در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1468

متن درس





اقتدار انسانی و روش‌های کسب معرفت: کاوشی فلسفی و عرفانی در پرتو ناز خدا و خلق خدا

اقتدار انسانی و روش‌های کسب معرفت: کاوشی فلسفی و عرفانی در پرتو ناز خدا و خلق خدا

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۶۸)

مقدمه: در جست‌وجوی اقتدار وجودی انسان

انسان، این آینه تمام‌نمای صفات الهی، موجودی است که در نهاد او ظرفیت‌های بی‌کران برای اتصال به حقایق متعالی و کسب معرفت الهی نهفته است. درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در جلسه ۱۴۶۸، با محوریت اقتدار انسانی و روش‌های کسب معرفت، به کاوشی عمیق در مفهوم «ناز» به‌عنوان ضلع سوم سه‌گانه معرفتی (نماز، نیاز، ناز) می‌پردازد. این مفهوم، که چون گوهری درخشان در میان مفاهیم عرفانی می‌درخشد، از پیچیدگی و ظرافتی برخوردار است که فهم و اجرای آن، نیازمند تأمل عمیق و حکمت عملی و نظری است. ناز خدا و خلق خدا، چون پلی میان زمین و آسمان، انسان را به سوی تعالی وجودی و درک حقایق هستی رهنمون می‌سازد.

بخش نخست: ناز، ضلع سوم سه‌گانه معرفتی

پیچیدگی و دشواری مفهوم ناز

مفهوم ناز، به‌عنوان ضلع سوم سه‌گانه معرفتی (نماز، نیاز، ناز)، چون قله‌ای رفیع در برابر دیدگان انسان قد علم کرده و فهم و اجرای آن، چالشی عظیم برای جویندگان معرفت است. این مفهوم، که از ظرافتی بی‌نظیر برخوردار است، فراتر از عبادات ظاهری و رفع نیازهای مادی، به رابطه‌ای عاشقانه و حکیمانه با خدا و خلق او اشاره دارد. ناز، چون نسیمی لطیف، نیازمند دقتی است که انسان را به سوی تحول وجودی خویش و دیگران هدایت می‌کند، بی‌آنکه به تحقیر یا آزار منجر شود. این پیچیدگی، نه‌تنها در فهم، بلکه در بیان آن نیز خودنمایی می‌کند، چنان‌که گویی گفتن از ناز، سنگین‌تر از درک آن است.

درنگ: ناز، به‌عنوان ضلع سوم سه‌گانه معرفتی، مفهومی پیچیده و ظریف است که فهم و اجرای آن، نیازمند حکمت و تأمل عمیق است.

تمایز ناز از نماز و نیاز

نماز، چون آیینه‌ای که رابطه انسان با پروردگار را بازمی‌تاباند، و نیاز، چون جریانی که خیرات را به سوی خلق خدا روانه می‌سازد، مفاهیمی هستند که در مقایسه با ناز، از فهمی آسان‌تر برخوردارند. نماز، عبادتی است که با نظم و اراده، انسان را به سوی تقرب الهی سوق می‌دهد، و نیاز، عملی است که با انصاف و ایمان، به رفع کاستی‌های مادی و اجتماعی دیگران می‌انجامد. اما ناز خدا و خلق خدا، چون دریچه‌ای به سوی آسمان‌های معرفت، از عمق و ظرافتی برخوردار است که فهم و اجرای آن، نیازمند سطحی بالاتر از آگاهی و محبت است. این تمایز، سلسله‌مراتب معرفتی را نشان می‌دهد که در آن ناز، مقامی والا و دشوار است.

درنگ: ناز، برخلاف نماز و نیاز که مفاهیمی قابل‌فهم‌ترند، به دلیل عمق و ظرافت، از فهم و بیان دشوارتر است و مقامی والا در سلوک معنوی دارد.

