متن درس
اقتدار انسانی در پرتو آیات قرآنی: بازخوانی فلسفی درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۴۵۳)
مقدمه: انسان، قله خلقت و چالش سعادت
انسان، به مثابه تاج خلقت، در منظومه الهی جایگاهی بیمانند دارد. این عظمت ذاتی، که در آیات قرآن کریم و بهویژه سوره سبا متجلی است، گواهی بر ظرفیت بیکران او برای صعود به قلههای سعادت یا سقوط در ورطه شقاوت است. درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، با محوریت آیات سوره سبا، به کاوشی عمیق در چیستی اقتدار انسانی و موانع تحقق سعادت میپردازد. انسان، چونان مسافری در مسیر وجود، نیازمند است که با چراغ عقل و ایمان، راه خود را از میان ظلمات تقلید، فقر، و تعصب به سوی نور سعادت بیابد. این اثر، راهکارهایی برای احیای دیالوگ و رفع انحطاط جوامع اسلامی ارائه میدهد.
بخش یکم: عظمت انسانی و دوگانه سعادت و شقاوت
انسان، بزرگترین مخلوق الهی
انسان، در نظام خلقت، بهعنوان بزرگترین مخلوق الهی معرفی شده است. این عظمت، که در آیات متعدد قرآن کریم، از جمله سوره سبا، برجسته گردیده، ریشه در ظرفیتهای بیمانند او برای آفرینش، معرفت، و اراده دارد. با این حال، این کمال اولیه، به تنهایی ضامن سعادت نیست. برخی انسانها، چون انبیا و اولیای الهی، با جهتگیری صحیح، این عظمت را به سوی سعادت سوق دادهاند، در حالی که دیگران، مانند فرعون و نمرود، به دلیل استکبار و خودبرتربینی، در مسیر شقاوت گام برداشتهاند. این دوگانه، نشان از آن دارد که اقتدار انسانی، چونان شمشیری دو لبه است که میتواند راه به سوی بهشت یا دوزخ بگشاید.
| درنگ: عظمت انسان، به مثابه کمال بالقوه، نیازمند جهتگیری ایمانی و عقلانی است تا به سعادت بالفعل منجر شود. این ظرفیت، در فلسفه وجود، به خلافت الهی انسان اشاره دارد که با انتخابهای او تعیین سرنوشت مییابد. |
سعادت انسانهای متوسط
انسانهای متوسط، که نه در اوج عظمتاند و نه در حضیض فقر، میتوانند با حفظ سلامت روحی و جسمی، به سعادت دست یابند. این گروه، که از افراطهای عظمتطلبی یا تفریطهای فقر به دورند، با انتخاب مسیر میانه، به کمال نائل میشوند. این دیدگاه، به اهمیت تعادل در زندگی انسانی اشاره دارد، تعادلی که در فلسفه اخلاق، بهعنوان راهی برای تحقق سعادت معرفی شده است.
ضعفا و چالشهای سعادت
در مقابل، ضعفا، که در دام فقر، نادانی، و ناتوانی گرفتارند، غالباً از دستیابی به سعادت محروم میمانند. این گروه، به دلیل شرایط وجودی نامناسب، در معرض انحطاط و کفر قرار دارند. این واقعیت، به تأثیر عمیق شرایط مادی و فرهنگی بر سرنوشت انسان اشاره دارد و ضرورت رفع فقر و توانمندسازی را گوشزد میکند.
بخش دوم: نقد فرهنگ فقر و تقلید در جوامع اسلامی
ترویج فقر، مانعی برای سعادت
یکی از آفات جوامع اسلامی، ترویج فرهنگ فقر و فلاکت بهعنوان ارزش است. این نگرش، که گاه با ترحم نادرست به فقرا همراه است، نهتنها به رفع فقر کمکی نمیکند، بلکه انسان را در چرخه بیچارگی نگه میدارد. فقر، ضعف، نادانی، و بیفرهنگی، چونان زنجیرهایی بر پای انسان، او را از تحقق ظرفیتهایش بازمیدارند. به جای ترحم، باید فقرا را با توانمندسازی از این چرخه رهانید.
| درنگ: ترویج فقر، به مثابه نکبتی وجودی، انسان را از سعادت محروم میکند. توانمندسازی، بهجای ترحم، راهکار قرآنی برای رفع این آفت است. |
کارکرد زکات در توانمندسازی
زکات، بهعنوان یکی از احکام اسلامی، باید ابزاری برای توانمندسازی فقرا باشد. به جای توزیع اقلام ناچیز، مانند چند کیلو برنج یا روغن، زکات باید برای ایجاد زیرساختهای زندگی، مانند خرید خانه یا راهاندازی کسبوکار، به کار گرفته شود. این دیدگاه، به کارکرد عدالتمحور زکات در اقتصاد اسلامی اشاره دارد و بر ضرورت بازنگری در اجرای این حکم تأکید میکند.
