در حال بارگذاری ...
صادق خادمی
صادق خادمی

جستجوی زنده در تمام درس‌ها

یافتن درس بر اساس شماره (در این دسته)

فلسفه 1543

متن درس





انبساط معرفتی و احیای علوم قرآنی در تاریخ اسلام

انبساط معرفتی و احیای علوم قرآنی در تاریخ اسلام

برگرفته از درس‌گفتارهای استاد فرزانه آیت‌الله محمدرضا نکونام قدس‌سره (جلسه ۱۵۴۳)

مقدمه: انقباض معرفتی و ضرورت احیای علوم قرآنی

در سیر تاریخی تمدن اسلامی، پس از غیبت معصومین علیهم‌السلام و واقعه کربلا، جامعه اسلامی به انقباضی معرفتی گرفتار آمد که از پیوند با سرچشمه‌های اصیل وحیانی دور شد. این انقباض، ریشه در استبداد سیاسی خلفا و سلاطین داشت که علم را به ابزاری برای تثبیت قدرت فروکاستند و علما را به حاشیه راندند. قرآن کریم، این کتاب الهی که سرچشمه‌ای بی‌کران از معرفت و حکمت است، به قرائتی صرف محدود شد و از جایگاه مصدری خود در تولید علم و صنعت محروم گردید. این نوشتار، با بررسی ریشه‌های این انحطاط و تحلیل ظرفیت‌های قرآن کریم برای احیای علوم، به ضرورت انبساط معرفتی و بازگشت به نظام وحیانی تأکید دارد. هدف این اثر، تبیین مسیر احیای علوم قرآنی با بهره‌گیری از ظرفیت‌های علمی مدرن و بازسازی نظام معرفتی اسلامی است، تا انقلاب ۵۷ از خطر انقراض مصون ماند و به قله‌های علم و صنعت دست یابد.

بخش اول: ریشه‌های انقباض معرفتی در تاریخ اسلام

انقباض جامعه اسلامی پس از کربلا

پس از واقعه کربلا و غیبت معصومین علیهم‌السلام، جامعه اسلامی از هدایت مستقیم اولیای الهی محروم شد و به انقباضی معرفتی گرفتار آمد. این انقباض، همچون سایه‌ای سنگین بر ظرفیت‌های علمی و معنوی جامعه افتاد و آن را از پویایی و بالندگی بازداشت. دوری از هدایت معصومین، که چون چراغی در ظلمت راه را روشن می‌کردند، جامعه را به سوی تحجر و ظاهرگرایی سوق داد.

درنگ: انقباض معرفتی پس از کربلا، نتیجه دوری از هدایت معصومین و تحمیل استبداد سیاسی بود که ظرفیت‌های علمی و معنوی جامعه را محدود کرد.

استبداد خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس

خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس، با الگوگیری از سلطنت‌های عجم، استبداد را به‌عنوان ابزار حفظ قدرت پیشه کردند. این استبداد، همچون دیواری آهنین، هرگونه رشد علمی و معرفتی را سد کرد و علم را به خدمت سیاست درآورد. خلفا، به‌جای ترویج علم و حکمت، به سلطه سیاسی و تثبیت قدرت خود اولویت دادند و بدین‌ترتیب، جامعه اسلامی از پویایی علمی محروم شد.

درنگ: استبداد خلفا، با تمرکز بر سلطه سیاسی، مانع از رشد علمی و معرفتی جامعه اسلامی شد و علم را به ابزاری برای حفظ قدرت فروکاست.

استفاده از علمای متملق

خلفا تنها به علمایی نیاز داشتند که تملق‌گوی آنها باشند و علم را در خدمت اهداف سیاسی قرار دهند. این رویکرد، علم را از جایگاه والای خود به ابزاری برای توجیه قدرت تنزل داد و علما را به حاشیه راند. علمای متملق، همچون آینه‌هایی کدر، تنها تصویر مطلوب خلفا را بازتاب می‌دادند و از حقیقت علم و معرفت دور شدند.

درنگ: استفاده از علمای متملق، علم را به ابزاری سیاسی تبدیل کرد و جایگاه علما را تضعیف نمود.