ضرورت تجسم مفاهیم فلسفی در عمل

فلسفه، چون گوهری که تنها در بستر عمل به درخشش می‌رسد، ارزش خود را در تجسم مفاهیم در زندگی واقعی آشکار می‌سازد. کلی‌گویی و خیال‌بافی، چون سایه‌هایی گذرا، نمی‌توانند به علم حقیقی منجر شوند. فلسفه‌ای که در عمل متجلی نشود، چون کلامی بی‌روح، از حقیقت تهی است. انسان باید مفاهیم انتزاعی را در رفتارهای روزمره خود مجسم سازد تا به معرفتی ژرف دست یابد. این اصل، که ریشه در حکمت اسلامی دارد، بر پیوند ناگسستنی میان نظر و عمل تأکید می‌کند و راه را برای تحقق ناز در زندگی هموار می‌سازد.

درنگ: فلسفه زمانی به علم حقیقی تبدیل می‌شود که از کلی‌گویی فاصله گرفته و در عمل متجلی گردد.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این نوشتار، به تبیین مفهوم ناز به‌عنوان ضلع سوم سه‌گانه معرفتی پرداخت. ناز، با پیچیدگی و ظرافت خود، فراتر از نماز و نیاز، به رابطه‌ای عاشقانه و حکیمانه با خدا و خلق او اشاره دارد. این مفهوم، که فهم و اجرای آن نیازمند تأمل عمیق است، تنها در سایه تجسم مفاهیم فلسفی در عمل به حقیقت می‌پیوندد. انسان، برای دستیابی به اقتدار وجودی، باید از کلی‌گویی فاصله گرفته و با حکمت و محبت، به سوی ناز خدا و خلق خدا گام بردارد.

بخش دوم: انسان، آینه ظهور الهی و ظرفیت ناز

انسان، خوان خدا و ظهور کامل پروردگار

انسان، این موجود شگفت‌انگیز که خداوند در او از روح خود دمیده، چون آیینه‌ای تمام‌نما، ظهور کامل پروردگار هستی است. او، که خوان خداست، ظرفیت‌هایی بی‌کران برای تعامل با حقایق الهی و خلق خدا دارد. ناز خدا و خلق خدا کشیدن، به معنای درک این جایگاه والا و تعامل عاشقانه با آن است. انسان، به‌عنوان واسطه‌ای میان زمین و آسمان، می‌تواند با پرورش حس غیبی و حکمت، به مقام ناز دست یابد و از این طریق، به اقتدار وجودی خویش نائل شود.

درنگ: انسان، به‌عنوان ظهور کامل پروردگار، ظرفیت ناز خدا و خلق خدا را دارد و می‌تواند با حکمت و محبت، به اقتدار وجودی دست یابد.

تمایز ناز از رفع نیاز

رفع نیاز، مانند کمک مالی یا تأمین مایحتاج فقرا، عملی است که با انصاف و ایمان انجام می‌شود، اما ناز خلق خدا، چون گلی که با لطافت شکوفا می‌شود، به معنای خارج کردن فرد از فقر، یأس یا محرومیت بدون تحقیر یا آزار است. ناز، نه‌تنها نیاز مادی را برطرف می‌کند، بلکه به تحول وجودی فرد منجر می‌شود، چنان‌که او بدون احساس حقارت، به سوی کمال هدایت می‌گردد. این تمایز، بر اهمیت نیت و روش در عمل خیر تأکید دارد و ناز را به‌عنوان مقامی حکیمانه معرفی می‌کند.

درنگ: ناز خلق خدا، برخلاف رفع نیاز، به تحول وجودی فرد بدون تحقیر منجر می‌شود و نیازمند حکمت و ظرافت است.

