در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1425

متن درس





اقتدار انسانی در پرتو معرفت و علم

اقتدار انسانی در پرتو معرفت و علم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۴۲۵)

مقدمه

اقتدار انسانی، به‌عنوان یکی از بنیادی‌ترین مسائل فلسفه اسلامی و معرفت‌شناسی دینی، در گرو پیوند عمیق با معرفت و علم است. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، به کاوش در جایگاه معرفت و علم در ساختار وجودی انسان می‌پردازد. محوریت این بحث بر سوره هود (آیه ۱۱) و تمایز مفهومی میان علم و معرفت استوار است که هر یک، نقشی متمایز در ارتقای وجودی انسان و تحقق اقتدار او ایفا می‌کنند. معرفت، چونان نوری که به ژرفای حقیقت نفوذ می‌کند، انسان را به سوی کمال وجودی رهنمون می‌سازد، در حالی که علم، به مثابه ابزاری برای تنظیم امور مادی و اجتماعی، در سطحی عرضی عمل می‌کند. هدف این اثر، تبیین نقش معرفت به‌عنوان محور صعود وجودی انسان و نقد غفلت‌های معاصر در تکیه صرف بر علم صوری است.

بخش اول: تمایز مفهومی معرفت و علم در فلسفه اسلامی

معرفت: هسته اقتدار انسانی

معرفت، به‌عنوان جوهره‌ای که انسان را به حقیقت وجودی اشیا و اسمای الهی متصل می‌سازد، از علم متمایز است. برخلاف علم که به اوصاف ظاهری و کلیات محدود می‌گردد، معرفت به ذات اشیا نفوذ کرده و شناختی شهودی و باطنی را ممکن می‌سازد. این تمایز، ریشه در فلسفه اسلامی دارد که معرفت را ادراک حضوری و علم را ادراک حصولی می‌داند. معرفت، چونان کلیدی است که درهای حقیقت متعالی را می‌گشاید و انسان را از محدودیت‌های مادی فراتر می‌برد.

درنگ: معرفت، به‌عنوان شناخت حضوری، انسان را به سوی حقیقت وجودی هدایت می‌کند، در حالی که علم، به مدیریت امور مادی و اجتماعی محدود است.

علم: صفتی عرضی و نه ذاتی

علم، مجموعه‌ای از اوصاف است که به تنظیم زیست مادی و اجتماعی یاری می‌رساند، اما فاقد عمق وجودی است. در فلسفه اسلامی، علم به‌عنوان ادراک حصولی، ابزاری برای مدیریت زندگی دنیوی است، اما نمی‌تواند به تنهایی انسان را به کمال وجودی برساند. علم، چونان نقشه‌ای است که مسیرهای ظاهری را نشان می‌دهد، اما مقصد نهایی را در خود ندارد.

محدودیت‌های علم در برابر معرفت

علم، هرچند در جوامع پیشرفته به مدیریت ساختارهای اجتماعی و صنعتی منجر شده، فاقد ظرفیت ایجاد پیوند با حقیقت متعالی و ایمان است. در نظام‌های سکولار، علم جایگزین ایمان و معرفت شده و بعد طولی زندگی حذف گردیده است. این حذف، انسان را از حقیقت وجودی خود دور ساخته و به امور عرضی محدود کرده است.

نقش ایمان و معرفت در برابر علم

در جوامع سکولار، ایمان و معرفت جایگاهی در قوانین و ساختارهای اجتماعی ندارند و زندگی بر اساس آزادی‌های بشری و قوانین عرفی تنظیم می‌شود. این رویکرد، انسان را از حقیقت الهی و کمال وجودی محروم می‌سازد. در فلسفه اسلامی، ایمان و معرفت، چونان دو بال، انسان را به سوی حقیقت متعالی پرواز می‌دهند.

درنگ: در نظام‌های سکولار، فقدان ایمان و معرفت، انسان را از بعد طولی و متعالی زندگی محروم ساخته و به امور عرضی محدود می‌کند.

جمع‌بندی بخش اول

بخش نخست این نوشتار، به تمایز میان معرفت و علم در فلسفه اسلامی پرداخت. معرفت، به‌عنوان شناخت حضوری، انسان را به ذات حقیقت متصل می‌سازد، در حالی که علم، به‌عنوان ابزاری عرضی، به مدیریت امور مادی محدود است. این تمایز، نه‌تنها در ساختار مفهومی، بلکه در تأثیرات وجودی آن‌ها بر اقتدار انسانی نیز آشکار است. معرفت، چونان مشعلی فروزان، راه کمال را روشن می‌سازد، در حالی که علم، تنها مسیرهای ظاهری را هموار می‌کند.

