متن درس
اقتدار انسانی و روشهای کسب معرفت
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۴۷۰)
مقدمه: درآمدی بر اقتدار انسانی و مسیر معرفت
معرفت، چونان گوهری تابناک در نهاد آدمی، راه به سوی کمال و تقرب به حضرت حق میگشاید. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به تبیین اقتدار انسانی و روشهای کسب معرفت میپردازد. محور این بحث، نقد نظامهای آموزشی کنونی و بازگشت به روشهای تربیتی انبیا و علمای پیشین است که با بهرهگیری از علوم ظاهری و باطنی، انسان را به سوی جامعیت وجودی رهنمون میساختند. با استناد به آیات قرآن کریم، بهویژه سوره فاطر، و با تأکید بر سهگانه معرفتی (ارائه، وصول، ایصال)، این کتاب میکوشد چارچوبی جامع برای تربیت انسانی ارائه دهد. همانگونه که شاعر پارسیگوی فرموده: «آب کم جو تشنگی آور به دست / تا که جوشد آبت از بالا و پست»، انسان باید با تشنگی معرفت، معادن نهفته وجود خویش را استخراج کند و به فیض الهی متصل گردد.
بخش نخست: نقد نظام آموزشی و بازگشت به روش انبیا
انحراف نظام آموزشی از روش انبیا
نظامهای آموزشی کنونی، چه در گستره جهانی و چه در ایران، از روشهای تربیتی انبیا و تعالیم دینی فاصله گرفتهاند. این انحراف، ریشه در عوامل تاریخی چون تقیه، غربت، و سلطه طاغوتها و استکبار دارد که هویت اصیل معرفتی را از نظامهای آموزشی سلب کرده است. در فلسفه اسلامی، تربیت باید انسان را به سوی کمال وجودی هدایت کند، اما تأثیر عوامل خارجی، آموزش را به سوی علوم مادی و غیرمعنوی سوق داده است. این دگرگونی، چونان پردهای تاریک، نور معرفت الهی را از دیدهها پنهان ساخته و آموزش را به ابزاری برای اهداف دنیوی فروکاسته است.
تحول حوزههای علمیه به نظامهای مدرسهای
حوزههای علمیه، که روزگاری کانون تربیت انسان کامل و کسب معارف الهی بودند، تحت تأثیر سلطه شاهان و استعمار، به نظامهای مدرسهای تبدیل شدهاند. این تحول، حوزهها را از جامعیت و عمق معرفتی گذشته دور کرده و آنها را به آموزش علوم ظاهری محدود ساخته است. در گذشته، حوزهها نهتنها به فقه و اصول میپرداختند، بلکه علوم غیبی، حکمت، و معارف ربوبی را نیز در بر میگرفتند. این انحطاط، چونان خزانی که شاخسار درخت معرفت را فرومیریزد، حوزهها را از هویت اصیل خود تهی کرده است.
درنگ: حوزههای علمیه باید به روشهای تربیتی انبیا بازگردند و با احیای علوم غیبی و حکمت، انسان را به سوی جامعیت وجودی هدایت کنند.
ویژگیهای علمای گذشته
علمای پیشین، بهویژه از ششصد تا پنجاه سال پیش، از جامعیتی بینظیر برخوردار بودند. ایشان نهتنها در فقه و ادبیات، بلکه در علوم غیبی مانند کیمیا، لیمیا، رمل، و اسطرلاب نیز مهارت داشتند. این علما، چونان ستارگانی در آسمان معرفت، با تسلط بر معارف ربوبی، کشف، شهود، و روئت، راهنمایان راستین انسانها به سوی حقیقت بودند. در عرفان اسلامی، انسان کامل کسی است که در همه ابعاد وجودی، از علوم ظاهری تا باطنی، به کمال رسیده باشد. این جامعیت، نشانهای از تربیت اصیل اسلامی است که انسان را به مثابه آیینهای تمامنما از صفات الهی میسازد.
