در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1483

متن درس





کتاب تحلیل فلسفی مراتب آگاهی انسان

تحلیل فلسفی مراتب آگاهی انسان در ظروف ارائه، وصول و ایصال با تأکید بر آیات قرآنی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه 1483)

مقدمه

انسان، به مثابه موجودی برخوردار از مشاعر لامتناهی، در گستره وجودی خویش، ظرفیت‌هایی فراتر از حدود حس و حافظه را در خود نهفته دارد. این کتاب، با الهام از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مراتب آگاهی انسان در سه ظرف ارائه، وصول و ایصال می‌پردازد. این سه ظرف، به‌عنوان بسترهای معرفتی، انسان را از محدودیت‌های حواس ظاهری به سوی دریافت حقایق ربوبی و مغیبات رهنمون می‌سازند. با تکیه بر آیات قرآن کریم و تأملات عرفانی، این اثر می‌کوشد تا با رویکردی فلسفی و نظام‌مند، جایگاه انسان را در نظام هستی تبیین نماید. هدف این نوشتار، ارائه چارچوبی علمی و عمیق برای فهم مراتب معرفتی انسان است که از علوم صوری فراتر رفته و به سوی معرفت باطنی و الهی سوق می‌یابد. در این راستا، نقدهایی بر محدودیت‌های علوم ناسوتی و ضرورت توجه به مشاعر نفسانی مطرح شده و آینده معرفتی بشر با چشم‌اندازی متعالی ترسیم می‌گردد.

بخش یکم: تبیین مراتب آگاهی انسان

پیچیدگی ساختار معرفتی انسان

ساختار معرفتی انسان، به دلیل گستردگی مشاعر و مراتب آگاهی، از پیچیدگی و اهمیتی بی‌نظیر برخوردار است. این ساختار، که در علوم رایج کمتر شناخته شده، فراتر از حواس پنج‌گانه و حافظه عمل می‌کند. انسان، به مثابه آیینه‌ای از حقایق الهی، ظرفیت‌هایی در خود نهفته دارد که تنها با رویکردی متعالی و فراتر از علوم صوری قابل شناسایی است. این دیدگاه، انسان را موجودی معرفی می‌کند که مشاعرش، مانند دریایی بی‌کران، توانایی دریافت و انعکاس حقایق وجودی را داراست، اما در غفلت علوم ظاهری، این ظرفیت‌ها ناشناخته باقی مانده‌اند.

درنگ: ساختار معرفتی انسان، به دلیل گستردگی مشاعر لامتناهی، از پیچیدگی و اهمیتی برخوردار است که در علوم رایج ناشناخته مانده و نیازمند رویکردی متعالی برای فهم است.

سه ظرف آگاهی: ارائه، وصول و ایصال

آگاهی انسان در سه ظرف متمایز تعریف می‌شود: ارائه، وصول و ایصال. ظرف ارائه، که به حواس پنج‌گانه، حافظه و مزاج وابسته است، معرفت ظاهری را در بر می‌گیرد. این ظرف، بستری است که علوم صوری، مانند آنچه در مدارس و دانشگاه‌ها آموخته می‌شود، در آن جای می‌گیرد. در مقابل، ظروف وصول و ایصال، که به مشاعر ربوبی و الهی متکی‌اند، انسان را به دریافت حقایق باطنی و مغیبات رهنمون می‌سازند. این تقسیم‌بندی، مانند نردبانی است که انسان را از مراتب ناسوتی به سوی عوالم ملکوتی هدایت می‌کند، و نشان‌دهنده ظرفیت‌های بی‌حد معرفتی انسان است.

