در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1467

متن درس






اقتدار انسانی و روش‌های کسب معرفت در پرتو آیات سوره سبا: تأملی فلسفی

اقتدار انسانی و روش‌های کسب معرفت در پرتو آیات سوره سبا: تأملی فلسفی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۶۷)

مقدمه: انسان، آیینه معرفت الهی

سوره سبا، یکی از سوره‌های مکی قرآن کریم، چونان چراغی فروزان، جایگاه والای انسان را در نظام آفرینش روشن می‌سازد. این سوره، با بیانی ژرف و تأمل‌برانگیز، انسان را موجودی معرفی می‌کند که به‌واسطه ظرفیت‌های بی‌کران معرفتی، عملی و معنوی، به اقتداری بی‌همتا دست یافته است. درس‌گفتار شماره ۱۴۶۷ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با تمرکز بر این سوره، به بررسی روش‌های کسب معرفت و تحقق اقتدار انسانی پرداخته و سه رکن بنیادین عبادت، نیاز (بخشش) و ناز (تواضع و محبت) را به‌عنوان کلیدهای وصول به حقیقت معرفی می‌کند. این نوشتار، با الهام از آیات سوره سبا و تأملات فلسفی استاد فرزانه، به بازنویسی این درس‌گفتار می‌پردازد تا مفاهیم والای آن را با بیانی فصیح و متین به مخاطبان منتقل سازد.

انسان، در نگاه قرآنی، آیینه‌ای است که صفات الهی را بازتاب می‌دهد و توانایی وصول به معرفت حضوری، شهودی و نفسانی را داراست. این نوشتار، با نگاهی نظام‌مند و عمیق، به بررسی روش‌های کسب معرفت، نقد روش‌های آموزشی کنونی، و نقش مربیان الهی در هدایت انسان پرداخته و با ارائه راهکارهایی برای اصلاح فردی و اجتماعی، انسان را به سوی کمال و قرب به انبیا و اولیا دعوت می‌کند.

بخش یکم: ضرورت تحول در روش‌های آموزشی علم دینی

تحول در روش‌های آموزشی: اتصال به تبار انبیا

علم دینی، به‌عنوان راهنمای معرفتی و معنوی جامعه، نیازمند تحولی بنیادین در روش‌های آموزشی است. این تحول، باید در سه جهت اصلی ارائه (آموزش علوم)، وصول (دستیابی به حقیقت) و ایصال (انتقال معرفت به دیگران) صورت پذیرد تا پیوند با تبار انبیا محقق گردد.

درنگ: علم دینی باید در سه جهت ارائه، وصول و ایصال تحول یابد تا به تبار انبیا متصل شود.

این دیدگاه، به ضرورت جامعیت در فلسفه آموزش دینی اشاره دارد. آموزش، تنها با ارائه علوم کامل نمی‌شود، بلکه نیازمند دستیابی به حقیقت و انتقال آن به دیگران است. این سه‌گانه، چونان سه بال پرواز، علم دینی را به سوی کمال هدایت می‌کند.

نقد انحصار آموزش به کتاب و مدرسه

محدود شدن آموزش به کتاب، مدرسه یا دانشگاه، مانعی بزرگ در مسیر قرب به انبیا و اولیای الهی است. این روش، نه‌تنها به کمال معنوی منجر نمی‌شود، بلکه آفات دنیوی، مانند سردرگمی و خودباختگی، را به دنبال دارد.

درنگ: انحصار آموزش به کتاب و مدرسه، مانع از قرب به انبیا و تحقق معرفت واقعی است.

این نقد، به محدودیت‌های روش‌های سنتی در فلسفه آموزش اشاره دارد. آموزش کتاب‌محور، مانند قناتی مسدود، جریان معرفت را متوقف می‌سازد و از تحقق اقتدار انسانی بازمی‌دارد.

علم‌محوری، کلید خودکفایی

علم دینی باید به سوی علم‌محوری حرکت کند و به جای انباشت کتاب، علوم مختلف مانند فقه، فلسفه، اخلاق، عرفان و ادبیات را به‌صورت نظام‌مند آموزش دهد. این رویکرد، به خودکفایی علمی، اخلاقی و عملی منجر می‌شود.

