در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1464

متن درس





کتاب اقتدار انسان و روش‌های کسب معرفت در پرتو انسان‌شناسی قرآنی

اقتدار انسان و روش‌های کسب معرفت در پرتو انسان‌شناسی قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۶۴)

دیباچه

انسان، این گوهر آفرینش، در پهنه وجود خویش، توانایی‌های بی‌مانندی برای نیل به معرفت و کمال نهفته دارد. در پرتو تعالیم قرآنی و حکمت اسلامی، اقتدار انسان نه تنها در استعدادهای ذاتی او، بلکه در پیوند با منابع الهی و انسانی معرفت جلوه‌گر می‌شود. این نوشتار، با الهام از درس‌گفتار شماره ۱۴۶۴ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در این اقتدار و روش‌های کسب معرفت می‌پردازد. معرفت، چونان چشمه‌ای زلال، از سه سرچشمه اصلی سر برمی‌آورد: ایصال، که از آسمان الهی فرومی‌ریزد؛ ارایه، که از معلمان زمینی به انسان می‌رسد؛ و وصول، که از ژرفای وجود آدمی شکوفا می‌گردد. این اثر، با نگاهی عمیق به انسان‌شناسی قرآنی، تلاش دارد تا این سه‌گانه معرفتی را با دقتی فلسفی و زبانی متین تبیین نماید.

بخش نخست: مبانی معرفت‌شناسی قرآنی

فاعلیت فاعل و قابلیت قابل: بنیان کمال انسانی

در حکمت اسلامی، کمال هر شیء در گرو هماهنگی فاعلیت فاعل و قابلیت قابل است. انسان، به مثابه قالبی که ظرفیت پذیرش معرفت را دارد، هنگامی به کمال خویش دست می‌یابد که فاعلیتی کامل، او را به سوی مقصد وجودی‌اش رهنمون شود. این فاعلیت، در مرتبه نخست، از جانب خداوند متعال، انبیا، اولیا، ملایکه، و حتی موجوداتی چون جن و ارواح گذشتگان تأمین می‌گردد. این منابع، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کنند. انسان مؤمن باید با دل و جان به این فاعلان متصل شود، چنان‌که گویی در زمینی گسترده، هر لحظه در انتظار دریافت نوری از این سرچشمه‌های آسمانی است.

درنگ: کمال انسان در گرو پیوند کامل میان فاعلیت فاعل (خدا، انبیا، اولیا) و قابلیت قابل (استعداد ذاتی انسان) است. این پیوند، چونان کلیدی است که قفل وجود انسانی را به سوی کمال می‌گشاید.

منابع معرفت: فاعلان الهی و غیرالهی

معرفت، چونان رودی است که از سرچشمه‌های گوناگون سیراب می‌شود. خداوند، انبیا، اولیا، ملایکه، جن، و حتی ارواح گذشتگان، همگی فاعلانی هستند که در فرآیند معرفت‌یابی نقش دارند. این فاعلان، گاه به صورت ایصال (رساندن مستقیم معرفت از مبدأ الهی) و گاه به صورت ارایه (آموزش از طریق معلمان انسانی) عمل می‌کنند. انسان مؤمن، همانند کشاورزی که زمین خویش را برای باروری آماده می‌سازد، باید به همه این منابع توجه کند و از هیچ‌یک غفلت نورزد. این جامعیت در توجه، انسان را به سوی کمالی جامع رهنمون می‌شود.

درنگ: انسان مؤمن باید چونان بازیگری در زمین معرفت، به همه فاعلان الهی و غیرالهی توجه کند تا به هماهنگی و موفقیت در کسب کمال دست یابد.

تشبیه معرفت‌یابی به زمین بازی

فرآیند کسب معرفت، به زمین بازی تشبیه شده است که موفقیت در آن، به هماهنگی همه اجزا وابسته است. همان‌گونه که در یک بازی گروهی، پیروزی در گرو همکاری همه بازیکنان است، در معرفت‌یابی نیز انسان باید از همه منابع (الهی، انسانی، و درونی) بهره جوید. این تشبیه، به زیبایی نشان می‌دهد که هیچ فاعلی، هرچند قدرتمند، به تنهایی نمی‌تواند انسان را به کمال برساند؛ بلکه هماهنگی میان این منابع، چونان سازی خوش‌آهنگ، به خلق معرفتی کامل منجر می‌شود.

