متن درس
تحلیل فلسفی ساختار تثلیثی انسان و جامعه در سوره فاطر
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۴۹۳)
دیباچه
شناخت انسان، این موجود پیچیده و چندوجهی، از دیرباز محور تأملات فلسفی و الهیاتی بوده است. قرآن کریم، بهعنوان منبعی بیبدیل در تبیین حقیقت وجودی انسان، با ارائه ساختارهایی عمیق و چندلایه، راهنمایی بیمانند برای فهم جایگاه انسان در نظام آفرینش فراهم آورده است. درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، با محوریت آیات سوره فاطر، به کاوش در ساختار تثلیثی انسان میپردازد که در آن، انسانها به سه دسته ظالم لنفسه، مقتصد، و سابق بالخیرات تقسیم میشوند. این تقسیمبندی، نهتنها چارچوبی برای تحلیل رفتار و مراتب وجودی انسان ارائه میدهد، بلکه با تأکید بر خودشناسی بهعنوان دروازه معرفت و کمال، انسان را به تأمل در جایگاه خویش در این نظام دعوت میکند. این نوشتار، با بهرهگیری از آیات نورانی قرآن کریم و تأملات عمیق استاد فرزانه، به تبیین این ساختار تثلیثی پرداخته و تأثیر آن را بر فرد و جامعه بررسی میکند.
بخش نخست: تثلیث، بنیان شناخت هستی و انسان
تثلیث در قواعد ناسوت و عالم
قرآن کریم، با ارائه الگویی تثلیثی شامل خدا، انسان، و جهان، چارچوبی بنیادین برای فهم نظام هستی فراهم میآورد. این تثلیث، بهسان نوری که از منشور وجود میگذرد، قواعد و اصول عالم ناسوت را در پرتو ارتباط میان این سه رکن آشکار میسازد. خدا، بهعنوان مبدأ آفرینش، انسان را بهعنوان خلیفه خویش در زمین قرار داده و جهان را بستری برای آزمون و کمال او ساخته است. این ساختار، نهتنها هستیشناختی است، بلکه راهنمایی معرفتی برای درک جایگاه انسان در نظام خلقت ارائه میدهد.
درنگ: تثلیث خدا، انسان، و جهان، بنیانی معرفتی است که قواعد ناسوت و عالم را در پرتو ارتباط میان این سه رکن تبیین میکند.
تقسیمبندی انسانها در قرآن کریم
قرآن کریم، انسانها را بر اساس مراتب وجودی و رفتاریشان به سه دسته تقسیم میکند: ظالم لنفسه، مقتصد، و سابق بالخیرات. این تقسیمبندی، که در آیه ۳۲ سوره فیضانیافته فاطر متجلی است، چارچوبی جامع برای تحلیل جایگاه انسان در نظام الهی ارائه میدهد:
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ
سپس کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم. پس برخی از آنها به خود ستمکارند و برخی میانهرو و برخی به اذن خدا در نیکیها پیشگاماند.
این آیه، انسانها را بهعنوان وارثان کتاب الهی معرفی کرده و جایگاهشان را در سه مرتبه متمایز میسازد. ظالم لنفسه، با خودمحوری و اصرار بر منافع شخصی، از حقیقت وجودی خویش دور میافتد؛ مقتصد، در میانه راه میایستد و با ثبات، اما بدون تعالی، به حیات خویش ادامه میدهد؛ و سابق بالخیرات، با ایثار و گذشت، به مرتبهای متعالی دست مییابد که در آن، اذن الهی او را به سوی خیرات رهنمون میسازد.
ضرورت خودشناسی در تعیین جایگاه
انسان، برای پیمودن مسیر کمال، باید چون آیینهای صاف و بیغبار، به درون خویش بنگرد و جایگاهش را در میان این سه دسته شناسایی کند. این خودشناسی، نه با خودخواهی و نه با بدبینی، بلکه با صداقتی عمیق و بیریا ممکن است. انسان باید از خویش بپرسد: آیا من در دام خودمحوری گرفتارم؟ آیا در میانه راه، چون دستگاهی باثبات اما بیابتکار، زندگی میکنم؟ یا آنکه با ایثار و گذشت، به سوی خیرات پیش میتازم؟ این پرسشها، چون مشعلی در تاریکی، راه انسان را به سوی معرفت و کمال روشن میسازند.
