در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1496

متن درس






تحلیل فلسفی ظلم و اضاعه در انسان‌شناسی قرآنی با تکیه بر سوره فاطر

تحلیل فلسفی ظلم و اضاعه در انسان‌شناسی قرآنی با تکیه بر سوره فاطر

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۴۹۶)

دیباچه

انسان‌شناسی قرآنی، به‌سان دریایی ژرف و بی‌کران، معرفتی عمیق از حقیقت وجود آدمی و نسبت او با حق، نفس، و غیر ارائه می‌دهد. این نوشتار، با بهره‌گیری از آیات نورانی سوره فاطر و تأملات فلسفی استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، به کاوش در مفهوم ظلم و اضاعه حق در چارچوب انسان‌شناسی قرآنی می‌پردازد. ظلم، به‌مثابه انحرافی باطنی از مسیر حقیقت، و اضاعه، به‌سان ضایع کردن گوهر حق، در این تحلیل به‌عنوان دو مفهوم کلیدی بررسی می‌شوند. این بررسی، با تکیه بر تمایز میان حقیقت و واقعیت، مراتب کمال و نقص در موجودات، و جایگاه بی‌بدیل خداوند متعال در مقام غنای ذاتی، چارچوبی منسجم برای فهم چالش‌های معرفتی و اخلاقی انسان فراهم می‌آورد. هدف این نوشتار، ارائه تحلیلی جامع و عمیق از مفاهیم یادشده است که هم‌چون چراغی راهنما، مسیر تأملات فلسفی و قرآنی را برای مخاطبان روشن می‌سازد.

بخش نخست: مفاهیم بنیادین انسان‌شناسی قرآنی

کفر، شرک، ظلم و فسق: ابعاد انحراف انسانی

در انسان‌شناسی قرآنی، چهار مفهوم کفر، شرک، ظلم، و فسق به‌عنوان ابعاد اصلی انحرافات انسانی در مواجهه با حقیقت و واقعیت معرفی شده‌اند. این مفاهیم، هرکدام به‌سان شاخه‌هایی از یک درخت، جنبه‌هایی از انحرافات معرفتی و اخلاقی انسان را نمایان می‌کنند. کفر، انکار حقیقت الهی است؛ شرک، شریک قرار دادن برای خداوند؛ فسق، خروج ظاهری از مسیر حق؛ و ظلم، انحرافی عمیق‌تر و باطنی‌تر از حقیقت. این چهارگانه، به‌مثابه آینه‌ای، چهره پیچیده انحرافات انسانی را در برابر دیدگان قرار می‌دهد.

درنگ: کفر، شرک، ظلم و فسق، چهار وجه اصلی انحرافات انسانی‌اند که در دو ظرف حقیقت و واقعیت، ابعاد وجودی انسان را به چالش می‌کشند.

تمایز حقیقت و واقعیت: بنیان معرفتی تحلیل

تمایز میان حقیقت و واقعیت، به‌سان کلیدی برای گشودن درهای فهم انسان‌شناسی قرآنی است. هر حقیقتی، واقعیتی در خود نهفته دارد، اما هر واقعیتی، لزوماً حقیقت نیست. حقیقت، وزان طبیعی و ذاتی دارد و به‌مثابه گوهر وجود، در ذات خود استوار است. واقعیت، اما، می‌تواند فاقد این وزان باشد و صرفاً در ظاهر وجود یابد. این تمایز، مبنای فهم انحرافات اخلاقی و معرفتی انسان است، چه آنکه ظلم، به‌عنوان انحرافی از حقیقت، در فقدان وزان طبیعی ریشه دارد.

درنگ: حقیقت، گوهر ذاتی و استوار وجود است، حال آنکه واقعیت می‌تواند فاقد این گوهر باشد و صرفاً در ظاهر تحقق یابد.