معلمان ایصال و ارایه: دو بال معرفت

معرفت، از دو مسیر اصلی به انسان می‌رسد: ایصال و ارایه. معلمان ایصال، چونان خداوند، انبیا، اولیا، ملایکه، و حتی جن و ارواح گذشتگان، معرفت را به صورت مستقیم و بی‌واسطه به انسان می‌رسانند. این معرفت، چونان نوری است که از آسمان بر قلب مؤمن می‌تابد. در مقابل، معلمان ارایه، که در قالب معلمان انسانی و نظام‌های آموزشی ظاهر می‌شوند، علوم مبادی و مقدماتی را به انسان می‌آموزند. این دو بال، مکمل یکدیگرند و انسان را به سوی قله‌های معرفت رهنمون می‌سازند.

درنگ: معرفت، از دو مسیر ایصال (الهی) و ارایه (انسانی) به انسان می‌رسد. این دو، چونان دو بال پرنده، انسان را به سوی کمال پرواز می‌دهند.

بخش دوم: علوم لدنی و راه‌های فعال‌سازی آن

ماهیت علوم لدنی: گنج نهفته در وجود انسان

علوم لدنی، چونان گنجی در ژرفای وجود انسان نهفته‌اند. این علوم، نه انفعالی‌اند و نه تابع عوامل خارجی؛ بلکه در ذات هر فرد، به قدر استعداد او، جاسازی شده‌اند. برخی انسان‌ها این گنج را به وفور در خود دارند، و برخی کمتر؛ اما همه از این موهبت الهی بهره‌مندند. علوم لدنی، چونان بذری در خاک وجود انسان است که برای شکوفایی، نیاز به آبیاری و مراقبت دارد.

درنگ: علوم لدنی، گنجی نهفته در وجود انسان است که با عبادت، ذکر، و ریاضت شکوفا می‌شود، مانند بذری که با آبیاری به درختی تنومند بدل می‌گردد.

سه گونه علوم لدنی

علوم لدنی را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

  • علوم شارژشده در برزخ: این علوم، برای انسان‌های عادی که در دنیا از استعدادهای خود بهره نبرده‌اند، در عالم برزخ فعال می‌شوند. این گروه، چونان مسافرانی‌اند که گنج خویش را در دنیا ندیده‌اند و در برزخ به آن دست می‌یابند.
  • علوم شارژشده در دنیا برای اولیا: اولیای الهی، بدون نیاز به ریاضت، این علوم را در دنیا دریافت می‌کنند. اینان، چونان چشمه‌هایی جوشان، معرفت را از وجود خویش جاری می‌سازند.
  • علوم شارژشده با ریاضت: انسان‌های متوسط، با عبادت، ذکر، و ریاضت، می‌توانند این علوم را در دنیا فعال کنند. این گروه، مانند کشاورزی‌اند که با تلاش، زمین وجود خویش را بارور می‌سازند.

درنگ: علوم لدنی در سه گونه نمود می‌یابد: در برزخ برای عادیان، در دنیا برای اولیا، و با ریاضت برای متوسطین. هر یک، چونان شاخه‌ای از درخت معرفت، راهی به سوی کمال می‌گشاید.

شارژ علوم لدنی با عبادت

علوم لدنی، چونان دستگاهی است که برای کارکرد، نیاز به شارژ دارد. این شارژ، از طریق عبادت، ذکر، و ریاضت تأمین می‌شود. نماز، چونان کلیدی است که قفل این گنج را می‌گشاید؛ ذکر، چونان جریانی است که این گنج را به حرکت درمی‌آورد؛ و ریاضت، چونان تیشه‌ای است که سنگ‌های وجود را می‌تراشد تا گوهر معرفت نمایان شود.

تمثیل چاه آب: تلاش برای دسترسی به معرفت

دسترسی به علوم لدنی، مانند کندن چاهی است که باید تا عمق لازم پیش رفت تا به آب رسید. اگر انسان تنها به کندن سطحی بسنده کند، به آب دست نمی‌یابد. عبادت و ریاضت، مانند کندن عمیق‌تر این چاه، انسان را به سرچشمه معرفت می‌رساند. این تمثیل، به زیبایی نشان می‌دهد که تلاش و استمرار، شرط دستیابی به گنج‌های نهفته در وجود است.