درنگ: علم‌محوری، پیش‌نیاز خودکفایی علمی و معنوی است و از انباشت کتاب‌محور متمایز است.

این اصل، به اهمیت آموزش نظام‌مند در فلسفه تربیت اشاره دارد. علم‌محوری، مانند چشمه‌ای زلال، معرفت را در وجود انسان جاری می‌سازد و او را از وابستگی به کتاب‌های پراکنده رها می‌کند.

نقد کاستی روش‌های کنونی

روش‌های کنونی آموزش در علم دینی، که بر کتاب‌محوری متمرکز است، ناکارآمد بوده و به خودکفایی در حوزه‌های علمی، اخلاقی و عملی منجر نمی‌شود. این روش‌ها، به جای پرورش عالمان خودکفا، به سردرگمی و انباشت اطلاعات بی‌ثمر دامن می‌زنند.

درنگ: روش‌های کتاب‌محور، مانع از خودکفایی علمی و معنوی بوده و به سردرگمی منجر می‌شوند.

این نقد، به کاستی روش‌های سنتی در فلسفه آموزش اشاره دارد. آموزش، باید مانند باغبانی ماهر، نهال معرفت را در وجود انسان پرورش دهد، نه آنکه او را در انبوه شاخ و برگ‌های پراکنده گمراه سازد.

مثال کاستی آموزش ادبیات

طلاب، سال‌ها به مطالعه ادبیات عربی می‌پردازند، اما توانایی خواندن، نوشتن یا مکالمه به زبان عربی را کسب نمی‌کنند. در مقابل، در آموزشگاه‌های تخصصی، زبان‌آموزان در چند ماه به این مهارت‌ها دست می‌یابند، زیرا آموزش آن‌ها علم‌محور است، نه کتاب‌محور.

درنگ: آموزش علم‌محور، اثربخشی بیشتری نسبت به آموزش کتاب‌محور دارد و به خودکفایی منجر می‌شود.

این مثال، به تفاوت میان آموزش علمی و کتاب‌محور در فلسفه تربیت اشاره دارد. آموزش علمی، مانند کلیدی است که قفل‌های معرفت را می‌گشاید، در حالی که کتاب‌محوری، چونان باری سنگین، ذهن را در خود گرفتار می‌سازد.

علت کاستی: انباشت کتاب بدون آموزش علمی

انباشت کتاب بدون آموزش علمی، مانع از جمع‌بندی و خودکفایی طلاب شده و مشکلات معرفتی را تشدید می‌کند. این روش، مانند انباشتن سنگ بر قنات، جریان معرفت را متوقف می‌سازد.

درنگ: انباشت کتاب بدون آموزش علمی، به سردرگمی و ناکامی در کسب معرفت منجر می‌شود.

این دیدگاه، به تأثیر روش‌های نادرست بر فلسفه تربیت اشاره دارد. آموزش علمی، مانند لایرویی قنات، جریان معرفت را باز می‌کند و به خودکفایی منجر می‌شود.

جمع‌بندی بخش یکم

علم دینی، برای تحقق اقتدار انسانی و اتصال به تبار انبیا، نیازمند تحولی بنیادین در روش‌های آموزشی است. این تحول، باید در سه جهت ارائه، وصول و ایصال صورت پذیرد. نقد روش‌های کتاب‌محور و تأکید بر علم‌محوری، راه را برای خودکفایی علمی و معنوی هموار می‌سازد. آموزش، مانند باغبانی است که باید نهال معرفت را با دقت و نظام‌مندی پرورش دهد تا انسان به اقتدار و کمال دست یابد.

بخش دوم: نقش مربیان الهی در کسب معرفت

استمداد از موجودات متافیزیکی

انسان، برای وصول به معرفت حضوری، شهودی و نفسانی، باید از خدا، پیامبر، ملائکه، جن و ارواح استمداد جوید. این استمداد، مانند باز کردن دریچه‌ای به سوی غیب، انسان را به حقیقت نزدیک می‌سازد.

