متن درس
تحلیل معرفتشناختی انقباض و انبساط در نظام اسلامی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره (جلسه ۱۵۴۲)
مقدمه
در سیر تاریخی تمدن اسلامی، انقباض معرفتی و تحریف صفات کمال انسانی، بهویژه در اثر غربت معصومین (ع) و استبداد سیاسی، چالشهایی عمیق در مسیر رشد علمی و معنوی مسلمین ایجاد کرده است. این نوشتار، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه آیتالله محمدرضا نکونام قدسسره، به تحلیل این انقباض معرفتی و ضرورت بازگشت به نظام قرآنی مبتنی بر رویت و نظر میپردازد. هدف این اثر، بازسازی و تبیین نظام معرفتی اسلامی است که در پرتو قرآن کریم، ظرفیتهای انسانی را از انفعال به انبساط سوق میدهد.
بخش اول: ریشههای انقباض معرفتی در تاریخ اسلام
غربت معصومین و استبداد سیاسی
غربت و غیبت معصومین (ع) در میان شیعیان و استبداد خلفای بنیامیه و بنیعباس در میان اهل سنت، به انقراض معرفت، رویت، کشف و شهود انجامید. این عوامل، با کنار زدن هدایت معصومین و تحمیل جبر، ظرفیتهای معرفتی جامعه اسلامی را تضعیف کردند. خلفا، با بهرهگیری از جبر، مسلمین را به خفت و کوری معرفتی کشاندند تا سلطه سیاسی خود را تثبیت کنند. این تحقیر، ابزاری بود برای مطیعسازی جامعه و محروم کردن آن از مزایای انسانی نظیر علم، عرفان و منطق.
درنگ: غربت معصومین و استبداد خلفا، با تحمیل جبر، به انقراض معرفت و محرومیت از مزایای انسانی منجر شد. |
این انقراض، نهتنها ظرفیتهای معرفتی را سرکوب کرد، بلکه صفات کمال انسانی نظیر رویت، دقت، کشف و عرفان را به حاشیه راند. ذکر این صفات، در برخی مقاطع تاریخی، با سرکوب و قلع و قمع همراه بود، زیرا حاکمان از پرسشگری عقلانی و شهود معنوی واهمه داشتند.
تحریف صفات کمال انسانی
صفات کمال انسانی، که در نظام قرآنی بهعنوان گوهر وجود آدمی معرفی شدهاند، در اثر سیاستهای سرکوبگرانه به انقراض کشیده شدند. رویت، دقت، کشف و عرفان، که ابزارهایی برای تعالی روح و عقلاند، بهگونهای تحریف شدند که گویی مفاهیمی زشت و ناپسندند. این تحریف، نتیجه سیاستی بود که برای حفظ قدرت سیاسی، انسان را از ظرفیتهای وجودیاش محروم کرد. حاکمان، با سوءاستفاده از مفهوم قضا و قدر، مردم را به تسلیم و انفعال واداشتند و آنان را از بهرهمندی از مزایای انسانی بازداشتند.
درنگ: تحریف صفات کمال انسانی، با سوءاستفاده از جبر الهی، انسان را از ظرفیتهای وجودیاش محروم کرد. |
جبر و تحقیر الهی
حاکمان، با استناد به خواست الهی، جبر را به ابزاری برای تحقیر و تسلیم مردم تبدیل کردند. این سوءاستفاده، با این ادعا که هر آنچه رخ میدهد خواست خداست، مردم را به انفعال کشاند. این باور تحمیلی، که مردم را از اراده و اختیار محروم میکرد، به انقباض معرفتی و دوری از حقیقت منجر شد. در این نظام فکری، انسان بهجای آنکه کنشگری فعال در مسیر کمال باشد، به موجودی منفعل و تسلیمشده تبدیل شد.
جمعبندی بخش اول
انقباض معرفتی در تاریخ اسلام، نتیجه غربت معصومین، استبداد سیاسی و تحمیل جبر بود. این عوامل، با سرکوب صفات کمال انسانی و محروم کردن جامعه از مزایای وجودی، به کوردلی معرفتی و انفعال مسلمین انجامید. برای احیای معرفت اسلامی، بازگشت به نظام قرآنی مبتنی بر رویت و نظر ضروری است.