تمثیل کبوتربازی برای تبیین ناز

ناز خلق خدا، مانند هنر کبوتربازی است که در آن، کبوترباز ماهر با ظرافت و دقت، کبوتر را بدون آسیب به دم یا پای آن، از روی گرده‌اش می‌گیرد. این عمل، که نیازمند مهارت، حوصله و لطافت است، چون آیینه‌ای، ظرافت ناز را بازمی‌تاباند. کبوترباز، با حرکتی نرم و آرام، کبوتر را در دست می‌گیرد، بی‌آنکه او را بترساند یا آزار دهد. این تمثیل، نشان‌دهنده حکمت عملی لازم برای ناز است که انسان را به سوی تعامل عاشقانه با خلق خدا هدایت می‌کند.

درنگ: ناز خلق خدا، مانند گرفتن کبوتر با ظرافت و بدون آسیب، نیازمند مهارت و حکمت عملی است.

تمثیل کودک در کنار حوض

ناز، چون نجات کودکی از افتادن در حوض با آرامش و بدون ایجاد ترس است. مادری که با جنجال و فریاد، کودک را می‌ترساند، ناز را تحقق نبخشیده، اما فردی عاقل که با لطافت و آرامش، کودک را از خطر نجات می‌دهد، نمونه‌ای از ناز خلق خداست. این تمثیل، بر اهمیت حلم و بردباری در ناز تأکید دارد و نشان می‌دهد که ناز، عملی است که با محبت و بدون آشوب، به رفع مشکل منجر می‌شود.

درنگ: ناز، مانند نجات کودک از خطر با آرامش و بدون ترس، عملی حکیمانه و محبت‌آمیز است.

جمع‌بندی بخش دوم

بخش دوم، با تکیه بر جایگاه انسان به‌عنوان ظهور کامل پروردگار، به تبیین ظرفیت ناز خدا و خلق خدا پرداخت. انسان، که خوان خداست، می‌تواند با حکمت و محبت، به مقام ناز دست یابد. تمایز ناز از رفع نیاز، در تحول وجودی بدون تحقیر نهفته است. تمثیلات کبوتربازی و نجات کودک، ظرافت و حکمت لازم برای ناز را نشان می‌دهند. این بخش، انسان را به سوی درک عمیق‌تر این مفهوم و تلاش برای تحقق آن در زندگی روزمره دعوت می‌کند.

بخش سوم: نقد روش‌های کنونی و ضرورت حکمت در ناز

نقد روش‌های کنونی کمک به نیازمندان

در جامعه کنونی، کمک به نیازمندان اغلب با منت و تحقیر همراه است، چنان‌که گویی خیرات، چون تیغی دو لبه، به جای ارتقا، به خورد شدن شخصیت فرد منجر می‌شود. این روش، که از حکمت تهی است، نمی‌تواند ناز خلق خدا را تحقق بخشد. کمک مالی یا تأمین مایحتاج، اگر با تحقیر یا طلبکاری همراه باشد، نه‌تنها به کمال معنوی منجر نمی‌شود، بلکه انسان را از اقتدار وجودی‌اش دور می‌سازد. ناز، عملی است که با احترام و کرامت، به تحول وجودی فرد می‌انجامد.

درنگ: کمک به نیازمندان، اگر با تحقیر یا منت همراه باشد، از تحقق ناز خلق خدا بازمی‌ماند و به خورد شدن شخصیت فرد منجر می‌شود.

روش علمای گذشته در ناز خلق خدا

علمای گذشته، چون باغبانانی ماهر، با روش‌هایی حکیمانه، فقرا را از محرومیت خارج می‌کردند، بی‌آنکه احساس حقارت کنند. به‌عنوان مثال، پیشنهاد دامادی به فرد فقیر، نه‌تنها او را از فقر مادی نجات می‌داد، بلکه جایگاه اجتماعی و معنوی او را ارتقا می‌بخشید. این روش، چون جریانی زلال، کرامت انسانی را حفظ می‌کرد و نمونه‌ای از ناز خلق خداست. چنین رویکردی، نشان‌دهنده عمق حکمت و محبت در تعامل با دیگران است.

