی حقیقت هدایت می‌کنند:


قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَىٰ يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَٰذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَلَٰكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ


و کسانی که علم و ایمان به آنها داده شده، گویند: شما در کتاب خدا تا روز رستاخیز درنگ کردید، و این است روز رستاخیز، ولی شما نمی‌دانستید (سوره روم، آیه ۵۶).

این آیه، مانند نوری است که تاریکی نادانی را می‌شکافد و حقیقت را آشکار می‌کند.

درنگ: علم و ایمان، انسان را از نادانی رها کرده و به سوی حقیقت و آمادگی برای آخرت هدایت می‌کنند.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، بر نقش خودشناسی، کرامت و علم در تحقق اقتدار انسانی تأکید دارد. انسان با شناخت لایه‌های وجودی خویش و اتصال به حقیقت الهی، از یبوست وجودی رها شده و به سوی کمال حرکت می‌کند.

بخش ششم: نقش عمله و اَکَله در تخریب جوامع

نقش عمله و اَکَله در تخریب

عمله و اَکَله، به عنوان ابزار گروه‌های قدرت‌طلب، ثروت‌اندوز و لذت‌جو، نقش اصلی در تخریب جوامع دارند. آن‌ها، مانند سربازانی ناآگاه، دستورات مخرب را اجرا می‌کنند و به نابودی ارزش‌های انسانی دامن می‌زنند.

درنگ: عمله و اَکَله، با اجرای دستورات گروه‌های مخرب، به تخریب جوامع و ارزش‌های انسانی کمک می‌کنند.

نمونه‌های معاصر تخریب توسط عمله و اَکَله

در مناطقی مانند افغانستان، عمله و اَکَله با اقداماتی مانند قاچاق مواد مخدر و بمب‌گذاری، به تخریب جوامع کمک می‌کنند، در حالی که قدرتمندان و ثروتمندان از آسیب مصون می‌مانند. این گروه‌ها، مانند کارگرانی هستند که در خدمت اربابان مادیات، بنای ویرانی می‌سازند.

درنگ: عمله و اَکَله، در جهان معاصر، با اقدامات مخرب مانند قاچاق و بمب‌گذاری، به تباهی جوامع دامن می‌زنند.

نقش تاریخی عمله و اَکَله

در تاریخ اسلام، برخی افراد با بهره‌گیری از عمله و اَکَله، به تضعیف انبیا و ائمه پرداختند و ارزش‌های دینی را تخریب کردند. این گروه‌ها، مانند سربازانی بودند که در خدمت فرماندهان ظلم، علیه حقیقت ایستادند.

درنگ: در تاریخ اسلام، عمله و اَکَله، با خدمت به قدرتمندان، به تضعیف ارزش‌های دینی کمک کردند.

جمع‌بندی بخش ششم

این بخش، نقش عمله و اَکَله را در تخریب جوامع بررسی کرده و نشان داده است که این گروه، به عنوان ابزار قدرتمندان و ثروتمندان، به نابودی ارزش‌های انسانی دامن می‌زنند. این تحلیل، ضرورت هوشیاری و خودشناسی را برای رهایی از این چرخه مخرب برجسته می‌کند.

بخش هفتم: طبیعت، اقتدار و پیچیدگی وجود انسانی

اقتدار حیوانات و درس‌هایی برای انسان

حیواناتی مانند گربه، سگ و موش، از اقتدار و توانایی‌های خاصی برخوردارند که نشان‌دهنده پیچیدگی خلقت است. گربه، با پرش‌های بلند و فرود نرم، و موش، با هوشیاری در برابر تله، نمونه‌هایی از اقتدار طبیعی‌اند. انسان نیز باید لایه‌های وجودی خود را بشناسد تا به اقتدار حقیقی دست یابد. این توانایی‌ها، مانند آینه‌ای است که عظمت خلقت الهی را به نمایش می‌گذارد.

درنگ: اقتدار حیوانات، نشان‌دهنده پیچیدگی خلقت است و انسان را به شناخت لایه‌های وجودی خود دعوت می‌کند.

پیچیدگی وجود انسانی

انسان، مانند مجموعه‌ای از ادویه‌های متنوع، دارای لایه‌های متعدد وجودی است. هر لایه، ویژگی خاصی دارد و شناخت این لایه‌ها، مانند باز کردن گره‌های یک طناب پیچیده، انسان را به سوی اقتدار و کمال هدایت می‌کند.