درنگ: علوم لدنی، چونان آبی در چاه وجود است که با تلاش و عبادت تا عمق لازم، به دست می‌آید.

علوم لدنی در اولیا و غیراولیا

علوم لدنی، نه تنها در اولیای الهی، بلکه گاه در غیرمؤمنان نیز یافت می‌شود. با این حال، وجود این علوم در غیرمؤمنان، تضمینی برای هدایت نیست. اینان، مانند اناری‌اند که با فشاری اندک، آب آن بیرون می‌ریزد، اما این آب لزوماً به سوی خیر و هدایت جاری نمی‌شود. اولیای الهی، اما، چونان چشمه‌های زلال، این علوم را در مسیر کمال به کار می‌گیرند.

بخش سوم: نقد و اصلاح نظام آموزشی دینی

نقد روش‌های کنونی آموزش دینی

نظام کنونی آموزش دینی، به جای تمرکز بر علم‌آموزی، به کتاب‌خوانی طولانی‌مدت گرایش دارد. این روش، که طلاب را به مطالعه مداوم کتب متعدد و مشابه وامی‌دارد، چونان گردونه‌ای است که چرخ‌هایش در گل فرو رفته و حرکت را کند می‌کند. این نظام، به جای پرورش عالمان خلاق و پویا، گاه طلاب را به سوی انفعال و تکرار می‌کشاند. کتب فقهی مانند لمعه، شرایع، و مسالک، که محتوای مشابهی دارند، نباید به تکرار خوانده شوند؛ بلکه باید علم فقه به صورت جامع و مستقیم آموزش داده شود.

درنگ: نظام آموزشی دینی باید از کتاب‌محوری به علم‌محوری گذر کند تا طلاب را به سوی خلاقیت و پویایی هدایت نماید.

پیشنهاد اصلاح نظام آموزشی

آموزش علوم دینی باید در بازه‌ای کوتاه، مثلاً پنج تا شش سال، به اتمام برسد. این کوتاه‌سازی، نه به معنای کاهش کیفیت، بلکه به معنای تمرکز بر علوم اصلی و حذف تکرارهای غیرضروری است. طلاب باید علوم متنوعی، از فقه و اصول گرفته تا موضوعات اجتماعی و فرهنگی، را فراگیرند تا چونان رهبرانی جامع، توانایی هدایت جامعه را داشته باشند. این نظام، مانند باغی است که به جای کاشت بی‌رویه، با دقت و برنامه‌ریزی، درختانی تنومند پرورش می‌دهد.

مثال بزرگان گذشته

عالمان بزرگی چون شیخ طوسی، شیخ مفید، کلینی، ابن سینا، و ملاصدرا، در مدتی کوتاه، علوم لازم را فرا گرفتند و به کمال علمی دست یافتند. اینان، مانند ستارگانی بودند که در آسمان دانش درخشیدند، نه با سال‌ها مطالعه بی‌حاصل، بلکه با آموزش متمرکز و هدفمند. این نمونه‌ها نشان می‌دهد که نظام آموزشی کوتاه‌مدت، نه تنها ممکن، بلکه کارآمدتر است.

درنگ: عالمان گذشته، با آموزش کوتاه‌مدت و متمرکز، به قله‌های معرفت دست یافتند، الگویی که باید در نظام آموزشی کنونی احیا شود.

نقد آموزش ادبیات عربی

آموزش ادبیات عربی، مانند سیوطی و مغنی، باید در یک سال به اتمام برسد. این آموزش، مانند پلی است که طلاب را به سوی علوم اصلی هدایت می‌کند، نه مقصدی که سال‌ها در آن توقف کنند. مرحوم کمره‌ای، عالم فرزانه، به طلبه‌ای فرمود که ادبیاتش برای طلبگی کافی نیست، اما برای غیرطلبگی مناسب است. این سخن، به اهمیت استانداردهای بالای آموزشی در نظام دینی اشاره دارد.

نقد جدایی نظام دینی از جامعه

نظام آموزشی دینی، گاه از نیازهای جامعه دور افتاده و در انزوای خود گرفتار شده است. این جدایی، مانند جزیره‌ای است که از سرزمین اصلی جدا افتاده و از جریان زندگی محروم مانده است. برای اصلاح این وضعیت، باید علوم دینی با نیازهای روز جامعه پیوند یابد تا عالمان دینی بتوانند چونان مشعل‌دارانی، راه را برای جامعه روشن کنند.