درنگ: استمداد از موجودات متافیزیکی، راه وصول به معرفت حضوری و شهودی است.

این اصل، به نقش موجودات متافیزیکی در فلسفه معرفت اشاره دارد. استمداد، مانند کلیدی است که درهای غیب را می‌گشاید و انسان را به سوی حقیقت هدایت می‌کند.

نقد آموزش بدون مربی الهی

آموزش بدون هدایت مربیان الهی، مانند انبیا و اولیا، به تبار انبیا متصل نمی‌شود و به معرفت واقعی منجر نمی‌گردد. مربیان الهی، مانند مشعل‌دارانی در تاریکی، مسیر معرفت را روشن می‌سازند.

درنگ: مربیان الهی، جهت‌دهنده مسیر معرفت‌اند و بدون آن‌ها، آموزش به کمال منجر نمی‌شود.

این نقد، به ضرورت مربی در فلسفه تربیت اشاره دارد. آموزش بدون مربی الهی، مانند سفری بدون راهنما، به گمراهی می‌انجامد.

باور به امکان وصول به حقیقت

باور به امکان وصول به حقیقت، پیش‌نیاز دستیابی به معرفت است. انسان باید ایمان داشته باشد که می‌تواند مستقیماً از خدا، انبیا و اولیا درس بگیرد و از محدودیت‌های کتاب و مدرسه فراتر رود.

درنگ: باور به امکان وصول به حقیقت، پیش‌نیاز دستیابی به معرفت الهی است.

این دیدگاه، به اهمیت ایمان در فلسفه معرفت اشاره دارد. باور، مانند بذری است که در خاک وجود انسان کاشته می‌شود و میوه معرفت را به بار می‌آورد.

نقش انبیا و اولیا به‌عنوان مربیان ابدی

انبیا و اولیا، حتی پس از مرگ، مربیانی فعال و پویا هستند که شاگرد می‌پذیرند و هدایت می‌کنند. این مربیان، مانند ستارگان آسمان معرفت، همواره در دسترس‌اند تا انسان را به سوی کمال هدایت کنند.

درنگ: انبیا و اولیا، مربیان ابدی‌اند که شاگرد می‌پذیرند و هدایت می‌کنند.

این مفهوم، به پویایی هدایت الهی در فلسفه دین اشاره دارد. انبیا و اولیا، مانند چشمه‌های جوشان، معرفت را به انسان‌های آماده هدیه می‌دهند.

فضای ناسوت، فرودگاه معرفت

فضای ناسوت، مملو از وحی، غیب، کشف، شهود و معرفت است که نیازمند آمادگی انسان برای دریافت آن، مانند فرودگاهی برای فرود هواپیمای معرفت، است.

درنگ: فضای ناسوت، مانند فرودگاهی است که برای دریافت معرفت، نیازمند آمادگی انسان است.

این تشبیه، به ظرفیت انسان برای دریافت معرفت در فلسفه متافیزیک اشاره دارد. آمادگی، مانند خاک حاصلخیز، زمینه‌ساز رویش معرفت است.

لزوم آمادگی برای دریافت معرفت

انبیا، اولیا و ارواح، در جست‌وجوی شاگردانی هستند که آمادگی دریافت معرفت را داشته باشند. این آمادگی، مانند آماده‌سازی زمین برای کاشت، شرط وصول به حقیقت است.

درنگ: آمادگی وجودی، شرط لازم برای دریافت معرفت از مربیان الهی است.

این اصل، به اهمیت آمادگی در فلسفه معرفت اشاره دارد. انسان، مانند ظرفی است که باید برای دریافت معرفت الهی آماده شود.

باور به شاگردپذیری انبیا و اولیا

باید باور داشت که امام حسین، امیرالمؤمنین و پیامبر اکرم همچنان شاگرد می‌پذیرند و هدایت می‌کنند. این باور، مانند پلی است که انسان را به مربیان الهی متصل می‌سازد.

