در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1461

متن درس





کتاب فلسفه معرفت و هدایت در پرتو سوره سبا

فلسفه معرفت و هدایت در پرتو سوره سبا

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه قدس‌سره (جلسه ۱۴۶۱)

دیباچه

سوره سبا، یکی از سوره‌های مکی قرآن کریم، با نگاهی عمیق به جایگاه انسان در نظام هستی، اقتدار وجودی او را در وصول به معرفت و کمال تبیین می‌کند. این سوره، چونان چراغی فروزان، راه انسان را به سوی حقیقت و قرب الهی روشن می‌سازد. درس‌گفتار استاد فرزانه قدس‌سره، با محوریت این سوره، به کاوش در دو ساختار بنیادین معرفت‌شناسی و هدایت، یعنی ساختار علمی و معرفتی، می‌پردازد. این نوشتار، با نگاهی فلسفی به انسان‌شناسی قرآنی، تمایز میان ارایه (راهنمایی صوری) و ایصال (رساندن به حقیقت) را بررسی کرده و نقش مربیان معصوم، از جمله خداوند، پیامبر، وحی، و ائمه علیهم‌السلام، را در هدایت انسان به سوی کمال برجسته می‌سازد.

بخش نخست: تمایز معرفت و علم در فلسفه شناخت

۱. دو سیکل معرفتی در عالم

در نظام معرفت‌شناسی قرآنی، دو سیکل متمایز برای شناخت وجود دارد: ظرف معرفت و ساختار علم. ظرف معرفت، چونان بستری زلال، انسان را به سوی حقیقت و قرب الهی هدایت می‌کند، در حالی که ساختار علم، به شناخت اوصاف و آثار اشیاء محدود است. این تمایز، چونان دو مسیر در یک جنگل انبوه، انسان را به دو مقصد متفاوت رهنمون می‌شود: یکی به سوی جوهر و حقیقت، و دیگری به سوی ظواهر و صفات.

درنگ: معرفت، بستری برای وصول به حقیقت است، در حالی که علم، تنها به شناخت اوصاف و آثار محدود می‌شود.

این دیدگاه، ریشه در انسان‌شناسی قرآنی دارد که انسان را دارای ظرفیت‌های چندگانه برای شناخت می‌داند. ظرف معرفت، چونان آیینه‌ای صیقلی، حقیقت اشیاء را در خود بازمی‌تاباند، اما علم، تنها سایه‌ای از آن حقیقت را به نمایش می‌گذارد.

۲. ساختار علمی: شناخت اوصاف و آثار

ساختار علمی، انسان را به صفات، خصوصیات، و آثار یک شیء می‌رساند، اما از نفوذ به جوهر و حقیقت آن عاجز است. به عنوان مثال، هنگامی که انسانی بنایی باشکوه را مشاهده می‌کند، از مهارت مهندس یا معمار آن شگفت‌زده می‌شود، اما به هویت و حقیقت سازنده آن دست نمی‌یابد. این شناخت، چونان دیدن سایه‌ای بر دیوار است که تنها طرحی از حقیقت را نشان می‌دهد، نه خود حقیقت را.

درنگ: علم، تنها به توصیف اوصاف و آثار اشیاء می‌پردازد و از دسترسی به حقیقت ناتوان است.

این محدودیت علم، در فلسفه معرفت‌شناسی، نشان‌دهنده ناتوانی آن در عبور از ظاهر به باطن است. علم، چونان ابزاری تیز اما محدود، تنها سطح اشیاء را می‌خراشد، نه ژرفای آن‌ها را.

۳. ساختار معرفتی: وصول به حقیقت

در مقابل، ساختار معرفتی، انسان را به حقیقت شیء، قرب به آن، و رویت و همت آن رهنمون می‌سازد. معرفت، چونان کلیدی زرین، درهای حقیقت را می‌گشاید و انسان را به سوی اتصال وجودی با جوهر اشیاء هدایت می‌کند. این ساختار، در فلسفه عرفان، راهی است که انسان را از ظواهر به سوی باطن و از صفات به سوی ذات می‌برد.

درنگ: معرفت، انسان را به حقیقت و قرب الهی می‌رساند، در حالی که علم، در مرز اوصاف متوقف می‌شود.