بخش چهارم: ایصال و منابع الهی معرفت

ایصال: معرفت از آسمان

ایصال، چونان بارانی است که از آسمان الهی بر زمین وجود انسان فرومی‌ریزد. خداوند، انبیا، اولیا، ملایکه، و حتی جن و ارواح گذشتگان، منابع این معرفت‌اند. انسان باید با ذهنی باز و قلبی آماده، این باران را دریافت کند. این ایصال، در خواب، بیداری، و حتی در حالات غیرمعمول ممکن است رخ دهد، چنان‌که گویی آسمان معرفت در هر لحظه آماده ریزش است.

درنگ: ایصال، چونان بارانی الهی، در هر لحظه و در هر حالتی می‌تواند بر قلب انسان فرو ریزد، مشروط بر آنکه ذهن او باز و آماده باشد.

ایصال از شیاطین

حتی شیاطین، در مواردی خاص مانند طلسمات، می‌توانند منشأ معرفت باشند. این معرفت، هرچند خطرناک، بخشی از جامعیت منابع معرفتی است. انسان عالم، مانند کاوشگری است که حتی از تاریک‌ترین گوشه‌های وجود، نوری برای معرفت می‌جوید، اما با احتیاط و آگاهی.

باور به ایصال الهی

باور به ایصال الهی، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید. انسان باید ایمان داشته باشد که خداوند، انبیا، و اولیا، او را در مسیر معرفت تنها نگذاشته‌اند. این باور، مانند مشعلی است که در تاریکی‌های وجود، راه را روشن می‌کند.


﴿وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى﴾ (سوره انفال: ۱۷)

و تو نینداختی هنگامی که انداختی، بلکه خدا انداخت.

درنگ: باور به فاعلیت مطلق الهی، انسان را به دریافت معرفت از منابع آسمانی قادر می‌سازد.

بخش پنجم: وصول و استخراج علوم لدنی

وصول: گنج درون

وصول، به معنای شکوفایی علوم لدنی از ژرفای وجود انسان است. این علوم، مانند طلایی است که در کوه‌های وجود نهفته است و با تیشه عبادت و ریاضت استخراج می‌شود. انسان باید مانند کاوشگری خستگی‌ناپذیر، وجود خویش را بکاود تا این گنج‌ها را به دست آورد.

درنگ: علوم لدنی، مانند طلایی در کوه وجود انسان است که با تلاش و عبادت استخراج می‌شود.

نقش محیط در وصول

محیط، از خاک و آب گرفته تا زمان و مکان، در شکوفایی علوم لدنی نقش دارد. این عوامل، مانند خاکی حاصلخیز، بستر رشد معرفت درونی را فراهم می‌کنند. انسان باید با محیط خویش هماهنگ شود تا این گنج‌ها را به فعلیت برساند.


﴿لَا تَفَاوُتَ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ﴾ (سوره ملک: ۳)

هیچ تفاوتی در خلقت رحمان نیست.


﴿فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ﴾ (سوره اسراء: ۲۱)

برخی را بر برخی برتری دادیم.

درنگ: خداوند در خلقت همه انسان‌ها استعدادهای معرفتی قرار داده، اما تفاوت در بهره‌مندی و شکوفایی این استعدادها، به تلاش و محیط بستگی دارد.

نقش مربی در استخراج علوم لدنی

مربی، مانند راهنمایی است که انسان را در کندن چاه وجود یاری می‌دهد. او با هدایت و آموزش، انسان را به سوی کشف گنج‌های درونی رهنمون می‌شود. این نقش، مانند چراغی است که مسیر تاریک وجود را روشن می‌کند.

لدنی بودن اولیای الهی

اولیای الهی، بدون نیاز به معلم ارایه، علوم لدنی را دریافت می‌کنند. اینان، مانند چشمه‌هایی‌اند که بی‌نیاز از باران، از وجود خویش معرفت می‌جوشانند. این ویژگی، نشان‌دهنده جایگاه ویژه اولیا در نظام معرفتی الهی است.