انقباض علم و تضعیف علما

سیاست‌های استبدادی خلفا، علم را منقبض کرد و علما را به حاشیه راند. این انقباض، همچون خزانی که شکوفه‌های درخت را فرومی‌ریزد، تولید علمی را کاهش داد و جامعه را از معرفت محروم ساخت. علما، که باید چون ستارگان هدایت‌گر جامعه باشند، در سایه استبداد به انزوا کشیده شدند.

درنگ: انقباض علم و تضعیف علما، نتیجه سیاست‌های استبدادی بود که تولید علمی را کاهش داد و جامعه را از معرفت محروم کرد.

کمیابی علما در تاریخ اسلام

در سده‌های تاریخی، تعداد علما به‌شدت اندک بود و بسیاری از آنها در انزوا و خفا به فعالیت علمی می‌پرداختند. این کمیابی، همچون قطره‌ای در بیابان، نشان‌دهنده محدودیت‌های معرفتی جامعه بود. فشارهای سیاسی و اجتماعی، علما را به کنج عزلت راند و از تأثیرگذاری آنها کاست.

درنگ: کمیابی علما در تاریخ اسلام، نتیجه فشارهای سیاسی و اجتماعی بود که آنها را به انزوا و خفا سوق داد.

زندگی علما در غربت و تقیه

برخی علما در غربت و تقیه، حتی بدون لباس رسمی، به‌طور مخفیانه به فعالیت علمی ادامه می‌دادند. این وضعیت، همچون زندگی در سایه‌ای تاریک، نشان‌دهنده شدت سرکوب و محدودیت‌های معرفتی بود. علما، در این شرایط، چون گوهرهایی پنهان در دل سنگ، از دیده‌ها مخفی ماندند.

درنگ: زندگی علما در غربت و تقیه، نشانه‌ای از شدت سرکوب و محدودیت‌های معرفتی در تاریخ اسلام است.

نادر بودن معرفت و شهود

مفاهیمی چون علم، معرفت، رویت، شهود و معاینه در جامعه اسلامی به‌ندرت یافت می‌شد. این مفاهیم، که چون چشمه‌های زلال معرفت باید جامعه را سیراب می‌کردند، در سایه تحریف و سرکوب به محاق رفتند. تنها در موارد استثنایی، عالمی در خفا به این معارف دست می‌یافت.

درنگ: نادر بودن معرفت و شهود، نتیجه سرکوب نظام‌های معرفتی و تحریف مفاهیم عرفانی بود.

شخصیت‌های استثنایی مانند شیخ بهایی

افرادی چون شیخ بهایی، که در مهندسی، فقه و علوم گوناگون برجسته بودند، در تاریخ اسلام استثنا بودند. این شخصیت‌ها، همچون ستارگانی در آسمان تیره تاریخ، با استعداد و تلاش شخصی خود درخشیدند و محدودیت‌های زمانه را پشت سر گذاشتند.

درنگ: شخصیت‌های استثنایی مانند شیخ بهایی، با وجود محدودیت‌ها، به دلیل استعداد و تلاش شخصی برجسته شدند.

خیام و محدودیت‌های علمی

خیام، به‌عنوان دانشمندی برجسته، نه روضه‌خوان بود و نه متملق، اما چنین افرادی در تاریخ انگشت‌شمار بودند. این کمیابی، همچون گلی نادر در بیابان، نشان‌دهنده انقباض علمی و تمرکز بر ظواهر در جامعه اسلامی بود.

درنگ: کمیابی دانشمندانی چون خیام، نشانه انقباض علمی و تمرکز بر ظواهر در جامعه اسلامی است.

تملق علما در دربار پادشاهان

بسیاری از علما، به‌جای پرداختن به علم و تحقیق، در خدمت پادشاهانی چون نادرشاه و شاه عباس بودند. این تملق، همچون زنجیری بر پای علم، آن را به ابزاری سیاسی تبدیل کرد و از رشد و بالندگی بازداشت.

درنگ: تملق علما در دربار پادشاهان، علم را به ابزاری سیاسی تبدیل کرد و از رشد آن جلوگیری نمود.

قلت دانشمندان برجسته

دانشمندان برجسته در ایران و سرزمین‌های جدا شده از ایران بزرگ بسیار اندک بودند. این قلت، همچون خاکستری بر آتش علم، نتیجه نبود زیرساخت‌های علمی و فشارهای سیاسی بود که جامعه را از تولید معرفت محروم کرد.