این تمایز، چونان تفاوت میان دیدن نوری در افق و لمس آن نور در قلب است. معرفت، انسان را به ژرفای حقیقت می‌کشاند، جایی که علم تنها به اشاره‌ای از دور بسنده می‌کند.

۴. تمثیلات در تبیین محدودیت علم

برای روشن شدن این تمایز، استاد فرزانه قدس‌سره دو تمثیل ارائه می‌دهند. نخست، تمثیل بنای زیبا: هنگامی که انسان بنایی باشکوه را می‌بیند، از مهارت معمار آن سخن می‌گوید، اما هویت او را نمی‌شناسد. این، نشان‌دهنده محدودیت علم در شناخت حقیقت است. دوم، تمثیل بعره و بعیر: وجود فضولات حیوان، تنها به حضور شتر اشاره دارد، اما هویت شتر را آشکار نمی‌سازد. این تمثیلات، چونان آیینه‌هایی، ناتوانی علم در وصول به حقیقت را نمایان می‌کنند.

درنگ: تمثیلات بنای زیبا و بعره و بعیر، ناتوانی علم در شناخت حقیقت را به تصویر می‌کشند.

این تمثیلات، در فلسفه معرفت‌شناسی، چونان چراغ‌هایی هستند که مرزهای علم و معرفت را روشن می‌سازند. علم، تنها به آثار اشاره می‌کند، اما معرفت، حقیقت را در آغوش می‌کشد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست، با تبیین تمایز میان علم و معرفت، نشان داد که علم، به شناخت اوصاف و آثار محدود است، در حالی که معرفت، انسان را به حقیقت و قرب الهی می‌رساند. این تمایز، در انسان‌شناسی قرآنی، ریشه در ظرفیت‌های وجودی انسان دارد که او را قادر به عبور از ظواهر به سوی باطن می‌سازد. تمثیلات ارائه‌شده، این حقیقت را چونان نوری در تاریکی آشکار کردند که علم، تنها سایه‌ای از حقیقت است، اما معرفت، خود حقیقت را در بر می‌گیرد.

بخش دوم: افعال قلوب و معرفت در زبان قرآن کریم

۱. افعال قلوب و محدودیت علم

در زبان‌شناسی قرآنی، افعال قلوب، مانند «عَلِمْتُ»، «أَعْلَمْتُ»، «أَيْقَنْتُ»، و «ظَنَنْتُ»، به اوصاف و آثار اشاره دارند، نه به حقیقت. این افعال، چونان ناقصانی در زبان، تنها به شناخت ظاهری محدودند و از انتقال حقیقت عاجزند.

درنگ: افعال قلوب، به دلیل ناقص بودن، تنها به اوصاف و آثار اشاره دارند، نه به حقیقت.

این محدودیت، در فلسفه زبان‌شناسی قرآنی، نشان‌دهنده ناتوانی زبان علمی در نفوذ به ژرفای حقیقت است. افعال قلوب، چونان پرندگانی هستند که بر سطح آب پرواز می‌کنند، اما به عمق آن فرو نمی‌روند.

۲. فعل تامه معرفت

در مقابل، فعل «عَرَفْتُ» در معرفت، چونان فعلی تام، انسان را به شناخت حقیقت و اتصال وجودی هدایت می‌کند. این فعل، در فلسفه عرفان، نشانه‌ای از شناخت کامل و عمیق است که انسان را به جوهر اشیاء متصل می‌سازد.

درنگ: فعل «عَرَفْتُ»، به‌عنوان فعلی تام، انسان را به حقیقت و شناخت وجودی رهنمون می‌سازد.

این تمایز، چونان تفاوت میان شنیدن نوای موسیقی و زیستن در آن نواست. معرفت، انسان را به تجربه‌ای وجودی دعوت می‌کند که علم از آن محروم است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با بررسی افعال قلوب و فعل تامه معرفت، نشان داد که زبان قرآن کریم، معرفت را به‌عنوان راهی برای وصول به حقیقت برجسته می‌سازد. افعال قلوب، به دلیل ناقص بودن، در مرز اوصاف متوقف می‌شوند، اما فعل «عَرَفْتُ»، چونان کلیدی زرین، درهای حقیقت را می‌گشاید. این تمایز، در فلسفه زبان‌شناسی قرآنی، راهنمایی برای فهم عمیق‌تر معرفت است.