بخش دوم: نقد نظام معرفتی ظاهری و محدودیتهای علم دینی
ظاهریگرایی و ناآگاهی
در تاریخ علم دینی، گروهی از علما که به «ظاهریون» شهرت یافتند، به کوری معرفتی مبتلا شدند. این گروه، که تنها به ظواهر احکام و متون دینی توجه داشتند، از بصیرت و شهود محروم بودند. اصطلاح «ظاهریون» در متون تاریخی به علمایی اطلاق میشود که فاقد درک باطناند و به فقه و کلام ظاهری محدود شدهاند. این محدودیت، به انکسار حوزههای علمی، عرفان و منطق انجامید و علم دینی را از پویایی و خلاقیت محروم کرد.
درنگ: ظاهریون، با تمرکز بر ظواهر و دوری از باطن، علم دینی را به انکسار و ناآگاهی کشاندند. |
مخالفت با منطق و عقلانیت
ظاهریون، مطالعه منطق را با اتهام «زندقه» محکوم میکردند و معتقد بودند: «من تمنطق فقد تزندق» (هر که منطق بخواند، زندقه شده است). این اتهام، از ترس حاکمان از عقلانیت و پرسشگری سرچشمه میگرفت. منطق و عقلانیت، که ابزارهایی برای اندازهگیری و حسابگریاند، مانع از هرجومرج و خودسری حاکمان میشدند. از اینرو، ظاهریون با سرکوب منطق، مردم را در بیخبری نگه داشتند تا سلطه سیاسی حفظ شود.
تحریف عرفان و کوردلی
عرفان، که در نظام قرآنی راهی به سوی شهود و کمال است، در اثر تحریف به انحطاط و لاعلاجی کشیده شد. این تحریف، عرفان را از مسیر حقیقت به فقر و انفعال سوق داد و مسلمین را به کوردلی معرفتی مبتلا کرد. مفاهیمی چون رویت، نظر، کشف و کرامت، که در قرآن کریم ستونهای معرفتاند، به اموری زشت و ناپسند تبدیل شدند. افرادی که به عرفان یا منطق شهرت یافتند، مورد سرکوب و تخریب قرار گرفتند تا رشد معرفتی جامعه متوقف شود.
درنگ: تحریف عرفان و سرکوب منطق، مسلمین را به کوردلی معرفتی و انفعال سوق داد. |
تغییر فضای معاصر
در دوران معاصر، فضای معرفتی تا حدی باز شده است و مطالعه منطق و فلسفه دیگر با اتهام زندقه مواجه نیست. بااینحال، برخی مفاهیم مانند علوم غریبه همچنان با وحشت و سوءتفاهم دیده میشوند. این تغییر نسبی، نشاندهنده گشایش در فضای فکری است، اما موانع فرهنگی همچنان مانع از احیای کامل معرفت قرآنیاند.
جمعبندی بخش دوم
نظام معرفتی ظاهری، با تمرکز بر ظواهر و سرکوب منطق و عرفان، علم دینی را به انکسار و ناآگاهی کشاند. تحریف عرفان و اتهام به منطق، ابزارهایی سیاسی برای حفظ سلطه بودند. برای احیای علم دینی، باید از ظاهریگرایی به سوی نظام معرفتی قرآنی حرکت کرد.
بخش سوم: جبر، تناسخ و تحریفهای سیاسی
جبر و تناسخ بهعنوان ابزار سیاسی
در اسلام، جبر و در ادیان دیگر مانند مسیحیت و یهودیت، مفهوم تناسخ بهعنوان ابزارهایی سیاسی برای محدود کردن معرفت و انکار قیامت به کار رفتند. این مفاهیم، نه علمی و فلسفی، بلکه سیاسی بودند و برای سلطه بر مردم طراحی شدند. خلفا هزینههای هنگفتی صرف کردند تا جبر و تناسخ را بهعنوان بحثهای علمی جا بیندازند، اما در این امر موفق نشدند، زیرا حقیقت ذاتاً در برابر تحریف مقاومت میکند.
درنگ: جبر و تناسخ، ابزارهای سیاسی برای محدود کردن معرفت و سلطه بر مردم بودند. |
انقباض پس از صدر اسلام
پس از صدر اسلام و در پی غیبت معصومین (ع)، مسلمین به انقباض معرفتی مبتلا شدند. این انقباض، نتیجه دوری از هدایت معصومین و تأثیر عوامل سیاسی بود. بازگشت از این انقباض به انبساط معرفتی، کاری دشوار و زمانبر است که نیازمند بازسازی نظام معرفتی اسلامی با تکیه بر قرآن کریم است.