درنگ: خودشناسی، چون کلیدی زرین، دروازه معرفت و کمال را میگشاید و انسان را به شناخت جایگاه خویش در نظام تثلیثی قرآن رهنمون میسازد.
بخش دوم: ویژگیها و مراتب سهگانه انسانی
ظالم لنفسه: خودمحوری و ستم به خویشتن
ظالم لنفسه، انسانی است که چون درختی که ریشههایش را خود بریده، به منافع خویش اصرار میورزد و از حقیقت وجودیاش دور میافتد. این گروه، حتی اگر گاه به کارهای خیر دست یازند، به دلیل غلبه خودمحوری، در مرتبه ظلم به نفس باقی میمانند. قرآن کریم، در آیه ۳۶ سوره فاطر، عاقبت این گروه را چنین توصیف میکند:
وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا يُقْضَى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذَابِهَا كَذَلِكَ نَجْزِي كُلَّ كَفُورٍ
و کسانی که کفر ورزیدند، برایشان آتش جهنم است که نه کارشان یکسره میشود تا بمیرند و نه عذابش بر آنها سبک میگردد. اینگونه هر کافری را کیفر میدهیم.
این آیه، با بیانی صریح، عذابی سخت و بیتخفیف را برای ظالمین ترسیم میکند. کفر در اینجا، تنها کفر الهی نیست، بلکه شامل کفران نعمت نیز میشود؛ گویی ظالم، با نادیده گرفتن نعمتهای الهی، خود را در تاریکی ستم گرفتار میسازد.
سابق بالخیرات: ایثار و تعالی
سابق بالخیرات، چون ستارگانی در آسمان معرفت، با ایثار و گذشت، از خویشتن میگذرند تا دیگران را به نور خیر رهنمون سازند. این گروه، که به اذن الهی در نیکیها پیشتازند، در آیات ۳۳ تا ۳۵ سوره فاطر چنین توصیف شدهاند:
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ
باغهای عدن که به آنها درمیآیند، در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته میشوند و جامهشان در آنجا ابریشم است.
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ
و گفتند: سپاس خدایی را که اندوه را از ما زدود، بهراستی پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است.
الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ
خدایی که از فضل خویش ما را در سرای اقامت جای داد، که در آن نه رنجی به ما میرسد و نه سستی.
این آیات، چون آوایی آسمانی، جایگاه متعالی سابقین را ترسیم میکنند که در باغهای عدن، با زیورهای الهی آراسته شده و از هر رنج و سستی به دورند. این گروه، که با ایثار و خلوص به سوی خیرات شتابانند، به اذن الهی به مرتبهای دست مییابند که در آن، اندوه از وجودشان رخت برمیبندد.
درنگ: سابق بالخیرات، با ایثار و گذشت، چون مشعلی فروزان، جامعه را به سوی خیر و تعالی رهنمون میسازد.
مقتصد: میانهروی و ثبات
مقتصدین، چون جویباری آرام و باثبات، در میانه راه ایستادهاند؛ نه در تاریکی ظلم غرقاند و نه در نور ایثار درخشیدهاند. این گروه، که اکثریت جامعه را تشکیل میدهند، بهسان دستگاهی کارآمد اما بیابتکار، با نظمی معتدل به حیات خویش ادامه میدهند. بااینحال، قرآن کریم در بیان تفصیلی، کمتر به این گروه پرداخته و تنها در آیه ۳۲ سوره فاطر به آن اشاره کرده است. این سکوت، نشان از آن دارد که مقتصدین، به دلیل معمولی بودن، نقش تعیینکنندهای در تحولات اجتماعی ندارند.
تأثیر شرایط اجتماعی بر مقتصدین
مقتصدین، به دلیل میانهروی، تحت تأثیر شرایط اجتماعی به سوی ظلم یا ایثار متمایل میشوند. اگر جامعه در سلامت و سعادت باشد، این گروه به سوی خیر گرایش مییابد؛ اما در جامعهای که فساد و خودمحوری غالب است، مقتصدین به سهولت به ظالم لنفسه تبدیل میشوند. این پویایی، چون موجی که قایقی را به اینسو و آنسو میبرد، نشاندهنده تأثیر عمیق محیط بر رفتار انسانی است.
بخش سوم: خودشناسی و مسیر کمال
خودشناسی، دروازه معرفت
انسان، برای پیمودن مسیر کمال، باید چون کاوشگری که در جستوجوی گنجی نهان است، به درون خویش بنگرد و جایگاه خود را در میان سه دسته ظالم، مقتصد، و سابق شناسایی کند. این خودشناسی، که نیازمند صداقت و پرهیز از خودخواهی، بدبینی، یا توجیه است، چون کلیدی زرین، دروازه معرفت و قرب الهی را میگشاید. انسان باید از خویش بپرسد: آیا در بند منافع خویش گرفتارم؟ آیا در میانه راه، با ثبات اما بیجوشش، ایستادهام؟ یا آنکه با ایثار، به سوی خیرات شتابانم؟
نسبیت صفات سهگانه
صفات ظالم، مقتصد، و سابق، نه بهصورت مطلق و جداگانه، بلکه بهگونهای نسبی و مشکک در وجود انسان جمع میشوند. ممکن است فردی در لحظهای ظالم باشد، در لحظهای دیگر مقتصد، و گاه به ایثار دست یازد. این نسبیت، چون رنگی که در تاروپود پارچهای درهمتنیده شده، نشاندهنده پیچیدگی وجودی انسان است. بااینحال، قرآن کریم بر غلبه صفت تأکید دارد؛ گویی این غلبه، چون ستارهای قطبی، جهت وجودی انسان را تعیین میکند.
درنگ: نسبیت صفات ظالم، مقتصد، و سابق، چون آینهای چندوجهی، پیچیدگی وجودی انسان را نمایان میسازد، اما غلبه صفت، جایگاه او را تعیین میکند.
ظلم جوارحی و جوانحی
ظلم لنفسه، چون درختی که شاخهها و ریشههایش درهمتنیدهاند، دو وجه دارد: ظلم جوارحی و ظلم جوانحی. ظلم جوارحی، به ستمها و آزارهای ظاهری اشاره دارد که در رفتار با دیگران یا جامعه متجلی میشود. ظلم جوانحی، اما در اعماق وجود انسان ریشه دارد؛ افکار منفی، خودمحوری، و دوری از خیر، چون سایهای تاریک، باطن انسان را آلوده میسازد. شناخت این دو وجه، چون نوری که تاریکی را میشکافد، انسان را به پالایش وجود خویش دعوت میکند.
حدود رفع در ظلم
روایتی که از رفع تکلیف سخن میگوید، تنها به ظلم جوارحی محدود است و نقایص باطنی را دربرنمیگیرد. گویی تکلیف، چون لباسی است که بر جسم انسان پوشانده شده، اما باطن او، که سرچشمه اخلاق و افکار است، از این رفع مستثناست. این تمایز، انسان را به تزکیه نفس و پالایش باطن دعوت میکند تا از آلودگیهای جوانحی رهایی یابد.
بخش چهارم: تأثیر ظالم و سابق بر جامعه
نقش ظالم و سابق در سرنوشت جامعه
جامعه، چون کشتیای که در دریای طوفانی بهپیش میرود، به دست دو گروه ظالم لنفسه و سابق بالخیرات هدایت یا بهسوی پرتگاه رانده میشود. ظالم لنفسه، با خودمحوری و کفران نعمت، چون طوفانی ویرانگر، بنیانهای جامعه را متزلزل میسازد. در مقابل، سابق بالخیرات، با ایثار و گذشت، چون سکانداری خردمند، جامعه را به سوی خیر و سعادت رهنمون میگردد. مقتصدین، اما چون مسافرانی میانهرو، تابع این دو گروهاند و به تنهایی نقشی تعیینکننده ندارند.
درنگ: ظالم لنفسه و سابق بالخیرات، چون دو بال جامعه، سرنوشت آن را رقم میزنند؛ یکی به سوی تاریکی و دیگری به سوی نور.
شکست انبیا و اولیا
شکست ظاهری انبیا و اولیای الهی، نه از کمبود در هدایت ایشان، بلکه از غلبه ظالم لنفسه در جامعه ناشی شده است. گویی جامعه، چون ظرفی کوچک، توان پذیرش آب زلال هدایت را نداشته و سرریز شده است. این عدم پذیرش، ریشه در فقدان آگاهی و کشش اجتماعی دارد که مانع از تأثیرگذاری کامل هدایت الهی شده است.
نقد سبک زندگی مدرن و علم دینی
عالمان دینی در گذشته، شبها را چون گنجی گرانبها پاس میداشتند و با مطالعه و تفکر، به معرفت و کمال دست مییافتند. اما در دوران معاصر، علم دینی گاه در دام روزمرگی گرفتار شده و از شبها، که زمانی برای تأمل و تعمق بود، غفلت شده است. این غفلت، چون سایهای سنگین، مانع از شکوفایی معرفت دینی شده و نیاز به بازنگری در روشهای سنتی مطالعه و تفکر را آشکار میسازد.
بخش پنجم: انعمت علیهم و مرتبه عالین
تمایز انعمت علیهم از سابق بالخیرات
سابق بالخیرات، هرچند در مرتبهای متعالی قرار دارند، اما انعمت علیهم، که در صراط مستقیماند، در جایگاهی فراتر از این سه دستهاند. این گروه، چون قلهای رفیع در کوهستان وجود، از ظرف عمل و تکلیف فراتر رفته و در مرتبهای الهی و متعالی قرار دارند. قرآن کریم، با اشاره به عالین، این تمایز را آشکار میسازد و نشان میدهد که مرتبه انعمت علیهم، چون نوری بیپایان، از دسترس دستهبندیهای عادی خارج است.
درنگ: انعمت علیهم، چون ستارگانی در آسمان بیکران الهی، در مرتبهای فراتر از ظالم، مقتصد، و سابق قرار دارند.
عالین و ظرف عمل
عالین، که انعمت علیهم از جمله ایشاناند، در ظرفی ورای عمل و تکلیف قرار دارند. گویی ایشان، چون پرندگانی که در آسمان بیکران پرواز میکنند، از قید و بندهای زمینی رها شدهاند. این مرتبه، که در قرآن کریم با اشاره به استکبار ابلیس و تمایز او از عالین تبیین شده، نشاندهنده جایگاهی است که در آن، عمل و تکلیف به معنای متعارف جای خود را به قرب و معرفت الهی میدهد.
جمعبندی
درسگفتار استاد فرزانه قدسسره، با کاوش در ساختار تثلیثی انسان در سوره فاطر، راهنمایی عمیق برای فهم جایگاه انسان در نظام آفرینش ارائه میدهد. این ساختار، که انسانها را به ظالم لنفسه، مقتصد، و سابق بالخیرات تقسیم میکند، نهتنها چارچوبی برای تحلیل رفتار انسانی فراهم میآورد، بلکه با تأکید بر خودشناسی، انسان را به سوی معرفت و کمال رهنمون میسازد. ظالم لنفسه، با خودمحوری، جامعه را به سوی تاریکی میبرد؛ سابق بالخیرات، با ایثار، نور خیر را در جامعه میگستراند؛ و مقتصدین، چون جریانی میانهرو، تحت تأثیر این دو گروهاند. نسبیت صفات، پیچیدگی وجودی انسان را آشکار میسازد، اما غلبه صفت است که جایگاه او را تعیین میکند. نقد غفلت از شبها و ضرورت بازگشت به روشهای سنتی مطالعه، انسان را به بازنگری در سبک زندگی خویش دعوت میکند. انعمت علیهم، در مرتبهای متعالیتر، چون مشعلی فروزان، راه را به سوی حقیقت الهی روشن میسازند.
با نظارت صادق خادمی