درنگ: علمای گذشته با روش‌هایی حکیمانه، مانند پیشنهاد دامادی، فقرا را بدون تحقیر از محرومیت خارج می‌کردند و ناز خلق خدا را تحقق می‌بخشیدند.

نقد مشاوره‌های روان‌شناختی مدرن

مشاوره‌های روان‌شناختی مدرن، که اغلب با تأکید بر بیماری یا ضعف فرد همراه است، به جای ناز، به ناامیدی و یأس او دامن می‌زنند. این روش‌ها، که از حکمت تهی‌اند، چون بذری در خاک شوره‌زار، نمی‌توانند به تحول وجودی منجر شوند. ناز خلق خدا، نیازمند رویکردی است که با محبت و ظرافت، فرد را از حسرت، ترس یا ناامیدی خارج کند، بی‌آنکه او را به ضعفش آگاه سازد. این نقد، بر ضرورت حکمت در درمان مشکلات روحی و روانی تأکید دارد.

درنگ: مشاوره‌های مدرن، با تأکید بر بیماری فرد، به جای ناز، به ناامیدی او دامن می‌زنند و فاقد حکمت لازم برای تحول وجودی‌اند.

ناز به‌عنوان تحول ناخودآگاه

ناز خلق خدا، چون نسیمی که بی‌صدا در دشت‌های وجود می‌وزد، به معنای تحول وجودی فرد بدون جلب توجه به مشکل اوست. این تحول، که با لطافت و محبت انجام می‌شود، فرد را از یأس، فقر یا انحراف به سوی ایمان، قدرت و سلامت هدایت می‌کند، بی‌آنکه او احساس حقارت کند. این ویژگی، ناز را از رفع نیاز متمایز می‌سازد و آن را به مقامی حکیمانه و عاشقانه ارتقا می‌دهد.

درنگ: ناز خلق خدا، تحول وجودی فرد بدون جلب توجه به مشکل اوست که با لطافت و محبت به سوی کمال هدایت می‌کند.

نیاز به حکمت در ناز خلق خدا

ناز خلق خدا، چون هنری ظریف، نیازمند حکمت نظری و عملی است. حکیم، کسی است که با تشخیص نیازهای واقعی فرد، او را بدون تحقیر از مشکلاتش رهایی می‌بخشد. این حکمت، که چون نوری در تاریکی می‌درخشد، انسان را به سوی تعامل عاشقانه و مؤثر با خلق خدا هدایت می‌کند. بدون حکمت، عمل خیر به تحقیر یا آزار منجر می‌شود و از حقیقت ناز دور می‌ماند.

درنگ: ناز خلق خدا، نیازمند حکمت نظری و عملی است تا بدون تحقیر، به تحول وجودی فرد منجر شود.

جمع‌بندی بخش سوم

بخش سوم، با نقد روش‌های کنونی کمک‌رسانی و مشاوره، بر ضرورت حکمت و محبت در تحقق ناز خلق خدا تأکید کرد. روش‌های علمای گذشته، که با احترام و کرامت، فقرا را از محرومیت خارج می‌کردند، نمونه‌ای از ناز است. مشاوره‌های مدرن، به دلیل فقدان حکمت، از تحقق این مقام عاجزند. ناز، به‌عنوان تحول ناخودآگاه، با لطافت و بدون تحقیر، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. این بخش، انسان را به سوی پرورش حکمت و محبت برای تحقق ناز دعوت می‌کند.

بخش چهارم: ناز خلق خدا در سیره پیامبر و اصلاح دیگران

اصلاح فرد منحرف با ناز

ناز خلق خدا، در اصلاح افراد منحرف، چون جریانی زلال، با محبت و رفاقت تجلی می‌یابد. به‌عنوان مثال، فردی که در دام انحراف گرفتار بود، با دوستی و محبت، بدون تحقیر یا سرزنش، به سوی تقوا و ایمان هدایت شد. این روش، که چون بذری در خاک حاصلخیز، به تحول وجودی فرد منجر می‌شود، نشان‌دهنده قدرت ناز در تغییر انسان‌هاست. این تمثیل، بر اهمیت رفاقت و محبت در هدایت دیگران تأکید دارد.