تنوع علوم در میان علمای گذشته
علمای پیشین، افزون بر فقه و ادبیات، در رشتههایی چون مهندسی، ریاضیات، ستارهشناسی، و علوم غیبی مانند رمل و اسطرلاب مهارت داشتند. این تنوع، نشان از نظام آموزشی جامعی دارد که علوم ظاهری و باطنی را در هم میآمیخت. برخلاف نظامهای کنونی که به علوم مقدماتی محدود شدهاند، علمای گذشته با تلفیق دانشهای گوناگون، انسان را به سوی کمال هدایت میکردند. این جامعیت، چونان رودی خروشان، معرفت را در همه جنبههای وجودی انسان جاری میساخت.
کمیابی و کیفیت بالای علمای گذشته
در گذشته، تعداد علما اندک بود، اما کیفیت علمی و معرفتی ایشان بسیار بالا بود. برای نمونه، در زمان عالم برجستهای که حدود شصت تا هفتاد سال پیش میزیست، تنها حدود صد و پنجاه عالم وجود داشت که اکثریت ایشان مجتهد یا حکیم بودند. این کیفیت، نشاندهنده عمق معرفتی و تربیتی نظامهای آموزشی گذشته است. در فلسفه اسلامی، کیفیت معرفت بر کمیت آن ترجیح دارد، و این نکته، چونان مشعلی فروزان، راه را برای بازسازی نظامهای آموزشی روشن میسازد.
برتری شاگردان بر استاد در برخی علوم
برخی شاگردان عالم برجسته مذکور، در علوم خاصی مانند حکمت، از استاد خود پیشی میگرفتند، گرچه او در فقه و اصول سرآمد بود. این تنوع استعدادها، نشاندهنده غنای علمی جامعه دینی در گذشته است. در فلسفه اسلامی، هر فرد میتواند در حوزهای خاص به کمال برسد، و این تنوع، چونان رنگهای گوناگون در تابلویی عظیم، به غنای معرفتی جامعه میافزاید.
محدودیتهای علمی برخی علمای معاصر
یکی از علمای برجسته معاصر، با وجود تبحر در فقه و ادبیات، در علوم غیبی مانند تعبیر خواب مهارت نداشت و حتی تعابیر دیگران را نمیپذیرفت. این محدودیت، نشاندهنده کاهش جامعیت علمی در مقایسه با علمای گذشته است. در عرفان اسلامی، علوم غیبی بخشی از معرفت الهی هستند، و فقدان آنها، چونان نقصانی در بنای معرفت، انسان را از کمال بازمیدارد.
تسلط بر ادبیات و ضعف در علوم غیبی
همان عالم برجسته، در تعقیبات نماز، اشعار الفیه ابن مالک را مرور میکرد تا از یادش نرود، که این نشاندهنده تسلط او بر ادبیات بود. با این حال، در علوم غیبی مانند تعبیر خواب یا رمل و اسطرلاب ضعف داشت. این مثال، چونان آینهای، تفاوت بین تخصصهای گوناگون علما را نشان میدهد و بر ضرورت جامعیت در علوم تأکید میکند.
کمیابی شاگردان برجسته
علمایی مانند ابنسینا، شاگردان اندکی داشتند، اما شاگردانی چون بهمنیار، خلاصه آرای استاد خود را بازتولید میکردند. این کمیابی، نشاندهنده دشواری پرورش شاگردان برجسته در علوم عمیق است. در فلسفه اسلامی، انتقال معرفت عمیق نیازمند استعداد و تلاش شاگرد است، و این فرآیند، چونان کاشتن بذری در خاک حاصلخیز، نیازمند صبر و مراقبت است.
نقش استادان عارف در هدایت شاگردان
کتابهای صدرالدین قونوی، شاگرد محییالدین ابن عربی، عمدتاً بازتولید آرای استادش بود، اما محییالدین خود به مقامات عرفانی والایی دست یافته بود. این نکته، به نقش استادان بزرگ در هدایت شاگردان به سوی کشف و شهود اشاره دارد. در عرفان اسلامی، استاد عارف، چونان چراغی فروزان، راه شاگرد را به سوی حقیقت روشن میسازد.
تأثیر استعمار بر حوزههای علمیه
استعمار، خلفا، و شاهان، با تهی ساختن حوزههای علمیه از هویت اصیل خود، آنها را به نظامهای مدرسهای محدود کردند. این انحطاط، چونان سایهای سنگین، بر نور معرفت الهی افتاده و حوزهها را از رسالت اصلی خود دور کرده است. در فلسفه اسلامی، حفظ هویت دینی و معرفتی، شرط بقای علوم الهی است.