نقد رویکردهای سطحی به زکات
توزیع زکات بهصورت اقلام ناچیز، نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه به بازتولید فقر و فلاکت منجر میشود. این رویکرد، که گاه با نگرشهای نکبتبار همراه است، از اهداف متعالی زکات فاصله گرفته و نیازمند اصلاح است. از منظر فلسفه عمل، این نوع اجرای احکام، مانع از تحقق عدالت اجتماعی میشود.
بخش سوم: تقلید و انحطاط معرفتی
تقلید در علم دینی
یکی از مهمترین موانع پیشرفت معرفتی در جوامع اسلامی، شیوع فرهنگ تقلید در علم دینی است. بخش عمدهای از عالمان دینی، به جای اجتهاد و نوآوری، به تقلید از پیشینیان روی آوردهاند. این تقلید، که گاه با اجماع و شهرت توجیه میشود، از خلاقیت و پویایی علمی کاسته و به انحطاط معرفتی منجر شده است.
| درنگ: تقلید کورکورانه، چونان سدی در برابر اجتهاد، مانع از شکوفایی معرفت دینی است. علم دینی باید با نوآوری و نقد همراه باشد. |
نقد اجماع و شهرت
اجماع و شهرت، که در برخی مکاتب دینی برجسته شده و به علم دینی شیعه نیز سرایت کرده، فاقد اعتبار معرفتی است. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به گفته شیخ انصاری و صاحب جواهر، تأکید میکنند که «اجماع منقول لا ینقل و المحصل لا یحصل»، یعنی اجماع منقول بیارزش است و اجماع محصل نیز وجود ندارد. این دیدگاه، به ضرورت بازنگری در روششناسی دینی اشاره دارد.
اجماع قدمای غیرمدرّک
تنها اجماع قدمای غیرمدرّک، که فقهای نزدیک به ائمه بدون ذکر دلیل فتوایی را نقل کردهاند، معتبر است، زیرا احتمالاً به فتوای معصوم اشاره دارد. این نوع اجماع، به دلیل ارتباط با سنت معصومین، از اعتبار ویژهای برخوردار است و در فلسفه فقه، بهعنوان یک استثنا پذیرفته میشود.
تقلید در فلسفه اسلامی
فلاسفه اسلامی، از ابنسینا تا صدرالمتألهین، به دلیل تقلید از ارسطو، از نوآوری بازماندهاند. این تقلید، که گاه به نقل به معنا و تحریف آرای ارسطو منجر شده، به انحطاط فکری در فلسفه اسلامی دامن زده است. از منظر فلسفه معرفت، تقلید مانع از خلاقیت و پیشرفت فلسفی است.
بخش چهارم: دیالوگ، روح قرآن کریم
تأکید قرآن کریم بر دیالوگ
قرآن کریم، با استفاده مکرر از واژههای مشتق از «قول» (1714 مورد)، بر اهمیت دیالوگ و گفتوگو تأکید دارد. این واژهها، شامل 529 مورد «قال»، 331 مورد «قالوا»، 108 مورد «یقول»، 68 مورد «یقولون»، 332 مورد «قل»، 49 مورد «قیل»، و 52 مورد «القول» است. این تکرار، نشان از آن دارد که قرآن کریم، به مثابه کتابی گفتمانی، انسان را به تعامل و تبادل معرفتی فرامیخواند.
| درنگ: قرآن کریم، با 1714 مورد استفاده از مشتقات «قول»، دینی گفتمانی و منطقی را ترویج میکند. این تأکید، به نقش دیالوگ در هدایت انسان به سوی حقیقت اشاره دارد. |
نمونههای قرآنی دیالوگ
قرآن کریم، با ذکر نمونههایی مانند قَالَ رَبُّكَ، قَالَ مُوسَى، و قَالَ إِبْرَاهِيمُ، بر اهمیت گفتوگو تأکید دارد. این آیات، به نقش دیالوگ در هدایت انسان به سوی حقیقت اشاره دارند.
دیالوگ جمعی در قرآن کریم
آیاتی مانند قَالُوا آمَنَّا (بقره: 13، «گفتند: ایمان آوردیم.») نشاندهنده اهمیت دیالوگ جمعی در قرآن کریم است. فعالیتهایی مانند سینهزنی، نماز جماعت، و راهپیمایی، نمونههای عملی این دیالوگ جمعی در فرهنگ اسلامی هستند که همبستگی و هویت جمعی را تقویت میکنند.
دیالوگ زنان در قرآن کریم
قرآن کریم، با ذکر نمونههایی مانند قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ (آلعمران: 35، «هنگامی که همسر عمران گفت…») نقش فعال زنان در گفتوگوهای قرآنی را بهرسمیت میشناسد. این آیات، به مشارکت زنان در دیالوگهای معرفتی و اجتماعی اشاره دارند.