بخش سوم: ساختارهای معرفتی انسان

۱. سه ساختار معرفتی

انسان، در انسان‌شناسی قرآنی، دارای سه ساختار معرفتی است: نفس، که بستری مشترک برای همه انسان‌هاست؛ ساختار علمی، که به شناخت اوصاف می‌پردازد؛ و ساختار معرفتی، که به حقیقت و قرب الهی رهنمون می‌شود. این ساختارها، چونان سه شاخه از درختی تنومند، ظرفیت‌های چندگانه انسان را در شناخت نشان می‌دهند.

درنگ: انسان دارای سه ساختار معرفتی است: نفس، ساختار علمی، و ساختار معرفتی.

نفس، چونان ریشه‌ای است که علم و معرفت از آن می‌رویند. ساختار علمی، شاخه‌ای است که به سوی ظواهر می‌رود، و ساختار معرفتی، شاخه‌ای است که به سوی آسمان حقیقت اوج می‌گیرد.

۲. دو نوع معلم

معلمان، به دو دسته تقسیم می‌شوند: معلمان علمی، که به آموزش اوصاف و آثار می‌پردازند، و معلمان معرفتی، که انسان را به حقیقت و قرب الهی هدایت می‌کنند. این تمایز، در فلسفه تربیت، نشان‌دهنده تفاوت میان آموزش صوری و هدایت وجودی است.

درنگ: معلمان علمی به اوصاف می‌پردازند، اما معلمان معرفتی انسان را به حقیقت می‌رسانند.

معلم علمی، چونان راهنمایی است که نقشه راه را نشان می‌دهد، اما معلم معرفتی، چونان همراهی است که دست انسان را گرفته و او را به مقصد می‌رساند.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با تبیین ساختارهای معرفتی انسان، نشان داد که نفس، بستری مشترک برای شناخت است، اما علم و معرفت، دو مسیر متمایز را پیش روی انسان قرار می‌دهند. معلمان علمی و معرفتی، هر یک نقش متفاوتی در این مسیر دارند. این تمایز، در فلسفه تربیت، انسان را به سوی انتخاب راه معرفت دعوت می‌کند.

بخش چهارم: ارایه و ایصال در فلسفه هدایت

۱. تمایز ارایه و ایصال

هدایت، در فلسفه قرآنی، به دو نوع ارایه و ایصال تقسیم می‌شود. ارایه، تنها راه را نشان می‌دهد، اما همراهی نمی‌کند و ممکن است به گمراهی منجر شود. ایصال، اما، دست انسان را گرفته و او را به مقصد می‌رساند.

درنگ: ارایه، راهنمایی صوری است، اما ایصال، هدایت کامل به سوی حقیقت است.

ارایه، چونان تابلویی است که مسیر را نشان می‌دهد، اما ایصال، چونان راهنمایی است که تا پایان راه همراه انسان می‌ماند.

۲. نقش مربیان معصوم در ایصال

خداوند، پیامبر، وحی، و ائمه معصومین علیهم‌السلام، ایصال‌کنندگان حقیقی‌اند که انسان را به حقیقت و کمال می‌رسانند. این مربیان، چونان ستارگان هدایت، راه انسان را در تاریکی‌های جهل روشن می‌کنند.

درنگ: خداوند، پیامبر، و ائمه، ایصال‌کنندگان حقیقی به سوی حقیقت‌اند.

این مربیان، در فلسفه عرفان، چونان چشمه‌های زلالی هستند که انسان تشنه معرفت را سیراب می‌کنند. ایصال آن‌ها، راهی است که انسان را از ظواهر به سوی باطن هدایت می‌کند.

۳. نقد تعطیلی ایصال در علم دینی

علم دینی، به دلیل اکتفا به ارایه و غفلت از ایصال، از هدایت انسان به حقیقت بازمانده است. این محدودیت، مانع وصول به کمال و معرفت شده و به انحطاط معنوی انجامیده است.

