در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1536

متن درس






انسان لایتناهی: بازاندیشی در فلسفه‌های کهن و ظرفیت‌های وجودی انسان

انسان لایتناهی: بازاندیشی در فلسفه‌های کهن و ظرفیت‌های وجودی انسان

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۳۶)

مقدمه: انسان، آیینه تمام‌نمای کمالات الهی

انسان، به‌مثابه گوهری بی‌همتا در عالم خلقت، موجودی است که در وجودش انعکاس تمامی کمالات الهی نهفته است. این موجود، که در نگاه فلسفه‌های کهن به محدودیت‌هایی چون ممکن‌الوجود بودن یا وجودی شلغمی و مادی تقلیل یافته، در حقیقت، آیینه‌ای است که عالم کبیر را در خویش جمع آورده و از ظرفیت‌هایی بی‌کران برخوردار است. درس‌گفتارهای استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، دریچه‌ای نو به سوی بازاندیشی در شناخت انسان و نقد فلسفه‌های سنتی می‌گشاید. این اثر، با تأمل در آیات قرآن کریم و بهره‌گیری از معارف عرفانی و فلسفی، می‌کوشد تا انسان را به‌مثابه موجودی لایتناهی معرفی کند که هیچ حد و مرزی در وجودش متصور نیست. در این مسیر، قرآن کریم به‌عنوان باشگاهی معرفتی و آزمایشگاهی برای کشف حقیقت وجودی انسان، محوریت می‌یابد و از مخاطب دعوت می‌کند تا با تمرین و خودسازی، به مراتب متعالی وجود خویش دست یابد.

بخش نخست: انسان و ظرفیت‌های لایتناهی وجودی

ساختار وجودی انسان: فراتر از محدودیت‌های کهن

انسان، برخلاف آنچه در فلسفه‌های سنتی مانند آرای ارسطو و پیروانش تصویر شده، موجودی نیست که در تنگنای محدودیت‌های وجودی محصور باشد. این موجود، از منظر شدت (کیفیت)، عدد (کمیت) و مدت (زمان)، از ظرفیت‌هایی بی‌کران برخوردار است. استاد فرزانه، آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره، در نقد دیدگاه‌های کهن، این نکته را برجسته می‌سازند که مباحث فلسفی درباره محدودیت‌های وجودی انسان، مانند تمایز میان واجب‌الوجود، ممکن‌الوجود و ممتنع‌الوجود، از حقیقت وجودی انسان دور افتاده‌اند. انسان، به‌مثابه مظهر تام صفات الهی، موجودی است که هیچ لایه حدی، رخنه یا پارگی در وجودش راه ندارد و می‌تواند به وسعت عالم و ملائکه گسترش یابد.

درنگ: انسان، موجودی لایتناهی است که از حیث شدت، عدد و مدت، هیچ محدودیتی در وجودش متصور نیست و توانایی انعکاس تمامی کمالات الهی را در خود دارد.

این دیدگاه، با نظریه حرکت جوهری ملاصدرا هم‌خوانی دارد که انسان را موجودی پویا و در حال صیرورت به‌سوی کمال می‌داند. انسان، همچون نهالی است که در خاک وجود الهی ریشه دارد و شاخسار آن تا بی‌نهایت آسمان کمال امتداد می‌یابد. این ظرفیت بی‌کران، انسان را از هرگونه تقلیل به موجودی مادی یا محدود بازمی‌دارد و او را به‌عنوان خلیفه‌الله معرفی می‌کند.

نقد فلسفه‌های کهن: محدودیت‌های ارسطویی و بازاندیشی در وجود

فلسفه‌های کهن، به‌ویژه دیدگاه‌های ارسطویی، با تقسیم‌بندی وجود به واجب، ممکن و ممتنع، انسان را به موجودی محدود و ممکن‌الوجود تقلیل داده‌اند. استاد فرزانه، این تقسیم‌بندی را ساخته خیالات ذهن ارسطو می‌دانند و آن را مانعی در برابر شناخت حقیقت وجودی انسان تلقی می‌کنند. در این دیدگاه، مفهوم ممکن‌الوجود، که انسان را در برابر واجب‌الوجود قرار می‌دهد، به‌کلی بی‌ربط و کهنه است. انسان، به‌مثابه مظهر صفات الهی، فراتر از این دسته‌بندی‌هاست و وجودش از عدم الهی سرچشمه می‌گیرد.