درنگ: ناز خلق خدا، در اصلاح افراد منحرف، با محبت و رفاقت بدون تحقیر، به تحول وجودی منجر می‌شود.

نقد روش‌های طلبکارانه در عبادت و خیر

برخی افراد، در عبادت یا کمک به دیگران، با طلبکاری و تحقیر عمل می‌کنند، چنان‌که گویی خیراتشان، چون زنجیری، شخصیت دیگران را در بند می‌کشد. این روش، که از اخلاص تهی است، نه‌تنها ناز خلق خدا نیست، بلکه به خورد شدن شخصیت دیگران منجر می‌شود. عمل خیر، تنها زمانی به ناز تبدیل می‌شود که با محبت و بدون منت انجام گیرد.

درنگ: عبادت یا خیر با طلبکاری و تحقیر، از تحقق ناز خلق خدا بازمی‌ماند و به خورد شدن شخصیت دیگران منجر می‌شود.

آیه قرآن کریم در تبیین ناز خلق خدا

قرآن کریم، چون مشعلی فروزان، راه ناز خلق خدا را روشن می‌سازد. در آیه ۱۷۷ سوره آل‌عمران آمده است:

لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ

ترجمه: اگر تندخو و سخت‌دل بودی، قطعاً از اطرافت پراکنده می‌شدند.

این آیه، سیره پیامبر اکرم (ص) را به‌عنوان الگویی برای ناز خلق خدا معرفی می‌کند. پیامبر، با ملایمت و محبت، حتی بدترین افراد را به سوی حق هدایت می‌کرد، بی‌آنکه آن‌ها را تحقیر کند. این سیره، نشان‌دهنده عمق ناز در تعامل با خلق خداست.

درنگ: آیه ۱۷۷ سوره آل‌عمران، با تأکید بر ملایمت و محبت پیامبر (ص)، ناز خلق خدا را به‌عنوان روشی حکیمانه در هدایت دیگران معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش چهارم

بخش چهارم، با تکیه بر سیره پیامبر اکرم (ص) و مثال اصلاح فرد منحرف، به تبیین ناز خلق خدا پرداخت. این مفهوم، که با محبت و رفاقت بدون تحقیر تحقق می‌یابد، به تحول وجودی افراد منجر می‌شود. نقد روش‌های طلبکارانه، بر ضرورت اخلاص و محبت در عمل خیر تأکید دارد. آیه ۱۷۷ سوره آل‌عمران، سیره پیامبر را به‌عنوان الگویی برای ناز معرفی می‌کند. این بخش، انسان را به سوی تعامل حکیمانه و عاشقانه با خلق خدا دعوت می‌کند.

بخش پنجم: ناز خدا، عشق بی‌طمع و مقام اولیا

ناز خدا به‌عنوان عشق بی‌طمع

ناز خدا، چون قله‌ای رفیع در سلوک عرفانی، به معنای عشق بی‌طمع به پروردگار است. این عشق، که چون جریانی زلال در قلب انسان جاری است، حتی در برابر امتحانات و بلایای الهی، جز تسلیم و محبت چیزی از خود نشان نمی‌دهد. انسان، در این مقام، بهشت و جهنم را نادیده می‌گیرد و تنها به عشق خدا دل می‌سپارد، چنان‌که گویی زیر تیغ بلا نیز رقص‌کنان ناز او را می‌کشد.

درنگ: ناز خدا، عشق بی‌طمع به پروردگار است که حتی در برابر بلایا، جز تسلیم و محبت چیزی از انسان نشان نمی‌دهد.