نقد آموزش علوم مقدماتی
آموزش صرف، نحو، و علوم مقدماتی در حوزهها، اگرچه ضروری است، نباید جایگزین معارف عمیق و حقایق الهی شود. این علوم، چونان پلکانهایی ابتدایی، تنها ابزارهایی برای صعود به قلههای معرفت هستند و نباید هدف نهایی تلقی شوند.
درنگ: علوم مقدماتی مانند صرف و نحو، ابزارهایی برای رسیدن به معارف عمیق هستند و نباید هدف اصلی آموزش قرار گیرند.
جمعبندی بخش نخست
این بخش، با نقد نظامهای آموزشی کنونی و مقایسه آنها با روشهای تربیتی انبیا و علمای گذشته، بر ضرورت بازگشت به جامعیت معرفتی تأکید کرد. حوزههای علمیه، که روزگاری کانون تربیت انسان کامل بودند، تحت تأثیر عوامل تاریخی از هویت اصیل خود فاصله گرفتهاند. علمای پیشین، با تسلط بر علوم ظاهری و باطنی، الگویی برای تربیت جامع ارائه میدادند. این بخش، چونان نقشهای راهنما، مسیر بازگشت به روشهای اصیل تربیتی را ترسیم میکند.
بخش دوم: سهگانه معرفتی و مسیر کمال
چارچوب سهگانه معرفتی
فرآیند کسب معرفت در سه مرحله ارائه، وصول، و ایصال تعریف میشود. ارائه، به آموزشهای مدرسهای و علوم مقدماتی اشاره دارد؛ وصول، به استخراج معادن نفسانی و خودسازی؛ و ایصال، به دریافت فیض الهی از خدا، انبیا، و ملائکه. این سهگانه، چونان سه بال برای پرواز انسان به سوی کمال، چارچوبی جامع برای تربیت انسانی ارائه میدهد.
نقش استاد در ارائه معرفت
آموزش بدون استاد ممکن نیست، چنانکه شاعر فرموده: «هیچ آهن خنجر تیزی نشد / هیچ کس از پیش خود چیزی نشد». استاد، چونان باغبانی دانا، بذر معرفت را در دل شاگرد میکارد و او را به سوی کمال هدایت میکند. در فلسفه اسلامی، نقش استاد بهعنوان مرشد، در انتقال علوم ظاهری و باطنی بیبدیل است.
نقد تبدیل حوزهها به دانشگاههای مدرن
اگر حوزههای علمیه تنها به ارائه علوم محدود شوند و از وصول و ایصال غافل بمانند، از تبار انبیا و معصومان فاصله میگیرند. حوزهها باید چونان چشمهای جوشان، معارف الهی را به سوی انسانها جاری سازند و از تبدیل شدن به دانشگاههای صرفاً نظری پرهیز کنند.
وصول: استخراج معادن نفسانی
وصول، به معنای استخراج معادن نهفته در وجود انسان، مانند طلا، نقره، و دیگر استعدادهای باطنی است. انسان، چونان معدنی غنی، دارای گنجهایی است که با خودسازی و تطهیر نفس میتوان آنها را استخراج کرد. قرآن کریم در این باره میفرماید:
خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ (سوره کهف، آیه ۳۷)؛ یعنی انسان از خاک آفریده شده، اما این خاک با آب، آفتاب، و باد معرفت به گنجهای وجودی تبدیل میشود.
تمثیل شعر برای وصول
شعر «آب کم جو تشنگی آور به دست / تا که جوشد آبت از بالا و پست»، به ضرورت تشنگی معرفت و استخراج استعدادهای درونی اشاره دارد. این تشنگی، چونان جرقهای، آتش معرفت را در وجود انسان شعلهور میسازد و او را به سوی کمال رهنمون میکند.
ایصال: دریافت فیض الهی
ایصال، مرحله نهایی کسب معرفت است که در آن، انسان از خدا، انبیا، ملائکه، و ارواح فیض میگیرد. این مرحله، نیازمند آمادگی از طریق وصول است و انسان را به مثابه ظرفی پاک، آماده دریافت نور الهی میسازد. خداوند خود دعوت میکند که شاگرد او باشیم و وعده میدهد که معلم ما شود.