در عرفان اسلامی، به‌ویژه در آرای ابن‌عربی، خدا به‌عنوان «حضرت العدم» معرفی می‌شود که فراتر از وجود مادی است. انسان، به‌عنوان «حضرت الظهور»، تجلی‌گاه افعال و صفات الهی است، اما فاقد ذات مستقل است. این فقدان ذات، نه نشانه نقص، بلکه نشانگر اتصال انسان به حقیقت الهی است. استاد فرزانه تأکید دارند که هیچ صفتی در خدا نیست که در انسان یافت نشود، جز ذات الهی که مختص پروردگار است: لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ (توحید: ۳)، یعنی «نه زاده و نه زاییده شده است.»

درنگ: مفهوم ممکن‌الوجود، ساخته ذهن ارسطوست و انسان، به‌عنوان مظهر صفات الهی، فراتر از تقسیم‌بندی‌های واجب، ممکن و ممتنع قرار دارد.

این دیدگاه، انسان را همچون دریایی بی‌کران معرفی می‌کند که هر موج آن، جلوه‌ای از کمالات الهی است. انسان، نه شلغم است که با فشار تکه‌تکه شود، نه گوجه که با فشار له گردد، و نه کرباس که با فشار پاره شود. او موجودی است که با هر فشار معرفتی، نه‌تنها آسیب نمی‌بیند، بلکه به سوی افق‌های متعالی‌تر گسترش می‌یابد.

انسان، عالم اکبر: انعکاس تمامی عالم در وجود انسان

انسان، به‌مثابه عالم اکبر، موجودی است که تمامی عالم در وجودش جمع شده است. استاد فرزانه، با استناد به حدیث «وَفِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ»، یعنی «در تو عالم اکبر نهفته است»، تأکید دارند که انسان، آیینه‌ای است که تمامی کمالات عالم کبیر را در خویش منعکس می‌کند. میلیاردها عالم در وجود انسان نهفته است و هیچ کمالی در خدا نیست که در انسان یافت نشود، جز ذات الهی. این ظرفیت بی‌نهایت، انسان را به موجودی تبدیل می‌کند که حتی خودش نمی‌تواند خودش را به‌تمامی بشناسد.

این دیدگاه، انسان را همچون آسمانی بی‌کران معرفی می‌کند که هر ستاره آن، جلوه‌ای از کمالات الهی است. انسان، با کنکاش در مراتب وجودی خویش، می‌تواند به مراتب وصولی، ایصالی و لدنی دست یابد و حتی به نبوت خویش ایمان پیدا کند. این نبوت، نه به معنای نبوت تشریعی، بلکه به معنای شهود حقیقت الهی است که در پرتو خودسازی و تمرین معرفتی به‌دست می‌آید.

برای نمونه، استاد فرزانه به نقش تاریخی امام باقر علیه‌السلام اشاره دارند که به دلیل محدودیت‌های زمانه، به جای شکافتن آسمان‌ها، زمین معرفت را شخم زدند. لقب «باقر»، به معنای شکافنده، به تلاش ایشان برای آشکارسازی معرفت در بستر مادی اشاره دارد. همچنین، امام صادق علیه‌السلام، علوم زمینی امام باقر را جلا داده و به مراتب متعالی‌تری رساندند. این تلاش‌ها، نمونه‌ای است از ظرفیت انسان برای تولید علم و معرفت در شرایط دشوار.

درنگ: انسان، عالم اکبری است که تمامی عالم در وجودش جمع شده و هیچ کمالی در خدا نیست که در او یافت نشود، جز ذات الهی.

نقد فرهنگ خودکوچک‌سازی و تحقیر

استاد فرزانه، با نقد فرهنگ خودکوچک‌سازی، تأکید دارند که انسان به اشتباه خود را مانند کرباس، گوجه یا شلغم فرض می‌کند که با فشار پاره یا له می‌شود، در حالی که دارای ظرفیت انبساطی بی‌نهایت است. این فرهنگ، که ریشه در تأثیرات استعماری دارد، انسان را به موجودی حقیر و خودباخته تبدیل کرده است. برای نمونه، امضاهای علما با عنوان «الاحقر» یا «الفقیر»، نشانه‌ای از این خودتحقیری است که با کرامت انسانی و مقام خلیفه‌الله در تضاد است.

تمایز میان تواضع و تحقیر، از نکات کلیدی این بحث است. تواضع، به معنای فرو آوردن خود از مقام بالا، نشانه کمال اخلاقی است، در حالی که تحقیر، نتیجه فشارهای خارجی و غفلت از عظمت وجودی است. استاد فرزانه، با تحلیل لغوی واژه‌های «حقر»، «فقر» و «بقر»، به معانی پست و زمینی این واژه‌ها اشاره دارند و تأکید می‌کنند که انسان، فراتر از این مفاهیم مادی است. همچنین، بازتعریف مفهوم فقر در فقه و عرفان اسلامی، نشان می‌دهد که فقیر، به معنای «کم‌دار» است، نه «ندار»، در حالی که غنی، به معنای «دارا» است.

درنگ: تواضع، فرو آوردن خود از مقام بالاست، اما تحقیر، نشانه پستی و ناتوانی است که با کرامت انسانی در تضاد است.

جمع‌بندی بخش نخست

بخش نخست این اثر، انسان را به‌عنوان موجودی لایتناهی معرفی کرد که از محدودیت‌های فلسفه‌های کهن فراتر می‌رود. انسان، نه موجودی محدود و ممکن‌الوجود، بلکه مظهر تام صفات الهی است که توانایی انعکاس تمامی عالم را در وجود خویش دارد. نقد فلسفه‌های ارسطویی، فرهنگ خودکوچک‌سازی و تحقیر، انسان را به بازاندیشی در عزت و کرامت ذاتی‌اش دعوت می‌کند. این بخش، انسان را به‌عنوان خلیفه‌الله معرفی می‌کند که با خودسازی و کنکاش، می‌تواند به مراتب متعالی وجودی دست یابد.

بخش دوم: رویت، چشمه‌ای از کمالات وجودی انسان

رویت: ابزار شناخت حضوری و شهودی

رویت، یکی از چشمه‌های بی‌شمار وجودی انسان است که با نظر، علم، معرفت، تدبر و تفکر تفاوت دارد. استاد فرزانه، رویت را به‌عنوان ادراک حضوری و شهودی معرفی می‌کنند که انسان را قادر می‌سازد تا حقیقت، جوهر و حتی ذات الهی را تا جایی که راه دارد، مشاهده کند. این ابزار، برخلاف فلسفه ارسطویی که انسان را صرفاً عرض‌بین می‌داند، انسان را به سوی شناخت باطن و حقیقت هدایت می‌کند.

قرآن کریم، در آیات متعدد، به ظرفیت رویت انسان اشاره دارد. برای نمونه، در سوره فصلت، آیه ۳۹ آمده است: إِنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً، یعنی «تو زمین را خاشع می‌بینی.» این آیه، به توانایی انسان در رویت نظام الهی در طبیعت اشاره دارد. خشوع زمین، نماد نظم و تسلیم در برابر اراده الهی است که انسان با رویت، آن را درک می‌کند.

همچنین، در سوره حدید، آیه ۱۲ می‌فرماید: يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ، یعنی «روزی که مؤمنان و مؤمنات را می‌بینی که نورشان پیشاپیش آن‌ها می‌رود.» این آیه، به رویت نور معنوی مؤمنان اشاره دارد که مانند چراغی در پیشانی، مسیر هدایت را روشن می‌کند. استاد فرزانه، این نور را به انرژی و کالری در بدن انسان تشبیه می‌کنند که می‌تواند انفجار نور ایجاد کند و حتی در دنیا نیز قابل رویت است.

درنگ: رویت، به‌عنوان ابزار شناخت حضوری، انسان را قادر می‌سازد تا فراتر از عرض، به جوهر و حقیقت دست یابد.

رویت، همچون دریچه‌ای است که انسان را به سوی افق‌های ناپیدای حقیقت می‌گشاید. این ابزار، نیازمند تمرین و خودسازی است، همان‌گونه که ورزشکار با تمرین مستمر، توان خویش را به اوج می‌رساند. استاد فرزانه، با اشاره به داستان محمدعلی کلی، تأکید دارند که انسان باید با تمرین و تلاش، ظرفیت‌های رویت خود را به فعلیت برساند. همان‌گونه که کلی با مشت‌هایش بتون آرمه را شکست، انسان نیز با تمرین معرفتی، می‌تواند موانع ادراک حقیقت را درهم بشکند.

امکان رویت حقیقت الهی

انسان، با تمرین و آمادگی، می‌تواند حقیقت الهی را رویت کند. قرآن کریم، در سوره اعراف، آیه ۱۴۳، به درخواست حضرت موسی علیه‌السلام اشاره دارد: رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ، یعنی «پروردگارا، خودت را به من نشان بده تا به تو بنگرم.» پاسخ الهی، لَنْ تَرَانِي، یعنی «هرگز مرا نخواهی دید»، نه به محال بودن رویت، بلکه به محدودیت موسی در آن لحظه اشاره دارد. خداوند، او را به رویت کوه دعوت می‌کند و می‌فرماید: فَانْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي، یعنی «به کوه بنگر، اگر در جای خود استوار ماند، مرا خواهی دید.» این آیه، به امکان رویت با آمادگی و تمرین اشاره دارد.

همچنین، در سوره انفال، آیه ۴۸، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ، یعنی «من چیزی را می‌بینم که شما نمی‌بینید.» این آیه، به توانایی پیامبر در رویت موجودات غیرمادی مانند ملائکه اشاره دارد که با تمرین و خودسازی برای دیگران نیز ممکن است. استاد فرزانه تأکید دارند که رویت، نیازمند خوف الهی است: إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ، یعنی «من از خدا می‌ترسم.» خوف، به معنای آگاهی از عظمت الهی، کلید گشایش درهای رویت است.

استاد فرزانه، با اشاره به نمونه‌هایی از ادراک شهودی، مانند دیدن چیزهایی که دیگران نمی‌بینند، تأکید دارند که این توانایی، در همه انسان‌ها نهفته است و تنها نیازمند زمینه‌سازی و تمرین است. برای نمونه، ابن‌سینا در اثبات غیب و شهود، به ادراک دیوانگان اشاره دارد که چیزهایی را می‌بینند که دیگران از آن محرومند. این ادراک، نشانه‌ای از ظرفیت‌های نهفته انسان برای رویت حقیقت است.

درنگ: رویت حقیقت الهی، با تمرین و خوف الهی ممکن است و انسان را به مراتب متعالی وجودی می‌رساند.

نقد فلسفه عرض‌بینی و ضرورت رویکرد آزمایشگاهی

فلسفه‌های کهن، مانند اسفار و منظومه، انسان را صرفاً عرض‌بین می‌دانند و از شناخت جوهر و حقیقت بازمانده‌اند. استاد فرزانه، این فلسفه‌ها را به دلیل فقدان رویکرد آزمایشگاهی، ناکارآمد می‌دانند. انسان، با رویت، می‌تواند دیوار، جوهر، حقیقت و حتی ذات الهی را تا جایی که راه دارد، مشاهده کند. این توانایی، برخلاف ادعای فلسفه ارسطویی که انسان را به دیدن عرض محدود می‌کند، انسان را به سوی شناخت باطن هدایت می‌کند.

برای نمونه، استاد فرزانه به تجربه روزمره اشاره دارند که انسان می‌تواند دیوار را ببیند، اما فلسفه ارسطویی ادعا می‌کند که انسان تنها رنگ دیوار را می‌بیند، نه جوهر آن. این محدودیت، انسان را از ادراک حقیقت بازمی‌دارد. استاد تأکید دارند که انسان، با چشم حقیقت‌بین، می‌تواند فراتر از عرض، به جوهر و حتی ذات پروردگار دست یابد. این دیدگاه، فلسفه‌های ذهنی را به چالش می‌کشد و بر ضرورت ایجاد آزمایشگاه‌های علمی برای کشف حقیقت تأکید می‌کند.