درنگ: اکتفا به ارایه در علم دینی، مانع وصول به حقیقت و کمال است.

این نقد، چونان زنگ خطری است که علم دینی را به بازنگری در روش‌های خود دعوت می‌کند. ایصال، چونان روحی در کالبد تربیت، باید احیا شود.

۴. آیات هدایت و ایصال

قرآن کریم، با آیاتی چون ﴿اتَّقِ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ﴾ (از خدا پروا کنید و خدا به شما می‌آموزد) بر نقش تقوا به‌عنوان شرط دریافت تعلیم الهی تأکید دارد. همچنین، آیه ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (تو را می‌پرستیم و از تو یاری می‌جوییم) بر مستقیم بودن ارتباط با خدا تأکید می‌کند.

درنگ: آیات قرآن کریم، تقوا و ارتباط مستقیم با خدا را شرط ایصال به حقیقت می‌دانند.

این آیات، چونان مشعل‌هایی در مسیر هدایت، انسان را به سوی طلب ایصال و ارتباط صمیمی با خدا رهنمون می‌سازند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تبیین تمایز ارایه و ایصال، نشان داد که هدایت حقیقی، در ایصال نهفته است. مربیان معصوم، چونان راهنمایانی الهی، انسان را به سوی حقیقت می‌برند. نقد اکتفا به ارایه در علم دینی، ضرورت احیای ایصال را گوشزد می‌کند. آیات قرآن کریم، راهکارهایی عملی برای وصول به حقیقت ارائه می‌دهند.

بخش پنجم: نقش مربیان معصوم در تربیت

۱. امکان تعلیم الهی

خداوند، به‌عنوان معلم اصلی، توانایی تعلیم مستقیم به انسان را دارد. این امکان، در فلسفه عرفان، چونان چشمه‌ای جوشان، انسان را به سوی معرفت سیراب می‌کند.

درنگ: خداوند، معلم اصلی انسان است و توانایی تعلیم مستقیم را دارد.

این اصل، انسان را به طلب معرفت از خدا دعوت می‌کند. خداوند، چونان استادی بی‌همتا، آماده هدایت بندگان است.

۲. نقش ائمه در تعلیم

ائمه معصومین علیهم‌السلام، از جمله امیرالمومنین و امام زمان علیهما‌السلام، معلمان حقیقی‌اند که انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کنند. این نقش، نیازی به حیات ناسوتی ندارد، زیرا ائمه، در عالم غیب، همچنان مربی‌اند.

درنگ: ائمه، معلمان معصوم‌اند که در عالم غیب نیز انسان را هدایت می‌کنند.

ائمه، چونان ستارگانی در آسمان هدایت، راه انسان را روشن می‌کنند. این هدایت، فراتر از محدودیت‌های مادی است.

۳. نقد تصور ناتوانی ائمه

تصور ناتوانی ائمه در تعلیم، ناشی از سوءفهم است. ائمه، همیشه آماده هدایت‌اند و این وظیفه انسان است که از آن‌ها طلب معرفت کند.

درنگ: ائمه، همیشه آماده تعلیم‌اند و تصور ناتوانی آن‌ها، نادرست است.

این نقد، چونان زنگ بیداری، انسان را به بازنگری در ارتباط خود با ائمه دعوت می‌کند. ائمه، معلمان ابدی‌اند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تأکید بر نقش خداوند و ائمه به‌عنوان معلمان معصوم، نشان داد که تعلیم الهی و هدایت معصومانه، راه‌های اصلی وصول به حقیقت‌اند. نقد تصور ناتوانی ائمه، انسان را به طلب فعالانه معرفت از این مربیان دعوت می‌کند.

بخش ششم: نقدهای اجتماعی و توصیه‌های تربیتی

۱. نقد زیارت صوری

زیارت صوری، مانند خواندن زیارت‌نامه بر پشت‌بام، بدون اتصال حقیقی بی‌فایده است. زیارت، باید همراه با معرفت و ایصال باشد تا به حقیقت منجر شود.

درنگ: زیارت صوری، بدون معرفت و ایصال، انسان را به حقیقت نمی‌رساند.