درنگ: قلت دانشمندان برجسته، نتیجه نبود زیرساخت‌های علمی و فشارهای سیاسی بود.

ضعف علمی علمای ظاهری

علمای ظاهری یا متملق، فاقد قوت علمی و همت برای تحقیق و رشد بودند. این ضعف، همچون سایه‌ای بر آفتاب علم، از تمرکز بر ظواهر و دوری از حقیقت معرفتی ناشی شد و جامعه را از پویایی محروم کرد.

درنگ: ضعف علمی علمای ظاهری، نتیجه تمرکز بر ظواهر و دوری از حقیقت معرفتی بود.

جمع‌آوری علما در قم

در زمان یکی از عالمان برجسته دینی، تنها چهارصد عالم در قم گرد آمدند که تعداد اندکی از آنها برجسته بودند. این تعداد اندک، همچون قطره‌ای در اقیانوس نیازهای معرفتی، نشان‌دهنده محدودیت‌های سازمانی و معرفتی حوزه‌های علمی بود.

درنگ: جمع‌آوری تنها چهارصد عالم در قم، نشانه محدودیت‌های معرفتی و سازمانی حوزه‌های علمی بود.

ماجرای آسید احمد و اراک

آسید احمد، شاگرد برجسته یکی از عالمان دینی، به دلیل الزام مردم اراک در این شهر ماند، اما استاد او انتظار داشت که وی عالمی برای کل ایران شود. این ماجرا، همچون آینه‌ای، اهمیت نقش علما در سطح ملی و محدودیت‌های محلی را نشان می‌دهد.

درنگ: ماجرای آسید احمد، به اهمیت نقش علما در سطح ملی و محدودیت‌های محلی اشاره دارد.

تأثیر غیبت و کربلا بر علم

غیبت معصومین و واقعه کربلا، با همکاری خلفا و سلاطین عجم، دودمان علم را بر هم زد. این همکاری، همچون طوفانی ویرانگر، علم و معرفت را از جامعه ربود و جامعه را در تاریکی جهل فرو برد.

درنگ: غیبت و کربلا، با همکاری خلفا و سلاطین، دودمان علم را بر هم زد و جامعه را از معرفت محروم کرد.

جمع‌بندی بخش اول

انقباض معرفتی جامعه اسلامی پس از کربلا و غیبت معصومین، نتیجه استبداد خلفا، تحریف علوم، و انزوای علما بود. این انقباض، علم را به حاشیه راند و جامعه را از پویایی علمی محروم کرد. شخصیت‌های استثنایی مانند شیخ بهایی و خیام، با وجود محدودیت‌ها، درخشیدند، اما کمیابی آنها نشان‌دهنده عمق این انحطاط است. برای احیای علوم اسلامی، باید از این انقباض تاریخی خارج شد و به سوی انبساط معرفتی حرکت کرد.

بخش دوم: محدودیت قرآن کریم به قرائت و ضرورت احیای نقش مصدری آن

محدود شدن قرآن کریم به قرائت

قرآن کریم، این کتاب الهی که چون اقیانوسی بی‌کران از معرفت و حکمت است، در سده‌های گذشته به قرائت صرف محدود شد و از نقش مصدری و معرفتی خود محروم گردید. این محدودیت، همچون قفسی بر بال‌های حکمت، مانع از پرواز معرفتی جامعه اسلامی شد.

درنگ: محدود شدن قرآن کریم به قرائت، نتیجه تحریف فرهنگی و سیاسی برای کنترل جامعه بود.

قرائت قرآن در بازارها

کسبه در بازارهای اسلامی، پیش از آغاز کسب‌وکار، به قرائت قرآن کریم می‌پرداختند و حتی در حضور مشتری، با اشاره دست، از معامله بازمی‌ماندند تا قرائت خود را به پایان رسانند. این رفتار، همچون نقشی بر آب، نشان‌دهنده تقدس ظاهری قرآن و غفلت از محتوای عمیق آن بود.

درنگ: قرائت قرآن در بازارها، نشانه تقدس ظاهری و غفلت از محتوای معرفتی آن بود.

از دست رفتن علوم قرآنی

واژگان کلیدی چون علم، رویت، کشف و معرفت، که چون گوهرهایی در صدف قرآن کریم نهفته‌اند، از نظام معرفتی اسلامی حذف شدند. این حذف، همچون خاموشی چراغی در شب، جامعه را در تاریکی جهل فرو برد.