استاد فرزانه، با اشاره به پیشرفت‌های علمی، تأکید دارند که حتی موجودات غیرمادی مانند جن و ملائکه قابل رویت و حتی عکاسی هستند. این امکان، فلسفه‌های کهن را که چنین امری را محال می‌دانستند، به چالش می‌کشد. فلسفه، باید از ذهنیت‌گرایی به سوی تحقیق عملی و تجربی حرکت کند تا حقیقت وجودی انسان و عالم را کشف کند.

درنگ: فلسفه‌های کهن، با تقلیل انسان به عرض‌بین، از حقیقت وجودی او غافل مانده‌اند و نیازمند رویکردی آزمایشگاهی هستند.

جمع‌بندی بخش دوم

رویت، به‌عنوان یکی از چشمه‌های وجودی انسان، ابزاری است برای شناخت حضوری و شهودی حقیقت. این ابزار، انسان را قادر می‌سازد تا فراتر از عرض، به جوهر و حتی ذات الهی دست یابد. آیات قرآن کریم، مانند درخواست موسی برای رویت خدا و توانایی پیامبر در دیدن ملائکه، به امکان رویت با تمرین و خوف الهی اشاره دارند. نقد فلسفه‌های کهن و تأکید بر رویکرد آزمایشگاهی، انسان را به سوی کشف حقیقت از طریق تجربه و تحقیق هدایت می‌کند.

بخش سوم: قرآن کریم، باشگاه معرفتی انسان

قرآن کریم: محور تحول و خودسازی

قرآن کریم، به‌مثابه باشگاهی معرفتی، انسان را به سوی تحقق ظرفیت‌های وجودی‌اش هدایت می‌کند. استاد فرزانه، تأکید دارند که قرآن کریم، نه‌تنها کتابی برای قرائت و دعا، بلکه منبعی برای تولید علم و فناوری است. متأسفانه، قرآن کریم در فرهنگ عمومی به شیء‌ای فانتزی تقلیل یافته و با آینه و چراغ هم‌رتبه شده است. این تحقیر، مانع از بهره‌گیری علمی از این کتاب آسمانی شده است.

استاد فرزانه، با اشاره به حدیث «الدهر انزلنی انزلنی حتی یقال علی و معاویه»، یعنی «روزگار مرا فرو آورد تا آنجا که گفته شود علی و معاویه»، به تحقیر جایگاه قرآن کریم در فرهنگ عمومی انتقاد می‌کنند. قرآن کریم، باید به‌عنوان قانون اساسی تمدن اسلامی و محور آموزش و تحول قرار گیرد. قرائت‌های طولانی و بی‌فایده، بدون تدبر و فهم علمی، به خستگی و بی‌توجهی مردم منجر شده است.

برای نمونه، استاد فرزانه به تجربه‌ای طنزآمیز اشاره دارند که حتی قناری‌ها به قرائت قرآن بی‌توجه‌اند و به موسیقی‌های دیگر واکنش نشان می‌دهند. این مثال، به غفلت عمومی از ظرفیت‌های معرفتی قرآن کریم اشاره دارد. شبکه‌های قرآنی، به‌جای قرائت‌های سطحی، باید به تبیین علمی و کاربردی آیات بپردازند.

درنگ: قرآن کریم، باشگاهی معرفتی است که باید به‌عنوان محور تولید علم و تحول تمدنی مورد استفاده قرار گیرد.

قرآن کریم، همچون چشمه‌ای زلال است که با تدبر در آن، انسان می‌تواند به مراتب متعالی معرفت دست یابد. این کتاب آسمانی، باید به‌عنوان محور آموزش و پژوهش قرار گیرد تا علوم و صنایع از آن استخراج شود. استاد فرزانه، با نقد واکنش‌های سطحی مانند عزای عمومی برای مسائل ظاهری، مانند قرآن‌سوزی یا آسیب به گنبد، تأکید دارند که واکنش‌های معرفتی و علمی، جایگزین واکنش‌های احساسی شوند.

نقد انفعال در علم دینی

استاد فرزانه، با نقد انفعال در علم دینی، تأکید دارند که فقدان آموزشگاه‌ها و مربیان قرآنی، مانع از تحقق ظرفیت‌های معرفتی انسان شده است. علم دینی، باید از حفظیات به سوی تولید علم انشایی و خلاقانه حرکت کند. این انفعال، انسان را در نیازهای مادی و روزمره محصور کرده و از تحقق کمالات وجودی بازمانده است.