جمعبندی بخش سوم
جبر و تناسخ، بهعنوان ابزارهای سیاسی، معرفت اسلامی را محدود کردند و مسلمین را به انقباض سوق دادند. بازگشت به انبساط معرفتی، نیازمند تکیه بر قرآن کریم و بازسازی نظامهای آموزشی و علمی است.
بخش چهارم: قرآن کریم و نظام معرفتی مبتنی بر رویت و نظر
عظمت معرفتی قرآن کریم
قرآن کریم، بهعنوان کتابی صنعتی و علمی، فاقد مفهوم حصولی است و بر رویت، نظر، علم و کشف تأکید دارد. این کتاب آسمانی، با عظمت معرفتی خود، انسان را به فعالسازی ظرفیتهای وجودیاش دعوت میکند. بااینحال، مسلمین در اثر انقباض معرفتی، از این عظمت بهره نبردهاند و به افول و انفعال گرفتار شدهاند.
درنگ: قرآن کریم، با تأکید بر رویت و نظر، انسان را به فعالسازی ظرفیتهای معرفتی دعوت میکند. |
رویت و نظر در قرآن کریم
قرآن کریم از رویت و نظر برای تبیین همه چیز، از خدا تا دوزخ، استفاده میکند. آیه فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (واقعه: ۸۳-۸۴) به شهود حقیقت در لحظه مرگ اشاره دارد: «پس چرا هنگامی که جان به گلوگاه میرسد، و شما در آن هنگام نظاره میکنید.» این آیه، ظرفیت انسان برای رویت حقیقت را در لحظه احتضار نشان میدهد.
همچنین، آیه ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ (یونس: ۱۴) به نظارت الهی بر اعمال انسان اشاره دارد: «سپس شما را پس از آنان جانشینان در زمین قرار دادیم تا ببینیم چگونه عمل میکنید.» این آیه، عمل انسان را بهعنوان امری دیدنی معرفی میکند، چه محسوس باشد و چه غیرمحسوس.
تشخیص صدق و کذب در قرآن کریم
قرآن کریم، بهعنوان بهترین مربی، در آیه سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكَاذِبِينَ (نمل: ۲۷) به تشخیص صدق و کذب اشاره دارد: «به زودی خواهیم دید که آیا راست گفتهای یا از دروغگویان بودهای.» اولیای خدا، با شهود حضوری، صدق و کذب را استشمام میکنند، اما به روی خود نمیآورند. این توانایی، به معرفت حضوری و شهود آنها اشاره دارد.
در آیه يَشْهَدُونَ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ … إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ (منافقون: ۱-۲)، قرآن کریم به تشخیص کذب منافقین اشاره میکند: «گواهی میدهند که تو پیامبر خدایی… آنها دروغگو هستند.» صدق و کذب، به تطبیق کلام با واقعیت خارجی وابسته است، نه اعتقاد ذهنی.
درنگ: قرآن کریم، با تأکید بر رویت و نظر، نظام معرفتی حضوری را برای تشخیص صدق و کذب ارائه میدهد. |
نظام تشخیص الهی و انسانی
در نظام الهی، خدا صدق را بیواسطه و کذب را با بررسی تشخیص میدهد. اولیا صدق را بهراحتی و کذب را با تأمل میفهمند، درحالیکه شیطان کذب را سریع و صدق را با تأمل درک میکند. این تفاوت، به پیچیدگی ذهن انسانی و نظام معرفتی الهی و غیرالهی اشاره دارد. معصومین، به دلیل فرازمانی بودن، همه چیز را بیواسطه میبینند: «من عالم بما کان و ما یکون و ما هو کائن» (من به آنچه بوده، خواهد بود و هست آگاهم).
جمعبندی بخش چهارم
قرآن کریم، با تأکید بر رویت و نظر، نظام معرفتی حضوری را ارائه میدهد که انسان را به فعالسازی ظرفیتهای وجودیاش دعوت میکند. آیات قرآنی، با تبیین نظارت الهی و تشخیص صدق و کذب، راهنمایی برای احیای معرفت اسلامیاند. این نظام، با پرورش ذهن و شهود، انسان را از انقباض به انبساط معرفتی سوق میدهد.
بخش پنجم: نقد علم دینی و ضرورت تحول
عقیمی علوم دینی
علوم دینی، از جمله حقوق، ادبیات و فلسفه، در اثر تمرکز بر مفاهیم حصولی و دوری از پویایی، عقیم شدهاند. این علوم، فاقد تأثیر جهانی في العالم و تقاضای اجتماعیاند. عدم ارتباط علمی و فلسفی میان حوزه و دانشگاه، به انفصال معرفتی و اجتماعی منجر شده است. طلاب، به دلیل این عقیمی و نبود تقاضای اجتماعی، مأیوس شده و از ادامه مسیر بازمیمانند.