بخش دوم: تحلیل زبانی و مفهومی علم و معرفت در ادبیات دینی

تمایز زبانی علم و معرفت

در ادبیات دینی، به‌ویژه در زبان عربی و فارسی، علم و معرفت از نظر مفهومی و زبانی متمایزند. علم، به‌عنوان فعلی ناقص، به اوصاف و صفات اشاره دارد، در حالی که معرفت، به‌عنوان فعلی تام، به ذات و حقیقت اشیا نفوذ می‌کند. برای نمونه، در عبارت عَلِمْتُ أَنَّهُ شَاعِرٌ (دانستم که او شاعر است)، علم به صفت شاعر اشاره دارد، اما در عَرَفْتُ اللَّهَ (خداوند را شناختم)، معرفت به ذات الهی متصل است. این تفاوت، ریشه در قواعد نحوی و معنایی زبان عربی دارد که فعل ناقص نیازمند متمم است، در حالی که فعل تام مستقیماً به ذات فاعل پیوند می‌خورد.

درنگ: تمایز زبانی میان علم و معرفت در ادبیات دینی، نشان‌دهنده عمق وجودی معرفت در برابر سطحی بودن علم است.

علم به‌عنوان ابزار و نه غایت

علم، وسیله‌ای برای مدیریت زندگی است، اما غایت نهایی نیست. در جوامع پیشرفته، علم به صنعت و فناوری منجر شده، اما به دلیل فقدان بعد طولی، از حقیقت وجودی انسان غافل مانده است. این دیدگاه، با فلسفه ارسطویی و اسلامی هم‌خوانی دارد که علم را آلت و معرفت را غایت می‌داند.

معرفت در برابر علم کافر

معرفت، به ایمان و شناخت الهی وابسته است، در حالی که علم می‌تواند در دسترس کافر نیز باشد. علم، به دلیل عرضی بودن، فاقد عمق وجودی است و نمی‌تواند انسان را به حقیقت متعالی برساند. معرفت، چونان پلی است که انسان را از محدودیت‌های مادی به سوی حقیقت الهی رهنمون می‌سازد.

درنگ: معرفت، به دلیل پیوند با ایمان و شناخت الهی، انسان را به حقیقت متعالی متصل می‌کند، در حالی که علم صوری می‌تواند در خدمت اهداف مادی قرار گیرد.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، به تحلیل زبانی و مفهومی علم و معرفت در ادبیات دینی پرداخت. تمایز میان فعل ناقص علم و فعل تام معرفت، نشان‌دهنده عمق وجودی معرفت در برابر سطحی بودن علم است. علم، به‌عنوان ابزاری عرضی، در خدمت مدیریت زندگی مادی است، اما معرفت، به‌عنوان غایتی متعالی، انسان را به سوی حقیقت الهی هدایت می‌کند.

بخش سوم: نقش تقوا و قرآن کریم در دستیابی به معرفت

تقوا: مقدمه معرفت الهی

آیه ۲۸۲ سوره بقره، وَاتَّقُوا اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ (و از خدا پروا کنید که خدا به شما می‌آموزد)، بر نقش تقوا به‌عنوان مقدمه‌ای برای دستیابی به معرفت تأکید دارد. تقوا، با پاک‌سازی قلب از غفلت و خودبینی، زمینه‌ساز شناخت حضوری خداوند است. تقوا، چونان جویی است که قلب را از زنگارهای مادی شست‌وشو می‌دهد و برای دریافت نور معرفت آماده می‌سازد.

درنگ: تقوا، با زدودن حجاب‌های وجودی، انسان را برای دریافت معرفت الهی آماده می‌سازد.

قرائت قرآن کریم: دریچه‌ای به سوی معرفت

قرائت قرآن کریم، به‌عنوان عملی که قلب را به سوی معرفت می‌گشاید، انسان را از غفلت خارج کرده و به حقیقت وجودی رهنمون می‌شود. قرآن کریم، چونان آیینه‌ای است که حقیقت عالم را در برابر انسان می‌گشاید و او را به سوی کمال وجودی هدایت می‌کند. قرائت مستمر، نه‌تنها علم را به معرفت ارتقا می‌دهد، بلکه قلب را برای دریافت حقایق متعالی آماده می‌سازد.

معرفت به‌عنوان شناخت ملکی و ملکوتی

معرفت، برخلاف علم که به امور مادی محدود است، انسان را به شناخت ملکوت و حقایق متعالی عالم هدایت می‌کند. علم الاسماء در آیه ۳۱ سوره بقره، وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا (و به آدم همه نام‌ها را آموخت)، به معنای معرفت به حقایق وجودی و اسمای الهی است که از جنس شناخت حضوری است.

درنگ: علم الاسماء، به معنای معرفت به حقایق وجودی و اسمای الهی است که انسان را به شناخت ملکوتی هدایت می‌کند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، بر نقش تقوا و قرائت قرآن کریم در دستیابی به معرفت تأکید کرد. تقوا، با پاک‌سازی قلب، و قرآن کریم، با گشودن دریچه‌های معرفت، انسان را از غفلت خارج کرده و به سوی حقیقت متعالی رهنمون می‌سازند. معرفت، به‌عنوان شناخت ملکی و ملکوتی، انسان را از محدودیت‌های مادی آزاد کرده و به کمال وجودی هدایت می‌کند.