زیارت، چونان پلی به سوی حقیقت است، اما بدون معرفت، این پل به مقصد نمی‌رسد.

۲. نقش طهارت و قبله

وضو و رو به قبله بودن در نماز، ارتباط با خدا را تسهیل می‌کنند. طهارت، چونان کلیدی است که درهای اتصال به خدا را می‌گشاید.

درنگ: طهارت و قبله، بسترهایی برای تسهیل ارتباط با خدا هستند.

این اعمال، در فلسفه عرفان، چونان ابزارهایی هستند که قلب انسان را برای دریافت هدایت آماده می‌کنند.

۳. نقد فرهنگ نوکری

فرهنگ نوکری، مانند عناوین «کلب عباس» یا «غلام عباس»، مانع درک نقش مربی‌گری ائمه است. ائمه، مربیان و مرشدان‌اند، نه خدمت‌گزاران.

درنگ: ائمه، مربیان معصوم‌اند، نه خدمت‌گزاران صوری.

این نقد، در فلسفه اجتماع، به انحراف در فرهنگ دینی اشاره دارد. ائمه، چونان استادن، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

۴. نقد مردم‌آزاری به نام دین

ایجاد ترافیک و مزاحمت به نام ضرایح ائمه، مانند ضريح امام حسین علیه‌السلام، نادرست است. دین، نباید به مردم‌آزاری منجر شود.

درنگ: ایجاد عسر و حرج به نام دین، ظلم و مردم‌آزاری است.

این نقد، در فلسفه اخلاق، بر ضرورت رعایت حقوق اجتماعی تأکید دارد. دین، باید راهگشای زندگی باشد، نه مانع آن.

۵. توصیه به خلوت با خدا

انسان باید در خلوت، با طهارت و نان حلال، از خدا و ائمه طلب معرفت کند. این خلوت، چونان باغی است که گل‌های معرفت در آن می‌رویند.

درنگ: خلوت با خدا، با طهارت و نان حلال، راه وصول به معرفت است.

این توصیه، در فلسفه عرفان، انسان را به سوی ارتباط صمیمی با خدا دعوت می‌کند. خلوت، بستری برای ایصال است.

جمع‌بندی بخش ششم

بخش ششم، با نقد زیارت صوری، فرهنگ نوکری، و مردم‌آزاری به نام دین، ضرورت بازگشت به ایصال را گوشزد کرد. طهارت، قبله، و خلوت با خدا، راهکارهایی عملی برای وصول به معرفت‌اند. این بخش، انسان را به بازنگری در اعمال و باورهای خود دعوت می‌کند.

بخش هفتم: آیات و روایات در خدمت ایصال

۱. آیه تقوا و تعلیم

قرآن کریم در آیه ﴿اتَّقِ اللَّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ﴾ (از خدا پروا کنید و خدا به شما می‌آموزد) بر نقش تقوا به‌عنوان شرط دریافت تعلیم الهی تأکید دارد. تقوا، چونان کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید.

درنگ: تقوا، شرط دریافت تعلیم الهی و وصول به معرفت است.

این آیه، در فلسفه عرفان، انسان را به سوی پاکی و طلب معرفت از خدا هدایت می‌کند.

۲. آیه عبادت و استعانت

آیه ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (تو را می‌پرستیم و از تو یاری می‌جوییم) بر مستقیم بودن ارتباط با خدا تأکید دارد. این آیه، چونان دعوتی است به گفت‌وگوی صمیمی با پروردگار.

درنگ: عبادت و استعانت مستقیم از خدا، راه ایصال به حقیقت است.

این آیه، انسان را به سوی ارتباط بی‌واسطه با خدا دعوت می‌کند، جایی که قلب انسان با نور الهی پیوند می‌خورد.

۳. آیه هدایت

آیه ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ﴾ (ما را به راه راست هدایت کن) انسان را به طلب فعالانه هدایت از خدا دعوت می‌کند. این طلب، چونان درخواستی است که قلب را به سوی حقیقت باز می‌کند.

درنگ: طلب هدایت از خدا، راه ایصال به صراط مستقیم است.

این آیه، در فلسفه عرفان، انسان را به سوی گفت‌وگو و طلب از خدا هدایت می‌کند، جایی که هدایت الهی در انتظار اوست.