درنگ: باور به شاگردپذیری انبیا و اولیا، راه اتصال به هدایت الهی است.

این دیدگاه، به پویایی هدایت الهی در فلسفه دین اشاره دارد. ایمان به مربیان الهی، مانند نوری است که مسیر کمال را روشن می‌سازد.

صبر و تحمل، کلید وصول به معرفت

دستیابی به معرفت، نیازمند صبر و تحمل است، حتی اگر سال‌ها طول بکشد تا نتیجه حاصل شود. صبر، مانند آبی است که نهال معرفت را سیراب می‌کند.

درنگ: صبر و تحمل، شرط لازم برای وصول به حقیقت و معرفت الهی است.

این مفهوم، به نقش صبر در فلسفه خودسازی اشاره دارد. صبر، مانند کیمیایی است که وجود انسان را برای دریافت معرفت آماده می‌سازد.

جمع‌بندی بخش دوم

کسب معرفت، نیازمند استمداد از موجودات متافیزیکی، باور به امکان وصول به حقیقت، و آمادگی برای دریافت هدایت از مربیان الهی است. انبیا و اولیا، به‌عنوان مربیان ابدی، همواره آماده هدایت انسان‌های مستعدند. فضای ناسوت، مانند فرودگاهی است که معرفت را به انسان‌های آماده هدیه می‌دهد. صبر و ایمان، کلیدهای این مسیرند که انسان را به سوی اقتدار و کمال هدایت می‌کنند.

بخش سوم: سه رکن اصلی کسب معرفت

عبادت، دروازه معرفت

عبادت، شامل نماز، روزه، دعا و ذکر، دروازه ورود به معرفت است. این عبادت باید با کیفیت و توجه انجام شود، نه به‌صورت مکانیکی و بی‌روح.

درنگ: عبادت با کیفیت، دروازه ورود به معرفت الهی است.

این اصل، به نقش عبادت در فلسفه عرفان اشاره دارد. عبادت، مانند پلی است که انسان را به سوی حقیقت متصل می‌سازد.

نقد عبادت مکانیکی

عبادت‌هایی که بدون توجه و کیفیت انجام می‌شوند، مانند خواندن سریع نماز یا شمردن رکعت‌ها، بی‌اثرند و به کمال منجر نمی‌شوند.

درنگ: عبادت بدون توجه، مانند جسم بی‌روح، به کمال منجر نمی‌شود.

این نقد، به اهمیت کیفیت در فلسفه عبادت اشاره دارد. عبادت مکانیکی، مانند بذری است که در خاک خشک کاشته شود و میوه‌ای به بار نیاورد.

تشبیه عبادت به ورزش

عبادت، مانند ورزش در باشگاه، باید بدون توجه به زمان و با تمرکز کامل انجام شود. نگاه به ساعت یا شمردن رکعت‌ها، انرژی عبادت را تحلیل می‌برد.

درنگ: عبادت، مانند ورزش، نیازمند تمرکز کامل و حضور قلب است.

این تشبیه، به ضرورت حضور کامل در عبادت در فلسفه روان‌شناسی اشاره دارد. تمرکز، مانند روحی است که به جسم عبادت جان می‌بخشد.

روایت درباره عبادت مؤمن

روایت می‌فرماید: «مؤمن در مسجد مانند ماهی در آب است.» این روایت، به طبیعی بودن عبادت برای مؤمن اشاره دارد.

درنگ: عبادت، برای مؤمن مانند آب برای ماهی، محیطی طبیعی و حیات‌بخش است.

این روایت، به پیوند عمیق عبادت با وجود مؤمن در فلسفه دین اشاره دارد. عبادت، مانند اکسیژن، حیات معنوی مؤمن را تأمین می‌کند.

نقد عبادت منافق

روایت می‌فرماید: «منافق در مسجد مانند پرنده در قفس است.» این روایت، به ناسازگاری منافق با عبادت اشاره دارد.

درنگ: منافق، در عبادت احساس اسارت می‌کند، زیرا قلبش با حقیقت بیگانه است.

