متن درس
سلوک انسانی در پرتو قرآن کریم: کاوشی فلسفی و عرفانی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۱۳)
دیباچه
انسان، چونان مسافری در مسیر بیکران وجود، پیوسته در تکاپوی دستیابی به کمالات الهی است. این سلوک، که در نهاد فطری او نهفته است، نیازمند شناخت دقیق موانع و محرکهای وجودی است. قرآن کریم، چونان چراغی روشنگر، با آیات ژرف و مصداقی خود، راهنمای این مسیر است. در این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به بررسی عمیق و فلسفی حرکت انسانی به سوی کمال پرداختهایم. محور این نوشتار، تحلیل موانع درونی نظیر کفر، ظلم، و عناد، و عوامل محرکهای چون ایمان، عدالت، و نرمی است که در پرتو آیات سوره صاد و تأملات عرفانی، به تصویر کشیده شدهاند.
بخش نخست: انسان، موجود رونده در مسیر کمال
ماهیت حرکت انسانی
انسان، به مثابه موجودی رونده، در ذات خود برای حرکت به سوی کمالات الهی آفریده شده است. این حرکت، که در نهاد فطری او ریشه دارد، نه صرفاً جابهجایی در مکان، بلکه سلوکی است معنوی به سوی مراتب متعالی وجود. انسان رونده، چونان رودی است که به سوی دریای بیکران حقیقت جاری است، و هرگونه توقف یا عقبگرد، انحرافی از مسیر فطرت اوست. این حرکت، که در قرآن کریم بهعنوان خلیفهاللهی انسان مورد تأکید قرار گرفته، تنها در صورتی به مقصد میرسد که از موانع درونی و بیرونی رهایی یابد.
درنگ: انسان، موجودی است رونده که حرکتش باید به سوی پیشرفت و کمال باشد، نه عقبماندگی و توقف.
موانع اصلی سلوک انسانی
در مسیر سلوک انسانی، دو صفت کفر و ظلم بهعنوان موانع بنیادین رخ مینمایند. کفر، که به معنای انکار حقیقت و رویگردانی از حق است، و ظلم، که ستم به خود یا دیگران را در بر میگیرد، انسان را به ورطه ستيز، عناد، و لجبازی میکشانند. این صفات، چونان سدهایی در برابر جریان رود وجود، مانع از دستیابی به خیرات و کمالات میشوند. قرآن کریم در سوره صاد، این موانع را به روشنی تصویر میکند:
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ
(بلکه کافران در سرکشی و ستیزهاند). این آیه، استکبار کافران را که ریشه در کفر و عناد دارد، بهعنوان مانعی اساسی در برابر پذیرش حقیقت معرفی میکند.
درنگ: کفر و ظلم، موانع اصلی حرکت انسانی به سوی کمالاند، زیرا به ستيز، عناد، و لجبازی منجر میشوند.
پیامدهای کفر، ظلم، و عناد
کفر، ظلم، و عناد، انسان را به سوی نابودی معنوی و ستمگری سوق میدهند. این صفات، قلب انسان را مسخ کرده و او را از دستیابی به معرفت، کرامت، و اقتدار الهی محروم میسازند. نابودی در اینجا، نهتنها به معنای مرگ جسمانی، بلکه به معنای انحطاط وجودی و محرومیت از مراتب والای انسانی است. انسان گرفتار این صفات، چونان درختی است که ریشههایش در خاک سترون فرو رفته و از باروری بازمانده است.
درنگ: کفر، ظلم، و عناد، انسان را به ورطه نابودی معنوی و ستمگری میکشانند و مانع از دستیابی به معرفت و کرامت میشوند.
مراتب صفات منفی
کفر، ظلم، و عناد دارای مراتب متعددی هستند، از مراتب عالی که در چهرههایی چون فرعون و شداد نمود مییابد، تا مراتب متوسط و نازل که در وجود هر انسان ممکن است بهصورت پنهان حضور داشته باشد. در برخی موارد، این صفات چنان در هم تنیده میشوند که شبکهای پیچیده از موانع درونی ایجاد میکنند. این مراتب، چونان لایههای خاکستری بر قلب انسان، مانع از تابش نور معرفت میشوند.