محدودیت‌های ظرف ارائه

ظرف ارائه، که شامل تعلیم و تعلم در نظام‌های آموزشی رایج است، تنها بخش ناچیزی از آگاهی انسانی را پوشش می‌دهد. این ظرف، به دلیل وابستگی به حواس پنج‌گانه، حافظه و مزاج، در برابر ظرفیت‌های وصول و ایصال، محدود و ابتدایی است. علوم صوری، که در این ظرف جای می‌گیرند، مانند نوری کم‌سو در برابر خورشید معرفت باطنی، تنها بخش ظاهری وجود انسان را روشن می‌سازند. این محدودیت، ضرورت توجه به مراتب بالاتر آگاهی را آشکار می‌سازد.

بخش دوم: مشاعر نفسانی و آگاهی برزخی

مشاعر لامتناهی انسان

انسان، برخوردار از مشاعر و مدارکی لامتناهی است که در ظروف وصول و ایصال فعال می‌شوند. این مشاعر، مانند ستارگانی در آسمان وجود، فراتر از حواس ظاهری عمل کرده و انسان را به دریافت حقایق ربوبی متصل می‌کنند. در ظرف ارائه، تنها بخشی از این مشاعر به کار گرفته می‌شود، اما در وصول و ایصال، انسان به وسعت بی‌کران معرفت خویش دست می‌یابد. این دیدگاه، انسان را مانند درختی می‌داند که ریشه‌هایش در خاک ناسوت و شاخه‌هایش در آسمان ملکوت گسترده است.

درنگ: مشاعر لامتناهی انسان، که در ظروف وصول و ایصال فعال می‌شوند، فراتر از حواس پنج‌گانه عمل کرده و انسان را به دریافت حقایق ربوبی رهنمون می‌سازند.

آگاهی پس از مرگ

با مرگ، انسان از محدودیت‌های حواس پنج‌گانه رها شده و به مشاعر گسترده‌تری آگاه می‌شود. در این حالت، معلومات دنیوی، مانند برگ‌های پاییزی، از درخت وجود انسان فرو می‌ریزند و او به ظرفیت‌های نفسانی خویش بیدار می‌گردد. قرآن کریم در آیه «اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» (سوره اسراء، آیه ۱۴؛ «کتابت را بخوان، امروز نفس تو برای حسابرسی‌ات کافی است») بر ناتوانی انسان در تکیه بر معلومات ناسوتی در برزخ و قیامت تأکید دارد. این آیه، مانند آینه‌ای است که حقیقت ناپایداری علوم صوری را به انسان نشان می‌دهد.

منجمد شدن مشاعر ناسوتی

در برزخ و قیامت، مشاعر ناسوتی، مانند چشم، گوش و حافظه، منجمد شده و انسان از معلومات دنیوی خود بی‌خبر می‌ماند. این منجمد شدن، مانند یخ بستن رودخانه‌ای است که جریان معرفت ظاهری را متوقف می‌سازد. شدت مشاعر برزخی، چنان انسان را در بر می‌گیرد که معلومات دنیوی، مانند نام اولیای الهی، از ذهن او محو می‌شود. این حالت، مانند کودکی است که در تاریکی از شدت بهت‌زدگی، نام خود را فراموش می‌کند.

تأثیر مشاعر برزخی بر مزاج

شدت مشاعر برزخی، مزاج انسان را تعطیل کرده و او را از نیازهای مادی، مانند غذا خوردن، بازمی‌دارد. این تأثیر، مانند طوفانی است که تمام ساختارهای مادی وجود را در هم می‌ریزد. انسان در برزخ، مانند مسافری است که در قطاری پرشتاب، تمام داشته‌های پیشین خود را از دست می‌دهد و به سوی مقصدی نو روانه می‌شود.

درنگ: شدت مشاعر برزخی، معلومات ناسوتی انسان را محو کرده و او را به سوی آگاهی‌های متعالی‌تر سوق می‌دهد، چنان‌که مزاج مادی او نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

بخش سوم: نقد علوم صوری و ضرورت تجسم فلسفه

نقد علوم صوری

علوم صوری، که در نظام‌های آموزشی رایج تدریس می‌شوند، تنها بخش ناچیزی از معرفت انسانی را تشکیل می‌دهند. این علوم، مانند قطره‌ای در برابر اقیانوس معرفت، در برابر ظرفیت‌های وصول و ایصال ناچیزند. حفظ علوم برای اهداف دنیوی، مانند کسب جایگاه اجتماعی یا منبر، در برزخ و قیامت بی‌ارزش است، مگر آنکه با نیت خالص و برای خدا باشد. این نقد، مانند تلنگری است که انسان را از غفلت علوم ظاهری بیدار می‌کند.