درنگ: انسان، موجودی چندلایه است و شناخت این لایه‌ها، کلید دستیابی به اقتدار و کمال است.

جمع‌بندی بخش هفتم

این بخش، با بررسی اقتدار طبیعی حیوانات و پیچیدگی وجود انسانی، بر ضرورت شناخت لایه‌های وجودی تأکید دارد. انسان، با کاوش در مراتب وجود خویش، می‌تواند به اقتدار حقیقی دست یابد و از یبوست ناسوتی رها شود.

بخش هشتم: استخاره و هدایت قرآنی

استخاره با سوره‌های قرآن کریم

استخاره با سوره‌های قرآن کریم، روشی علمی و شرعی برای هدایت در تصمیم‌گیری‌هاست، اما باید با دقت و آگاهی انجام شود. این روش، مانند قطب‌نمایی است که در دریای تصمیمات، مسیر درست را نشان می‌دهد.

درنگ: استخاره با سوره‌های قرآن کریم، روشی علمی و شرعی برای هدایت است، اما نیازمند دقت و آگاهی است.

مسئولیت در استخاره

انجام استخاره بدون علم و آگاهی، مسئولیت شرعی دارد و ممکن است به نتایج زیان‌بار منجر شود. کتاب‌های علمی استخاره، مانند راهنمایی حکیمانه، این فرآیند را هدایت می‌کنند.

درنگ: استخاره بدون علم، مسئولیت شرعی دارد و باید با آگاهی و مطالعه انجام شود.

جمع‌بندی بخش هشتم

این بخش، بر اهمیت استخاره علمی با سوره‌های قرآن کریم و لزوم آگاهی در این فرآیند تأکید دارد. استخاره، به عنوان ابزاری برای هدایت، نیازمند دقت و تخصص است تا انسان را به سوی خیر رهنمون شود.

بخش نهم: نقد مسائل اجتماعی و نقش علم دینی

مشکلات اجتماعی و نقش علم دینی

در برخی شهرهای مذهبی، مشکلات اجتماعی به دلیل عدم توجه کافی علم دینی به مسائل واقعی مردم تشدید می‌شود. علم دینی باید مانند پلی باشد که میان نیازهای مردم و معارف الهی ارتباط برقرار کند.

درنگ: علم دینی باید به مسائل واقعی مردم توجه کند تا از تشدید مشکلات اجتماعی جلوگیری شود.

تفاوت محلات در فرهنگ و رفتار

محلات مختلف، از نظر فرهنگ و رفتار تفاوت دارند. برخی محلات، فضول و مداخله‌گرند، در حالی که برخی دیگر، با کرامت و بی‌آزاری عمل می‌کنند. این تفاوت‌ها، مانند رنگ‌های گوناگون یک نقاشی، تنوع فرهنگی جوامع را نشان می‌دهند.

درنگ: تفاوت‌های فرهنگی و رفتاری محلات، شاخصی برای شناخت میزان مرحمت یا خشونت یک جامعه است.

جمع‌بندی بخش نهم

این بخش، به نقد مسائل اجتماعی و نقش علم دینی در حل آن‌ها پرداخته و بر ضرورت توجه به نیازهای واقعی مردم تأکید دارد. تفاوت‌های فرهنگی محلات، فرصتی برای شناخت و اصلاح رفتارهای اجتماعی است.

نتیجه‌گیری کل

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به تحلیل فلسفی و عرفانی اقتدار انسانی در پرتو آیات سوره روم پرداخته است. انسان، در دو چهره متعارض ظاهری و باطنی ترسیم شده است: چهره ظاهری، گرفتار یبوست و مادیات، و چهره باطنی، متصل به فطرت الهی و معرفت. جامعه مرحمتی، با اتصال به حقیقت، به مرتبه مثل اعلی می‌رسد، در حالی که جامعه ناکام، در تفرقه و تکذیب آیات غرق است. عمله و اَکَله، به عنوان ابزار قدرتمندان، به تخریب ارزش‌های انسانی دامن می‌زنند، در حالی که خودشناسی، علم و ایمان، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کنند. استخاره علمی و توجه به مسائل اجتماعی، ابزارهایی برای رهایی از یبوست وجودی و حرکت به سوی حقیقت‌اند. این اثر، انسان و جامعه را به تأمل در جایگاه وجودی خویش و حرکت به سوی فطرت الهی دعوت می‌کند.

با نظارت صادق خادمی