درنگ: حذف واژگان کلیدی علم، رویت و معرفت، نتیجه انقباض معرفتی و تحریف علوم بود.

عدم تقصیر گذشتگان

گذشتگان، با وجود محدودیت‌های عظیم، با خون خود دین را حفظ کردند و کوتاهی نکردند. آنها، همچون سربازانی در میدان نبرد، با جان خود از حریم معرفت دفاع کردند و راه را برای آیندگان هموار ساختند.

درنگ: گذشتگان با وجود محدودیت‌ها، با خون خود دین را حفظ کردند و کوتاهی نکردند.

ضرورت استفاده از قرآن کریم در دنیای مدرن

در دنیای امروز، با امکانات فراوان علمی و مالی، قرآن کریم نباید به حاشیه رانده شود. این کتاب الهی، چون خورشیدی درخشان، می‌تواند نیازهای معاصر را پاسخ دهد و جامعه را به سوی بالندگی هدایت کند.

درنگ: قرآن کریم، با ظرفیت بی‌نهایت خود، می‌تواند نیازهای دنیای مدرن را پاسخ دهد.

نیاز به دانشمندان جهانی

برای بهره‌برداری از قرآن کریم، باید از دانشمندان رشته‌های گوناگون چون فیزیک، شیمی، ریاضی و فلسفه کمک گرفت. این همکاری، همچون پلی میان علوم مدرن و معارف قرآنی، به احیای نظام معرفتی اسلامی یاری می‌رساند.

درنگ: همکاری با دانشمندان جهانی، برای احیای علوم قرآنی و رویکرد میان‌رشته‌ای ضروری است.

کاستی نظام‌های علمی سنتی در بهره‌برداری از قرآن

نظام‌های علمی سنتی، به دلیل فقدان تخصص‌های مدرن، از بهره‌برداری کامل از قرآن کریم ناتوان‌اند. این کاستی، همچون دیواری در برابر نور معرفت، مانع از دسترسی به عمق حکمت قرآنی شده است.

درنگ: کاستی نظام‌های علمی سنتی، نتیجه انقباض علمی و عدم آموزش‌های مدرن است.

استخراج تخصص‌های قرآنی

قرآن کریم، با ظرفیت بی‌کران خود، می‌تواند هزار تخصص را استخراج کند، اما این امر به همکاری، منابع مالی و زیرساخت‌های علمی نیاز دارد. این ظرفیت، همچون معدنی غنی، در انتظار کاوش است.

درنگ: قرآن کریم می‌تواند هزار تخصص را استخراج کند، اما این امر به همکاری و منابع نیاز دارد.

هدررفت منابع مالی

منابع مالی عظیم، مانند خمس، به‌جای صرف در راه احیای قرآن کریم، در امور غیرضروری هزینه می‌شود. این هدررفت، همچون ریختن آب در بیابان، مانع از شکوفایی علمی و معرفتی است.

درنگ: هدررفت منابع مالی، مانع از احیای علوم قرآنی و توسعه علمی است.

لزوم آزمایشگاه‌های قرآنی

برای احیای قرآن کریم، باید آزمایشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های علمی ایجاد شود. این مراکز، همچون کارگاه‌هایی برای استخراج گوهرهای معرفت، می‌توانند قرآن را به مصدر علم و صنعت تبدیل کنند.

درنگ: ایجاد آزمایشگاه‌های قرآنی، برای احیای نقش مصدری قرآن کریم ضروری است.

خطر انقراض انقلاب بدون قرآن

انقلاب ۵۷، اگر به اقیانوس بی‌کران قرآن کریم متصل نشود، در خطر انقراض است. این اتصال، همچون ریشه‌ای برای درخت انقلاب، ضامن پایداری و بالندگی آن است.

درنگ: انقلاب ۵۷ بدون اتصال به قرآن کریم، در خطر انقراض است.

برتری قرآن کریم در علم و صنعت

قرآن کریم، با ظرفیت بی‌نهایت خود، می‌تواند در علم و صنعت بر جهان برتری یابد: ﴿يَعْلُوا وَلَا يُعْلَى عَلَيْهِ﴾. این برتری، همچون قله‌ای دست‌نیافتنی، جهان را به تسخیر معرفت قرآنی درمی‌آورد.