سیره انبیا در ناز خدا

انبیا، چون مشعل‌دارانی در تاریکی، با تحمل بلایا و امتحانات الهی، ناز خدا را کشیدند و به مقامات والا رسیدند. این سیره، که در زندگی حضرت ابراهیم، موسی و دیگر پیامبران تجلی یافت، نشان‌دهنده عشق بی‌تغییر آن‌هاست که حتی زیر تیغ غم و بلا، جز محبت به خدا چیزی بروز ندادند. این ناز، آن‌ها را به مصطفی، مرتضی و مجتبی تبدیل کرد و نشان داد که عشق خالص، انسان را به قله‌های کمال می‌رساند.

درنگ: انبیا با تحمل بلایا و ناز خدا کشیدن، به مقامات والا رسیدند و عشق بی‌تغییر خود را به نمایش گذاشتند.

ناز خدا، مقام اولیا و معصومان

ناز خدا، مقامی است که تنها در ساحت اولیا، انبیا و معصومان تحقق می‌یابد. این مقام، چون گوهری درخشان در تاج عرفان، نیازمند عشق خالص و تسلیم کامل به اراده الهی است. اولیا، حتی در سخت‌ترین بلایا، جز محبت و تسلیم چیزی نشان ندادند و با ناز خدا، به نور الهی متصل شدند. این مقام، نشانه‌ای از اقتدار وجودی انسان در بالاترین مراتب سلوک است.

درنگ: ناز خدا، مقامی والا و مختص اولیا و معصومان است که با عشق خالص و تسلیم کامل به اراده الهی تحقق می‌یابد.

مثال امام موسی بن جعفر (ع)

امام موسی بن جعفر (ع)، چون ستاره‌ای در آسمان عرفان، با تحمل فشارهای زندان و سختی‌های بی‌مانند، ناز خدا را کشید. ایشان، که حتی به شمشیر پناه بردند تا از سختی‌ها رهایی یابند، با تسلیم و محبت، نمونه‌ای از ناز خدا را به نمایش گذاشتند. این سیره، نشان‌دهنده عمق عشق و تسلیم در برابر اراده الهی است که انسان را به قله‌های کمال می‌رساند.

درنگ: امام موسی بن جعفر (ع)، با تحمل سختی‌ها و ناز خدا کشیدن، نمونه‌ای از عشق و تسلیم در برابر اراده الهی را نشان دادند.

نقد خشونت و مادی‌گرایی در جامعه

خشونت و مادی‌گرایی، چون پرده‌ای ضخیم، انسان را از ناز خدا و خلق خدا بازمی‌دارند. انسان‌های خشن و مادی، که در بند طمع و رذایل‌اند، نمی‌توانند به این مقام دست یابند. این عوامل، که چون زنجیرهایی نامرئی، انسان را در قفس مادیات محبوس می‌کنند، مانع از تقرب به خدا و خلق می‌شوند و انسان را از اقتدار وجودی‌اش محروم می‌سازند.

درنگ: خشونت و مادی‌گرایی، مانع از تحقق ناز خدا و خلق خدا می‌شوند و انسان را از اقتدار وجودی محروم می‌کنند.

نقد طمع در مسیر سلوک

طمع به غیر، خود یا حتی خدا، چون سدی در برابر ناز خدا قد علم می‌کند. انسان باید از هرگونه طمع آزاد شود تا به عشق خالص و ناز خدا دست یابد. این آزادی، که چون جریانی زلال، قلب انسان را شست‌وشو می‌دهد، شرط لازم برای رسیدن به مقامات والای سلوک است. طمع، حتی به بهشت یا رهایی از جهنم، انسان را از عشق بی‌تغییر بازمی‌دارد.

درنگ: طمع به غیر، خود یا خدا، مانع از ناز خدا کشیدن است و انسان باید برای رسیدن به این مقام، از طمع آزاد شود.

ناز خدا به‌عنوان عشق بی‌تغییر

ناز خدا، چون نوری که در تاریکی‌های بلا می‌درخشد، عشق بی‌تغیری است که حتی در جهنم یا سختی‌ها تغییر نمی‌کند. این عشق، که انسان را به نور الهی متصل می‌کند، نشانه‌ای از اقتدار وجودی است که در سایه تسلیم و محبت به خدا تحقق می‌یابد. انسان، در این مقام، حتی اگر به جهنم برده شود، جز عشق به خدا چیزی بروز نمی‌دهد.