بخش ششم: تلفیق دیدگاه‌های فلسفی

اختلاف افلاطون و ارسطو

در فلسفه کلاسیک، افلاطون علم را کمونی (درونی) و ارسطو آن را ورودی (خارجی) می‌دانست. این اختلاف، مانند دو سوی یک سکه، منشأ معرفت را از زوایای گوناگون بررسی می‌کند. اما حقیقت، در تلفیق این دو دیدگاه است.

تلفیق دیدگاه‌ها: سه‌گانه معرفت‌شناسی

معرفت، از سه مسیر ایصال، ارایه، و وصول تأمین می‌شود. این سه‌گانه، مانند سه شاخه یک درخت، به هم پیوسته و مکمل یکدیگرند. ایصال، از آسمان الهی می‌آید؛ ارایه، از معلمان زمینی؛ و وصول، از ژرفای وجود انسان. این تلفیق، مانند سازی است که با هماهنگی این سه بخش، نوایی دل‌انگیز از معرفت می‌نوازد.

درنگ: معرفت، مانند درختی است که از سه شاخه ایصال، ارایه، و وصول تغذیه می‌کند و با هماهنگی آن‌ها به بار می‌نشیند.

تشبیه به زبان

معرفت، مانند زبان است که از اسم، فعل، و حرف تشکیل شده است. ایصال، ارایه، و وصول، مانند این اجزا، ساختار معرفت را تشکیل می‌دهند. همان‌گونه که زبان بدون یکی از این اجزا ناقص است، معرفت نیز بدون یکی از این سه مسیر، به کمال نمی‌رسد.

بخش هفتم: نمونه‌های تاریخی و عملی

مثال سرهنگ جوادی

در سال ۱۳۵۳، سربازی به نام سرهنگ جوادی به طلاب مدرسه دارالشفاء التماس کرد که به دلیل خطر حمله، مدرسه را ترک کنند. اما طلاب، با منطق ایمان و مقاومت، ایستادگی کردند. این منطق، مانند مشعلی بود که در تاریکی فشارهای خارجی درخشید و نشان داد که ایمان، نیرویی است که انسان را در برابر سختی‌ها استوار می‌دارد.

درنگ: منطق ایمان و مقاومت، مانند مشعلی است که طلاب را در برابر فشارهای خارجی استوار ساخت.

مثال درس مرحوم مرتضی

درس مرحوم مرتضی، عالم فرزانه، کوتاه و متمرکز بود، در حالی که درس‌های طولانی دیگران، اغلب به نقل اقوال دیگران محدود می‌شد. این تفاوت، مانند فرق میان چشمه‌ای زلال و جریانی گل‌آلود است که تنها اولی به حقیقت معرفت می‌رساند.

جمع‌بندی

این نوشتار، با تکیه بر درس‌گفتار استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، چارچوبی جامع برای معرفت‌شناسی قرآنی ارائه داد. انسان، با اقتدار ذاتی خویش، از سه مسیر ایصال، ارایه، و وصول به معرفت دست می‌یابد. ایصال، از منابع الهی چون خداوند، انبیا، و اولیا سرچشمه می‌گیرد؛ ارایه، از آموزش‌های انسانی بهره می‌جوید؛ و وصول، گنج‌های نهفته در وجود انسان را شکوفا می‌سازد. نقد روش‌های کنونی آموزش دینی، که به کتاب‌محوری گرایش دارد، نشان‌دهنده ضرورت گذر به سوی علم‌محوری است. عالمان گذشته، مانند شیخ طوسی و ملاصدرا، با آموزش کوتاه‌مدت به کمال رسیدند، و این الگو باید در نظام آموزشی کنونی احیا شود. علوم لدنی، چونان گنجی در وجود انسان، با عبادت و ریاضت استخراج می‌شود، و اولیای الهی، بدون نیاز به این ابزارها، به آن دست می‌یابند. آیات قرآنی، مانند «هیچ تفاوتی در خلقت رحمان نیست» و «تو نینداختی هنگامی که انداختی، بلکه خدا انداخت»، بر وجود استعدادهای ذاتی و فاعلیت مطلق الهی دلالت دارند. انسان، با باور به ایصال الهی، اصلاح نظام ارایه، و استخراج علوم لدنی، می‌تواند به قله‌های کمال دست یابد. این سه‌گانه، مانند سه ستون است که بنای معرفت انسانی را استوار می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی