متن درس
فلسفه انسان و علوم اسلامی در پرتو نظام معرفتی قرآنی
برگرفته از درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره (جلسه ۱۵۴۶)
دیباچه
انسان، به مثابه گوهر آفرینش، در نظام معرفتی قرآنی جایگاهی بس والا دارد که نهتنها او را از دیگر مخلوقات متمایز میسازد، بلکه او را به سنبل و افضل مخلوقات بدل میکند. این کتاب، با تکیه بر درسگفتارهای استاد فرزانه قدسسره، به کاوش در ماهیت انسان و جایگاه علوم اسلامی در پرتو قرآن کریم میپردازد. هدف این نوشتار، بازتعریف علوم اسلامی به مثابه ثمرات وحیانی و احیای ظرفیتهای معرفتی انسان در حوزههای علمی است.
بخش نخست: انقباض معرفتی و فروکاست انسان
انقباض جامعه اسلامی پس از ائمه معصومین
پس از دوران ائمه معصومین علیهمالسلام، جامعه اسلامی دچار انقباضی عمیق در ساحتهای ذهنی، فکری و روحانی شد. این انقباض، به مثابه تنگ شدن افقهای معرفتی، ظرفیتهای والای انسانی را به محاق برد و جامعه را از بهرهمندی از صفات متعالی انسانی محروم ساخت. گویی روح جامعه، چون پارچهای پشمین که در آب فرو میرود، کوچک و محدود شده و از عظمت خویش بازمانده است.
درنگ: انقباض معرفتی جامعه اسلامی، نتیجه دوری از نظام قرآنی و محدود شدن به نیازهای مادی است که انسان را از جایگاه والای خود محروم ساخته است.
تقلیل انسان به نیازهای روزمره
در این دوران، تعریف انسان به موجودی فروکاسته شد که تنها میخورد و در بازارها راه میرود. این تعریف، که انسان را به نیازهای ابتدایی مادی محدود میکند، گویی او را از قلههای عظمت به دامنههای فرومایگی فروغلتاند. انسان، که در قرآن کریم به عنوان خلیفه الهی و دارای مقام جمعالجامع توصیف شده، در این نگاه به موجودی عادی و بیافق تقلیل یافت که تنها در پی نان، آب و زیست روزمره است.
انسان، سنبل و افضل مخلوقات
انسان، در نظام معرفتی قرآنی، نهتنها در ردیف مخلوقات قرار نمیگیرد، بلکه سنبل و افضل آنهاست. این جایگاه، به ظرفیت بیهمتای انسان در تجلی صفات الهی اشاره دارد. برخلاف دیگر مخلوقات که در قالبی محدود آفریده شدهاند، انسان چون آیینهای است که توانایی بازتاب تمامی صفات الهی را در خود دارد. این مقام، او را به موجودی جمعالجامع بدل ساخته که تنها ظهور تعین الهی است.
درنگ: انسان، به دلیل مقام جمعالجامع، نهتنها از مخلوقات متمایز است، بلکه به عنوان افضل مخلوقات، ظهور تعین الهی را در خود متجلی میسازد.
نقد جدلهای کلامی درباره افضلیت انسان و ملک
در تاریخ کلام اسلامی، بحثهای بیثمری درباره افضلیت انسان یا ملک شکل گرفته است. برخی ملک را به دلیل فقدان معصیت برتر دانستهاند، حال آنکه ملک، فاقد قدرت معصیت است و این فقدان، نه نشانه برتری، بلکه محدودیت اوست. انسان، اما، به دلیل دارا بودن اختیار و قدرت انتخاب، در جایگاهی والاتر قرار دارد. این جدلها، چون رشتهای بیسرنخ، تنها به پراکندگی معرفتی منجر شده و از حقیقت مقام انسانی غفلت ورزیدهاند.