درنگ: قرآن کریم می‌تواند در علم و صنعت بر جهان برتری یابد.

انبساط علمی و معنوی

انبساط در علوم، صنعت، معنویت و رویت، با تکیه بر قرآن کریم ممکن است. این انبساط، همچون شکفتن گلی در بهار، جامعه را از انقباض تاریخی رها می‌سازد.

درنگ: انبساط علمی و معنوی، با تکیه بر قرآن کریم، جامعه را از انقباض تاریخی رها می‌کند.

جمع‌بندی بخش دوم

محدود شدن قرآن کریم به قرائت، نتیجه تحریف فرهنگی و سیاسی بود که آن را از نقش مصدری خود محروم کرد. برای احیای این نقش، باید با بهره‌گیری از دانش مدرن و ایجاد زیرساخت‌های علمی، قرآن را به مصدر علم و صنعت تبدیل کرد. هدررفت منابع مالی و کاستی نظام‌های علمی سنتی، موانع اصلی این احیا هستند. انقلاب ۵۷، برای پایداری، باید به اقیانوس قرآن متصل شود و با انبساط علمی و معنوی، به قله‌های پیشرفت دست یابد.

بخش سوم: بازتعریف مفاهیم عرفانی و معرفتی

وحی و کرامت

وحی در معنای عام، شامل کرامت و الهام است و نباید به نبوت محدود شود. این بازتعریف، همچون کلیدی برای گشودن قفل‌های معرفت، راه را برای احیای عرفان اصیل قرآنی هموار می‌کند.

درنگ: بازتعریف وحی به‌عنوان کرامت و الهام، به احیای معرفت عرفانی یاری می‌رساند.

تحریف منطق و عرفان

منطق و عرفان، به دلیل تلقی حرام بودن، با عناوینی چون قسطاس و اخلاق تدریس شدند. این تحریف، همچون پرده‌ای بر حقیقت، مانع از رشد عقلانی و عرفانی جامعه شد.

درنگ: تحریف منطق و عرفان، برای جلوگیری از رشد عقلانی و عرفانی جامعه بود.

رسوبات فکری در نظام‌های علمی

رسوبات فکری در نظام‌های علمی سنتی، همچنان منطق و فلسفه را حرام می‌دانند. این رسوبات، همچون غباری بر آینه علم، مانع از درخشش معرفت هستند.

درنگ: رسوبات فکری در نظام‌های علمی، مانع از پیشرفت علمی و معرفتی هستند.

عواقب تحریف عرفان

تحریف عرفان، به رواج عرفان‌های وارداتی و انحرافات درویشی منجر شد. این انحرافات، همچون علف‌های هرز، باغ عرفان اصیل قرآنی را به محاق بردند.

درنگ: تحریف عرفان، به رواج انحرافات درویشی و دوری از عرفان اصیل قرآنی منجر شد.

قسطاس به‌جای منطق

برای فرار از اتهام زندقه، منطق با نام قسطاس تدریس شد. این تغییر نام، همچون نقابی بر چهره حقیقت، نشان‌دهنده ترس از سرکوب عقلانیت بود.

درنگ: تدریس منطق با نام قسطاس، نتیجه ترس از سرکوب عقلانیت بود.

تحریف عرفان به اخلاق

عرفان، به دلیل سرکوب، با عنوان اخلاق تدریس شد تا از فشارهای سیاسی در امان بماند. این تحریف، همچون پوشاندن نوری درخشان، عرفان را از دسترس جامعه دور کرد.

درنگ: تحریف عرفان به اخلاق، برای حفظ آن در برابر سرکوب سیاسی بود.

محدودیت‌های فکری در علم دینی

داستان مصطفی و کوزه نجس، نشان‌دهنده محدودیت‌های فکری در علم دینی است که عرفان را به حاشیه راند. این محدودیت‌ها، همچون زنجیری بر پای معرفت، مانع از پویایی علمی شدند.

درنگ: محدودیت‌های فکری در علم دینی، عرفان را به حاشیه راند.

لزوم آموزش طلاب

طلاب باید درس دهند وگرنه از سخن گفتن و معرفت محروم می‌مانند. آموزش، همچون جویباری زلال، ذهن طلاب را سیراب می‌کند و از انقباض معرفتی می‌رهاند.