لزوم تجسم فلسفه

فلسفه، برای آنکه از خل‌وچل‌بازی ذهنی به حقیقت وجودی تبدیل شود، باید مجسم گردد. فلسفه‌ای که در ذهن باقی بماند، مانند سایه‌ای است که از واقعیت تهی است. این دیدگاه، مانند مشعلی است که مسیر فلسفه را از انتزاع به سوی انطباق با حقیقت روشن می‌سازد. فلسفه مجسم، انسان را به سوی فهم حقایق وجودی و عینی هدایت می‌کند.

نقد نظام‌های آموزشی دینی

نظام‌های آموزشی دینی، گاه به جای تبعیت از سیره انبیا، به علوم صوری محدود شده و از توجه به وصول و ایصال غافل مانده‌اند. این محدودیت، مانند قفسی است که پرنده معرفت را در بند نگه می‌دارد. ضرورت دارد که این نظام‌ها به سوی فعال‌سازی مشاعر نفسانی حرکت کنند تا انسان را به سوی معرفت باطنی رهنمون سازند.

بخش چهارم: آیات قرآنی و معرفت نفسانی

نمایش آیات در نفس

قرآن کریم در آیه «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (سوره فصلت، آیه ۵۳؛ «به زودی آیات خود را در آفاق و در نفوسشان به آن‌ها نشان می‌دهیم تا برایشان روشن شود که آن حق است») بر امکان رویت حقایق الهی در نفس انسان تأکید دارد. این آیه، مانند کلیدی است که درهای معرفت نفسانی را می‌گشاید و انسان را به سوی فهم حقایق ربوبی هدایت می‌کند.

شاهد بودن خدا

آیه «أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ» (سوره فصلت، آیه ۵۳؛ «آیا کافی نیست که پروردگارت بر هر چیز شاهد است؟») بر نظارت الهی بر تمامی امور تأکید دارد. این نظارت، مانند نوری است که تمام زوایای وجود انسان را روشن می‌سازد و او را به سوی خودآگاهی متعالی هدایت می‌کند.

شک و مانع معرفت

آیه «أَلَا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقَاءِ رَبِّهِمْ» (سوره فصلت، آیه ۵۴؛ «آگاه باشید که آن‌ها در شک از لقای پروردگارشان هستند») شک را مانعی برای باز شدن فایل‌های نفسانی معرفی می‌کند. شک، مانند غباری است که بر آینه قلب نشسته و مانع از انعکاس حقیقت می‌شود. رفع شک، کلید گشایش مشاعر نفسانی و دستیابی به معرفت الهی است.

درنگ: شک، مانند دیواری است که انسان را از رویت حقایق الهی بازمی‌دارد، و رفع آن، شرط لازم برای فعال‌سازی مشاعر نفسانی است.

بخش پنجم: اولیا و ثبات معرفتی

تفاوت اولیا و ضعفا

اولیای الهی، به دلیل اتصال به مشاعر وصول و ایصال، در برزخ و قیامت معلومات خود را حفظ می‌کنند، در حالی که ضعفا، مانند برگ‌هایی در باد، دانش ناسوتی خود را از دست می‌دهند. این تفاوت، مانند تمایز میان کوهی استوار و شن‌های روان است که اولی در برابر طوفان پایدار و دومی پراکنده می‌شود.