تشبیه انقباض انسان به شیر و گربه
استاد فرزانه قدسسره، انقباض معرفتی انسان را به شیر جنگلی تشبیه میکنند که به گربهای شهری فروکاسته شده است. این تشبیه، به زیبایی نشاندهنده سقوط انسان از عظمت وجودی به سطحی پیشپاافتاده است. گویی انسان، که روزگاری چون شیری در بیشه معرفت میغرید، اکنون چون گربهای در کوچههای تنگ شهر، به زیستن در محدودههای مادی بسنده کرده است.
تشبیه انقباض به لباس پشمین
انقباض معرفتی، همچنین به لباس پشمینی تشبیه شده که در آب کوچک میشود و کارایی خود را از دست میدهد. برخلاف پارچههای مدرن که در برابر آب و فشار مقاوماند، لباسهای سنتی، چون عباهای خشیه، با شستوشو کوچک شده و از ارزش میافتند. این تمثیل، به کاستی نظامهای سنتی در برابر نیازهای معرفتی نوین اشاره دارد و ضرورت تحول در حوزههای علمی را گوشزد میکند.
درنگ: انقباض معرفتی، چون لباس پشمینی که در آب کوچک میشود، انسان را از ظرفیتهای والای خود محروم ساخته و ضرورت تحول در نظامهای آموزشی را نمایان میکند.
جمعبندی بخش نخست
انقباض معرفتی جامعه اسلامی پس از ائمه معصومین، انسان را از جایگاه والای خود به موجودی محدود به نیازهای مادی فروکاست. این انقباض، نتیجه دوری از نظام معرفتی قرآنی و غفلت از مقام جمعالجامع انسان است. تمثیلات شیر و گربه و لباس پشمین، به زیبایی این سقوط را به تصویر کشیده و ضرورت بازنگری در تعریف انسان و احیای ظرفیتهای معرفتی او را گوشزد میکنند.
بخش دوم: بازتعریف علوم اسلامی
نقد علوم رایج بهعنوان علوم اسلامی
علوم رایج، نظیر ادبیات، فقه، اصول و فلسفه، به اشتباه به عنوان علوم اسلامی تلقی شدهاند. این علوم، هرچند ارزشمند، در همه جوامع، حتی جوامع غیراسلامی، یافت میشوند و فاقد هویت اختصاصی اسلامیاند. علوم اسلامی، به معنای حقیقی، آنهایی هستند که از وحی، رویت، کشف، نظر، عقل و بصیرت نشئت میگیرند و ریشه در قرآن کریم دارند.
درنگ: علوم اسلامی، برخلاف علوم رایج مانند ادبیات و فقه، از رویت، کشف و شهود ناشی میشوند و ریشه در نظام معرفتی قرآنی دارند.
تعریف علوم اسلامی
علوم اسلامی، علومیاند که از آثار و ثمرات وحی سرچشمه میگیرند. این علوم، شامل رویت، کشف، نظر، عقل، بصیرت و شهود بوده و تنها در قرآن کریم یافت میشوند. برخلاف علوم صوری که در همه فرهنگها و جوامع وجود دارند، علوم اسلامی به توانایی انسان در نگریستن بنور الله و دریافت حقایق غیبی وابستهاند.
لزوم ترویج علوم قرآنی در حوزهها
حوزههای علمی، به جای تمرکز بر علوم صوری، باید به ترویج علوم قرآنی بپردازند. این علوم، که از قرآن کریم استخراج میشوند، ظرفیتهای معرفتی انسان را شکوفا ساخته و او را به جایگاه وارثان انبیا ارتقا میدهند. حوزهها باید چون باغبانی باشند که بذر معرفت قرآنی را در جان طلاب کاشته و آن را به درختی تنومند بدل سازند.
نقد حضور علوم صوری در همه جوامع
علوم صوری، نظیر ادبیات، حقوق، روانشناسی و فلسفه، در همه جوامع، حتی در جوامع غیراسلامی و حتی نظامهای الحادی، وجود دارند. این حضور، نشاندهنده فقدان هویت اختصاصی اسلامی در این علوم است. علوم اسلامی، اما، چون گوهری کمیاب، تنها در پرتو وحی و قرآن کریم یافت میشوند.
