متن درس
اقتدار انسانی و اتصال به عوالم غیبی: تحلیلی فلسفی در پرتو سوره سبأ
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۴۹)
مقدمه: در جستوجوی عظمت ازدسترفته انسان
انسان، این موجود شگفتانگیز که خداوند در او از روح خود دمیده، دارای ظرفیتهایی بیکران برای اتصال به عوالم متعالی و درک حقایق غیبی است. بااینحال، غفلت، حرمان و گرفتاری در دام زندگی مادی، او را از این اقتدار ذاتی محروم ساخته است. درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، با تکیه بر آیات سوره سبأ، به کاوش در این ظرفیتهای متعالی و موانع پیشروی آن میپردازد. این نوشتار، با نگاهی فلسفی، کلامی و عرفانی، تلاش دارد تا با بازنمایی و تبیین این درسگفتارها، انسان را به سوی بازشناسی عظمت وجودی خویش و اتصال به حقایق هستی رهنمون سازد. در این مسیر، با بهرهگیری از آیات قرآن کریم، روایات و تمثیلات ادبی، به تحلیل محدودیتهای انسان معاصر و راههای برونرفت از آن پرداخته خواهد شد.
بخش نخست: حرمان و غفلت، دیوارهای بلند جدایی انسان از اقتدار ذاتی
حرمان و عقبماندگی: سقوط انسان از قلههای وجودی
انسان معاصر، در گرداب حرمان، عقبماندگی و پراکندگی گرفتار آمده و از اقتدار ذاتی خویش محروم مانده است. این حرمان، که چون سایهای سنگین بر وجود او افتاده، نتیجه غفلت از ظرفیتهای متعالی است که خداوند در نهاد او به ودیعه نهاده است. انسان، که میتواند با آسمانها و زمین، با ملائکه و ارواح همنشین شود، در دام زندگی مادی گرفتار شده و از درک حقایق هستی بازمانده است. این محدودیت، نه از ناتوانی ذاتی، بلکه از غفلت و گمگشتگی در مسیرهای نادرست سرچشمه میگیرد.
درنگ: حرمان انسان، نتیجه غفلت از ظرفیتهای وجودی اوست که او را از اتصال به حقایق متعالی محروم ساخته و به زندگی نازل و محدود کشانده است.
دو فاز زندگی بشری: عادی و فانتزی
جامعه بشری در دو فاز اصلی زیست میکند: فاز عادی، که در آن انسان به تأمین نیازهای اولیه مانند خانه، خوراک و خانواده بسنده میکند، و فاز فانتزی، که در آن برتریطلبی، قدرت و تفاخر اجتماعی هدف اصلی است. فاز عادی، چون جامهای ساده بر تن زندگی روزمره، انسان را به حداقلها راضی میسازد، اما او را از کمالات معنوی محروم میکند. فاز فانتزی، اگرچه فراتر از نیازهای اولیه میرود، همچنان در قفس مادیات گرفتار است و انسان را از فهم حقایق متعالی بازمیدارد. هر دو فاز، چون زنجیرهایی نامرئی، انسان را از پرواز به سوی قلههای وجودی بازمیدارند.
درنگ: فازهای عادی و فانتزی، با وجود تفاوت در اهداف، انسان را در دام مادیات گرفتار کرده و از اقتدار واقعی و اتصال به عوالم متعالی محروم میسازند.
فاز سوم: اتصال به بلندای هستی
فراتر از فازهای عادی و فانتزی، فاز سومی وجود دارد که انسان را به بلندای هستی، به عالم ملائکه، ارواح و جن رهنمون میسازد. این فاز، چون دریچهای به سوی آسمانهای معرفت، انسان را به درک تحرکات غیبی و ارتباط با موجودات متعالی قادر میسازد. اما انسان معاصر، در غفلت خویش، از این فاز دور افتاده و در تاریکی نادانی گرفتار آمده است. این غفلت، چون پردهای ضخیم، مانع از دیدن حقیقت عالم و موجوداتی میشود که در هر لحظه با او در حرکت و سیرند.
درنگ: فاز سوم، که اتصال به عوالم غیبی و درک حقایق متعالی را ممکن میسازد، از دسترس انسان معاصر خارج شده، اما با بیداری معنوی قابل دستیابی است.