۴. نقد روش کفار

قرآن کریم در آیه ﴿لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَىٰ﴾ (تا ما را به خدا نزدیک‌تر کنند) روش نادرست کفار در واسطه‌جویی را نقد می‌کند. مومنین، باید به ایصال مستقیم از خدا متکی باشند.

درنگ: ایصال مستقیم از خدا، راه حقیقی هدایت است، نه واسطه‌جویی صوری.

این نقد، در فلسفه دین، انسان را به سوی ارتباط بی‌واسطه با خدا دعوت می‌کند، جایی که حقیقت در دسترس است.

جمع‌بندی بخش هفتم

بخش هفتم، با بررسی آیات قرآن کریم، نشان داد که تقوا، عبادت مستقیم، و طلب هدایت، راه‌های اصلی ایصال به حقیقت‌اند. نقد روش کفار، انسان را به سوی ارتباط بی‌واسطه با خدا هدایت می‌کند. این آیات، چونان مشعل‌هایی، مسیر ایصال را روشن می‌سازند.

بخش هشتم: ضرورت احیای ایصال

۱. نقد ارایه‌محوری علم دینی

علم دینی، به دلیل اکتفا به ارایه و غفلت از ایصال، از هدایت انسان به حقیقت بازمانده است. این محدودیت، چونان موتوری خاموش، نظام تربیتی را از حرکت بازداشته است.

درنگ: ارایه‌محوری علم دینی، مانع وصول به حقیقت است.

این نقد، علم دینی را به احیای ایصال دعوت می‌کند تا چونان چشمه‌ای جوشان، انسان را به سوی کمال هدایت کند.

۲. وراثت انبیا

علما، به‌عنوان وارثان انبیا، باید مانند آن‌ها اهل ایصال باشند. این نقش، چونان رسالتی است که علما را به هدایت حقیقی دعوت می‌کند.

درنگ: علما، به‌عنوان وارثان انبیا، باید اهل ایصال باشند.

علما، چونان ادامه‌دهندگان راه انبیا، باید انسان را به سوی حقیقت هدایت کنند، نه صرفاً به ارایه بسنده کنند.

۳. توصیه به امتحان ایصال

انسان باید ایصال را امتحان کند تا تکان معنوی را تجربه نماید. این امتحان، چونان سفری است که انسان را به سوی حقیقت می‌برد.

درنگ: امتحان ایصال، راه تجربه تکان معنوی و وصول به حقیقت است.

این توصیه، انسان را به سوی تجربه‌ای عملی از هدایت دعوت می‌کند، جایی که قلب او با نور حقیقت روشن می‌شود.

جمع‌بندی بخش هشتم

بخش هشتم، با نقد ارایه‌محوری علم دینی، ضرورت احیای ایصال را گوشزد کرد. علما، به‌عنوان وارثان انبیا، باید راه ایصال را احیا کنند. توصیه به امتحان ایصال، انسان را به سوی تجربه‌ای معنوی دعوت می‌کند که حقیقت را در دسترس او قرار می‌دهد.

نتیجه‌گیری کلی

این کتاب، با تبیین فلسفه معرفت و هدایت در پرتو سوره سبا، نشان داد که تمایز میان علم و معرفت، کلید فهم انسان‌شناسی قرآنی است. علم، به اوصاف و آثار محدود است، اما معرفت، انسان را به حقیقت و قرب الهی می‌رساند. ارایه، راهنمایی صوری است، اما ایصال، هدایت کامل به سوی حقیقت است. خداوند، پیامبر، و ائمه علیهم‌السلام، مربیان معصومی‌اند که انسان را به سوی کمال هدایت می‌کنند. آیات قرآن کریم، چونان مشعل‌هایی، راه ایصال را روشن می‌سازند. نقد اکتفا به ارایه در علم دینی، ضرورت احیای ایصال را گوشزد می‌کند. انسان، با طهارت، خلوت، و طلب فعالانه از خدا و ائمه، می‌تواند به حقیقت وصل شود. این نوشتار، با دعوت به احیای ایصال، انسان را به سوی کمال و معرفت رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی