در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1487

متن درس





پیچیدگی‌های وجودی انسان و مراتب ادراکی در پرتو علوم قرآنی و عرفانی

پیچیدگی‌های وجودی انسان و مراتب ادراکی در پرتو علوم قرآنی و عرفانی

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۸۷)

مقدمه: انسان، عالمی بزرگ در کسوت صغیر

انسان، این موجود شگفت‌انگیز و پیچیده، چونان دریایی بی‌کران است که در ظاهر، جامه‌ای از خاک بر تن کرده، اما در باطن، عالمی اکبر را در خود نهان دارد. وجود او، مجموعه‌ای از لایه‌های ظریف و متناوب است که هر یک، دریچه‌ای به سوی شناخت مراتب گوناگون هستی می‌گشاید. این کتاب، برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در جلسه ۱۴۸۷، به کاوش در این پیچیدگی‌های وجودی می‌پردازد و با تکیه بر علوم قرآنی و عرفانی، مراتب ادراکی انسان را از حواس ظاهری تا قوای باطنی و علوم لدنی بررسی می‌کند. هدف این نوشتار، نه‌تنها تبیین ساختارهای ظاهری و باطنی انسان، بلکه تأکید بر ضرورت پرورش قوای وجودی از طریق تجربه، تحمل سختی‌ها و فعال‌سازی مراتب باطنی برای نیل به کمالات متعالی است.

بخش اول: ساختار وجودی انسان و لایه‌های ظاهری

پیچیدگی وجودی انسان

انسان، موجودی است که در ظرافت و تناوب خود، چونان تابلویی چندلایه از آفرینش الهی نمایان می‌شود. وجود او، نه‌تنها از جسم و ماده، بلکه از مراتب گوناگون روحی و روانی تشکیل شده که هر یک، نقشی بی‌بdil در تکامل او ایفا می‌کنند. این پیچیدگی، انسان را از سایر مخلوقات متمایز ساخته و او را به عالمی اکبر تبدیل کرده که در کسوت صغیر، تمامی اضداد را در خود جمع آورده است.

درنگ: انسان، به دلیل جامعیت وجودی خود، از عالم کبیر و حتی ملائکه برتر است، زیرا او جمع اضداد است و ظرفیت بی‌کران معرفت و آگاهی را در خود نهان دارد.

ساختار اولیه: حواس و مغز

ساختار اولیه انسان، شامل حواس پنج‌گانه (لامسه، ذائقه، شامه، باصره، سامعه)، مغز، مخ، مخچه و اعصاب است که به‌مثابه سیستمی مخابراتی و حساب‌پرداز عمل می‌کنند. این اجزا، اطلاعات را از جهان خارج دریافت کرده، پردازش می‌کنند و به قوای باطنی منتقل می‌سازند. اما این ساختارها، خود مرکز تصمیم‌گیری یا لذت نیستند، بلکه صرفاً ابزارهایی برای انتقال و محاسبه اطلاعات‌اند.

برای مثال، لامسه، که از پوست آغاز می‌شود، لایه‌ای ابتدایی از تعامل انسان با جهان است. پوست، که به ظاهر ساده می‌نماید، از لایه‌های متعددی تشکیل شده که هر یک، وظیفه‌ای خاص در حفظ حیات و انتقال اطلاعات دارند. این لایه‌ها، از آب و هوا گرفته تا سلول‌های متراکم، در هماهنگی شگفت‌انگیزی با یکدیگر عمل می‌کنند تا به گوشت و استخوان برسند. این پیچیدگی ظاهری، تمثیلی است از لایه‌های باطنی انسان که در ادامه بررسی خواهد شد.

تمثیل مو و دقت وجودی

استاد فرزانه، با تمثیلی بدیع، به اهمیت دقت در شناخت مراتب وجودی انسان اشاره می‌کنند. مو، که در نگاه نخست، رشته‌ای ساده به نظر می‌رسد، در حقیقت از لایه‌های متعددی تشکیل شده است. شناخت دقیق انسان، مانند جدا کردن مو از موست، نه مو از ماست. این تمثیل، بر تفاوت میان فهم سطحی و شناخت عمیق تأکید دارد. در فرهنگ عامه، جدا کردن مو از ماست نشانه دقت بود، اما استاد فرزانه می‌فرمایند که این سطح از دقت، برای شناخت انسان کافی نیست. انسان‌شناسی حقیقی، نیازمند تمییز لایه‌های ظریف وجودی است، مانند جدا کردن لایه‌های مو از یکدیگر.

درنگ: شناخت انسان، نیازمند دقتی است که لایه‌های ظریف وجودی او را از یکدیگر تمییز دهد، نه صرفاً جداسازی سطحی مانند مو از ماست.

ساختار چندلایه بدن

بدن انسان، چونان کتابی چندصفحه‌ای، از لایه‌های متعددی تشکیل شده است. پوست، که اولین ساحت تعامل با جهان است، خود از لایه‌های گوناگونی ساخته شده که پس از آن، به آب، هوا، سلول‌های متراکم و در نهایت به گوشت و استخوان می‌رسد. این جریان متناوب لایه‌ها، نشان‌دهنده هماهنگی و پیچیدگی آفرینش الهی است. هر لایه، نقشی خاص در حفظ حیات و انتقال اطلاعات ایفا می‌کند و این ساختار، تمثیلی از لایه‌های باطنی انسان در ساحت اندیشه و آگاهی است.

جمع‌بندی بخش اول

این بخش، به تبیین ساختار ظاهری انسان و پیچیدگی‌های آن پرداخت. انسان، موجودی چندلایه است که حواس و مغز او، تنها ابزارهایی مخابراتی و محاسباتی‌اند. تمثیل مو و لایه‌های پوست، بر ضرورت دقت عمیق در شناخت وجودی انسان تأکید دارد. این پیچیدگی ظاهری، مقدمه‌ای است برای کاوش در مراتب باطنی که در بخش بعدی بررسی خواهد شد.

بخش دوم: مراتب ادراکی و قوای باطنی

جوارح و جوانح: تمایز ظاهری و باطنی

ساختار وجودی انسان، به دو ساحت اصلی تقسیم می‌شود: جوارح (حواس ظاهری) و جوانح (قوای باطنی). جوارح، شامل حواس پنج‌گانه و مغز، سیستمی مخابراتی‌اند که اطلاعات را دریافت و منتقل می‌کنند. اما جوانح، که شامل نفس، قلب، عقل و روح است، مراکز تصمیم‌گیری و ادراکات متعالی‌اند. این تمایز، نشان‌دهنده نقش ابزاری جوارح و نقش فرماندهی جوانح در وجود انسان است.

نقش نفس در کام‌یابی

نفس، به‌عنوان اولین مرکز تصمیم‌گیری، نقشی محوری در ادراکات عاطفی و لذت‌جویی دارد. حواس، بدون اتصال به نفس، قادر به کام‌یابی یا تصمیم‌گیری نیستند. برای مثال، لامسه، هرچند اطلاعات لمس را منتقل می‌کند، اما این نفس است که لذت یا رنج را ادراک می‌کند. این مفهوم، نشان‌دهنده وابستگی حواس به قوای باطنی برای معنا بخشیدن به تجارب است.

درنگ: حواس، تنها ابزارهای مخابراتی‌اند و این نفس است که با ادراک لذت و رنج، به تجربه‌های انسانی معنا می‌بخشد.

مغز و اعصاب: سیستم مخابراتی بدن

مغز و اعصاب، چونان شبکه‌ای پیچیده از سیم‌ها و لحیم‌کاری‌های الکتریکی، سراسر بدن را در بر گرفته و اطلاعات را منتقل می‌کنند. این سیستم، مانند دستگاهی مخابراتی، تنها وظیفه انتقال و محاسبه اطلاعات را بر عهده دارد و فاقد ظرفیت تصمیم‌گیری است. این استعاره، بر نقش ابزاری مغز و اعصاب در خدمت قوای باطنی تأکید دارد.

تمایز اعصاب و روان

اعصاب، به‌عنوان بخشی از سیستم مخابراتی، با روان، که مرکز تصمیم‌گیری و قوای باطنی است، متمایزند. روان، شامل مراتبی چون نفس، قلب، عقل و روح، مسئول تصمیم‌گیری و ادراکات متعالی است. این تمایز، بر تفاوت نقش‌های ابزاری و فرماندهی در ساختار وجودی انسان تأکید دارد.

مراتب تصمیم‌گیری: نفس، قلب، عقل، روح

پس از نفس، که اولین مرکز تصمیم‌گیری است، قلب، عقل و روح به‌عنوان مراتب متوسط ادراکی عمل می‌کنند. نفس، از کودکی فعال است و ادراکات اولیه را شکل می‌دهد. قلب، ساحت محبت و ادراکات عاطفی عمیق‌تر است. عقل، انسان را به سوی عبودیت و کمال هدایت می‌کند، و روح، که از امر الهی است، بالاترین مرتبه ادراکی است که انسان را به غیب متصل می‌سازد.

درنگ: نفس، قلب، عقل و روح، مراتب سلسله‌مراتبی ادراک‌اند که هر یک، نقشی متمایز در تکامل وجودی انسان ایفا می‌کنند.

ضعف قوای ادراکی

در بسیاری از انسان‌ها، قوای قلب، عقل و روح یا فعال نمی‌شوند یا به‌صورت ضعیف عمل می‌کنند. این ضعف، مانع از دستیابی به مراتب متعالی ادراکی می‌شود و انسان را در سطح نفس نگه می‌دارد. این مفهوم، بر ضرورت پرورش و تقویت قوای باطنی تأکید دارد.

محاسبه نفس

محاسبه نفس، فراتر از شمارش گناه و ثواب، به معنای بررسی فعال بودن قوای ادراکی (نفس، قلب، عقل، روح) است. انسان باید بررسی کند که کدام قوای وجودی‌اش فعال‌اند و کدام نیاز به تقویت دارند. این خودشناسی عمیق، کلید دستیابی به کمالات وجودی است.

قلب سلیم و قساوت

قلب سلیم، که قلب ملکوتی است، انسان را به سوی کمال و معرفت الهی هدایت می‌کند. اما قلب قاسی، که به نفس اماره تنزل می‌یابد، از محبت و معرفت محروم است. این تمایز، بر نقش قلب در تعیین مراتب وجودی انسان تأکید دارد.

درنگ: قلب سلیم، دریچه‌ای به سوی ملکوت است، در حالی که قلب قاسی، به نفس اماره فرو می‌کاهد و انسان را از کمال محروم می‌سازد.

عقل و شیطنت

عقل حقیقی، انسان را به عبودیت و بهشت رهنمون می‌شود، اما شیطنت، که شبیه عقل است، از نفس اماره نشأت می‌گیرد. استاد فرزانه، با استناد به روایتی از اصول کافی، می‌فرمایند: «آنچه در معاویه بود، شیطنت بود، نه عقل، هرچند شبیه عقل به نظر می‌آمد.» این تمایز، بر اهمیت تشخیص عقل حقیقی از فریب نفسانی تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش دوم

این بخش، به بررسی مراتب ادراکی انسان پرداخت و تمایز میان جوارح (حواس ظاهری) و جوانح (قوای باطنی) را روشن ساخت. نفس، قلب، عقل و روح، به‌عنوان مراکز تصمیم‌گیری، انسان را به سوی کمال هدایت می‌کنند. قلب سلیم، عقل حقیقی و روح الهی، مراتب متعالی ادراک‌اند که نیازمند پرورش و فعال‌سازی‌اند. محاسبه نفس و تشخیص عقل از شیطنت، کلید دستیابی به این مراتب است.

بخش سوم: علوم لدنی و مراتب باطنی

علوم لدنی و مراتب سر، خفا، اخفا

علوم لدنی، که از مراتب باطنی سر، خفا و اخفا نشأت می‌گیرند، فراتر از قوای متوسط (قلب، عقل، روح) قرار دارند. این علوم، کلید دستیابی به معرفت غیبی و رویت باطن‌اند. پیامبران و مؤمنان محدث، بدون فعال شدن این مراتب، نمی‌توانند به مقامات متعالی دست یابند.

درنگ: علوم لدنی، از مراتب باطنی سر، خفا و اخفا نشأت می‌گیرند و انسان را به رویت غیب و معرفت الهی متصل می‌سازند.

آیه لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ

قرآن کریم در سوره تکاثر، آیات ۵ و ۶ می‌فرماید: كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (هرگز، اگر به علم یقین بدانید * به‌یقین جهنم را خواهید دید). این آیه، بر امکان رویت غیب با فعال شدن قوای باطنی و دستیابی به علم یقین تأکید دارد. علم یقین، حق یقین و عین یقین، مراتب متفاوتی از معرفت‌اند که انسان را به سوی حقیقت غایی هدایت می‌کنند.

قیامت در دنیا

اولیای خدا، با فعال کردن مشاعر باطنی، قیامت خود را در دنیا برپا می‌کنند. اینان، با تمرین و تحمل سختی‌ها، به مراتبی از معرفت می‌رسند که غیب را رویت کرده و عالم را از منظر قیامت می‌نگرند. این دیدگاه، بر امکان دستیابی به مراتب اخروی در دنیا تأکید دارد.

ادامه وحی و کرامات

وحی، کرامات و کشف، حتی در زمان غیبت، ادامه دارند، اما نباید به‌صورت علنی ادعا شوند. استاد فرزانه می‌فرمایند: «اگر بگویید وحی تمام شده، پس آنچه در گذشته بود نیز دروغ است.» این مفهوم، بر تداوم معارف غیبی و ضرورت پرهیز از ادعاهای صریح تأکید دارد.

درنگ: وحی و کرامات در عصر غیبت ادامه دارند، اما نباید به‌صورت علنی ادعا شوند تا از تکذیب و سوءتفاهم جلوگیری گردد.

اسمای ظاهری و باطنی

انسان‌ها معمولاً با اسمای ظاهری، مانند دانشمند یا عالم، شناخته می‌شوند، اما حقیقت وجودی آن‌ها در مراتب باطنی نهفته است. قرآن کریم می‌فرماید: هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ (آن‌ها جز نام‌هایی نیستند که شما و پدرانتان بر آن‌ها نهاده‌اید). این آیه، بر تفاوت میان هویت ظاهری و باطنی انسان تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش سوم

این بخش، به کاوش در علوم لدنی و مراتب باطنی انسان پرداخت. علوم لدنی، که از مراتب سر، خفا و اخفا نشأت می‌گیرند، انسان را به معرفت غیبی متصل می‌سازند. آیه لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ، بر امکان رویت غیب با علم یقین تأکید دارد. اولیای خدا، با فعال‌سازی قوای باطنی، قیامت خود را در دنیا برپا می‌کنند و وحی و کرامات، در عصر غیبت نیز ادامه دارند.

بخش چهارم: درد، فشار و کمال وجودی

درد و فشار برای کمال

درد، فشار و بلا، کلید فعال‌سازی قوای باطنی و دستیابی به کمال‌اند. استاد فرزانه می‌فرمایند که بدون تحمل سختی‌ها، انسان به مراتب متعالی وجودی دست نمی‌یابد. این مفهوم، بر نقش رنج در شکوفایی ظرفیت‌های انسانی تأکید دارد.

درنگ: درد و فشار، مانند کوره‌ای گدازان، قوای باطنی انسان را صیقل داده و او را به سوی کمال هدایت می‌کنند.

تمرین عارف با حیوانات

عارفان، برای تقویت قوای وجودی، با تحمل سختی‌ها و رقابت با طبیعت، خود را می‌آزمایند. استاد فرزانه، با تمثیلی از رقابت عارف با سگ در سرما، بر ضرورت تمرین عملی برای دستیابی به اقتدار وجودی تأکید می‌کنند. این تمرین، انسان را به کنترل جسم و روان در شرایط سخت توانمند می‌سازد.

کنترل خون توسط عارف

عارفان و اولیای خدا، با تمکین و اقتدار، قادر به کنترل خون بدن در شرایط سخت، مانند سرما و گرما، هستند. این توانایی، نشان‌دهنده تسلط بر جسم و روان و دستیابی به مراتب متعالی وجودی است.

نقد علم صوری

علم صوری، چه در حوزه‌های علمی و چه در دانشگاه‌ها، به تنهایی به کمال نمی‌انجامد. استاد فرزانه می‌فرمایند که علم، بدون تجربه عملی و تحمل درد، تنها فانتزی است و نمی‌تواند انسان را به کمالات واقعی برساند. این نقد، بر ضرورت پیوند دانش نظری با تجربه عملی تأکید دارد.

مثال رانندگی و مکانیک

استاد فرزانه، با تمثیلی از رانندگی حرفه‌ای، بر اهمیت تجربه عملی تأکید می‌کنند. راننده حرفه‌ای، نه‌تنها باید تئوری را بداند، بلکه باید تسلط عملی بر مکانیک خودرو داشته باشد. این استعاره، نشان‌دهنده ضرورت تجربه عملی در برابر دانش نظری برای دستیابی به کمال است.

درنگ: علم صوری، مانند تابلویی زیبا اما بی‌روح است؛ کمال، در گاراژ تجربه و با دستان روغن‌آلود درد و رنج به دست می‌آید.

ورزش و کمال

ورزشکاران، با تحمل فشار و تمرین، به قدرت بدنی می‌رسند، اما این فشار ممکن است استعدادهای علمی آن‌ها را کاهش دهد. این مفهوم، بر تأثیر فشارهای جسمانی بر روان و ضرورت تعادل در پرورش قوای وجودی تأکید دارد.

نقد عافیت‌طلبی

انسان عافیت‌طلب، که به دنبال آسایش و لذت است، نمی‌تواند به کمالات متعالی دست یابد. استاد فرزانه، با تمثیلی طنزآمیز از عارفی که با استخاره آبلیمو یا آبغوره انتخاب می‌کند، بر تفاوت عرفان حقیقی و نمایشی تأکید می‌کنند.

درد پیامبران

پیامبران، با تحمل درد و فشارهای عظیم، به مقام نبوت رسیدند. استاد فرزانه، با اشاره به روایت «مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيتُ» (ترجمه: هیچ پیامبری مانند من آزار ندید)، بر عظمت رنج‌های پیامبر اکرم (ص) تأکید می‌کنند. این رنج‌ها، قوای باطنی را فعال کرده و به کمال رهنمون شدند.

گریه پیامبر برای ابراهیم و خدیجه

پیامبر اکرم (ص)، برای از دست دادن ابراهیم و حضرت خدیجه (س) گریه کردند، که نشان‌دهنده عمق دردهای وجودی ایشان است. این گریه، نه از ناشکری، بلکه از شدت محبت و تأثیر عاطفی این فقدان‌ها بود.

درنگ: دردهای وجودی پیامبران، مانند کوره‌ای گدازان، آن‌ها را به مراتب متعالی کمال رهنمون ساخت.