غفلت از تحرکات غیبی و فلاکت زندگی محدود
انسان، در خواب و بیداری، از تحرکات غیبی که چون جریانی پنهان در اطراف او در حرکت است، غافل مانده است. میلیاردها روح، ملائکه و جن، در هر لحظه از او عبور میکنند، اما او چون کودکی در گهواره خواب، از این آمدوشدها بیخبر است. این غفلت، زندگی او را به سطحی فلاکتبار و نازل فروکاسته است. زندگیای که تنها به خانه، ماشین و نیازهای ابتدایی محدود شود، چون قفسی تنگ، انسان را از پرواز به سوی عظمت وجودی بازمیدارد.
درنگ: غفلت از تحرکات غیبی، زندگی انسان را به سطحی فلاکتبار و نازل کشانده و او را از عظمت ذاتیاش محروم ساخته است.
جمعبندی بخش نخست
بخش نخست این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه، به تبیین حرمان انسان معاصر و گرفتاری او در فازهای عادی و فانتزی پرداخت. این فازها، با وجود تفاوت ظاهری، هر دو انسان را از فاز سوم، که اتصال به عوالم متعالی و درک حقایق غیبی است، محروم ساختهاند. غفلت از تحرکات موجودات غیبی، چون ملائکه و ارواح، زندگی انسان را به سطحی نازل و فلاکتبار فروکاسته است. برای بازگشت به اقتدار ذاتی، انسان باید از این غفلت رهایی یابد و به سوی فاز سوم گام بردارد.
بخش دوم: سوره سبأ، دریچهای به سوی علم و اقتدار انسانی
تفاوت سوره سبأ با سوره احزاب
سوره سبأ، برخلاف سوره احزاب که عمدتاً به زندگی دنیوی و مسائل روزمره مؤمنان میپردازد، بر علم و اقتدار انسانی تمرکز دارد. این سوره، چون نوری درخشان در تاریکی غفلت، انسان را به سوی درک حقایق متعالی و اتصال به علم الهی رهنمون میسازد. آیات ابتدایی این سوره، با تأکید بر علم فراگیر خداوند، راه را برای دستیابی انسان به این علم هموار میکنند.
علم الهی در آیه دوم سوره سبأ
آیه دوم سوره سبأ، چون آیینهای شفاف، علم بیکران خداوند را به نمایش میگذارد:
يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا
ترجمه: آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از آن بیرون میآید و آنچه از آسمان فرو میآید و آنچه در آن بالا میرود، میداند.
این آیه، بر علم مطلق الهی به تمام جزئیات هستی، از ورود و خروج در زمین تا نزول و صعود در آسمان، تأکید دارد. خداوند، چون ناظری بصیر، از هر آنچه در عالم رخ میدهد آگاه است و هیچ ذرهای از نگاه او پنهان نمیماند.
درنگ: آیه دوم سوره سبأ، با تأکید بر علم فراگیر الهی، انسان را به سوی درک این حقایق و دستیابی به علم متعالی دعوت میکند.
امکان دستیابی انسان به علم الهی
انسان، بهعنوان موجودی که خداوند در او از روح خود دمیده، قادر است با بیداری معنوی و پرورش حس غیبی، به علمی مشابه علم الهی دست یابد. این ظرفیت، چون گوهری نهان در نهاد انسان، با تلاش و مراقبه شکوفا میشود. اما غفلت و گرفتاری در امور مادی، این گوهر را در پردهای از تاریکی پنهان ساخته است.
درنگ: انسان با پرورش حس غیبی و بیداری معنوی، میتواند به علمی مشابه علم الهی دست یابد و از غفلت رهایی یابد.
رحمت و غفران الهی در آیه دوم
در ادامه آیه دوم سوره سبأ، عبارت «وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ» بر رحمت و غفران الهی تأکید دارد:
وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ
ترجمه: و اوست مهربان و آمرزنده.
این عبارت، که در نگاه نخست ممکن است بیربط به نظر آید، در حقیقت رحمت بیکران الهی را به انسانهای غافل نشان میدهد. خداوند، با وجود غفلت انسان از تحرکات غیبی و ظرفیتهای وجودیاش، او را مشمول رحمت و آمرزش خویش قرار داده است. این رحمت، چون بارانی حیاتبخش، انسان را به سوی بیداری و بازگشت به اقتدار ذاتی دعوت میکند.
درنگ: عبارت «وَهُوَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ» نشانه رحمت الهی به انسانهای غافل است که با وجود نادانی، مشمول آمرزش و هدایت الهیاند.