درنگ: کفر، ظلم، و عناد دارای مراتب متعددی هستند و در برخی موارد، بهصورت مشبک و درهمتنیده مانع رشد معنوی انسان میشوند.
ناتوانی معنوی و محرومیت از کمال
انسانی که گرفتار کفر، ظلم، و الحاد است، از دستیابی به رويت، معرفت، کرامت، و اقتدار الهی محروم میماند. این صفات، چونان پردهای ضخیم، مانع از شهود حقایق غیبی و اتصال به عالم وحی میشوند. چنین انسانی، هرچند ممکن است ظاهراً به عبادات مشغول باشد، اما قلبش از صفا و طهارت خالی است و به مراتب والای وجودی دست نمییابد.
درنگ: انسانی که گرفتار کفر، ظلم، و الحاد است، نمیتواند به رويت، معرفت، کرامت، یا اقتدار الهی دست یابد.
بخش دوم: عوامل محرکه سلوک انسانی
نقش ایمان، عدالت، و نرمی
در برابر موانع کفر، ظلم، و عناد، سه صفت ایمان، عدالت، و نرمی بهعنوان عوامل محرکه سلوک انسانی معرفی میشوند. ایمان، چونان نوری است که قلب را به سوی حق هدایت میکند؛ عدالت، چونان ترازویی است که تعادل در کردار و رفتار را برقرار میسازد؛ و نرمی، چونان نسیمی است که از لجبازی و تعصب جلوگیری میکند. این سه صفت، انسان را به سوی کمال سوق میدهند و او را از توقف در مسیر وجود بازمیدارند.
درنگ: ایمان در برابر کفر، عدالت در برابر ظلم، و نرمی در برابر عناد، عوامل اصلی حرکت و پیشرفت انسان به سوی کمالاند.
نقش عبادات در سلوک
عباداتی چون نماز، دعا، و ذکر، مشوق حرکت به سوی کمالاند، اما مالک این حرکت نیستند. مالک اصلی حرکت، ایمان، عدالت، و نرمی است. عبادات، چونان ابزارهایی هستند که در صورت همراهی با این صفات، انسان را در مسیر کمال یاری میکنند. بدون طهارت نفس، عبادات به لقلقه زبان تبدیل شده و اثری در سلوک انسان ندارند.
درنگ: عبادات مانند نماز و دعا، مشوق حرکتاند، اما مالک حرکت ایمان، عدالت، و نرمی است.
کاستی عبادات بدون طهارت نفس
اگر کفر، ظلم، و الحاد در وجود انسان ریشه داشته باشد، عباداتی چون نماز و روزه نمیتوانند او را به کمال برسانند. این عبادات، تنها زمانی مؤثرند که قلب از صفات منفی پاک شده باشد. انسانی که سالها عبادت میکند اما گرفتار این صفات است، به هیچ مرتبهای از غیب، قدرت، یا کمال دست نمییابد.
درنگ: عبادات بدون طهارت نفس، ناکارآمد بوده و نمیتوانند انسان را به کمال برسانند.
هدف عبادات: تسخیر عوالم
هدف از عبادات، نه صرف انجام مناسک، بلکه دستیابی به قدرت و تسخیر عوالم مادی و معنوی است. عبادات، انسان را به مرتبهای میرسانند که بتواند در عالم غیب و شهود تصرف کند. این تسخیر، نشانهای از کمال وجودی انسان است که با ایمان و طهارت نفس محقق میشود.
درنگ: هدف عبادات، دستیابی به قدرت و تسخیر عوالم است، نه صرف انجام مناسک برای خدا.