درنگ: آموزش طلاب، برای رهایی از انقباض معرفتی و فعال‌سازی ظرفیت‌های علمی ضروری است.

ترس و انقباض در نظام‌های علمی

ترس و انقباض، طلاب را از سخن گفتن و تحقیق بازداشت. این ترس، همچون سدی در برابر جریان معرفت، مانع از پویایی علمی شد.

درنگ: ترس و انقباض، مانع از سخن گفتن و تحقیق طلاب شد.

جمع‌بندی بخش سوم

تحریف مفاهیم عرفانی و معرفتی، مانند منطق و عرفان، به انحطاط علمی و رواج انحرافات منجر شد. بازتعریف وحی به‌عنوان کرامت و الهام، و رهایی از رسوبات فکری، می‌تواند عرفان اصیل قرآنی را احیا کند. آموزش طلاب و رفع ترس و انقباض، برای پویایی علمی و معرفتی ضروری است.

بخش چهارم: رویت و نظر در نظام معرفتی قرآنی

رویت و نظر در قرآن کریم

قرآن کریم بر رویت و نظر تأکید دارد: ﴿فَانْظُرْ﴾، ﴿يَنْظُرُ﴾، ﴿تَنْظُرُونَ﴾. این تأکید، همچون نوری بر مسیر معرفت، به اهمیت شهود و نظام معرفتی حضوری اشاره دارد.

درنگ: تأکید قرآن کریم بر رویت و نظر، به نظام معرفتی حضوری و اهمیت شهود اشاره دارد.

اشتراک صفات خدا و انسان

هر صفتی که خدا دارد، انسان نیز دارد، جز ذات که مختص خداست. این اشتراک، همچون آینه‌ای، تجلی صفات الهی در انسان را نشان می‌دهد و ظرفیت‌های معرفتی او را آشکار می‌سازد.

درنگ: اشتراک صفات خدا و انسان، به تجلی صفات الهی در انسان و ظرفیت‌های معرفتی او اشاره دارد.

عصیان و تفاوت انسان و خدا

انسان می‌تواند عصیان کند، اما خدا نمی‌تواند: ﴿لَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ﴾ (آل عمران: ۷۷). خدا با آنها سخن نمی‌گوید و به آنها نگاه نمی‌کند. این تفاوت، همچون مرزی میان ممکن و واجب، به محدودیت اراده الهی در برابر محال اشاره دارد.

درنگ: تفاوت انسان و خدا در عصیان، به محدودیت اراده الهی در برابر محال اشاره دارد.

نقش انسان در عصیان

خدا عصیان را مستقیم انجام نمی‌دهد، بلکه انسان را واسطه قرار می‌دهد. این نقش، همچون واسطه‌ای در نظام علّی و معلولی، انسان را کارگزار حق تعالی می‌سازد.

درنگ: انسان، به‌عنوان واسطه در نظام علّی و معلولی، کارگزار عصیان در برابر حق تعالی است.

نظارت الهی بر اعمال

خدا در ﴿يَسْتَخْلِفُكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُ كَيْفَ تَعْمَلُونَ﴾ (هود: ۷) بر اعمال انسان نظارت دارد: شما را در زمین جانشین کرد تا ببیند چگونه عمل می‌کنید. این نظارت، همچون چشمی بیدار، اعمال انسان را ارزیابی می‌کند.

درنگ: نظارت الهی بر اعمال، به اهمیت رویت در ارزیابی اعمال انسان اشاره دارد.

لزوم ورزش چشم

ورزش چشم، به‌عنوان تمرینی عرفانی و روانی، برای فعال‌سازی رویت ضروری است. این تمرین، همچون کلیدی برای گشودن درهای شهود، ظرفیت‌های معرفتی انسان را فعال می‌کند.

درنگ: ورزش چشم، برای فعال‌سازی ظرفیت‌های معرفتی و شهودی ضروری است.

نقص ورزش‌های مدرن

ورزش‌های مدرن، مانند بدن‌سازی، به جوارح نمی‌رسند و ناقص هستند. این نقص، همچون ساختمانی بدون پایه، مانع از تقویت باطنی انسان می‌شود.

درنگ: ورزش‌های مدرن، به دلیل عدم توجه به جوارح و جوانح، ناقص هستند.

رعشه و ضعف جوارح

شصت درصد افراد، به دلیل عدم ورزش جوارح و جوانح، به رعشه و ضعف مبتلا می‌شوند. این ضعف، همچون درختی بدون ریشه، انسان را از پویایی محروم می‌کند.

درنگ: عدم ورزش جوارح و جوانح، به ضعف و رعشه منجر می‌شود.

تفاوت جوارح و جوانح

جوارح به ظاهر بدن و جوانح به باطن و قلب اشاره دارند. این تمایز، همچون تفکیک جسم و روح، به اهمیت ورزش‌های باطنی برای معرفت و رویت اشاره دارد.

درنگ: تمایز جوارح و جوانح، به اهمیت ورزش‌های باطنی برای معرفت اشاره دارد.

ورزش اعضا و جوارح

هر عضو بدن، از انگشتان تا عروق و اعصاب، نیاز به ورزش خاص خود دارد. این ورزش‌ها، همچون آبیاری باغی، سلامت جسمی و روانی را تضمین می‌کنند.

درنگ: ورزش اعضا و جوارح، برای حفظ سلامت جسمی و روانی ضروری است.

محدودیت‌های لباس عالمان

لباس‌های سنگین، مانند عمامه، در صورت استفاده طولانی، به بدن و ذهن آسیب می‌رساند. این محدودیت، همچون قفسی برای پرنده روح، مانع از پویایی معرفتی است.

درنگ: لباس‌های سنگین، به انقباض جسمی و روانی علما منجر شده است.

تأثیر عمامه بر مغز

استفاده طولانی از عمامه، به مخچه آسیب می‌رساند و استهلاک ذهنی ایجاد می‌کند. این آسیب، همچون فرسایش سنگی در برابر باد، ذهن را از جلا محروم می‌کند.

درنگ: استفاده طولانی از عمامه، به مخچه آسیب می‌رساند و استهلاک ذهنی ایجاد می‌کند.

لزوم تنوع لباس

علما باید لباس‌های متنوع داشته باشند تا از انقباض جسمی و روانی رها شوند. این تنوع، همچون نسیمی خنک، ذهن و بدن را به سوی پویایی هدایت می‌کند.

درنگ: تنوع لباس، به رهایی از انقباض جسمی و روانی کمک می‌کند.

تأثیر عمامه بر مو و ذهن

عمامه طولانی‌مدت، باعث سفید شدن مو و آسیب به پیازچه‌های مو می‌شود. این آسیب، همچون خزانی بر بهار ذهن، ظرفیت‌های معرفتی را کاهش می‌دهد.

درنگ: استفاده طولانی از عمامه، به مو و ذهن آسیب می‌رساند.

ورزش سر و مو

ماساژ سر و مو پس از وضو، ذهن را جلا می‌دهد و حفظ شعر را آسان‌تر می‌کند. این تمرین، همچون آبی زلال، ذهن را از غبار خستگی پاک می‌کند.

درنگ: ماساژ سر و مو، ذهن را جلا می‌دهد و ظرفیت‌های معرفتی را فعال می‌کند.

انقباض به دلیل لباس

لباس‌های سنگین و یکنواخت، به انقباض جسمی و روانی علما منجر شده است. این انقباض، همچون باری بر دوش، مانع از پویایی علمی و معرفتی است.

درنگ: لباس‌های سنگین، مانع از پویایی علمی و معرفتی علما شده است.

ورزش بدن برای عرفان

عرفان با بدن سالم و شفاف ممکن است، نه با بدن ضعیف و پوسیده. بدن سالم، همچون خاکی حاصلخیز، بستر شکوفایی معرفت عرفانی است.

درنگ: عرفان با بدن سالم و شفاف ممکن است.

نقش رزق در معرفت

قرآن کریم در ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ﴾ (عبس: ۲۴) به اهمیت توجه به رزق اشاره دارد: انسان به غذای خود بنگرد. این توجه، به حلال بودن رزق و تأثیر آن بر معرفت تأکید دارد.

درنگ: توجه به رزق حلال، برای حفظ سلامت معرفتی و عرفانی ضروری است.

رزق و حرام

خوردن رزق دیگران یا غذای حرام، به محرومیت از معرفت و رویت منجر می‌شود. این محرومیت، همچون سمی در روح، انسان را از شهود محروم می‌کند.

درنگ: خوردن رزق حرام، انسان را از معرفت و رویت محروم می‌کند.