درنگ: ناز خدا، عشق بی‌تغیری است که حتی در سختی‌ها تغییر نمی‌کند و انسان را به نور الهی متصل می‌سازد.

روایت مومن چون زبر الحدید

روایت «المؤمن کالزبر الحدید، إذا قُتل ثم نُشر، قُتل ثم نُشر، قُتل ثم نُشر، لم یتغیر أبداً» (ترجمه: مؤمن مانند آهن سخت است، اگر کشته شود و زنده گردد، کشته شود و زنده گردد، کشته شود و زنده گردد، هرگز تغییر نمی‌کند) نشان‌دهنده استقامت مؤمن در برابر بلایاست. این روایت، چون مشعلی فروزان، ناز خدا را به‌عنوان عشق بی‌تغییر معرفی می‌کند که مؤمن را در برابر امتحانات الهی استوار می‌سازد.

درنگ: روایت «المؤمن کالزبر الحدید» ناز خدا را به‌عنوان عشق بی‌تغییر در برابر بلایا معرفی می‌کند.

جمع‌بندی بخش پنجم

بخش پنجم، با تکیه بر مفهوم ناز خدا، به تبیین عشق بی‌طمع و مقام اولیا و معصومان پرداخت. انبیا و اولیا، با تحمل بلایا و ناز خدا کشیدن، به قله‌های کمال رسیدند. مثال امام موسی بن جعفر (ع)، این مقام والا را به نمایش گذاشت. نقد خشونت و مادی‌گرایی، بر ضرورت دوری از رذایل برای تحقق ناز تأکید کرد. روایت «المؤمن کالزبر الحدید» ناز خدا را به‌عنوان عشق بی‌تغییر معرفی کرد که انسان را به نور الهی متصل می‌سازد. این بخش، انسان را به سوی عشق خالص و تسلیم در برابر اراده الهی دعوت می‌کند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

انسان، این موجود شگفت‌انگیز که خداوند در او از روح خود دمیده، دارای ظرفیت‌هایی بی‌کران برای کسب معرفت و دستیابی به اقتدار وجودی است. درس‌گفتار شماره ۱۴۶۸، با تمرکز بر مفهوم ناز به‌عنوان ضلع سوم سه‌گانه معرفتی (نماز، نیاز، ناز)، راه را برای درک این ظرفیت‌ها روشن می‌سازد. ناز خلق خدا، که با حکمت و محبت، به تحول وجودی بدون تحقیر منجر می‌شود، و ناز خدا، که عشق بی‌طمع و تسلیم کامل به اراده الهی است، انسان را به سوی قله‌های کمال هدایت می‌کنند. تمثیلات کبوتربازی و نجات کودک، ظرافت ناز را نشان می‌دهند، درحالی‌که نقد روش‌های کنونی کمک‌رسانی و مشاوره، بر ضرورت حکمت تأکید دارد. سیره انبیا و اولیا، به‌ویژه امام موسی بن جعفر (ع)، نمونه‌ای از ناز خدا را به نمایش می‌گذارد. آیه ۱۷۷ سوره آل‌عمران و روایت «المؤمن کالزبر الحدید»، این مفاهیم را در چارچوبی قرآنی و روایی تبیین می‌کنند. برای دستیابی به اقتدار انسانی، انسان باید از خشونت، مادی‌گرایی و طمع رهایی یابد و با حکمت و محبت، ناز خدا و خلق خدا را تحقق بخشد. این مسیر، که با مراقبه، تسلیم و عشق خالص هموار می‌شود، انسان را به سوی کمالات متعالی و اقتدار واقعی رهنمون می‌سازد.

با نظارت صادق خادمی