این روایت، به تفاوت میان عبادت مؤمن و منافق در فلسفه دین اشاره دارد. عبادت منافق، مانند پرنده‌ای در قفس، بی‌ثمر و آزاردهنده است.

اهمیت کیفیت در عبادت

عبادت باید با کیفیت و توجه انجام شود، نه با شمارش رکعت‌ها یا نگاه به ساعت. کیفیت، روح عبادت است که آن را به سوی کمال هدایت می‌کند.

درنگ: کیفیت در عبادت، عامل اصلی اثربخشی و اتصال به حقیقت است.

این اصل، به نقش توجه در فلسفه عرفان اشاره دارد. عبادت با کیفیت، مانند نوری است که تاریکی‌های وجود را روشن می‌سازد.

عبادت عام و خاص

عبادت عام، شامل واجبات کلی مانند نماز و زکات است، اما عبادت خاص، نیازمند نسخه‌ای متناسب با شرایط و نیازهای فرد است.

درنگ: عبادت خاص، متناسب با شرایط فرد، کلید موفقیت در مسیر معرفت است.

این تمایز، به اهمیت شخصی‌سازی در فلسفه عبادت اشاره دارد. عبادت خاص، مانند دارویی است که برای بیماری خاص فرد تجویز می‌شود.

عبادت به‌عنوان خدمت به خلق

عبادت، تنها به نماز و روزه محدود نمی‌شود، بلکه خدمت به خلق، کمک به نیازمندان و تحمل دیگران نیز بخشی از عبادت است.

درنگ: خدمت به خلق، بخشی از عبادت است و به معرفت الهی منجر می‌شود.

این مفهوم، به جامعیت عبادت در فلسفه اخلاق اشاره دارد. خدمت، مانند شاخه‌ای از درخت عبادت، میوه معرفت را به بار می‌آورد.

نقد انحصار عبادت به مناسک

تصور اینکه عبادت تنها در نماز و سجاده خلاصه می‌شود، نادرست است. خدمت به خلق، مانند کمک به نیازمندان، نیز عبادت است.

درنگ: عبادت، فراتر از مناسک، شامل خدمت به خلق و تحمل دیگران است.

این نقد، به گستردگی مفهوم عبادت در فلسفه دین اشاره دارد. عبادت، مانند اقیانوسی است که مناسک تنها بخشی از آن را تشکیل می‌دهند.

نقد اولویت دادن به نماز بر خدمت

اگر نماز اول وقت به اذیت دیگران منجر شود، خدمت به خلق مقدم است. عبادت، نباید به ضرر دیگران باشد.

درنگ: خدمت به خلق، در صورت ضرورت، بر نماز اول وقت مقدم است.

این دیدگاه، به اولویت اخلاق بر مناسک در فلسفه اخلاق اشاره دارد. خدمت، مانند خورشیدی است که بر تاریکی‌های خودخواهی پرتو می‌افکند.

جمع‌بندی بخش سوم

عبادت، به‌عنوان یکی از ارکان اصلی کسب معرفت، دروازه‌ای به سوی حقیقت است. این عبادت، باید با کیفیت و توجه انجام شود و تنها به مناسک محدود نگردد. خدمت به خلق و تحمل دیگران، بخشی از عبادت است که انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. نقد عبادت مکانیکی و تأکید بر کیفیت، راه را برای اتصال به حقیقت هموار می‌سازد.

بخش چهارم: نیاز (بخشش)، کلید معرفت

اهمیت بخشش در کسب معرفت

بخشش، یا نیاز، یکی از ارکان اصلی کسب معرفت است. انسان برای وصول به حقیقت، باید دست بخشنده داشته باشد و از خودخواهی دوری کند.

درنگ: بخشش، کلید وصول به معرفت الهی و قرب به انبیا و اولیاست.

این اصل، به نقش ایثار در فلسفه عرفان اشاره دارد. بخشش، مانند جویباری است که خاک وجود انسان را سیراب می‌کند و به رویش معرفت منجر می‌شود.

