متن درس
انسان، عالم و قرآن: تأملات فلسفی در ظرفیتهای وجودی و معرفتی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۳۴)
دیباچه
انسان، این موجود شگفتانگیز و بیمرز، در کانون تأملات فلسفی و عرفانی قرار دارد. او با ظرفیتهای بیکران وجودی خود، قادر است عالم را در خویش جای دهد، ارادهاش را به خلق عوالم پیوند زند و با رویت حقیقت، به مراتب والای الهی دست یابد. این نوشتار، با الهام از درسگفتارهای استاد فرزانه، آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به کاوش در ظرفیتهای وجودی انسان، نقش قرآن کریم بهعنوان محور معرفت و ضرورت بازنگری در تعامل علمی با این کتاب آسمانی میپردازد. هدف آن است که با نگاهی عمیق و جامع، انسان را از غفلت و انحطاط به سوی تعالی و قدرت رهنمون سازد، در حالی که قرآن کریم را نه تنها قانون اساسی مسلمین، بلکه منبعی بیمانند برای تولید علم و معرفت معرفی میکند.
بخش نخست: ظرفیتهای بیکران وجودی انسان
انسان، موجودی بیحد و مرز
انسان، به مثابه آینهای از حقیقت وجود، موجودی است که تواناییهای معنوی و مادی، ظاهری و باطنیاش در گرو ظهور و بروز توانمندیهای اوست. هرچه انسان به خودآگاهی و تحقق وجودی خویش نزدیکتر شود، قدرت بیشتری در عالم ظاهر میسازد. این ظرفیت بیکران، انسان را از دیگر موجودات متمایز میسازد، چنانکه میتواند با اراده و معرفت، عالم را در گوشه دل خویش جای دهد و ارادهاش را به خلق عوالم پیوند زند.
درنگ: انسان، موجودی است که در ذات خود هیچ حد و مرزی ندارد. او میتواند با خودسازی و کسب معرفت، امکانات بالقوه وجودی خود را به فعلیت برساند و به مراتب والای الهی نائل آید.
این دیدگاه، انسان را بهعنوان «جهان صغیر» معرفی میکند که در فلسفه اسلامی، همتای «جهان کبیر» است. انسان، با اتصال به حقیقت وجودی خود، میتواند تمامی عوالم را در خویش منعکس کرده و بر آنها اثر بگذارد، گویی عالم، چونان کتابی گشوده در پیشگاه اراده اوست.
قدرتنمایی انسان در مراتب متعالی
انسان قادر است چنان از خود اظهار وجود کند که به مرتبه ملائکه، انبیا و حتی در ظرفی الهی، قدرتنمایی کند. او میتواند به مقامی دست یابد که ارادهاش با «کُن فیکون» همافق شود، جایی که آنچه بگوید همان شود و آنچه کند همان گردد.
إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
چون چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: باش، پس میشود (یس: ۸۲).
این توانایی، به مشارکت انسان در خلق و آفرینش اشاره دارد، که در عرفان اسلامی بهعنوان تجلی انسان کامل مطرح میشود. انسان کامل، چونان آیینهای است که نور الهی را در خود بازمیتاباند و با ارادهای همسو با مشیت الهی، عالم را متحول میسازد.
بزرگی انسان و دربرگیری عالم
انسان میتواند آنقدر عظیم شود که عالم در گوشه دلش جای گیرد و ارادهاش به خلق عوالم منجر شود. او قادر است با اراده خویش، افعال و کردار موجودات را وجب کند، ذره کند، رویت کند، بینش دهد، زنده کند و تازه سازد.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
و هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی قرار میدهم (بقره: ۳۰).
درنگ: انسان، بهعنوان خلیفهالله، مسئول تحول و احیای عالم است. او میتواند با اراده و معرفت، موجودات را زنده کند و عالم را به سوی کمال رهنمون سازد.
این توانایی، انسان را بهعنوان خلیفهالله معرفی میکند که وظیفهاش نه تنها شناخت عالم، بلکه تحول و احیای آن است. انسان، چونان باغبانی است که بذرهای معرفت را در خاک وجود میکارد و عالم را به گلستانی از حقیقت تبدیل میکند.
انسان در حدیث معصوم
در حدیثی از معصوم، انسان موجودی معرفی شده که عالم به «آنچه بود، آنچه خواهد بود و آنچه هست» است. این آگاهی، انسان را به موجودی عالمگیر تبدیل میکند که فراتر از زمان و مکان، به حقیقت وجود دست مییابد.
ترجمه حدیث: انسان، دانای آن چیزی است که بوده، آنچه خواهد شد و آنچه اکنون موجود است.
این حدیث، به ظرفیت انسان برای آگاهی از گذشته، آینده و حال اشاره دارد. انسان، چونان دریایی بیکران است که امواج زمان را در خود جای میدهد و با علم حضوری، به حقیقت وجودی خود و عالم پی میبرد.
جمعبندی بخش نخست
انسان، موجودی است با ظرفیتهای بیکران که میتواند با خودسازی و معرفت، به مراتب والای وجودی دست یابد. او قادر است عالم را در خود جای دهد، ارادهاش را به خلق عوالم پیوند زند و چونان خلیفهالله، عالم را متحول سازد. این ظرفیتها، انسان را به موجودی بیمانند تبدیل میکند که با اتصال به حقیقت الهی، میتواند به مقامی دست یابد که ارادهاش با مشیت الهی همافق شود.
بخش دوم: انحطاط وجودی انسان و نقد وضعیت کنونی
انسان، از شیر بیشه به گربه شهر
انسان، که بالقوه شیر بیشهای پرصلابت است، در وضعیت کنونی به گربهای شهری تقلیل یافته که تنها «میخورد و در بازارها راه میرود». این انحطاط، نتیجه غفلت از حقیقت وجودی و تقلیل انسان به نیازهای مادی و حیوانی است.
انسان، چونان پادشاهی است که تاج و تخت خویش را به فراموشی سپرده و در کوچههای غفلت، به زیستی حیوانی بسنده کرده است. این وضعیت، نه تنها عظمت وجودی انسان را مخدوش میسازد، بلکه او را از رسالت خلیفهاللهیاش دور میکند.
درنگ: انحطاط وجودی انسان، نتیجه غفلت از حقیقت وجودی و تقلیل او به نیازهای مادی است. انسان، بهجای تحقق ظرفیتهای والای خود، به موجودی مصرفگرا و بیهدف تبدیل شده است.
انسان بهمثابه دکور بیروح
بسیاری از انسانها به دکورهایی شبیه شدهاند که ظاهری انسانی دارند، اما فاقد روح و قدرتاند. اینان، مانند مجسمههای گچیاند که حتی توان وارد آوردن ضربهای را ندارند و خود در برابر ضربات شکنندهاند.
این تشبیه، به ازخودبیگانگی انسان در فلسفه اگزیستانسیالیسم شباهت دارد. انسانهایی که از حقیقت وجودی خود فاصله گرفتهاند، چونان سایههایی بیروحاند که تنها ظاهری انسانی دارند، اما فاقد کنشگری و تأثیرگذاریاند.
انسانهای میت بر روی زمین
بسیاری از انسانها «میت بر روی زمین» هستند؛ راه میروند، اما مردهاند و فاقد حیات حقیقیاند. این مرگ معنوی، نتیجه دوری از حقیقت الهی و غرق شدن در غفلت است.
انسان، چونان درختی است که ریشههایش از خاک حقیقت جدا شده و شاخههایش در باد غفلت میلرزد. حیات حقیقی، در اتصال به حقیقت الهی است و دوری از آن، انسان را به موجودی بیروح تبدیل میکند.
شیر بیدم و یال و اشکم
انسانها، مانند شیر بیدم و یال و اشکم در مثنوی مولانا، از عظمت و قدرت خود محروم شدهاند و اخته گشتهاند. این نقصان، نتیجه غفلت و دوری از حقیقت است.
انسان، چونان شیری است که در قفس غفلت اسیر شده و عظمتش به فراموشی سپرده شده است. این انحطاط، نه تنها قدرت وجودی او را سلب کرده، بلکه او را به موجودی ناتوان و بیاراده تبدیل کرده است.
جمعبندی بخش دوم
انحطاط وجودی انسان، نتیجه غفلت از حقیقت وجودی و تقلیل او به نیازهای مادی است. انسان، که بالقوه شیری پرصلابت است، در اثر غفلت و دوری از حقیقت، به موجودی بیروح و ناتوان تبدیل شده است. این وضعیت، ضرورت بازنگری در جایگاه انسان و بازگشت به حقیقت وجودی او را نشان میدهد.
بخش سوم: نقد وضعیت علم دینی و ضرورت بازنگری
انحطاط علم دینی
علم دینی، که باید وارث معارف انبیا باشد، به دلیل تمرکز بر لفظ و کلام، از رونق افتاده و به حاشیه رانده شده است. این انحطاط، به تضعیف جایگاه دین در برابر چالشهای مدرن منجر شده است.
علم دینی، چونان چراغی است که در سایه غفلت کمسو شده و توانایی روشن کردن مسیر تعالی را از دست داده است. این وضعیت، ضرورت بازسازی علم دینی و بازگشت به جایگاه آن بهعنوان محور معرفت را نشان میدهد.
درنگ: علم دینی، به دلیل تمرکز بر لفظ و کلام، از تولید علم و معرفت بازمانده و نیازمند بازسازی بهعنوان مرکزی برای تولید دانش است.
تسلط شیاطین و انحراف از معارف معصومان
پس از معصومان، جوامع اسلامی به دست نیروهای مخالف حقیقت افتادند، که مردم را از معارف الهی محروم کردند. این وضعیت، به پراکندگی و سرگردانی ملتها منجر شد.
جوامع اسلامی، چونان کشتیای هستند که ناخدایان حقیقت را از دست دادهاند و در امواج گمراهی سرگردان شدهاند. معصومان، بهعنوان معلمان اصلی قرآن کریم، مورد هجوم قرار گرفتند و جوامع از هدایت الهی محروم شدند.
قرآن کریم بهعنوان قانون اساسی مسلمین
قرآن کریم باید قانون اساسی مسلمین باشد و زمینه اجرایی پیدا کند، اما علم آن روی زمین مانده و مورد غفلت قرار گرفته است.
قرآن کریم، چونان چشمهای زلال است که آب حیات معرفت از آن میجوشد، اما غفلت مسلمین، این چشمه را به حاشیه رانده و از بهرهگیری از آن بازماندهاند.
علم بهجای عمل در قرآن کریم
معلم قرآن کریم، به «برای دانایان جمال» اشاره دارد، نه «برای عاملان جمال»، که نشاندهنده اهمیت علم در هدایت قرآنی است.
ترجمه حدیث: برای دانایان جمال است، نه برای عاملان جمال.
این نکته، بر اولویت علم بر عمل در تعامل با قرآن کریم تأکید دارد. علم، چونان کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید و انسان را به سوی عمل متعالی رهنمون میسازد.
غربت و تقیه در جوامع اسلامی
پس از معصومان، جوامع اسلامی به غربت، غیبت، تقیه و شکست مبتلا شدند. این وضعیت، مانع از تعامل آزادانه با قرآن کریم شد و به انزوای علمی و معرفتی منجر گردید.
جوامع اسلامی، چونان باغی هستند که از باران معرفت محروم شده و در سایه تقیه و غربت، به خشکی گراییدهاند.
جهان معاصر و اهمیت علم
جهان امروز، شبانهروز به دنبال علم است، زیرا بدون علم، هیچ کاری ممکن نیست. این امر، ضرورت علمگرایی در جوامع اسلامی را نشان میدهد.
علم، چونان بالی است که انسان را به اوج تعالی میرساند. جهان معاصر، با تکیه بر علم، به قلههای پیشرفت دست یافته، در حالی که جوامع اسلامی از این بال محروم ماندهاند.
غفلت مسلمین از علم قرآنی
با وجود قرآن کریم، که مملو از علوم، صنعت، قدرت و توانمندی است، مسلمین از آن استفاده نمیکنند و به حرف و امور بیهوده بسنده کردهاند.
قرآن کریم، چونان گنجی است که در صندوق غفلت محبوس شده و مسلمین، بهجای بهرهگیری از آن، به زیورهای ظاهری بسنده کردهاند.
درنگ: قرآن کریم، منبعی جامع برای تولید علم و فناوری است، اما مسلمین از آن غافل شده و به شیءای تزئینی تقلیلش دادهاند.
قرآن کریم بهمثابه شیء تزئینی
قرآن کریم در جیب، جانماز، ماشین یا بقچه قرار دارد، اما مورد استفاده علمی قرار نمیگیرد. این وضعیت، به ازخودبیگانگی فرهنگی در جوامع اسلامی اشاره دارد.
قرآن کریم، چونان نگینی است که در ویترین غفلت نهاده شده و از درخشش معرفتیاش محروم مانده است.
نقد فقدان زیرساختهای علمی در علم دینی
علم دینی فاقد آزمایشگاه و تحقیقگاه است و تنها به بحثهای کلامی بسنده کرده، بدون نتیجه عملی.
علم دینی، چونان زمینی حاصلخیز است که به دلیل نبود ابزار و زیرساخت، بایر مانده و از باروری بازمانده است.
تجربه دانشمند خارجی
دانشمندی با چندین مدرک دکتری، محتوای درسهای فلسفی را در دانشگاههای خارجی ارائه کرد و مورد پذیرش قرار گرفت، در حالی که در داخل مورد توجه قرار نگرفت.
این تجربه، چونان آینهای است که بیتوجهی به ظرفیتهای علمی علم دینی را نشان میدهد. جهان، تشنه معارف قرآنی است، اما مسلمین از عرضه آن بازماندهاند.
نقد وضعیت فیزیکی مراکز علم دینی
مراکز علم دینی در مکانهای نامناسب، مانند انبارهای مرطوب و پر از حشرات، قرار دارند و شایسته نظام عظیم علمی نیستند.
این مکانها، چونان حجرههای تاریکاند که نور معرفت را در خود محبوس کرده و از تابش آن به جهان جلوگیری میکنند.
نیاز به مراکز علمی مدرن
مراکز علم دینی باید مدرن، نو و مرتبط با جهان شوند تا بتوانند با نظامهای علمی جهانی رقابت کنند.
این مراکز، چونان پلهایی هستند که باید میان معارف قرآنی و جهان معاصر پیوند برقرار کنند و علم دینی را به جایگاه شایستهاش برسانند.
درنگ: علم دینی باید با ایجاد زیرساختهای مدرن و ارتباط با جهان، به مرکزی برای تولید علم و معرفت تبدیل شود.
روایت و تأیید محتوای فلسفی
دانشمندی محتوای درسهای فلسفی را بهعنوان فلسفه نوین در دانشگاههای خارجی ارائه کرد و مورد تأیید قرار گرفت. این امر، اعتبار علمی این معارف را نشان میدهد.
این روایت، چونان گواهی است که از ارزش جهانی معارف قرآنی حکایت میکند، اما بیتوجهی داخلی، این گوهر را در غبار غفلت نهان ساخته است.
نقد بیتوجهی به قرآن کریم و معصومان
قرآن کریم و معصومان در جوامع اسلامی مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند و بهعنوان منابع اصلی هدایت، کنار گذاشته شدهاند.
این غفلت، چونان پردهای است که بر چشمان حقیقتجویان افتاده و آنها را از نور هدایت قرآنی و معصومان محروم کرده است.
نقد مکانهای آموزشی نامناسب
مراکز علم دینی در مکانهایی مانند حجرههای کهنه و نامناسب قرار دارند که شایسته آموزش علمی نیستند.
این مکانها، چونان قفسهاییاند که پرندگان معرفت را در خود محبوس کرده و از پرواز به سوی آسمان حقیقت بازمیدارند.
تشبیه آموزش در مکانهای نامناسب
آموزش در مکانهای نامناسب، مانند خوردن هندوانه در توالت، ارزش دانش را کاهش میدهد.
دانش، چونان میوهای لذیذ است که در محیطی پاک و متعالی باید تناول شود، نه در جایی که عطر و طعمش به ناپاکی آلوده گردد.
روایت شاگرد و خربزه
شاگردی در بیابان خربزهای را نصف کرد و مگسها به آن هجوم آوردند، اما با تقسیم عادلانه، بخشی از آن مصرف شد.
این روایت، چونان تمثیلی است از عدالت در استفاده از منابع. انسان باید با مدیریت عقلانی، از هجوم عوامل مخرب جلوگیری کند و منابع را به درستی بهرهبرداری نماید.
قرآن کریم و ضرورت محیط پاک
قرآن کریم، وحی، عصمت و ولایت باید در محیطی پاک و متعالی مانند ملکوت مطرح شوند، نه در مکانهای نامناسب.
قرآن کریم، چونان گوهری است که در صدف پاکیزه باید نگهداری شود تا درخششش عالم را فرا گیرد.
بیتوجهی جهانی به علم دینی
جهان، جز بدیها، چیزی از علم دینی نقل نمیکند و علوم و قواعد آن نادیده گرفته میشود.
علم دینی، چونان گنجی پنهان است که جهان از کشف آن بازمانده و تنها سایههای منفی آن را به نظاره نشسته است.
قدرت به علم وابسته است
قدرت واقعی به علم وابسته است، نه به زور و قلدری. علم، کلید قدرت معنوی و مادی است.
قدرت، چونان میوهای است که از درخت علم میروید. بدون علم، قدرت به شاخهای خشکیده میماند که ثمری ندارد.
روایت قدرت در جهان معاصر
کشورهای پیشرفته، با تکیه بر علم، قدرت خود را به نمایش میگذارند. این امر، ضرورت علمگرایی در جوامع اسلامی را نشان میدهد.
جهان معاصر، چونان میدانی است که علم، پرچم پیروزی را در آن برافراشته و جوامع اسلامی باید با علم قرآنی، در این میدان رقابت کنند.
جمعبندی بخش سوم
علم دینی، به دلیل تمرکز بر لفظ و کلام، از تولید علم و معرفت بازمانده و نیازمند بازسازی بهعنوان مرکزی برای تولید دانش است. قرآن کریم، بهعنوان قانون اساسی مسلمین، باید محور تعامل علمی قرار گیرد و مراکز علم دینی با ایجاد زیرساختهای مدرن، به تولید علم و قدرت بپردازند. این تحول، نه تنها جایگاه دین را در جهان معاصر تقویت میکند، بلکه انسان را به سوی تعالی وجودی رهنمون میسازد.
بخش چهارم: رویت و معرفت در قرآن کریم
رویت در قرآن کریم
قرآن کریم در ۲۹۱ مورد از واژه «رأی» (رویت) استفاده کرده که به رویت ظاهری، باطنی، حق، باطل، خدا و شیطان اشاره دارد.
رویت، چونان کلیدی است که درهای معرفت را میگشاید و انسان را به حقیقت نزدیک میکند. این ادراک، از حس تا شهود ذاتی را در بر میگیرد.
درنگ: رویت در قرآن کریم، ابزار شناخت و معرفت است که انسان را از ادراک حسی به شهود ذاتی رهنمون میسازد.
آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ»
إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم (فاتحه: ۵).
این آیه، عبادت را به رویت و شناخت خدا وابسته میکند. عبادت بدون معرفت، چونان پرندهای بیبال است که به سوی آسمان حقیقت پرواز نمیکند.
نقد دیدگاههای ظاهری در رویت خدا
برخی معتقدند خدا را نمیتوان رویت کرد، اما قرآن کریم به امکان رویت خدا در مراتب وجودی اشاره دارد.
رویت خدا، چونان شهودی است که با رفع پردههای غفلت، در قلب مؤمن تجلی مییابد. این شهود، نه با چشم سر، بلکه با چشم دل ممکن میشود.
نقد عرفای ظاهری
برخی عرفا، ذات خدا را غیرقابل رویت میدانند و دعوا را به تعین نسبت میدهند. اما با رفع تعین، شهود ذات الهی ممکن است.
تعین، چونان حجابی است که با تهذیب نفس کنار میرود و انسان را به شهود ذات رهنمون میسازد.
آیه «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ»
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
کفشهایت را درآور، زیرا تو در وادی مقدس طوی هستی (طه: ۱۲).
نعلین، نماد تعین و سنگینی است که مانع از شهود الهی میشود. این آیه، به ضرورت رفع موانع مادی و معنوی برای اتصال به حقیقت الهی تأکید دارد.
درنگ: رفع تعین، کلید شهود الهی است. انسان با کنار گذاشتن موانع وجودی، به حقیقت ذات الهی دست مییابد.
نقد تفاسیر سطحی نعلین
برخی معتقدند نعلین موسی به دلیل نجاست کنار گذاشته شد، اما این تفسیر با قداست وادی طوی سازگار نیست.
نعلین، چونان باری است که قلب را از پرواز به سوی حقیقت بازمیدارد. فهم عمیق این آیه، به ضرورت رفع موانع وجودی اشاره دارد.
رویت و چشم دل
رویت خدا نیازمند چشم دل است، چنانکه شاعر میسراید: «چشم دل وا کن تا که آن بینی / آنچه نادیدنی است در جهان بینی».
چشم دل، چونان چراغی است که تاریکیهای غفلت را میشکافد و حقیقت را در پیشگاه انسان آشکار میسازد.
آیه دعای عرفه
ترجمه دعا: کور است چشمی که تو را نبیند.
این دعا، به ضرورت رویت خدا بهعنوان معیار حیات معنوی اشاره دارد. کوری معنوی، نتیجه دوری از حقیقت و معرفت الهی است.
نیاز به وقت و توجه برای رویت
رویت خدا نیازمند توجه، دقت، آرامش و امنیت است. انسان باید زمانی را به تأمل و مراقبه اختصاص دهد.
رویت، چونان سفری است که نیازمند آمادگی و تمرکز است. انسان باید با تهذیب نفس، خود را برای این سفر آماده سازد.
نقد غفلت و کثرت
غفلت و کثرت، موانع اصلی رویت خدا هستند. انسان باید این موانع را کنار بگذارد تا به شهود حقیقت دست یابد.
غفلت، چونان پردهای است که بر چشم حقیقتجو افتاده و کثرت، چونان زنجیری است که انسان را در بند امور مادی نگه میدارد.
رویت حیوانی در برابر رویت انسانی
حیوانات دارای رویت حسی هستند، اما رویت انسانی، رویتی کمالی و متعالی است.
رویت انسانی، چونان پرتویی است که از عقل و روح سرچشمه میگیرد و انسان را به شناخت حقایق متعالی رهنمون میسازد.
ضرورت وقتگذاری برای رویت
انسان باید زمانی را برای رویت و تأمل اختصاص دهد تا به حقیقت دست یابد.
رویت، چونان گلی است که با مراقبت و صرف عمر شکوفا میشود. انسان باید با تمرین مستمر، این گل را در باغ وجود خویش پرورش دهد.
روایت عارف کور
عارفی که به دلیل نگاه طولانی به خورشید کور شده بود، با چشم دل همهچیز را میدید.
این روایت، چونان گواهی است بر برتری ادراک باطنی بر ادراک ظاهری. چشم دل، امکان شهود حقایق را فراهم میکند.
آیه «فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا»
فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي
چون شب بر او پرده افکند، ستارهای دید، گفت: این پروردگار من است (انعام: ۷۶).
این آیه، به فرآیند معرفتی ابراهیم در شناخت خدا اشاره دارد. رویت او، مرحلهای در مسیر توحید است.
نقد تفسیر فیلمبازی ابراهیم
برخی معتقدند ابراهیم در رویت کوکب و شمس، فیلمبازی کرد، اما این موجودات تعین الهی دارند.
موجودات، چونان آیینههاییاند که نور الهی را بازمیتابانند. رویت آنها، بخشی از مسیر شناخت خداست.
آیه «لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ»
لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ
اگر برهان پروردگارش را ندیده بود (یوسف: ۲۴).
برهان رب، به شهود الهی اشاره دارد که یوسف را از گناه بازداشت. این رویت، ادراک حضوری و معرفت باطنی است.
آیه «فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ»
فَلَمَّا رَأَى قَمِيصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ
چون پیراهنش را دید که از پشت دریده شده است (یوسف: ۲۸).
این آیه، به رویت حسی بهعنوان شاهدی برای حقیقت اشاره دارد. رویت، ابزار کشف حقیقت و قضاوت عادلانه است.
رویت معصومان در کودکی
معصومان، حتی در کودکی، قواعد و معارف عمیقی ارائه کردهاند که مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
معصومان، چونان چشمههاییاند که معارف الهی از آنها میجوشد، اما غفلت، این چشمهها را از دیدهها پنهان کرده است.
نقد تقلیل قرآن کریم به رسالههای عملیه
قرآن کریم به رسالههای عملیه تقلیل یافته و از ظرفیتهای علمی آن غفلت شده است.
قرآن کریم، چونان اقیانوسی است که تنها قطرهای از آن در رسالههای عملیه نمایان شده و گوهرهای علمیاش در اعماق غفلت مدفون مانده است.
آیه «وَإِذَا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذَابَ»
وَإِذَا رَأَى الَّذِينَ ظَلَمُوا الْعَذَابَ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمْ
و چون ستمکاران عذاب را ببینند، از آنها کاسته نشود (نحل: ۸۵).
این آیه، به رویت عذاب بهعنوان نتیجه اعمال اشاره دارد. رویت، مواجهه با حقیقت اعمال در جهان آخرت است.
آیه «وَإِذَا رَأَى الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ»
وَإِذَا رَأَى الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكَاءَهُمْ
و چون مشرکان شریکان خود را ببینند (نحل: ۸۶).
این آیه، به رویت باطل توسط مشرکان اشاره دارد که نتیجه شرک و دوری از حقیقت است.
آیه «وَإِذَا رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ»
وَإِذَا رَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ
و چون گناهکاران آتش را ببینند (کهف: ۵۳).
این آیه، به رویت عذاب آخرتی اشاره دارد که نتیجه گناه و دوری از حقیقت است.
آیه «وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ»
وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ
و چون مؤمنان احزاب را دیدند (احزاب: ۲۲).
این آیه، به رویت مؤمنان از دشمنان در میدان جنگ اشاره دارد که با ایمان و استقامت همراه است.
آیه «مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى»
مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى
دل آنچه را دید، دروغ نپنداشت (نجم: ۱۱).
این آیه، به رویت باطنی و شهودی پیامبر در مراتب متعالی وجود اشاره دارد. قلب، ابزار ادراک باطنی است.
رویت با قلب و عقل
رویت با قلب، عقل، سر، خفا و اخفا، امکان شناخت مراتب مختلف وجود، از ناسوت تا ذات الهی را فراهم میکند.
رویت، چونان نردبانی است که انسان را از حس تا شهود ذاتی بالا میبرد و هر مرتبه، عینک خاص خود را میطلبد.
جمعبندی بخش چهارم
رویت در قرآن کریم، ابزار شناخت و معرفت است که انسان را از ادراک حسی به شهود ذاتی رهنمون میسازد. آیات قرآنی، از «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» تا «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ»، بر ضرورت شناخت و شهود خدا تأکید دارند. انسان با رفع موانع غفلت و کثرت، میتواند به حقیقت ذات الهی دست یابد و عالم را در پرتو این معرفت متحول سازد.
نتیجهگیری
انسان، موجودی است با ظرفیتهای بیکران که میتواند با تکیه بر علم و معرفت، به مراتب والای وجودی دست یابد. قرآن کریم، بهعنوان قانون اساسی مسلمین و منبعی بیمانند برای تولید علم و قدرت، باید محور تعامل علمی و معرفتی قرار گیرد. علم دینی، که وارث معارف انبیا و معصومان است، نیازمند بازسازی و تبدیل به مراکز تحقیقاتی پیشرفته است تا با استخراج علوم قرآنی، به تولید دانش و قدرت منجر شود. رویت، بهعنوان ابزار شناخت در قرآن کریم، انسان را از غفلت و انحطاط به سوی تعالی و شهود حقیقت رهنمون میسازد. این تحول، نه تنها به تحقق اصل «الإسلام یعلو ولا یعلى علیه» کمک میکند، بلکه انسان را به جایگاه حقیقیاش بهعنوان خلیفهالله میرساند. قرآن کریم، چونان مشعلی است که مسیر تعالی را روشن میکند و انسان را از تاریکی غفلت به سوی نور معرفت هدایت مینماید.
با نظارت صادق خادمی