ثبات اولیا و مؤمنان

اولیا، انبیا و مؤمنان حقیقی، به دلیل فعال‌سازی مشاعر وصول و ایصال در دنیا، در برزخ مانند دنیا ثابت و آگاه باقی می‌مانند. این ثبات، مانند درختی است که ریشه‌هایش در خاک ملکوت استوار است و از گزند طوفان‌های برزخی در امان می‌ماند.

علوم وصول و ایصال

علوم وصول و ایصال، برخلاف علوم ارائه، در برزخ و قیامت پایدار می‌مانند. این علوم، مانند گنجینه‌ای هستند که آب آن‌ها را نمی‌برد و در برابر طوفان‌های وجودی مقاوم‌اند. این پایداری، انسان را از خسران نفسانی حفظ می‌کند.

درنگ: علوم وصول و ایصال، به دلیل اتصال به حقایق ربوبی، در برزخ و قیامت پایدار مانده و انسان را از خسران معرفتی مصون می‌دارند.

بخش ششم: آینده معرفتی بشر

تکامل معرفتی بشر

در آینده‌ای دور، بشر با فعال‌سازی مشاعر نفسانی، به توانایی‌های فراحسی دست خواهد یافت. این تکامل، مانند گشوده شدن دروازه‌های ملکوت، انسان را به سوی رویت حقایق الهی بدون نیاز به نبوت یا امامت هدایت خواهد کرد. بشر، مانند پرنده‌ای که بال‌هایش گشوده شده، در آسمان معرفت پرواز خواهد کرد.

تعامل انسان و موجودات غیرمادی

در آینده، انسان با موجودات غیرمادی، مانند جن، تعامل و حتی ازدواج خواهد داشت، چنان‌که در گذشته فرزندان آدم با نسناس‌ها پیوند یافتند. این تعامل، مانند پلی است که انسان را به سوی عوالم غیرمادی متصل می‌سازد و افق‌های جدیدی از معرفت را پیش روی او می‌گشاید.

رویت ملکوت

بشر در آینده، بدون نیاز به واسطه‌های ظاهری، ملکوت آسمان‌ها را رویت خواهد کرد. این رویت، مانند گشایش چشم باطن، انسان را به سوی فهم حقیقت هستی هدایت می‌کند. این دیدگاه، آینده‌ای متعالی را برای بشر ترسیم می‌کند که در آن، مشاعر نفسانی به اوج خود می‌رسند.

درنگ: آینده بشر، با فعال‌سازی مشاعر نفسانی، به سوی رویت ملکوت و تعامل با موجودات غیرمادی پیش خواهد رفت، و انسان به مراتب متعالی معرفت دست خواهد یافت.

جمع‌بندی

این کتاب، با تکیه بر درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، مراتب آگاهی انسان را در سه ظرف ارائه، وصول و ایصال کاوش نمود. انسان، به‌عنوان موجودی با مشاعر لامتناهی، در ظرف ارائه به حواس پنج‌گانه و حافظه محدود است، اما در ظروف وصول و ایصال، به سوی حقایق ربوبی و مغیبات هدایت می‌شود. علوم صوری، تنها بخش ناچیزی از معرفت انسانی را پوشش می‌دهند و در برزخ و قیامت، به دلیل شدت مشاعر برزخی، فراموش می‌شوند. اولیای الهی، به دلیل اتصال به مشاعر وصول و ایصال، در برزخ و قیامت ثابت و آگاه باقی می‌مانند. آیات قرآن کریم، مانند «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ»، بر امکان رویت حقایق در نفس انسان تأکید دارند، در حالی که شک، مانعی برای این رویت است. نقد علوم صوری و نظام‌های آموزشی دینی، بر ضرورت تحول به سوی معرفت باطنی تأکید دارد. آینده بشر، با فعال‌سازی مشاعر نفسانی، به سوی تعامل با موجودات غیرمادی و رویت ملکوت پیش خواهد رفت. خودسازی، تهذیب نفس و توسعه تحقیقات علمی در حوزه‌های دینی، کلید تحقق اقتدار معرفتی و وجودی انسان است.

با نظارت صادق خادمی