بخش سوم: تحلیل قرآنی سلوک انسانی در سوره صاد
قرآن کریم، ذیالذکر
قرآن کریم، چونان کتابی ذیالذکر، با ارائه مصادیق و نمودارهای عینی، انسان را به سوی معرفت و کمال هدایت میکند. آیه آغازین سوره صاد:
ص ۚ وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
(ص، سوگند به قرآن یادآور) بر کارکرد مصداقی و کاربردی این کتاب آسمانی تأکید دارد. قرآن کریم، با زبان مصداقی خود، انسان را از کلیگویی به سوی فهم عینی و عملی هدایت میکند.
درنگ: قرآن کریم ذیالذکر، با ارائه مصادیق عینی، انسان را به سوی معرفت و کمال هدایت میکند.
کفر و استکبار کافران
آیه
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ
(بلکه کافران در سرکشی و ستیزهاند) به استکبار و ستیزهجویی کافران اشاره دارد. این استکبار، که ریشه در کفر و عناد دارد، مانع از پذیرش حقیقت و حرکت به سوی کمال میشود.
درنگ: استکبار کافران، نتیجه کفر و عناد است که مانع از پذیرش حقیقت میشود.
هلاکت کافران و ظالمان
قرآن کریم در آیه
كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ
(چه بسیار نسلها را پیش از آنان هلاک کردیم که ندا دردادند، ولی هنگام گریز نبود) به عاقبت کافران و ظالمان اشاره دارد. این هلاکت، نتیجه مستقیم کفر و ظلم است که انسان را از مسیر کمال به سوی نابودی میکشاند.
درنگ: کفر و ظلم، کافران را به هلاکت میرساند و در لحظه ندامت، راه گریزی برایشان نیست.
خلف و استخلاف در نظام الهی
قرآن کریم دو نوع تحول در عالم را معرفی میکند: خلف، که به معنای نو شدن طبیعی عالم است، و استخلاف، که به معنای نابودی ظالمان و جایگزینی آنها با قومی دیگر است. خلف، چونان چرخه حیات است که انسان از طفولیت به کهنسالی میرسد و با احترام از دنیا میرود. اما استخلاف، چونان بلایی است که ظالمان را به دلیل کفر و ستم نابود میکند.
درنگ: خلف، نو شدن طبیعی عالم است، اما استخلاف، نابودی ظالمان و جایگزینی آنهاست.
اعتراض کافران به نبوت
آیه
وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ ۖ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَٰذَا سَاحِرٌ كَذَّابٌ
(و شگفتزده شدند که بیمدهندهای از خودشان به سویشان آمد و کافران گفتند: این جادوگری دروغزن است) به انکار نبوت توسط کافران اشاره دارد. این انکار، نتیجه استکبار و خودبرتربینی است.
درنگ: انکار نبوت توسط کافران، نتیجه استکبار و خودبرتربینی است.
انکار توحید
آیه
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ
(آیا خدایان را خدایی یگانه قرار داده؟ این چیزی شگفتآور است) به مقاومت کافران در برابر توحید اشاره دارد. این مقاومت، ریشه در تعصب و لجبازی دارد.
درنگ: انکار توحید توسط کافران، نتیجه تعصب و لجبازی است.
نقش سران در گمراهی
آیه
وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَىٰ آلِهَتِكُمْ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ
(و سرانشان روانه شدند که بروید و بر خدایانتان پایداری کنید؛ این چیزی است که خواسته شده) به نقش سران در گمراهی امتها اشاره دارد. سران، با تشویق به پرستش بتها و انکار حقیقت، عامل اصلی فلاكت و بدبختی امتها هستند.
درنگ: سران، با تشویق به بتپرستی و انکار حقیقت، عامل اصلی گمراهی امتها هستند.
حسادت به پیامبری
آیه
أَأُنزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِن بَيْنِنَا ۖ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّن ذِكْرِي ۖ بَل لَّمَّا يَذُوقُوا عَذَابِي
(آیا از میان ما بر او وحی نازل شده؟ بلکه آنها در شک از یاد مناند، بلکه هنوز عذابم را نچشیدهاند) به حسادت کافران به نبوت اشاره دارد. این حسادت، ریشه در استکبار و خودبرتربینی دارد.
درنگ: حسادت به نبوت، نتیجه استکبار و خودبرتربینی کافران است.
هلاکت اقوام پیشین
آیه
كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ
(پیش از آنان قوم نوح و عاد و فرعون صاحب پایهها تکذیب کردند) به الگوی مشترک کفر و انکار در اقوام پیشین اشاره دارد. این اقوام، به دلیل انکار حقیقت، به هلاکت رسیدند.
درنگ: اقوام پیشین به دلیل کفر و انکار حقیقت، به هلاکت رسیدند.
لجبازی کافران
آیه
وَقَالُوا رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبْلَ يَوْمِ الْحِسَابِ
(و گفتند: پروردگارا، بهره ما را پیش از روز حساب شتابان ده) به اوج لجبازی کافران اشاره دارد که حتی در برابر عذاب الهی، به جای توبه، به معاندت ادامه میدهند.
درنگ: لجبازی کافران، نشانه اوج کفر و عناد است که حتی در برابر عذاب الهی ادامه مییابد.
بخش چهارم: الگوی انسان کامل در سوره صاد
داود، نمونه انسان کامل
قرآن کریم در آیه
وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ ۖ إِنَّهُ أَوَّابٌ
(و بنده ما داود را یاد کن، صاحب قدرت که بسیار بازگشتکننده بود) داود را بهعنوان نمونهای از انسان کامل معرفی میکند. او هم دارای قدرت (ذا الأید) و هم فروتنی (اواب) است. این ترکیب، نشانهای از کمال معنوی است که انسان را به مرتبه تسخیر عوالم میرساند.
درنگ: داود، با ترکیب قدرت و فروتنی، نمونهای از انسان کامل است.
قدرت و فروتنی
انسانهای قدرتمند، بهطور طبیعی فروتن و افتادهاند، در حالی که زورگویان، فاقد این ویژگیاند. قدرت واقعی، چونان کوهی است که با صلابت خود، فروتنی را نیز در بر دارد، اما زورگویی، چونان بادی است که تنها آشوب میآفریند.
درنگ: قدرت واقعی با فروتنی همراه است، در حالی که زورگویی نشانه لجبازی و استکبار است.
تسخیر کوهها و پرندگان
آیات
إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ
(ما کوهها را با او مسخر کردیم که شامگاه و بامداد تسبیح میگویند) و
وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً ۖ كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ
(و پرندگان را گردآمده، که همه برای او بازگشتکننده بودند) به تسخیر طبیعت و موجودات توسط داود اشاره دارند. این تسخیر، نشانهای از قدرت معنوی و اتصال به عالم غیب است.
درنگ: تسخیر کوهها و پرندگان، نشانه قدرت معنوی انسان کامل است.
حکمت و فصل الخطاب
آیه
وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ
(و پادشاهیاش را استوار کردیم و به او حکمت و سخن فیصلهبخش دادیم) به حکمت و اقتدار داود اشاره دارد. حکمت و فصل الخطاب، نشانههایی از کمال معنویاند که انسان را به مرتبهای میرسانند که سخنش مقتدر و تأثیرگذار است.
درنگ: حکمت و فصل الخطاب، نشانههای کمال معنوی انساناند.
بخش پنجم: خودشناسی و محاسبه نفس
ضرورت خودشناسی
خودشناسی، چونان کلیدی است که دروازههای سلوک را میگشاید. انسان باید صفات خود، اعم از جمالی و جلالی، را بررسی کند تا با عبادات مناسب، آنها را متعادل سازد. این بررسی، انسان را از ظرفیتهای منفی خود آگاه میسازد و او را به سوی کمال هدایت میکند.
درنگ: خودشناسی، کلید سلوک انسانی است که با بررسی صفات جمالی و جلالی، انسان را به کمال هدایت میکند.
محاسبه صفات
انسان باید شبانهروز صفات خود را محاسبه کند تا بداند کدام صفت غالب است و چگونه آن را متعادل سازد. این محاسبه، چونان آزمایشگاهی است که انسان در آن، وجود خود را تحلیل میکند و با عبادات مناسب، به تعادل میرسد.
درنگ: محاسبه شبانهروزی صفات، ابزار اصلی سلوک عرفانی است.
خطر خودناشناسی
انسانی که خود را نمیشناسد، در معرض لغزش و انحراف قرار دارد. این خودناشناسی، چونان تاریکی است که انسان را از شناخت ظرفیتهای منفی خود محروم میکند و او را به سوی ظلم و ستمگری میکشاند.
درنگ: خودناشناسی، انسان را در معرض لغزش و انحراف قرار میدهد.
خودشناسی و کنترل نفس
انسانی که خود را میشناسد، از بروز صفات منفی مانند ظلم و ستمگری جلوگیری میکند. این خودشناسی، چونان نگهبانی است که انسان را از تبدیل شدن به موجودی معاند و ظالم بازمیدارد.
درنگ: خودشناسی، انسان را از بروز صفات منفی و ستمگری بازمیدارد.
ترس از نفس
انسانی که خود را میشناسد، تنها از نفس خود میترسد، زیرا از ظرفیتهای منفی آن آگاه است. این ترس، چونان هشداری است که انسان را از انحراف و لغزش حفظ میکند.
درنگ: انسان خودآگاه، تنها از نفس خود میترسد، زیرا از ظرفیتهای منفی آن آگاه است.
بخش ششم: رفتار حکیمانه با عبادات
نقص در رفتار حکیمانه
پس از ائمه معصومین علیهمالسلام، رفتار حکیمانه با عبادات در علم دینی کمرنگ شد و عبادات به لقلقه زبان تبدیل شدند. این نقص، نتیجه انقطاع از سنتهای اصیل عرفانی و تمرکز بر ظواهر دینی است.
درنگ: فقدان رفتار حکیمانه در علم دینی، عبادات را به لقلقه زبان تبدیل کرده است.
عبادات و تعادل صفات
عبادات باید متناسب با صفات جمالی و جلالی انسان انتخاب شوند تا به تعادل و کمال منجر شوند. این انتخاب، چونان تجویز دارویی است که باید با توجه به نیازهای معنوی انسان انجام شود.
درنگ: عبادات باید متناسب با صفات انسان انتخاب شوند تا به تعادل و کمال منجر گردند.
محاسبه تأثیر عبادات
انسان باید پس از هر عبادت، تأثیر آن را بر صفات خود بررسی کند تا به کمال برسد. این محاسبه، چونان آیینهای است که اثر عبادات را بر نفس انسان نشان میدهد.
درنگ: محاسبه تأثیر عبادات، کلید تبدیل آنها به ابزار کمال است.
جمعبندی
این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوشی عمیق در سلوک انسانی در پرتو آیات قرآن کریم پرداخت. انسان، بهعنوان موجودی رونده، برای دستیابی به کمالات الهی آفریده شده است، اما کفر، ظلم، و عناد، چونان موانعی در برابر این سلوک ایستادهاند. ایمان، عدالت، و نرمی، بهعنوان عوامل محرکه، انسان را به سوی کمال هدایت میکنند. عبادات، اگر با خودشناسی و محاسبه همراه باشند، میتوانند انسان را به تسخیر عوالم و دستیابی به اقتدار الهی برسانند. سوره صاد، با تصویر دو گروه متضاد کافران و مؤمنان، الگویی روشن برای شناخت عوامل ناتوانی و توانمندی ارائه میدهد. خودشناسی، بهعنوان کلید اصلی سلوک، انسان را قادر میسازد تا با تنظیم صفات جمالی و جلالی، به کمال و معرفت دست یابد. ضرورت محاسبه و رفتار حکیمانه با عبادات، راهکاری اساسی برای احیای سنتهای عرفانی و دستیابی به مراتب والای وجودی است.
با نظارت صادق خادمی