برای نمونه، در سوره تکاثر، آیات ۵-۶ آمده است: لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ، یعنی «اگر به علم یقین می‌دانستید، هر آینه جهنم را می‌دیدید.» این آیه، به ارتباط میان علم یقین و رویت حقیقت اشاره دارد. استاد فرزانه تأکید دارند که رویت جهنم، به دلیل نزدیکی به نقصان‌های وجودی، آسان‌تر از رویت نعیم است. نعیم، به دلیل نیاز به مراتب متعالی‌تر، دشوارتر است. این دیدگاه، انسان را به تمرین و خودسازی برای رسیدن به مراتب متعالی‌تر دعوت می‌کند.

استاد فرزانه، با نقد تجسس به‌جای رویت، تأکید دارند که تجسس، امری ظاهری و سطحی است، در حالی که رویت، نیازمند تمرین و خودسازی است. انسان، به‌جای فضولی در امور دیگران، باید با تمرین معرفتی، به رویت آسمان‌ها، موجودات و مخلوقات دست یابد.

درنگ: علم دینی، باید از انفعال به سوی تولید علم خلاقانه حرکت کند و قرآن کریم را به‌عنوان محور آموزش قرار دهد.

نقد فرهنگ خودباختگی و تحقیر

فرهنگ استعماری، انسان را به موجودی حقیر و خودباخته تبدیل کرده است. استاد فرزانه، با اشاره به امضاهای علما با عنوان «الاحقر» یا «الفقیر»، این فرهنگ خودتحقیری را نقد می‌کنند. تواضع، به معنای فرو آوردن خود از مقام بالا، نشانه کمال اخلاقی است، در حالی که تحقیر، نتیجه فشارهای خارجی و غفلت از عظمت وجودی است. انسان، به‌عنوان خلیفه‌الله، باید عزت و کرامت ذاتی خود را به رسمیت بشناسد.

استاد فرزانه، با استناد به آیه ۵۴ سوره زخرف، فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ، یعنی «پس قومش را سبک شمرد و آن‌ها از او اطاعت کردند»، به تأثیر فرهنگ تحقیر بر اطاعت کورکورانه اشاره دارند. این فرهنگ، انسان را از عظمت وجودی‌اش غافل کرده و او را به مدیریت نیازهای مادی محدود ساخته است.

استاد فرزانه، با نقد انفعال انسان در زندگی روزمره، تأکید دارند که انسان، به‌جای تحقق کمالات وجودی، به کارهای پیش‌پاافتاده مانند مدیریت شکم محدود شده است. این انفعال، نتیجه فرهنگ خودباختگی است که انسان را از قدرت و شهامت خویش محروم کرده است.

درنگ: فرهنگ استعماری، با تحقیر انسان، او را از عزت و کرامت ذاتی‌اش محروم کرده و به اطاعت کورکورانه واداشته است.

جمع‌بندی بخش سوم

قرآن کریم، به‌عنوان باشگاهی معرفتی، انسان را به سوی تحقق ظرفیت‌های وجودی‌اش هدایت می‌کند. نقد انفعال در علم دینی و فرهنگ خودباختگی، ضرورت بازاندیشی در روش‌های آموزشی و تمدن‌سازی اسلامی را برجسته می‌سازد. آیات قرآن کریم، انسان را به تمرین و خودسازی برای رویت حقیقت دعوت می‌کنند و از او می‌خواهند تا از تحقیر و انفعال رهایی یابد.

بخش چهارم: بازاندیشی در تغذیه و تمدن‌سازی اسلامی

تغذیه سالم: پیش‌نیاز سلامت جسمی و معنوی

استاد فرزانه، با تأکید بر تأثیر تغذیه بر سلامت جسمی و معنوی، به نقد غذاهای «بی‌پدر و مادر» مانند پیاز، گوجه و سیب‌زمینی می‌پردازند. این غذاها، به دلیل فقدان اصل و نسب مشخص، به سلامت انسان آسیب می‌رسانند. اصلاح تغذیه، مانند تنظیم اصل و نسب زیتون، برای تقویت حافظه و رویت ضروری است. قرآن کریم و علوم دینی، می‌توانند راهنمای اصلاح تغذیه باشند.