جمعبندی بخش دوم
سوره سبأ، با تأکید بر علم الهی و امکان دستیابی انسان به آن، راه را برای بازگشت به اقتدار ذاتی هموار میسازد. آیه دوم این سوره، با تبیین علم فراگیر خداوند و رحمت بیکران او، انسان را به سوی بیداری معنوی و پرورش حس غیبی دعوت میکند. انسان، که قادر به درک تحرکات غیبی و اتصال به عوالم متعالی است، باید از غفلت رهایی یابد و به سوی کمالات وجودی خویش گام بردارد.
بخش سوم: ارتباط با عوالم غیبی، گامی به سوی اقتدار انسانی
امکان ارتباط با ملائکه، ارواح و جن
انسان، بهعنوان موجودی که از روح الهی برخوردار است، قادر به برقراری ارتباط با ملائکه، ارواح و جن است. این ارتباط، چون پلی میان زمین و آسمان، انسان را به درک حقایق متعالی و بهرهمندی از هدایت موجودات غیبی رهنمون میسازد. اما غفلت و گرفتاری در فازهای عادی و فانتزی، این پل را فرو ریخته و انسان را از این ظرفیت محروم ساخته است.
درنگ: انسان با بیداری معنوی میتواند با ملائکه، ارواح و جن ارتباط برقرار کرده و از هدایت آنها بهرهمند شود.
اهمیت شب برای مبتدیان
شب، به دلیل فراغت و کاهش عوامل مزاحم، چون آسمانی صاف و بیابر، فرصتی مناسب برای مبتدیان فراهم میکند تا حس غیبی خود را پرورش دهند. در تاریکی شب، که نور خورشید و شلوغی روز غایب است، انسان میتواند با تمرکز و مراقبه، به تحرکات غیبی توجه کند و با موجودات متعالی ارتباط برقرار سازد.
درنگ: شب، به دلیل آرامش و کاهش عوامل مزاحم، برای مبتدیان فرصتی مناسب برای پرورش حس غیبی و اتصال به عوالم متعالی است.
ارتباط در روز برای حرفهایها
اگرچه شب برای مبتدیان مناسبتر است، افراد حرفهای، که حس غیبی خود را پرورش دادهاند، میتوانند حتی در شلوغی روز با عوالم غیبی ارتباط برقرار کنند. این افراد، چون دریانوردانی ماهر در میان امواج، از شلوغی و نور روز متأثر نمیشوند و قادر به درک تحرکات آسمانیاند.
درنگ: افراد حرفهای با پرورش حس غیبی، میتوانند در روز نیز با عوالم متعالی ارتباط برقرار کنند.
خوابهای صادقه، دریچهای به سوی غیب
خوابهای صادقه، چون نوری در تاریکی خواب، راهی برای ارتباط با عوالم غیبیاند. روایت «الرُّؤْيَا الصَّالِحَةُ جُزْءٌ مِنَ النُّبُوَّةِ» (ترجمه: خواب صادقه، بخشی از نبوت است) نشان میدهد که انبیا ابتدا در خواب و سپس در بیداری به حقایق غیبی دست مییافتند. اما انسان معاصر، حتی در خوابهای خود، از درک این حقایق محروم است و خوابهایش آشوبناک و بیارزش است.
درنگ: خوابهای صادقه، بهعنوان بخشی از نبوت، انسان را به سوی درک حقایق غیبی هدایت میکنند، اما غفلت انسان معاصر این ظرفیت را بیاثر ساخته است.
ملائکه موکل، حافظان نادیده انسان
هر انسان دارای ملائکه موکل است که چون نگهبانانی وفادار، او را اسکورت و حفاظت میکنند. این ملائکه، در هر لحظه در کنار انساناند، از او در برابر شیاطین دفاع میکنند و او را در مسیر هدایت یاری میرسانند. اما انسان، در غفلت خویش، از وجود و خدمات این حافظان بیخبر است و از ارتباط با آنها بهره نمیبرد.
درنگ: ملائکه موکل، حافظان انساناند، اما غفلت او مانع از شناخت و بهرهمندی از خدمات آنها میشود.
ارتباط ارواح پاک با انسان
ارواح پاک، که از عذاب رهایی یافتهاند، مشتاق گفتوگو و راهنمایی انساناند. این ارواح، چون دوستانی نامرئی، در پی ارتباط با انساناند تا او را در مسیر کمال یاری کنند. اما انسان، در قفس غفلت خویش، از این ارتباط بیخبر است و فرصت بهرهمندی از هدایت آنها را از دست میدهد.
درنگ: ارواح پاک مشتاق راهنمایی انساناند، اما غفلت او مانع از بهرهمندی از این ارتباط میشود.
جمعبندی بخش سوم
انسان، با ظرفیت بیکران خود، قادر به ارتباط با ملائکه، ارواح و جن است. شب و خوابهای صادقه، برای مبتدیان فرصتی برای پرورش حس غیبی فراهم میکنند، درحالیکه افراد حرفهای میتوانند در روز نیز به این ارتباط دست یابند. ملائکه موکل و ارواح پاک، چون یارانی وفادار، در کنار انساناند، اما غفلت او مانع از شناخت و بهرهمندی از آنها میشود. برای دستیابی به اقتدار انسانی، انسان باید از فازهای عادی و فانتزی خارج شده و به سوی فاز سوم گام بردارد.
بخش چهارم: کتاب مبین و ظرفیتهای نهان انسان
انکار قیامت و تأکید الهی بر حتمیت آن
کافران، با انکار قیامت، از درک حقایق غیبی بازماندهاند. اما خداوند در آیه سوم سوره سبأ بر حتمیت قیامت و علم بیکران خود تأکید میکند:
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تَأْتِيَنَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
ترجمه: و کسانی که کفر ورزیدند، گفتند: هرگز قیامت به سوی ما نمیآید. بگو: آری، به پروردگارم سوگند که حتماً به سوی شما خواهد آمد، او دانای نهان است، هیچچیز از او، نه در آسمانها و نه در زمین، حتی به وزن ذرهای، پنهان نمیماند و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابی روشن است.
این آیه، چون مشعلی فروزان، حقیقت قیامت و علم الهی را روشن میسازد و انسان را به سوی درک کتاب مبین دعوت میکند.
درنگ: آیه سوم سوره سبأ، با تأکید بر حتمیت قیامت و علم الهی، انسان را به سوی شناخت کتاب مبین و درک حقایق غیبی هدایت میکند.
کتاب مبین، وجود انسان و علم معصومین
کتاب مبین، نه صرفاً یک کتاب مادی، بلکه وجود انسان و علم بینهایت معصومین و اولیای الهی است. انسان، چون آیینهای که تمام هستی را در خود بازمیتاباند، قادر به درک تمام حقایق، از قیامت تا برزخ، است. معصومین، بهعنوان مظهر کتاب مبین، از تمام آنچه در آسمانها و زمین است آگاهاند و انسان میتواند با اتصال به آنها، به این علم دست یابد.
درنگ: انسان، بهعنوان کتاب مبین، حامل تمام حقایق هستی است و با اتصال به معصومین میتواند به این علم دست یابد.
دعای عید فطر و طلب خیرات معصومین
دعای عید فطر، چون کلیدی طلایی، درهای خیرات الهی را به روی انسان میگشاید:
ترجمه دعا: خدایا، مرا در هر خیری که پیامبر و خاندانش را وارد کردی، وارد کن و از هر شری که پیامبر و خاندانش را از آن خارج ساختی، خارج کن.
این دعا، نشانه ظرفیت بینهایت انسان برای طلب همه خیرات معصومین است. انسان، چون جویباری که به سوی دریای بیکران خیرات الهی روان است، میتواند همه آنچه معصومین به آن دست یافتهاند را از خداوند طلب کند.
درنگ: دعای عید فطر، با درخواست خیرات معصومین، ظرفیت بینهایت انسان برای دستیابی به کمالات الهی را نشان میدهد.
مثال مسجد و محدودیت خودساخته انسان
انسان، مانند گدایی که از صاحبخانهای توانگر اندک طلب میکند، از خیرات بیکران الهی کمتر درخواست میکند. این محدودیت، چون زنجیری خودساخته، انسان را به اهداف نازل و مادی محدود میسازد. در مثالی، فردی که برای ساخت مسجد به جمعآوری کمک میپردازد، با دریافت چک سفید از صاحبخانه، به جای طلب همه نیازهای مسجد، به اندک بسنده میکند. این تمثیل، نشاندهنده غفلت انسان از ظرفیتهای بینهایت خویش است.
درنگ: انسان، به دلیل غفلت، به جای طلب خیرات بیکران الهی، به اهداف نازل و مادی بسنده میکند.
