در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1486

متن درس





کاوش در مراتب ادراکی انسان در قرآن کریم

کاوش در مراتب ادراکی انسان در قرآن کریم

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۸۶)

دیباچه: درآمدی بر مراتب ادراکی انسان

انسان، موجودی است پیچیده و چندوجهی که مراتب ادراکی او در قرآن کریم با ظرافت و عمق بی‌مانندی ترسیم شده است. این کتاب، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در این مراتب می‌پردازد و با تأمل در مفاهیم قرآنی، به‌ویژه جایگاه قلب و تمایز آن از مغز، نفس، و روح، به دنبال تبیین ظرفیت‌های لایتناهی ادراک انسانی فراتر از حواس ظاهری است. قلب، به‌مثابه فرمانده وجود، در این منظومه معرفتی نقشی محوری دارد و برخلاف دیدگاه‌های رایج در علوم صوری، که ادراکات را به مغز و حواس فرومی‌کاهند، قرآن کریم آن را چونان چراغی می‌داند که روشنی معرفت و هدایت را در وجود آدمی می‌افروزد.

بخش نخست: مراتب ادراکی در قرآن کریم

کثرت عناوین ادراکی

قرآن کریم، در تبیین مراتب ادراکی انسان، از عناوین متعددی چون قلب، نفس، روح، سر، و خفا بهره جسته است. این کثرت، نشان از پیچیدگی و گستردگی ظرفیت‌های وجودی انسان دارد. هر یک از این عناوین، به جنبه‌ای خاص از ادراک اشاره دارد و در عین حال، با یکدیگر پیوندی عمیق دارند، گویی نخ‌هایی از یک تار و پود معرفتی که در هم تنیده شده‌اند.

درنگ: کثرت عناوین ادراکی در قرآن کریم، نشان‌دهنده پیچیدگی و تنوع مراتب ادراکی انسان است که فراتر از حواس ظاهری، به ساحت‌های باطنی وجود او راه می‌گشاید.

نقد فروکاست ادراک به حواس

فلاسفه و روان‌شناسان، در رویکردی صوری، ادراکات انسانی را به حواس و مغز محدود کرده‌اند. این دیدگاه، که ریشه در علوم مادی دارد، ظرفیت‌های لایتناهی انسان را نادیده می‌گیرد. قرآن کریم، در مقابل، ادراک را فراتر از حواس ظاهری می‌داند و بر امکان وصول به معرفت‌های باطنی تأکید می‌ورزد. این نقد، بر ضرورت بازنگری در علوم صوری و رجوع به معارف قرآنی دلالت دارد، تا انسان بتواند از تنگنای حواس ظاهری به سوی افق‌های بی‌کران معرفت پرواز کند.

لایتناهی بودن ادراکات غیرحسی

ادراکات انسانی، به‌ویژه در ساحت‌های غیرحسی، از محدودیت‌های حواس، حافظه، و آموزش‌های صوری فراتر می‌روند. انسان، چونان دریایی ژرف، توانایی دستیابی به معلوماتی را دارد که نه به ابزارهای مادی وابسته است و نه به تجربه‌های ظاهری. این ظرفیت لایتناهی، که در قرآن کریم به آن اشاره شده، انسان را به سوی کشف حقیقت‌های متعالی هدایت می‌کند.

درنگ: ادراکات غیرحسی انسان، که در قرآن کریم بر آن تأکید شده، از محدودیت‌های حواس ظاهری آزاد است و به سوی معرفت‌های لایتناهی راه می‌گشاید.

اهمیت روان‌شناسی غیرحسی

روان‌شناسی مبتنی بر معارف قرآنی، که ادراکات غیرحسی را مورد کاوش قرار می‌دهد، از اهمیتی بنیادین برخوردار است. این رویکرد، انسان را نه صرفاً موجودی مادی، بلکه موجودی چندساحتی می‌داند که توانایی ادراک معرفت‌های متعالی را دارد. این روان‌شناسی، به‌مثابه کلیدی است که درهای معرفت باطنی را می‌گشاید و انسان را به سوی فهم عمیق‌تر وجود خویش رهنمون می‌سازد.

جمع‌بندی بخش نخست

مراتب ادراکی انسان در قرآن کریم، با عناوین متعددی چون قلب، نفس، و روح ترسیم شده و از محدودیت‌های علوم صوری فراتر می‌رود. این کثرت و گستردگی، بر پیچیدگی وجود انسان و توانایی او در دستیابی به معرفت‌های لایتناهی دلالت دارد. نقد دیدگاه‌های فروکاهنده و تأکید بر روان‌شناسی غیرحسی، راه را برای فهم عمیق‌تر این مراتب هموار می‌سازد.

بخش دوم: جایگاه قلب در ادراکات قرآنی

تکرار واژه قلب در قرآن کریم

واژه «قلب» در قرآن کریم حدود ۱۷۰ بار به کار رفته و عمدتاً به مفهوم «تقلّب» یا تحول و جابه‌جایی اشاره دارد. این تکرار، از جایگاه محوری قلب در ادراکات باطنی حکایت می‌کند. قلب، چونان ستاره‌ای درخشان در آسمان وجود انسان، محور معرفت و تحولات وجودی اوست.

يَوْمَ تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
روزی که در آن دل‌ها و دیده‌ها زیر و زبر می‌شود (سوره نور، آیه ۳۷).

تمایز قلب از مغز، نفس، و روح

قلب، در منظومه قرآنی، نه با مغز، نه با نفس، و نه با روح یکی است. این تمایز، به‌مثابه خطوطی است که در یک نقش‌مایه پیچیده، هر یک نقش خود را ایفا می‌کنند. مغز، دستگاهی تدارکاتی است که قوای ادراکی را پشتیبانی می‌کند، اما قلب، فرمانده وجود است که تصمیمات باطنی را هدایت می‌نماید.

درنگ: قلب، به‌عنوان قوه‌ای مستقل و متمایز از مغز، نفس، و روح، فرمانده ادراکات باطنی انسان است و نقشی محوری در هدایت وجودی او ایفا می‌کند.

تمثیل فقیر و مسکین

استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، برای تبیین تمایز و پیوند میان قلب، نفس، و روح، به تمثیل فقیر و مسکین اشاره می‌کنند. هنگامی که از «فقیر» سخن می‌گوییم، مسکین را نیز در بر می‌گیرد، اما ذکر هر دو، معانی متفاوتی را آشکار می‌سازد. قلب، نفس، و روح نیز در صورت اجتماع، معانی متمایزی دارند، اما در تنهایی، یکدیگر را در بر می‌گیرند. این تمثیل، چونان آینه‌ای است که پیوند و تمایز این قوا را به روشنی بازمی‌تاباند.

نقد کتب فلسفی صوری

کتب فلسفی، مانند «شفا» و «اسفار»، در تبیین ماهیت قلب ناکام مانده‌اند. این کتب، به دلیل فقدان رویکرد تجربی و اتکا به استدلال‌های صوری، از ارائه پاسخی روشن عاجزند. قرآن کریم، در مقابل، با زبانی زنده و پویا، قلب را چونان مرکزی معرفی می‌کند که در آن معرفت و تحولات وجودی به هم می‌آمیزند.

نقد یکسان‌انگاری قلب و نفس

برخی، قلب را با نفس یا روح یکی می‌انگارند، اما این دیدگاه، به خطا می‌رود. قلب، چونان پرنده‌ای است که در آسمان وجود مانور می‌دهد، گاه به سوی مراتب والا اوج می‌گیرد و گاه در حضیض نفس اماره فرومی‌افتد. این پویایی، قلب را از نفس و روح متمایز می‌سازد.

معنای عرفی دل‌سوختن

در زبان عرف، «دلم می‌سوزد» به ادراک عاطفی اشاره دارد، در حالی که «مخم می‌سوزد» به درد جسمانی دلالت می‌کند. این تمایز، نشان‌دهنده نقش قلب در ادراکات عاطفی و معنوی است، در برابر مغز که تنها به پردازش اطلاعات جسمانی می‌پردازد.

درنگ: عبارات عرفی مانند «دلم می‌سوزد» بر نقش قلب در ادراکات عاطفی و معنوی تأکید دارند، در حالی که مغز به پردازش اطلاعات جسمانی محدود است.

صفات عاطفی و قلب

صفاتی چون حب، بغض، امید، حسد، بخل، و شجاعت به قلب نسبت داده می‌شوند، نه به مغز. قلب، چونان باغی است که گل‌های معرفت و عواطف در آن می‌رویند، در حالی که مغز، تنها خاک این باغ را آماده می‌سازد.

آیات مرتبط با صدر و قلب

قرآن کریم، از «صدر» به‌عنوان ظرف قلب یاد می‌کند. آیه زیر، به تنگ شدن سینه اشاره دارد:

أَنْ يَضِيقَ صَدْرُكَ
تا مبادا سینه‌ات تنگ شود (سوره هود، آیه ۱۲).

همچنین، آیه زیر بر علم الهی به اسرار سینه‌ها تأکید می‌ورزد:

عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
دانای راز سینه‌هاست (سوره هود، آیه ۵).

این آیات، قلب را چونان گنجینه‌ای معرفی می‌کنند که اسرار باطنی انسان در آن نهفته است.

جمع‌بندی بخش دوم

قلب، در قرآن کریم، به‌عنوان مرکز فرماندهی ادراکات باطنی و قوه‌ای متمایز از مغز، نفس، و روح معرفی شده است. آیات قرآنی، با تأکید بر تقلّب و تحول‌پذیری قلب، آن را چونان محور معرفت و عواطف انسانی ترسیم می‌کنند. نقد دیدگاه‌های صوری و تمثیلات قرآنی، بر ضرورت فهم دقیق‌تر این قوه تأکید دارند.

بخش سوم: نقش مغز و تمایز آن از قلب

مغز به‌عنوان سیستم تدارکاتی

مغز، برخلاف تصور رایج، مرکز فرماندهی نیست، بلکه سیستمی تدارکاتی است که قوای ادراکی مانند قلب، نفس، و روح را پشتیبانی می‌کند. مغز، چونان کنتوری است که انرژی را به لامپ‌های وجود (قلب و نفس) می‌رساند، اما خود روشنی ندارد.

درنگ: مغز، سیستمی تدارکاتی است که قوای ادراکی را پشتیبانی می‌کند، اما خود فرمانده نیست و اصالت ادراکی ندارد.

اختلال در مغز و قلب

مرگ مغزی، امکان حیات موقت را فراهم می‌کند، اما توقف قلب به مرگ فوری می‌انجامد. این تمایز، بر نقش حیاتی قلب در برابر نقش تدارکاتی مغز تأکید دارد. قلب، چونان موتور حیات است که بدون آن، وجود انسان خاموش می‌شود.

تصمیم‌گیری توسط قلب و نفس

قلب و نفس، تصمیم‌گیرندگان اصلی وجود انسان‌اند، در حالی که مغز تنها تدارکات را مدیریت می‌کند. قلب، چونان فرمانده‌ای است که جهت حرکت وجود را تعیین می‌کند، در حالی که مغز، چونان حسابداری است که جریان امور را ثبت و ضبط می‌نماید.

مغز به‌عنوان حسابدار

مغز، مانند حسابداری است که تمام ورودی‌ها و خروجی‌های ادراکی را ثبت می‌کند، اما خود تصمیم نمی‌گیرد. این نقش، چونان کارمندی است که نظم می‌بخشد، اما جهت‌گیری را به فرماندهان وا می‌گذارد.

درنگ: مغز، چونان حسابداری است که ادراکات را ثبت و ضبط می‌کند، اما تصمیم‌گیری به قلب و نفس واگذار شده است.

نقش مزاج در ادراکات

تمام قوای ادراکی، از جمله قلب، نفس، و روح، از مزاج پشتیبانی می‌شوند. مزاج، چونان ریشه‌ای است که درخت وجود را تغذیه می‌کند، و سلامت آن، بر کارکرد قوای ادراکی تأثیر می‌گذارد.

تأثیر سلامت مغز بر قلب

سلامت مغز، بر عملکرد قلب و سایر قوا تأثیر مثبت دارد. مغزی سالم، چونان پلی است که قوای ادراکی را به یکدیگر پیوند می‌دهد و اختلال در آن، چونان طوفانی است که این پل را متزلزل می‌سازد.

توهم و انزوا

انزوا، چربی‌های مغز را خشک کرده و به توهم و اختلال منجر می‌شود. این امر، چونان خاکی است که در غیاب آب، ترک می‌خورد و حاصلخیزی خود را از دست می‌دهد.

جمع‌بندی بخش سوم

مغز، به‌عنوان سیستمی تدارکاتی، نقش پشتیبانی از قوای ادراکی را بر عهده دارد، اما فرماندهی به قلب و نفس واگذار شده است. سلامت مغز و مزاج، برای کارکرد صحیح این قوا ضروری است، و اختلال در هر یک، بر کل سیستم ادراکی اثر می‌گذارد.

بخش چهارم: تحولات ادراکی در قیامت

گستردگی ادراکات در قیامت

در قیامت، ادراکات انسان فراتر از حواس ظاهری گسترش می‌یابد و تمام مشاعر استارت می‌خورند. این گشایش، چونان روشن شدن هزاران چراغ در آسمان وجود است که تاریکی‌های دنیا را به نور معرفت مبدل می‌سازد.

يَوْمَ تَتَقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ
روزی که چهره‌هایشان در آتش دگرگون می‌شود (سوره احزاب، آیه ۶۶).

اقسام قلب در قرآن کریم

قلب در قرآن کریم به‌صورت‌های مختلفی چون سليم، قاسي، جبار، و عاصي توصیف شده است. این تنوع، چونان رنگ‌های گوناگونی است که بر بوم وجود انسان نقش می‌بندند و هر یک، کیفیتی خاص از ادراک را نمایان می‌سازند.

فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ
چشم‌ها کور نمی‌شود، بلکه دل‌هایی که در سینه‌هاست کور می‌شود (سوره حج، آیه ۴۶).

قلب سليم و قلب قاسي

قلب سليم، نرم و سالم است، در حالی که قلب قاسي، سخت و متکبر. قلب سليم، چونان چشمه‌ای زلال است که معرفت را جاری می‌سازد، اما قلب قاسي، چونان سنگی است که راه را بر این جریان می‌بندد.

قلب و ادراک معرفت

قلب، مرکز ادراک معرفت است. آیه زیر، بر این نقش تأکید دارد:

فَإِنْ يَشَأِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِهِ
اگر خدا بخواهد بر دلش مهر می‌نهد (سوره شوری، آیه ۲۴).

حائل میان انسان و قلب

آیه زیر، بر جدایی میان انسان و قلبش تأکید می‌ورزد:

وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ
بدانید که خدا میان انسان و دلش حائل می‌شود (سوره انفال، آیه ۲۴).

قلب و بیماری

بیماری قلب، چونان سایه‌ای است که نور معرفت را تیره می‌سازد:

فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ
نرم سخن نگویید تا آنکه در دلش بیماری است طمع کند (سوره احزاب، آیه ۳۲).

وحدت قلب

قرآن کریم، بر یگانگی قلب تأکید دارد:

مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ
خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل قرار نداده است (سوره احزاب، آیه ۴).

جمع‌بندی بخش چهارم

در قیامت، ادراکات انسان به مراتب والایی می‌رسند و قلب، با اقسام گوناگون خود، نقشی محوری در این تحولات ایفا می‌کند. آیات قرآنی، قلب را چونان مرکز معرفت و تصمیم‌گیری معرفی می‌کنند که قابلیت اوج و حضیض دارد.

بخش پنجم: نفس و قوای ادراکی

تکرار واژه نفس در قرآن کریم

واژه «نفس» حدود ۳۰۰ بار در قرآن کریم ذکر شده و برای همه موجودات، حتی کودکان، استارت می‌خورد. نفس، چونان رودی است که حیات ادراکی را در وجود انسان جاری می‌سازد.

نفس به‌عنوان اژدهای هفت‌سر

نفس، در تمثیلی زیبا، به اژدهایی هفت‌سر تشبیه شده که مراتب متعددی دارد. این تمثیل، بر پیچیدگی و تنوع مراتب نفس تأکید دارد و آن را چونان موجودی پویا و چندوجهی ترسیم می‌کند.

درنگ: نفس، چونان اژدهایی هفت‌سر، مراتب متعددی دارد که هر یک، جنبه‌ای از ادراکات انسانی را نمایان می‌سازد.

تعدد قوای ادراکی

انسان، دارای قوای متعددی چون قلب، نفس، عقل، روح، سر، و خفاست. این قوا، چونان ستارگانی در آسمان وجود، هر یک نوری خاص به ادراکات انسان می‌افزایند.

نیاز مغز به تدارکات

مغز، برای عملکرد صحیح، به استراحت، تفریح، و لذت نیاز دارد. مغزی که تدارکات لازم را دریافت نکند، چونان ماشینی است که بدون سرویس، از کار می‌افتد.

شناخت نفس و معرفت رب

روایت «هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت» بر ضرورت خودشناسی تأکید دارد. خودشناسی، چونان کلیدی است که درهای معرفت الهی را می‌گشاید.

جمع‌بندی بخش پنجم

نفس، با مراتب متعدد خود، یکی از قوای اصلی ادراکی انسان است که در قرآن کریم با کثرت ذکر شده است. تعدد قوای ادراکی و نیاز مغز به تدارکات، بر پیچیدگی ساختار وجودی انسان تأکید دارند. خودشناسی، راهی است به سوی خداشناسی.

بخش ششم: دیابت و تکبر به‌مثابه استعاره

دیابت و تکبر

استاد فرزانه، در تمثیلی بدیع، مصرف بیش از حد نمک را به دیابت و تکبر تشبیه می‌کنند. این استعاره، بر تأثیر عادات ناسالم بر جسم و روان دلالت دارد. همان‌گونه که نمک، گندم را فاسد می‌کند، عادات ناپسند نیز قلب و نفس را به سوی تکبر و بیماری می‌کشانند.

درنگ: عادات ناسالم، چونان نمکی است که وجود انسان را به سوی بیماری‌های جسمانی و معنوی، مانند تکبر، سوق می‌دهد.

جمع‌بندی بخش ششم

استعاره دیابت و تکبر، بر تأثیر عادات ناسالم بر جسم و روان تأکید دارد. این تمثیل، انسان را به تأمل در رفتارها و عادات خویش دعوت می‌کند تا از آفات معنوی و جسمانی در امان ماند.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

این کتاب، با تأمل در درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، مراتب ادراکی انسان را در پرتو قرآن کریم کاوش کرد. قلب، به‌عنوان فرمانده وجود، نقشی محوری در ادراکات باطنی ایفا می‌کند و از مغز، نفس، و روح متمایز است. مغز، سیستمی تدارکاتی است که قوای ادراکی را پشتیبانی می‌کند، اما خود تصمیم‌گیرنده نیست. آیات قرآنی، با تأکید بر تقلّب و تحول‌پذیری قلب، آن را چونان گنجینه‌ای معرفی می‌کنند که معرفت و عواطف انسانی در آن نهفته است. نفس، با مراتب متعدد خود، و دیگر قوای ادراکی، چونان ستارگانی در آسمان وجود انسان می‌درخشند. خودشناسی، کلید خداشناسی است و انسان را به سوی فهم عمیق‌تر مراتب وجودی خویش هدایت می‌کند. این نوشتار، با تکیه بر معارف قرآنی، بر ضرورت بازنگری در علوم صوری و توسعه روان‌شناسی مبتنی بر قرآن تأکید دارد تا ظرفیت‌های لایتناهی انسان شکوفا گردد.

با نظارت صادق خادمی