علوم اسلامی و آثار وحی
علوم اسلامی، ثمرات و آثار وحیاند که از طریق رویت بنور الله و ارتباط با عالم غیب استخراج میشوند. این علوم، چون چشمهای زلال از قرآن کریم جاری میشوند و تنها در نظام معرفتی قرآنی معنا مییابند. گویی قرآن کریم، سفرهای است بیپایان که هر کس به قدر ظرف وجودی خویش از آن بهره میگیرد.
درنگ: علوم اسلامی، چون چشمهای از قرآن کریم جاریاند که از طریق رویت، کشف و شهود، حقایق غیبی را به انسان عرضه میکنند.
جمعبندی بخش دوم
علوم اسلامی، برخلاف علوم صوری که در همه جوامع یافت میشوند، از وحی و قرآن کریم سرچشمه میگیرند. این علوم، که مبتنی بر رویت، کشف و شهودند، باید در حوزههای علمی ترویج یابند تا انسان به جایگاه والای خود بازگردد. نقد علوم رایج و تأکید بر هویت قرآنی علوم اسلامی، ضرورتی است که حوزهها را به سوی تحول هدایت میکند.
بخش سوم: وحی، عقل و ظرفیتهای معرفتی انسان
وحی بهعنوان صفت انسانی
وحی، صفتی ذاتی در انسان است که نمیتوان آن را پایانیافته دانست. همانگونه که شعر و خلاقیت در ذات انسان جاری است، وحی نیز چون جریانی مداوم در وجود او حضور دارد. انکار وحی، به مثابه انکار ظرفیتهای خلاق و معرفتی انسان است که او را به موجودی محدود و بیافق فرومیکاهد.
نقد ادعای پایان وحی
ادعای پایان وحی، گویی ادعای پایان شعر یا خلاقیت است. همانگونه که نمیتوان گفت شعر یا عادت از انسان سلب شده، وحی نیز به عنوان صفتی انسانی، در همه اعصار جاری است. این ادعا، به تحقیر ظرفیتهای انسانی و اتهام کلاهبرداری به انبیا منجر میشود که با نظام معرفتی قرآنی سازگار نیست.
درنگ: وحی، چون شعر و خلاقیت، صفتی ذاتی در انسان است که تداوم آن در همه زمانها، نشاندهنده پویایی ظرفیتهای معرفتی اوست.
وحی جبری و وحی انسانی
وحی جبری، مختص انبیاست و با ختم نبوت پایان یافته است. اما وحی انسانی، که به صورت الهام و کشف در انسانها جاری است، همچنان ادامه دارد. این تمایز، نشاندهنده ظرفیت بیپایان انسان برای دریافت حقایق غیبی است که در قرآن کریم به آن اشاره شده است.
عقل بهعنوان هبه الهی
عقل، هبهای الهی است که انسان را به خدا و حق میرساند. قرآن کریم میفرماید: ﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾ (اسراء: ۸۵)؛ «و به شما از علم جز اندکی داده نشده است.» این آیه، به محدودیت علوم صوری و ضرورت پرورش عقل به عنوان ابزار معرفت الهی اشاره دارد.
نقد تعریف عقل بهعنوان حسابگری
عقل، صرف حسابگری نیست، بلکه هبهای الهی است که انسان را به وصول به حق و شهود هدایت میکند. استاد فرزانه قدسسره، با استناد به روایتی از اصول کافی، عقل را «ما عُبد به الرحمان و اکتسب به الجنان» میدانند؛ یعنی آنچه انسان را به پرستش خدا و کسب بهشت رهنمون میسازد.
درنگ: عقل، هبهای الهی است که انسان را به سوی حق و بهشت هدایت میکند، نه صرف ابزار حسابگری و علوم صوری.
آمار واژگان قرآنی
بررسی واژگان قرآنی نشاندهنده اهمیت معرفت در نظام قرآنی است. واژه «رویت» ۲۹۱ بار، «نظر» ۱۲۹ بار، «علم» ۷۸۴ بار و «عقل» ۴۹ بار در قرآن کریم آمده است. این آمار، به اهمیت پرورش ظرفیتهای معرفتی، بهویژه عقل و رویت، در فهم قرآن اشاره دارد.