نقد خودخواهی و بخل

خودخواهی و بخل، مانع از پذیرش انسان توسط مربیان الهی، مانند انبیا و اولیا، می‌شود. انسان بخیل، مانند حلزونی است که در پوسته خود محبوس شده و از معرفت محروم می‌ماند.

درنگ: بخل و خودخواهی، مانع از قرب به مربیان الهی و وصول به معرفت است.

این نقد، به تأثیر بخل بر شقاوت در فلسفه اخلاق اشاره دارد. بخل، مانند سدی است که جریان معرفت را متوقف می‌سازد.

آیه قرآنی درباره بخشش

﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ﴾ (سوره بقره: ۲۷۷)
کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند.

درنگ: زکات و بخشش، همراه با ایمان و عمل صالح، شرط کمال انسانی است.

این آیه، به ضرورت توأمان ایمان، عمل صالح و بخشش در فلسفه دین اشاره دارد. زکات، مانند کلیدی است که درهای معرفت را می‌گشاید.

نقد بخل در جامعه معاصر

جامعه معاصر، مملو از بخل است و افراد از کمک به نیازمندان خودداری می‌کنند. این رفتار، به انحطاط اجتماعی و معنوی منجر می‌شود.

درنگ: بخل، مانع از سعادت جمعی و معرفت الهی است.

این نقد، به تأثیر بخل بر انحطاط اجتماعی در فلسفه اجتماعی اشاره دارد. بخل، مانند تاریکی است که نور معرفت را خاموش می‌سازد.

تشبیه بخل به قنات مسدود

بخل، مانند قناتی است که به دلیل عدم لایرویی خشک شده و جریان معرفت را متوقف می‌سازد. بخشش، مانند لایرویی قنات، معرفت را جاری می‌کند.

درنگ: بخشش، مانند لایرویی قنات، جریان معرفت را در وجود انسان باز می‌کند.

این تشبیه، به تأثیر بخل بر ناکامی معنوی در فلسفه روان‌شناسی اشاره دارد. بخشش، مانند آبی است که خاک وجود را سیراب می‌کند.

روایت درباره فقرا و اغنیا

روایت می‌فرماید: «اگر فقرا نباشند، اغنیا هلاک می‌شوند.» این روایت، به نقش فقرا در نجات اغنیا اشاره دارد.

درنگ: فقرا، وسیله‌ای برای رستگاری اغنیا هستند.

این روایت، به نقش فقرا در فلسفه اخلاق اشاره دارد. فقرا، مانند آیینه‌ای هستند که اغنیا را به سوی بخشش و معرفت هدایت می‌کنند.

نقد منت گذاشتن بر فقرا

منت گذاشتن بر فقرا و گرفتاران، اثر معنوی بخشش را باطل می‌کند. بخشش باید با اخلاص و بدون منت انجام شود.

درنگ: منت، اثر معنوی بخشش را باطل می‌کند و مانع از وصول به معرفت است.

این نقد، به اهمیت اخلاص در فلسفه اخلاق اشاره دارد. بخشش با منت، مانند میوه‌ای است که پیش از رسیدن چیده شود.

نقد بخل در اهل ایمان

بسیاری از اهل ایمان، به دلیل بخل، در لحظه مرگ ایمان خود را از دست می‌دهند. بخل، مانند سمی است که ایمان را تباه می‌کند.

درنگ: بخل، ایمان را تباه کرده و مانع از سعادت اخروی می‌شود.

این دیدگاه، به تأثیر بخل بر سرنوشت اخروی در فلسفه دین اشاره دارد. بخل، مانند تاریکی است که نور ایمان را خاموش می‌سازد.

مثال امام حسن و بخشش

امام حسن (ع) بارها تمام دارایی خود را در راه خدا بخشید تا به کمال و معرفت دست یابد. این رفتار، نشانه ایثار و قرب به حقیقت است.

درنگ: ایثار و بخشش، مانند امام حسن، راه وصول به معرفت و قرب الهی است.

این نمونه، به نقش ایثار در فلسفه عرفان اشاره دارد. بخشش، مانند کلیدی است که درهای ولایت و معرفت را می‌گشاید.