درنگ: ایصال، دریافت فیض الهی است که انسان را با تطهیر نفس و آمادگی وجودی به سوی کمال هدایت میکند.
نقد وابستگی به کاغذ و قلم
انسانها به کاغذ، قلم، و کتاب معتاد شدهاند و از معرفت الهی و خودسازی غافل ماندهاند. بهترین کتاب، وجود خود انسان است که با خودشناسی، گنجهای نهفته آن آشکار میشود. این نقد، چونان زنگ بیدارباشی، انسان را به سوی معرفت باطنی فرا میخواند.
آموزش سریع علمای گذشته
علمایی مانند شیخ طوسی، شیخ مفید، و سید مرتضی با چند سال آموزش نزد استاد، به معرفت عمیق دست یافتند. این کارآمدی، نشاندهنده برتری روشهای آموزشی گذشته بر نظامهای کنونی است که بر کمیت آموزش متمرکز شدهاند.
هدف درسگفتار: تحول وجودی
هدف درسگفتار، نه صرف انتقال اطلاعات، بلکه ایجاد تحول وجودی در مخاطب است. این تحول، چونان پاتکی ناگهانی، انسان را به سوی معرفت و کمال میکشاند و او را از خاک به سوی افلاک رهنمون میسازد.
جمعبندی بخش دوم
این بخش، با تبیین سهگانه معرفتی، چارچوبی جامع برای کسب معرفت و رسیدن به کمال ارائه داد. ارائه، وصول، و ایصال، چونان سه مرحله از سفری معنوی، انسان را از خاک به سوی افلاک هدایت میکنند. نقش استاد، خودسازی، و دریافت فیض الهی، اجزای این مسیر را تشکیل میدهند و انسان را به سوی حقیقت رهنمون میسازند.
بخش سوم: اقتدار الهی و نقش قرآن کریم
دعوت خدا در سوره فاطر
قرآن کریم در سوره فاطر، انسان را به سوی خدا دعوت میکند و هشدار میدهد که از فریب دنیا و شیطان بپرهیزد:
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (سوره فاطر، آیه ۵)؛ ای مردم، بیگمان وعده خدا حق است. زنهار، مبادا زندگی دنیا شما را فریب دهد و مبادا شیطان فریبکار شما را به نام خدا بفریبد. این آیه، چونان نوری در تاریکی، انسان را به سوی حقیقت هدایت میکند.
اقتدار الهی در سوره فاطر
خداوند در سوره فاطر، اقتدار مطلق خود را چنین بیان میکند:
مَا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (سوره فاطر، آیه ۲)؛ هر رحمتی که خدا برای مردم بگشاید، کسی نمیتواند آن را بازدارد، و آنچه بازدارد، کسی جز او نمیتواند آن را بگشاید، و اوست شکستناپذیر حکیم. این آیه، اقتدار الهی را چونان صخرهای استوار نشان میدهد که هیچ قدرتی در برابر آن یارای مقاومت ندارد.
دعوت به شاگردی خدا
خداوند، معلم اصلی انسان است و از او میخواهد که روزانه زمانی را به شاگردی او اختصاص دهد و معرفت را از او طلب کند. این دعوت، چونان ندایی آسمانی، انسان را به سوی کمال فرا میخواند و او را از وابستگی به ابزارهای مادی رها میسازد.
نقد سادهلوحی در جستجوی علوم غیبی
برخی طلاب، به دلیل سادهلوحی، به دنبال افراد مدعی علوم غیبی میروند و فریب ادعاهای کاذب را میخورند. این نقد، بر ضرورت هوشیاری و حکمت در انتخاب مرشد و منابع معرفتی تأکید دارد. انسان باید چونان کاوشگری هوشیار، حقیقت را از باطل بازشناسد.
نقد ادعاهای جادوگری غیرمعتبر
برخی افراد با ادعاهای جادوگری و طلسمات، مانند نسخههای بیارزش، مردم را فریب میدهند. این ادعاها، چونان سرابی در بیابان، انسان را از مسیر حقیقت دور میکنند و بر ضرورت تشخیص معرفت حقیقی از خرافات تأکید دارند.