تأثیر استعمار و نظامهای آموزشی بر کوچک شدن انسان
فرهنگهای بیگانه و نظامهای آموزشی متمرکز بر علوم ظاهری، چون پردهای ضخیم، انسان را از عظمت ذاتیاش دور ساختهاند. این عوامل، با تحمیل زندگی مادی و محدود، انسان را به فازهای عادی و فانتزی فروکاسته و او را از پیگیری حقایق متعالی بازداشتهاند. نظامهای آموزشی، که باید چون باغبانی ماهر، استعدادهای معنوی انسان را پرورش دهند، به آموزش علوم مادی بسنده کرده و حس غیبی او را کدر ساختهاند.
درنگ: فرهنگهای بیگانه و نظامهای آموزشی مادی، انسان را از عظمت ذاتیاش دور کرده و به زندگی نازل محدود ساختهاند.
جمعبندی بخش چهارم
انسان، بهعنوان کتاب مبین، حامل تمام حقایق هستی است و با اتصال به معصومین و طلب خیرات الهی، میتواند به اقتدار ذاتی خویش دست یابد. آیه سوم سوره سبأ، با تأکید بر علم الهی و حتمیت قیامت، انسان را به سوی شناخت این حقایق هدایت میکند. دعای عید فطر، نشانه ظرفیت بینهایت انسان برای طلب کمالات الهی است. اما غفلت، فرهنگهای بیگانه و نظامهای آموزشی مادی، انسان را از این ظرفیت محروم ساختهاند.
بخش پنجم: تحرکات غیبی و راههای رهایی از غفلت
تحرکات ارواح و عدم ثبات آنها
ارواح، چون جویبارهایی روان در عالم برزخ، در حال تحرک و جابهجایی مداوماند. این ارواح، اعم از مؤمنین و کافران، در هیچ مکان ثابتی قرار ندارند و لحظه به لحظه در عالم غیب جابهجا میشوند. این تحرک، چون نسیمی که در دشتهای بیکران میوزد، بخشی از پویایی عالم غیب است که انسان میتواند با پرورش حس غیبی به آن دست یابد.
درنگ: ارواح، در حال تحرک مداوم در عالم برزخاند و انسان با پرورش حس غیبی میتواند این تحرکات را درک کند.
تأثیر عبور موجودات غیبی بر حالات انسان
عبور موجودات غیبی، چون ملائکه و ارواح، از انسان، بر حالات او، مانند شادی و غم، تأثیر میگذارد. این تأثیرات، چون موجهایی نامرئی، در وجود انسان طنینانداز میشوند. انسانهای گذشته، با حس غیبی قویتر، قادر به درک این تأثیرات بودند، اما انسان معاصر، به دلیل گرفتاری در ابزارهای مادی مانند تلفن همراه، از این حس محروم شده است.
درنگ: عبور موجودات غیبی از انسان، بر حالات او تأثیر میگذارد، اما غفلت انسان معاصر مانع از درک این تأثیرات میشود.
عجز انسان به دلیل مسیر اشتباه
عجز انسان در دستیابی به حقایق غیبی، نه از ناتوانی ذاتی، بلکه از انتخاب مسیرهای نادرست ناشی میشود. مانند مورچهای که مسیر خود را گم میکند و در زمین سرگردان میماند، انسان نیز به دلیل گرفتاری در فازهای مادی، از درک حقایق متعالی عاجز مانده است. خداوند، با قرار دادن کتاب مبین در وجود انسان، همه حقایق را در دسترس او قرار داده، اما او در مسیرهای اشتباه سرگردان است.
درنگ: عجز انسان، نتیجه انتخاب مسیرهای نادرست است، نه ناتوانی ذاتی، و او میتواند با اصلاح مسیر به حقایق متعالی دست یابد.
ضرورت ورود به فاز سوم و نقش انبیا
انبیا، چون مشعلدارانی در تاریکی، برای هدایت انسان به فاز سوم و اتصال به حقایق متعالی آمدهاند. فاز سوم، که انسان را به سوی درک عوالم غیبی و کمالات معنوی رهنمون میسازد، هدف اصلی رسالت انبیاست. انسان باید از فازهای عادی و فانتزی خارج شده و با پیروی از هدایت انبیا، به سوی این فاز گام بردارد.
درنگ: انبیا برای هدایت انسان به فاز سوم و اتصال به عوالم متعالی آمدهاند و انسان باید با پیروی از آنها از فازهای مادی خارج شود.