بخش چهارم: غفلت و موانع دستیابی به معرفت

غفلت: مانع اصلی معرفت

غفلت، چه ناشی از علم، جهل، یا ظن باشد، انسان را از دستیابی به معرفت بازمی‌دارد. غفلت، چونان پرده‌ای است که حقیقت را از دید انسان پنهان می‌سازد و او را در محدودیت‌های مادی محصور می‌کند. معرفت، با زدودن این پرده‌ها، انسان را به سوی حقیقت وجودی هدایت می‌کند.

نقش دیالوگ و محبت در رفع غفلت

در مثالی از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره، طلبه‌ای به دلیل ناآگاهی دچار اختلاف شد، اما با استفاده از دیالوگ و محبت، به جای خشونت، غفلت او برطرف گردید. این رویکرد، نشان‌دهنده اهمیت روش‌های عقلانی و اخلاقی در رفع سوءتفاهم‌ها و ارتقای معرفت است. محبت، چونان نسیمی است که ابرهای غفلت را پراکنده می‌سازد.

درنگ: دیالوگ و محبت، به‌عنوان ابزارهایی عقلانی و اخلاقی، غفلت را برطرف کرده و زمینه‌ساز معرفت می‌گردند.

تسامح در ادله سنن: رحمت الهی در پذیرش خیر

در روایات اسلامی، تسامح در ادله سنن به معنای پذیرش اعمال خیر با اسناد ضعیف است. اگر عملی خیر باشد، حتی با سند ضعیف، مورد پذیرش الهی قرار می‌گیرد. برای نمونه، کمک به فقیر یا محبت به حیوان، به دلیل خیر بودن، مورد قبول است. این اصل، نشان‌دهنده رحمت الهی در پذیرش نیت خیر است.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، به بررسی غفلت به‌عنوان مانع اصلی معرفت و راه‌های رفع آن پرداخت. غفلت، چه از علم، جهل، یا ظن ناشی شود، انسان را از حقیقت دور می‌سازد. دیالوگ، محبت، و تسامح در ادله سنن، ابزارهایی هستند که انسان را از غفلت رهایی داده و به سوی معرفت هدایت می‌کنند.

بخش پنجم: معرفت و صعود وجودی انسان

معرفت: عامل صعود وجودی

معرفت، برخلاف علم که عرضی است، به صعود وجودی انسان منجر می‌شود. این صعود، انسان را از محدودیت‌های مادی و غفلت آزاد کرده و به سوی کمال الهی هدایت می‌کند. معرفت، چونان بال‌هایی است که انسان را به آسمان‌های حقیقت پرواز می‌دهند.

درنگ: معرفت، به‌عنوان عامل طولی، انسان را از محدودیت‌های مادی آزاد کرده و به سوی کمال وجودی هدایت می‌کند.

نقش علمای گذشته در معرفت

علمای گذشته، هرچند علم صوری محدودی داشتند، به دلیل عبادت و سلوک معنوی، از معرفت بالایی برخوردار بودند. این معرفت، آن‌ها را به مقامات معنوی رهنمون می‌ساخت. سلوک معنوی، چونان راهی است که قلب را به سوی حقیقت الهی می‌گشاید.

غفلت معاصر در علم دینی

امروزه، علم دینی نه‌تنها به تنهایی کافی نیست، بلکه معرفت نیز در میان اهل علم کم‌رنگ شده است. این غفلت دوگانه، مانع از تحقق اقتدار انسانی می‌شود. علم دینی، بدون پشتوانه معرفت، نمی‌تواند انسان را به کمال وجودی برساند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، بر نقش معرفت به‌عنوان عامل صعود وجودی انسان تأکید کرد. معرفت، برخلاف علم صوری، انسان را از غفلت رهایی داده و به سوی حقیقت متعالی هدایت می‌کند. علمای گذشته، با تکیه بر سلوک معنوی، نمونه‌ای از این صعود بودند، در حالی که غفلت معاصر در علم دینی، مانعی برای تحقق اقتدار انسانی است.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

اقتدار انسانی، در پرتو معرفت و علم، یکی از مسائل بنیادین فلسفه اسلامی و معرفت‌شناسی دینی است. این نوشتار نشان داد که معرفت، به‌عنوان شناخت حضوری و طولی، انسان را به سوی حقیقت وجودی و الهی هدایت می‌کند، در حالی که علم، به‌عنوان ابزاری عرضی، به مدیریت امور مادی و اجتماعی محدود است. تمایز میان این دو مفهوم، نه‌تنها در زبان و ادبیات دینی، بلکه در ساختار وجودی انسان و نقش او در عالم اهمیت دارد. غفلت از معرفت، چه به دلیل تکیه بر علم صوری، ظن، یا جهل، مانع از تحقق اقتدار انسانی می‌شود. تقوا، قرائت قرآن کریم، و سلوک معنوی، ابزارهایی هستند که انسان را از غفلت رهایی داده و به سوی معرفت هدایت می‌کنند. این نوشتار، بر ضرورت بازگشت به معرفت الهی و پرهیز از غفلت‌های معاصر تأکید دارد تا انسان بتواند به کمال وجودی خود دست یابد.

با نظارت صادق خادمی