نقد گدایی مدعیان علوم غیبی
کسی که مدعی علوم غیبی است، اگر محتاج و گدا باشد، قطعاً دروغ میگوید، زیرا قدرت حقیقی به گدایی منجر نمیشود. در فلسفه اسلامی، معرفت الهی با خودکفایی و اقتدار همراه است، و این نکته، چونان خطکشی دقیق، حقیقت را از باطل جدا میسازد.
نقد افسانههای تاریخی درباره ائمه
داستانهایی مانند مقنیگری یا قرض گرفتن ائمه از دیگران، بیاساس و نادرست هستند. ائمه، با اقتدار الهی، زندگی میکردند و از هرگونه نیاز مادی مبرا بودند. این نقد، جایگاه والای ائمه را چونان قلهای دستنیافتنی نشان میدهد.
نقد روشهای جادوگری غیرحقیقی
ادعاهایی مانند ذبح گوسفندان بدون ریختن خون برای باز کردن طلسم، فریبکارانه و غیرواقعی هستند. این روشها، چونان تارهایی عنکبوتی، انسان را در دام خرافات گرفتار میکنند و از حقیقت دور میسازند.
نقد نظام آموزشی محدود
نظام آموزشی کنونی، با تمرکز بر علوم سطحی مانند صرف و نحو، از معارف عمیق و غیبی غافل مانده است. این محدودیت، چونان قفسی، طلاب را از پرواز به سوی قلههای معرفت بازمیدارد.
درنگ: علوم غیبی و معارف عمیق باید در حوزهها احیا شوند تا انسان به سوی کمال هدایت گردد.
جمعبندی بخش سوم
این بخش، با استناد به آیات سوره فاطر، اقتدار الهی و نقش قرآن کریم در هدایت انسان را تبیین کرد. خداوند، معلم اصلی انسان است و با دعوت به شاگردی خود، او را از فریب شیطان و دنیا برحذر میدارد. نقد سادهلوحی و ادعاهای کاذب، بر ضرورت هوشیاری و حکمت تأکید دارد. احیای علوم غیبی و بازگشت به معارف عمیق، راهی است برای رهایی از محدودیتهای نظام آموزشی کنونی.
بخش چهارم: علوم غیبی و تخلیه نفس
نقش علوم غیبی در حوزهها
حوزههای علمیه باید علوم غیبی، مانند سحر و طلسمات قرآنی، را آموزش دهند تا در برابر دشمنان مجهز شوند. این علوم، چونان سلاحی معنوی، میتوانند در دفاع از حق و خلع سلاح دشمنان مؤثر باشند. در فلسفه اسلامی، علوم غیبی بخشی از معرفت الهی هستند که انسان را به سوی اقتدار معنوی هدایت میکنند.
قدرت علوم قرآنی در خلع سلاح دشمنان
قرآن کریم دارای علوم غیبی است که میتواند دشمنان را بدون ظلم خلع سلاح کند. این علوم، چونان امواجی نامرئی، میتوانند نظامهای دشمن را مختل سازند و حق را یاری دهند. این ظرفیت، نشاندهنده عظمت قرآن کریم در ارائه ابزارهای معنوی برای دفاع از حقیقت است.
تخلیه نفس از شیطان
تخلیه نفس از شیطان، با جداسازی او از خود و دشمن دانستن او ممکن است. قرآن کریم در این باره میفرماید:
إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا ۚ إِنَّمَا يَدْعُو حِزْبَهُ لِيَكُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِيرِ (سوره فاطر، آیه ۶)؛ همانا شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن گیرید. او تنها حزبش را دعوت میکند تا از اصحاب آتش باشند. این آیه، چونان طلسمی الهی، انسان را از وسوسههای شیطان رها میسازد.
تمثیل وزن نفس
اگر نفس انسان سنگین باشد، مانند وزنی دویست و پنجاه کیلویی، باید با تخلیه رذایل به وزنی سبک، مانند شصت کیلو، برسد تا به غیب متصل شود. این تخلیه، چونان سبک کردن بالنی برای پرواز به سوی آسمان معرفت، انسان را به سوی حقیقت رهنمون میکند.