رویت نطفه در قرآن کریم

قرآن کریم در ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ﴾ (طارق: ۵) به شناخت نطفه دعوت می‌کند: انسان بنگرد که از چه آفریده شده است. این دعوت، به ضرورت خودشناسی برای رسیدن به معرفت الهی اشاره دارد.

درنگ: شناخت نطفه، به خودشناسی و معرفت الهی منجر می‌شود.

شناخت شجره‌نامه

شناخت شجره‌نامه واقعی، به درک ژن‌ها و خاستگاه وجودی انسان کمک می‌کند. این شناخت، همچون کلیدی برای فهم هویت، انسان را به معرفت الهی نزدیک می‌کند.

درنگ: شناخت شجره‌نامه، به خودشناسی و معرفت الهی یاری می‌رساند.

ملکوت آسمان‌ها و زمین

قرآن کریم در ﴿أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ (اعراف: ۱۸۵) به ملکوت دعوت می‌کند: آیا به ملکوت آسمان‌ها و زمین ننگریسته‌اند؟ این دعوت، به درک باطن هستی و دوری از ظاهرگرایی تأکید دارد.

درنگ: دعوت قرآن کریم به ملکوت، به ضرورت درک باطن هستی اشاره دارد.

نقد دانشمندان مدرن

دانشمندان مدرن، مانند کیهان‌شناسان، از درک ملکوت عاجزند و آن را مسخره می‌کنند. این عجز، همچون غباری بر آینه حقیقت، محدودیت‌های علمی مدرن را نشان می‌دهد.

درنگ: دانشمندان مدرن، به دلیل عجز از درک ملکوت، معرفت قرآنی را مسخره می‌کنند.

بی‌توجهی نظام‌های علمی به ملکوت

نظام‌های علمی سنتی، به دلیل انقباض، از تبیین ملکوت و پاسخ به دانشمندان مدرن ناتوان‌اند. این ناتوانی، همچون سدی در برابر جریان معرفت، مانع از پیشرفت علمی است.

درنگ: ناتوانی نظام‌های علمی سنتی در تبیین ملکوت، نتیجه انقباض معرفتی است.

نقد واکنش به آتش زدن قرآن

واکنش‌های احساسی به آتش زدن قرآن کریم، در برابر بی‌توجهی به تحریف محتوای آن، بی‌فایده است. این واکنش‌ها، همچون فریادی در بیابان، از تبیین محتوای قرآنی غافل‌اند.

درنگ: واکنش‌های احساسی به آتش زدن قرآن، از تبیین محتوای آن غافل‌اند.

جمع‌بندی بخش چهارم

قرآن کریم، با تأکید بر رویت و نظر، به نظام معرفتی حضوری دعوت می‌کند. اشتراک صفات خدا و انسان، و دعوت به شناخت نطفه و ملکوت، ظرفیت‌های بی‌کران معرفتی انسان را نشان می‌دهد. ورزش چشم و جوارح، برای فعال‌سازی این ظرفیت‌ها ضروری است. نظام‌های علمی سنتی، به دلیل انقباض، از تبیین ملکوت عاجزند و باید با بهره‌گیری از علوم مدرن، این خلأ را پر کنند.

نتیجه‌گیری کلی

انقباض معرفتی جامعه اسلامی پس از کربلا و غیبت معصومین، نتیجه استبداد خلفا و تحریف علوم بود. قرآن کریم، به قرائت محدود شد و مفاهیمی چون رویت، نظر و ملکوت از نظام معرفتی حذف شدند. آیاتی چون ﴿فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ﴾ و ﴿أَفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ به ضرورت شهود و معرفت دعوت می‌کنند. نظام‌های علمی سنتی، برای احیای قرآن کریم، باید با علوم مدرن همکاری کنند و آزمایشگاه‌های قرآنی ایجاد کنند. ورزش جسمی و روانی، به‌ویژه ورزش چشم و جوارح، برای فعال‌سازی ظرفیت‌های معرفتی ضروری است. انقلاب ۵۷، بدون اتصال به قرآن کریم، در خطر انقراض است. این کتاب الهی، با ظرفیت بی‌نهایت خود، می‌تواند جامعه اسلامی را به قله‌های علم و صنعت رهنمون شود و از انقباض تاریخی به انبساط معرفتی برساند.

با نظارت صادق خادمی