تفاوت بشر و انسان
بشر، به معنای موجود دوپا، با انسان، که از انس و ارتباط با تمام هستی نشأت میگیرد، متفاوت است. انسان، چون موجودی که قادر به انس با آسمانها و زمین، ملائکه و ارواح است، از بشر، که صرفاً در قفس مادیات گرفتار است، متمایز میشود. این تمایز، نشانه ظرفیت بینهایت انسان برای اتصال به حقایق متعالی است.
درنگ: انسان، به دلیل ظرفیت انس با تمام هستی، از بشر، که موجودی مادی است، متمایز میشود.
امکان ارتباط با موجودات غیبی در آینده
در آینده، ارتباط و حتی پیوند میان انسان، جن و ارواح ممکن خواهد شد. این امکان، چون افقی نو در برابر انسان، نشانه ظرفیت بینهایت او برای اتصال به عوالم مختلف است. اما انسان معاصر، در قفس زندگی مادی، از این ظرفیت غافل است و به زندگیای محدود و نازل بسنده کرده است.
درنگ: در آینده، ارتباط میان انسان و موجودات غیبی ممکن خواهد شد، اما غفلت انسان معاصر مانع از تحقق این ظرفیت است.
تربیت نفس، راهی به سوی اقتدار
تربیت نفس، چون رام کردن اسبی سرکش، انسان را به سوی اقتدار واقعی هدایت میکند. این تربیت، نه با خشونت، بلکه با محبت و هدایت انجام میشود. انسان باید نفس خود را رام کند تا بتواند به سوی قلههای کمال پرواز کند و از فازهای مادی رهایی یابد.
درنگ: تربیت نفس با محبت و هدایت، انسان را از فازهای مادی رهایی داده و به سوی اقتدار واقعی هدایت میکند.
مثال امین و مأمون
داستان امین و مأمون، چون آیینهای، تفاوت در حس غیبی افراد را نشان میدهد. مأمون، با حس قویتر، تحرکات غیبی را درک میکرد، درحالیکه امین، به دلیل غفلت، از آن بیخبر بود. این داستان، نشانهای است از ظرفیتهای متفاوت انسانها در درک حقایق غیبی و لزوم پرورش این حس.
درنگ: داستان امین و مأمون، تفاوت در حس غیبی افراد را نشان میدهد و بر لزوم پرورش این حس تأکید دارد.
جمعبندی بخش پنجم
تحرکات غیبی، چون ارواح و ملائکه، در اطراف انسان جریان دارند و بر حالات او تأثیر میگذارند. انسان، با پرورش حس غیبی و تربیت نفس، میتواند به این تحرکات پی ببرد و از فازهای مادی رهایی یابد. انبیا برای هدایت انسان به فاز سوم آمدهاند و انسان باید با پیروی از آنها، به سوی اقتدار ذاتی خویش گام بردارد. تفاوت انسان و بشر، در ظرفیت انس با هستی نهفته است و آینده، امکان ارتباط با موجودات غیبی را نوید میدهد.
نتیجهگیری و جمعبندی نهایی
انسان، این موجود شگفتانگیز که خداوند در او از روح خود دمیده، دارای ظرفیتهایی بیکران برای اتصال به عوالم متعالی و درک حقایق غیبی است. سوره سبأ، چون مشعلی فروزان، راه را برای بازگشت به این اقتدار ذاتی روشن میسازد. آیات این سوره، با تأکید بر علم الهی و امکان دستیابی انسان به آن، او را به سوی بیداری معنوی و پرورش حس غیبی دعوت میکنند. غفلت، فرهنگهای بیگانه و نظامهای آموزشی مادی، انسان را در فازهای عادی و فانتزی محبوس ساختهاند، اما او میتواند با تربیت نفس و پیروی از هدایت انبیا، به فاز سوم و بالاتر گام بردارد. دعای عید فطر، نشانه ظرفیت بینهایت انسان برای طلب خیرات الهی است و کتاب مبین، که در وجود او نهفته است، تمام حقایق هستی را در خود جای داده است. برای رهایی از غفلت و بازگشت به عظمت ذاتی، انسان باید نفس خود را رام کند، حس غیبی خود را پرورش دهد و با ملائکه، ارواح و جن ارتباط برقرار سازد. این مسیر، که با مراقبه، بیداری و اتصال به اراده الهی هموار میشود، انسان را به سوی کمالات متعالی و اقتدار واقعی هدایت میکند.
با نظارت صادق خادمی