آیه قرآن بهعنوان طلسم
آیه ششم سوره فاطر، خود طلسمی الهی است که با تمسک به آن، میتوان شیطان را از وجود انسان دور کرد. این آیه، چونان سپری معنوی، انسان را در برابر وسوسههای شیطان محافظت میکند و او را به سوی غیب هدایت مینماید.
نیاز به مربی در سلوک
برای سلوک و رسیدن به عوالم غیبی، مربی لازم است تا انسان را از گمراهی و گم شدن در عوالم بالا حفظ کند. مربی، چونان راهنمایی دانا، انسان را در مسیر سلوک هدایت میکند و از خطرات آن محافظت مینماید.
خطر گم شدن در عوالم غیبی
برخی در سلوک، مانند کبوتری که جلد نیست، در عوالم غیبی گم میشوند و نمیتوانند به جایگاه خود بازگردند. این خطر، چونان گم شدن در بیابانی بیانتها، انسان را از بازگشت به حقیقت بازمیدارد.
فشار وحی بر پیامبر
حتی پیامبر اکرم (ص) در سلوک و مواجهه با وحی، گاهی با فشار و سنگینی مواجه میشد:
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ (سوره مدثر، آیه ۱) و
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ (سوره مزمل، آیه ۱)؛ ای جامه به خود پیچیده! ای جامه به خود فرو برده! این آیات، سنگینی تجربه وحی را نشان میدهند.
نقد تفسیر نادرست آیات
برخی مفسران، آیه
فَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ (سوره مدثر، آیه ۴) را به معنای کوتاه کردن لباس تفسیر کردهاند، که نادرست است. این آیه، به تطهیر نفس از رذایل و آمادگی برای دریافت وحی اشاره دارد.
تطهیر نفس در سلوک
تطهیر نفس، شرط لازم برای تقرب به خداست و انسان را برای دریافت فیض الهی آماده میسازد. این تطهیر، چونان شستن آیینهای غبارگرفته، نور حقیقت را در وجود انسان منعکس میکند.
شباهت مرگ و دریافت وحی
در لحظه مرگ، فشار نطفه و رذایل از بدن خارج میشود، مشابه فشاری که پیامبر در دریافت وحی تجربه میکرد. این شباهت، نشاندهنده عمق تجربه سلوک و ضرورت تطهیر نفس است.
درنگ: تطهیر نفس و تخلیه شیطان، انسان را به سوی عوالم غیبی هدایت میکند و او را برای دریافت فیض الهی آماده میسازد.
جمعبندی بخش چهارم
این بخش، با تأکید بر نقش علوم غیبی و تخلیه نفس از شیطان، راههای رسیدن به عوالم غیبی را تبیین کرد. آیات قرآن کریم، بهویژه آیه ششم سوره فاطر، چونان طلسمهایی الهی، انسان را از وسوسههای شیطان رها میسازند. نیاز به مربی، خطر گم شدن در سلوک، و ضرورت تطهیر نفس، اجزای کلیدی این مسیر هستند که انسان را به سوی کمال هدایت میکنند.
نتیجهگیری کلی
این کتاب، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، چارچوبی جامع برای اقتدار انسانی و کسب معرفت ارائه داد. با نقد نظامهای آموزشی کنونی و تأکید بر روشهای تربیتی انبیا، این نوشتار بر ضرورت احیای علوم غیبی و معارف عمیق در حوزهها تأکید کرد. سهگانه معرفتی (ارائه، وصول، ایصال)، چونان نقشهای راهنما، انسان را از علوم مقدماتی به سوی خودسازی و دریافت فیض الهی هدایت میکند. آیات قرآن کریم، بهویژه سوره فاطر، اقتدار الهی و نقش خدا بهعنوان معلم اصلی را نشان میدهند. تخلیه نفس از شیطان و تطهیر آن، انسان را به سوی عوالم غیبی رهنمون میسازد. این نوشتار، چونان مشعلی فروزان، راه را برای دانشپژوهان و جویندگان حقیقت روشن میسازد و ایشان را به سوی کمال انسانی فرا میخواند.
با نظارت صادق خادمی