جمعبندی بخش سوم
وحی و عقل، به عنوان صفات ذاتی انسان، ظرفیتهای بیپایان او را برای دریافت حقایق غیبی و معرفتی آشکار میسازند. نقد ادعای پایان وحی و تعریف نادرست عقل بهعنوان حسابگری، ضرورت بازتعریف این مفاهیم در پرتو قرآن کریم را نشان میدهد. آمار واژگان قرآنی، بر اهمیت پرورش رویت و عقل تأکید دارد و حوزهها را به سوی تحول در این مسیر فرا میخواند.
بخش چهارم: ضرورت تحول در حوزههای علمی
تهی شدن حوزهها از علوم اسلامی
حوزههای علمی، به دلیل تمرکز بر علوم صوری، از علوم اسلامی حقیقی تهی شدهاند. این علوم، که باید ریشه در رویت، کشف و شهود داشته باشند، جای خود را به ادبیات، فقه و اصول دادهاند که در همه جوامع یافت میشوند. این تهی شدن، گویی باغی است که از گلهای معطر خالی شده و تنها علفهای هرز در آن روییده است.
لزوم تحول ریشهای در نظام آموزشی
حوزهها نیازمند تحولی ریشهایاند که علوم قرآنی را در کانون آموزش قرار دهد. این تحول، چون بازسازی عمارتی کهن است که باید با حفظ بنیادهای اصیل، به شکلی نوین بازآرایی شود. تمرکز بر قرآن کریم و پرورش ظرفیتهای شهودی، میتواند حوزهها را به جایگاه وارثان انبیا بازگرداند.
درنگ: حوزههای علمی باید با تحول ریشهای، علوم قرآنی را ترویج دهند تا به جایگاه وارثان انبیا بازگردند.
نقد طولانی بودن آموزشهای صوری
آموزشهای صوری، نظیر ادبیات و صرف و نحو، بیش از حد طولانی شده و نتیجهای جز کاستی به بار نیاورده است. طلاب، پس از سالها تحصیل، گاه از فهم ابتدایی متون عاجزند. این وضعیت، چون کشاورزی است که سالها بذر میکارد، اما جز علف هرز درو نمیکند.
مشغولیتهای غیرعلمی علما
بسیاری از علما، به جای تمرکز بر علوم اسلامی، به امور غیرعلمی مشغولاند. این مشغولیتها، چون شاخههای پراکندهای است که درخت معرفت را از باروری بازمیدارد. علما باید چون ستارگان درخشان، تنها در مسیر هدایت و معرفت بدرخشند.
قابلیت یادگیری علوم صوری توسط غیرمسلمانان
علوم صوری، نظیر ادبیات و سیوطی، حتی توسط غیرمسلمانان قابل یادگیریاند. این امر، نشاندهنده فقدان هویت اسلامی در این علوم است. علوم اسلامی حقیقی، اما، نیازمند ملکه قدسیهای هستند که تنها در پرتو ایمان و ارتباط با عالم غیب به دست میآید.
ملکه قدسیه در اجتهاد
اجتهاد، نیازمند ملکه قدسیهای است که از ایمان و ارتباط با عالم غیب نشئت میگیرد. این ملکه، چون گوهری است که تنها در قلب مؤمنان میدرخشد و علوم اسلامی را از علوم صوری متمایز میسازد.
نقد حفظ ظاهری متون
حفظ ظاهری متون، نظیر نهجالبلاغه یا قرآن کریم، بدون فهم و درایت، ارزشی ندارد. این حفظ، چون ظرفی است خالی که تنها ظاهر آن زیباست، اما از محتوا تهی است. شیعه، به جای حفظ، باید در پی درایت و فهم عمیق قرآن کریم باشد.
درنگ: حفظ ظاهری متون، بدون فهم و درایت، ارزشی ندارد و شیعه باید در پی استخراج معارف عمیق از قرآن کریم باشد.