جمع‌بندی بخش چهارم

این بخش، بر نقش محوری درد، فشار و تجربه عملی در دستیابی به کمالات وجودی تأکید کرد. عارفان و پیامبران، با تحمل سختی‌ها و فعال‌سازی قوای باطنی، به مراتب متعالی رسیدند. علم صوری، بدون تجربه عملی، ناکافی است و کمال، در گاراژ رنج و تلاش به دست می‌آید.

بخش پنجم: نقد نظام‌های آموزشی و راهکارهای تربیتی

نقد نظام‌های آموزشی صوری

نظام‌های آموزشی کنونی، چه در حوزه‌های علمی و چه در دانشگاه‌ها، به جای تربیت انسان‌های کامل، به آموزش‌های صوری بسنده کرده‌اند. استاد فرزانه، با نقد این نظام‌ها، بر ضرورت بازگشت به علوم قرآنی و عرفانی برای پرورش قوای باطنی تأکید می‌کنند. این علوم، انسان را به سوی معرفت غیبی و کمالات متعالی هدایت می‌کنند.

تمرین عملی و تجربه

استاد فرزانه، با تمثیلاتی از رقابت عارف با طبیعت و تسلط بر جسم و روان، بر اهمیت تمرین عملی در برابر دانش نظری تأکید می‌کنند. عرفان حقیقی، نه در خواندن کتب، بلکه در تجربه و تحمل سختی‌ها شکوفا می‌شود.

شناخت معصومین

شناخت واقعی معصومین، نیازمند بررسی دقیق و عاری از تعصب است. استاد فرزانه می‌فرمایند که نقد و بررسی عقلانی، نه‌تنها از ارزش معصومین نمی‌کاهد، بلکه عظمت آن‌ها را آشکارتر می‌سازد. این دیدگاه، بر اهمیت شناخت عمیق و عقلانی تأکید دارد.

درنگ: شناخت معصومین، با نقد عقلانی و عاری از تعصب، عظمت واقعی آن‌ها را آشکار می‌سازد.

نقد مکاسب شیخ انصاری

مکاسب شیخ انصاری، با وجود ارزش علمی، دیگر پاسخگوی نیازهای معاصر نیست و نیازمند بازنگری است. این نقد، بر ضرورت به‌روزرسانی علوم دینی برای پاسخگویی به چالش‌های روز تأکید دارد.

جمع‌بندی بخش پنجم

این بخش، به نقد نظام‌های آموزشی صوری و تأکید بر ضرورت تجربه عملی و بازگشت به علوم قرآنی و عرفانی پرداخت. شناخت معصومین و بازنگری علوم دینی، کلید پرورش انسان‌های کامل و دستیابی به کمالات متعالی است.

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی نهایی

این نوشتار، با کاوش در پیچیدگی‌های وجودی انسان، از لایه‌های ظاهری جسم تا مراتب باطنی نفس، قلب، عقل و روح، به تبیین ظرفیت‌های بی‌کران انسانی پرداخت. حواس و مغز، چونان ابزارهایی مخابراتی، تنها منتقل‌کننده اطلاعات‌اند، در حالی که قوای باطنی، مراکز تصمیم‌گیری و کمال‌اند. علوم لدنی، که از مراتب سر، خفا و اخفا نشأت می‌گیرند، انسان را به معرفت غیبی متصل می‌سازند. آیه لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ، بر امکان رویت غیب با علم یقین تأکید دارد. درد، فشار و تجربه عملی، کلید شکوفایی قوای باطنی‌اند و نظام‌های آموزشی صوری، بدون پیوند با علوم قرآنی و عرفانی، ناکافی‌اند. پیامبران و اولیای خدا، با تحمل رنج‌های عظیم، به مراتب متعالی رسیدند و انسان امروزی نیز، با بازگشت به این علوم و پرورش قوای وجودی، می‌تواند عالم اکبر درون خود را کشف کند.

با نظارت صادق خادمی