بخش دوم: مفهوم ظلم در انسان‌شناسی قرآنی

سه جبهه ظلم: نفس، غیر، و حق

ظلم، در انسان‌شناسی قرآنی، در سه جبهه نفس، غیر، و حق تعریف می‌شود. ظلم به نفس، انحراف انسان از مسیر کمال خویش است؛ ظلم به غیر، تجاوز به حقوق دیگران، مانند آزار یتیم یا مؤمن؛ و ظلم به حق، بی‌اعتنایی یا بی‌حرمتی به خداوند متعال. با این حال، ظلم به حق، به دلیل غنای ذاتی خداوند، بی‌معناست. خداوند، به‌سان اقیانوسی بی‌کران، از هرگونه نقص و نیاز مبراست و از این‌رو، ظلم به او ممکن نیست.

درنگ: ظلم به خداوند، به دلیل غنای ذاتی او، بی‌معناست و در واقع، بی‌اعتنایی ناشی از جهل و غفلت انسان است.

امتناع ظلم به خداوند

قرآن کریم، با تأکید بر عصمت ذاتی خداوند، هرگونه امکان ظلم به او را نفی می‌کند. آیه لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (آل عمران: ۱۸۲) به روشنی بیان می‌دارد که خداوند به بندگان ستمکار نیست. این عصمت، ریشه در غنای ذاتی و احاطه کامل خداوند بر همه چیز دارد. ظلم به خداوند، در حقیقت، بی‌حرمتی ناشی از غفلت یا جهل انسان است که به‌سان سایه‌ای گذرا، نمی‌تواند به نور بی‌کران الهی خللی وارد کند.

ظلم به غیر: واقعیتی با وزان غیرطبیعی

ظلم به غیر، مانند آزار یتیم یا مؤمن، واقعیتی خارجی دارد، اما فاقد حقیقت است، زیرا وزان طبیعی ندارد. این ظلم، به‌سان گیاهی است که در خاک حقیقت ریشه ندارد و از طبیعت انسانی، که بر فطرت الهی بنا شده، منحرف است. قرآن کریم، با تأکید بر حقوق بندگان، این نوع ظلم را به شدت نهی می‌کند.

تفاوت ظلم و فسق: عمق و ظاهر انحراف

فسق، خروج ظاهری از مسیر حق است، حال آنکه ظلم، انحرافی باطنی و عمیق‌تر دارد. فسق، به‌سان موجی است که بر سطح آب پدیدار می‌شود، اما ظلم، به‌مثابه گردابی است که در اعماق وجود رخ می‌دهد. این تمایز، بر شدت تأثیر ظلم بر حقیقت وجودی انسان دلالت دارد.

درنگ: ظلم، به دلیل عمق باطنی‌اش، از فسق که انحرافی ظاهری است، شدیدتر و تأثیرگذارتر بر حقیقت وجودی انسان است.

بخش سوم: مراتب ظلم و نسبیت کمال و نقص

امکان ظلم توسط همه موجودات

در انسان‌شناسی قرآنی، همه موجودات، حتی انبیا، ظرفیت ارتکاب ظلم را دارند. این ظرفیت، به‌سان توان بالقوه‌ای است که در ذات انسان نهفته است. با این حال، ظلم انبیا، در قالب ترک اولی یا کاستی‌های طفیف معنا می‌شود که به دلیل مراتب کمال و نقص، از ظلم شدید (قاراش‌میش) متمایز است.

مراتب بندگان در سوره فاطر

آیه ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا (فاطر: ۳۲) بندگان برگزیده را به سه دسته ظالم لنفسه، مقتصد، و سابق بالخیرات تقسیم می‌کند. این تقسیم‌بندی، به‌سان پلکانی است که مراتب کمال و نقص را در وجود انسان نشان می‌دهد. حتی انبیا، با وجود کمالات عظیم، ممکن است در مرتبه‌ای ظالم لنفسه باشند، هرچند غلبه خیر در آنها عظیم است.

درنگ: تقسیم‌بندی بندگان به ظالم لنفسه، مقتصد، و سابق بالخیرات، بر نسبیت کمال و نقص در همه انسان‌ها، حتی انبیا، دلالت دارد.

نسبیت کمال و نقص

معصومیت مطلق، تنها از آنِ خداوند است و حتی معصومان، به دلیل نسبیت کمال و نقص، دارای مراتب هستند. این نسبیت، به‌سان رنگین‌کمانی است که در آن، هر رنگ، مرتبه‌ای از کمال یا نقص را نمایان می‌کند. انبیا، با وجود کمالات عظیم، ممکن است کاستی‌های طفیف داشته باشند که این کاستی‌ها، به دلیل محدودیت‌های انسانی، طبیعی است.

مثال یونس: ظلم به نفس در انبیا

آیه وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (انبیاء: ۸۷) داستان یونس را روایت می‌کند که در تاریکی شکم ماهی، خود را از ظالمان دانست. این اعتراف، به‌سان فریادی از عمق وجود، ضعف انسانی را در برابر قدرت الهی نشان می‌دهد. ترس یونس در تاریکی، نشانه‌ای از محدودیت‌های انسانی است که حتی در انبیا نیز دیده می‌شود.

درنگ: داستان یونس، نمونه‌ای از ظلم به نفس در انبیاست که نشان‌دهنده نسبیت کمال و نقص در همه موجودات، جز خداوند، است.

بخش چهارم: خیر و شر در خلقت الهی

خیر نهفته در همه موجودات

هیچ موجودی در خلقت الهی فاقد خیر نیست، هرچند غلبه خیر یا شر در آن متفاوت باشد. به‌سان طلایی که در خاک نهفته است، هر موجودی، حتی گناهکاران یا حیوانات، دارای خیر ذاتی است. مثال حرمله، که ممکن است عملی خیر انجام دهد، یا گرگ که در شرایطی رحم نشان می‌دهد، این حقیقت را آشکار می‌کند.

مثال کرم در کشاورزی

کرم‌های کشاورزی، که به ظاهر آفت تلقی می‌شوند، با خوردن آفات دیگر، نقشی مفید ایفا می‌کنند. این مثال، به‌سان آیینه‌ای، خیر نهفته در موجودات به ظاهر مضر را نشان می‌دهد و بر حکمت الهی در آفرینش تأکید دارد.

درنگ: حکمت الهی، خیر را در همه موجودات، حتی به ظاهر مضر، نهفته ساخته است، به‌سان طلایی که در دل خاک پنهان است.

کیمیاگری الهی

خداوند، به‌سان کیمیاگری ماهر، خیر را در همه موجودات جای داده است. طلای ۲۴ عیار، که نماد کمال مطلق است، تنها در ذات الهی یافت می‌شود، اما هر موجودی، به میزان عیار خود، سهمی از این خیر دارد. این دیدگاه، حکمت الهی را در آفرینش همه موجودات نشان می‌دهد.

بخش پنجم: نقد تفاسیر و چالش‌های معرفتی

نقد تفاسیر تنزیهی

تفاسیر تنزیهی که انبیا را از هر نقص مبرا می‌دانند، با آیات قرآن کریم سازگار نیست. این تفاسیر، به‌سان قفسی، فهم نسبی عصمت را محدود می‌کنند. در مقابل، تفضیل انبیا، که بر مراتب کمال آنها تأکید دارد، با روح قرآن کریم همخوانی بیشتری دارد.

چالش فهم داستان‌های قرآنی

داستان‌هایی چون حضور یونس در شکم ماهی، چالش‌های معرفتی عمیقی را پیش روی انسان قرار می‌دهند. پذیرش ساده‌لوحانه این روایات، بدون تأمل فلسفی، مانع فهم عمیق حکمت الهی است. این چالش‌ها، به‌سان دعوتی به تأمل در اعماق معرفت، انسان را به سوی فهمی ژرف‌تر هدایت می‌کنند.

درنگ: فهم داستان‌های قرآنی نیازمند تأمل فلسفی است تا از ساده‌انگاری پرهیز شود و حکمت الهی آشکار گردد.

نقد آموزش‌های محدود در علم دینی

آموزش‌های محدود در علم دینی، گاه به‌سان قفسی، مانع رشد معرفتی طلاب می‌شوند. این محدودیت‌ها، که از روش‌های کهنه و غیرخلاقانه نشأت می‌گیرند، ذهن را از پرواز در آسمان معرفت بازمی‌دارند. آموزش آزاد و خلاقانه، ضرورتی است که علم دینی را به سوی پویایی سوق می‌دهد.

بخش ششم: نظارت الهی و استغفار انبیا

نظارت دقیق الهی

آیه وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِنْ دَابَّةٍ (فاطر: ۴۵) بر فراگیری نقص در همه موجودات و نظارت دقیق الهی تأکید دارد. این نظارت، به‌سان چشمی بصیر، هیچ عملی را از نظر دور نمی‌دارد. اگر خداوند انسان‌ها را به سبب آنچه به دست آورده‌اند مؤاخذه می‌کرد، هیچ جنبنده‌ای بر پشت زمین باقی نمی‌ماند.

درنگ: نظارت الهی، به‌سان چشمی بصیر، همه اعمال را در بر می‌گیرد و هیچ موجودی از آن مصون نیست.

تدریجی بودن مؤاخذه الهی

مؤاخذه الهی، نه دفعی، بلکه تدریجی است و به اجل مسمی موکول می‌شود. این تدریجی بودن، به‌سان مهلتی است که خداوند از سر فضل خویش به بندگان عطا کرده تا فرصت اصلاح یابند.

استغفار انبیا

انبیا، به دلیل آگاهی از نظارت دقیق الهی، مدام استغفار می‌کنند. دعای «وَلا تُعامِلْنا بِعَدْلِكَ، عَامِلْنا بِفَضْلِكَ» (خداوندا، با عدلت با ما رفتار نکن، با فضلت رفتار کن)، که حتی از سوی انبیا و ائمه خوانده می‌شود، نشانه خودآگاهی و ترس از عدل الهی است. این استغفار، به‌سان پلی است که انسان را از ظلم به سوی کمال رهنمون می‌سازد.

بخش هفتم: عدل و فضل الهی

عدل و فضل در برابر ظلم

خداوند، از ظلم مبراست، اما بین عدل و فضل انتخاب می‌کند. عدل الهی، به‌سان ترازویی دقیق، اعمال را می‌سنجد، اما فضل الهی، به‌مثابه بارانی رحمت‌آمیز، بندگان را در بر می‌گیرد. انسان، حتی انبیا، باید در برابر عدل الهی محتاط باشد و به فضل او پناه برد.

درنگ: خداوند، بین عدل و فضل، فضل را برمی‌گزیند تا رحمتش بر بندگان جاری شود، اما احتیاط در برابر عدل الهی لازم است.

حکمت آفرینش

خداوند هیچ موجودی را بی‌خاصیت نیافریده و همه دارای خیر هستند. این حکمت، به‌سان نوری است که در همه موجودات، از نیکوکار تا گناهکار، تابیده است. حتی بدترین انسان‌ها، به‌سان زندانیانی که در تاریکی به سر می‌برند، گوهر خیر در وجودشان نهفته است.

جمع‌بندی

تحلیل فلسفی ظلم و اضاعه در انسان‌شناسی قرآنی، با تکیه بر آیات سوره فاطر، چارچوبی عمیق برای فهم مراتب کمال و نقص در موجودات ارائه می‌دهد. ظلم، به‌سان انحرافی از مسیر حقیقت، و اضاعه، به‌مثابه ضایع کردن گوهر حق، ریشه در غفلت و جهل انسان دارد. خداوند، به دلیل غنای ذاتی، از ظلم مبراست، اما انسان‌ها، حتی انبیا، به دلیل نسبیت کمال و نقص، ممکن است مرتکب کاستی‌های طفیف شوند. آیات قرآن کریم، با تأکید بر نظارت دقیق الهی و تدریجی بودن مؤاخذه، انسان را به خودآگاهی و استغفار دعوت می‌کنند. این تحلیل، با تکیه بر حکمت الهی در آفرینش، نشان می‌دهد که هیچ موجودی فاقد خیر نیست و انسان باید با اصلاح درونی، عیار حقیقت خویش را افزایش دهد تا از اضاعه حق در امان بماند. این نوشتار، به‌سان چراغی، راه تأمل در انسان‌شناسی قرآنی را روشن می‌سازد و دعوتی است به سوی فهمی عمیق‌تر از حقیقت وجود.

با نظارت صادق خادمی