درنگ: عقیمی علوم دینی، نتیجه دوری از پویایی قرآنی و عدم انطباق با نیازهای جامعه است. |
تمرین رویت و نظر
برای خروج از انقباض معرفتی، انسان باید ذهن خود را با تمرین رویت و نظر ورزش دهد. این تمرین، که در روانشناسی فلسفی به تمرکز بر شخص یا شیء توصیه شده، ذهن را از انفعال خارج میکند. لحظه اول دیدار، تعیینکننده درک نهایی است و ذهن غیرفعال، که چیزی دریافت نمیکند، خنگ و خفه است. ذهن انسان، به عالم هستی متصل است و با تمرین میتواند فراکانسهای معرفتی را دریافت کند.
نقد آموزشهای تکراری
آموزشهای دینی، بهویژه دروس خارج، اغلب تکراریاند و طلاب به نوشتن و مباحثه مطالب تکراری مشغولاند. این تکرار، به جمود فکری و دوری از خلاقیت منجر شده است. بهجای مشقنویسی بیشازحد، باید ذهن را برای رویت و نظر ورزش داد تا از انفعال خارج شود.
جمعبندی بخش پنجم
علوم دینی، در اثر انقباض و تکرار، از پویایی و تأثیرگذاری محروم شدهاند. برای احیای این علوم، باید با تمرین رویت و نظر و بازگشت به قرآن کریم، نظام معرفتی اسلامی را بازسازی کرد. این تحول، نیازمند ارتباط علمی میان حوزه و دانشگاه و ان است.
بخش ششم: تفاوتهای الهی و انسانی در معرفت و کنش
اشتراک صفات خدا و انسان
هر صفتی که انسان دارد، خدا نیز دارد، جز ذات که مختص خداست. این اشتراک، به تجلی صفات الهی در انسان اشاره دارد. بااینحال، تفاوت کلیدی در ظلم است. خدا نمیتواند ظلم کند، زیرا ظلم محال است و متعلق اراده الهی قرار نمیگیرد: لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ (انفال: ۵۱)؛ «خدا به بندگان ستمگر نیست.» اما انسان میتواند ظلم کند، هرچند قادر است از آن پرهیز کند.
درنگ: ظلم برای خدا «نمیشود»، اما انسان میتواند ظلم کند یا از آن پرهیز نماید. |
نقش انسان در تحقق ظلم
خدا ظلم را مستقیم انجام نمیدهد، بلکه انسان را واسطه اجرای آن میکند: بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ (مؤمنون: ۸۸)؛ «فرمانروایی همه چیز به دست اوست.» این واسطهگری، به نظام علّی و معلولی و نقش انسان در آن اشاره دارد. آیه يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ (فتح: ۱۰) نیز به نقش دست غیب و ید الله در این نظام اشاره دارد: «دست خدا بالای دستهای آنهاست.»
جمعبندی بخش ششم
تفاوت خدا و انسان در ظلم، به ماهیت اراده الهی و آزادی انسان در کنش اشاره دارد. خدا، با حاکمیت مطلق، ظلم را از طریق انسان محقق میکند، اما خود از آن مبراست. این نظام، به پیچیدگی رابطه میان اراده الهی و انسانی و نقش انسان در تحقق امور اشاره دارد.
نتیجهگیری کلی
انقراض معرفتی جامعه اسلامی، نتیجه غربت معصومین، استبداد سیاسی و تحمیل جبر بود که صفات کمال انسانی را به حاشیه راند. قرآن کریم، با تأکید بر رویت و نظر، انسان را به احیای ظرفیتهای معرفتی دعوت میکند. آیات قرآنی، با تبیین نظارت الهی و تشخیص صدق و کذب، راهنمایی برای خروج از انقباض به انبساط معرفتیاند. علوم دینی، با تحول و بازگشت به قرآن کریم، میتوانند از عقیمی به پویایی برسند. این تحول، نیازمند تمرین معرفتی، ارتباط حوزه و دانشگاه و انطباق با نیازهای جامعه است. قرآن کریم، بهعنوان کتابی صنعتی و علمی، تنها راه توانمندسازی و احیای معرفت اسلامی است.
با نظارت صادق خادمی |