جمعبندی بخش چهارم
حوزههای علمی، به دلیل تمرکز بر علوم صوری و دوری از علوم قرآنی، از جایگاه وارثان انبیا فاصله گرفتهاند. تحول ریشهای در نظام آموزشی، ترویج علوم مبتنی بر رویت و کشف، و پرورش ملکه قدسیه، میتواند حوزهها را به سوی کمال هدایت کند. نقد حفظ ظاهری و مشغولیتهای غیرعلمی، ضرورت بازگشت به قرآن کریم را گوشزد میکند.
بخش پنجم: قرآن کریم، سفره بیپایان معرفت
قرآن کریم بهعنوان سفره بیپایان
قرآن کریم، چون سفرهای است بیپایان که هر کس به قدر ظرف وجودی خویش از آن بهره میگیرد. این سفره، غذای معنوی را برای همه اعصار فراهم میآورد و هیچگاه از تازگی و طراوت نمیافتد. گویی هر آیه، چشمهای است که معرفت را به سوی جانهای تشنه جاری میسازد.
درنگ: قرآن کریم، چون سفرهای بیپایان، ظرفیت تولید معرفت برای همه اعصار را داراست و هیچگاه از تازگی نمیافتد.
وراثت انبیا و علوم لدنی
وارثان انبیا، کسانیاند که علوم لدنی، غیبی و رویتی را از قرآن کریم استخراج میکنند. این علوم، چون گنجهایی هستند که در اعماق قرآن نهفتهاند و تنها با کلید رویت و شهود گشوده میشوند. علما باید چون معدنکاوانی باشند که این گنجها را به سطح آورند.
نقد تعریف علما از وراثت انبیا
برخی علما، به اشتباه، تنها ائمه معصومین را وارثان انبیا میدانند. این تعریف، ظرفیتهای معرفتی علما را محدود ساخته و آنها را از نقش وارثان انبیا محروم کرده است. وراثت انبیا، در گرو دریافت علوم لدنی و ارتباط با عالم غیب است.
نقد تخریب انسان به جای سنگ
تخریب انسان تحت ظلم، بسی مهمتر از تخریب سنگهای تاریخی است. گویی جامعه، چون انسانی است که روحش زیر چرخهای ظلم له میشود، اما سنگها را پاس میدارند. این نقد، به اولویت کرامت انسانی بر آثار مادی اشاره دارد.
تداوم صفات انسانی در همه اعصار
صفاتی چون وحی، ایمان و شعر، در همه زمانها جاریاند. همانگونه که شعر و خلاقیت پایان نمییابد، وحی و معرفت نیز در وجود انسان تداوم دارد. این تداوم، نشاندهنده پویایی طبیعت انسانی است که در قرآن کریم تجلی یافته است.
جمعبندی بخش پنجم
قرآن کریم، به مثابه سفرهای بیپایان، ظرفیت تولید معرفت برای همه اعصار را داراست. وارثان انبیا، با استخراج علوم لدنی از این سفره، میتوانند جامعه را به سوی کمال هدایت کنند. نقد تعریف محدود وراثت انبیا و تأکید بر کرامت انسانی، ضرورت بازگشت به قرآن کریم را نمایان میسازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
انسان، به عنوان افضل مخلوقات، دارای مقام جمعالجامع است که از طریق رویت، کشف و شهود، صفات الهی را متجلی میسازد. علوم اسلامی، که از وحی و قرآن کریم نشئت میگیرند، باید در کانون نظام آموزشی حوزهها قرار گیرند. انقباض معرفتی جامعه اسلامی، نتیجه دوری از نظام قرآنی و تمرکز بر علوم صوری است. تحول ریشهای در حوزهها، با تکیه بر قرآن کریم و پرورش ظرفیتهای شهودی، میتواند انسان را به جایگاه والای خود بازگرداند. این کتاب، با تبیین این مفاهیم، راه را برای احیای علوم اسلامی و شکوفایی معرفتی هموار میسازد.
با نظارت صادق خادمی