نقد خودخواهی در برابر ولایت

خودخواهی و بخل، مانع از درک مقام ولایت و قرب به ائمه می‌شود. انسان بخیل، از فیض ولایت محروم می‌ماند.

درنگ: خودخواهی، مانع از قرب به ولایت و وصول به معرفت الهی است.

این نقد، به تأثیر بخل بر دوری از ولایت در فلسفه دین اشاره دارد. ایثار، مانند پلی است که انسان را به مقام ولایت متصل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخشش، یا نیاز، یکی از ارکان اصلی کسب معرفت است که انسان را از خودخواهی رها کرده و به سوی حقیقت هدایت می‌کند. نقد بخل و خودخواهی، همراه با تأکید بر اخلاص در بخشش، راه را برای وصول به معرفت هموار می‌سازد. نمونه‌هایی مانند ایثار امام حسن، نشان‌دهنده نقش بخشش در قرب به ولایت و کمال انسانی است.

بخش پنجم: ناز (تواضع و محبت)، اوج معرفت

اهمیت ناز در کسب معرفت

ناز، یا تواضع و محبت به بندگان خدا، اوج معرفت و کلید قرب به انبیا و اولیاست. این صفت، مانند گوهری است که وجود انسان را به نور الهی مزین می‌سازد.

درنگ: ناز، کلید وصول به معرفت و قرب به انبیا و اولیاست.

این اصل، به نقش محبت در فلسفه عرفان اشاره دارد. ناز، مانند نسیمی است که غبار خودخواهی را از وجود انسان می‌زداید.

نقد فقدان ناز در جامعه

جامعه معاصر، به دلیل فقدان ناز و غلبه فرهنگ دیکتاتوری و قلدری، از معرفت الهی دور شده است. این رفتار، مانند سدی است که جریان محبت را متوقف می‌سازد.

درنگ: فقدان ناز، به انحطاط معنوی و دوری از معرفت الهی منجر می‌شود.

این نقد، به تأثیر فرهنگ قلدری بر انحطاط معنوی در فلسفه اجتماعی اشاره دارد. ناز، مانند چشمه‌ای است که جامعه را به سوی سعادت هدایت می‌کند.

مثال انبیا و ناز

انبیا، مانند موسی، عیسی و ابراهیم، با ناز و محبت به مخلوقات خدا به مقام نبوت رسیدند. این رفتار، نشانه تواضع و قرب به حقیقت است.

درنگ: ناز و محبت، عامل موفقیت انبیا در وصول به مقام نبوت است.

این نمونه، به نقش محبت در فلسفه نبوت اشاره دارد. ناز، مانند کلیدی است که درهای نبوت و معرفت را می‌گشاید.

نقد عدم محبت به نزدیکان

عدم محبت به فرزندان، همسر و دیگران، مانع از تحقق ناز و معرفت است. فقدان محبت، مانند خاکستری است که شعله‌های معرفت را خاموش می‌سازد.

درنگ: محبت به نزدیکان، پیش‌نیاز تحقق ناز و وصول به معرفت است.

این نقد، به اهمیت محبت در فلسفه روان‌شناسی اشاره دارد. محبت، مانند آبی است که درخت ناز را سیراب می‌کند.

مثال حضرت زهرا و ناز

حضرت زهرا (س) با صبر و محبت به سؤالات مکرر، ناز بندگان خدا را کشید و شاگرد تربیت کرد. این رفتار، نشانه تواضع و عظمت معنوی است.

درنگ: صبر و محبت، مانند حضرت زهرا، کلید تربیت الهی و تحقق ناز است.

این نمونه، به نقش صبر و محبت در فلسفه تربیت اشاره دارد. ناز، مانند گوهری است که در پرتو صبر و محبت می‌درخشد.

نقد آزار پیامبر

پیامبر اکرم (ص) بیش از سایر انبیا آزار دید، اما با ناز و صبر، هدایت را ادامه داد. این رفتار، نشانه عظمت معنوی و پایداری در مسیر حقیقت است.