انسان، به‌مثابه باغی پرثمر، نیازمند تغذیه‌ای است که ریشه‌های وجودش را تقویت کند. غذاهای بی‌اصل و نسب، مانند علف‌های هرز، به این باغ آسیب می‌رسانند و مانع از شکوفایی کمالات وجودی می‌شوند. استاد فرزانه، با اشاره به تجربه‌ای از یک دانشمند، تأکید دارند که حتی زیتون باید اصل و نسب مشخصی داشته باشد تا به سلامت انسان کمک کند. اصلاح تغذیه، گامی است به سوی سلامت جسمی و معنوی که انسان را برای تحقق ظرفیت‌هایش آماده می‌سازد.

درنگ: تغذیه سالم، با اصل و نسب مشخص، پیش‌نیاز سلامت جسمی و معنوی و تقویت ظرفیت‌های وجودی انسان است.

ضرورت سرمایه‌گذاری در قرآن کریم

استاد فرزانه، با مقایسه سرمایه‌گذاری در فوتبال با فقدان سرمایه‌گذاری در قرآن کریم، تأکید دارند که قرآن کریم باید محور تولید علم و فناوری قرار گیرد. همان‌گونه که در ورزش، منابع هنگفتی صرف می‌شود، باید برای استخراج علوم قرآنی نیز سرمایه‌گذاری شود. این تحول، نیازمند ایجاد آزمایشگاه‌های قرآنی و سیستم‌های آموزشی است که قرآن کریم را به‌عنوان قانون اساسی تمدن اسلامی قرار دهند.

قرآن کریم، مانند معدنی گران‌بهاست که استخراج گوهرهای آن، نیازمند تلاش و سرمایه‌گذاری است. این کتاب آسمانی، می‌تواند علوم و صنایع را به انسان عرضه کند و او را به سوی تمدن‌سازی اسلامی هدایت نماید. استاد فرزانه، با نقد تربیت نازپرورده، تأکید دارند که انسان باید با تحمل سختی‌ها و تمرین معرفتی، به مراتب متعالی دست یابد.

درنگ: سرمایه‌گذاری در قرآن کریم، برای استخراج علوم و تمدن‌سازی اسلامی، ضرورتی انکارناپذیر است.

جمع‌بندی بخش چهارم

تغذیه سالم و سرمایه‌گذاری در قرآن کریم، دو رکن اساسی برای تحقق ظرفیت‌های وجودی انسان و تمدن‌سازی اسلامی هستند. اصلاح تغذیه، انسان را برای رویت و معرفت آماده می‌سازد، در حالی که سرمایه‌گذاری در قرآن کریم، علوم و صنایع را به سوی تمدن متعالی هدایت می‌کند. این بخش، انسان را به بازاندیشی در سبک زندگی و اولویت‌های تمدنی دعوت می‌کند.

نتیجه‌گیری کل

انسان، به‌مثابه گوهری بی‌همتا در عالم خلقت، از ظرفیت‌هایی بی‌کران برخوردار است که فلسفه‌های کهن، با تقلیل او به موجودی محدود، از حقیقت وجودی‌اش غافل مانده‌اند. قرآن کریم، به‌عنوان باشگاهی معرفتی، انسان را به سوی تحقق این ظرفیت‌ها هدایت می‌کند. رویت، به‌عنوان یکی از چشمه‌های وجودی انسان، ابزاری است برای شناخت حضوری حقیقت که با تمرین و خودسازی به فعلیت می‌رسد. نقد فرهنگ خودباختگی، انفعال در علم دینی و تقلیل قرآن کریم به شیء‌ای فانتزی، ضرورت بازاندیشی در روش‌های آموزشی و تمدن‌سازی را برجسته می‌سازد. این اثر، انسان را به رهایی از تحقیر و انفعال و حرکت به سوی عزت و کرامت ذاتی دعوت می‌کند تا در پرتو قرآن کریم، به جایگاه واقعی خود در تمدن جهانی دست یابد.

با نظارت صادق خادمی