بخش پنجم: موانع دیالوگ و راهکارهای احیای آن
فقدان دیالوگ در علم دینی و دانشگاهها
فقدان دیالوگ در علم دینی و محیطهای دانشگاهی، به دلیل ترس از نقد و فرهنگ تقلید، به انحطاط فکری منجر شده است. نمونه تاریخی این مشکل، در روابط میان برخی عالمان دینی و شاگردانشان دیده میشود، جایی که ترس از نقد، مانع از انتشار آثار و گفتوگو شده است.
| درنگ: فقدان دیالوگ، چونان قفلی بر ذهن، مانع از رشد معرفتی و علمی است. احیای گفتوگو، راهکار اصلی رفع انحطاط است. |
نقد فرهنگ ترس و تحقیر
فرهنگ ترس و تحقیر، چه در علم دینی و چه در دانشگاهها، مانع از آزادی بیان و خلاقیت شده است. تحقیر طلاب و دانشجویان، بهویژه با سرکوب نظرات آنها، به انحطاط فکری و اجتماعی منجر میشود. این فرهنگ، باید با ترویج آزادی بیان و نقد جایگزین گردد.
نقد تعصب و عصبانیت
تعصب و عصبانیت در گفتوگو، نشانهای از اختلال مزاجی و دگماتیسم است. دیالوگ منطقی، نیازمند آرامش و عقلانیت است. عالمان دینی، با اشاره به نمونههایی از گفتوگوهای آرام، بر ضرورت خویشتنداری تأکید کردهاند.
پیشنهاد ایجاد بانکهای اطلاعاتی
برای احیای دیالوگ، پیشنهاد میشود که در حوزههای علمیه، بانکهای اطلاعاتی برای ثبت نظرات عالمان و طلاب ایجاد شود. این بانکها، با ثبت آرای مختلف، زمینهساز شفافیت و گفتوگوی علمی خواهند بود.
نقد روشهای امتحانی ناکارآمد
روشهای امتحانی مبتنی بر تقلید و ترس، مانع از ارزیابی صحیح و رشد علمی میشوند. نظام ارزیابی در علم دینی و دانشگاهها، باید بر خلاقیت و نقد متمرکز شود تا به شکوفایی معرفتی منجر گردد.
استفاده از فناوری برای دیالوگ
فناوریهایی مانند اینترنت، به جای استفاده برای اهداف نادرست، باید برای ترویج علم و دیالوگ به کار گرفته شوند. این ابزارها، میتوانند به شفافیت و پیشرفت معرفتی کمک کنند.
بخش ششم: نقد فرهنگهای نادرست و بازگشت به قرآن کریم
نقد فرهنگ نامحرمانگاری زنان
فرهنگ نامحرمانگاری زنان، که گاه به منع بردن نام آنها منجر شده، مانع از مشارکت اجتماعی و دیالوگ است. این فرهنگ، با آیات قرآنی که نقش فعال زنان را بهرسمیت میشناسد، در تضاد است.
نقد فرهنگهای جنسیتی نادرست
فرهنگهایی مانند «بچه حلالزاده به داییاش میرود»، که نقش مادر را کمرنگ میکنند، نتیجه نامحرمانگاری زنان است. این فرهنگها، باید با بازنگری در راستای مشارکت برابر زنان اصلاح شوند.
نقد تمرکز بر مسائل غیرضروری
تمرکز بر مسائل غیرضروری، مانند نام مادر موسی یا بحثهای بیفایده فقهی، به جای حل مشکلات واقعی جامعه، به انحطاط فکری منجر شده است. علم دینی باید به مسائل واقعی و اولویتهای اجتماعی بپردازد.
مهجوریت قرآن کریم و انحطاط
از زمانی که قرآن کریم مهجور شد، جوامع اسلامی به فقر، تقلید، و انحطاط فکری دچار شدند. بازگشت به مزاج قرآن، که بر دیالوگ و منطق تأکید دارد، راهکار اصلی رفع این مشکلات است.
| درنگ: مهجوریت قرآن کریم، چونان خاموشی چراغ هدایت، جوامع اسلامی را به انحطاط کشانده است. بازگشت به روح گفتمانی قرآن، راه نجات است. |
جمعبندی
درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، با محوریت آیات سوره سبا، به کاوشی عمیق در اقتدار انسانی و موانع سعادت پرداخته است. انسان، بهعنوان بزرگترین مخلوق الهی، دارای ظرفیتهای بیکران برای سعادت است، اما این ظرفیتها، بدون ایمان، تعادل، و دیالوگ، به شقاوت منجر میشوند. نقد فرهنگ فقر، تقلید، و فقدان گفتوگو، همراه با تأکید بر بازگشت به مزاج قرآن کریم، راهکارهایی برای احیای جوامع اسلامی ارائه میدهد. قرآن کریم، با 1714 مورد استفاده از مشتقات «قول»، دینی گفتمانی و منطقی را ترویج میکند که انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند. احیای دیالوگ، توانمندسازی فقرا، و بازنگری در روشهای علمی و آموزشی، میتواند جوامع اسلامی را از انحطاط به سوی سعادت رهنمون سازد. این اثر، با دعوت به تأمل در آیات قرآنی و احیای گفتوگو، چراغی فرا راه آینده بشریت میافروزد.
| با نظارت صادق خادمی |