درنگ: صبر و ناز پیامبر، عامل پایداری در هدایت و وصول به حقیقت است.

این دیدگاه، به نقش صبر در فلسفه نبوت اشاره دارد. ناز، مانند سپری است که پیامبر را در برابر آزارها محافظت کرد.

اهمیت تحمل در ناز

ناز، یعنی تحمل بندگان خدا، حتی در برابر آزار و اذیت، برای قرب به خدا. این صفت، مانند کیمیایی است که وجود انسان را به طلا تبدیل می‌کند.

درنگ: تحمل، کلید تحقق ناز و قرب به خداست.

این اصل، به نقش تحمل در فلسفه عرفان اشاره دارد. تحمل، مانند ریشه‌ای است که درخت ناز را استوار می‌سازد.

برتری ناز بر نیاز و نماز

ناز، ارزشی بالاتر از نیاز (بخشش) و نماز دارد و کلید وصول به معرفت است. این صفت، مانند قله‌ای است که انسان را به اوج کمال می‌رساند.

درنگ: ناز، اوج معرفت و کلید قرب به خداست.

این مفهوم، به برتری محبت در فلسفه معرفت اشاره دارد. ناز، مانند خورشیدی است که همه ارکان معرفت را روشن می‌سازد.

نقد فرهنگ دیکتاتوری

فرهنگ دیکتاتوری و قلدری، مانع از تحقق ناز و معرفت در جامعه است. این رفتار، مانند طوفانی است که نهال معرفت را ریشه‌کن می‌سازد.

درنگ: فرهنگ دیکتاتوری، مانع از تحقق ناز و معرفت الهی است.

این نقد، به تأثیر فرهنگ خشونت بر انحطاط معنوی در فلسفه اجتماعی اشاره دارد. ناز، مانند نسیمی است که طوفان دیکتاتوری را آرام می‌سازد.

روایت درباره رحم به زمینیان

روایت می‌فرماید: «به زمینیان رحم کن تا آسمانیان به تو رحم کنند.» این روایت، به رابطه متقابل رحم در فلسفه اخلاق اشاره دارد.

درنگ: رحم به زمینیان، رحم آسمانیان را جذب می‌کند.

این روایت، به پیوند میان رحم و معرفت در فلسفه اخلاق اشاره دارد. محبت، مانند پلی است که زمین و آسمان را به هم متصل می‌سازد.

جمع‌بندی بخش پنجم

ناز، یا تواضع و محبت، اوج معرفت و کلید قرب به انبیا و اولیاست. این صفت، با صبر و تحمل، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. نقد فرهنگ دیکتاتوری و فقدان محبت، همراه با نمونه‌هایی مانند رفتار حضرت زهرا و پیامبر اکرم، راه را برای احیای ناز و معرفت هموار می‌سازد.

نتیجه‌گیری کلی

درس‌گفتار شماره ۱۴۶۷ استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، با محوریت سوره سبا، به تحلیل فلسفی اقتدار انسانی و روش‌های کسب معرفت پرداخته و سه رکن اصلی عبادت، نیاز (بخشش) و ناز (تواضع و محبت) را به‌عنوان کلیدهای وصول به حقیقت معرفی می‌کند. این نوشتار، با نگاهی عمیق به انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی قرآنی، ضرورت تحول در روش‌های آموزشی علم دینی، باور به امکان وصول به حقیقت، و بهره‌گیری از مربیان الهی را تبیین می‌کند. نقد روش‌های کتاب‌محور، بخل و فرهنگ دیکتاتوری، همراه با تأکید بر صبر، تحمل و محبت، راهکارهایی برای اصلاح فردی و اجتماعی ارائه می‌دهد. قرآن کریم، چونان متنی زنده، انسان را به سوی معرفت و کمال هدایت می‌کند. این دیدگاه، نه‌تنها انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی قرآنی را بازتعریف می‌کند، بلکه مسیری عملی برای تحقق اقتدار انسانی و قرب به انبیا و اولیا ترسیم می‌نماید.

با نظارت صادق خادمی